سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
مختصر نویسی متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جاه طلبی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«جاه طلبی» که در جهت حاکمیت بر مردم برای کسب قدرت، شهرت و ثروت است، یکی از رذایل اخلاقی بوده و در قرآن و روایات اسلامی مورد نکوهش قرار گرفته، و موجب کفر، نفاق، ریاکاری و بی دینی معرفی شده است.[۱] شایان ذکر است آن «ریاست طلبی» که در مسیر هدایت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امری پسندیده و مطلوب است بلکه از ضروریات نظام خلقت و زندگی بشری است؛ مانند رهبری و ریاست انبیاء علیهم السلام، اولیاء و صالحان خدا.

تعریف جاه طلبی

اهل لغت «جاه طلبی» را «مقام خواهی، منصب جویی و منزلت طلبی»[۲] معنا کرده اند. همچنین واژه ترکیبی «ریاست طلبی» را «دوست داری ریاست و ریاست جویی»[۳] دانسته اند. بنابراین این دو واژه مترادف هم هستند. اما واژه مقابل شهرت طلبی و جاه طلبی، «خمول و گم نامی» است که شعبه ای از زهد و پارسایی است.[۴]

علمای اخلاق، «جاه طلبی» را در اصطلاح چنین معنا کرده اند «و معنی الجاه ملک القلوبِ المطلوبةِ تعظیمُها و طاعتُها، و کما انَّ الغنی هو الّذی یملک الدّنانیرَ و الدراهمَ، ای یقدرُ علیهما لِیتوصَّل بهما اِلی الاغراضِ و المقاصدِ...»؛[۵] حقیقت جاه، تسخیر و مالک شدن دلهای مردم به هدف تعظیم و پیروی آنهاست؛ چنان که ثروتمند مالک طلا و نقره است و برای تأمین اهداف و اغراض نفسانی از آنها بهره برداری می کند، مقام خواه و جاه طلب هم کسی است که در فکر تسخیر دلهای مردم، برای کسب موقعیت اجتماعی و قدرت است تا از این طریق به اهداف و اغراض دنیوی خود دست یابد.

از سوی دیگر، مردم تا یک سلسله ویژگی ها و برجستگی های کمالی در شخص نبینند مجذوب و مطیع او نخواهند شد. از این رو، جاه طلب با نشان دادن برخی ویژگی های کمالی، آنها را به پیروی و سرسپردگی از خود وامی دارد. پس میزان شهرت و آوازه جاه طلب و پیروی مردم از او بستگی به کمالات او در پندار مردم دارد.

علل و انگیزه‌های جاه طلبی

هر میل و خواستی ناشی از یک سلسله عوامل و انگیزه های درونی است که صاحب میل برای تحقق بخشیدن آن در جهان خارج به تلاش و تکاپو می پردازد. ریاست طلبی و موقعیت خواهی در میان مردم نیز دارای علل و انگیزه هایی است که شناخت آنها در پیشگیری و درمان این رذیله اخلاقی مؤثر است. به همین دلیل در اینجا علل و انگیزه های ریاست خواهی ذکر می شوند:

الف. حکومت بر دل‌ها:

با توجه به حقیقت جاه و مقام که مالک شدن دلهای مردم است، این جایگاه در شخص این توانایی را ایجاد می کند که از طریق جلب توجه دیگران به خود، آنها را وادار به پیروی از خود نماید تا به تمام اهدافش برسد؛ چنان که عاملی که باعث محبوبیت پول و جمع آوری ثروت است، خود پول نیست بلکه علاقه به مال به آن دلیل است که وسیله ای برای رسیدن به تمام خواسته ها و دوست داشتنی هاست. در مقایسه میان مال خواهی و جاه طلبی، علمای اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبی به چند دلیل قوی تر و شدیدتر از علاقه به مال است؛ زیرا رسیدن به ثروت از مسیر قدرت آسانتر از رسیدن به قدرت از طریق مال است.

قابل توجه است به همین اندازه که جاه طلبی دلهای مردم را به خود مشغول می نماید و آنان می توانند به اهداف و اغراض شهوانی راه یابند، به همان نسبت، خطر دین گریزی و ارزش زدایی در افراد جاه طلب وجود دارد.

ب. حقارت و خود کم بینی:

احساس حقارت ممکن است واکنش های متفاوت داشته باشد و از جمله آنها «جاه طلبی» است. اشخاصی که در زندگی اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته و از این وضعیت رنج می برند، تلاش می کنند از طریق جاه طلبی و بلندپروازی، این شکست را جبران کنند.

ج. شیوه رفتار مرئوس:

یکی از عوامل مؤثر در ریاست طلبی، شیوه رفتار مرئوس با رئیس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع یا افراد زیردست با رئیس به صورت خضوع و فروتنی باشد، به گونه‌ای که رئیس چنین بپندارد که این مقام (ریاست خواهی) شایسته جز او نیست، بدون شک این نوع رفتار در تقویت این حس او تأثیر مهمی دارد.

نشانه‌های جاه طلبی

افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها علاقه دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آنها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. به همین دلیل، جاه طلبان غالباً به ریاکاری نیز کشیده می شوند؛ چرا که بدون ریاکاری، حسّ جاه طلبی آنها اشباع نمی شود. از این رو، بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتاب های خود عنوان کرده اند.[۶]

هدف آنها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد؛ نه برای این که وجاهت عمومی را مقدمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آنها را بستایند و در برابر آنها خضوع کنند و به مدح و ستایش آنها بپردازند.

جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آنها هست، هر چند بازدهی کمی داشته باشند و هرگز به کارهایی که باعث شهرت آنها نشود، نمی پردازند. هر چند فایده آنها برای جامعه چندین برابر باشد.

جاه طلبان توقع و انتظار دارند دایم مدح شوند، کمترین نقد و نکوهش از آنها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام کنند و کسی بالاتر از آنها ننشیند، در اثنای سخنان آنها سخن نگویند و سخن آخر سخن آنها باشد.

افرادی که آنها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آنها افراد بامعرفتی هستند و افرادی که نسبت به آنها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند. به همین دلیل، این افراد غالباً مورد تنفّرند.

این افراد بسیار زود شناخته می شوند. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «اِنَّ شِرارَکمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یوَطَّأَ عَقِبَهُ»؛[۷] کسانی که دوست دارند مردم پشت سر آنها بیفتند بدترین شما هستند.

در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ»؛[۸] کسی که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند جایگاه خود را در آتش دوزخ ببیند.

از دیگر نشانه های این افراد این است که در دنیایی از وهم و خیال بسر می برند و آنچه را در واقعیت عینی از مقام و منزلت بدست نمی آورند، در عالم اوهام و خیالات برای خود فراهم می سازند.[۹]

آسیب‌ها و پیامدهای جاه طلبی

دوستی جاه و مقام، دارای تبعات و آسیب های فراوانی است؛ از جمله:

ریاست خواهی و جاه طلبی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی در دنیاست که در اینجا به آنها اشاره می شود:

الف. آثار فردی:

۱. ایجاد نفاق: حبّ جاه موجب می شود که انسان برای حفظ موقعیتِ پنداری خود، شیوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختیار کند و در خلوت چیزی باشد و در میان مردم به رنگ و لباسی دیگر. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله می فرماید: «حبُّ الجاهِ والمالِ ینبتان النفاقَ فی القلبِ کما ینبت الماءَ البقل»؛[۱۰] دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند؛ همان گونه که آب گیاه را. حضرت تعبیر به «انبات» فرموده اند و از این روشن می شود که نفاق در دل شهرت خواه ریشه می دواند و جزو ملکه راسخه نفس او می شود و از تشبیه به «آب» استظهار می شود که دل جاه طلب مانند زمین آماده می ماند که به محض باریدن باران، گیاه نمو کند و تأثیر جاه طلبی در ایجاد نفاق نیز چنین است.

۲. دروغ گویی: امام صادق علیه السلام معیار بدی و خوبی افراد را ریاست طلبی می داند و می فرماید: «أتری لااَعرِفُ خیارَکم مِن شرارِکم؟ بلی واللّهِ و اِنَّ شرارَکم مَن احبَّ اَن یوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن کذّاب اَو عاجِز الرأی»؛[۱۱] گمان می کنی من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید به دروغ بپردازد و نقش بازی کند یا ناتوان در رأی است.

امام صادق علیه السلام معیار بدی را ریاست خواهی دانسته اند؛ زیرا یکی از پیامدهای آن دروغ گویی است. مرحوم فیض در ذیل این حدیث، مطالب جالبی دارد و می فرماید: حدیث می تواند دارای دو معنا باشد: یکی. هر کس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزیر است دروغگو یا ضعیف الرأی باشد زیرا تمام پرسش هایی که از او می شود، نمی داند. بنابراین اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزیر است دروغ بگوید و اگر آنچه را نمی داند، پاسخ ندهد عاجز است. دوم. در روی زمین دروغ گویی هست که ریاست طلب است و شخص ناتوانی است که از دروغگو پی روی می کند.[۱۲]

۳. دشمنی با انبیاء و اوصیاء: فرعون ها و نمرودها به دلیل جاه طلبی و برتری جویی شان از مصادیق بارز مخالفت با پیامبران علیهم السلام هستند. قرآن کریم می فرماید: «وَ نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یکادُ یبِینُ» (سوره زخرف: ۵۱-۵۲)؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمی بینید؟! مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟!

گاهی ممکن است یک رذیله اخلاقی ناشی از چندین خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اینجا ناشی از برتری جویی، عوام فریبی و جاه طلبی است و با این بهانه گیری های جاه طلبانه، خود و جمع کثیری را گم راه و از مسیر حق منحرف ساخت.

مرحوم نراقی در این زمینه می فرماید: «از زمان آدم تا این دم، اکثر عداوت ها و مخالفت ها با انبیاء و اوصیاء سببی جز حب جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش برای سوختن ابراهیم خلیل برافروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق امیرمؤمنان علیه السلام از آن غصب شده و خانواده خلافت الهیه به واسطه آن غارت شده». یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام، بطحا خراب شد به تمنای ملک ری.[۱۳]

در کتب اخلاقی، پیامدهای فردی دیگری نیز برای جاه دوستی بیان شده اند؛ از قبیل ریاکاری در گفتار و رفتار، ترجیح رضایت خلق بر رضایت خداوند، اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن موقعیت یا مورد خشم مردم یا جاه طلب دیگر قرار گرفتن.[۱۴]

ب. آثار اجتماعی:

۱. منزوی شدن در جامعه: تقدیر روزگار ممکن است برخلاف میل جاه طلبان حرکت کند و به جای رسیدن به جایگاه اجتماعی، آنها را در انزوای اجتماعی قرار دهد. داستان سامری از این قرار است. دلیل مخالفت او با حضرت موسی علیه السلام جاه و مقام طلبی بود، اما خداوند بزرگ علیرغم این خواست او، چنان جزایی در این دنیا برای او مقرر داشت که برای همیشه از جامعه منزوی و طرد شد. از این رو، حضرت موسی علیه السلام به او فرمود: «قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِی الْحَیاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ» (سوره طه: ۹۷)؛ گفت: برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک نشوید. سامری یا گرفتار بیماری واگیرداری شد که احدی به او نزدیک نمی شد یا دچار بیماری روانی شدید به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه ای که اگر کسی به او نزدیک می شد، فریاد می زند: «لامساسَ».

۲. تباهی خود و پیروان: وقایع مربوط به جاه طلبان و متکبران که در اثر جاه طلبی از پذیرش حق امتناع کردند و پیامدهای خطرناکی برای خود و اطرافیان خود به وجود آوردند، در داستان های قرآنی فراوانند. یکی از آنها داستان مربوط به فرعون است. قرآن کریم به هلاک رسیدن فرعون و اطرافیانش را در آیات، به عنوان پند و عبرت به شیوه های گوناگونی از فصاحت و بلاغت بیان کرده، می فرماید: «ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ» (سوره شعراء: ۶۶)؛ فرعونیان را غرق ساختیم.

نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: ریاست طلبی، هم هلاک شخص ریاست طلب و هم هلاک تابعان اوست. کسانی که دوست دارند مردم تابع آنها باشند، دنباله روهای خود را نیز در آتش ریاست طلبی خود می سوزانند و عزت و شخصیت اجتماعی آنها را نابود می کنند. از این رو از چنین رهبرانی باید اجتناب کرد: «اِیاکم و هولاءِ الرؤساءِ الّذین یترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلک و اهلک»؛[۱۵] بپرهیز از رؤسایی که ریاست را به خود می بندند؛ زیرا به خدا سوگند که کفش ها، دنبال سر مردی صدا نکنند، جز آن که هلاک شود و هلاک کند.

۳. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پیوسته در فکر حفظ موقعیت و رسیدن به منافع شخصی خود است. از این رو، دایم خود را در تزاحم و درگیری با دیگران می بیند و چنانچه جاه طلب دیگری در جامعه پدیدار شود، چون منافع آنها قابل جمع نیست، دچار اختلاف، نزاع و درگیری خواهند شد. آنگاه پیامد اختلاف در جنبه انسانی و مالی به اندازه ای می رسد که هرگز قابل جبران نباشد. کشمکش‌های جاه طلبانه جامعه را از درون پوک ساخته، در بیرون رسوا و بی آبرو می‌کند.

ج. آثار دینی:

۱. تباه کردن دین: دین زدایی یکی از آسیب های مهم ریاست خواهی است، تا آنجا که ضرر دوستی جاه به دین کمتر از آسیب گرگان به گله گوسفندان نیست. امام کاظم علیه السلام می فرماید: «اِنَّه ذَکر رجلا فقالَ: اِنَّه یحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاریانِ فی غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها بأضَرَّ فی دینِ المُسلمِ من الرئاسةِ»؛[۱۶] وجود دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیان بخش تر از ریاست طلبی نسبت به دین نیست. نیز از ماجرای سامری که در قرآن آمده است، استفاده می شود که جاه طلبی او موجب گمراهی خودش و گروه کثیری از بنی اسرائیل و نابود شدن بسیاری از آنها شد.[۱۷]

۲. لعن و نفرین: ریاست طلبی شکل های گوناگونی به خود می گیرد؛ گاه کسی در فکر رسیدن به آن است و گاهی در صدد و تلاش برای کسب آن و گاه در تلاش برای حفظ آن. امام صادق علیه السلام همه آنها را محکوم می نماید: «ملعونٌ مَن ترأّسَ،[۱۸] ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه»؛[۱۹] کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است. کسی که به آن همت گمارد ملعون است و کسی که به فکر آن باشد نیز ملعون است.

امام علیه السلام در فکر و در پی ریاست طلبی بودن را نیز محکوم می کند و این نوع نگاه به جاه طلبی، شیوه مناسبی برای پیشگیری از افتادن در این رذیله اخلاقی است.

۳. سوختن در آتش جهنم: کسانی که در این دنیا، برای دنیاخواهی و زینت آن تلاش می کنند، در آخرت بهره ای جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جای آخرت، دنیا و به جای باقی، فانی و به جای نامحدود، هدف محدود را دنبال کند، در نتیجه عملش نیز محدود به همین دنیا خواهد بود و دست دنیاگرایان و جاه طلبان در آخرت خالی است. «مَن کانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَیبْخَسُونَ أُوْلَئِک الَّذِینَ لَیسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...» (سوره هود: ۱۵-۱۶)؛ کسانی که زندگانی دنیا و تجمل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همین دنیا به تمامی به آنان می دهیم و در آن کم و کاستی نخواهند دید. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره ای ندارند...

علمای اخلاق در ذیل این آیات فرموده اند: این آیات عام هستند و شامل جاه دوستی می شوند؛ چون دوستی جاه بزرگترین لذت از لذت های زندگی دنیا و بیشترین زینت آن است.[۲۰] ریاست طلبان مستکبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتری جویی و جاه طلبی خود را به سخت ترین عذاب ها و دردها خواهند چشید.

جاه و شهرت ستوده در اسلام

معیار ریاست طلبی نکوهیده آن است که شخص از موقعیت خود برای استثمارگری مردم استفاده کند. در نهایت، چنانچه ریاست منجر به رفتار و گفتار غیرمشروع، تبدیل ناحق به حق و ستمگری شود، مورد نهی شدید و دارای عواقب دنیوی و اخروی فراوان است. اما در چندین مورد، جاه، مقام و شهرت مورد ستایش و تشویق قرار گرفته، یا دست کم از آن نهی نشده است:

  • در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و آله در قرآن کریم می خوانیم: «وَرَفَعْنَا لَک ذِکرَک» (سوره انشراح: ۴)؛ آیا تو را بلندآوازه نساختیم؟
  • حضرت ابراهیم علیه‌السلام از خداوند آوازه نیکو درخواست می کند: «وَاجْعَل لی لِسَانَ صِدْق فِی الْآخِرِینَ» (سوره شعراء: ۸۴)؛ و برای من در میان امّت های آینده، زبان صدق (ذکر خیری) قرار ده.
  • حضرت یوسف علیه السلام از خداوند چنین درخواست می کند: «اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ». (سوره یوسف: ۵۵) (یوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم.
  • و خداوند در مورد مؤمنان و صالحان می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»؛ (سوره مریم: ۹۶) کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، بزودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار می دهد.
  • امام زین العابدین علیه السلام در دعایی می فرماید: «الّلهمّ اقذف فی قلوبِ عبادِک مَحبّتی... و اَلقِ الرعبَ فی قلوبِ اعدائِک مِنّی... اَحِبّنی و حَبّبنی، و حبِّب الّی ما تُحبُّ مِن القولِ والعملِ حتّی اَدخَل فیه بلذّة، و اَخرجَ مِنه بنشاط»؛[۲۱] بار خدایا! محبت مرا در دلهای بندگانت بینداز... و ترس از مرا در دلهای دشمنانت بیفکن... مرا دوست بدار و نزد دیگران محبوبم گردان و گفتار و کردار مرا که دوست داری نزد من محبوب گردان تا با لذت آنها را شروع کنم و با نشاط و خوشی به انجامشان برسانم.
  • امیرمؤمنان علی علیه السلام، پایدار ماندن ریاست را مشروط به نیکو سیاست کردن می داند و می فرماید: «مَن حَسُنت سیاستُه دامَت رئاستُهُ»؛ هر که نیکو سیاست مداری کند، ریاستش پایدار ماند.

در اینجا سخن از نهی ریاست و سیاست نیست، بلکه مهم چگونگی ریاست است و امام علیه السلام سیاست مداری نیکو را مایه بقای آن می داند و این در واقع، راهنمایی برای دوام و استمرار سیاست کردن و رهبری جامعه است. علمای اخلاق نیز در چند مورد، جاه طلبی را ممدوح یا بی ضرر دانسته اند:

  • الف. اگر کسی دوست داشته باشد که در نزد خادم، رفیق و حاکم یا سایر مردمان منزلتی داشته باشد تا یار و همکار او در زندگی دنیا و تحصیل آخرت باشند و از مفاسد جاه همچون کبر، عجب و ظلم اجتناب کند، دوستی این اندازه از جاه، موجب هلاکت نیست بلکه شرعاً پسندیده و از اسباب آخرت است.
  • ب. هرگاه کسی در پی قدر و منزلت خود در دلها باشد، آن هم از طریق اظهار صفتی از صفات کمالیه خود که داراست، یا با پوشانیدن عیبی از عیوب خود که به آن مبتلا شده، یا انکار معصیتی که از او سرزده، جایز است.
  • ج. کسی محبت جاه و شهرت دارد اما اگر برای لذات و شهوات دنیویه و ارتکاب خلاف شرع نباشد، بلکه جاه و سروری را دوست داشته باشد... چنین شخصی هر چند صاحب صفت مرجوحی است، اما مادام که دوستی جاه او را به معصیت نکشاند، فاسق و گناه کار نیست.[۲۲]

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، باب «طلب الرئاسة»، حدیث ۱.
  2. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۱۶، ص ۱۵۴.
  3. همان، ج ۲۶، ص ۲۵۴.
  4. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج ۲، ص ۳۶۵.
  5. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج ۶، ص ۱۱۳؛ ملّا احمد نراقی، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، ۱۳۸۱، ص ۵۷۱.
  6. محسن فیض کاشانی، پیشین، ج ۶، ص ۱۰۶ به بعد.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ص ۲۹۹، حدیث ۸.
  8. رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ج ۱، ص ۲۶.
  9. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی علیه السلام، ۱۳۸۰، ج۳، ص۲۸.
  10. محسن فیض کاشانی، پیشین، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.
  11. محمّد بن یعقوب کلینی، کافی.
  12. محسن فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مکتبة امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ۱۴۰۶ ق، ج ۵، باب الرئاسة، حدیث ۳۱۲۲، ص ۸۴۶.
  13. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص ۵۷۳.
  14. ملا احمد نراقی، پیشین؛ سید عبداللّه شبّر، پیشین، ص ۳۱۴.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث ۳.
  17. سوره طه: ۸۵ـ۹۸؛ ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص ۱۷ـ۱۸.
  18. مَن ترأسّ ای ادّعی الریاسة بغیر حق؛ کسی که در پی ریاست طلبی برای شهرت و رسیدن به اغراض دنیوی است. (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ص ۱۲۳)
  19. محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص ۲۹۸، روایت۴.
  20. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص ۱۱۲؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص ۳۴۹.
  21. محمّد محمدی ری شهری، پیشین، حدیث ۹۸۲۰.
  22. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء؛ محمّدمهدی نراقی، پیشین؛ ملا احمد نراقی، پیشین.

منابع

  • عید محمد احمدی، "راهکارهای پیشگیری و درمان جاه طلبی از دیدگاه اسلام"، ماهنامه معرفت، مرداد ۱۳۸۴، شماره ۹۲.