غضب

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«غضب» و خشم نیرویی است که برای دفاع از خود و پاسداری از حق در نهاد انسان گذارده شده است، اما اگر به افراط گراید و از محور اصلی خویش خارج گردد، تبدیل به یکی از رذائل بزرگ اخلاقی می‌شود و آثار سوئی را نیز با خود به همراه می‌آورد.

تعریف غضب

نفس انسان از سه قوه عقل، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سَبُعی هم نام دارد، عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ شود، به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد.

کلمه «غضب» به معنای خشم گرفتن، و خلاف «خشنودی»،[۱] به کار رفته است. غضب کیفیتی نفسانی است که سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی می‌شود و برای شهوت انتقام جویی می‌باشد.[۲]

به بیان دیگر، غضب حالتی است که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب، خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد، مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت، تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است، چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.[۳]

کلمه غضب در آیات بسیاری از قرآن کریم به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و خشم الهی است که شامل کافران و منافقان می شود. همچنین در برخی آیات، مؤمنان به کنترل خشم سفارش شده و از ویژگی های بارز آنان، عفو و بخشش در هنگام غضب را نام برده است؛ چنانکه می‌فرماید: «وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ»؛[۴] و همان کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری می‌کنند و هنگامی که (به مردم) خشم می‌گیرند، راه چشم‌پوشی و گذشت را برمی‌گزینند.

و می فرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛[۵] آن کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد.

حکمت وجود غضب

اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌ حکمت آفریده است، یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد، چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود، تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد، مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.[۶]

این نیرو، مایه «... أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ...»[۷] است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد. کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند، زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی غضب است.[۸]

خشم در جایگاه حق، لازم و مناسب است، به همین خاطر امام علی علیه السلام خشم را در موضع مناسب یعنی خشم حق علیه باطل جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند. لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد، در نابودی و کشتن اهل باطل توانمند می‌شود.[۹] همچنین امام در خطبه ای هنگام تبعید ابوذر به او می‌فرماید: ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.[۱۰]

از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید: از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ شیطان است.[۱۱] و نیز می‌فرماید: بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.[۱۲]

مراتب غضب

به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جُبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد.[۱۳]

  • حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار او سلب گردد.
  • حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ غیرت می‌شود.[۱۴] کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است، در حالت جُبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود، تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و شرع حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است.
  • حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.[۱۵] برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.[۱۶] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از امام علی علیه السلام در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».[۱۷] هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید، صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.

پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید: مردم در قوه خشم چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند؛ برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند؛ بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.[۱۸]

اسباب و انگیزه‌های غضب[۱۹]

حب نفس و شهوت

حبّ نفس که در دایره شهوت قرار دارد، باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.[۲۰] و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند، زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.

قضاوت عجولانه و انتقام

یکی از عوامل خشم و غضب، بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.[۲۱] فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند، مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند، به عفو و گذشت سفارش شده اند.

جهل و نادانی

انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد، چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.[۲۲] آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند، نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟ اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. طبق فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله، «شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد». وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد، چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان. یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.[۲۳] و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد. گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود. انسان عاقل و مرد صفت، دشنام، اظهار عیب و سرزنش هم‌نوع خود را نمی‌پسندد، در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است. فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد؛ اما افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.

تکبر و عُجب

فرد متکبر و خودپسند، پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت، خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها ایمان است. در چنین نگرشی جایی برای تکبر و عجب وجود ندارد. حواریون از حضرت عیسی(ع) پرسیدند علت و مبدأ خشم در انسان چيست‌؟ فرمود: برترى‌جوئى و تكبر، و زورگوئى و كوچك شمردن مردم.[۲۴]

حرص و دنیاپرستی

حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.[۲۵] بر طبق توصیه بزرگان دین، مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود، مگر نفس خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد. لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.[۲۶] به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد، نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.

مزاح و مسخرگی

مزاح و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد اعتدال خارج شود و با کلمات ناشایست، یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند. از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است، در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه سفارش شده است.[۲۷]

لجاج و ستیزه‌گری

یکی از عوامل خشم و غضب، لجاجت و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند، می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند و با توسل به این نحوه تفکر، به سمت چنین صفاتی تمایل نمی‌یابد.

آثار و پیامدهای غضب[۲۸]

بیماری روانی و جنون

یکی از پیامدهای مهم کنترل نکردن قوه غضب، دچار شدن به بیماری روانی خشونت و عصبانیت است که شخص را به جنون و دیوانگی می کشاند.[۲۹] قوه غضب زمانی به یک بیماری روانی و انحراف از حالت طبیعی خوانده می‌شود که در حالت افراط و زیاده‌روی باشد یا اینکه در حالت تفریط باشد، به گونه‌ای که شخص هیچگاه عصبانی نشود. در این حالت نیز ممکن است چنین افرادی با بی قیدی و بی‌خیالی نسبت به مسائل مهم برخورد نمایند. ضرورت پرهیز از غضب چه در هنگام توانگری بر انتقام و چه در عدم توانگری، در منابع دینی بسیار مورد سفارش قرار گرفته است. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ»؛ من كى آتش خشمم را فرو نشانم؟ آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مى گويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مى شود: اگر عفو كنى بهتر است.[۳۰] امام عليه السلام در جایی دیگر در نكوهش شدّت غضب مى‌فرمايد: «الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ آلْجُنُونِ، لاَِنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ»؛ طغيان غضب نوعى جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش بعدا پشيمان مى‌شود و اگر پشيمان نشود دليل بر آن است كه جنونش ادامه یافته است.[۳۱]

ضعف ایمان یک عامل مهم در گرفتار شدن به بیماری غضبناک بودن است. در حدیثی آمده خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: مریض کسی است که طبیبی چون من ندارد و غریب کسی است که همدمی و مونسی همانند من ندارد.[۳۲] شخصی که خدای خویش را در همه حال همدم خود بداند و در مشکلات به او مراجعه نماید و او را طبیب خود خواند، کمتر از آسیب‌های روانی ضربه می‌بیند. در حدیث دیگری امام علی علیه السلام، ترس، بخل و حرص را جمله غرایزی می‌خواند که در اثر سوء ظن به خدا ایجاد شده‌اند، یعنی انسان در اثر از دست دادن ارتباط و اتصال خود با خالق، به سمت بیماری‌های روحی سوق می‌یابد.[۳۳] امام رضا علیه السلام می‌فرماید: خشم کلید هر شری است.[۳۴] به همین خاطر همواره سفارش شده در حالت خشم و غضب صحبت نکنید[۳۵] و تصمیمی نگیرید، زیرا بعد از فرونشستن غضب، پشیمانی حتمی حاصل آن است.

همچنین در این باره امام علی علیه السلام می‌فرماید: از خشم بپرهیزید که آغازش سفاهت و جنون است و پایانش ندامت و پشیمانی است.[۳۶] آغازش نادانی است، بدین معنا که شخص نادان عصبانی می‌شود و عاقل به راحتی از کوره به در نمی‌رود؛ همچنین شخص عاقل همواره آداب دان است و گفتار و رفتارش همواره با عقلانیت است، اما شخص غضبناک در این حال عقل را از کف داده و هر امر غیر عقلانی و بسا بی‌ادبانه از او به ظهور برسد. چنانکه امام علی علیه السلام می‌فرماید «لا ادبَ مع الغضب» هیچ ادبی در شخص غضبناک وجود ندارد.[۳۷] یکی از حکما در پیامد خطرناک خشم می‌گوید من به سلامت آن کشتی که باد سخت و شدید دریا آن را به کوه‌ها و سنگ‌های عظیم بزند امیدوارترم از سلامتی شخص غضبناک؛ زیرا در آن کشتی افرادی هستند که در این وضعیت تدبیر مشکل کنند، اما شعله غضب در شخص غضبناک با هیچ تدبیری تسکین نمی‌یابد.[۳۸]

بیماری جسمی و بدنی

خداوند می فرماید: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[۳۹] خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! زیاده روی در غضب، چه بسا هلاکت و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. مثل خودکشی، قتل نفس و قطع اعضاء بدن.[۴۰] بعد از خشونت و عصبانیت، مزاج این گونه اشخاص تغییر می‌کند و دچار بیماری‌های جسمی فراوانی می‌گردند. مانند: برخی بیماری‌های قلبی، گوارشی، تنفسی و تناسلی. در اثر این آشفتگی روانی و خشم آلود بودن شخص، کارکرد این قوا به فرسایش و نابودی می‌کشد. همه ما طبق تجارب روزمره می ‌دانیم که خشم و غضب در نحوه انجام کارهای طبیعی بدن اشکالاتی وارد می‌کند. مثلاً اشتها و میل به غذا عملکرد گوارش و قوه تناسل را مختل می‌کند، در حالی که در حالت آرامش این قوا به نحو عالی انجام وظیفه نموده و ما این دو موقعیت را به طور مکرر تجربه کرده‌ایم. بدین ترتیب افراط در غضب موجب می‌شود سلول‌های عصبی و دیگر ابعاد جسمانی و روانی انسان فرسایش یابد و چه بسیار از عمرهای کوتاه آدمی که به خاطر کنترل نکردن خشم است.

رهاشدگی و عدم تسلط بر خود

پیامبر صلی الله عليه وآله می‌فرماید: غضب دل مرد دانا را هلاک می‌نماید و در چنین حالتی شخص هیچگونه تصرفی در خود ندارد.[۴۱] بلکه خشم است که او را اداره می‌کند و فرمان می‌دهد. و نیز می‌فرماید نیرومندی به زور بازو نیست، بلکه نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.[۴۲] رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: در ميان انفاقهاى مؤمن هيچ انفاقى در نظر خداوند متعال با ارزش‏تر و محبوب‏تر از اين نيست كه انسان مقيد به گفتار حق باشد، خواه در حال خوشنودى و خواه در حال غضب.

امام علی عليه السّلام می فرماید: رنجى پست ‏كننده ‏تر از غضب‏ نیست.[۴۳] و امام باقر عليه السّلام فرمود‏: مؤمن كسى است كه در موقع قدرت ظلم و تعدى ننموده و خود را از هر چيزى كه حق او نيست حفظ كند.[۴۴] و امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس كه خود را حفظ كند و مالك خويشتن باشد، هنگام رغبت و ميل و هنگام ترس و هنگام شهوت و علاقه و هنگام خشم و هنگام خوشنودى (در تمام حالات) خداوند بدن او را بر آتش حرام مي كند.[۴۵]

نشر دشمنی و صفات بد

برترین صفت خوب در انسان ایمان است و خشم با ایمان سازگاری ندارد. زیرا خشم بر طبق روایات، عامل هر بدی و شرارت است.[۴۶] رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».[۴۷] بعد از اینکه انسان ایمان خود را از دست می‌دهد از حکمت و تدبیر الهی ناراضی می شود.[۴۸] و در این حال اگر غضبناک باشد، دشنام دادن به دیگران، اظهار عیوب دیگران و سرزنش و فاش کردن اسرار آنها همگی از اخلاقیات پست و صفات بدی است که به دنبال خشم ظاهر می‌شود. از دیگر صفات بدی که شخص غضبناک به آن گرفتار می‌شود و دیگران را نیز درگیر می‌نماید، نشر دشمنی و انتقام در میان مسلمانان می‌باشد.[۴۹]

راهکارهای کنترل غضب[۵۰]

از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است، کنترل و مدیریت آن است، که از جمله راهکارهای آن عبارتند از:

عدم تحریک قوه غضب

هرگاه انسان عوامل یک امری را دریابد بهتر می‌تواند آن را مدیریت کند. در بحث قوه غضب نیز اگر راه پیشگیری را در پیش بگیریم و علل عصبانی شدن خود را کشف نماییم، در مواقع ظهور غضب می‌توانیم آن را بهتر کنترل کنیم. هر شخصی با مطالعه مزاج و شخصیت خود می‌فهمد چه اموری او را به خشم می‌آورد و با این شناخت می‌تواند در مواجهه با آنها، قدرت مدیریت خود را بررسی کند یا اصلاً با آن صحنه‌ها و امور مواجه نشود. همنشینی یا دوستان غضبناک، مشاهده تصاویر و شنیدن مسائلی که تحریک غضب می‌کند و یادآوری خاطرات خشم آلود، از جمله اموری‌اند که تحریک کننده قوه غضب هستند. آیا کسی که با حالت مستی به رانندگی اقدام می‌کند می‌توان او را با سرعت ناهنجاری که در پیش گرفته از حوادث تلخ بازداشت؟ عقل حکم می‌کند که قبل از آن نمی‌بایست به آن مستی روی می‌آورد و چون روی آورده، نبایستی در این حالت به رانندگی اقدام می‌کرد. بنابراین اقدام بر پیشگیری در مدیریت غضب و دیگر قوا در علاج و درمان بسیار موثرتر از درمان است. انسان در وقت سلامت با محاسبه و ارزیابی در اوصاف و احوال خود می‌تواند عیوب و نقاط ضعف خود را دریابد و از عوامل بروز حرکات نادرست همچون غضب پرهیز کند.[۵۱]

ایمان و صبر

چرا افراد زیادی با بیماری غضب دست و پنجه نرم می‌کنند؟ آیا غیر از این است که دچار کمبود و نقصی شده‌اند. اگر هر کسی با خود مهربانی و محبت در پیش گیرد و مسائل امور زندگی را صرفاً در دایره خواسته‌های شخصی خویش قرار ندهد و زوایای حکمت‌های نامحدود الهی را در تدبیر و تقدیر زندگی در نظر آورد، آیا با این ناملایمات و ناراحتی‌ها بهتر کنار نمی‌آید؟ آیا اگر عوارض و بیماری های بسیار جسمی و روانی حاصل از خشم را در خود تصور کند و آن همه بار آفت را در بدن خویش متحمل شود بهتر است، یا با صبر و محبت و مدارا کارها را پیگیری نماید؟! در علاج خشم و غضب باید گفت صبر و محبت بهترین راه برای انسان است و او را به حالت آرامش و خونسردی سوق می‌دهد و موجب می‌شود از بی‌حوصلگی و پریشان حالی و خودخوری و شتابگری جلوگیری نماید. شخصی که با توکل و اتصال به خالق، او را تدبیرگر جهان هستی می‌خواند، در مواجهه با ناراحتی‌ها و شکست‌ها خود را به لباس صبر و رفتار الهی می‌پوشاند و به وسیله این حمایت الهی آرامش و آسایشی پیدا می‌کند که چه بسا موفقیت‌هایش آن سرور و شادی را برایش ایجاد نمی‌کرد. برعکس، شخصی که اراده خود را در رسیدن به هدف و مقصود همه کاره می‌داند، در پی شکست‌ها و رویارویی با موانع به عقده‌های روانی و ناراحتی‌های درمان ناپذیر دچار می‌شود.

علاج غضب به ضد آن

یکی از راههای مهم درمان خشم این است که فرد اسباب و علل درگیری به این بیماری را بشناسد و آنگاه با بررسی آنها و اقدام به ضد هر مورد، غضب خود را برطرف نماید.[۵۲] ضد غضب، کظم غیظ و حلم است و در این حالت، انسان به راحتی تحریک نمی‌شود و کار غیر عقلانی نمی‌کند. غضب نوعی حرکت است، ولی کظم و غیظ و حلم نوعی سکون است. حلم، در تسکین غضب بسیار موثر است. امام صادق می‌فرماید: حلم هر کس برای یاریگری او کفایت می‌کند. [۵۳] انسان با مداومت در کظم غیظ به مقام حلم می‌رسد.[۵۴] چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: علم با تعلّم حاصل می‌شود و حلم با تحلّم یا کظم غیظ.[۵۵]

در علم پزشکی، یبوست به رطوبت مداوا می شود، حرارت نیز به برودت قابل معالجه است. و غضب آتش است،[۵۶] و با عواملی چون آب در قالب وضو و غسل می‌توان آن را تسکین نمود. به همین خاطر در روایات آمده با وضو و غسل این حرارت و آتش غضب، فرو نشانده شود.[۵۷] همچنین ابراز محبت به خود در تلطیف حال خویش بسیار موثر است؛ غضب گرم و سوزاننده است و محبت لطیف و تلطیف کننده است. بنابراین شخص با ابراز محبت به خود و دوست داشتن خویش می‌تواند این حالت را کاهش دهد.

و نیز با در نظر گرفتن نقطه مقابل دیگر علل غضب همچون کبر با تواضع، حرص با قناعت و... .[۵۸] و نیز با تغییر دادن حالت بدن، چنانکه در روایات آمده اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد. و مهمتر اینکه در حال خشم سکوت اختیار کند.[۵۹] و با ذکر های الهی مانند: ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «لاحول ولا قوة الّا بالله» خود را آرام نماید.[۶۰] زیرا هر صحبتی در این موقعیت برای خود او و دیگران بسیار زیان آفرین و بسا که غیر قابل جبران باشد.

از دیگر روشهای درمان خشم می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • هشدار به خود برای توجه به عذاب الهی بر خشم گیرندگان. [۶۲]
  • هشداردادن به خود از انتقام و دشمنی مکرر دیگران.[۶۳]
  • تفکر در حالات ظاهری و درونی بدن که هنگام خشم مانند حیوانات درنده می شود و اینکه این خُلق با صفات انسانی سازگار نیست.[۶۴]
  • همنشینی با اهل علم و حلم. [۶۵]

پانویس

  1. پرش به بالا ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۴۸.
  2. پرش به بالا خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۳۳.
  3. پرش به بالا ابن مسکویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، ص۹۶؛ خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص ۱۳۸
  4. پرش به بالا سوره شوری، ۳۷
  5. پرش به بالا سوره آل عمران، ۱۳۴
  6. پرش به بالا ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.
  7. پرش به بالا سوره فتح، آیه ۲۹.
  8. پرش به بالا مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۴۰۳
  9. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت ۱۷۴
  10. پرش به بالا همان، خطبه ۱۳۰
  11. پرش به بالا همان، نامه۶۹
  12. پرش به بالا همان، نامه ۵۶
  13. پرش به بالا شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، ص۲۷۸؛ نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج السعاده، ص۲۳۷
  14. پرش به بالا فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ حقایق، ص ۱۶۲.
  15. پرش به بالا شبّر، سید عبدالله؛ اخلاق، ص۲۴۹.
  16. پرش به بالا اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.
  17. پرش به بالا میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.
  18. پرش به بالا فیض کاشانی، راه روشن، ج ۵ ص۴۳۶
  19. پرش به بالا ابن مسکویه،اخلاق و راه سعادت، ص۳۲۳؛ راه روشن، ج ۵ ص۴۱۸
  20. پرش به بالا اخلاق ناصری، ص۱۳۸
  21. پرش به بالا اخلاق ناصرى ص ۱۳۸
  22. پرش به بالا اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص ۴۰۶-۴۰۵.
  23. پرش به بالا معراج السعاده، ص۱۳۹
  24. پرش به بالا بحارالانوار، ج۷۰ ص۲۶۳
  25. پرش به بالا اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.
  26. پرش به بالا بحار الانوار، ج ۶۷ص ۶۴
  27. پرش به بالا فیض کاشانی، حقایق، ص ۱۶۸.
  28. پرش به بالا اخلاق و راه سعادت ص۳۲۳ و معراج السعاده ص ۲۳۸
  29. پرش به بالا معراج السعاده، ص۱۶۸
  30. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت ۱۹۴
  31. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵
  32. پرش به بالا بحارالانوار، ج ۱۳ ص ۳۲۳
  33. پرش به بالا نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۲۹
  34. پرش به بالا ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۸۸
  35. پرش به بالا بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۲۷۲
  36. پرش به بالا جمال الدين محمد خوانسارى، شرح بر غُرر الحكَم و دُرَر الكَلم‏، ج‏۲، ص: ۲۸۸
  37. پرش به بالا همان، ج ۶، ص ۳۶۱
  38. پرش به بالا اخلاق ناصری، ص ۱۴۰
  39. پرش به بالا بقره/۱۹۵
  40. پرش به بالا كلينى، الکافی، ج۳ ص۷۴۰
  41. پرش به بالا تحف العقول، ص۳۷۱
  42. پرش به بالا ورّام، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام، ج۲ ص۱۰
  43. پرش به بالا بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۳۸۱
  44. پرش به بالا شیخ صدوق، الخصال، ج‏۱، ص ۱۰۵
  45. پرش به بالا بحارالانوار، ج۷۰ص۲۸۰
  46. پرش به بالا الكافي، ج‏۲، ص ۳۰۲
  47. پرش به بالا همان
  48. پرش به بالا اخلاق در قرآن،، ص ۳۸۸ و میزان الحکمه، ص ۲۸-۴۳.
  49. پرش به بالا محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹-۴۳؛ اخلاق در قرآن، ص ۳۸۸.
  50. پرش به بالا معراج السعاده، ص۲۳۹-۲۴۲
  51. پرش به بالا اخلاق و راه سعادت، ص ۳۱۵
  52. پرش به بالا اخلاق ناصری، ص۱۳۱ و معراج السعاده، ص۷۲
  53. پرش به بالا جامع السعادات، ج۱ ص۳۳۲
  54. پرش به بالا همان
  55. پرش به بالا راه روشن، ج۵ ص۴۲۷
  56. پرش به بالا مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۳
  57. پرش به بالا بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۲
  58. پرش به بالا میزان الحکمه، ص۴۳۳۹
  59. پرش به بالا بحارالانوار، ج ۷۰ص ۲۷۲
  60. پرش به بالا حقایق، ص ۱۶۸
  61. پرش به بالا معراج السعاده، ص۲۳۹
  62. پرش به بالا بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۷۶
  63. پرش به بالا نهج البلاغه، حکمت ۴۸۰ و معراج السعاده، ص۲۴۲
  64. پرش به بالا مجموعه ورّام، ج۱ ص۱۲۲
  65. پرش به بالا معراج السعاده، ص۲۴۱

منابع

  • تحف العقول، ابن‌ شعبه حرانی، مصحح: علی‌‌اکبر غفاری، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۳۶۳ش.
  • تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، احمد ابن مسکویه، محقق: عماد هلالی، طليعة النور، ۱۴۲۶ق.
  • شرح غُررالحكَم و دُرَرالكَلم‏، جمال‌الدين محمد خوانسارى، نشر دانشگاه تهران، ‏۱۳۶۶ش.
  • اخلاق، سید عبدالله شبّر، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷.
  • پرتوی از اخلاق اسلامی، محمد شفیعی مازندرانی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • الخصال، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسين‏، ۱۳۶۲ش.
  • الکافی، محمد بن يعقوب‏ كلينى، قم، داراحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • حقایق، فیض کاشانی، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات علمیه اسلامی.
  • راه روشن، فیض کاشانی، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى، ۱۳۷۲ش.
  • بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ش.
  • اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسة الإمام علي بن ابي‌طالب، ۱۳۸۵ش.
  • اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، محرر: اکبر خادمی اصفهانی، قم، نسل جوان، ۱۳۸۵ش.
  • معراج السعاده، ملا احمد نراقی، قم، ۱۳۷۸ش.
  • اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، علميه اسلاميه، ۱۴۱۳ق.
  • مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)، مسعود بن عیسی ورام، بیروت، دار صعب.
  • "خشم و غضب"، سيده فاطمه جوادی زاویه، سایت پژوهه.

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه