قرائات قرآن
پس از نزول قرآن گویشها و لهجههای مختلف اعراب که در طبیعت هر زبانی وجود دارد، در کنار عوامل دیگری همچون نبودن نقطه و اعراب و علائم وقف، موجب اختلافاتی در قرائت قرآن گردید. این مسئله موجب شد در دورههای بعدی اختلافها بیشتر گردد و در نهایت برخی از عالمان، تعدادی قرائتهای معلمان قرائت قرآن را انتخاب نموده و سعی کنند با تعیین آنها، جلوی اختلاف و پراکندگی بیشتر را بگیرند. از بین این گزینشها دو دستۀ قرائات سبعه و عشره از همه معروفتر است.
محتویات
قرائت در لغت و اصطلاح
برخى از علماء لغت قرائت را واژه اى اصیل در زبان عربى مى دانند و برخى از محققان معتقدند که قرائت به معناى تلاوت و خواندن، داراى ریشه اصیل عربى نیست بلکه عرب در آغاز امر، این واژه را به معناى تلاوت نمى دانست و از زبان عبرى گرفته شده؛ سپس دست به دست گشته تا به معناى تلاوت در زبان عربى معمول و متداول شده است.[۱]
ابن جزرى در معناى اصطلاحى قرائات مى نویسد: قرائات، عبارت از علم به کیفیت اداى کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت مى باشد؛ اختلافى که به ناقل و راوى آن منسوب است.[۲] طبق این تعریف، روایت، نقل و اسناد از اجزاى معتبر در تعریف قرائات خواهد بود.
عبدالهادى فضلى تعریف واضحى از قرائات بدست مى دهد: قرائت عبارت است از تلفظ قرآن کریم به همان صورت و کیفیتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم تلفظ مى کرد و یا عبارت از خواندن و تلفظ قرآن کریم به همان صورت و کیفیتى است که در حضور رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم خوانده شده و آن حضرت آن تلفظ و خواندن را تأیید کرده اند.
خواندن قرآن کریم بر اساس لفظى که نقل و روایت شده است، فرقى نمى کند که تلفظ خود آن حضرت باشد و یا تلفظ و خواندن دیگران که مورد تأیید ایشان قرار گرفته است؛ اعم از آن که یک یا چند نفر باشند.[۳]
انواع قرائات
اختلاف در قرائات بیشمار است؛ مثل اختلاف در حرکات اعراب و بنا، تقدیم و تأخیر، زیاده و نقصان مد و قصر، تخفیف و تشدید، ترقیق و تفخیم، اخفا و اظهار، فک ادغام و...
دانشمندانى مثل ابن قتیبه، فخرالدین رازى، ابن جزرى و دیگران در مقام استقراى قرائات - علىرغم اختلاف انواع آن - برآمدند و سعى کردند جهات یا وجوه اختلاف را نیز مشخص سازند. برخى از مدافعان کوشیده اند از این وجوه را در هفت منحصر سازند. ابن قتیبه مى نویسد: «وجوه اختلاف قرائات را هفت وجه یافتم:
- ۱. اختلاف در حرکات کلمه بدون این که در معنى و صورت و شکل آن تغییرى ایجاد کند مانند «وَيَضِيقُ صَدْرِي»[۴] که هم به رفع قاف «یضیق» و هم به نصب آن «یضیق» قرائت شده است.
- ۲. اختلاف در حرکات که تغییرى در معنى ایجاد کند لکن صورت و شکل کلمه محفوظ ماند مانند «کفلها» در آیه «وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا»[۵] کلمه «کفلها» هم به تخفیف فاء «کفلها» و رفع محلى زکریا به عنوان فاعل و نیز به تشدید فاء «کفلها» و نصب محلى زکریا به عنوان مفعول دوم قرائت شده است.
- ۳. اختلاف در حروف کلمه که در معنا تغییر ایجاد کند، لکن صورت و شکل کلمه محفظ مانند «ننشزها» در آیه «وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا»[۶] کلمه «ننشزها» هم با «زاء» و هم با «راء» قرائت شده است.
- ۴. اختلاف در حروف که در صورت و شکل کلمه تغییر به وجود مى آورد، لکن معناى کلمه محفوظ مى ماند. مانند «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» در آیه «وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ»[۷] این آیه به صورت کالصوف المنفوش نیز قرائت شده است.
- ۵. اختلاف در حروف که معنى و شکل را تغییر مى دهد، مانند کلمه «طلح» در آیه «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ»[۸] کلمه «طلح» با «حاء» (طلح) و نیز «عین» (طلع) قرائت شده است.
- ۶. اختلاف در تقدیم و تأخیر مانند؛ «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ»[۹] که به صورت «و جاءت سکرة الحق بالموت» یعنى به صورت تقدیم «الحق» به «الموت» قرائت شده است.
- ۷. اختلاف در زیاده و نقصان مانند «ما عملت ایدیهم»[۱۰] که به صورت «وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ» نیز قرائت شده است.[۱۱]
تعداد اختلافات قرائات:
تعداد اختلاف قرائات طبق ثبت التیسیر فى قرائات السبع نوشته دانى (م ۴۴۴ ق) در حدود ۱۱۰۰ مورد - مهم و غیرمهم - است و بیشتر از دو سوم آنها به ادغام و ضمیر یا صیغه حاضر و غایب فى المثل فرق یعلمون و تعلمون و امثال آن مربوط مى شود.[۱۲]
نویسندگان معجم القرائات القرآنیة که موارد اختلاف قرائات را از آغاز تا انجام قرآن به ثبت رسانده اند، ۱۰۲۴۳ مورد اختلاف را ذکر مى کنند[۱۳] که بخش اعظم آن به ادغام یا عدم ادغام، اماله و جزئیات تجویدى و سجاوندى مربوط مى شود.
علل اختلاف قرائات
اختلاف قرائات در هر متنى به ویژه متون کهن، پیش مى آید؛ هر چند آن متن با دقت زیادى تدوین شده باشد. با نگاهى به تاریخ جهان درمى یابیم که هیچ کتاب عادى یا مقدسى، مانند قرآن عمر بیش از ۱۴۰۰ سال نداشته است که با این دقت و صحت تدوین شده باشد.
جامعان و تدوینکنندگان قرآن که قداست ویژه اى براى آن قائل بودند، با روش فوقالعاده دقیق خود قرآن را جمع آورى کردند به گونه اى که نه یک کلمه در اصل قرآن افزودند و نه یک کلمه از آن کاستند. قرآن کتابى است که هم شفاهاً از آغاز تاکنون، سینه به سینه نقل شده و هم صورت کتبى قرآن موجود از روى مصاحف اولیه استنساخ شده است و هنوز هم رسم الخط عثمانى در میان مسلمانان از قداست ویژه اى برخوردار است. اما با وجود این همه امعان نظر و اعمال دقت، اختلاف قرائات در قرآن هم راه یافت؛ حتى در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نیز این مسأله مشهود بود. به تدریج بر این اختلاف افزوده شد تا این که امت اسلامى بر قرائتى واحد اجماع کردند.
مجموعه اى از علل در ایجاد اختلاف قرائات نقش داشته است و چنان که گفته شد مقدارى از آن طبیعى و قهرى بود. در اینجا به برخى از علل اختلاف قرائات اشاره مى شود:
۱. اختلاف لهجه:
لهجه مجموعه اى از صفات زبانى است که به محیطى خاص وابسته است و همه افراد این محیط در این صفات مشترکند و زبان مجموعه اى از این لهجه هاست.[۱۴] اساساً هیچ زبانى نیست که از اختلاف لهجه ها مصون باشد. قبایل عرب نیز داراى لهجه هاى مختلفى هستند. از موارد اختلاف لهجه ها مى توان نمونه هاى زیر را ذکر کرد:
- اختلاف در حرکات: مثل نستعین به فتح نون و کسر آن.[۱۵]
- اختلاف در حرکت و سکون: مثل «معکم» به فتح و سکون عین.
- اختلاف در اظهار همزه و حذف آن: مثل «مستهزئون» و «مستهزون».
- اختلاف در تقدیم و تأخیر: مثلا اهل حجاز صاعقه و صواعق و بنىتمیم صاقعه و مواقع گویند.[۱۶]
- اختلاف در حروف: مثل اولئک و اولائک.
- اختلاف در تأنیث و تذکیر: مثل هذه البقرة و هذا البقرة.[۱۷]
این لهجات در قرائات قرآن نیز اثر گذاشت. در اینجا به چند قرائت که لهجه در آن اثر داشته است، اشاره مى شود: سعید بن جبیر «من اعاء اخیه»[۱۸] خوانده است که تبدیل واو مکسور به همزه، لهجه هذیل است.[۱۹] ابوجعفر و حسن «و اذا الرسل وقتت»[۲۰] خوانده اند که لهجه مصر سفلى است.[۲۱] به نظر مى رسد نخستین کسى که ریشه اختلاف قرائات را این گونه یاد کرده، ابن قتیبه است.
۲. نبودن اعراب و حرکت در خط عربى و مصاحف امام:
وقتى که کلمه اى اعراب نداشته باشد، به طور طبیعى احتمال چند نوع خواندن پیش مى آید. براى نشان دادن تنوع اختلاف اعرابى و نقش آن در اختلاف قرائات به نمونه هاى زیر اشاره مى کنیم: حمزه و کسایى: «قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِیرٌ»[۲۲] را به صیغه امر خوانده اند و بقیه به صیغه متکلم.[۲۳] نافع «وَلاتُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ» را به صیغه نفى خوانده و بقیه به صیغه مضارع خوانده اند.[۲۴]
۳. نبودن اعجام یا نقطه و نشان حروف:
در آن زمان مرسوم بود که حروف بدون نقطه نوشته مى شد، یعنى در نوشتن بین سین و شین، عین و غین، راء و زاء، باء، تاء، ثاء، و یاء، فاء و قاف، جیم، حاء و خاء، دال و ذال، صاد و ضاد، طاء و ظاء فرقى نبود؛ به عنوان مثال کسایى «ان جاءکم فاسق بنباء فتثبتوا»[۲۵] خوانده است و بقیه «فتبینوا» خوانده اند. ابن عامر «نُنْشِزُها»[۲۶] خوانده است و بقیه «ننشرها».[۲۷]
۴. خطا و سهو و نسیان:
اشتباه راویان، قاریان و کاتبان نیز عاملى اجتناب ناپذیر در افزایش و گسترش اختلاف قرائات بوده است. مرحوم جعفر مرتضى عاملى در مورد سهو کاتبان چنین مى نویسد: جامعان قرآن تلاش فراوانى کردند تا حتى المقدور تحریف سهوى یا عمدى در آیات قرآن رخ ندهد لیکن این دقت و تحفظ و اهتمام به ضبط دقیق آیات و مقابله مکرر، مانع از وقوع خطاهاى سهوى نشد.
این مسأله نسبت به کتابى با چنین حجم بزرگى طبیعى به نظر مى رسد؛ بخصوص که برخى از مصاحف عثمانى قبل از مقابله نهایى و ضبط درست آیات به بلاد اسلامى فرستاده شد. مورخان در این باره گفته اند: عثمان، مصحف را با عجله به کوفه فرستاد؛ زیرا به وى خبر رسیده بود که مردم به قرائت ابن مسعود - که میان وى و عثمان درگیرى معروفى بر سر کتابت قرآن اتفاق افتاده بود - گرویده اند و قرائت او را فرامى گیرند.
دانشمندان به موارد متعددى از اختلافات میان مصاحف عثمانى اشاره کرده اند.[۲۸] از جمله ابن عامر کتابى با نام اختلاف مصاحف الشام والحجاز والعراق نگاشته است. به عنوان مثال در مصحف مدینه «سارعوا»[۲۹] بدون واو است و در مصحف کوفه و بصره «وسارعوا» با واو آمده است و همین مورد دوم مورد قبول مسلمانان است.[۳۰] این اختلاف باعث اختلاف قرائت قاریان و مردم سرزمینهاى مختلف شده است.
۵. اضافاتى که در تفسیر آیات آمده است:
از علل اختلافات «تلفیقات و منضمات تفسیرى است که ابتدا در جایى به عنوان تفسیر و بیان، ملحق به نص منزل گردیده سپس گمان برده شده که از نص منزل است؛ به عنوان مثال از ابن عباس در موارد متعدد نقل شده است که مى خواند: ««لَیسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ» (فى مواسم الحج).[۳۱]
سیوطى این قرائت را مطلقاً از باب تفسیر آیه مى داند و مى گوید که بخارى آن را در صحیح خود آورده است.[۳۲]
۶- نبودن علایم سجاوندى وقف:
ابتدا و هر گونه فصل و وصلى که بعدها علم قرائات و تجوید عهده دار تدارک آن شد، مثلاً وقف یا عدم وقف در کلمه هاى «الله و العلم» در آیه ۷ سوره آل عمران (وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا...)، اختلاف نظر کلامى دامنهدارى در میان فریقین پدید آورده است.[۳۳]
تاریخچه قرائات
مسلمانان در صدر اول، قرآن را به نحوی که از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله می شنیدند و فرامی گرفتند، قرائت می کردند و پس از صحابه از تابعین و پیشوایان بزرگی که در شهرهای آنان بسر می بردند، قرآن را می آموختند. اما برجستگی این گونه افراد در یک زمینه خاص نظیر قرائت قرآن نبود بلکه اینان به طور عام علمای آن دوره شناخته می شدند.
پس از گذشت آن دوره، گروهی فن قرائت و فراگرفتن و آموختن آن را رشته اختصاصی خود قرار دادند و به این رشته توجهی خاص مبذول داشته و در قرائت قرآن و آموزش آن شهرت یافتند تا این که در مقام امامت فن قرار گرفتند که پیشوایی مردم را در این زمینه به عهده داشتند و مردم از مناطق مختلف به سوی آنان می شتافتند و معارف قرآن را از آنان می آموختند.
روش همه مسلمانان در مناطق مختلف بر این بود که مردم هر شهری قرآن را از قاری همان شهر فرامی گرفتند و تنها قرائت او را می پذیرفتند و چون اینان تصدی امر قرائت را عهده دار بودند، قرائت به آنان نسبت داده شد.
اندک اندک، تعداد قاریان رو به فزونی نهاد و قاریان در مناطق مختلف جهان اسلام پراکنده شدند و طبقه ای پس از طبقه دیگر به جانشینی آنان نایل آمدند، اینان در فراگرفتن و آموختن قرآن و قرائت اختلاف نشان داده و روشهای مختلف داشتند. برخی از آنان در تلاوت قرآن استوار و به رعایت روایت و درایت شهرت داشتند و برخی در این موارد کوتاهی می کردند از این جهت اختلافاتی بین آنان پدید آمد. به تدریج ضبط قرائات رو به کاستی و سستی نهاد و زیاده روی و کارهای بی رویه، رو به فزونی گذاشت. لذا علمای برگزیده امت به پا خواسته و تمام کوشش خود را در تحقیق و تمیز درست از نادرست و مشهور از غیر مشهور بکار گرفته و اصول و قواعدی برای قرائت وضع کردند. در اثر این کوشش ها قرائت به عنوان فنی از فنون که دارای قواعد و اصولی محکم و استوار بود درآمد. در چارچوب این اصول، اجتهاد و انتخاب نیز بکار رفت.
اولین امام معتبری که به ضبط قرائت های صحیح و جمع آوری آن در کتابی مفصل و مبسوط همت گماشت، ابوعبید قاسم بن سلام انصاری (متوفی ۲۲۴) بود که شاگرد کسائی به شمار می آمد. ابن الجزری می گوید: «به طوری که من شماره کرده ام، وی قراء را در بیست و پنج تن منحصر کرده است و کسانی که به نام قراء سبعه بعدا شهرت یافتند، در زمره اینان بودند». پس از او احمد بن جبیر بن محمد ابوجعفر کوفی، ساکن انطاکیه (متوفی ۲۵۸) کتابی در این زمینه تالیف کرد و قرائت های پنج گانه را در آن جمع آوری نمود که هر یک از این قرائت ها به منطقه ای از مناطق جهان اسلام تعلق داشت. سپس قاضی اسماعیل بن اسحاق، مصاحب قالون (متوفی ۲۸۲) کتابی در قرائت تالیف نمود که در آن، قرائت های بیست تن از ائمه جمع آوری شده است. پس از وی ابوجعفر طبری (متوفی ۳۱۰) کتابی به نام «الجامع» تالیف نمود که بیست و چند قرائت در آن جمع آوری شده است.
پس از گذشت زمانی کوتاه، ابوبکر محمدبن احمد داجونی (متوفی ۳۲۴) کتابی در قرائت نوشت و ابوجعفر را که یکی از قرا عشره است، به دیگر قرا اضافه کرد. به دنبال داجونی ابوبکر احمد بن موسی «ابن مجاهد» (متوفی ۳۲۴) کار او را دنبال کرد و او نخستین کسی است که عدد قرائت ها را در قرائت های هفتگانه منحصر کرد. پس از ابن مجاهد، دیگران به تالیفاتی به پیروی از او و بر همان منوال دست زدند که احمد بن نصر شذائی (متوفی ۳۷۰) و احمد بن حسین بن مهران (متوفی ۳۸۱) از آن جمله اند. ابن مهران سه تن دیگر را به قراء سبعه اضافه کرد و اصطلاح «قرا عشره» به وجود آمد.
قراء سبعه
قرّاء سبعه تعدادی از قاریان مشهوری هستند که بین سالهای پنجاه تا ۱۹۰ هجری میان مسلمین، تعلیم قرائت قرآن را ریاست و نظارت می کردند. این افراد که آنها را ابن مجاهد برای اولین بار تعیین نمود عبارتند از: نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، عاصم، حمزه، کسائی، ابن عامر.
۱- نافع:
ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی، مکنی به «ابی رویم» می باشد. نافع اصلا از اصفهان بوده و در مدینه می زیست و در همانجا (به سال ۱۷۶ یا ۱۶۹) درگذشت، یادآوری کرده اند که وی قرآن را نزد ابومیمونه «مولی ام سلمه» همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرائت نموده است. راویان وی عبارتند از ورش و قالون.
۲- ابن کثیر:
(عبدالله به کثیر مکی) وی از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتی هایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ... بود و از جمع صحابه عبدالله زبیر و انس بن مالک را درک کرده. روایان وی عبارتند از بزی و قنبل.
۳- عاصم بن ابی النجود کوفی:
از مردم کوفه است، عاصم از قراء هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی شیعی که از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود... قرائت کرد. عاصم با یک واسطه راوی قرائت امیرالمومنین علیه السلام است. به همین جهت گفته اند فصیحترین قراآت قرائت عاصم می باشد، زیرا وی قرائت اصیل آورده است. خوانساری در کتاب روضات الجنات در شرح احوال عاصم می نویسد: وی پارساترین و پرهیزگارترین قراء و رای او درستترین آراء در قرائت به شمار می رود. قاطبه دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را فصیح ترین قراآت دانسته اند. روایان وی عبارتند از: حفص و ابوبکر عیاش.
۴- حمزة بن حبیب زیات کوفی:
اصلاً ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده: و شاید برخی از آنها را دیده باشد. حمزه نیز مانند عاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق علیه السلام خوانده است. شیخ طوسی نیز حمزه را از اصحاب امام صادق علیه السلام معرفی کرده. در وجه ملقب شدن حمزه به «زیّات» می نویسد که وی با آوردن روغن از کوفه به حلوان و آوردن پنیر و گردو از حلوان به کوفه امرار معاش می کرد و زیت نیز به معنی روغن و زیات روغن فروش است.
۵- ابوالحسن کسائی کوفی:
از مردم سرزمین ایران بوده است و گویند در میهن خود در «طوس» یا «ری» وفات کرد. وی قرائت را چهار بار از حمزه اخذ کرد، به طوری که می توان به قرائت او اعتماد نمود. کتابها و آثار زیادی به کسائی منسوب است. راویان وی عبارتند از: حفص دوری و ابوالحارث.
۶- ابوعمر بن علاء بصری:
می گویند: از ایران بوده است و در میان قراء سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت، کسی به پایه او نمی رسد و قرآن را در مناطق مختلفی مانند مکه و مدینه و بصره و کوفه بر استادان زیادی قرائت کرد. سید حسن صدر، ابو عمرو را شیعی می داند. راویان قرائت وی عبارتند از: دوری و سوسی (وی ایرانی و اهل شوش بوده است.)
۷- ابن عامر دمشقی:
وی در زمان عمر بن عبدالعزیز و قبل و بعد از آن، امام مسجد دمشق (جامع اموی) و قاضی و پیشوای آن دیار بوده و از معمرترین قراء سبعه به شمار می رود. ابن عامر بنابر قول صحیح به سال ۱۱۸ هجری قمری در نود و نه سالگی از دنیا رفت. راویان قرائت ابن عامر عبارتند از: هشام و ابن ذکوان.
پانویس
- ↑ پژوهشى در تاریخ قرآن کریم، محمدباقر حجتى، ص۲۴۸.
- ↑ منجد المقرئین، ص۳ به نقل از مقدمه اى بر تاریخ قرائات قرآن کریم، عبدالهادى فضلى.
- ↑ مقدمه اى بر تاریخ قرائات، ص۸۱.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۱۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۳۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ سوره القارعة، آیه ۵.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۲۹.
- ↑ سوره ق، آیه ۱۹.
- ↑ سوره یس، آیه ۳۵.
- ↑ ر.ک. مقدمه اى بر تاریخ قرائات، ص۱۱۳-۱۱۵.
- ↑ قرآن شناخت، بهاءالدین خرمشاهى، ص۹۷.
- ↑ معجم القرءات القرآنیة، احمد مختار عمرو عبدالعان سالم مکرم که کلمه وسواس از سوره ناس، مورد آخر (۱۰۲۴۳) است.
- ↑ القراءات و اثرها فى علوم العربیة، محمد سالم حسینى، ص۷۹.
- ↑ فراء گفته است که قیس و اسد مفتوح خوانده اند و دیگران مکسور ر.ک. الکتاب سیبویه.
- ↑ الکامل: ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ التمهید فى علوم القرآن: محمدهادى معرفت، ج۲، ص۳.
- ↑ سوره یوسف، ۷۶.
- ↑ المحتسب ص۸۴ به نقل از: التمهید، ج۲، ص۳.
- ↑ سوره مرسلات، آیه۱۱.
- ↑ المحتسب، ص۱۶۴ به نقل از: التمهید، ج۲، ص۲۳.
- ↑ سوره بقره، ۲۵۹.
- ↑ الکشف، ج۱، ص۳۱۲، المتهید، ج۲، ص۱۳.
- ↑ الکشف، ج۱، ص۲۶۲، المتهید، ج۲، ص۱۳.
- ↑ سوره حجرات، آیه۶.
- ↑ سوره بقره، آیه۲۵۹.
- ↑ الکشف، ج۱، ص۳۱۰، التمهید، ج۲، ص۱۲.
- ↑ البته برخى معتقدند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است و عثمان این ۷ حرف را بر مصاحف امصار پراکنده کرده است. در مورد این بحث ر.ک: الاتقان فى علوم القرآن: جلالالدین سیوطى، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۶۱-۱۷۷۷.
- ↑ سوره آل عمران، ۱۳۳.
- ↑ حقایقى مهم پیرامون قرآن کریم: جعفر مرتضى عاملى، ص۱۷۶.
- ↑ سوره بقره، ۱۹۸.
- ↑ الاتقان: ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ چارده روایت: بهاءالدین خرمشاهى، ص۲۱. برخى بر الله وقف کرده و مى گویند تأویل را جز خدا نمى داند، برخى بر علم وقف کرده اند و مى گویند راسخون فى العلم نیز به تأویل علم دارند.
منابع
- "نگرشى نوین بر تاریخ و علوم قرآنى"، فائزه عظیمزاده، بنیاد قرآن، تهران، ۱۳۸۰، ص۹۱-۱۰۱.
- "قراء سبعه"، سایت حوزه، بازیابی: ۱۴ دی ۱۳۹۲.
- "مروری گذرا بر قرائتهای هفتگانه"، عباس همامی، صحیفه مبین، زمستان ۱۳۷۵، شماره ۸، در دسترس در نور مگز.
- "تدوین قرائتهای معروف"، سایت اندیشه قم، بازیابی: ۱۴ دی ۱۳۹۲.