حضرت نوح علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلیدواژه: حضرت نوح'''
+
{{خوب}}
 +
'''حضرت نوح علیه السلام''' اولین پیامبر [[پیامبران اولوالعزم|اولواالعزم]] است و مطابق با آیات [[قرآن|قرآن کریم]]، خداوند او را با کتاب و [[شریعت|شریعت]] فرستاد. نام حضرت نوح، ۴۳ بار در قرآن آمده و یک [[سوره]] به نام او اختصاص یافته است. آن حضرت ۹۵۰ سال مشغول دعوت قوم خود به [[توحید]] و ترک [[بت پرستی]] بود، اما قومش به او ایمان نیاوردند؛ تا آن که مأمور به ساختن کشتی شد و پس از اتمام، امر خداى تعالى مبنى بر نزول [[عذاب]] و طوفان سهمگین صادر گردید و به جز افرادى که همراه او سوار بر کشتی بودند، همگی هلاک شدند.
  
==وجه تسميه نوح علیه السلام==
+
==نام و نسب حضرت نوح==
  
حضرت [[امام صادق]] عليه السلام فرمودند: اسم حضرت نوح عبدالغفار بوده و جهت آن كه آن حضرت را نوح ناميدند اين بود كه: زياد بر حال خود گريه و نوحه مي كرد.<ref>[[علل الشرائع]] (ترجمه مسترحمىص70.</ref>
+
مردى شامى از [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام پرسید که اسم نوح علیه السلام چه بود؟ آن حضرت فرمود: اسم نوح «سکن» بود و به این علت نوح نامیده شد که او نهصد و پنجاه سال با نوحه و بى تابى قوم خود را به سوى [[دین]] حق دعوت مى‌کرد.<ref>قصص الأنبیاء (قصص قرآنفاطمه مشایخ، ص۱۱۲.</ref>
  
مردى شامى از [[اميرالمؤمنين]] علیه السلام پرسيد كه اسم نوح چه بود؟ آن حضرت فرمود: اسم نوح (سكن) بود و به اين علت نوح ناميده شد كه او نهصد و پنجاه سال با نوحه و بى تابى قوم خود را به سوى [[دين]] [[حق]] دعوت مى كرد.<ref>[[قصص الأنبياء]] ([[قصص قرآن]])(فاطمه مشايخ)، ص112.</ref>
+
در کتاب [[انساب الاشراف (کتاب)|انساب الاشراف]]، نسب حضرت نوح علیه السلام چنین آمده است:
 +
نوح بن لامک بن متوشلخ بن أخنوخ - و هو [[حضرت ادریس علیه السلام|إدریس]] علیه السلام - بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] علیه السلام.<ref> أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بلاذرى، ج۱، ص۳.</ref>
  
==نسب حضرت نوح علیه السلام==
+
نام همسر نوح علیه السلام را «والیه» گفته اند و گناه و خیانت او این بود که در نزد قوم خود، نوح را مجنون معرفی کرد و با مخالفان او هم رأى و هم‌دست بود؛ از این رو در [[قرآن|قرآن کریم]] مذمت شده است.<ref>[[سوره تحریم]]، آیه ۱۰.</ref> حضرت نوح (ع) چهار فرزند داشت که نام آنها سام، حام، یافث و کنعان بود. از میان آنها به غیر از کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آورده و همراه او در کشتی بودند. به گزارش روایات، نسل حضرت نوح (ع) از طریق سام ادامه یافته‌ است.<ref>قزوینی، موسوعة الامام الصادق، ج۵، ص۱۲۸.</ref>
  
نوح عليه السلام بن لامك بن متوشلخ بن أخنوخ - و هو إدريس عليه السلام - بن يارد بن مهلائيل بن قينان بن أنوش بن شيث بن آدم.<ref> [[أنساب الأشراف]] (احمد بن يحيى بلاذرى )، ج1، ص3.</ref>
+
مطابق برخی اخبار و تواریخ، قبر حضرت نوح (علیه‌السلام) در [[نجف]] و در کنار قبر [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] (علیه‌السلام) قرار دارد،<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۹۳.</ref> چنانکه در [[زیارتنامه|زیارت‌نامه‌]] آن حضرت نیز به آن اشاره شده است.
  
==حضرت نوح علیه السلام در قرآن==
+
==حضرت نوح در قرآن==
  
نام حضرت نوح علیه السلام 43 بار در [[قرآن کریم]] آمده است و یك [[سوره]] به نام او اختصاص داده شده است و حدود 114 آيه از [[آيات قصص قرآنى]] درباره شخصيت نوح و دعوت او می باشد او نخستین پیامبر [[اولوالعزم]] است كه دارای [[شریعت]] و كتاب مستقل بوده است.
+
نام حضرت نوح علیه السلام ۴۳ بار در [[قرآن کریم]] آمده و یک [[سوره]] به نام او اختصاص داده شده است و حدود ۱۱۴ آیه از آیات قصص قرآنى درباره شخصیت نوح و دعوت او مى‌باشد. آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت نوح علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:
  
* {{متن قرآن|«وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى  قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلّا خَمْسِينَ عاماً»}}: و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد... ([[سوره عنكبوت]]، آيه 14)
+
[[سوره نساء/متن و ترجمه#163|سوره نساء، آیه ۱۶۳]] • [[سوره اعراف/متن و ترجمه#69|سوره اعراف، آیه ۶۹]] • [[سوره توبه/متن و ترجمه#70|سوره توبه، آیه ۷۰]] • [[سوره یونس/متن و ترجمه#71|سوره یونس، آیه ۷۱]] • [[سوره هود/متن و ترجمه#36|سوره هود، آیه ۳۶]] • [[سوره هود/متن و ترجمه#89|سوره هود، آیه ۸۹]] • [[سوره ابراهیم/متن و ترجمه#9|سوره ابراهیم، آیه ۹]] • [[سوره اسراء/متن و ترجمه#3|سوره اسراء، آیه ۳]] • [[سوره مریم/متن و ترجمه#58|سوره مریم، آیه ۵۸]] • [[سوره حج/متن و ترجمه#42|سوره حج، آیه ۴۲]] • [[سوره شعراء/متن و ترجمه#105|سوره شعراء، آیه ۱۰۵]] • [[سوره عنکبوت/متن و ترجمه#14|سوره عنکبوت، آیه ۱۴]] • [[سوره احزاب/متن و ترجمه#7|سوره احزاب، آیه ۷]] • [[سوره صافات/متن و ترجمه#79|سوره صافات، آیه ۷۹]] • [[سوره ص/متن و ترجمه#12|سوره ص، آیه ۱۲]] • [[سوره ق/متن و ترجمه#12|سوره ق، آیه ۱۲]] • [[سوره غافر/متن و ترجمه#5|سوره غافر، آیه ۵]] • [[سوره نوح/متن و ترجمه#26|سوره نوح، آیه ۲۶]] • [[سوره نجم/متن و ترجمه#52|سوره نجم، آیه ۵۲]] • [[سوره قمر/متن و ترجمه#9|سوره قمر، آیه ۹]] • [[سوره تحریم/متن و ترجمه#10|سوره تحریم، آیه ۱۰]].
 +
===بعثت و رسالت حضرت نوح===
  
* {{متن قرآن|«وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ»}}: به نوح [[وحی]] شد که: «جز آنها که (تاکنون) [[ایمان]] آورده‌اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس از کارهایی که می ‌کردند، غمگین مباش! ([[سوره هود]]، آيه 36)
+
در زمان نوح علیه السلام [[فساد]] در زمین شایع گشت و مردم از دین [[توحید]] و از سنت [[عدالت]] اجتماعى روی گردان شده و به پرستش بت ها روى آوردند و خداى سبحان نام چند بت آن روز را که عبارت بودند از "ود"، "[[سواع]]"، "یغوث"، "[[یعوق|یعوق]]" و "نسر" در سوره نوح  علیه السلام ذکر کرده.
  
* {{متن قرآن|«سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ»}}: سلام بر نوح در میان جهانیان باد! ([[سوره صافات]]، آيه 79)
+
فاصله طبقاتى روز به روز بیشتر شد و آنهایى که از نظر مال و اولاد قوى تر بودند حقوق ضعفاء را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آنان حکومت کردند.<ref>با استفاده از [[سوره اعراف]]، [[سوره هود]] و [[سوره نوح]]</ref>
  
* {{متن قرآن|«وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا»}}: نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از [[کافران]] را بر روی زمین باقی مگذار! ([[سوره نوح]]، آيه 26)
+
در این زمان بود که خداى تعالى نوح علیه السلام را مبعوث کرده و او را با کتاب و [[شریعت|شریعتى]] به سوى آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و [[انذار]]، به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوتشان نموده و مساوات را در بینشان برقرار سازد.<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۲۱</ref>
  
[[بعثت]] و [[رسالت]] نوح علیه السلام بشر بعد از [[حضرت آدم]] علیه السلام به صورت يك امت ساده و بسيط زندگى مى كرد و [[فطرت]] انسانيت خود را راهنماى زندگى خود داشت، تا آن كه رفته رفته [[روح]] استكبار در او پيدا شد و گسترده گشت و در آخر، كارش به استعباد يكديگر انجاميد، بعضى بعض ديگر را تحت فرمان خود گرفتند و زيردستان ما فوق خود را رب خود پنداشتند و همين پندار بذرى بود كه كاشته شد، بذرى كه هر زمان و در هر جا كه كاشته شود و سپس جوانه بزند و سبز شود و رشد كند، چيزى به جز دين و ثنيت و اختلاف شديد طبقاتى يعنى استخدام ضعفا بوسيله اقويا و برده گرفتن و دوشيدن افراد ذليل بوسيله قدرتمندان را به بار نمى آورد، آرى همه اختلاف ها و كشمكش ها و خونريزي هاى بشر از آنجا آغاز گرديد.
+
===دین و شریعت حضرت نوح===
 +
حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر [[اولوالعزم]] است که دارای [[شریعت]] و کتاب مستقل بوده است. به طورى که از آیات مربوط به داستان نوح علیه السلام برمى آید، آن جناب همواره قوم خود را به [[توحید|توحید]] خداى سبحان و ترک [[شرک|شرک]] دعوت مى‌ کرد، و به طورى که از دو [[سوره نوح]] و [[سوره یونس]]، و [[سوره آل عمران]] آیه ۱۹ برمى‌آید آنان را به [[اسلام]] مى‌خواند، و به طورى که از [[سوره هود]] آیه ۲۸ استفاده مى‌شود از آنان مى‌خواسته تا [[امر به معروف و نهى از منکر]] کنند و نیز همان طور که از آیه ۱۰۳ [[سوره نساء]] و آیه ۸ [[سوره شورى]] برمى آید، [[نماز]] خواندن را نیز از آنان مى‌خواسته و بطورى که از آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ [[سوره انعام]] برمى آید رعایت مساوات و [[عدالت]] را نیز از آنان مى‌خواسته و دعوتشان مى‌کرده به این که به فواحش و منکرات نزدیک نشوند، راستگو باشند و به عهد خود وفا کنند و به طورى که از آیه ۴۱ سوره هود برمى آید آن جناب اولین کسى بوده که مردم را دعوت مى‌کرده به این که کارهاى مهم خود را با نام خداى تعالى آغاز کنند.
  
در زمان نوح علیه السلام فساد در زمين شايع گشت و مردم از دين [[توحيد]] و از سنت [[عدالت]] اجتماعى روي گردان شده و به پرستش بت ها روى آوردند و خداى سبحان نام چند بت آن روز را كه عبارت بودند از "ود"، "سواع"، "يغوث"، "يعوق" و "نسر" در سوره نوح  علیه السلام ذكر كرده.
+
===پاسخ قوم نوح به دعوت او===
  
فاصله طبقاتى روز به روز بيشتر شد و آنهايى كه از نظر مال و اولاد قوى تر بودند حقوق ضعفاء را پايمال كردند و جباران، زيردستان را به ضعف بيشتر كشانيده و طبق دلخواه خود بر آنان حكومت كردند. (با استفاده از [[سوره اعراف]]، [[سوره هود]] و [[سوره نوح]])
+
از آیات [[سوره نوح]] و [[سوره قمر]] و [[سوره مومنون]] برمى آید که آن جناب قوم خود را دائما دعوت مى‌کرده به این که به خداى تعالى و آیات او ایمان بیاورند و در این دعوت منتهاى جد و جهد را به خرج مى‌داده و شب و روز و آشکارا و پنهان وادارشان مى‌کرده به این که [[حق]] را بپذیرند، ولى قومش جز به عناد و [[تکبر|تکبر]] خود نمى‌افزودند، هر قدر او دعوت خود را بیشتر مى‌کرده آنان سرکشى و کفرشان را بیشتر مى‌کردند و به جز اهل و اولادش و عده اندکى از غیر آنان [[ایمان]] نیاوردند، به طورى که دیگر از ایمان آوردن سایرین به کلى مایوس گردید در آن هنگام به درگاه پروردگار خود شکایت برده و از او طلب نصرت کرد.
  
در اين زمان بود كه خداى تعالى نوح علیه السلام را مبعوث كرده و او را با كتاب و شريعتى به سوى آنان گسيل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دين توحيد و ترك خدايان دروغين دعوتشان نموده مساوات را در بينشان برقرار سازد. ([[سوره بقره]]، آيه 21)
+
از آیات [[سوره عنکبوت]] برمى آید که آن جناب نهصد و پنجاه سال مشغول دعوت قوم خود بوده، ولى قوم او را جز به [[استهزاء]] و مسخره کردن و نسبت جنون به او دادن عکس العملى از خود نشان ندادند، آنها وى را متهم مى‌کردند به این که منظورش این است که به آقایى و سرورى بر ما دست یابد، تا آن که در آخر از پروردگار خود یارى طلبید.  
  
==دين و شريعت نوح علیه السلام==
+
و از آیات [[سوره هود]] استفاده مى‌شود که بعد از این استنصار، خداى تعالى به وى [[وحى]] کرد که از قومش به جز آن چند نفرى که ایمان آورده اند احدى ایمان نمى‌آورد و آن جناب را درباره قومش دلگرمى داد و به طورى که از آیات [[سوره نوح]] استفاده مى‌شود، نوح علیه السلام قوم خود را به هلاکت و نابودى نفرین کرد و از خداى تعالى خواست تا زمین را از لوث وجود همه آنان پاک کرده و احدى از آنان را زنده نگذارد.
  
به طورى كه از تمامى آيات مربوط به داستان نوح علیه السلام برمى آيد. آن جناب همواره قوم خود را به توحيد خداى سبحان و ترك شرك دعوت مى  كرد، و به طورى كه از دو [[سوره نوح]] و [[سوره يونس]]، و [[سوره آل عمران]] آيه 19 برمى  آيد آنان را به [[اسلام]] مى خواند، و به طورى كه از [[سوره هود]] آيه 28 استفاده مى شود از آنان مى خواسته تا [[امر به معروف و نهى از منكر]] كنند و نيز همان طور كه از آيه 103 [[سوره نساء]] و آيه 8 [[سوره شورى]] برمى آيد، [[نماز]] خواندن را نيز از آنان مى خواسته و بطورى كه از آيه 151 و 152 [[سوره انعام]] برمى آيد رعايت مساوات و [[عدالت]] را نيز از آنان مى خواسته و دعوتشان مى كرده به اين كه به فواحش و منكرات نزديك نشوند، راستگو باشند و به عهد خود وفا كنند و به طورى كه از آيه 41 سوره هود برمى آيد آن جناب اولين كسى بوده كه مردم را دعوت مى كرده به اين كه كارهاى مهم خود را با نام خداى تعالى آغاز كنند.
+
===کشتى سازى حضرت نوح===
  
==تحمل زحمات طاقت فرساى نوح علیه السلام در كار دعوت==
+
از آیات [[سوره هود]] برمى آید که خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا کشتى را زیر نظر ما و طبق وحى ما بساز و آن جناب شروع به ساختن آن کرد که مردم دسته دسته از محل کار آن جناب گذشته و او را مسخره مى‌کردند، چون کشتى آب مى‌خواهد و کشتى سازى باید در لب دریا باشد و آن جناب این کار را در بیابانى بدون آب انجام مى‌داد و همین باعث مى‌شد که مردم او را مسخره کنند و آن جناب در پاسخشان مى‌فرمود اگر امروز شما ما را مسخره مى‌کنید بزودى خواهید دید که ما شما را مسخره مى‌کنیم و بزودى خواهید فهمید که کسى که دچار [[عذاب]] گردد خوار و ذلیل و بیچاره مى‌شود و عذابى که مى‌آید عذابى است مقیم و غیرقابل زوال و نیز از دو [[سوره هود]] و [[سوره مومنون|سوره مؤمنون]] برمى آید که خداى عزوجل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن این بوده که آب از تنورى بالا مى‌زند.
  
از آيات [[سوره نوح]] و [[سوره قمر]] و [[سوره مومنون]] برمى آيد كه آن جناب قوم خود را دائما دعوت مى كرده به اين كه به خداى تعالى و آيات او ايمان بياورند و در اين دعوت منتهاى جد و جهد را به خرج مى داده و شب و روز و آشكارا و پنهان وادارشان مى كرده به اين كه [[حق]] را بپذيرند، ولى قومش جز به عناد و تكبر خود نمى افزودند، هر قدر او دعوت خود را بيشتر مى كرده آنان سركشى و كفرشان را بيشتر مى كردند و به جز اهل و اولادش وعده اندكى كه از غير آنان [[ايمان]] نياوردند، به طورى كه ديگر از ايمان آوردن سايرين به كلى مايوس گرديد در آن هنگام به درگاه پروردگار خود شكايت برده و از او طلب نصرت كرد.
+
===نزول عذاب و آمدن طوفان===
  
==مدت زيستن نوح علیه السلام در ميان قومش==
+
نوح علیه السلام مشغول ساختن کشتى بود تا این که آن را به اتمام رسانید و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد و آن تنور شروع به جوشیدن کرد، در این هنگام خداوند متعال به آن جناب [[وحى]] فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتى کند و نیز اهل خود را به جز افرادى که مقدر شده بود، هلاک شوند یعنى همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که از سوار شدن امتناع ورزیده بود و نیز همه آنهایى که [[ایمان]] آورده بودند، سوار کند.
  
از آيات [[سوره عنكبوت]] برمى آيد كه آن جناب نهصد و پنجاه سال مشغول دعوت قوم خود بوده، ولى قوم او را جز به استهزاء و مسخره كردن و نسبت جنون به او دادن عكس العملى از خود نشان ندادند، آنها وى را متهم مى كردند به اين كه منظورش اين است كه به آقايى و سرورى بر ما دست يابد، تا آن كه در آخر از پروردگار خود يارى طلبيد.  
+
و از [[سوره قمر]] برمى‌آید همین که آنها را سوار کرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ریزان باز کرد و زمین را به صورت چشمه‌هایى جوشان بشکافت، آب بالا و پایین براى تحقق دادن امرى که مقدر شده بود دست به دست هم دادند و نیز از [[سوره هود]] استفاده مى‌شود که رفته رفته آب زمین را فراگرفت و بالا آمد و کشتى را از زمین کند، کشتى در موجى چون کوه‌هاى بلند سیر مى‌کرد و طوفان همه مردم روى زمین را فراگرفت و همه را در حالى که ستمگر بودند، هلاک کرد و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همین که در کشتى مستقر شدند خدا را در برابر این نعمت که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد [[حمد]] بگویند و در پیاده شدن از او برکت بخواهند و نوح علیه السلام گفت: {{متن قرآن|«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»}} (سوره مؤمنون، آیه ۲۸) و نیز گفت: {{متن قرآن|«رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیرُ الْمُنْزِلِینَ»}}. (سوره مؤمنون، آیه ۲۹)
  
و از آيات [[سوره هود]] استفاده مى شود كه بعد از اين استنصار، خداى تعالى به وى [[وحى]] كرد كه از قومش به جز آن چند نفرى كه ايمان آورده اند احدى ايمان نمى آورد و آن جناب را درباره قومش تسليت گفت و دلگرمى داد و به طورى كه از آيات [[سوره نوح]] استفاده مى شود، نوح علیه السلام قوم خود را به هلاكت و نابودى نفرين كرد و از خداى تعالى خواست تا زمين را از لوث وجود همه آنان پاك كرده و احدى از آنان را زنده نگذارد و بطورى كه از آيات سوره هود برمى آيد خداى تعالى به آن جناب [[وحى]] كرد كه زير نظر ما و طبق وحى ما كشتى را بساز.
+
بعد از آن که طوفان به دلیل آیه ۷۷ [[سوره صافات]] عالم گیر شده و مردم روى زمین همه غرق شدند، خداى تعالى به زمین فرمان داد تا آب خود را ببلعد و به آسمان نیز فرمان داد تا از باریدن بایستد، آب از ظاهر زمین کاسته شد و کشتى بر بالاى کوه جودى قرار گرفت. آنگاه خداى تعالى به نوح وحى کرد که: اى نوح! از کشتى پایین آى و با سلامى از ناحیه ما و برکاتى بر تو و امت هایى که با تواند پیاده شو که بعد از این طوفان، دیگر هیچ گاه دچار طوفانى عالم گیر نخواهند شد. چیزى که هست بعضى از این نجات یافتگان، امت هایى هستند که خدا در دنیا از متاع هاى زندگى دنیا برخوردارشان مى‌کند و سپس عذابى دردناک آنان را فرامى گیرد، پس نوح و همراهان او از کشتى خارج شده و در زمین قرار گرفتند و خدا را به [[توحید]] و [[اسلام]] پرستیدند و زمین را به ارث دست به دست به ذریه هاى خود سپردند و خداى سبحان تنها ذریه نوح را باقى گذاشت.<ref>با استفاده از [[سوره هود]] و [[سوره صافات]].</ref>
  
==كشتى سازى نوح علیه السلام==
+
===غرق شدن پسر حضرت نوح===
  
از آيات سوره هود برمى آيد كه خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا كشتى را با تاييد و تسديد او بسازد و آن جناب شروع به ساختن آن كرد كه مردم دسته دسته از محل كار آن جناب گذشته و او را مسخره مى كردند، چون كشتى آب مى خواهد و كشتى سازى بايد در لب دريا باشد و آن جناب اين كار را در بيابانى بدون آب انجام مى داد و همين باعث مى شد كه مردم او را مسخره كنند و آن جناب در پاسخشان مى فرمود اگر امروز شما ما را مسخره مى كنيد بزودى خواهيد ديد كه ما شما را مسخره مى كنيم و بزودى خواهيد فهميد كه كسى كه دچار [[عذاب]] گردد خوار و ذليل و بيچاره مى شود و عذابى كه مى آيد عذابى است مقيم و غيرقابل زوال و نيز از دو [[سوره هود]] و [[سوره مومنون]] برمى آيد كه خداى عزوجل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن اين بوده كه آب از تنورى بالا مى زند.
+
نوح علیه السلام هنگامى که سوار کشتى مى‌شد دید که یکى از پسرانش سوار نشده و علتش این بوده که به وعده پدرش مبنى بر این که هر کس از سوار شدن تخلف کند غرق خواهد شد [[ایمان]] نداشته، وقتى چشم نوح به او افتاد که در کنارى ایستاده، صدا زد که اى پسرم بیا با ما سوار شو و با [[کافران]] مباش.
  
==نزول عذاب بر قوم نوح و آمدن طوفان ==
+
پسر دعوت پدر را این طور رد کرد که من بزودى به یکى از کوه ها پناه مى‌برم تا مرا از خطر آب حفظ کند. نوح علیه السلام گفت: امروز هیچ چیزى نمى‌تواند احدى را از [[عذاب الهى]] حفظ کند مگر کسى را که خدا به او رحم کرده باشد که منظورش همان کسانى است که سوار کشتى بودند - پسر نوح به این پاسخ پدر توجهى نکرد و چیزى نگذشت که موج، بین پدر و پسر حائل شده و پسر جزء غرق شدگان گردید.
  
نوح علیه السلام همچنان كه از سوره هود و مؤمنون استفاده مى شود مشغول ساختن كشتى بود تا اين كه آن را به اتمام رسانيد و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد و آن تنور شروع به جوشيدن كرد، در اين هنگام خداوند متعال به آن جناب [[وحى]] فرستاد كه از هر حيوان يك جفت نر و ماده سوار كشتى كند و نيز اهل خود را به جز افرادى كه مقدر شده بود، هلاك شوند يعنى همسرش كه خيانت كار بود و فرزندش كه از سوارشدن امتناع ورزيده بود و نيز همه آنهايى كه [[ايمان]] آورده بودند، سوار كند.
+
نوح علیه السلام هیچ احتمال نمى‌داد که پسر در باطن دلش کفر پنهان کرده باشد و تاکنون اگر اظهار [[اسلام]] مى‌کرده از باب نفاق بوده باشد، برخلاف همسرش که نوح از کفر او خبر داشته و بطور قطع اگر پسرش را نیز مانند همسرش کافر مى‌دانسته هرگز تقاضاى نجات او را نمى‌کرده، براى این که این خود نوح علیه السلام بود که از خداى عزوجل درخواست کرد تا دیارى از کفار را زنده نگذارد و بنا بر حکایت [[قرآن کریم]] گفته بود: {{متن قرآن|«رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً إِنَّک إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَک وَ لایلِدُوا إِلَّا فاجِراً کفَّاراً»}}: پروردگارا این قوم کافر را هلاک کن و دیارى از ایشان را بر روى زمین باقى مگذار، که اگر ایشان را باقى بگذارى بندگان پاک و باایمانت را گمراه مى‌ کنند و فرزندى هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمى‌رسد. ([[سوره نوح]]، آیه ۲۶ و ۲۷)
  
و از [[سوره قمر]] برمى آيد همين كه آنها را سوار كرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ريزان باز كرد و زمين را به صورت چشمه هايى جوشان بشكافت، آب بالا و پايين براى تحقق دادن امرى كه مقدر شده بود دست به دست هم دادند و نيز از [[سوره هود]] استفاده مى  شود كه رفته رفته آب زمين را فراگرفت و بالا آمد و كشتى را از زمين كند، كشتى در موجى چون كوه هاى بلند سير مى كرد و طوفان همه مردم روى زمين را فراگرفت و همه را در حالى كه ستمگر بودند، هلاك كرد و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همين كه در كشتى مستقر شدند خدا را در برابر اين نعمت كه از شر قوم ستمكار نجاتشان داد [[حمد]] بگويند و در پياده شدن از او بركت بخواهند و نوح علیه السلام گفت: {{متن قرآن|«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»}} (سوره مؤمنون، آيه 28) و نيز گفت: {{متن قرآن|«رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»}}. (سوره مؤمنون، آيه 29)
+
و نیز خود او بوده که به حکایت [[قرآن]] در دعایش گفته بود: {{متن قرآن|«فَافْتَحْ بَینِی وَ بَینَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»}}: بارالها! بین من و قوم، حکم فرما و به ما گشایشى عطا کن و من و مؤمنانى که با من همراهند از شر قوم نجات ده. ([[سوره شعراء]]، آیه ۱۱۸) و چگونه ممکن است خود او با آگاهى از کفر باطنى پسرش مع ذلک نجات او را از خدا بخواهد؟ با این که قبلا فرمان خداى تعالى را شنیده بود که فرمود: {{متن قرآن|«وَ لاتُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»}}. (سوره هود، آیه ۳۷)
  
==پايان يافتن داستان و پياده شدن نوح و همراهانش به زمين==
+
نوح علیه السلام با حائل شدن موج بین او و فرزندش و در حالى که بى خبر از کفر باطنى پسرش بود دچار اندوهى شدید شد و پروردگار خود را چنین نداء کرد که: {{متن قرآن|«رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ»}} ([[سوره هود]]/آیه ۴۵) پروردگارا این پسر من از اهل من است و وعده تو، به این که اهل مرا نجات دهى حق است و تو احکم الحاکمینى یعنى حکمت از حکم هر حاکم دیگرى متقن تر است، و تو در قضایى که مى‌ رانى جور و ستم نمى‌‌کنى و حکمت ناشى از جهل به مصالح واقعى نیست، بنابراین لطف کن و به من خبر ده که واقعیت فرزند من چیست و با این که او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟
  
بعد از آن كه طوفان به دليل آيه 77 [[سوره صافات]] عالم گير شده و مردم روى زمين همه غرق شدند، خداى تعالى به زمين فرمان داد تا آب خود را ببلعد و به آسمان نيز فرمان داد تا از باريدن بايستد، آب از ظاهر زمين كاسته شد و كشتى بر بالاى [[كوه جودى]] قرار گرفت و فرمان «وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ دورى باد بر عليه ستمكاران» صادر شد، آنگاه خداى تعالى به نوح وحى كرد كه: اى نوح! از كشتى پايين آى و با سلامى از ناحيه ما و بركاتى بر تو و [[امت]] هايى كه با تواند پياده شو كه بعد از اين طوفان، ديگر هيچ گاه دچار طوفانى عالم گير نخواهند شد چيزى كه هست بعضى از اين نجات يافتگان، امت هايى هستند كه خدا در دنيا از متاع هاى زندگى دنيا برخوردارشان مى كند و سپس عذابى دردناك آنان را فرامى گيرد، پس نوح و همراهان او از كشتى خارج شده و در زمين قرار گرفتند و خدا را به [[توحيد]] و [[اسلام]] پرستيدند و زمين را به ارث دست به دست به ذريه هاى خود سپردند و خداى سبحان تنها ذريه نوح را باقى گذاشت. (با استفاده از [[سوره هود]] و [[سوره صافات]])
+
در این جا عنایت الهى شامل حال نوح شد، و نگذاشت به طور صریح درخواست نجات فرزند خود را کند، - و یا به عبارت دیگر درخواستى کند که به واقعیت آن علمى ندارد - خداى تعالى در پاسخش به وى [[وحى]] فرستاد که اى نوح، پسر تو اهل تو نیست، او عمل غیرصالحى است، پس زنهار که مبادا با من درباره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بکنى، که اگر چنین درخواستى کنى درخواستى کرده اى که به واقعیت آن آگاهى ندارى و من تو را پند مى‌ دهم که مبادا از جاهلان باشى.
  
==داستان پسر غرق شده نوح==
+
بعد از این وحى، نوح علیه السلام از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت که: پروردگارا من پناه مى‌ برم به تو از این که از تو چیزى بخواهم که علمى به واقعیت آن ندارم، و از تو درخواست مى‌ کنم که عنایتت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى، و با رحمتت بر من عطوفت کنى، که اگر غیر این کنى از زیانکاران خواهم شد.<ref> ترجمه المیزان، موسوى همدانى، سید محمدباقر، ج۱۰، ص۳۷۱.</ref>
  
نوح علیه السلام هنگامى كه سوار كشتى مى شد ديد كه يكى از پسرانش سوار نشده و علتش اين بوده كه به وعده پدرش مبنى بر اين كه هر كس از سوار شدن تخلف كند غرق خواهد شد [[ايمان]] نداشته، وقتى چشم نوح به او افتاد كه در كنارى ايستاده، صدا زد كه اى پسرم بيا با ما سوار شو و با [[كافران]] مباش.
+
==حضرت نوح در روایات==
  
پسر دعوت پدر را اين طور رد كرد كه من بزودى به يكى از كوه ها پناه مى برم تا مرا از خطر آب حفظ كند. نوح علیه السلام گفت: امروز هيچ چيزى نمى تواند احدى را از [[عذاب الهى]] حفظ كند مگر كسى را كه خدا به او رحم كرده باشد كه منظورش همان كسانى است كه سوار كشتى بودند - پسر نوح به اين پاسخ پدر توجهى نكرد و چيزى نگذشت كه موج، بين پدر و پسر حائل شده و پسر جزء غرق شدگان گرديد.
+
*[[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله فرمودند: مَثَل [[اهل البیت|اهل بیت]] من، مثل کشتی نوح است که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر کس که از آن بازماند غرق گشت.<ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۲۳، ص۱۲۰.</ref>
  
نوح علیه السلام هيچ احتمال نمى داد كه پسر در باطن دلش كفر پنهان كرده باشد و تاكنون اگر اظهار [[اسلام]] مى كرده از باب نفاق بوده باشد، برخلاف همسرش كه نوح از كفر او خبر داشته و بطور قطع اگر پسرش را نيز مانند همسرش كافر مى دانسته هرگز تقاضاى نجات او را نمى كرده، براى اين كه اين خود نوح علیه السلام بود كه از خداى عزوجل درخواست كرد تا ديارى از كفار را زنده نگذارد و بنا بر حكايت [[قرآن کریم]] گفته بود: {{متن قرآن|«رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لايَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً»}}: پروردگارا اين قوم كافر را هلاك كن و ديارى از ايشان را بر روى زمين باقى مگذار، كه اگر ايشان را باقى بگذارى بندگان پاك و باايمانت را گمراه مى  كنند و فرزندى هم جز بدكار و كافر از آنان به ظهور نمى رسد. ([[سوره نوح]]، آيه 26 و 27)
+
*و به سند معتبر از [[امام باقر]] علیه السلام منقول است که: در [[مسجد کوفه]] هزار و هفتاد پیغمبر [[نماز]] کرده اند و در آن هست عصاى موسى و درخت کدو و انگشتر [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان]] و از آن جوشید تنور نوح و کشتى نوح در آنجا تراشیده شد و آن بهترین جاهاى بابل است.<ref>نهج الفصاحة (ابوالقاسم پاینده)، ص۷۱۴.</ref>
  
و نيز خود او بوده كه به حكايت [[قرآن]] در دعايش گفته بود: {{متن قرآن|«فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»}}: بارالها! بين من و قوم، حكم فرما و به ما گشايشى عطا كن و من و مؤمنانى كه با من همراهند از شر قوم نجات ده. ([[سوره شعراء]]، آيه 118) و چگونه ممكن است خود او با آگاهى از كفر باطنى پسرش مع ذلك نجات او را از خدا بخواهد؟ با اين كه قبلا فرمان خداى تعالى را شنيده بود كه فرمود: {{متن قرآن|«وَ لاتُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»}}. (سوره هود، آيه 37)
+
*و به سند معتبر از [[امام رضا]] علیه السلام منقول است که: چون نوح در کشتى سوار شد حق تعالى بسوى او [[وحى]] فرمود: اى نوح! اگر بترسى از غرق شدن هزار مرتبه لا اله الا الله بگو پس نجات از من بطلب تا نجات دهم تو را و هر که با تو [[ایمان]] آورده است، پس چون نوح و هر که با او بود در کشتى درست نشستند و بادبان ها را بلند کردند باد تندى بر کشتى وزید و نوح از غرق شدن ترسید و باد پیشى گرفت و نتوانست که هزار مرتبه لا اله الا اللّه بگوید، پس به زبان سریانى گفت: «هلولیا الفا الفا یا ماریا اتقن»، پس اضطراب کشتى تخفیف یافت و کشتى به راه افتاد. پس نوح گفت: آن سخنى که خدا مرا به آن از غرق نجات بخشید سزاوار است که از من جدا نشود، پس در انگشترش نقش کرد «لا اله الا اللّه الف مرة یا رب اصلحنی» که ترجمه آن کلام [[زبان سریانی|سریانى]] است به عربى، و به لغت فارسى معنى  اش این است: «لا اله الا الله مى‌ گویم هزار مرتبه، پروردگارا! مرا به اصلاح آور».<ref> حیوة القلوب (علامه مجلسى)، ج۱، ص۲۴۶.</ref>
  
نوح علیه السلام با حائل شدن موج بين او و فرزندش و در حالى كه بى خبر از كفر باطنى پسرش بود دچار اندوهى شديد شد و پروردگار خود را چنين نداء كرد كه: "رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ" پروردگارا اين پسر من از اهل من است و وعده تو، به اين كه اهل مرا نجات دهى [[حق]] است و تو احكم الحاكمينى يعنى [[حكمت]] از حكم هر حاكم ديگرى متقن تر است، و تو در قضايى كه مى  رانى جور و ستم نمى  كنى و حكمت ناشى از جهل به مصالح واقعى نيست، بنابراين لطف كن و به من خبر ده كه واقعيت فرزند من چيست و با اين كه او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟
+
*به سندهاى موثق از [[امام باقر]] علیه السلام و [[امام صادق]] علیه السلام منقول است: در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن آیه که حق تعالى فرموده است که در وصف نوح علیه السلام{{متن قرآن|«إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکورًا»}}([[سوره اسراء]]/آیه ۳) که ترجمه اش این است که: «به تحقیق که بود نوح بنده اى بسیار [[شکر]]کننده»، فرمودند: براى این آن حضرت را عبد شکور نامیدند که در صبح و شام این دعا را مى‌خواند: «اللهم انی اشهدک انه ما اصبح او امسى بی من نعمة او عافیة فی دین او دنیا فمنک وحدک لاشریک لک، لک الحمد بها علی ولک الشکر بها علی حتى ترضى و بعد الرضا».<ref>حیوة القلوب (علامه مجلسى)، ج۱، ص۲۵۰.</ref>
  
در اين جا [[عنايت الهى]] شامل حال نوح شد، و نگذاشت به طور صريح درخواست نجات فرزند خود را كند، - و يا به عبارت ديگر درخواستى كند كه به واقعيت آن علمى ندارد - خداى تعالى در پاسخش به وى [[وحى]] فرستاد كه اى نوح پسر تو اهل تو نيست، او عمل غيرصالحى است، پس زنهار كه مبادا با من درباره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بكنى، كه اگر چنين درخواستى كنى درخواستى كرده اى كه به واقعيت آن آگاهى ندارى و من تو را پند مى  دهم كه مبادا از جاهلان باشى.
+
*[[امام صادق]] علیه السلام فرموند: حضرت نوح بعد از فرود آمدن از کشتی، پنجاه سال - به نقلی پانصد سال - عمر کرد و در اواخر عمر، [[جبرئیل]] به او نازل شد و گفت: «ای نوح [[نبوت]] خود را به پایان رساندی و ایام عمرت سپری شد اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را که همراه تو است به پسرت «سام» واگذار کن زیرا من زمین را بدون حجت و عالِم آگاه و مطیع که پس از تو الگوی نجات مردم تا عصر پیامبر بعد باشد قرار نمى‌‎دهم. سنت من این است که برای هر قومی، هادی و راهنمایی برگزینم تا سعادتمندان را به سوی حق هدایت کند و کامل کننده حجت برای متمردان تیره بخت باشد. حضرت نوح علیه السلام این فرمان را اجرا کرد، و «سام» را وصی خود قرار داد. همچنین فرزندان و پیروانش را به آمدن پیامبری به نام [[حضرت هود]] علیه السلام بشارت داد و وصیت کرد وقتی هود علیه السلام ظهور کرد از او پیروی کنید، و نیز وصیت نمود هر سال یک بار وصیتنامه را بگشایند و بخوانند و همان روز را روز عید خود قرار دهند.<ref> بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج۱۱، ص۲۸۸ـ۲۸۹.</ref>
  
بعد از اين وحى، نوح علیه السلام از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت كه: پروردگارا من پناه مى  برم به تو از اين كه از تو چيزى بخواهم كه علمى به واقعيت آن ندارم، و از تو درخواست مى  كنم كه عنايت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى، و با رحمتت بر من عطوفت كنى، كه اگر غير اين كنى از زيانكاران خواهم شد.<ref> [[ترجمه الميزان]] (موسوى همدانى سيد محمدباقر)، ج10، ص371.</ref>
+
*[[امام صادق]] علیه السلام فرموند: هنگامی که [[عزرائیل]] نزد نوح علیه السلام برای قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائیل سلام کرد، نوح علیه السلام جواب سلام او را داد و پرسید: برای چه به این جا آمده ‎ای؟ عزرائیل گفت: آمده ‎ام [[روح]] تو را قبض کنم. نوح علیه السلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم، عزرائیل اجازه داد و نوح علیه السلام به سایه رفت، سپس نوح این سخن عبرت آمیز را به عزرائیل گفت: ای فرشته [[مرگ]] آن چه در دنیا زندگی نمودم،‌ به قدری زود گذشت که همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود،‌ اکنون مأموریت خود را در مورد قبض روح من انجام بده. عزرائیل نیز روح حضرت نوح را قبض کرد.<ref> امالى شیخ صدوق (ترجمه کمره اى) ص: ۵۱۱.</ref>
  
==حضرت نوح علیه السلام در روايات==
+
==ویژگی‌های حضرت نوح==
  
* پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: مَثَل اهل بيت من، مثل كشتي نوح است كه هر كس سوارش شد نجات يافت و هر كس كه از آن بازماند غرق گشت.<ref>[[بحارالأنوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج23، ص120.</ref>
+
حضرت نوح علیه السلام اولین پیغمبر [[اولواالعزم]] و از بزرگان [[انبیاء]] علیهم السلام است، که خداى عزوجل او را بر تمامی بشر مبعوث کرده و با کتاب و [[شریعت]] فرستاده است، بنابراین، کتاب او اولین کتاب آسمانى و شریعت او نیز اولین شریعت خدایى مى‌باشد.
  
* و به سند معتبر از حضرت [[امام باقر]] عليه السلام منقول است كه: در [[مسجد كوفه]] هزار و هفتاد پيغمبر [[نماز]] كرده اند و در آن هست [[عصاى موسى]] و درخت كدو و انگشتر سليمان و از آن جوشيد تنور نوح و كشتى نوح در آنجا تراشيده شد و آن بهترين جاهاى بابل است.<ref>[[نهج الفصاحة]] (ابوالقاسم پاينده)، ص714.</ref>
+
و آن جناب پدر دوم نسل حاضر بشر است، چون تمامى افراد بشر امروز از طرف پدر و مادر به آن جناب منتهى مى‌شوند و همه ذریه آن حضرتند که [[قرآن کریم]] درباره اش فرمود: {{متن قرآن|«وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقِینَ»}}: و نژاد و اولاد او را در روى زمین باقى گذاشتیم. ([[سوره صافات]]، آیه ۷۷) و آن جناب پدر بزرگ همه انبیاء است، غیر [[حضرت آدم]] و [[حضرت ادریس]] علیهم السلام، و خداى تعالى در این باب فرموده: {{متن قرآن|«وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ»}} و در میان آیندگان براى او نام نیکویى قرار دادیم. (سوره صافات، آیه ۷۸)
  
* و به سند معتبر از [[امام رضا]] عليه السلام منقول است كه: چون نوح در كشتى سوار شد [[حق]] تعالى بسوى او [[وحى]] فرمود: اى نوح! اگر بترسى از غرق شدن هزار مرتبه لا اله الا الله بگو پس نجات از من بطلب تا نجات دهم تو را و هر كه با تو [[ايمان]] آورده است، پس چون نوح و هر كه با او بود در كشتى درست نشستند و بادبان ها را بلند كردند باد تندى بر كشتى وزيد و نوح از غرق شدن ترسيد و باد پيشى گرفت و نتوانست كه هزار مرتبه لا اله الا اللّه بگويد، پس به زبان سريانى گفت: «هلوليا الفا الفا يا ماريا اتقن»، پس اضطراب كشتى تخفيف يافت و كشتى به راه افتاد.
+
و آن جناب اولین پیغمبرى بوده که باب تشریع [[احکام]] و کتاب و شریعت را گشود و علاوه بر طریق [[وحى]]، با [[منطق]] عقل و طریق احتجاج با مردم صحبت کرد، بنابراین آن جناب ریشه و منشاء دین [[توحید]] در عالم است و بر تمامى افراد موحد عالم که تاکنون آمده و تا [[قیامت]] خواهند آمد منت داشته و همه مرهون اویند و به همین جهت است که خداى عزوجل او را به سلامى عام اختصاص داده و هیچ کس دیگر را در آن سلام شریک وى نساخت و فرمود: {{متن قرآن|«سَلامٌ عَلى  نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»}}: سلام بر نوح در همه ادوار عالم بشریت تا روز قیامت. (سوره صافات، آیه ۷۹)
  
پس نوح گفت: آن سخنى كه خدا مرا به آن از غرق نجات بخشيد سزاوار است كه از من جدا نشود، پس در انگشترش نقش كرد «لا اله الا اللّه الف مرة يا رب اصلحني» كه ترجمه آن كلام سريانى است به عربى، و به لغت فارسى معنى  اش اين است: «لا اله الا الله مى  گويم هزار مرتبه، پروردگارا! مرا به اصلاح آور».<ref> [[حيوة القلوب]] (علامه مجلسى)، ج1، ص246.</ref>
+
و باز به همین جهت است که خداى عزوجل او را از همه عالمیان برگزید و از نیکوکارانش شمرد. ([[سوره انعام]]، آیه ۸۴ و [[سوره صافات]]، آیه ۸۰) و او را عبدى شکور خواند. ([[سوره اسراء]] آیه ۳)، و او را از بندگان مؤمن خود دانست. (سوره صافات، آیه ۸۱)، و او را عبدى صالح خواند. ([[سوره تحریم]]، آیه ۱۰)
 
+
و آخرین دعایى که خداى تعالى از آن جناب نقل فرموده این است که به درگاه پروردگارش عرضه داشت: {{متن قرآن|«رَبِّ اغْفِرْلِی وَلِوالِدَی وَلِمَنْ دَخَلَ بَیتِی مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَ لاتَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَباراً»}}: بارالها! مرا و پدر و مادرم را و عموم کسانى که با داشتن [[ایمان]] به خانه من درمى آیند و عموم مؤمنین و مؤمنات را بیامرز و درباره ستمگران به جز تبار و هلاکت میفزا. ([[سوره نوح]]، آیه ۲۸)<ref> ترجمه المیزان (موسوى همدانى سید محمدباقر)، ج۱۰، ص۳۷۶.</ref>
* به سندهاى موثق و غير آن از حضرت [[امام باقر]] عليه السلام و [[امام صادق]] عليه السلام منقول است: در تفسير آن آيه كه [[حق]] تعالى فرموده است كه در وصف نوح عليه السلام إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً كه ترجمه اش اين است كه: «به تحقيق كه بود نوح بنده اى بسيار [[شكر]]كننده»، فرمودند: براى اين آن حضرت را [[عبد شكور]] ناميدند كه در صبح و شام اين دعا را مى خواند: «اللهم اني اشهدك انه ما اصبح او امسى بي من نعمة او عافية في دين او دنيا فمنك وحدك لاشريك لك، لك الحمد بها علي ولك الشكر بها علي حتى ترضى و بعد الرضا».<ref>حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج1، ص250.</ref>
 
 
 
* [[امام صادق]] علیه السلام فرموند: حضرت نوح بعد از فرود آمدن از كشتی، پنجاه سال - به نقلی پانصد سال - عمر كرد و در اواخر عمر، [[جبرئیل]] به او نازل شد و گفت: «ای نوح [[نبوت]] خود را به پایان رساندی و ایام عمرت سپری شد اسم اكبر و میراث علم و آثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت «سام» واگذار كن زیرا من زمین را بدون حجت و عالِم آگاه و مطیع كه پس از تو الگوی نجات مردم تا عصر پیامبر بعد باشد قرار نمی ‎دهم. سنت من این است كه برای هر قومی، هادی و راهنمایی برگزینم تا سعادتمندان را به سوی حق هدایت كند و كامل كننده حجت برای متمردان تیره بخت باشد.
 
 
 
حضرت نوح علیه السلام این فرمان را اجرا كرد، و «سام» را وصی خود قرار داد. همچنین فرزندان و پیروانش را به آمدن پیامبری به نام [[حضرت هود]] علیه السلام بشارت داد و وصیت كرد وقتی هود علیه السلام ظهور كرد از او پیروی كنید، و نیز [[وصیت]] نمود هر سال یك بار وصیتنامه را بگشایند و بخوانند و همان روز را روز عید خود قرار دهند.<ref> بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج11، ص288ـ289.</ref>
 
 
 
* [[امام صادق]] علیه السلام فرموند: هنگامی كه [[عزرائیل]] نزد نوح علیه السلام برای [[قبض روح]] آمد نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائیل سلام كرد، نوح علیه السلام جواب سلام او را داد و پرسید: برای چه به این جا آمده‎ای؟ عزرائیل گفت: آمده‎ام [[روح]] تو را قبض كنم.
 
 
 
نوح علیه السلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم، عزرائیل اجازه داد و نوح علیه السلام به سایه رفت، سپس نوح این سخن عبرت آمیز را به عزرائیل گفت: ای فرشته [[مرگ]] آن چه در دنیا زندگی نمودم،‌ به قدری زود گذشت كه همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود،‌ اكنون مأموریت خود را در مورد قبض روح من انجام بده. عزرائیل نیز روح حضرت نوح را قبض كرد.<ref> امالى [[شيخ صدوق]] (ترجمه كمره اى) ص: 511.</ref>
 
 
 
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت نوح علیه السلام==
 
 
 
حضرت نوح علیه السلام اولين پيغمبر [[اولواالعزم]] و از بزرگان [[انبياء]] علیهم السلام است، كه خداى عزوجل او و ساير انبياء اولواالعزم را بر تمامى بشر مبعوث كرده و با كتاب و [[شريعت]] فرستاده است، بنابراين، كتاب او اولين كتاب آسمانى است كه مشتمل بر [[شرايع الهى]] است و [[شريعت]] او نيز اولين شريعت خدايى مى باشد.
 
 
 
و آن جناب پدر دوم نسل حاضر بشر است، چون تمامى افراد بشر امروز از طرف پدر و مادر به آن جناب منتهى مى شوند و همه ذريه آن حضرتند كه [[قرآن کریم]] درباره اش فرمود: {{متن قرآن|«وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ»}}: و نژاد و اولاد او را در روى زمين باقى گذاشتيم. ([[سوره صافات]]، آيه 77) و آن جناب پدر بزرگ همه انبياء است، غير [[حضرت آدم]] و [[حضرت ادریس]] علیهم السلام، و خداى تعالى در اين باب فرموده: {{متن قرآن|«وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»}} و در ميان آيندگان براى او نام نيكويى قرار داديم. (سوره صافات، آيه 78)
 
 
 
و آن جناب اولين پيغمبرى بوده كه باب تشريع [[احكام]] و كتاب و شريعت را گشوده و فتح نمود و علاوه بر طريق [[وحى]]، با [[منطق]] عقل و طريق احتجاج با مردم صحبت كرد، بنابراين آن جناب ريشه و منشا دين [[توحيد]] در عالم است و بر تمامى افراد موحد عالم كه تاكنون آمده و تا [[قيامت]] خواهند آمد منت داشته و همه مرهون اويند و به همين جهت است كه خداى عزوجل او را به سلامى عام اختصاص داده و هيچ كس ديگر را در آن سلام شريك وى نساخت و فرمود: {{متن قرآن|«سَلامٌ عَلى  نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ»}}: سلام بر نوح در همه ادوار عالم بشريت تا [[روز قيامت]]. (سوره صافات، آيه 79)
 
 
 
و باز به همين جهت است كه خداى عزوجل او را از همه عالميان برگزيد و از نيكوكارانش شمرد. ([[سوره انعام]]، آيه 84 و [[سوره صافات]]، آيه 80) و او را [[عبدى شكور]] خواند. ([[سوره اسراء]] آيه 3»، و او را از بندگان مؤمن خود دانست. (سوره صافات، آيه 81)، و او را [[عبدى صالح]] خواند. ([[سوره تحريم]]، آيه 10)
 
 
 
و آخرين دعايى كه خداى تعالى از آن جناب نقل فرموده اين است كه به درگاه پروردگارش عرضه داشت: {{متن قرآن|«رَبِّ اغْفِرْلِي وَلِوالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَ لاتَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً»}}: بارالها! مرا و پدر و مادرم را و عموم كسانى كه با داشتن [[ايمان]] به خانه من درمى آيند و عموم مؤمنين و مؤمنات را بيامرز و درباره ستمگران به جز تبار و هلاكت ميفزا.([[سوره نوح]]، آيه 28)<ref> ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمدباقر)، ج10، ص376.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[علل الشرائع]] - ترجمه مسترحمى، سيد هدايت الله مسترحمى؛ تهران: كتاب فروشى مصطفوى، ششم، 1366 ش.
 
* [[قصص الأنبياء]]؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، 1381 ش.
 
* [[أنساب الأشراف]]، احمد بن يحيى بلاذرى؛ [[بیروت]]: دارالفكر، اول، 1417.
 
* [[ترجمه الميزان]]، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى [[حوزه علميه قم]]، پنجم، 1374 ش.
 
* [[بحارالأنوار]]، [[علامه مجلسى]]؛ تهران.
 
* [[نهج الفصاحة]]، ابوالقاسم پاينده؛ تهران: دنياى دانش، چهارم، 1382 ش.
 
* [[حيوة القلوب]]، [[علامه مجلسى]]؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
 
* امالى [[شيخ صدوق]] - ترجمه كمره اى، محمدباقر كمره اى؛ تهران، اسلاميه، ششم، 1376 ش.
 
  
 +
*[[علل الشرائع]] - ترجمه سید هدایت الله مسترحمى؛ تهران: کتاب فروشى مصطفوى، ششم، ۱۳۶۶ ش.
 +
*قصص الأنبیاء؛ فاطمه مشایخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، ۱۳۸۱ ش.
 +
*أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بلاذرى؛ بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۷ ق.
 +
*ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، پنجم، ۱۳۷۴ ش.
 +
*[[بحارالأنوار]]، علامه مجلسى؛ تهران.
 +
*[[نهج الفصاحة]]، ابوالقاسم پاینده؛ تهران: دنیاى دانش، چهارم، ۱۳۸۲ ش.
 +
*[[حیوة القلوب]]، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
 +
*[[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|امالى شیخ صدوق]] - ترجمه محمدباقر کمره اى؛ تهران، اسلامیه، ششم، ۱۳۷۶ ش.
 +
{{پیامبران}}
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۹

حضرت نوح علیه السلام اولین پیامبر اولواالعزم است و مطابق با آیات قرآن کریم، خداوند او را با کتاب و شریعت فرستاد. نام حضرت نوح، ۴۳ بار در قرآن آمده و یک سوره به نام او اختصاص یافته است. آن حضرت ۹۵۰ سال مشغول دعوت قوم خود به توحید و ترک بت پرستی بود، اما قومش به او ایمان نیاوردند؛ تا آن که مأمور به ساختن کشتی شد و پس از اتمام، امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب و طوفان سهمگین صادر گردید و به جز افرادى که همراه او سوار بر کشتی بودند، همگی هلاک شدند.

نام و نسب حضرت نوح

مردى شامى از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که اسم نوح علیه السلام چه بود؟ آن حضرت فرمود: اسم نوح «سکن» بود و به این علت نوح نامیده شد که او نهصد و پنجاه سال با نوحه و بى تابى قوم خود را به سوى دین حق دعوت مى‌کرد.[۱]

در کتاب انساب الاشراف، نسب حضرت نوح علیه السلام چنین آمده است: نوح بن لامک بن متوشلخ بن أخنوخ - و هو إدریس علیه السلام - بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم علیه السلام.[۲]

نام همسر نوح علیه السلام را «والیه» گفته اند و گناه و خیانت او این بود که در نزد قوم خود، نوح را مجنون معرفی کرد و با مخالفان او هم رأى و هم‌دست بود؛ از این رو در قرآن کریم مذمت شده است.[۳] حضرت نوح (ع) چهار فرزند داشت که نام آنها سام، حام، یافث و کنعان بود. از میان آنها به غیر از کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آورده و همراه او در کشتی بودند. به گزارش روایات، نسل حضرت نوح (ع) از طریق سام ادامه یافته‌ است.[۴]

مطابق برخی اخبار و تواریخ، قبر حضرت نوح (علیه‌السلام) در نجف و در کنار قبر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قرار دارد،[۵] چنانکه در زیارت‌نامه‌ آن حضرت نیز به آن اشاره شده است.

حضرت نوح در قرآن

نام حضرت نوح علیه السلام ۴۳ بار در قرآن کریم آمده و یک سوره به نام او اختصاص داده شده است و حدود ۱۱۴ آیه از آیات قصص قرآنى درباره شخصیت نوح و دعوت او مى‌باشد. آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت نوح علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:

سوره نساء، آیه ۱۶۳سوره اعراف، آیه ۶۹سوره توبه، آیه ۷۰سوره یونس، آیه ۷۱سوره هود، آیه ۳۶سوره هود، آیه ۸۹سوره ابراهیم، آیه ۹سوره اسراء، آیه ۳سوره مریم، آیه ۵۸سوره حج، آیه ۴۲سوره شعراء، آیه ۱۰۵سوره عنکبوت، آیه ۱۴سوره احزاب، آیه ۷سوره صافات، آیه ۷۹سوره ص، آیه ۱۲سوره ق، آیه ۱۲سوره غافر، آیه ۵سوره نوح، آیه ۲۶سوره نجم، آیه ۵۲سوره قمر، آیه ۹سوره تحریم، آیه ۱۰.

بعثت و رسالت حضرت نوح

در زمان نوح علیه السلام فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت عدالت اجتماعى روی گردان شده و به پرستش بت ها روى آوردند و خداى سبحان نام چند بت آن روز را که عبارت بودند از "ود"، "سواع"، "یغوث"، "یعوق" و "نسر" در سوره نوح علیه السلام ذکر کرده.

فاصله طبقاتى روز به روز بیشتر شد و آنهایى که از نظر مال و اولاد قوى تر بودند حقوق ضعفاء را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آنان حکومت کردند.[۶]

در این زمان بود که خداى تعالى نوح علیه السلام را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتى به سوى آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوتشان نموده و مساوات را در بینشان برقرار سازد.[۷]

دین و شریعت حضرت نوح

حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل بوده است. به طورى که از آیات مربوط به داستان نوح علیه السلام برمى آید، آن جناب همواره قوم خود را به توحید خداى سبحان و ترک شرک دعوت مى‌ کرد، و به طورى که از دو سوره نوح و سوره یونس، و سوره آل عمران آیه ۱۹ برمى‌آید آنان را به اسلام مى‌خواند، و به طورى که از سوره هود آیه ۲۸ استفاده مى‌شود از آنان مى‌خواسته تا امر به معروف و نهى از منکر کنند و نیز همان طور که از آیه ۱۰۳ سوره نساء و آیه ۸ سوره شورى برمى آید، نماز خواندن را نیز از آنان مى‌خواسته و بطورى که از آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره انعام برمى آید رعایت مساوات و عدالت را نیز از آنان مى‌خواسته و دعوتشان مى‌کرده به این که به فواحش و منکرات نزدیک نشوند، راستگو باشند و به عهد خود وفا کنند و به طورى که از آیه ۴۱ سوره هود برمى آید آن جناب اولین کسى بوده که مردم را دعوت مى‌کرده به این که کارهاى مهم خود را با نام خداى تعالى آغاز کنند.

پاسخ قوم نوح به دعوت او

از آیات سوره نوح و سوره قمر و سوره مومنون برمى آید که آن جناب قوم خود را دائما دعوت مى‌کرده به این که به خداى تعالى و آیات او ایمان بیاورند و در این دعوت منتهاى جد و جهد را به خرج مى‌داده و شب و روز و آشکارا و پنهان وادارشان مى‌کرده به این که حق را بپذیرند، ولى قومش جز به عناد و تکبر خود نمى‌افزودند، هر قدر او دعوت خود را بیشتر مى‌کرده آنان سرکشى و کفرشان را بیشتر مى‌کردند و به جز اهل و اولادش و عده اندکى از غیر آنان ایمان نیاوردند، به طورى که دیگر از ایمان آوردن سایرین به کلى مایوس گردید در آن هنگام به درگاه پروردگار خود شکایت برده و از او طلب نصرت کرد.

از آیات سوره عنکبوت برمى آید که آن جناب نهصد و پنجاه سال مشغول دعوت قوم خود بوده، ولى قوم او را جز به استهزاء و مسخره کردن و نسبت جنون به او دادن عکس العملى از خود نشان ندادند، آنها وى را متهم مى‌کردند به این که منظورش این است که به آقایى و سرورى بر ما دست یابد، تا آن که در آخر از پروردگار خود یارى طلبید.

و از آیات سوره هود استفاده مى‌شود که بعد از این استنصار، خداى تعالى به وى وحى کرد که از قومش به جز آن چند نفرى که ایمان آورده اند احدى ایمان نمى‌آورد و آن جناب را درباره قومش دلگرمى داد و به طورى که از آیات سوره نوح استفاده مى‌شود، نوح علیه السلام قوم خود را به هلاکت و نابودى نفرین کرد و از خداى تعالى خواست تا زمین را از لوث وجود همه آنان پاک کرده و احدى از آنان را زنده نگذارد.

کشتى سازى حضرت نوح

از آیات سوره هود برمى آید که خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا کشتى را زیر نظر ما و طبق وحى ما بساز و آن جناب شروع به ساختن آن کرد که مردم دسته دسته از محل کار آن جناب گذشته و او را مسخره مى‌کردند، چون کشتى آب مى‌خواهد و کشتى سازى باید در لب دریا باشد و آن جناب این کار را در بیابانى بدون آب انجام مى‌داد و همین باعث مى‌شد که مردم او را مسخره کنند و آن جناب در پاسخشان مى‌فرمود اگر امروز شما ما را مسخره مى‌کنید بزودى خواهید دید که ما شما را مسخره مى‌کنیم و بزودى خواهید فهمید که کسى که دچار عذاب گردد خوار و ذلیل و بیچاره مى‌شود و عذابى که مى‌آید عذابى است مقیم و غیرقابل زوال و نیز از دو سوره هود و سوره مؤمنون برمى آید که خداى عزوجل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن این بوده که آب از تنورى بالا مى‌زند.

نزول عذاب و آمدن طوفان

نوح علیه السلام مشغول ساختن کشتى بود تا این که آن را به اتمام رسانید و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد و آن تنور شروع به جوشیدن کرد، در این هنگام خداوند متعال به آن جناب وحى فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتى کند و نیز اهل خود را به جز افرادى که مقدر شده بود، هلاک شوند یعنى همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که از سوار شدن امتناع ورزیده بود و نیز همه آنهایى که ایمان آورده بودند، سوار کند.

و از سوره قمر برمى‌آید همین که آنها را سوار کرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ریزان باز کرد و زمین را به صورت چشمه‌هایى جوشان بشکافت، آب بالا و پایین براى تحقق دادن امرى که مقدر شده بود دست به دست هم دادند و نیز از سوره هود استفاده مى‌شود که رفته رفته آب زمین را فراگرفت و بالا آمد و کشتى را از زمین کند، کشتى در موجى چون کوه‌هاى بلند سیر مى‌کرد و طوفان همه مردم روى زمین را فراگرفت و همه را در حالى که ستمگر بودند، هلاک کرد و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همین که در کشتى مستقر شدند خدا را در برابر این نعمت که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد حمد بگویند و در پیاده شدن از او برکت بخواهند و نوح علیه السلام گفت: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (سوره مؤمنون، آیه ۲۸) و نیز گفت: «رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیرُ الْمُنْزِلِینَ». (سوره مؤمنون، آیه ۲۹)

بعد از آن که طوفان به دلیل آیه ۷۷ سوره صافات عالم گیر شده و مردم روى زمین همه غرق شدند، خداى تعالى به زمین فرمان داد تا آب خود را ببلعد و به آسمان نیز فرمان داد تا از باریدن بایستد، آب از ظاهر زمین کاسته شد و کشتى بر بالاى کوه جودى قرار گرفت. آنگاه خداى تعالى به نوح وحى کرد که: اى نوح! از کشتى پایین آى و با سلامى از ناحیه ما و برکاتى بر تو و امت هایى که با تواند پیاده شو که بعد از این طوفان، دیگر هیچ گاه دچار طوفانى عالم گیر نخواهند شد. چیزى که هست بعضى از این نجات یافتگان، امت هایى هستند که خدا در دنیا از متاع هاى زندگى دنیا برخوردارشان مى‌کند و سپس عذابى دردناک آنان را فرامى گیرد، پس نوح و همراهان او از کشتى خارج شده و در زمین قرار گرفتند و خدا را به توحید و اسلام پرستیدند و زمین را به ارث دست به دست به ذریه هاى خود سپردند و خداى سبحان تنها ذریه نوح را باقى گذاشت.[۸]

غرق شدن پسر حضرت نوح

نوح علیه السلام هنگامى که سوار کشتى مى‌شد دید که یکى از پسرانش سوار نشده و علتش این بوده که به وعده پدرش مبنى بر این که هر کس از سوار شدن تخلف کند غرق خواهد شد ایمان نداشته، وقتى چشم نوح به او افتاد که در کنارى ایستاده، صدا زد که اى پسرم بیا با ما سوار شو و با کافران مباش.

پسر دعوت پدر را این طور رد کرد که من بزودى به یکى از کوه ها پناه مى‌برم تا مرا از خطر آب حفظ کند. نوح علیه السلام گفت: امروز هیچ چیزى نمى‌تواند احدى را از عذاب الهى حفظ کند مگر کسى را که خدا به او رحم کرده باشد که منظورش همان کسانى است که سوار کشتى بودند - پسر نوح به این پاسخ پدر توجهى نکرد و چیزى نگذشت که موج، بین پدر و پسر حائل شده و پسر جزء غرق شدگان گردید.

نوح علیه السلام هیچ احتمال نمى‌داد که پسر در باطن دلش کفر پنهان کرده باشد و تاکنون اگر اظهار اسلام مى‌کرده از باب نفاق بوده باشد، برخلاف همسرش که نوح از کفر او خبر داشته و بطور قطع اگر پسرش را نیز مانند همسرش کافر مى‌دانسته هرگز تقاضاى نجات او را نمى‌کرده، براى این که این خود نوح علیه السلام بود که از خداى عزوجل درخواست کرد تا دیارى از کفار را زنده نگذارد و بنا بر حکایت قرآن کریم گفته بود: «رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً إِنَّک إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَک وَ لایلِدُوا إِلَّا فاجِراً کفَّاراً»: پروردگارا این قوم کافر را هلاک کن و دیارى از ایشان را بر روى زمین باقى مگذار، که اگر ایشان را باقى بگذارى بندگان پاک و باایمانت را گمراه مى‌ کنند و فرزندى هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمى‌رسد. (سوره نوح، آیه ۲۶ و ۲۷)

و نیز خود او بوده که به حکایت قرآن در دعایش گفته بود: «فَافْتَحْ بَینِی وَ بَینَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»: بارالها! بین من و قوم، حکم فرما و به ما گشایشى عطا کن و من و مؤمنانى که با من همراهند از شر قوم نجات ده. (سوره شعراء، آیه ۱۱۸) و چگونه ممکن است خود او با آگاهى از کفر باطنى پسرش مع ذلک نجات او را از خدا بخواهد؟ با این که قبلا فرمان خداى تعالى را شنیده بود که فرمود: «وَ لاتُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ». (سوره هود، آیه ۳۷)

نوح علیه السلام با حائل شدن موج بین او و فرزندش و در حالى که بى خبر از کفر باطنى پسرش بود دچار اندوهى شدید شد و پروردگار خود را چنین نداء کرد که: «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ» (سوره هود/آیه ۴۵) پروردگارا این پسر من از اهل من است و وعده تو، به این که اهل مرا نجات دهى حق است و تو احکم الحاکمینى یعنى حکمت از حکم هر حاکم دیگرى متقن تر است، و تو در قضایى که مى‌ رانى جور و ستم نمى‌‌کنى و حکمت ناشى از جهل به مصالح واقعى نیست، بنابراین لطف کن و به من خبر ده که واقعیت فرزند من چیست و با این که او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟

در این جا عنایت الهى شامل حال نوح شد، و نگذاشت به طور صریح درخواست نجات فرزند خود را کند، - و یا به عبارت دیگر درخواستى کند که به واقعیت آن علمى ندارد - خداى تعالى در پاسخش به وى وحى فرستاد که اى نوح، پسر تو اهل تو نیست، او عمل غیرصالحى است، پس زنهار که مبادا با من درباره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بکنى، که اگر چنین درخواستى کنى درخواستى کرده اى که به واقعیت آن آگاهى ندارى و من تو را پند مى‌ دهم که مبادا از جاهلان باشى.

بعد از این وحى، نوح علیه السلام از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت که: پروردگارا من پناه مى‌ برم به تو از این که از تو چیزى بخواهم که علمى به واقعیت آن ندارم، و از تو درخواست مى‌ کنم که عنایتت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى، و با رحمتت بر من عطوفت کنى، که اگر غیر این کنى از زیانکاران خواهم شد.[۹]

حضرت نوح در روایات

  • پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَثَل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر کس که از آن بازماند غرق گشت.[۱۰]
  • و به سند معتبر از امام باقر علیه السلام منقول است که: در مسجد کوفه هزار و هفتاد پیغمبر نماز کرده اند و در آن هست عصاى موسى و درخت کدو و انگشتر سلیمان و از آن جوشید تنور نوح و کشتى نوح در آنجا تراشیده شد و آن بهترین جاهاى بابل است.[۱۱]
  • و به سند معتبر از امام رضا علیه السلام منقول است که: چون نوح در کشتى سوار شد حق تعالى بسوى او وحى فرمود: اى نوح! اگر بترسى از غرق شدن هزار مرتبه لا اله الا الله بگو پس نجات از من بطلب تا نجات دهم تو را و هر که با تو ایمان آورده است، پس چون نوح و هر که با او بود در کشتى درست نشستند و بادبان ها را بلند کردند باد تندى بر کشتى وزید و نوح از غرق شدن ترسید و باد پیشى گرفت و نتوانست که هزار مرتبه لا اله الا اللّه بگوید، پس به زبان سریانى گفت: «هلولیا الفا الفا یا ماریا اتقن»، پس اضطراب کشتى تخفیف یافت و کشتى به راه افتاد. پس نوح گفت: آن سخنى که خدا مرا به آن از غرق نجات بخشید سزاوار است که از من جدا نشود، پس در انگشترش نقش کرد «لا اله الا اللّه الف مرة یا رب اصلحنی» که ترجمه آن کلام سریانى است به عربى، و به لغت فارسى معنى اش این است: «لا اله الا الله مى‌ گویم هزار مرتبه، پروردگارا! مرا به اصلاح آور».[۱۲]
  • به سندهاى موثق از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام منقول است: در تفسیر آن آیه که حق تعالى فرموده است که در وصف نوح علیه السلام«إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکورًا»(سوره اسراء/آیه ۳) که ترجمه اش این است که: «به تحقیق که بود نوح بنده اى بسیار شکرکننده»، فرمودند: براى این آن حضرت را عبد شکور نامیدند که در صبح و شام این دعا را مى‌خواند: «اللهم انی اشهدک انه ما اصبح او امسى بی من نعمة او عافیة فی دین او دنیا فمنک وحدک لاشریک لک، لک الحمد بها علی ولک الشکر بها علی حتى ترضى و بعد الرضا».[۱۳]
  • امام صادق علیه السلام فرموند: حضرت نوح بعد از فرود آمدن از کشتی، پنجاه سال - به نقلی پانصد سال - عمر کرد و در اواخر عمر، جبرئیل به او نازل شد و گفت: «ای نوح نبوت خود را به پایان رساندی و ایام عمرت سپری شد اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را که همراه تو است به پسرت «سام» واگذار کن زیرا من زمین را بدون حجت و عالِم آگاه و مطیع که پس از تو الگوی نجات مردم تا عصر پیامبر بعد باشد قرار نمى‌‎دهم. سنت من این است که برای هر قومی، هادی و راهنمایی برگزینم تا سعادتمندان را به سوی حق هدایت کند و کامل کننده حجت برای متمردان تیره بخت باشد. حضرت نوح علیه السلام این فرمان را اجرا کرد، و «سام» را وصی خود قرار داد. همچنین فرزندان و پیروانش را به آمدن پیامبری به نام حضرت هود علیه السلام بشارت داد و وصیت کرد وقتی هود علیه السلام ظهور کرد از او پیروی کنید، و نیز وصیت نمود هر سال یک بار وصیتنامه را بگشایند و بخوانند و همان روز را روز عید خود قرار دهند.[۱۴]
  • امام صادق علیه السلام فرموند: هنگامی که عزرائیل نزد نوح علیه السلام برای قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائیل سلام کرد، نوح علیه السلام جواب سلام او را داد و پرسید: برای چه به این جا آمده ‎ای؟ عزرائیل گفت: آمده ‎ام روح تو را قبض کنم. نوح علیه السلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم، عزرائیل اجازه داد و نوح علیه السلام به سایه رفت، سپس نوح این سخن عبرت آمیز را به عزرائیل گفت: ای فرشته مرگ آن چه در دنیا زندگی نمودم،‌ به قدری زود گذشت که همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود،‌ اکنون مأموریت خود را در مورد قبض روح من انجام بده. عزرائیل نیز روح حضرت نوح را قبض کرد.[۱۵]

ویژگی‌های حضرت نوح

حضرت نوح علیه السلام اولین پیغمبر اولواالعزم و از بزرگان انبیاء علیهم السلام است، که خداى عزوجل او را بر تمامی بشر مبعوث کرده و با کتاب و شریعت فرستاده است، بنابراین، کتاب او اولین کتاب آسمانى و شریعت او نیز اولین شریعت خدایى مى‌باشد.

و آن جناب پدر دوم نسل حاضر بشر است، چون تمامى افراد بشر امروز از طرف پدر و مادر به آن جناب منتهى مى‌شوند و همه ذریه آن حضرتند که قرآن کریم درباره اش فرمود: «وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقِینَ»: و نژاد و اولاد او را در روى زمین باقى گذاشتیم. (سوره صافات، آیه ۷۷) و آن جناب پدر بزرگ همه انبیاء است، غیر حضرت آدم و حضرت ادریس علیهم السلام، و خداى تعالى در این باب فرموده: «وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ» و در میان آیندگان براى او نام نیکویى قرار دادیم. (سوره صافات، آیه ۷۸)

و آن جناب اولین پیغمبرى بوده که باب تشریع احکام و کتاب و شریعت را گشود و علاوه بر طریق وحى، با منطق عقل و طریق احتجاج با مردم صحبت کرد، بنابراین آن جناب ریشه و منشاء دین توحید در عالم است و بر تمامى افراد موحد عالم که تاکنون آمده و تا قیامت خواهند آمد منت داشته و همه مرهون اویند و به همین جهت است که خداى عزوجل او را به سلامى عام اختصاص داده و هیچ کس دیگر را در آن سلام شریک وى نساخت و فرمود: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»: سلام بر نوح در همه ادوار عالم بشریت تا روز قیامت. (سوره صافات، آیه ۷۹)

و باز به همین جهت است که خداى عزوجل او را از همه عالمیان برگزید و از نیکوکارانش شمرد. (سوره انعام، آیه ۸۴ و سوره صافات، آیه ۸۰) و او را عبدى شکور خواند. (سوره اسراء آیه ۳)، و او را از بندگان مؤمن خود دانست. (سوره صافات، آیه ۸۱)، و او را عبدى صالح خواند. (سوره تحریم، آیه ۱۰) و آخرین دعایى که خداى تعالى از آن جناب نقل فرموده این است که به درگاه پروردگارش عرضه داشت: «رَبِّ اغْفِرْلِی وَلِوالِدَی وَلِمَنْ دَخَلَ بَیتِی مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَ لاتَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَباراً»: بارالها! مرا و پدر و مادرم را و عموم کسانى که با داشتن ایمان به خانه من درمى آیند و عموم مؤمنین و مؤمنات را بیامرز و درباره ستمگران به جز تبار و هلاکت میفزا. (سوره نوح، آیه ۲۸)[۱۶]

پانویس

  1. قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، فاطمه مشایخ، ص۱۱۲.
  2. أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بلاذرى، ج۱، ص۳.
  3. سوره تحریم، آیه ۱۰.
  4. قزوینی، موسوعة الامام الصادق، ج۵، ص۱۲۸.
  5. ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۹۳.
  6. با استفاده از سوره اعراف، سوره هود و سوره نوح
  7. سوره بقره، آیه ۲۱
  8. با استفاده از سوره هود و سوره صافات.
  9. ترجمه المیزان، موسوى همدانى، سید محمدباقر، ج۱۰، ص۳۷۱.
  10. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۲۳، ص۱۲۰.
  11. نهج الفصاحة (ابوالقاسم پاینده)، ص۷۱۴.
  12. حیوة القلوب (علامه مجلسى)، ج۱، ص۲۴۶.
  13. حیوة القلوب (علامه مجلسى)، ج۱، ص۲۵۰.
  14. بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج۱۱، ص۲۸۸ـ۲۸۹.
  15. امالى شیخ صدوق (ترجمه کمره اى) ص: ۵۱۱.
  16. ترجمه المیزان (موسوى همدانى سید محمدباقر)، ج۱۰، ص۳۷۶.

منابع

  • علل الشرائع - ترجمه سید هدایت الله مسترحمى؛ تهران: کتاب فروشى مصطفوى، ششم، ۱۳۶۶ ش.
  • قصص الأنبیاء؛ فاطمه مشایخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، ۱۳۸۱ ش.
  • أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بلاذرى؛ بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۷ ق.
  • ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، پنجم، ۱۳۷۴ ش.
  • بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
  • نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده؛ تهران: دنیاى دانش، چهارم، ۱۳۸۲ ش.
  • حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
  • امالى شیخ صدوق - ترجمه محمدباقر کمره اى؛ تهران، اسلامیه، ششم، ۱۳۷۶ ش.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن