حضرت ذوالکفل علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
(←حضرت ذوالکفل در روایات) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | '''«حضرت ذوالکفل علیه السلام»''' طبق نظر مشهور، یکی از پیامبران [[بنى اسرائیل]] بوده است. نام او در [[قرآن|قرآن کریم]] دو بار ذکر گردیده و از صابرین و صالحین شمرده شده است. در مورد وجه تسمیه «ذوالکفل» و شخصیت او، روایتها و نظرات مختلفی وجود دارد. | |
− | ==وجه | + | ==وجه تسمیه ذوالکفل== |
− | در | + | در این که چرا او "ذوالکفل" نامیده شده، با توجه به این که "کفل" هم به معنى نصیب آمده و هم به معنى [[کفالت]] و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند؛ گاهی گفته اند چون گروهى از انبیاء [[بنى اسرائیل]] را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود، او را به این اسم نامیدند.<ref> تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج۱۹، ص۳۱۲.</ref> و گاه گفته اند: چون [[الله|خداوند]] نصیب وافرى از [[ثواب]] و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالکفل" یعنى "صاحب بهره وافى" نامیده شد. و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به [[عبادت]] برخیزد و روزها را [[روزه]] دارد و هنگام [[قضاوت]] هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۳.</ref> |
− | + | در روایتی آمده است که: از [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلى الله علیه و آله سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: «مردى بود از [[حضر موت|حضرموت]] و نام او «عویدیا ابن ادریم» (ذوالکفل) بود و پیغمبرى پیش از او بود که او را [[حضرت یسع علیه السلام|یسَع]] مى گفتند، روزى گفت: چه کسی جانشین من مى شود که بعد از من هدایت مردم نماید؛ به شرط آن که به [[غضب]] نیاید، و به شرط آن که روزها [[روزه]] باشد و شب ها به [[عبادت]] بیدار باشد و از کسى به خشم نیاید؟ پس عویدیا برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس یسع وفات نمود و خدا عویدیا را به جاى او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم مى کرد. روزى [[شیطان]] به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکى از شیاطین که او را «ابیض» مى گفتند، گفت: من این کار را مى کنم. [[ابلیس]] گفت: برو و سعى کن شاید او را به خشم آورى. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمى آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد. روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسى و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمىشود، من مظلومم مىباید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه اى نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد. پس آن حضرت برخاست از براى او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمى؛ چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد. پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن [[وصیت]] شد و به عمل آورد».<ref>حیوة القلوب، علامه مجلسی، ج۲، ص۸۵۱.</ref> | |
− | + | ==ذوالکفل در قرآن== | |
− | + | نام «ذا الکفل» در [[قرآن|قرآن کریم]] دو بار آمده است: | |
− | + | *{{متن قرآن|«وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکفْلِ کلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ»}} و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. ([[سوره انبیاء]]، آیه ۸۵) | |
+ | *{{متن قرآن|«وَاذْکرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَ ذَاالْکفْلِ وَ کلٌّ مِّنْ الْأَخْیارِ»}} و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. ([[سوره ص]]، آیه ۴۸) | ||
− | + | در آیه ۸۵ سوره انبیاء، خداى سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیامبران و آنچه را که از نعمتها به آنها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذیت هایى که دشمنان [[دین]] به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.<ref>مخزن العرفان در تفسیر قرآن، سیده نصرت امین، ج۸، ص۲۹۴.</ref> سپس در آیه ۸۶ سوره انبیاء، بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مى کند: {{متن قرآن|«وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ»}} و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.<ref>برگزیده تفسیر نمونه، بابایى احمد على، ج۳، ص۱۸۵.</ref> | |
− | به | + | هر چند بعضی معتقدند که ذا الکفل یکی از صالحان بوده، اما ظاهر آیات قرآن او را در ردیف پیامبران بزرگ می شمرد و بیشتر به نظر می رسد که او از پیامبران [[بنی اسرائیل]] بوده است.<ref>تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۳، ص ۴۸۳.</ref> صاحب [[مجمع البیان]] از کتاب «نبوت» [[حضرت عبدالعظیم حسنى]] نقل کرده که به [[امام جواد علیه السلام|جواد الائمه]] علیه السلام نوشتم و از ذا الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آنها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آنهاست و بعد از [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان بن داود]] زندگى مى کرد، مانند [[حضرت داوود علیه السلام|حضرت داود]] در میان مردم [[قضاوت]] مى کرد، خشمگین نشد مگر از براى خدا، نامش «ادویا پسر ادارین» بود.<ref> تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى، ج۶، ص۵۴۲.</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | *تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۴ ش. | ||
+ | *ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، حشمت الله ریاضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۲ ش. | ||
+ | *تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ ش. | ||
+ | *مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوى اصفهانى سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش. | ||
+ | *برگزیده تفسیر نمونه، احمد على بابایى؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، ۱۳۸۲ ش. | ||
+ | *حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش. | ||
+ | *تفسیر نور، محسن قرائتى؛ تهران: مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، یازدهم، ۱۳۸۳ ش. | ||
+ | *الفین، ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول. | ||
+ | {{پیامبران}} | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
[[رده:قصههای قرآنی]] | [[رده:قصههای قرآنی]] | ||
[[رده:پیامبران]] | [[رده:پیامبران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۲
«حضرت ذوالکفل علیه السلام» طبق نظر مشهور، یکی از پیامبران بنى اسرائیل بوده است. نام او در قرآن کریم دو بار ذکر گردیده و از صابرین و صالحین شمرده شده است. در مورد وجه تسمیه «ذوالکفل» و شخصیت او، روایتها و نظرات مختلفی وجود دارد.
وجه تسمیه ذوالکفل
در این که چرا او "ذوالکفل" نامیده شده، با توجه به این که "کفل" هم به معنى نصیب آمده و هم به معنى کفالت و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند؛ گاهی گفته اند چون گروهى از انبیاء بنى اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود، او را به این اسم نامیدند.[۱] و گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالکفل" یعنى "صاحب بهره وافى" نامیده شد. و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.[۲]
در روایتی آمده است که: از حضرت رسول صلى الله علیه و آله سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: «مردى بود از حضرموت و نام او «عویدیا ابن ادریم» (ذوالکفل) بود و پیغمبرى پیش از او بود که او را یسَع مى گفتند، روزى گفت: چه کسی جانشین من مى شود که بعد از من هدایت مردم نماید؛ به شرط آن که به غضب نیاید، و به شرط آن که روزها روزه باشد و شب ها به عبادت بیدار باشد و از کسى به خشم نیاید؟ پس عویدیا برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس یسع وفات نمود و خدا عویدیا را به جاى او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم مى کرد. روزى شیطان به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکى از شیاطین که او را «ابیض» مى گفتند، گفت: من این کار را مى کنم. ابلیس گفت: برو و سعى کن شاید او را به خشم آورى. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمى آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد. روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسى و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمىشود، من مظلومم مىباید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه اى نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد. پس آن حضرت برخاست از براى او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمى؛ چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد. پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن وصیت شد و به عمل آورد».[۳]
ذوالکفل در قرآن
نام «ذا الکفل» در قرآن کریم دو بار آمده است:
- «وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکفْلِ کلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ» و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. (سوره انبیاء، آیه ۸۵)
- «وَاذْکرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَ ذَاالْکفْلِ وَ کلٌّ مِّنْ الْأَخْیارِ» و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. (سوره ص، آیه ۴۸)
در آیه ۸۵ سوره انبیاء، خداى سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیامبران و آنچه را که از نعمتها به آنها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذیت هایى که دشمنان دین به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.[۴] سپس در آیه ۸۶ سوره انبیاء، بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مى کند: «وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ» و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.[۵]
هر چند بعضی معتقدند که ذا الکفل یکی از صالحان بوده، اما ظاهر آیات قرآن او را در ردیف پیامبران بزرگ می شمرد و بیشتر به نظر می رسد که او از پیامبران بنی اسرائیل بوده است.[۶] صاحب مجمع البیان از کتاب «نبوت» حضرت عبدالعظیم حسنى نقل کرده که به جواد الائمه علیه السلام نوشتم و از ذا الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آنها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آنهاست و بعد از سلیمان بن داود زندگى مى کرد، مانند حضرت داود در میان مردم قضاوت مى کرد، خشمگین نشد مگر از براى خدا، نامش «ادویا پسر ادارین» بود.[۷]
پانویس
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج۱۹، ص۳۱۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۳.
- ↑ حیوة القلوب، علامه مجلسی، ج۲، ص۸۵۱.
- ↑ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، سیده نصرت امین، ج۸، ص۲۹۴.
- ↑ برگزیده تفسیر نمونه، بابایى احمد على، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۳، ص ۴۸۳.
- ↑ تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى، ج۶، ص۵۴۲.
منابع
- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۴ ش.
- ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، حشمت الله ریاضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۲ ش.
- تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ ش.
- مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوى اصفهانى سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
- برگزیده تفسیر نمونه، احمد على بابایى؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، ۱۳۸۲ ش.
- حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
- تفسیر نور، محسن قرائتى؛ تهران: مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، یازدهم، ۱۳۸۳ ش.
- الفین، ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |