حضرت ابراهیم علیه السلام
حضرت ابراهیم علیهالسلام یکی از پیامبران اولوالعزم است که در زمان پادشاهی نمرود به نبوت مبعوث شد و قوم بت پرست خود را به دین توحید دعوت نمود. حضرت اسماعیل و حضرت اسحاق علیهماالسلام فرزندان حضرت ابراهیم میباشند که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء الهی از جمله حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد علیهمالسلام به آن حضرت باز می گردد. به فرموده قرآن کریم، ایشان به کمک فرزندش اسماعیل، کعبه را بنا نمود و به فرمان خدا مردم را به مناسک حج دعوت کرد.
محتویات
ولادت حضرت ابراهیم
ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام بنا به اختلاف روایات، در ۲۵ ذی القعده یا ۱ ذی الحجه بوده است.[۱] بر طبق روایات، ۳۰۰۰ سال پس از آفرینش حضرت آدم علیه السلام، یا ۱۲۶۳ سال پس از حضرت نوح علیه السلام به دنیا آمد. حضرت ابراهیم علیه السلام پسر تارخ از نوادگان حضرت نوح علیه السلام است.[۲]
حضرت ابراهیم علیه السلام در کشور بابل و در دوران حکومت «نمرود بن کنعان» چشم به جهان گشود.[۳] نمرود ـ بر اساس پیشگویی کاهنان و ستاره شناسان که از به دنیا آمدن کودکی که تاج و تخت او را در هم میکوبد، خبر داده بودند ـ دستور داده بود از زنان باردار مراقبت بسیار به عمل آید و هر نوزادی را که به دنیا میآید، به قتل رسانند. از این رو مادر حضرت ابراهیم، امیله، به هنگام درد زایمان رو به صحرا نهاد و فرزند خود، ابراهیم را در غاری در بالای کوهی به دنیا آورد و تا سالها او را در همان مکان مخفی نگه داشت.[۲]
حضرت ابراهیم در قرآن
داستان حضرت ابراهیم
نام حضرت ابراهیم علیه السلام و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن کریم آمده است:
سوره بقره، آیه ۱۲۴-۱۳۱ • سوره بقره، آیه ۲۵۸-۲۶۰ • سوره آل عمران، آیه ۹۵-۹۷ • سوره نساء، آیه ۱۲۵ • سوره انعام، آیه ۷۴-۹۰ • سوره انعام، آیه ۱۶۱ • سوره هود، آیه ۶۹-۷۶ • سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۴۱ • سوره نحل، آیه ۱۲۰-۱۲۲ • سوره مریم، آیه ۴۱-۵۰ • سوره انبیاء، آیه ۵۱-۷۳ • سوره حج، آیه ۲۶-۳۰ • سوره شعراء، آیه ۶۹-۸۹ • سوره عنکبوت، آیه۲۶ • سوره عنکبوت، آیه ۳۱و۳۲ • سوره احزاب، آیه ۷ • سوره صافات، آیه ۸۳-۱۱۱ • سوره ص، آیه ۴۵-۴۶ • سوره شوری، آیه ۱۳ • سوره زخرف، آیه ۲۸ • سوره ذاریات، آیه ۲۴ تا ۳۷ • سوره نجم، آیه ۳۷ • سوره حدید، آیه ۲۶ • سوره ممتحنه، آیه ۴ • سوره اعلی، آیه ۱۸-۱۹.
آنچه از قرآن کریم درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود این است که: ابراهیم علیهالسلام از اوان طفولیت تا وقتى که به حد تمیز رسیده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زیسته و پس از آن که به حد رشد رسیده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بیرون شده و به پدر خود پیوسته است و دیده که پدرش[۴] و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاک بود و خداوند متعال هم با ارائه ملکوت تاییدش نموده و کارش را به جایى رسانده بود که تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، این عمل را از قوم خود نپسندید و نتوانست ساکت بنشیند.
لاجرم به احتجاج با پدر خود پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحید خداى سبحان دعوت نمود، باشد که خداوند او را به راه راست خود هدایت نموده از ولایت شیطان دورش سازد. پدرش وقتى دید ابراهیم به هیچ وجه از پیشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به سنگسار کردنش تهدید نمود.
ابراهیم علیهالسلام در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانى با وى تلطف کرد و چون ابراهیم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام کرد و سپس وعده استغفار داد و در آخر گفت: در صورتى که به راه خدا نیاید او و قومش را ترک گفته ولى به هیچ وجه پرستش خدا را ترک نخواهد کرد.[۵]
از طرفى دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو کرد.[۶] با اقوام دیگرى هم که ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستیدند، احتجاج نمود تا این که آنان را نسبت به حق ملزم کرد و داستان انحرافش از کیش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.[۷]
روزى که همه مردم براى انجام مراسم دینى خود به خارج شهر رفته بودند، ابراهیم علیهالسلام به عذر بیماری، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها بت بزرگ را باقی گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند، در صدد جستجوى مرتکب آن برآمده سرانجام گفتند: این کار همان جوانى است که ابراهیم نام دارد.
ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق کرده، پرسیدند: آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟ ابراهیم علیهالسلام گفت: شاید این کار را بت بزرگ کرده است و اگر قبول ندارید از خود او بپرسید تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگوید چه کسى به بتها را به این صورت درآورده.
ابراهیم علیهالسلام قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم علیهالسلام مى دانست که مردم درباره بت هاى خود قائل به حیات و نطق نیستند، ولیکن مى خواست با طرح این نقشه، زمینه اى بچیند که مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنیدن جواب ابراهیم علیهالسلام به فکر فرورفتند و با سرافکندگى گفتند: تو که مى دانى این بت ها قادر بر تکلم نیستند.
ابراهیم علیهالسلام که غرضى جز شنیدن این حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آیا خداى را گذاشته و این بت ها را که جماداتى بىجان و بىسود و زیانند مى پرستید؟ افّ بر شما و بر آنچه مى پرستید، آیا راستى فکر نمى کنید؟ و چیزهایى را که خود به دست خودتان مى تراشید مى پرستید و حاضر نیستید خدا را که خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (یا اعمال شما) است بپرستید؟
مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یارى و حمایت کنید. به همین منظور، آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در این کار براى ارضاء خاطر خدایان همه تشریک مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهیم علیهالسلام را در آتش افکندند، خداى متعال آتش را براى او خنک گردانید و او را در شکم آتش سالم نگه داشت و توطئه کفار را باطل نمود.[۸]
ابراهیم علیهالسلام در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز که ادعاى ربوبیت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن کسى است که بندگان را زنده مى کند و مى میراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم، هر یک از اسیران و زندانیان را که بخواهم رها مى کنم و هر که را بخواهم به قتل مى رسانم.
ابراهیم به بیان صریح ترین که راه مغالطه را بر او مسدود کند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن کسى است که آفتاب را از مشرق بیرون مى آورد، تو اگر راست مى گویى از این پس کارى کن که آفتاب از مغرب طلوع کند، در اینجا نمرود کافر مبهوت و سرگشته ماند.[۹]
پس از آن که ابراهیم علیهالسلام از آتش نجات یافت باز هدف خود را تعقیب نموده و شروع به دعوت به دین توحید نمود و عده کمى به وى ایمان آوردند.[۱۰] قرآن کریم از آن جمله حضرت لوط علیهالسلام و همسر ابراهیم علیهالسلام (ساره) را اسم مى برد.
ابراهیم علیهالسلام به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس (فلسطین) هجرت کردند، باشد که در آنجا بدون مزاحمت کسى و دور از اذیت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشد و به دعوت توحیدی خود ادامه دهد.[۱۱]
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با این که به حد کهولت رسیده بود به تولد اسماعیل و اسحاق و از صلب اسحاق به یعقوب بشارت داد و پس از مدت کمى اسماعیل و بعد از او اسحاق به دنیا آمدند و خداوند - همان طورى که وعده داده بود - برکت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ایشان قرار داد و مبارک شان ساخت.
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم علیهالسلام به امر پروردگار خود به مکه که دره اى عمیق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزیزش اسماعیل را به همراه مادرش هاجر در سن شیرخوارگى در آن مکان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعیل در این سرزمین نشو و نما کرد و اعراب چادرنشین اطراف به دور او جمع شده و بدین وسیله خانه کعبه ساخته شد.
ابراهیم علیهالسلام گاهگاهى پیش از بناى مکه و خانه کعبه و پس از آن، به مکه مى آمد و از فرزندش اسماعیل دیدن مى کرد.[۱۲] تا آن که در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه شد، لذا به اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد و این اولین خانه اى است که از طرف پروردگار ساخته شد و این خانه مبارکى است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است و هر کس درون آن داخل شود از هر گزندى ایمن است.[۱۳] ابراهیم علیهالسلام پس از فراغت از بناى کعبه، دستور حج را صادر نموده و آیین و اعمال مربوط به آن را تشریع نمود.[۱۴]
آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود. ابراهیم علیهالسلام داستان را با فرزندش در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم! در خواب چنین مى بینم که تو را ذبح و قربانى مى کنم، نیک بنگر تا رأیت چه خواهد بود.
عرض کرد: پدر جان! هر چه را که مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى دید که من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از این که هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم علیهالسلام صورت جوانش را بر زمین گذاشت، وحى آمد که اى ابراهیم خواب خود را تصدیق کردى و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم و ذبح عظیمى را فدا و عوض او قرار دادیم.[۱۵]
آخرین خاطره اى که قرآن کریم از داستان ابراهیم علیهالسلام نقل نموده، دعاهایى است که ابراهیم علیهالسلام در بعضى از سفرها در مکه کرده[۱۶] و آخرین دعایش این است: پروردگارا پدر و مادر من و کسانى را که ایمان آورده اند در روز حساب بیامرز.
منزلت ابراهیم نزد خداوند
خداى تعالى در کلام مجیدش ابراهیم را به نیکوترین وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانى ستوده و در حدود شصت جا از کتاب عزیزش اسم او را برده و موهبتها و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى ذکر کرده است. اینک چند مورد از آن مواهب را در این جا ذکر مى کنیم:
- خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلاً ارزانی اش داشته بود.[۱۷]
- او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم.[۱۸]
- او کسى است که روى دل را به پاکى و خلوص متوجه خدا کرده بود و هرگز شرک نورزید.[۱۹]
- او کسى است که دلش به یاد خدا قوى و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتى که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد و یقین کرد.[۲۰]
- خداوند ابراهیم را خلیل خود خواند[۲۱] و نیز او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد.[۲۲]
- رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانى داشت و او را به وفادارى ستود.[۲۳]
- و نیز او را مدح کرده به این که امتى خداپرست و حنیف بوده و هرگز شرک نورزیده و همواره شکرگزار نعمت هایش بوده و این که او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوى داده و او در آخرت از صالحین است.[۲۴]
- ابراهیم علیهالسلام پیغمبرى صدیق بود[۲۵] و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است[۲۶] و او را از کسانى دانسته که "صاحبان ایدى و ابصارند" و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است.[۲۷]
- خداوند او را امام قرار داد[۲۸] و او را یکى از پنج پیغمبرى دانسته که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند.[۲۹]
- خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانى داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده[۳۰] و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت[۳۱] و براى او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد.[۳۲]
- قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم علیهالسلام، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم علیهالسلام نسبت داده و فرموده: «مِلَّةَ أَبِیکمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ»[۳۳] و نیز فرموده: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ».[۳۴]
- خداوند کعبه اى را که آن جناب ساخت، "بیت الحرام" و قبله عالمیان قرار داد و براى زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایى را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد.
وفات حضرت ابراهیم
مدت زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام را از ۱۷۵ تا ۲۰۰ سال نوشته اند. آن حضرت در مزرعه اش به نام «حبرون» واقع در فلسطین مدفون است که امروزه آن را شهر الخلیل مینامند.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به تولد حضرت ابراهیم علیه السلام
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ حضرت ابراهیم علیه السلام، دانشنامه رشد
- ↑ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ص ۸۷.
- ↑ در تمام مواردى که نام پدر حضرت ابراهیم علیهالسلام برده شده است، مراد عموى ایشان است.
- ↑ سوره مریم، آیه ۴۱-۴۸.
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۵۱-۵۶ و سوره شعراء آیه ۶۹-۷۷ و سوره صافات آیه ۸۳-۸۷.
- ↑ سوره انعام، آیه ۷۴-۸۲.
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۵۶-۷۰ و سوره صافات آیه ۸۸-۹۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ دلیل بر ایمان گروهى از قوم ابراهیم علیهالسلام این آیه شریفه است: «قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکمْ»؛ به تحقیق ابراهیم و کسانى که با وى همراه بودند براى شما مقتدایى نیکو بودند که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما بیزاریم. (سوره ممتحنه، آیه ۴)
- ↑ سوره ممتحنه، آیه ۴ و سوره انبیاء، آیه ۷۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۶ و سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۹ و سوره آل عمران، آیه ۹۶-۹۷.
- ↑ سوره حج، آیه ۲۶-۳۰.
- ↑ سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
- ↑ سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۴۱.
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۵۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۶۰ و سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ سوره هود، آیه ۷۳-۷۵.
- ↑ سوره نجم، آیه ۳۷.
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۲۰-۱۲۲.
- ↑ سوره مریم، آیه ۴۱.
- ↑ سوره صافات، آیه ۸۳-۱۱۱.
- ↑ سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۷؛ سوره شورى، آیه ۱۳؛ سوره الأعلى، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ سوره نساء، آیه ۴۱ و سوره انعام، آیه ۷۴-۹۰ و سوره زخرف، آیه ۲۸.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۶.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۸۴ و سوره مریم، آیه ۵۰.
- ↑ این دین، دین پدر شما ابراهیم است و او قبل از این شما را مسلمان نامیده. (سوره حج، آیه ۷۸)
- ↑ بگو پروردگار من مرا به راه راست هدایت نمود، دینى است استوار و ملت و کیش معتدل و ابراهیم از مشرکین نبود. (سوره انعام، آیه ۱۶۱)
منابع
- آیت الله جعفر سبحانی، فروغ ابدیت.
- دانشنامه رشد، "حضرت ابراهیم علیه السلام".
- علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۷، ص ۳۰۰ تا ۳۰۶.
- تولد حضرت ابراهیم علیه السلام.
مطالب مرتبط
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |