ابن تیمیه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | «احمد بن عبدالحلیم | + | «احمد بن عبدالحلیم حرّانی» معروف به «ابن تَیْمیّه» (۶۶۱-۷۲۸ ق)، عالم [[حنبلی]] و از رجال مشهور [[اهل سنت]] در قرن هشتم هجری است که به سبب اظهار عقاید خاص خود نسبت به مسائل مختلف کلامی، فقهی، عرفانی و...، و موضعگیری در برابر شخصیتهای برجسته اسلامی، مخالفان بسیاری در همان روزگار خویش یافت. آرای ابن تیمیه درباره [[تبرک]] و [[توسل]] و [[شفاعت]] و [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]]، مبنای نگرش [[وهابیت|وهابیان]] قرار گرفته است. |
+ | {{شناسنامه عالم | ||
+ | ||نام کامل= احمد بن عبدالحلیم حرانی | ||
+ | |تصویر= | ||
+ | ||زادروز = ۶۶۱ قمری | ||
+ | |زادگاه = حران، [[ترکیه]] | ||
+ | |وفات = ۷۲۸ قمری | ||
+ | |مدفن = [[دمشق]] | ||
+ | |اساتید = علی بن احمد مقدسی، مجد بن عساکر، یحیی بن الصیرفی، قاسم اربلی، ابن ابی الیسر، ابراهیم بن الدرجی، ابن المنجا تنوخی،... | ||
+ | |شاگردان = [[ابن قیم جوزی]]، [[ابن کثیر دمشقی]]، احمد بن محمد حنبلی، ابن قدامه مقدسی،... | ||
+ | |آثار= منهاج السنة النبویة، مجمع الرسائل، التوسل و الوسیله، عدة الدلاله فی عموم الرساله، الصارم المسلول علی ساب الرسول، العقیدة الحمویة الکبری، فضائل القرآن،... | ||
+ | }} | ||
+ | ==زندگینامه== | ||
− | از | + | ابن تیمیه، تقیالدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حرانی دمشقی، در ۱۰ [[ربیع الاول]] ۶۶۱ ق. در حرّان (از شهرهای [[ترکیه]] کنونی) که در آن زمان از مراکز تعلیمات مذهب [[حنبلی]] بود، متولد شد. مردم حران حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به [[بنی امیه|آل امیّه]] حفظ کردهاند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سدههای متاخر این دیار نیز یافت میشود.<ref>ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱. </ref> |
− | |||
− | |||
− | + | ابن کثیر میگوید که در سال ۶۶۷ق/۱۲۶۹م، هنگامی که ابن تیمیه بیش از ۶ سال نداشته است، مردم حران از ترس حمله مغول شهر را ترک کردند. از آن جمله عبدالحلیم پدر ابن تیمیه که از علمای دینی و خطیب بزرگ شهر بود، در همین سال به همراه خانواده خویش روانه [[دمشق]] شد. | |
+ | چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا [[فقه]] حنبلی را فرا گیرد،<ref>سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹.</ref> برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در [[کلام]]، طریقت سَلفیان را برگزید. | ||
− | + | نخستین فرد معروف این خانواده که به «ابن تیمیه» مشهور شده، فخرالدین خطیب محمد بن خضر (۵۴۲-۶۲۱) است. در وجه تسمیه او گفتهاند که پدر یا جد وی در سفر حج در تَیْماء دخترک زیبایی دید و هنگامی که از سفر به وطن بازگشت، دختر نوزاد خویش را شبیه آن دختر تیمایی یافت، پس او را تیمیه نامید. از این رو فرزندان آن دختر به «ابن تیمیه» معروف شدند.<ref>ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۳۸۸.</ref> | |
− | ابن | + | دوران ابن تیمیه با خطر حمله مغولان از شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم<ref>محمدجزری، ابن اثیر، الکامل، ج۱۲، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref> مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرتهای بسیار به سبب جنگها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواریهایی را همچون رواج آداب به نام [[شریعت]] همراه داشت.<ref>صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۲۷.</ref> |
− | |||
− | + | [[تصوف|صوفیه]] که از دیرباز مورد حمایت [[عباسیان]]، ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به [[دین]]، زمینهساز گرایش مردم به [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]] پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند [[توسل]]، [[شفاعت]] و اخذ شفا را بسیار رونق داد.<ref>ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۴.</ref> نیز برخی [[خرافات]] و [[بدعت|بدعتها]] در کنار این جریان شکل گرفت. ابن تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان [[شیعه]] و نصیریه و [[اسماعیلیه]]، به ترویج دیدگاههای افراطی خویش پرداخت و همه شیعیان را به بدعتگذاری متهم ساخت.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۲.</ref> | |
− | + | ابن تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدامهای سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس [[مدینه]] و [[لبنان]]، نقشی مهم داشت. به گفته ابن کثیر (م،۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش، شیعیان را کافر و گمراه نامید.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲.</ref> | |
+ | اختلافهای داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد میانجامید و نیز اختلافهای سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم آورد. در این اوضاع، ابن تیمیه به جای توجه به این ضعفها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و [[فلسطین]] رسیده بودند، همواره به این اختلافهای درونی دامن میزد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۹۹-۴۱۸.</ref> | ||
− | ابن تیمیه به | + | بهرهمندی گهگاهی ابن تیمیه از حمایت حکومتها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاههای متعارف، هجمه به دیدگاهها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۸۱.</ref> به رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان، اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود<ref>یحییعمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۰.</ref> و چه بسا حسدورزی رقیبان، موجب بروز کشمکشهایی میان وی و دانشوران زمانش شد. |
− | + | ابن تیمیه بر تمام مخالفتها و نزاعهای خود برچسب [[جهاد]] ضدّ بدعتهای رایج زمان میزد و رد اینگونه افکار را وظیفه هر دانشمندی میخواند. اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۸۳.</ref> | |
− | + | پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید، جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند.<ref>شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.</ref> | |
− | |||
− | از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سالها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن [[خداوند]] را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» ([[سوریه]]) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در [[تفسیر]] آن جایگاهى براى خداوند در [[عرش]] تعیین کرد. چنانکه در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است | + | از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سالها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن [[خداوند]] را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» ([[سوریه]]) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در [[تفسیر]] آن جایگاهى براى خداوند در [[عرش]] تعیین کرد. چنانکه در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است.<ref>ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱.</ref> این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱ ق، دوباره محکوم به زندان شد و در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.<ref>ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸.</ref> او سرانجام در سال ۷۲۸ ق، در زندان قلعه دمشق درگذشت.<ref>حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸.</ref> |
− | در خصوصیات ابن تیمیه گفته اند: وی شخصی تندخو بود و در بحث گاه بسیار تند میشد و به مخاطب اهانت میکرد، | + | در خصوصیات ابن تیمیه گفته اند: وی شخصی تندخو بود و در بحث گاه بسیار تند میشد و به مخاطب اهانت میکرد،<ref>ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.</ref> در برابر کسی خم نمیشد و به سلام و مصافحه بسنده میکرد. |
− | با امرا و شخصیتهای بلند مقام سیاسی استوار و بیپروا روبهرو میشد. | + | با امرا و شخصیتهای بلند مقام سیاسی استوار و بیپروا روبهرو میشد.<ref>ابن رجب، شهاب الدین عبدالرحمان، ج۲، ص۳۹۵.</ref> |
− | خود را مجتهد میدانست و از کسی [[تقلید]] نمیکرد؛ در داوری نسبت به بزرگان دین بیپروا بود و گاه بر علما و فقهای مشهور و مسلم خرده میگرفت. | + | خود را مجتهد میدانست و از کسی [[تقلید]] نمیکرد؛ در داوری نسبت به بزرگان دین بیپروا بود و گاه بر علما و فقهای مشهور و مسلم خرده میگرفت.<ref>ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.</ref> |
==اساتید و مشایخ== | ==اساتید و مشایخ== | ||
− | ابن تیمیه پرورش علمی و دینی خود را ابتدا در محیط علمای [[ | + | ابن تیمیه پرورش علمی و دینی خود را ابتدا در محیط علمای [[حنبلی]] در [[دمشق]] تکمیل کرد. |
+ | |||
+ | از شیوخ او میتوان ابن عبدالدائم، علی بن احمد بن عبدالدائم بن نعمة المقدسی الحنبلی (م ۶۹۹ق)، مجد بن عساکر (م ۶۶۹ق)، یحیی بن الصیرفی (م ۶۹۶ق)، قاسم اربلی (م ۶۸۰ق)، ابن ابی الیسر (م ۶۷۲ق/۱۲۷۳م)، شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمان بن ابی عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامة المقدسی الحنبلی (م ۶۸۲ق)، مسلم بن علان شمس الدین ابوالغنائم دمشقی (م ۶۸۰ق)، ابراهیم بن الدرجی (م ۶۸۱ق) و زینالدین ابن المنجا ابوالبرکات تنوخی حنبلی (م ۶۹۵ق) را نام برد.<ref>ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۳۱.</ref> | ||
+ | |||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
− | برخی از شاگردان و | + | برخی از شاگردان و مدافعان نامدار ابن تیمیه عبارتند از: |
+ | *[[ابن قیم جوزی]] (۶۹۱-۷۵۱ق): بیشک او بزرگترین شاگرد و مدافع ابن تیمیه است که در همه اقوال و عقاید تابع و حامی بیچون و چرای او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیه را در زمان حیات او و پس از مرگ او بر عهده داشت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیه در قلعه دمشق زندانی کردند. از این رو نام او همیشه با نام استادش قرین است. | ||
+ | *[[ابن کثیر دمشقی]] (م ۷۴۴ق): از شاگردان و مدافعان سرسخت ابن تیمیه که در سراسر کتاب خود (البدایة و النهایة) به هر مناسبتی از ابن تیمیه دفاع کرده و او را ستوده است. او در روز وفات استادش به قلعه دمشق رفت و بر سر جسد او نشست و صورتش را باز کرد و بوسید.<ref>ابن کثیر، البدایة، ج۱۴، ص۱۳۸.</ref> | ||
+ | *احمد بن محمد حنبلی: از دیگر شاگردان بنام او است که به گفته [[ابن حجر عسقلانی]] نخست مخالف ابن تیمیه بود، ولی پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنفات او را نوشت و در طرفداری از او پافشاری کرد و در رد بر صوفیه و مسأله زیارت سخت از او دفاع کرد تا آنکه عامه و صوفیان بر او شوریدند و قصد کشتن او کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۲۳.</ref> | ||
*ابن قدامه مقدسی (م ۷۴۴ق). | *ابن قدامه مقدسی (م ۷۴۴ق). | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==جایگاه علمی== | ==جایگاه علمی== | ||
− | ابن تیمیه در اکثر علوم متداول زمان خود از [[فقه]] و [[ | + | ابن تیمیه در اکثر علوم متداول زمان خود از [[فقه]] و [[حدیث]] و [[اصول فقه|اصول]] و [[کلام]] و [[تفسیر]] متبحر بود و در [[فلسفه]] و [[ریاضیات]] و ملل و نحل و عقاید ادیان دیگر مخصوصاً [[مسیحیت]] و [[یهود]] نیز اطلاعات فراوان داشت و این معنی در سرتاسر آثار و تصانیف او مشهود است. |
− | ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه [[ | + | ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه [[حنبلی]] به درجه [[اجتهاد]] رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ق) به وی اجازه [[فتوا]] در فقه حنبلی داد<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابنتیمیه، ص ۲۱۵.</ref> |
وی پس از مطالعه و تبحر در مذاهب دیگر فقهی، فتواهایی داد که با فتاوی مذاهب اربعه اختلاف داشت و بدین سان، استقلال رأی و نظر آزاد خود را در فقه به ثبوت رسانید. | وی پس از مطالعه و تبحر در مذاهب دیگر فقهی، فتواهایی داد که با فتاوی مذاهب اربعه اختلاف داشت و بدین سان، استقلال رأی و نظر آزاد خود را در فقه به ثبوت رسانید. | ||
− | هنوز به ۲۰ سالگی نرسیده بود که پس از فوت پدرش (۶۸۲ق) از آغاز سال ۶۸۳ ق. در دارالحدیث سکریه به تدریس پرداخت. | + | هنوز به ۲۰ سالگی نرسیده بود که پس از فوت پدرش (۶۸۲ق) از آغاز سال ۶۸۳ ق. در دارالحدیث سکریه به تدریس پرداخت.<ref>ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۳۰۳.</ref> ابن تیمیه با آنکه جوانی ۲۲ ساله بود، حاضران را با قدرت علمی و حسن بیان خود شگفتزده کرد، و تاجالدین فزاری آن درس را نوشت. |
− | |||
− | |||
+ | ابن تیمیه به زودی بر اثر قدرت بیان و وسعت دانش و [[زهد]] و عبادت خود مشهور گردید و از مراجع مهم فتوا در زمان خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضیالقضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت.<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، ص۲۱۵.</ref> | ||
==آثار و تألیفات== | ==آثار و تألیفات== | ||
− | ابن تیمیه هیچگاه از نوشتن و تصنیف فارغ نبود، حتى در زندان همواره به نوشتن اشتغال داشت و نیز بسیار سریع مىنوشت. برخی شمار مصنفات او را تا ۳۰۰ جلد نوشتهاند. وی همچنین مقالات و نامههای بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد | + | ابن تیمیه هیچگاه از نوشتن و تصنیف فارغ نبود، حتى در زندان همواره به نوشتن اشتغال داشت و نیز بسیار سریع مىنوشت. برخی شمار مصنفات او را تا ۳۰۰ جلد نوشتهاند. وی همچنین مقالات و نامههای بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد.<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، ص ۲۱۵.</ref> |
− | |||
− | |||
− | + | مهمترین ویژگیهای آثار ابن تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام در عین بهرهمندی از خطابههای جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.<ref>عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن تیمیه، ص۵۰-۵۱.</ref> میتوان بیشتر مصنفات ابن تیمیه را در دایره ردود یا پاسخهای عقیدتی و توحیدی به شمار آورد. | |
− | + | از مهمترین آثار وی عبارتند از: | |
− | + | *منهاج السنة النبویة، در نقض [[منهاج الکرامه فی معرفة الامامه (کتاب)|منهاج الکرامه]] اثر [[علامه حلی]] (م، ۷۲۴ق.) | |
+ | *مجمع الرسائل | ||
+ | *اقتداء السیرة المستقیم | ||
+ | *التوسل و الوسیله | ||
+ | *عدة الدلاله فی عموم الرساله | ||
+ | *تفسیر سورة الاخلاص | ||
+ | *تفسیر المعوذتین | ||
+ | *الحسبه فی الاسلام | ||
+ | *السیاسة الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیة | ||
+ | *الصارم المسلول علی ساب الرسول (یا شاتم الرسول) در پاسخ به جسارت کسی که به [[پیامبر اسلام]] (صلیاللهعلیهوآله) ناسزا گفته بود. | ||
+ | *العقیدة الحمویة الکبری: به گفته ابن شاکر، ابن تیمیه این کتاب را در ۶۹۸ق. میان نماز ظهر و عصر در پاسخ سؤالاتی که درباره مسائل کلامی از او کرده بودند، نوشت.<ref>ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۷۲.</ref> | ||
+ | *تلبیس الجهمیه در شش مجلد | ||
+ | *العقیدة الواسطیه | ||
+ | *الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح | ||
+ | *فضائل القرآن | ||
+ | *امثال القرآن | ||
+ | *الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان | ||
+ | *شرح العمدة فی الفقه. | ||
− | + | ==عقاید و اندیشهها== | |
− | |||
− | + | ابن تیمیه معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت میداد. لکن شهرستانی – از علمای [[اهل سنت]]- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده و میگوید: گروهی از متاخرین این سخن را به گفتههای سلف اضافه کرده میگویند: در این [[آیات]] باید همان ظاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هیچ تاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است، همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد، ولذا اینها گرفتار تشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است.<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰.</ref> | |
− | + | ابن تیمیه تنها منبع [[شریعت]] را [[قرآن]] دانسته و [[سنت]] را شارح آن شمرده است.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۸.</ref> بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم [[عقل]]، تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را، از ویژگیهای عقیده او شمردهاند.<ref>صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۳۹-۵۱.</ref> | |
− | + | وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی میدانست و حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد میکرد<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۶.</ref> و با [[کلام]]، [[منطق]] و [[فلسفه]] میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتابهایی چون الرد علی الفلاسفه و نقض المنطق را نگاشته و [[محمد بن زکریای رازی]] (م،۳۱۱ق)، [[ابن سینا]] (م،۴۲۸ق) و [[ابوحامد محمد غزالی]] (م،۵۰۵ق) را با تعابیری موهن، وارثان مجوس و هند و یونان و مشرک خوانده است.<ref>ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۷.</ref> البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنانکه [[قیاس]] را مادام که به مخالفت با نص منتهی نگردد، معتبر میداند.<ref>ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۹۸.</ref> | |
− | + | ابن تیمیه خود را تبیینگر و پاسدار اندیشههای سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی، اجماع سلف -که اطمینان آور و مصون از خطاست- بر آن مستقر شده باشد.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۹.</ref> | |
− | + | '''آرای حدیثی:''' | |
− | + | ابن تیمیه معمولاً پس از نقل [[احادیث]] به بررسی درجه اعتبار آنها میپردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان میکند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹.</ref> البته منتقدان از اشتباههای وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشتهاند. وی گاه حدیث نبوی را قدسی میشمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم میآمیخت؛ چنانکه گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه میکرد. همین اشتباهها نقشی عمده در اندیشههای فقهی و کلامی وی داشت.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹-۷۲.</ref> تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاههای خود نیز از دیگر موارد اتهام وی است.<ref>جوزی، عبدالرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۴.</ref> | |
− | |||
− | + | رجالشناسی ابن تیمیه نیز با اشتباههای فاحشی همراه است. گاه از شخصیتهایی یاد میکند که در هیچ منبع رجالی یافت نمیشوند.<ref>ابن تیمیه، کتاب الزیاره، ص۲۳.</ref> تضعیفهای رجالیاش از نظر متخصصان حدیث بیاعتبار است تا آنجا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسیهای رجالی او اعتنا نکنند.<ref>عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.</ref> ردکردن احادیث صحیح در فضیلت علی (علیهالسّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنانکه البانی (م،۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.<ref>بانی، محمدناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴.</ref> وی بیمهابا برخی از تضعیفهای خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث «تصدّق خاتم علی» (علیهالسلام) را به اجماع نادرست میشمرد؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کردهاند.<ref>طبری، محمد، جامع البیان، ج۶، ص۸۶.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | '''آرای تفسیری:''' | ||
− | + | بیشتر مباحث [[تفسیر|تفسیری]] ابن تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ صوفیه اختصاص دارد که به طور پراکنده در لابهلای کتابهایش یافت میشوند. | |
+ | عقاید تشبیهی ابن تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود [[متشابهات]] را در [[قرآن]] انکار میکند و آن را امری کاملاً نسبی میداند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیهای خودبسند است.<ref>ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۶۴.</ref> | ||
+ | '''آرای اعتقادی:''' | ||
+ | ابن تیمیه در امور اعتقادی، ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر یا هرگونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح میگردد، رد میکند.<ref>جهبل، شهابالدین، الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.</ref> | ||
− | + | در تفسیر صفات خبری با دوگونه موضعگیری از ابن تیمیه روبهرو میشویم که جمع آن دو نتیجهای جز تشبیه و تجسیم به دست نمیدهد. | |
− | + | به باور وی، از آنجا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمیتوان خداوند را به جسمانیت متصف کرد. این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا، فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایتهای این باب را میپذیرد و بر تفسیر آنها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید میورزد.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ابن تیمیه | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | حصنی (م،۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م،۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کردهاند.<ref>سبکی، تقیالدین، السیف الصقیل، ص۴۲.</ref> بسیاری نیز بر این باورند که ابن تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.<ref>هیتمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیه، ص۱۱۶.</ref> به روایت [[ابن بطوطه]] (م،۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.<ref>ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱.</ref> فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بیطرف، به گزارش ابوحیّان (م،۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است. شاهد صحت این نسبت آن است که ابن تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است!<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.</ref> | |
− | + | '''آرای فقهی:''' | |
− | |||
− | + | الف. زیارت: | |
− | |||
− | + | ابن تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمیدارد و تنها رویکردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان میپذیرد. وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.<ref>ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.</ref> | |
− | + | ابن تیمیه هرگونه بنا بر قبور را نشانه [[شرک]] و ریشه [[بت پرستی]] خوانده و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار [[اهل کتاب]] شمرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۴.</ref> | |
− | + | برخی از مخالفان ابن تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر، مساوات قبور ایشان و دیگران و انکار [[رسالت]] نبوی پس از وفات وی دانستهاند.<ref>حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۵، ۶۷.</ref> به عقیده ایشان ادله تعظیم شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت [[پیامبر اکرم]] (صلیاللهعلیهوآله) و [[اهل بیت]] ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانههایی که در آن یاد خدا میشود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحاناند.<ref>سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۳۳-۴۲.</ref> نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه حجاز، فلسطین و شامات به رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آنها شاهدی بر جواز آن است. ادله روایی ابن تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.<ref>سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۵۳.</ref> | |
− | + | ب. توسّل: | |
− | ابن | + | به باور ابن تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. وی گرچه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده میداند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند میشمرد.<ref>محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۵۸.</ref> وی [[شفاعت]] جویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعتآمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست [[استغفار]] از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان میداند. وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است. از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند. نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۶۷.</ref> |
− | برخی از | + | برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به [[اجماع]] عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیانگذار تحریم این کارها دانستهاند.<ref>سبکی، تقیالدین، شفاء السقام، ص۱۵۳.</ref> به عقیده ایشان، ابن تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را [[تأویل]] برده است. در پاسخ به شرکآمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین توحید دانستهاند؛ همانگونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.<ref>قزوینی حائری، محمد حسن، البراهین الجلیه، ص۳۴.</ref> بر این اساس، کمکخواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۱-۵۵.</ref> اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند. آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)، روایتها و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید میکنند.<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۷۶.</ref> |
− | + | ج. تبرّک: | |
− | + | ابن تیمیه [[تبرک]] به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام میشمارد.<ref>ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref> اما بر پایه گزارشهای فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده، جای لبان و دست مبارک وی، منبر، دینارهای اعطایی، عصا، لباس، مکان عبور و قبر ایشان تبرک میجستند.<ref>احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.</ref> | |
− | + | '''آرای تاریخی:''' | |
− | + | الف. صحابه: | |
− | |||
− | + | ابن تیمیه در قصیدهای محبت همه [[صحابه]] را مذهب خود دانسته، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق [[اهل سنت]] و اهل [[بهشت]] بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آنها تاکید میورزد.<ref>ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳.</ref> وی اعتقاد به [[ارتداد]] صحابه را موجب [[کفر]] خوانده و درباره جواز [[لعن]] تردید کرده است.<ref>ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۸۶.</ref> وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور میداند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده میشود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵.</ref> به باور وی، باید از بازگوکردن اختلافهای صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلتهای آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود. این بدان روست که برخی از اشتباههای ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان میگردد.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.</ref> | |
− | صحابه | + | این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن تیمیه در امان نمانده است.<ref>حصنی، ابوبکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.</ref> برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینهورزی به صحابه متهم میدانند و او را ضعیف العقل میخوانند.<ref>سبکی، تقیالدین، السیف الصقیل، ص۲۱.</ref> به گزارش ایشان، ابن تیمیه [[ابوبکر]] را به عدم فهم اسلام و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش و [[عثمان]] را به مالدوستی متهم کرده است. ابن تیمیه تحت تاثیر باورهای [[بنی امیه|اموی]] دمشق، از ارادتمندان [[معاویه]] به شمار میرود. وی با نگارش «فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ» نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند. وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸.</ref> نیز به برائت [[مروان بن حکم]] از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.</ref> |
− | + | ب. اهل بیت: | |
− | + | ابن تیمیه رویکردی دوگانه درباره [[اهل بیت]] علیهم السلام دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم [[جاهلیت|جاهلی]] و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته،<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.</ref> و در جای دیگری محبت اهل بیت را فریضه و فراتر از محبت به سایر قبایل [[قریش]] دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳.</ref> به عقیده وی، اجماع اهل بیت، حجت و [[صلوات]] بر ایشان سنت و واجب است. او در جایی [[فاطمه زهرا]] (سلاماللهعلیها) را سرور زنان جهان خوانده و در جای دیگر او را به [[منافقان]] تشبیه کرده است.<ref>حسینی میلانی، سید علی، ابنتیمیة و امامة علی (علیهالسلام)، ص۵۶.</ref> نیز [[امام حسین]] (علیهالسلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته؛<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.</ref> اما [[یزید]] را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام امام حسین (علیهالسلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل [[عراق]] با وی وصف کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۲.</ref> | |
− | + | او دیگر [[ائمه]] [[شیعه]] را گاه به عنوان فقیه، [[تابعین|تابعی]] و عابد ستوده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵.</ref> [[امام علی]] (علیهالسلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت، محبوب خداوند و زاهد خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷.</ref> با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گرچه علی (علیهالسلام) به حق نزدیکتر بود.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۹</ref> وی بسیاری از فضیلتهای علی (علیهالسلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلتهای سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیهالسلام) پیش از [[اسلام]] همچون خلفای سهگانه بتپرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref> او علم باطن آن امام را انکار کرده و جانشینی وی در [[مدینه]] هنگام [[جنگ تبوک]] را بسان جانشینی [[ابن ام مکتوم]] و دیگران در سایر جنگها دانسته و ربط [[ایمان]] به حبّ علی(ع) و [[نفاق]] به بغض وی را نیز بسان ربط این دو به حبّ و بغض [[انصار]] شمرده و شجاعتش را همسان دیگران خوانده است. وی تنقیصهایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی (علیهالسلام) نیز وارد میداند.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳.</ref> | |
− | + | ج. شیعه: | |
− | + | ابن تیمیه گاهی در برخورد با مخالفان خود -خصوصا [[امامیه]]- دچار قضاوت نادرست و افراطی میگردد؛ چنانکه در نقد [[محیی الدین ابن عربی]] (م،۶۳۸ق.) اتهامهایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا، تنقیص پیامبران و ... بر او وارد کرده است که با مطالعه آثارش، ناوارد مینماید.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۶۰-۱۶۸.</ref> وی [[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م،۶۷۲ق.) را نیز به مواردی مانند مشاوره به هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و ارتکاب محرمات متهم کرده که با استنادات تاریخی ناسازگار است.<ref>حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنّة، ص۱۷-۲۰.</ref> | |
+ | ابن تیمیه با استناد به روایت شعبی (م،۱۰۵ق.)، پایهگذار [[شیعه]] را عبدالله بن سباء یهودی و دیگر زنادقه خوانده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳.</ref> اما دانشمندان منصف، مبدا تشیع را [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] خوانده و این انتساب دروغین به ابن سبا را دسیسهای برای خدشهدار کردن تشیع دانستهاند.<ref>طه حسین، مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».</ref> | ||
− | + | ابن تیمیه در موارد فراوان عقاید [[غلات]] را به [[امامیه]] نسبت داده است.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.</ref> اما امامیه، خود، غُلات را کافر خوانده اند. وی شیعه را به ایمان به سحر و [[فلسفه]] به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حجگونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref> | |
− | + | ==ابنتیمیه از دیدگاه اهلسنت== | |
− | + | برخی از علمای [[اهل سنت]]، ابن تیمیه را فردی [[بدعت]] گو، گمراه، گمراه کننده و افراطگر معرفی کرده اند: | |
+ | *عبدالکافی در مقدمه کتابش مینویسد: ابن تیمیه بدعتهایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایههای [[اسلام]] را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با [[اجماع]] از جماعت مسلمین جـدا شـد.<ref>عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۲.</ref> | ||
+ | *ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات [[قرآن]] و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت میکند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کردهاند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم... ؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است...» .<ref>عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.</ref> | ||
+ | *[[ابن حجر عسقلانی]] میگوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت میدهند، به سبب آنچه که در العقیدة الحمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت میباشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین میدانند؛ به سبب قولی که میگوید: نباید از [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) میکاهد و منع میکند... برخی ابن تیمیه را به خاطر نسبتهای ناروایی که به [[حضرت علی]] علیهالسّلام داده، نسبت [[نفاق]] میدهند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: "لا یبغضک الا منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.<ref>عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.</ref> | ||
+ | *حسن بن علی سقاف نیز میگوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام مینامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال میکنند؛ در حالی که او [[ناصبی]] و دشمن علی (ع) است و به [[فاطمه]] (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.»<ref>سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.</ref> | ||
+ | *محمد العلاء البخاری -از علمای اهل سنت- تصریح به [[کفر]] ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره میگوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.<ref>شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج۲، ص۲۶۲.</ref> | ||
− | + | ==تأثیرات اجتماعی== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده بر حرکتهای سلفی پس از خود نهاد.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۰۷.</ref> تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعتگذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهامبخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاههای عقیدتی و حرکتهای نظامی بوده است.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۱۰-۱۲۴.</ref> با گذشت پنج سده از نگارش کتابهای مختلف در نقد و رد افکار ابن تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانیترین وضعیت، [[محمد بن عبدالوهاب]] (م، ۱۲۰۶ق) با [[تکفیر]] هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.<ref>سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۴۷-۵۱.</ref> | |
− | |||
− | ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده بر حرکتهای سلفی پس از خود نهاد. | ||
− | + | تاکید ابن تیمیه بر لزوم محو مظاهر [[شرک]] و [[بدعت]]، موجب یورش وهابیان به [[حرم امام حسین علیه السلام|حرم حسینی]] در سال ۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان شد.<ref>سبحانی، جعفر، الملل و النحل، سبحانی، ج۴، ص۵۸۷.</ref> در سال ۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای [[اهل بیت]] و [[صحابه]]، این مشاهد ویران شدند.<ref>امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص۵۱-۵۲.</ref> ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکتهای انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کردهاند.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۱۰.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *"ابن تیمیه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، شماره ۱۰۰۸. | |
− | *سایت پژوهه، | + | *"ابن تیمیه"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تاریخ بازیابی: ۱۴۰۰/۰۴/۱۶. |
− | + | *"ابن تیمیه حرانی"، سایت پژوهه، تاریخ بازیابی: ۹۵/۱/۲۴. | |
*فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸. | *فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸. | ||
− | + | [[رده:علمای قرن هشتم]] | |
+ | [[رده:فقیهان]][[رده:متکلمان]][[رده:مفسرین قرآن]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۶
«احمد بن عبدالحلیم حرّانی» معروف به «ابن تَیْمیّه» (۶۶۱-۷۲۸ ق)، عالم حنبلی و از رجال مشهور اهل سنت در قرن هشتم هجری است که به سبب اظهار عقاید خاص خود نسبت به مسائل مختلف کلامی، فقهی، عرفانی و...، و موضعگیری در برابر شخصیتهای برجسته اسلامی، مخالفان بسیاری در همان روزگار خویش یافت. آرای ابن تیمیه درباره تبرک و توسل و شفاعت و زیارت قبور، مبنای نگرش وهابیان قرار گرفته است.
نام کامل | احمد بن عبدالحلیم حرانی |
زادروز | ۶۶۱ قمری |
زادگاه | حران، ترکیه |
وفات | ۷۲۸ قمری |
مدفن | دمشق |
اساتید |
علی بن احمد مقدسی، مجد بن عساکر، یحیی بن الصیرفی، قاسم اربلی، ابن ابی الیسر، ابراهیم بن الدرجی، ابن المنجا تنوخی،... |
شاگردان |
ابن قیم جوزی، ابن کثیر دمشقی، احمد بن محمد حنبلی، ابن قدامه مقدسی،... |
آثار |
منهاج السنة النبویة، مجمع الرسائل، التوسل و الوسیله، عدة الدلاله فی عموم الرساله، الصارم المسلول علی ساب الرسول، العقیدة الحمویة الکبری، فضائل القرآن،... |
محتویات
زندگینامه
ابن تیمیه، تقیالدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حرانی دمشقی، در ۱۰ ربیع الاول ۶۶۱ ق. در حرّان (از شهرهای ترکیه کنونی) که در آن زمان از مراکز تعلیمات مذهب حنبلی بود، متولد شد. مردم حران حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به آل امیّه حفظ کردهاند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سدههای متاخر این دیار نیز یافت میشود.[۱]
ابن کثیر میگوید که در سال ۶۶۷ق/۱۲۶۹م، هنگامی که ابن تیمیه بیش از ۶ سال نداشته است، مردم حران از ترس حمله مغول شهر را ترک کردند. از آن جمله عبدالحلیم پدر ابن تیمیه که از علمای دینی و خطیب بزرگ شهر بود، در همین سال به همراه خانواده خویش روانه دمشق شد. چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد،[۲] برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در کلام، طریقت سَلفیان را برگزید.
نخستین فرد معروف این خانواده که به «ابن تیمیه» مشهور شده، فخرالدین خطیب محمد بن خضر (۵۴۲-۶۲۱) است. در وجه تسمیه او گفتهاند که پدر یا جد وی در سفر حج در تَیْماء دخترک زیبایی دید و هنگامی که از سفر به وطن بازگشت، دختر نوزاد خویش را شبیه آن دختر تیمایی یافت، پس او را تیمیه نامید. از این رو فرزندان آن دختر به «ابن تیمیه» معروف شدند.[۳]
دوران ابن تیمیه با خطر حمله مغولان از شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم[۴] مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرتهای بسیار به سبب جنگها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواریهایی را همچون رواج آداب به نام شریعت همراه داشت.[۵]
صوفیه که از دیرباز مورد حمایت عباسیان، ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به دین، زمینهساز گرایش مردم به زیارت قبور پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند توسل، شفاعت و اخذ شفا را بسیار رونق داد.[۶] نیز برخی خرافات و بدعتها در کنار این جریان شکل گرفت. ابن تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان شیعه و نصیریه و اسماعیلیه، به ترویج دیدگاههای افراطی خویش پرداخت و همه شیعیان را به بدعتگذاری متهم ساخت.[۷]
ابن تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدامهای سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدینه و لبنان، نقشی مهم داشت. به گفته ابن کثیر (م،۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش، شیعیان را کافر و گمراه نامید.[۸] اختلافهای داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد میانجامید و نیز اختلافهای سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم آورد. در این اوضاع، ابن تیمیه به جای توجه به این ضعفها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و فلسطین رسیده بودند، همواره به این اختلافهای درونی دامن میزد.[۹]
بهرهمندی گهگاهی ابن تیمیه از حمایت حکومتها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاههای متعارف، هجمه به دیدگاهها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات[۱۰] به رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان، اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود[۱۱] و چه بسا حسدورزی رقیبان، موجب بروز کشمکشهایی میان وی و دانشوران زمانش شد. ابن تیمیه بر تمام مخالفتها و نزاعهای خود برچسب جهاد ضدّ بدعتهای رایج زمان میزد و رد اینگونه افکار را وظیفه هر دانشمندی میخواند. اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.[۱۲]
پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید، جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند.[۱۳]
از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سالها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خداوند را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» (سوریه) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در تفسیر آن جایگاهى براى خداوند در عرش تعیین کرد. چنانکه در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است.[۱۴] این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱ ق، دوباره محکوم به زندان شد و در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.[۱۵] او سرانجام در سال ۷۲۸ ق، در زندان قلعه دمشق درگذشت.[۱۶]
در خصوصیات ابن تیمیه گفته اند: وی شخصی تندخو بود و در بحث گاه بسیار تند میشد و به مخاطب اهانت میکرد،[۱۷] در برابر کسی خم نمیشد و به سلام و مصافحه بسنده میکرد. با امرا و شخصیتهای بلند مقام سیاسی استوار و بیپروا روبهرو میشد.[۱۸] خود را مجتهد میدانست و از کسی تقلید نمیکرد؛ در داوری نسبت به بزرگان دین بیپروا بود و گاه بر علما و فقهای مشهور و مسلم خرده میگرفت.[۱۹]
اساتید و مشایخ
ابن تیمیه پرورش علمی و دینی خود را ابتدا در محیط علمای حنبلی در دمشق تکمیل کرد.
از شیوخ او میتوان ابن عبدالدائم، علی بن احمد بن عبدالدائم بن نعمة المقدسی الحنبلی (م ۶۹۹ق)، مجد بن عساکر (م ۶۶۹ق)، یحیی بن الصیرفی (م ۶۹۶ق)، قاسم اربلی (م ۶۸۰ق)، ابن ابی الیسر (م ۶۷۲ق/۱۲۷۳م)، شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمان بن ابی عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامة المقدسی الحنبلی (م ۶۸۲ق)، مسلم بن علان شمس الدین ابوالغنائم دمشقی (م ۶۸۰ق)، ابراهیم بن الدرجی (م ۶۸۱ق) و زینالدین ابن المنجا ابوالبرکات تنوخی حنبلی (م ۶۹۵ق) را نام برد.[۲۰]
شاگردان
برخی از شاگردان و مدافعان نامدار ابن تیمیه عبارتند از:
- ابن قیم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق): بیشک او بزرگترین شاگرد و مدافع ابن تیمیه است که در همه اقوال و عقاید تابع و حامی بیچون و چرای او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیه را در زمان حیات او و پس از مرگ او بر عهده داشت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیه در قلعه دمشق زندانی کردند. از این رو نام او همیشه با نام استادش قرین است.
- ابن کثیر دمشقی (م ۷۴۴ق): از شاگردان و مدافعان سرسخت ابن تیمیه که در سراسر کتاب خود (البدایة و النهایة) به هر مناسبتی از ابن تیمیه دفاع کرده و او را ستوده است. او در روز وفات استادش به قلعه دمشق رفت و بر سر جسد او نشست و صورتش را باز کرد و بوسید.[۲۱]
- احمد بن محمد حنبلی: از دیگر شاگردان بنام او است که به گفته ابن حجر عسقلانی نخست مخالف ابن تیمیه بود، ولی پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنفات او را نوشت و در طرفداری از او پافشاری کرد و در رد بر صوفیه و مسأله زیارت سخت از او دفاع کرد تا آنکه عامه و صوفیان بر او شوریدند و قصد کشتن او کردند.[۲۲]
- ابن قدامه مقدسی (م ۷۴۴ق).
جایگاه علمی
ابن تیمیه در اکثر علوم متداول زمان خود از فقه و حدیث و اصول و کلام و تفسیر متبحر بود و در فلسفه و ریاضیات و ملل و نحل و عقاید ادیان دیگر مخصوصاً مسیحیت و یهود نیز اطلاعات فراوان داشت و این معنی در سرتاسر آثار و تصانیف او مشهود است.
ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه حنبلی به درجه اجتهاد رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ق) به وی اجازه فتوا در فقه حنبلی داد[۲۳] وی پس از مطالعه و تبحر در مذاهب دیگر فقهی، فتواهایی داد که با فتاوی مذاهب اربعه اختلاف داشت و بدین سان، استقلال رأی و نظر آزاد خود را در فقه به ثبوت رسانید.
هنوز به ۲۰ سالگی نرسیده بود که پس از فوت پدرش (۶۸۲ق) از آغاز سال ۶۸۳ ق. در دارالحدیث سکریه به تدریس پرداخت.[۲۴] ابن تیمیه با آنکه جوانی ۲۲ ساله بود، حاضران را با قدرت علمی و حسن بیان خود شگفتزده کرد، و تاجالدین فزاری آن درس را نوشت.
ابن تیمیه به زودی بر اثر قدرت بیان و وسعت دانش و زهد و عبادت خود مشهور گردید و از مراجع مهم فتوا در زمان خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضیالقضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت.[۲۵]
آثار و تألیفات
ابن تیمیه هیچگاه از نوشتن و تصنیف فارغ نبود، حتى در زندان همواره به نوشتن اشتغال داشت و نیز بسیار سریع مىنوشت. برخی شمار مصنفات او را تا ۳۰۰ جلد نوشتهاند. وی همچنین مقالات و نامههای بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد.[۲۶]
مهمترین ویژگیهای آثار ابن تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام در عین بهرهمندی از خطابههای جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.[۲۷] میتوان بیشتر مصنفات ابن تیمیه را در دایره ردود یا پاسخهای عقیدتی و توحیدی به شمار آورد. از مهمترین آثار وی عبارتند از:
- منهاج السنة النبویة، در نقض منهاج الکرامه اثر علامه حلی (م، ۷۲۴ق.)
- مجمع الرسائل
- اقتداء السیرة المستقیم
- التوسل و الوسیله
- عدة الدلاله فی عموم الرساله
- تفسیر سورة الاخلاص
- تفسیر المعوذتین
- الحسبه فی الاسلام
- السیاسة الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیة
- الصارم المسلول علی ساب الرسول (یا شاتم الرسول) در پاسخ به جسارت کسی که به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) ناسزا گفته بود.
- العقیدة الحمویة الکبری: به گفته ابن شاکر، ابن تیمیه این کتاب را در ۶۹۸ق. میان نماز ظهر و عصر در پاسخ سؤالاتی که درباره مسائل کلامی از او کرده بودند، نوشت.[۲۸]
- تلبیس الجهمیه در شش مجلد
- العقیدة الواسطیه
- الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح
- فضائل القرآن
- امثال القرآن
- الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان
- شرح العمدة فی الفقه.
عقاید و اندیشهها
ابن تیمیه معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت میداد. لکن شهرستانی – از علمای اهل سنت- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده و میگوید: گروهی از متاخرین این سخن را به گفتههای سلف اضافه کرده میگویند: در این آیات باید همان ظاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هیچ تاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است، همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد، ولذا اینها گرفتار تشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است.[۲۹]
ابن تیمیه تنها منبع شریعت را قرآن دانسته و سنت را شارح آن شمرده است.[۳۰] بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم عقل، تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را، از ویژگیهای عقیده او شمردهاند.[۳۱]
وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی میدانست و حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد میکرد[۳۲] و با کلام، منطق و فلسفه میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتابهایی چون الرد علی الفلاسفه و نقض المنطق را نگاشته و محمد بن زکریای رازی (م،۳۱۱ق)، ابن سینا (م،۴۲۸ق) و ابوحامد محمد غزالی (م،۵۰۵ق) را با تعابیری موهن، وارثان مجوس و هند و یونان و مشرک خوانده است.[۳۳] البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنانکه قیاس را مادام که به مخالفت با نص منتهی نگردد، معتبر میداند.[۳۴]
ابن تیمیه خود را تبیینگر و پاسدار اندیشههای سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی، اجماع سلف -که اطمینان آور و مصون از خطاست- بر آن مستقر شده باشد.[۳۵]
آرای حدیثی:
ابن تیمیه معمولاً پس از نقل احادیث به بررسی درجه اعتبار آنها میپردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان میکند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.[۳۶] البته منتقدان از اشتباههای وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشتهاند. وی گاه حدیث نبوی را قدسی میشمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم میآمیخت؛ چنانکه گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه میکرد. همین اشتباهها نقشی عمده در اندیشههای فقهی و کلامی وی داشت.[۳۷] تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاههای خود نیز از دیگر موارد اتهام وی است.[۳۸]
رجالشناسی ابن تیمیه نیز با اشتباههای فاحشی همراه است. گاه از شخصیتهایی یاد میکند که در هیچ منبع رجالی یافت نمیشوند.[۳۹] تضعیفهای رجالیاش از نظر متخصصان حدیث بیاعتبار است تا آنجا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسیهای رجالی او اعتنا نکنند.[۴۰] ردکردن احادیث صحیح در فضیلت علی (علیهالسّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنانکه البانی (م،۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.[۴۱] وی بیمهابا برخی از تضعیفهای خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث «تصدّق خاتم علی» (علیهالسلام) را به اجماع نادرست میشمرد؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کردهاند.[۴۲]
آرای تفسیری:
بیشتر مباحث تفسیری ابن تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ صوفیه اختصاص دارد که به طور پراکنده در لابهلای کتابهایش یافت میشوند.
عقاید تشبیهی ابن تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود متشابهات را در قرآن انکار میکند و آن را امری کاملاً نسبی میداند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیهای خودبسند است.[۴۳]
آرای اعتقادی:
ابن تیمیه در امور اعتقادی، ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر یا هرگونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح میگردد، رد میکند.[۴۴]
در تفسیر صفات خبری با دوگونه موضعگیری از ابن تیمیه روبهرو میشویم که جمع آن دو نتیجهای جز تشبیه و تجسیم به دست نمیدهد. به باور وی، از آنجا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمیتوان خداوند را به جسمانیت متصف کرد. این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا، فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایتهای این باب را میپذیرد و بر تفسیر آنها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید میورزد.[۴۵]
حصنی (م،۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م،۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کردهاند.[۴۶] بسیاری نیز بر این باورند که ابن تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.[۴۷] به روایت ابن بطوطه (م،۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.[۴۸] فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بیطرف، به گزارش ابوحیّان (م،۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است. شاهد صحت این نسبت آن است که ابن تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است![۴۹]
آرای فقهی:
الف. زیارت:
ابن تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمیدارد و تنها رویکردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان میپذیرد. وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.[۵۰]
ابن تیمیه هرگونه بنا بر قبور را نشانه شرک و ریشه بت پرستی خوانده و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار اهل کتاب شمرده است.[۵۱]
برخی از مخالفان ابن تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر، مساوات قبور ایشان و دیگران و انکار رسالت نبوی پس از وفات وی دانستهاند.[۵۲] به عقیده ایشان ادله تعظیم شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانههایی که در آن یاد خدا میشود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحاناند.[۵۳] نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه حجاز، فلسطین و شامات به رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آنها شاهدی بر جواز آن است. ادله روایی ابن تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.[۵۴]
ب. توسّل:
به باور ابن تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. وی گرچه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده میداند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند میشمرد.[۵۵] وی شفاعت جویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعتآمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست استغفار از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان میداند. وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است. از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند. نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.[۵۶]
برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به اجماع عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیانگذار تحریم این کارها دانستهاند.[۵۷] به عقیده ایشان، ابن تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را تأویل برده است. در پاسخ به شرکآمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین توحید دانستهاند؛ همانگونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.[۵۸] بر این اساس، کمکخواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.[۵۹] اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند. آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)، روایتها و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید میکنند.[۶۰]
ج. تبرّک:
ابن تیمیه تبرک به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام میشمارد.[۶۱] اما بر پایه گزارشهای فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده، جای لبان و دست مبارک وی، منبر، دینارهای اعطایی، عصا، لباس، مکان عبور و قبر ایشان تبرک میجستند.[۶۲]
آرای تاریخی:
الف. صحابه:
ابن تیمیه در قصیدهای محبت همه صحابه را مذهب خود دانسته، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق اهل سنت و اهل بهشت بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آنها تاکید میورزد.[۶۳] وی اعتقاد به ارتداد صحابه را موجب کفر خوانده و درباره جواز لعن تردید کرده است.[۶۴] وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور میداند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده میشود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.[۶۵] به باور وی، باید از بازگوکردن اختلافهای صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلتهای آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود. این بدان روست که برخی از اشتباههای ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان میگردد.[۶۶]
این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن تیمیه در امان نمانده است.[۶۷] برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینهورزی به صحابه متهم میدانند و او را ضعیف العقل میخوانند.[۶۸] به گزارش ایشان، ابن تیمیه ابوبکر را به عدم فهم اسلام و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش و عثمان را به مالدوستی متهم کرده است. ابن تیمیه تحت تاثیر باورهای اموی دمشق، از ارادتمندان معاویه به شمار میرود. وی با نگارش «فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ» نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند. وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.[۶۹] نیز به برائت مروان بن حکم از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.[۷۰]
ب. اهل بیت:
ابن تیمیه رویکردی دوگانه درباره اهل بیت علیهم السلام دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم جاهلی و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته،[۷۱] و در جای دیگری محبت اهل بیت را فریضه و فراتر از محبت به سایر قبایل قریش دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.[۷۲] به عقیده وی، اجماع اهل بیت، حجت و صلوات بر ایشان سنت و واجب است. او در جایی فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را سرور زنان جهان خوانده و در جای دیگر او را به منافقان تشبیه کرده است.[۷۳] نیز امام حسین (علیهالسلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته؛[۷۴] اما یزید را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام امام حسین (علیهالسلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل عراق با وی وصف کرده است.[۷۵]
او دیگر ائمه شیعه را گاه به عنوان فقیه، تابعی و عابد ستوده است.[۷۶] امام علی (علیهالسلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت، محبوب خداوند و زاهد خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.[۷۷] با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گرچه علی (علیهالسلام) به حق نزدیکتر بود.[۷۸] وی بسیاری از فضیلتهای علی (علیهالسلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلتهای سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیهالسلام) پیش از اسلام همچون خلفای سهگانه بتپرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.[۷۹] او علم باطن آن امام را انکار کرده و جانشینی وی در مدینه هنگام جنگ تبوک را بسان جانشینی ابن ام مکتوم و دیگران در سایر جنگها دانسته و ربط ایمان به حبّ علی(ع) و نفاق به بغض وی را نیز بسان ربط این دو به حبّ و بغض انصار شمرده و شجاعتش را همسان دیگران خوانده است. وی تنقیصهایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی (علیهالسلام) نیز وارد میداند.[۸۰]
ج. شیعه:
ابن تیمیه گاهی در برخورد با مخالفان خود -خصوصا امامیه- دچار قضاوت نادرست و افراطی میگردد؛ چنانکه در نقد محیی الدین ابن عربی (م،۶۳۸ق.) اتهامهایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا، تنقیص پیامبران و ... بر او وارد کرده است که با مطالعه آثارش، ناوارد مینماید.[۸۱] وی خواجه نصیرالدین طوسی (م،۶۷۲ق.) را نیز به مواردی مانند مشاوره به هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و ارتکاب محرمات متهم کرده که با استنادات تاریخی ناسازگار است.[۸۲]
ابن تیمیه با استناد به روایت شعبی (م،۱۰۵ق.)، پایهگذار شیعه را عبدالله بن سباء یهودی و دیگر زنادقه خوانده است.[۸۳] اما دانشمندان منصف، مبدا تشیع را پیامبر و اهل بیت خوانده و این انتساب دروغین به ابن سبا را دسیسهای برای خدشهدار کردن تشیع دانستهاند.[۸۴]
ابن تیمیه در موارد فراوان عقاید غلات را به امامیه نسبت داده است.[۸۵] اما امامیه، خود، غُلات را کافر خوانده اند. وی شیعه را به ایمان به سحر و فلسفه به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حجگونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.[۸۶]
ابنتیمیه از دیدگاه اهلسنت
برخی از علمای اهل سنت، ابن تیمیه را فردی بدعت گو، گمراه، گمراه کننده و افراطگر معرفی کرده اند:
- عبدالکافی در مقدمه کتابش مینویسد: ابن تیمیه بدعتهایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایههای اسلام را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با اجماع از جماعت مسلمین جـدا شـد.[۸۷]
- ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت میکند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کردهاند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم... ؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است...» .[۸۸]
- ابن حجر عسقلانی میگوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت میدهند، به سبب آنچه که در العقیدة الحمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت میباشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین میدانند؛ به سبب قولی که میگوید: نباید از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) میکاهد و منع میکند... برخی ابن تیمیه را به خاطر نسبتهای ناروایی که به حضرت علی علیهالسّلام داده، نسبت نفاق میدهند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: "لا یبغضک الا منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.[۸۹]
- حسن بن علی سقاف نیز میگوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام مینامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال میکنند؛ در حالی که او ناصبی و دشمن علی (ع) است و به فاطمه (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.»[۹۰]
- محمد العلاء البخاری -از علمای اهل سنت- تصریح به کفر ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره میگوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.[۹۱]
تأثیرات اجتماعی
ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده بر حرکتهای سلفی پس از خود نهاد.[۹۲] تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعتگذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهامبخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاههای عقیدتی و حرکتهای نظامی بوده است.[۹۳] با گذشت پنج سده از نگارش کتابهای مختلف در نقد و رد افکار ابن تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانیترین وضعیت، محمد بن عبدالوهاب (م، ۱۲۰۶ق) با تکفیر هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.[۹۴]
تاکید ابن تیمیه بر لزوم محو مظاهر شرک و بدعت، موجب یورش وهابیان به حرم حسینی در سال ۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان شد.[۹۵] در سال ۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای اهل بیت و صحابه، این مشاهد ویران شدند.[۹۶] ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکتهای انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کردهاند.[۹۷]
پانویس
- ↑ ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱.
- ↑ سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹.
- ↑ ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۳۸۸.
- ↑ محمدجزری، ابن اثیر، الکامل، ج۱۲، ص۳۶۰-۳۶۱.
- ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۲۷.
- ↑ ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۴.
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۲.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۹۹-۴۱۸.
- ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۸۱.
- ↑ یحییعمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۰.
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۸۳.
- ↑ شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.
- ↑ ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸.
- ↑ حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ ابن رجب، شهاب الدین عبدالرحمان، ج۲، ص۳۹۵.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۳۱.
- ↑ ابن کثیر، البدایة، ج۱۴، ص۱۳۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابنتیمیه، ص ۲۱۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۳۰۳.
- ↑ اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، ص۲۱۵.
- ↑ اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، ص ۲۱۵.
- ↑ عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن تیمیه، ص۵۰-۵۱.
- ↑ ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۷۲.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰.
- ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۸.
- ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۳۹-۵۱.
- ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۶.
- ↑ ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۷.
- ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۹۸.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۹.
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹.
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹-۷۲.
- ↑ جوزی، عبدالرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۴.
- ↑ ابن تیمیه، کتاب الزیاره، ص۲۳.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ بانی، محمدناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴.
- ↑ طبری، محمد، جامع البیان، ج۶، ص۸۶.
- ↑ ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۶۴.
- ↑ جهبل، شهابالدین، الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.
- ↑ سبکی، تقیالدین، السیف الصقیل، ص۴۲.
- ↑ هیتمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیه، ص۱۱۶.
- ↑ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.
- ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۵، ۶۷.
- ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۳۳-۴۲.
- ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۵۳.
- ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۵۸.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۶۷.
- ↑ سبکی، تقیالدین، شفاء السقام، ص۱۵۳.
- ↑ قزوینی حائری، محمد حسن، البراهین الجلیه، ص۳۴.
- ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۱-۵۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۷۶.
- ↑ ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۰-۶۸۱.
- ↑ احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.
- ↑ ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳.
- ↑ ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۸۶.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.
- ↑ حصنی، ابوبکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.
- ↑ سبکی، تقیالدین، السیف الصقیل، ص۲۱.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، ابنتیمیة و امامة علی (علیهالسلام)، ص۵۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۲.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷.
- ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۹
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳.
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۶۰-۱۶۸.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنّة، ص۱۷-۲۰.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳.
- ↑ طه حسین، مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».
- ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.
- ↑ عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۲.
- ↑ عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.
- ↑ سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.
- ↑ شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۰۷.
- ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۱۰-۱۲۴.
- ↑ سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۴۷-۵۱.
- ↑ سبحانی، جعفر، الملل و النحل، سبحانی، ج۴، ص۵۸۷.
- ↑ امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص۵۱-۵۲.
- ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص۱۱۰.
منابع
- "ابن تیمیه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، شماره ۱۰۰۸.
- "ابن تیمیه"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تاریخ بازیابی: ۱۴۰۰/۰۴/۱۶.
- "ابن تیمیه حرانی"، سایت پژوهه، تاریخ بازیابی: ۹۵/۱/۲۴.
- فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸.