کشف الاسرار و عدة الابرار (کتاب): تفاوت بین نسخهها
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
{{مشخصات کتاب | {{مشخصات کتاب | ||
سطر ۶: | سطر ۵: | ||
|تصویر= [[پرونده:كشف الأسرار.jpg|240px|وسط]] | |تصویر= [[پرونده:كشف الأسرار.jpg|240px|وسط]] | ||
− | |نویسنده= | + | |نویسنده= ابوالفضل رشید الدین المیبدی |
|موضوع= تفسیراهل سنت | |موضوع= تفسیراهل سنت | ||
سطر ۱۲: | سطر ۱۱: | ||
|زبان= عربی | |زبان= عربی | ||
− | |تعداد جلد= | + | |تعداد جلد= 10 |
− | |عنوان افزوده1= مصحح | + | |عنوان افزوده1= مصحح |
− | |افزوده1= | + | |افزوده1= علي اصغر حكمت |
|عنوان افزوده2= | |عنوان افزوده2= | ||
سطر ۲۵: | سطر ۲۴: | ||
}} | }} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == كشف | + | تفسیر '''«کشف الاسرار و عدة الابرار»''' تألیف [[ابوالفضل رشیدالدین میبدی|ابوالفضل رشید الدین میبدى]] بر اساس تفسیر [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبد الله انصارى]]، منبعى غنى از [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[تأویل|تاویل]]، معارف اسلامى، شعر و ادبعربى و فارسى است. در بین ترجمهها و تفسیرهاى معتبر [[قرآن]] به زبان فارسى کشف الاسرار ارزشى والا و مقامى خاص دارد. |
+ | |||
+ | ==مؤلف== | ||
+ | ابوالفضل احمد بن ابى سعد بن احمد بن مهريزد ميبدى كه غالباً او را رشيدالدين ابوالفضل ميبدى مىنامند، ظاهراً از علما و مفسران و صوفيان قرن ششم بوده است. ميبدى از نظر اعتقادى در فروع از پيروان شافعى است و از اين جهت از نظر فكرى متمايل به خاندان على بن ابىطالب(ع) میباشد. ميبدى علاوه بر «تفسير كشف الأسرار»، كتابى به نام «أربعين» دارد كه شامل چهل حديث با شرح و بسط تمام مىباشد. او در سال 530 ق. از دنیا رفت. | ||
+ | |||
+ | == معرفی اجمالی کتاب == | ||
+ | این کتاب را میبدى در اوایل سال ۵۲۰ هجرى آغاز کرده است و سرمشق او در این کار، تفسیر معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است که متاسفانه اکنون به تمامى در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد. | ||
+ | این کتاب گنجینه گرانبهایى از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسى است، در عین اینکه واجد مزایاى تفاسیر دیگر نیز هست. زیرا همان بحثهایى که در تفاسیر عربى درباره قرائت، [[شأن نزول]]، لغت، [[صرف]]، [[نحو]] و [[علم بیان|بیان]] به زبان عربى شده در این تفسیر به زبان شیرین و روان فارسى ادا شده و حتى اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسى که در ترجمه کلمه عربى قرار مىگیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود، و در بعضى موارد کلام از سیاق فارسى دور مىشود تا این منظور عملى گردد. | ||
+ | این تفسیر از جمله تفاسیرى است که در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى در بردارنده نکات جالب [[عرفان|عرفانى]]، تفسیرى، تاریخى و ادبى است و در عین حال خالى از اشکال نیست و لذاست که این کتاب نگرشى نقدگونه و منصفانه را مىطلبد تا با کاوشى دقیق و کندوکاوى عمیق و نگاهى ژرف نقاط مثبت و منفى آن را بشناسد و سره را از ناسره جدا سازد. | ||
+ | |||
+ | ==ساختار کتاب== | ||
− | + | میبدى بر اساس «تفسیر الهروى» [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله انصارى]] کتاب کشف الاسرار و عدّة الابرار را در ده مجلد به رشته تحریر در آورده است. اساس کار میبدى در این است که هر آیهاى را سه بار مطرح مىکند. | |
− | *نوبت اول | + | |
− | در نوبت اول معنى تحت اللفظى | + | *نوبت اول: |
− | + | ||
− | البته | + | در نوبت اول معنى تحت اللفظى [[آیه|آیه]] (و در عین حال سلیس و روان آن) مىآید که در این قسمت لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسى در مقابل کلمات عربى آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. نخستین و مهمترین نکتهاى که در ترجمه قرآن کشف الاسرار در نوبت اول به چشم مىخورد برابرهاى پارسى است که میبدى در برگرداندن برخى لغتهاى [[قرآن]] آورده، و بسا که بعض از آنها نو ساخته خود اوست، و نمودارى است از شیوه واژهسازى پیشینیان. دومین ویژگى و مزیت قرآنهاى مترجم کهن سال تنها در استعمال واژههاى زیبا و رساى پارسى نیست، بلکه نکته مهمتر دقت و توجهى است که به ریزهکاریها و ظرائف موجود در آیات قرآن داشتند، و [[تقوا|تقواى]] علمیشان آنان را وا مىداشت که این نکات ظریف و دقیق را در [[ترجمه قرآن|ترجمه]] سخن [[خدا]] نیز منعکس کنند، تا نکتهاى فرو گذار نشود، و قصور یا تقصیرى متوجه آنان نگردد. |
− | اگر روزى فرا رسد | + | |
− | *نوبت دوم | + | رشید الدین میبدى که دانشمندى سخت دیندار و عقیدهمند به قرآن است، در ترجمه آیات رعایت اینگونه نکات را کرده که بعضى از آنها بس مهم و شایان توجه است. |
− | دفعه دوم | + | البته مىدانیم گذشت زمان و دگرگونى زبان برخى از کاربردهاى لفظى کشف الاسرار و دیگر قرآنهاى کهن را منسوخ کرده، و گاه ترکیبها یا تعبیرهایى که در این آثار آمده در نثر امروز خوشایند نیست و نباید به کار رود. اما نکات قابل توجه و ریزهکاریهاى پسندیده هم در آنها اندک نیست، که مىتوان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانى قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسى برگرداند. |
− | از | + | اگر روزى فرا رسد که لغات قرآنى این تفسیر و معانى فارسى آن به صورت فرهنگى درآید آن کتاب فرهنگ از کتب نفیس و ارزشمند لغت خواهد بود، و در ضمن این نتیجه گرفته میشود که زبان فارسى به حدى توانا و مایهور است که براى هر نوع معنى لغتى سزاوار که رساننده آن معنى باشد، دارد. خاصه آنکه ترکیب در زبان فارسى باعث شده که هر معنى و مفهومى را بتوان براى آن لغت ساخت و این پاسخى است به آنان که معتقدند زبان فارسى باید از زبانهاى دیگر دریوزهگرى کند. و نیز لغات و ترکیبات فارسى که در این کتاب بکار رفته اگر جمع آورى گردد و موارد استعمال آن تفحص و بررسى گردد به سرمایه لغوى زبان فارسى افزوده مىشود. خاصه آنکه این لغات از نظر سبک شناسى نمودار یک دوره خاص از نثر فارسى مىباشد، و حتى از نظر لهجه شناسى نیز استفاده شایانى برده مىشود. آنان که به کار دستور زبان مىپردازند، این کتاب منبع سرشارى براى آنان خواهد بود. زیرا خصایص صرفى و نحوى آن بى حد و شمار است و همچنین براى سبک شناسى که در زبان فارسى فنى نوین است و در تکمیل آن نیازمند به ماخذ و منابع بسیارى از نظم و نثر فارسى هستیم این کتاب بسیار مفید است. زیرا به نکات سبکى برخورد مىکنیم که نظیر آن را در کتب- انگشت شمارى مانند تاریخ بیهقى و [[تذکرة الاولیا (کتاب)|تذکرة الاولیاى]] شیخ [[عطار نیشابوری|عطار]] مگر بتوانیم بیابیم. |
− | + | ||
− | در | + | *نوبت دوم: |
− | وى | + | |
− | + | دفعه دوم یعنى در نوبت ثانیه [[شأن نزول]] آیه و [[ناسخ و منسوخ]] بودن آن و تفسیر آن از نظر شرعى و اقوال مفسران آمده است که در حقیقت بخش اعظم کتاب صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که [[احادیث]] نبوى و اقوال [[صحابه]] و بزرگان دین مىآید و کتاب را از معارف اسلامى سرشار مىکند، البته احادیث مجعول و سخنان بىهویت نیز در این میان بسیار است اما غلبه با احادیث صحیح و سخنان با ماخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسى کم اهمیت نیست. | |
− | + | از این گذشته در این قسمت از کتاب به مطالب [[فقه|فقهى]] بسیارى برخورد مىکنیم و مولف هر چند در مسایل فقهى آراء [[شافعی|شافعى]] را ترجیح مىدهد، ولى از ذکر اقوال فقهاى دیگر خوددارى نمىکند. و همچنین در مسایل [[علم کلام|کلامى]] او متمایل به کلام [[ابوالحسن اشعری|اشعرى]] است ولى اقوال [[قدریه|قدریان]] و اهل [[معتزله|اعتزال]] را هم ذکر مىکند و سپس به ردّ آن مىپردازد. نه تنها در این کتاب ردّ بر قدریان و معتزلیان دیده مىشود، بلکه ردّ فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم میخورد که براى کسانى که در ملل و نحل اهتمام مىورزند این ایرادها سودمند است. | |
− | + | ||
− | او در | + | بیشتر اشعار عربى که در این کتاب بکار رفته، یا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایى به فارسى برگردانده شده و این مطلب وقتى ضمیمه با ترجمه تحت اللفظى آیات و احادیث شود مترجمان عربى و دانشجویان ادب فارسى و عربى را سود بسیار مىبخشد. |
− | *نوبت سوم | + | در این بخش عشق و محبت میبدى به [[خاندان اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر گرامى]] (ص) تبلور مىنماید و فضایل بىشمارى به عنوان شأن نزول آیات ویژه [[پنج تن|پنج تن آل عبا]] و [[اصحاب کساء|اصحاب کسا]] نقل مىنماید و جلوههاى زیادى از [[ولایت]] متجلى مىسازد. |
− | دفعه سوم | + | وى دیباچه کلام خود را به خوبى مىگشاید و با نگارش جمله «خیر کلمات الله اشکر على ما افتتح به القرآن من الحمد فالحمد لله ربّ العالمین و الصلوة على رسوله محمد و آله اجمعین اما بعد...»(ج ۱/۱) عمل به این سخن مروى از صاحب شریعت [[پیامبر اسلام|رسول خاتم]]( ص) کرده است که فرمود: به هنگام درود فرستادن بر من آن را ناقص نگویید، بلکه بر خاندان من نیز درود فرستید و آنان را از من جدا مسازید، همانا که در روز [[قیامت|قیامت]] تمامى سببها و نسبها جز سبب و نسب من وجود نخواهد داشت. |
− | در نوبت سوم مطالب | + | |
− | + | میبدى در دیباچه برخلاف دانشمندان [[اهل سنت]] بر [[صحابه|اصحاب]] درود نمىفرستد و از شیوه اندیشمندان [[شیعه|شیعى]] و تفاسیر شیعه پیروى مىنماید. | |
− | به عنوان حسن ختام | + | نکات تاریخى بسیار جالب و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخى از فضایل آل پیامبر( ع) که گاه با نثر ادبى فوق العاده زیبایى مشحون و آمیخته شده است، در این تفسیر به چشم میخورد که به عنوان نمونه به بعضى از آنها فهرست وار اشاره میگردد: ماجراى [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر( ص) و اصحاب کسا را با ترسایان [[نجران]] مطرح میسازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول( ص) در [[مدینه|مدینه]] انجام داد و میان [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] برادرى برقرار کرد و افرادى را که با هم تناسب داشتند به برادرى ایمانى گزینش کرد و [[امام علی علیه السلام|على]] (ع) را که سى سال از آن حضرت کوچکتر بود برادر خویش انتخاب نمود. |
+ | ولایت على(ع) بر مومنان را در شأن نزول آیه ۵۵ [[سوره مائده|مائده]] نقل فرموده و [[آیه نجوا|آیه نجوا]] را ویژه على( ع) مىداند و از نقش و تاثیر بسزاى على( ع) در [[غزوه خیبر|فتح خیبر]] و ناکارآمدى [[ابوبکر|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] سخن گفته است. و از فضایل و محاسن [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] و [[حسن بن محمد الدیلمى|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام آنقدر بیان میکند که به عنوان ویژگى این تفسیر به حساب مىآید. | ||
+ | او در یک جا چنین نوشته است:« على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهرا که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود... رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حیدر کرار بود صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود.( ج ۳ / ۱۵۰) | ||
+ | |||
+ | *نوبت سوم: | ||
+ | |||
+ | دفعه سوم یعنى در نوبت ثالث چند آیه که در نوبت اول آمده است از نظر [[عرفان|عرفانى]] مورد بحث قرار گرفته است و در این قسمت به اشعار عربى و فارسى فراوانى بر مىخوریم که تفسیر را از حالت یکنواختى بیرون مىآورد و هنر نویسندگى و ذوق میبدى و تأثّر او از خواجه عبد الله را نشان میدهد و این قسمت را باید شاهکارى در تفسیر و نویسندگى و ذوقیات دانست. اما چنانکه اشاره شد همه آیات قرآنى در این قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آیهاى در نوبت دوم مطرح نمىشود که البته این به ندرت اتفاق مىافتد. | ||
+ | در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است که سختترین دلها را نرم مىکند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مىکند و این داستانها جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفیسى از حکمت و عرفان عملى خواهد بود. و براى آنانکه با آثار [[مولوی|مولوى]]، [[حافظ شیرازی|حافظ]] و عطار دمسازند و به اصطلاحات عرفانى آشنایند کاملا آشکار است که اینگونه داستانها و مطالب چقدر دلپذیر و روح بخش مىباشد. | ||
+ | |||
+ | یکى از استفادههاى شایانى که میبدى در این قسمت از خواجه انصارى نموده [[مناجات]] است. عبارات فارسى پیر هرات غالبا مسجع است و گاهى بندهاى مسجعات او بویژه در مناجاتها در وزن و دلکش بدان پایه است که با اندک تصرفى به شعرى موزون و مقفى بدل میشود. شور، وجد و حال آمیخته با نوعى وزن که در مناجاتهاى پیر هرات وجود دارد از قدیم دل مشتاقان را صید کرده است تا آنجا که شهرت او در میان فارسى زبانان از خاص و عام به دلیل این مناجاتها دانسته شده است. در بسیارى از آثار منسوب به او نیز سجعسازى مشهود است. پابندى او به عبارت و سخن گفتن به سجع هر چند به گفته جامع مقامات نه با تکلف، از خصایص زبان اوست و این خصیصه بنابر استنباط زرین کوب «بن شک میراث مدرسه است که وى را گذشته از حدیث و قرآن با لغت و ادب نیز مربوط کرده بود و ظاهرا علاقه به سجع و قرینه هم که در کلام او هست نه فقط نشانى از یک تربیت و تهذیب ادبى است بلکه در عین حال معرف طرز بیان یک واعظ و مفسر است که نیروى بیانش مىبایست براى انبوه شنوندگان جالب بوده باشد». | ||
+ | |||
+ | به درستى روشن نیست که پیر هرات کى و کجا به سرودن مناجات مىپرداخته است. آیا این مناجاتها محصول خلوتهاى خاص اوست یا به هنگام تذکیر و خطبه و موعظه سروده شده است؟ در طبقات الصوفیه مناجاتها غالبا در مواضعى آمده است که وحدت موضوع و پیوند با مطالب پیش از آن، وجود دارد. این وضع بر کشف الاسرار نیز منطبق است. مقایسه مناجاتهاى مشترک میان طبقات الصوفیه و کشف الاسرار از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجاتها غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام آنرا نیز نشان مىدهد با این تفاوت که در طبقات الصوفیه بیشتر مناجاتها به دنبال یکدیگر آمده است و بسیار طولانىتر از مناجاتهاى کشف الاسرار است و بخش کمتر مناجاتها به صورت قطعات کوتاه وجود دارد. در کشف الاسرار مناجاتهاى طولانى که سجع و قرینه آن تا آخر یکى باشد تقریبا وجود ندارد. در این کتاب مناجاتها در قالب قطعات کوتاه و چندبندى ایراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز طبقات الصوفیه در بخشهاى مختلف و به صورت پراکنده و کوتاه آمده است. در سائر آثار منسوب به پیر هرات نیز مناجاتها غالبا کوتاه است. در این منابع قطعاتى دیده میشود که در طبقات الصوفیه و کشف الاسرار نیامده است و تشخیص صحت انتساب آنها به پیر هرات مستلزم تحقیق و بررسى دقیق است زیرا احتمال اینکه ساختههاى دیگران نیز به سبب شهرت مناجاتهاى پیر هرات بدو نسبت داده شده باشد بسیار است. به نظر میرسد زادههاى طبع پیر هرات بیشتر [[رباعی|رباعى]] باشد که بیشتر آنها در کشف الاسرار و آثار فارسى او آمده است. | ||
+ | |||
+ | به عنوان حسن ختام یکى از نثرهاى مسجع او بیان می گردد: {{متن قرآن|«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»}} ([[سوره کهف|کهف]] / ۱۱۰) هر که( مىترسد از روز رستاخیز و) دیدن خداوند خویش امید میدارد تا کار کند کار نیک و در کردار که خداى را کند دیدار کس نجوید و پسند مردمان نخواهد. خواجه در تفسیر این آیت فرماید: هر که به دیدار [[الله]] تعالى طمع دارد تا در دل اعتقاد کند که الله تعالى دیدنى است دیدنى عیانى و رازى نهانى و مهرى جاودانى، هر که دیدار الله تعالى طلبد او را میعاد است که روزى بدان رسد. اگر این امید نبودى بهشت بدین خوشى چه ارزیدى و اگر این وعده دیدار نبودى رهى را خدمت از دل کى خیزیدى هر کس را مرادى پیش و وى بر پس، عارف منتظر است تا دیدار کى، همه خلق بر زندگانى عاشقند و [[مرگ]] بر ایشان دشوار عارف به مرگ مىشتابد به امید دیدار چه باشد گر خورى یک سال تیمار چو بینى دوست را یک روز دیدار.»( ج ۵ / ۷۵۸- ۷۵۹) | ||
− | == نسخه شناسى == | + | ==نسخه شناسى== |
− | + | این تفسیر نفیس مشتمل بر ده مجلد است که هر جلد داراى حدود ۸۰۰ صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت على اصغر حکمت پى به ارزش این تفسیر شریف برد و تصویب نمود که هر ده مجلد به اهتمام ایشان به زیور طبع آراسته گردد. این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر بصورت مکرر تجدید چاپ شده است و نسخه حاضر چاپ پنجم آن در سال ۷۱ خورشیدى است. | |
− | + | حبیب الله آموزگار این تفسیر را در دو جلد خلاصه نموده است و دکتر محمد جواد شریعت یک جلد فهرست تفصیلى مطالب موجود در تفسیر کشف الاسرار تهیه نموده است که بسیار مغتنم است. و نیز ایشان در سال ۵۵ خورشیدى سخنان خواجه عبد الله انصارى را در کتابى به نام پیر هرات جمعآورى کرده است و آن کتاب را هم موسسه انتشارات امیر کبیر به چاپ رسانید و نیمى از کتاب سخنان خواجه عبد الله است که در کشف الاسرار آمده است از این رو در کتاب فهرست تفسیر کشف الاسرار عبارات خواجه عبد الله نقل نشده است و فقط آدرس صفحات ذکر شده است. | |
+ | |||
+ | ==منابع مقاله== | ||
− | + | #آینه پژوهش، سال هشتم، ۴۸- ۴۳، ۱۳۷۶، شمار ۴۴، گشت و گذار در کشف الاسرار، على محمد هنر، ص ۱۶ ببعد. نقل به اختصار. | |
+ | #بینات، سال دوم، شماره ۴، زمستان ۷۴، جلوههاى ولایت در تفسیر کشف الاسرار، محمد امین پور امینى، ص ۱۲۶ ببعد. | ||
+ | #[[دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی (کتاب)|دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى]]، بهاء الدین خرمشاهى، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار، مهدى محقق، ص ۷۴۱- ۷۴۳. | ||
+ | #طبقات الصوفیه، خواجه عبد الله انصارى، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایى، مقدمه مصحح، سیزده تا سى و یک، نقل به اختصار. | ||
+ | #فهرست تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار، محمد جواد شریعت، صص ۵- ۱۰، نقل به اختصار. | ||
+ | #مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان ۷۲، ویژگیهاى ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، محمد مهدى رکنى، ص ۲۱، ۲۹، ۳۰. | ||
− | + | ==منبع== | |
− | + | ویکی نور | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
− | |||
==پیوند== | ==پیوند== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۳
نویسنده | ابوالفضل رشید الدین المیبدی |
موضوع | تفسیراهل سنت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 10 |
مصحح | علي اصغر حكمت |
|
تفسیر «کشف الاسرار و عدة الابرار» تألیف ابوالفضل رشید الدین میبدى بر اساس تفسیر خواجه عبد الله انصارى، منبعى غنى از تفسیر، تاویل، معارف اسلامى، شعر و ادبعربى و فارسى است. در بین ترجمهها و تفسیرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى کشف الاسرار ارزشى والا و مقامى خاص دارد.
مؤلف
ابوالفضل احمد بن ابى سعد بن احمد بن مهريزد ميبدى كه غالباً او را رشيدالدين ابوالفضل ميبدى مىنامند، ظاهراً از علما و مفسران و صوفيان قرن ششم بوده است. ميبدى از نظر اعتقادى در فروع از پيروان شافعى است و از اين جهت از نظر فكرى متمايل به خاندان على بن ابىطالب(ع) میباشد. ميبدى علاوه بر «تفسير كشف الأسرار»، كتابى به نام «أربعين» دارد كه شامل چهل حديث با شرح و بسط تمام مىباشد. او در سال 530 ق. از دنیا رفت.
معرفی اجمالی کتاب
این کتاب را میبدى در اوایل سال ۵۲۰ هجرى آغاز کرده است و سرمشق او در این کار، تفسیر معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است که متاسفانه اکنون به تمامى در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد. این کتاب گنجینه گرانبهایى از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسى است، در عین اینکه واجد مزایاى تفاسیر دیگر نیز هست. زیرا همان بحثهایى که در تفاسیر عربى درباره قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبان عربى شده در این تفسیر به زبان شیرین و روان فارسى ادا شده و حتى اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسى که در ترجمه کلمه عربى قرار مىگیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود، و در بعضى موارد کلام از سیاق فارسى دور مىشود تا این منظور عملى گردد. این تفسیر از جمله تفاسیرى است که در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى در بردارنده نکات جالب عرفانى، تفسیرى، تاریخى و ادبى است و در عین حال خالى از اشکال نیست و لذاست که این کتاب نگرشى نقدگونه و منصفانه را مىطلبد تا با کاوشى دقیق و کندوکاوى عمیق و نگاهى ژرف نقاط مثبت و منفى آن را بشناسد و سره را از ناسره جدا سازد.
ساختار کتاب
میبدى بر اساس «تفسیر الهروى» خواجه عبدالله انصارى کتاب کشف الاسرار و عدّة الابرار را در ده مجلد به رشته تحریر در آورده است. اساس کار میبدى در این است که هر آیهاى را سه بار مطرح مىکند.
- نوبت اول:
در نوبت اول معنى تحت اللفظى آیه (و در عین حال سلیس و روان آن) مىآید که در این قسمت لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسى در مقابل کلمات عربى آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. نخستین و مهمترین نکتهاى که در ترجمه قرآن کشف الاسرار در نوبت اول به چشم مىخورد برابرهاى پارسى است که میبدى در برگرداندن برخى لغتهاى قرآن آورده، و بسا که بعض از آنها نو ساخته خود اوست، و نمودارى است از شیوه واژهسازى پیشینیان. دومین ویژگى و مزیت قرآنهاى مترجم کهن سال تنها در استعمال واژههاى زیبا و رساى پارسى نیست، بلکه نکته مهمتر دقت و توجهى است که به ریزهکاریها و ظرائف موجود در آیات قرآن داشتند، و تقواى علمیشان آنان را وا مىداشت که این نکات ظریف و دقیق را در ترجمه سخن خدا نیز منعکس کنند، تا نکتهاى فرو گذار نشود، و قصور یا تقصیرى متوجه آنان نگردد.
رشید الدین میبدى که دانشمندى سخت دیندار و عقیدهمند به قرآن است، در ترجمه آیات رعایت اینگونه نکات را کرده که بعضى از آنها بس مهم و شایان توجه است. البته مىدانیم گذشت زمان و دگرگونى زبان برخى از کاربردهاى لفظى کشف الاسرار و دیگر قرآنهاى کهن را منسوخ کرده، و گاه ترکیبها یا تعبیرهایى که در این آثار آمده در نثر امروز خوشایند نیست و نباید به کار رود. اما نکات قابل توجه و ریزهکاریهاى پسندیده هم در آنها اندک نیست، که مىتوان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانى قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسى برگرداند. اگر روزى فرا رسد که لغات قرآنى این تفسیر و معانى فارسى آن به صورت فرهنگى درآید آن کتاب فرهنگ از کتب نفیس و ارزشمند لغت خواهد بود، و در ضمن این نتیجه گرفته میشود که زبان فارسى به حدى توانا و مایهور است که براى هر نوع معنى لغتى سزاوار که رساننده آن معنى باشد، دارد. خاصه آنکه ترکیب در زبان فارسى باعث شده که هر معنى و مفهومى را بتوان براى آن لغت ساخت و این پاسخى است به آنان که معتقدند زبان فارسى باید از زبانهاى دیگر دریوزهگرى کند. و نیز لغات و ترکیبات فارسى که در این کتاب بکار رفته اگر جمع آورى گردد و موارد استعمال آن تفحص و بررسى گردد به سرمایه لغوى زبان فارسى افزوده مىشود. خاصه آنکه این لغات از نظر سبک شناسى نمودار یک دوره خاص از نثر فارسى مىباشد، و حتى از نظر لهجه شناسى نیز استفاده شایانى برده مىشود. آنان که به کار دستور زبان مىپردازند، این کتاب منبع سرشارى براى آنان خواهد بود. زیرا خصایص صرفى و نحوى آن بى حد و شمار است و همچنین براى سبک شناسى که در زبان فارسى فنى نوین است و در تکمیل آن نیازمند به ماخذ و منابع بسیارى از نظم و نثر فارسى هستیم این کتاب بسیار مفید است. زیرا به نکات سبکى برخورد مىکنیم که نظیر آن را در کتب- انگشت شمارى مانند تاریخ بیهقى و تذکرة الاولیاى شیخ عطار مگر بتوانیم بیابیم.
- نوبت دوم:
دفعه دوم یعنى در نوبت ثانیه شأن نزول آیه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسیر آن از نظر شرعى و اقوال مفسران آمده است که در حقیقت بخش اعظم کتاب صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که احادیث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دین مىآید و کتاب را از معارف اسلامى سرشار مىکند، البته احادیث مجعول و سخنان بىهویت نیز در این میان بسیار است اما غلبه با احادیث صحیح و سخنان با ماخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسى کم اهمیت نیست. از این گذشته در این قسمت از کتاب به مطالب فقهى بسیارى برخورد مىکنیم و مولف هر چند در مسایل فقهى آراء شافعى را ترجیح مىدهد، ولى از ذکر اقوال فقهاى دیگر خوددارى نمىکند. و همچنین در مسایل کلامى او متمایل به کلام اشعرى است ولى اقوال قدریان و اهل اعتزال را هم ذکر مىکند و سپس به ردّ آن مىپردازد. نه تنها در این کتاب ردّ بر قدریان و معتزلیان دیده مىشود، بلکه ردّ فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم میخورد که براى کسانى که در ملل و نحل اهتمام مىورزند این ایرادها سودمند است.
بیشتر اشعار عربى که در این کتاب بکار رفته، یا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایى به فارسى برگردانده شده و این مطلب وقتى ضمیمه با ترجمه تحت اللفظى آیات و احادیث شود مترجمان عربى و دانشجویان ادب فارسى و عربى را سود بسیار مىبخشد. در این بخش عشق و محبت میبدى به خاندان پیامبر گرامى (ص) تبلور مىنماید و فضایل بىشمارى به عنوان شأن نزول آیات ویژه پنج تن آل عبا و اصحاب کسا نقل مىنماید و جلوههاى زیادى از ولایت متجلى مىسازد. وى دیباچه کلام خود را به خوبى مىگشاید و با نگارش جمله «خیر کلمات الله اشکر على ما افتتح به القرآن من الحمد فالحمد لله ربّ العالمین و الصلوة على رسوله محمد و آله اجمعین اما بعد...»(ج ۱/۱) عمل به این سخن مروى از صاحب شریعت رسول خاتم( ص) کرده است که فرمود: به هنگام درود فرستادن بر من آن را ناقص نگویید، بلکه بر خاندان من نیز درود فرستید و آنان را از من جدا مسازید، همانا که در روز قیامت تمامى سببها و نسبها جز سبب و نسب من وجود نخواهد داشت.
میبدى در دیباچه برخلاف دانشمندان اهل سنت بر اصحاب درود نمىفرستد و از شیوه اندیشمندان شیعى و تفاسیر شیعه پیروى مىنماید. نکات تاریخى بسیار جالب و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخى از فضایل آل پیامبر( ع) که گاه با نثر ادبى فوق العاده زیبایى مشحون و آمیخته شده است، در این تفسیر به چشم میخورد که به عنوان نمونه به بعضى از آنها فهرست وار اشاره میگردد: ماجراى مباهله پیامبر( ص) و اصحاب کسا را با ترسایان نجران مطرح میسازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول( ص) در مدینه انجام داد و میان مهاجران و انصار برادرى برقرار کرد و افرادى را که با هم تناسب داشتند به برادرى ایمانى گزینش کرد و على (ع) را که سى سال از آن حضرت کوچکتر بود برادر خویش انتخاب نمود. ولایت على(ع) بر مومنان را در شأن نزول آیه ۵۵ مائده نقل فرموده و آیه نجوا را ویژه على( ع) مىداند و از نقش و تاثیر بسزاى على( ع) در فتح خیبر و ناکارآمدى ابوبکر و عمر سخن گفته است. و از فضایل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام آنقدر بیان میکند که به عنوان ویژگى این تفسیر به حساب مىآید. او در یک جا چنین نوشته است:« على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهرا که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود... رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حیدر کرار بود صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود.( ج ۳ / ۱۵۰)
- نوبت سوم:
دفعه سوم یعنى در نوبت ثالث چند آیه که در نوبت اول آمده است از نظر عرفانى مورد بحث قرار گرفته است و در این قسمت به اشعار عربى و فارسى فراوانى بر مىخوریم که تفسیر را از حالت یکنواختى بیرون مىآورد و هنر نویسندگى و ذوق میبدى و تأثّر او از خواجه عبد الله را نشان میدهد و این قسمت را باید شاهکارى در تفسیر و نویسندگى و ذوقیات دانست. اما چنانکه اشاره شد همه آیات قرآنى در این قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آیهاى در نوبت دوم مطرح نمىشود که البته این به ندرت اتفاق مىافتد. در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است که سختترین دلها را نرم مىکند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مىکند و این داستانها جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفیسى از حکمت و عرفان عملى خواهد بود. و براى آنانکه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و به اصطلاحات عرفانى آشنایند کاملا آشکار است که اینگونه داستانها و مطالب چقدر دلپذیر و روح بخش مىباشد.
یکى از استفادههاى شایانى که میبدى در این قسمت از خواجه انصارى نموده مناجات است. عبارات فارسى پیر هرات غالبا مسجع است و گاهى بندهاى مسجعات او بویژه در مناجاتها در وزن و دلکش بدان پایه است که با اندک تصرفى به شعرى موزون و مقفى بدل میشود. شور، وجد و حال آمیخته با نوعى وزن که در مناجاتهاى پیر هرات وجود دارد از قدیم دل مشتاقان را صید کرده است تا آنجا که شهرت او در میان فارسى زبانان از خاص و عام به دلیل این مناجاتها دانسته شده است. در بسیارى از آثار منسوب به او نیز سجعسازى مشهود است. پابندى او به عبارت و سخن گفتن به سجع هر چند به گفته جامع مقامات نه با تکلف، از خصایص زبان اوست و این خصیصه بنابر استنباط زرین کوب «بن شک میراث مدرسه است که وى را گذشته از حدیث و قرآن با لغت و ادب نیز مربوط کرده بود و ظاهرا علاقه به سجع و قرینه هم که در کلام او هست نه فقط نشانى از یک تربیت و تهذیب ادبى است بلکه در عین حال معرف طرز بیان یک واعظ و مفسر است که نیروى بیانش مىبایست براى انبوه شنوندگان جالب بوده باشد».
به درستى روشن نیست که پیر هرات کى و کجا به سرودن مناجات مىپرداخته است. آیا این مناجاتها محصول خلوتهاى خاص اوست یا به هنگام تذکیر و خطبه و موعظه سروده شده است؟ در طبقات الصوفیه مناجاتها غالبا در مواضعى آمده است که وحدت موضوع و پیوند با مطالب پیش از آن، وجود دارد. این وضع بر کشف الاسرار نیز منطبق است. مقایسه مناجاتهاى مشترک میان طبقات الصوفیه و کشف الاسرار از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجاتها غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام آنرا نیز نشان مىدهد با این تفاوت که در طبقات الصوفیه بیشتر مناجاتها به دنبال یکدیگر آمده است و بسیار طولانىتر از مناجاتهاى کشف الاسرار است و بخش کمتر مناجاتها به صورت قطعات کوتاه وجود دارد. در کشف الاسرار مناجاتهاى طولانى که سجع و قرینه آن تا آخر یکى باشد تقریبا وجود ندارد. در این کتاب مناجاتها در قالب قطعات کوتاه و چندبندى ایراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز طبقات الصوفیه در بخشهاى مختلف و به صورت پراکنده و کوتاه آمده است. در سائر آثار منسوب به پیر هرات نیز مناجاتها غالبا کوتاه است. در این منابع قطعاتى دیده میشود که در طبقات الصوفیه و کشف الاسرار نیامده است و تشخیص صحت انتساب آنها به پیر هرات مستلزم تحقیق و بررسى دقیق است زیرا احتمال اینکه ساختههاى دیگران نیز به سبب شهرت مناجاتهاى پیر هرات بدو نسبت داده شده باشد بسیار است. به نظر میرسد زادههاى طبع پیر هرات بیشتر رباعى باشد که بیشتر آنها در کشف الاسرار و آثار فارسى او آمده است.
به عنوان حسن ختام یکى از نثرهاى مسجع او بیان می گردد: «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (کهف / ۱۱۰) هر که( مىترسد از روز رستاخیز و) دیدن خداوند خویش امید میدارد تا کار کند کار نیک و در کردار که خداى را کند دیدار کس نجوید و پسند مردمان نخواهد. خواجه در تفسیر این آیت فرماید: هر که به دیدار الله تعالى طمع دارد تا در دل اعتقاد کند که الله تعالى دیدنى است دیدنى عیانى و رازى نهانى و مهرى جاودانى، هر که دیدار الله تعالى طلبد او را میعاد است که روزى بدان رسد. اگر این امید نبودى بهشت بدین خوشى چه ارزیدى و اگر این وعده دیدار نبودى رهى را خدمت از دل کى خیزیدى هر کس را مرادى پیش و وى بر پس، عارف منتظر است تا دیدار کى، همه خلق بر زندگانى عاشقند و مرگ بر ایشان دشوار عارف به مرگ مىشتابد به امید دیدار چه باشد گر خورى یک سال تیمار چو بینى دوست را یک روز دیدار.»( ج ۵ / ۷۵۸- ۷۵۹)
نسخه شناسى
این تفسیر نفیس مشتمل بر ده مجلد است که هر جلد داراى حدود ۸۰۰ صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت على اصغر حکمت پى به ارزش این تفسیر شریف برد و تصویب نمود که هر ده مجلد به اهتمام ایشان به زیور طبع آراسته گردد. این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر بصورت مکرر تجدید چاپ شده است و نسخه حاضر چاپ پنجم آن در سال ۷۱ خورشیدى است. حبیب الله آموزگار این تفسیر را در دو جلد خلاصه نموده است و دکتر محمد جواد شریعت یک جلد فهرست تفصیلى مطالب موجود در تفسیر کشف الاسرار تهیه نموده است که بسیار مغتنم است. و نیز ایشان در سال ۵۵ خورشیدى سخنان خواجه عبد الله انصارى را در کتابى به نام پیر هرات جمعآورى کرده است و آن کتاب را هم موسسه انتشارات امیر کبیر به چاپ رسانید و نیمى از کتاب سخنان خواجه عبد الله است که در کشف الاسرار آمده است از این رو در کتاب فهرست تفسیر کشف الاسرار عبارات خواجه عبد الله نقل نشده است و فقط آدرس صفحات ذکر شده است.
منابع مقاله
- آینه پژوهش، سال هشتم، ۴۸- ۴۳، ۱۳۷۶، شمار ۴۴، گشت و گذار در کشف الاسرار، على محمد هنر، ص ۱۶ ببعد. نقل به اختصار.
- بینات، سال دوم، شماره ۴، زمستان ۷۴، جلوههاى ولایت در تفسیر کشف الاسرار، محمد امین پور امینى، ص ۱۲۶ ببعد.
- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاء الدین خرمشاهى، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار، مهدى محقق، ص ۷۴۱- ۷۴۳.
- طبقات الصوفیه، خواجه عبد الله انصارى، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایى، مقدمه مصحح، سیزده تا سى و یک، نقل به اختصار.
- فهرست تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار، محمد جواد شریعت، صص ۵- ۱۰، نقل به اختصار.
- مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان ۷۲، ویژگیهاى ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، محمد مهدى رکنى، ص ۲۱، ۲۹، ۳۰.
منبع
ویکی نور
پیوند
اهل بيت (علیهم السلام) به روایت کشف الاسرار میبدی، پورتال موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|