اعتدال: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} '''اع...' ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | ||
− | + | '''«اعتدال»''' به معنای حدّ وسط، میانهروی و برگزیدن راهی میان افراط و تفریط است. در [[قرآن کریم]] آیات متعددی درباره رعایت اعتدال در اموری مانند عقیده، رفتار و اقتصاد ذکر شده است. [[جهل]]، پیروی از هوای نفس و [[غفلت]] از یاد [[خدا]]، از جمله عوامل خروج از اعتدال میباشند. در علم [[اخلاق]]، برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته شده و میانهروی در آن خصلت را «اعتدال» نامیدهاند. | |
− | + | ==معنای اعتدال== | |
+ | «اعتدال» مصدر باب افتعال از ریشه «عدل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر<ref>لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموسالمحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».</ref> و به طور کلی هر گونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است.<ref>مفردات، ص۵۵۳، «عدل».</ref> از این رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود.<ref>التحقیق، ج۹، ص۶۱۶۲، «فرط».</ref> که مفهوم جامع هر دو، [[فساد]] به معنای خروج از حالت اعتدال است. بنابراین دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند.<ref>التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».</ref> همچنین با توجه به این که اعتدال به معنای میانهروی است، [[اسراف]] نقطه مقابل آن به شمار میرود.<ref>التعریفات، ص۳۸.</ref> | ||
− | + | «اعتدال» در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد. در [[احادیث]] اسلامی موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلیدواژه «قصد» (اقتصاد) مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم [[حق]]، هر گونه خروج از راه اعتدال نوعی [[ظلم]] شمرده شده است.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۹۴، ۱۰۳، ۱۹۵، ۲۲۲؛ نامه ۲۱، ۳۱، حکمت ۱۴۰.</ref> | |
− | + | واژه اعتدال در [[قرآن کریم]] نیامده است؛ ولی این مفهوم را میتوان از واژگان «قوام» ([[سوره فرقان]]/۲۵، ۶۷)، «وسط» ([[سوره بقره]]/۲، ۱۴۳)، «قصد» ([[سوره لقمان]]/۳۱، ۱۹)، «سواء» ([[سوره قصص]]/۲۸، ۲۲) و «حنیف» ([[سوره آل عمران]]/۳، ۶۷) استفاده کرد. همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد، با موضوع اعتدال در ارتباط است. | |
− | واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را میتوان از واژگان «قوام» (فرقان/ | ||
− | در | ||
− | + | ==اعتدال ادیان توحیدی== | |
− | + | [[قرآن کریم]] از [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام و آیین او به «حَنیف» تعبیر کرده است: {{متن قرآن|«مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکن کانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ»}} ([[سوره آل عمران]]/۳، ۶۷)، {{متن قرآن|«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکینَ»}}. ([[سوره نحل]]/۱۶، ۱۲۰ و نیز آیه ۱۳۵ [[سوره بقره]]/۲) | |
− | + | واژه «حنیف» به معنای دور شدن از گمراهی به سوی راه مستقیم بوده و لازمه آن حفظ اعتدال است، از این رو برخی لغویان «حنف» را به معنای اعتدال و آرامش در راه رفتن به گونهای که از مسیر انحرافی رخ ندهد دانسته و حنیف را به انسان باوقار و آرام که از افراط و تفریط، تندی و خروج از اعتدال و نرمی به دور است، معنا کردهاند.<ref>التحقیق، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵، «حنف».</ref> ابراهیم علیه السلام حنیف است، زیرا هم از [[شرک]] مصون است و هم از گفتهها و باورهای خارج از اعتدال و غیرواقعی [[یهود]] و [[مسیحیت|نصارا]] برحذر است.<ref>همان.</ref> | |
− | قرآن کریم در آیات | + | قرآن کریم همچنین در آیات ۱۲، ۶۰ و ۷۷ [[سوره مائده]]/۵ از دین [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] علیهماالسلام و راهی را که این دو پیامبر الهی بر روی بشریت گشودند به «سواء السبیل» تعبیر کرده است و از آنان میخواهد که بدون [[غلو|غلوّ]] در همین مسیر اعتدال حرکت کرده و از آن منحرف نگردند. در آیه ۲۲ [[سوره قصص]] نیز، حضرت موسی علیه السلام توفیق گام نهادن در سواءالسبیل را آرزو میکند: {{متن قرآن|«قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل»}}. سواءالسّبیل، راه مستقیم و همواری است که از انحراف به راست و چپ و پستی و بلندی و گمراهی و تجاوز مصون است.<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۸۰.</ref> |
− | |||
− | |||
− | اعتدال | + | آیه ۵ [[سوره بینه]]/۹۸ نیز از فرمان یافتن [[اهل کتاب]] به اعتدال و حنیف بودن خبر میدهد: {{متن قرآن|«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیؤْتُوا الزَّکاةَ وَذَلِک دِینُ الْقَیمَةِ»}} از آیه ۶۶ [[سوره مائده]]/۵ نیز استفاده میشود که آموزههای کتب آسمانی متعادل و به دور از هر گونه افراط و تفریط است و اهل کتابِ پایبند به [[تورات]] و [[انجیل]] از اعتدال برخوردارند و امت مقتصد شمرده میشوند.<ref>راهنما، ج۴، ص۴۸۸.</ref> {{متن قرآن|«وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یعْمَلُونَ»}}؛ با این حال بر اساس گزارش [[قرآن]]، بسیاری از اهل کتاب از مسیر اعتدال خارج گشتند، از همین رو در آیه ۱۳۵ [[سوره بقره]]/۲ آیین معتدل ابراهیم را در مقابل یهودیان و مسیحیان مطرح میکند: {{متن قرآن|«َقَالُواْ کونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ»}} و در آیه ۶۷ [[سوره آل عمران]]/۳ یهودی بودن و نصرانی بودن ابراهیم را نفی و بر حنیف بودن او تأکید میکند: {{متن قرآن|«مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکن کانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ»}}. بر اساس آیات ۷۲-۷۷ [[سوره مائده]]/۵ و ۱۷۱ [[سوره نساء]]/۴ و ۳۰ [[سوره توبه]]/۹، یهود و نصارا از حدّ اعتدال و مدار [[توحید]] خارج و به غلوّ یعنی الوهیت [[حضرت عزیر علیه السلام|حضرت عُزَیر]] و [[حضرت عیسی]] و [[تثلیث]] گرفتار شدند، چنانکه آیه ۲۷ [[سوره حدید]]/۵۷ از [[رهبانیت]] و ترک دنیا که بر ساخته مسیحیان است گزارش میکند. |
− | + | [[دین اسلام]] نیز بر اعتدال و میانهروی استوار است و [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام که نخستین مسلمان است، با وصف «حنیف» ستایش شده است ([[سوره آلعمران]]/۳، ۶۷) و [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله مأمور شده است که از آیین میانه ابراهیم علیه السلام پیروی کند: {{متن قرآن|«ثُمَّ أَوْحَینَا إِلَیک أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ»}} ([[سوره نحل]]/۱۶، ۱۲۳ و نیز [[سوره بقره]]/۲، ۱۳۵). در روایتی [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] علیه السلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را با اوصافی ستوده و از جمله فرموده است: او به میانهروی فرمان داد.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.</ref> دین اسلام بر اثر پیروی از آیین معتدل ابراهیم نیکوتر و برتر معرفی شده است: {{متن قرآن|«وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً»}} ([[سوره نساء]]/۴، ۱۲۵). | |
− | + | {{متن قرآن|«وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ»}} ([[سوره بقره]]/۲، ۱۴۳) بر اساس یک احتمال، این [[آیه]] در پی معرفی [[امت مسلمه|امت اسلامی]] با وصف امتی معتدل و میانه است. اعتدال امت اسلامی -در مقایسه با سایر امت ها از جمله یهودیان و مسیحیان- میتواند از جهت اعتقاد، [[جهان بینی]]، [[اخلاق]]، [[احکام شرعی|احکام]]، [[آداب و سنن اسلامی|آداب]] و همه امور زندگی باشد، زیرا این امت از جهت عقیده گرفتار غلوّ، [[شرک]]، [[جبر]] و [[تفویض]] نیست و درباره [[اسماء الحسنی|صفات خدا]] نه معتقد به تشبیه است و نه تعطیل، نه در امور مادی غوطه ور شده تا از معنویات غافل شود و نه به [[رهبانیت]] و ترک [[دنیا]] روی آورده است، پس از جهت اخلاق، [[عبادت]]، اعتقاد و همه امور زندگی معتدل است و چون مسلمانان در مسیر میانه قرار دارند میتوانند همه خطوط انحرافی چپ و راست را ببینند و شاهد سایر امت ها باشند.<ref>تفسیرالمنار، ج۲، ص۴۵؛ المیزان، ج۱، ص۳۱۵؛ نمونه، ج۱، ص۴۸۷.</ref> | |
− | + | برخی ذیل این آیه گفتهاند: اعتدال و وسط بودن امت اسلامی نشان هدایت این امت به وسیله خدای سبحان است و آنان در اعتقاد، میان افراط -یعنی شرک و اعتقاد به تعدد خدایان- و تفریط -یعنی الحاد- قرار دارند و در اخلاق بین حق [[روح]] و حق جسم جمع کرده و دارای اعتدالاند.<ref>الکاشف، ج۱، ص۲۲۴.</ref> بر پایه روایتی [[امام صادق]] علیه السلام در تبیین «خَیرَ اُمَّة» در آیه {{متن قرآن|«کنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»}} ([[سوره آل عمران]]/۳، ۱۱۰)، آنان را امتی میداند که اجابت دعوت حضرت ابراهیم برای آنها واجب شد و آنها امتی میانهرو و بهترین امتی هستند که برای مردم فرستاده شدهاند.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۵۳.</ref> | |
− | + | قرآن کریم خود را نیز کتابی معتدل و به دور از هر گونه انحراف و کژی شناسانده و از خود با وصف «[[قیّم (اسامی و اوصاف قرآن)|قیّم]]» که به معنای معتدل و مستقیم است، یاد میکند<ref>مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۳؛ نمونه، ج۱۲، ص۳۴۲.</ref>: {{متن قرآن|«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکتَابَ وَلَمْ یجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَیمًا لِّینذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ»}}. ([[سوره کهف]]/۱۸، ۱-۲) | |
− | |||
− | |||
− | + | ==انواع اعتدال== | |
− | + | ===۱. اعتدال در عقیده=== | |
− | |||
− | اعتدال در | + | اعتدال در عقیده با اعتقاد به [[توحید]] و [[تسلیم]] در برابر [[حق]] تأمین میشود، چنان که از [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام که از برترین درجات توحید و تسلیم برخوردار است بارها با وصف «حنیف» یاد شده است ([[سوره آل عمران]]/۳، ۶۷؛ [[سوره نحل]]/۱۶، ۱۲۰) و از طریقی که [[پیامبران]] بر پایه یکتاپرستی بنا نهادهاند به «[[صراط مستقیم]]» تعبیر شده است. ([[سوره آل عمران]]/۳، ۵۱) |
− | + | بنابراین، توحید، میانه انکار خدا و [[شرک]] به خداست.<ref>تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۸.</ref> و هر کس به [[کفر]] و شرک آلوده باشد از مسیر و محدوده اعتدال خارج شده است: {{متن قرآن|«فَمَن کفَرَ بَعْدَ ذَلِک مِنکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۱۲)، {{متن قرآن|«وَمَن یتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ»}} ([[سوره بقره]]/۲، ۱۰۸). در آیه ۲۲ [[سوره ملک]]/ ۶۷ اعتدال انسان مؤمن به راه رفتن شخص ایستاده در راه مستقیم و انحراف کافر از اعتدال را به راه رفتن انسان نگونسار تشبیه کرده است: {{متن قرآن|«اَفَمَن یَمشی مُکِبًّا عَلی وجهِهِ اَهدی اَمَّن یَمشی سَویًّا عَلی صِراط مُستَقیم»}}. | |
− | + | همچنین [[قرآن کریم]]، شرک به خدا و [[ایمان]] نیاوردن به آیات الهی را [[اسراف]] و خروج از مرز اعتدال دانسته و آن را عامل دشواری زندگی دنیا و [[عذاب]] دردناک و ماندگار [[آخرت]] میشمارد: {{متن قرآن|«وَکذَلِک نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یؤْمِن بِآیاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى»}} ([[سوره طه]]/۲۰، ۱۲۷) آیه ۳۴ [[سوره غافر]]/۴۰ منکران [[نبوت]] را مُسرف و گرفتار ریب خوانده است: {{متن قرآن|«کذَلِک یضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»}}. | |
− | + | شماری از آیات قرآن کریم، از [[اهل کتاب]] و مسیحیان میخواهد تا در باورهای خود معتدل و بر [[توحید]] و نفی شرک که از آموزههای ادیان الهی است پایبند باشند و به الوهیت [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] علیه السلام و [[تثلیث]] که کفر به خدا و مصداق غلوّ در [[دین]] است معتقد نشوند: {{متن قرآن|«یاَهلَ الکِتبِ لا تَغلوا فی دینِکُم ولاتَقولوا عَلَی اللّهِ اِلاَّ الحَقَّ اِنَّمَا المَسیحُ عیسَی ابنُ مَریَمَ رَسولُ اللّهِ و کَلِمَتُهُ اَلقها اِلی مَریَمَ و رُوحٌ مِنهُ فَامِنوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ و لاتَقولوا ثَلثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ سُبحنَهُ اَن یَکونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّموتِ و ما فِیالاَرضِ وکَفی بِاللّهِ وکیلا»}}. ([[سوره نساء]]/۴، ۱۷۱) در آیات ۷۲-۷۳ [[سوره مائده]]/۵ هم تأکید میکند که خروج از راه میانه توحید و اعتقاد به الوهیت [[حضرت عیسی علیه السلام|مسیح]] و تثلیث، موجب شرک و کفر و غلوّ در دین است. | |
− | + | ===۲. اعتدال در رفتار=== | |
− | + | انطباق رفتار با [[شریعت]] و نیز هماهنگی آن با عرف، معیار اعتدال رفتار است، بنابراین بر اساس آموزههای [[قرآن کریم]] هر عملی که از مصادیق بندگی [[خداوند|خدا]] به حساب آید دارای اعتدال است: {{متن قرآن|«وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ»}} ([[سوره یس]]/۳۶، ۶۱). در مقابل، هر گونه عصیان و نافرمانی پروردگار، خروج از حد اعتدال بوده و [[اسراف]] شمرده شده است، از همین رو خداوند در آیه ۵۳ [[سوره زمر]]/۳۹ از گناهکاران با تعبیر اسرافکاران یاد کرده: {{متن قرآن|«الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ»}} و آنان را به [[توبه]] فرامیخواند: {{متن قرآن|«قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»}}. در آیه ۱۴۷ [[سوره آل عمران]]/۳ نیز [[گناهان]] را اسراف دانسته و طلب آمرزش مؤمنان از اسراف را گزارش میکند: {{متن قرآن|«ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا»}}. | |
− | + | به گفته جمعی از مفسران، اسراف در این [[آیه]] شامل هر گونه افراط و تفریط میشود.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۵.</ref> همچنین در آیه ۲۸ [[سوره کهف]]/۱۸ کسانی را که [[غفلت]] بر دلشان چیره شده و از هوای نفس پیروی میکنند به افراط و خروج از حد میانه وصف کرده است و از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله میخواهد از آنان اطاعت نکند: {{متن قرآن|«وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»}}. | |
− | |||
− | + | قرآن کریم [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] را از ریختن خون بی گناهان و [[فساد]] در زمین نهی کرده و از فساد و تبهکاری آنان به اسراف تعبیر میکند: {{متن قرآن|«ثُمَّ إِنَّ کثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۳۲)، چنانکه خودکامگی و استکبار و عصیان و طغیان [[فرعون]] نیز اسراف، و فرعون از مصادیق مسرفان به شمار آمده است: {{متن قرآن|«إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ»}} ([[سوره یونس]]/۱۰، ۸۳)، {{متن قرآن|«إِنَّهُ کانَ عَالِیا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ»}}. ([[سوره دخان]]/۴۴، ۳۱) | |
− | + | از مصادیق اعتدال در رفتار، اعتدال در امور جنسی است. بر اساس آموزههای [[قرآن کریم]] مردان و زنان باید با [[ازدواج]] و تشکیل خانواده به نیازهای جنسی خود پاسخ دهند و هر گونه کامجویی جنسی خارج از چارچوب زندگی زناشویی افراط و خروج از حد اعتدال است؛ آیه ۳۱ [[سوره معارج]]/۷۰، روابط جنسی خارج از حدود پذیرفته شده را تجاوز و خروج از اعتدال برمیشمارد: {{متن قرآن|«فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْعَادُونَ»}}. از همین رو [[قوم لوط|قوم لوط]] که زنان را وانهاده و به همجنسبازی گراییده بودند به شدت نکوهش شده و اسرافکار شمرده شدهاند: {{متن قرآن|«إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»}}. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | بر اساس آموزههای قرآن کریم، باید به هنگام عادت ماهیانه همسران، در معاشرت با آنان اعتدل را رعایت کرد. در [[شأن نزول]] آیه ۲۲۲ [[سوره بقره]]/۲ آمده که یهودیان معاشرت با زنان در دوران حیض را به طور مطلق [[حرام]]، و نصارا مطلقاً جایز میدانستند و حتی آمیزش در آن حالت را جایز میشمردند. مشرکان عرب به ویژه آنان که در [[مدینه]] زندگی میکردند تحت تأثیر یهود از زنان حایض جدا میشدند. هنگامی که در اینباره از پیامبر سؤال شد، آیه زیر نازل گردید و از مسلمانان خواست تا راه میانه را برگزینند و در دوران قاعدگی فقط از آمیزش با آنان کناره گیرند: {{متن قرآن|«وَیسْأَلُونَک عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یطْهُرْنَ»}}.<ref>روضالجنان، ج۳، ص۲۳۰؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۱۸.</ref> | |
− | + | اعتدال در راه رفتن و در سخن گفتن و پرهیز از فریاد و صدای بلند نیز از مصادیق اعتدال در رفتار است که [[قرآن کریم]] در قالب اندرزهای [[لقمان]] به فرزندش بر آنها پای فشرده است: {{متن قرآن|«وَاقْصِدْ فِی مَشْیک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ»}} ([[سوره لقمان]]/۳۱، ۱۹). بر پایه روایتی از [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] علیه السلام، رعایت حدّ متعارف و اعتدال در سخن گفتن و نیز اعتدال در راه رفتن از نشانههای جوانمردی شمرده شده است.<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.</ref> | |
− | + | اعتدال صدا در [[نماز]] نیز سفارش شده است؛ خدای متعالی به [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله میفرماید: نمازت را به صدای بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن و میان آن دو، راهی (معتدل) بجوی: {{متن قرآن|«وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِک وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِک سَبِیلاً»}} ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۱۱۰). | |
− | + | اعتدال در [[عبادت]] نیز از آیات نخست [[سوره طه]] استفاده شده است. بر پایه روایتی از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهما السلام، پاهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اثر ایستادن به [[نماز]] ورم میکرد و خداوند با فروفرستادن این آیات از او خواست تا خود را به تعب و رنج نیفکند {{متن قرآن|«طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلَّا تَذْکرَةً لِّمَن یخْشَى»}} ([[سوره طه]]/۲۰، ۱-۳).<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۵۷؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۸۴؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۵۴۹.</ref> | |
− | + | ===۳. اعتدال در امور اقتصادی=== | |
− | + | این نوع از اعتدال، خود دارای مصادیق گوناگونی است: | |
− | در | + | '''''الف. اعتدال در بهرهگیری از نعمتهای دنیوی:''''' |
− | + | در کسب ثروت نباید از مرزهای تعیین شده خارج شد، بلکه باید با توجه به حقوق دیگران اعتدال را رعایت کرد. آیه ۱۴۱ [[سوره انعام]]/۶ استفاده از ثمره زراعت را جایز شمرده و سپس از [[اسراف]] نهی میکند که بنابر یک احتمال، اسراف در این آیه به معنای نپرداختن حقوق تهیدستان است.<ref>التبیان، ج۴، ص۲۹۶؛ تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۷۹.</ref> {{متن قرآن|«کلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ»}}. | |
− | + | در آیه ۶ [[سوره نساء]]/۴ نیز کسب مال از راهِ نامشروع و از جمله تصرف در مال [[یتیم نوازی|یتیم]] اسراف و خروج از اعتدال شمرده شده است: {{متن قرآن|«فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکلُوهَا إِسْرَافًا وَ بِدَارًا»}}. | |
+ | در مقابل، ترک دنیا و عدم بهرهگیری از مواهب الهی نیز مذموم است، چنانکه [[قرآن کریم]] مسیحیان را به سبب گرایش به [[رهبانیت]] نکوهش میکند و رهبانیت را نه از جانب خدا، بلکه ساخته و پرداخته مسیحیان میداند: <ref>مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵۳۶۶؛ نمونه، ج۲۳، ص۳۸۵.</ref>{{متن قرآن|«وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا مَا کتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ...»}} ([[سوره حدید]]/۵۷، ۲۷). | ||
+ | |||
+ | همچنین قرآن از مؤمنان میخواهد در زمینه استفاده از نعمت های [[حلال]] الهی جانب اعتدال را رعایت کنند و بیجهت آن را بر خود [[حرام]] نکنند: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۸۷) بر اساس [[شأن نزول]] این آیه، هنگامی که گروهی از [[صحابه]] تصمیم گرفتند از ترس [[قیامت]] لذت های دنیا را ترک گویند و تنها به [[عبادت]] بپردازند، [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله آنان را از این کار بازداشت و فرمود: من، هم [[تهجد]] میکنم و هم میخوابم؛ برخی روزها را [[روزه]] میدارم و بعضی را [[افطار]] میکنم، گوشت و چربی میخورم و با زنان خلوت میکنم، این [[سنت|سنّت]] من است و هر که از آن روی برگرداند از من نیست. آنگاه صحابه را گرد هم آورد و در اجتماع آنان فرمود: چرا گروهی از شما، زنان، طعام ها، بوی خوش، خواب و سایر لذت های [[مباح]] را بر خویش حرام کردهاند؟ بدانید که من شما را به زندگی همانند [[احبار]] و [[زهد]]<nowiki/>پیشگان [[مسیحیت|نصارا]] فرمان نمیدهم، زیرا در [[دین]] من پرهیز از خوردن گوشت و تحریم زنان و صومعهنشینی نیست. سیاحت امت من روزه و رهبانیت آنان [[جهاد]] است. خدای را بپرستید، به او [[شرک]] نورزید و [[حج]] و [[عمره]] بهجاآورید و [[نماز]] برپا دارید و [[زکات]] دهید و [[روزه]] ماه [[رمضان]] بدارید. همانا آنان که پیش از شما بودند به جهت سختگیری بر خود هلاک شدند. آنان بر خود سخت گرفتند و خدا برایشان سخت گرفت. آن هنگام [[آیه]] فوق نازل شد.<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۳۶۴؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۳۹۱۴۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | در آیات ۱۷۲ [[سوره بقره]]/۲ و ۸۸ [[سوره مائده]]/۵ و ۵۱ [[سوره مومنون]]/۲۳ نیز بر استفاده از امور حلال فرمان داده است. البته انسان به هنگام برخورداری از نعمت های دنیوی نباید در لذت های زودگذر دنیوی فرو رود و در شادمانی افراط کند، زیرا موجب بیتوجهی انسان به [[آخرت]] و [[عمل صالح]] میگردد، چنان که [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] به [[قارون]] مالاندوز گفتند: {{متن قرآن|«لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ»}} ([[سوره قصص]]/۲۸، ۷۶). «فَرِح» صیغه مبالغه و به معنای کسی است که در شادمانی افراط کند.<ref>التبیان، ج۸، ص۱۷۷؛ التحریر والتنویر، ج۲۰، ص۱۷۸.</ref> | ||
+ | |||
+ | بنابراین انسان میتواند در حالی که برای آخرت و سرای باقی میکوشد، از نعمت های دنیوی نیز برخوردار باشد: {{متن قرآن|«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاک اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَک مِنَ الدُّنْیا»}}. ([[سوره قصص]]/۲۸، ۷۷) | ||
+ | |||
+ | '''''ب. اعتدال در خوردن و آشامیدن:''''' | ||
+ | |||
+ | آیه ۳۱ [[سوره اعراف]]/۷ پس از بیان جواز عمومی خوردن و آشامیدن، رعایت اعتدال و پرهیز از پرخوری زیانبار<ref>احکامالقرآن، جصاص، ج۳، ص۵۲؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۳۸.</ref> را یادآور شده است: {{متن قرآن|«کلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَیحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»}}. در آیه ۳۲ این سوره، خداوند کسانی را که تفریط کرده<ref>جامع البیان، مج۵، ج۸، ص۲۱۴؛ تفسیرالمنار، ج۸، ص۳۸۸.</ref> و خوراکی ها و نوشیدنی های لذیذ و گوارا را بر خود [[حرام]] کردهاند، نکوهش میکند: {{متن قرآن|«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خَالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کذَلِک نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»}}. در آیه ۱۴۱ [[سوره انعام]]/۶ نیز پس از تجویز خوردن میوههای گوناگون از زیادهروی در مصرف (اسراف) نهی کرده است و در آیه ۸۷ [[سوره مائده]]/۵ هم مؤمنان را از افراط در استفاده از نعمت های حلال بازداشته است.<ref>مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸-۵۷۹؛ تفسیر مراغی، ج۷، ص۱۱.</ref> | ||
+ | |||
+ | افزون بر لزوم میانهروی در خوردن و آشامیدن، باید در مصرف مال در همه امور زندگی اعتدال داشت، چنانکه بسیاری از مفسران برای اسراف در آیات فوق معنایی وسیع قائل شدهاند؛ آنان مواردی مانند تضییع و اتلاف مال، عدم استفاده از سرمایه،<ref>تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> مصرف بیش از حدّ درآمد<ref>تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> و مصرف بیش از حد نیاز<ref>تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> را از مصادیق اسراف و خروج از میانهروی برشمردهاند. | ||
+ | |||
+ | برخی از آیه ۸۷ [[سوره مائده]]/۵ نیز استفاده کردهاند که در بهرهگیری از امور حلال نباید از حد تجاوز کرد: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»}}. | ||
+ | |||
+ | '''''ج. اعتدال در انفاق:''''' | ||
+ | |||
+ | برگزیدن میانهروی و حد وسط در [[انفاق]] از ویژگی های «عبادالرحمان» شمرده شده است؛ آنان در انفاق نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند، بلکه در میان اسراف (افراط) و اقتار (تفریط) راه میانه را برمیگزینند: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِک قَوَامًا»}}. ([[سوره فرقان]]/۲۵، ۶۷) | ||
+ | |||
+ | بر پایه روایتی [[امام صادق]] علیه السلام در تبیین میانهروی در این آیه مشتی ریگ برداشت و ابتدا مشت خود را محکم گرفت، به گونهای که چیزی از آن نریخت و فرمود: این «اقتار» است. سپس مشتی دیگر برداشت و دست خود را گشود و همه را بر زمین ریخت و فرمود: این اسراف است و در مرتبه سوم مشتی برداشت و بخشی از آن را ریخت و قسمتی را نگاه داشت و فرمود: این «قوام» است؛<ref>الکافی، ج۲، ص۵۴؛ کنزالعرفان، ج۹، ص۴۲۵-۴۲۶.</ref> همچنین [[قرآن کریم]]، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به رعایت میانهروی در انفاق فرامیخواند و از او میخواهد تا دستش را به گردنش زنجیر نکند؛ یعنی انفاق و بخشش را ترک نکند و در عین حال اهل گشاده دستی و اسراف هم نباشد، به گونهای که بر اثر نداری و ناچاری از فعالیت بازماند و خود را سرزنش کند: {{متن قرآن|«وَلاَ تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِک وَلاَ تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا»}}. ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۲۹) | ||
+ | |||
+ | برخی مفسران در توضیح این آیه گفتهاند: انفاق و صرف مال، در یک سوی آن [[بخل]] و [[آز]] است که برای نیازمندان و حتی صاحب مال زیانبار است، زیرا موجب نفرت متقابل مردم و صاحب مال از یکدیگر میشود و در سوی دیگر آن [[تبذیر]] و [[اسراف]] است که آن نیز زیانبار است، زیرا مال بدست نیازمند نمیرسد و در مسیر شایسته و مناسب هزینه نمیگردد و صرف مال در جایگاه مناسب آن، وضعیت میانهای است که مطلوب است و از مجموع دو نهی آیه استفاده میشود.<ref>التحریر والتنویر، ج۱۳، ص۸۴.</ref> | ||
+ | |||
+ | بسیاری از مفسران گفتهاند: گشادهدستی زیاد اگر موجب ناتوانی شخص از پرداختن به دیگر تکالیف گردد، از مصادیق اسراف در انفاق شمرده میشود.<ref>الکشاف، ج۲، ص۷۳؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰؛ ج۶، ص۶۳۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | [[قرآن]] در آیه ۲۱۹ [[سوره بقره]]/۲ نیز به انفاق مازاد بر نیازمندی سفارش میکند:<ref>مجمعالبیان، ج۲، ص۵۵۸.</ref> {{متن قرآن|«وَ یسْأَلُونَک مَاذَا ینفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»}}. در شأن نزول آیه ۱۴۱ [[سوره انعام]]/۶ گفتهاند که شماری از مسلمانان بیش از حد انفاق میکردند، به گونهای که خود در اداره زندگی با مشکل مواجه میشدند و خداوند با نهی {{متن قرآن|«لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَیحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»}} آنان را از افراط در انفاق برحذر داشته است.<ref>جامعالبیان، مج۵، ج۸، ص۸۱۸۲؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸.</ref> | ||
+ | |||
+ | ===۴. اعتدال در حدود و قصاص و انتقام=== | ||
+ | |||
+ | کیفر مجرم و انتقام از او باید عادلانه و متناسب با جرم باشد. [[قرآن کریم]] در صورت ارتکاب قتل عمد برای ولی مقتول، حق [[قصاص]] قرار داده و در اجرای حکم برای ولیّ دم، افراط و خروج از اعتدال را جایز ندانسته است: {{متن قرآن|«وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلاَ یسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا»}} ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۳۳) و چون اعتدال در این مورد لازم است، جایز نیست به جز قاتل، شخص دیگری کشته شود؛<ref>تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴.</ref> یا در برابر یک قتل بیش از یک نفر قصاص شود.<ref>تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref> مگر در صورتی که چند نفر در قتل مشارکت داشته باشند؛ همچنین، پرهیز از افراط در این زمینه اقتضا دارد که کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول نباشد.<ref>جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۳.</ref> بدن قاتل پس از کشته شدن مُثله نشود،<ref>جامع البیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۵؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.</ref> حکم قصاص پیش از صدور حکم قاضی اجرا نگردد.<ref>تفسیر ابنابی حاتم، ج۷، ص۳۲۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۴.</ref> و پس از گرفتن [[دیه]]، قاتل کشته نشود.<ref> تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.</ref> | ||
+ | |||
+ | بر اساس آیات ۳۹-۴۰ [[سوره شوری]] {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینتَصِرُونَ * وَجَزَاء سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ»}}، انتقام از ستمگر جایز شمرده شده است. البته لازم است انتقام به مقدار ستم باشد و از افراط پرهیز گردد؛ ولی با وجود جواز انتقام، خداوند متعال به [[عفو]] و گذشت سفارش کرده است.<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۵۱.</ref> | ||
+ | |||
+ | قرآن کریم همچنین مقابله به مثل در صورت تجاوز مشرکان در ماه های حرام را جایز شمرده است، با این حال به رعایت [[تقوا]] و خارجنشدن از مسیر اعتدال هشدار داده است: {{متن قرآن|«فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیکمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیکمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ»}}<ref>المیزان، ج۲، ص۶۳.</ref> ([[سوره بقره]]/ ۲، ۱۹۴). همچنین خشم و [[کینه]] نسبت به گروهی، نباید زمینه تجاوز و ستم به آنان شود، هر چند از مشرکان باشند:<ref>راهنما، ج۴، ص۲۲۷.</ref> {{متن قرآن|«وَلاَ یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۲). | ||
+ | |||
+ | ==عوامل خروج از اعتدال== | ||
+ | |||
+ | ===۱. جهالت=== | ||
+ | |||
+ | بر اساس آیه ۵۵ [[سوره نمل]]/۲۷، [[حضرت لوط]] علیه السلام، [[جهل|جهالت]] قوم خود ([[قوم لوط]]) را عامل خروج آنان از اعتدال و گرایش آنان به همجنسبازی معرفی میکند: {{متن قرآن|«أَئِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»}}. | ||
+ | |||
+ | ===۲. تمایلات نفسانی=== | ||
+ | |||
+ | [[قرآن کریم]] افراطگرایان را پیرو هوای نفس خویش معرفی میکند: {{متن قرآن|«ولا تُطِعْ مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُطا»}} ([[سوره کهف]]/۱۸، ۲۸) چنان که هواپرستی را عامل انحراف جنسی شمرده است: {{متن قرآن|«وَیرِیدُ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیلاً عَظِیمًا»}} ([[سوره نساء]]/۴، ۲۷). همچنین قرآن از [[مسیحیت|مسیحیان]] میخواهد که در دین خود [[غلو|غلوّ]] نکنند و در پی هوا و هوس [[یهود|یهودیان]] که در دین خود غلوّ کرده و از حد اعتدال خارج شدهاند حرکت نکنند: {{متن قرآن|«قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۷۷) | ||
+ | |||
+ | ===۳. غفلت از یاد خدا=== | ||
+ | |||
+ | در آیه ۲۸ [[سوره کهف]]/۱۸، افراط گرایان را [[غفلت|غافل]] از یاد [[خدا]] معرفی میکند: {{متن قرآن|«وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»}}. | ||
+ | |||
+ | ==مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی== | ||
+ | |||
+ | توجه ویژه [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]] به موضوع اعتدال، گرچه در قالب کلیدواژههای دیگری چون «قوام»، «قصد» و «استقامت» صورت گرفته، با این حال زمینهساز پیدایش اصطلاح «اعتدال» و طرح جدی آن در دانش [[اخلاق]] بوده است. دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانهروی در آن خصلت را اعتدال نامیده<ref>امراض القلوب، ج۱، ص۳۰؛ مدارج السالکین، ج۱، ص۴۰۴؛ اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۶.</ref> و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمردهاند. | ||
+ | |||
+ | به گفته آنان، [[انسان]] دارای قوای چهارگانه عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت است و سعادت و کمال انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگه داشته و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند. در نتیجه این تعادل، از قوه عاقله «[[حکمت]]» پدید میآید و از قوه عامله (عقل عملی) «[[عدالت]]»، از تعادل نیروی غضب «[[شجاعت]]»، و از تعادل نیروی شهوت «[[عفت]]» و پاکدامنی به دست میآید و اعتدال سه قوه اخیر در صورتی است که مطیع اوامر و نواهی عقل نظری باشند.<ref>اسفار، ج۴، ص۱۱۶؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۳۷، ۶۸، ۸۴، ۹۳.</ref> | ||
+ | |||
+ | البته برخی، عدالت را تعادل و کمال همه قوای چهارگانه و حکمت را کمال عقل عملی دانستهاند.<ref>جامع السعادات، ج۱، ص۹۲.</ref> از اینرو در صورت گرفتار آمدن به هر یک از صفات ناشایست، راه درمان را با تقویت صفت مقابل تا حدّ رسیدن به حالت اعتدال دانستهاند.<ref>معارج القدس، ص۷۸، ۸۲-۸۳.</ref> در این میان، واجبات شرعی مانند [[روزه]] و [[انفاق]] و باورهای دینی مانند [[توکل]] و [[زهد]]، نقش بسزایی ایفا میکنند.<ref>روضة المحبین، ج۱، ص۲۲۰.</ref> بنابراین معیار اعتدال، [[عقل]] و [[شرع]] معرفی شده<ref>معارجالقدس، ص۸۸-۸۹.</ref> و در واقع حالت اعتدال همان پایبندی به [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] در رفتار و گفتار شمرده شده است<ref>کتاب الاستقامه، ج۱، ص۳.</ref> که آیاتی همچون {{متن قرآن|«فَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ»}} ([[سوره هود]]/۱۱، ۱۱۲) و {{متن قرآن|«اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ»}} ([[سوره حمد]]/۱، ۶) به آن اشاره دارند.<ref>معارج القدس، ص۸۸.</ref> | ||
+ | |||
+ | همچنین از این آیات برمیآید که انسان بر اثر سیر و سلوک اخلاقی همواره میتواند به اعتدال کامل نزدیکتر شود، گرچه کاملا به آن دست نیابد.<ref>امراض القلوب، ج۱، ص۷؛ معارج القدس، ص۸۸.</ref> بنابراین راه سلوک همواره امتداد داشته و از مرحلهای به مرحلهای متعالیتر صعود میکند؛ همچنین در اخلاق اجتماعی، مفهوم عدالت با این پیش فرض که عدل به معنای استواری در راه [[حق]] و نلغزیدن به سوی [[باطل]] است، به حالت اعتدال [[تفسیر قرآن|تفسیر]] شده است.<ref>التعریفات، ص۱۹۲؛ امراضالقلوب، ج۱، ص۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | در نگاهی کلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی، میتوان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت [[روح]] و روان آدمی یاد کرد.<ref>التوقیف، ج۱، ص۴۷۸؛ التعریفات، ص۱۸۲.</ref> که هماهنگی میان خلقیات و رفتار انسان و در نتیجه آرامش و اطمینان را در پی دارد.<ref>التوقیف، ج۱، ص۴۸۵.</ref> بنابراین هر گونه [[اضطراب]] و پیدایش صفات نکوهیده اخلاقی مانند [[ترس]] و [[نفاق]] و [[جهل]] بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ میدهد.<ref>مفردات، ص۵۳۷-۵۳۸، «ظلم»، ص۶۳۶، «فسد»؛ التوقیف، ج۱، ص۶۴۹.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | علی خراسانی، | + | * [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، علی خراسانی، جلد۳. |
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] | ||
+ | [[رده:اخلاق فردی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۲۳
«اعتدال» به معنای حدّ وسط، میانهروی و برگزیدن راهی میان افراط و تفریط است. در قرآن کریم آیات متعددی درباره رعایت اعتدال در اموری مانند عقیده، رفتار و اقتصاد ذکر شده است. جهل، پیروی از هوای نفس و غفلت از یاد خدا، از جمله عوامل خروج از اعتدال میباشند. در علم اخلاق، برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته شده و میانهروی در آن خصلت را «اعتدال» نامیدهاند.
محتویات
معنای اعتدال
«اعتدال» مصدر باب افتعال از ریشه «عدل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر[۱] و به طور کلی هر گونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است.[۲] از این رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود.[۳] که مفهوم جامع هر دو، فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است. بنابراین دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند.[۴] همچنین با توجه به این که اعتدال به معنای میانهروی است، اسراف نقطه مقابل آن به شمار میرود.[۵]
«اعتدال» در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد. در احادیث اسلامی موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلیدواژه «قصد» (اقتصاد) مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هر گونه خروج از راه اعتدال نوعی ظلم شمرده شده است.[۶]
واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را میتوان از واژگان «قوام» (سوره فرقان/۲۵، ۶۷)، «وسط» (سوره بقره/۲، ۱۴۳)، «قصد» (سوره لقمان/۳۱، ۱۹)، «سواء» (سوره قصص/۲۸، ۲۲) و «حنیف» (سوره آل عمران/۳، ۶۷) استفاده کرد. همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد، با موضوع اعتدال در ارتباط است.
اعتدال ادیان توحیدی
قرآن کریم از حضرت ابراهیم علیه السلام و آیین او به «حَنیف» تعبیر کرده است: «مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکن کانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (سوره آل عمران/۳، ۶۷)، «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکینَ». (سوره نحل/۱۶، ۱۲۰ و نیز آیه ۱۳۵ سوره بقره/۲)
واژه «حنیف» به معنای دور شدن از گمراهی به سوی راه مستقیم بوده و لازمه آن حفظ اعتدال است، از این رو برخی لغویان «حنف» را به معنای اعتدال و آرامش در راه رفتن به گونهای که از مسیر انحرافی رخ ندهد دانسته و حنیف را به انسان باوقار و آرام که از افراط و تفریط، تندی و خروج از اعتدال و نرمی به دور است، معنا کردهاند.[۷] ابراهیم علیه السلام حنیف است، زیرا هم از شرک مصون است و هم از گفتهها و باورهای خارج از اعتدال و غیرواقعی یهود و نصارا برحذر است.[۸]
قرآن کریم همچنین در آیات ۱۲، ۶۰ و ۷۷ سوره مائده/۵ از دین حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام و راهی را که این دو پیامبر الهی بر روی بشریت گشودند به «سواء السبیل» تعبیر کرده است و از آنان میخواهد که بدون غلوّ در همین مسیر اعتدال حرکت کرده و از آن منحرف نگردند. در آیه ۲۲ سوره قصص نیز، حضرت موسی علیه السلام توفیق گام نهادن در سواءالسبیل را آرزو میکند: «قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل». سواءالسّبیل، راه مستقیم و همواری است که از انحراف به راست و چپ و پستی و بلندی و گمراهی و تجاوز مصون است.[۹]
آیه ۵ سوره بینه/۹۸ نیز از فرمان یافتن اهل کتاب به اعتدال و حنیف بودن خبر میدهد: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیؤْتُوا الزَّکاةَ وَذَلِک دِینُ الْقَیمَةِ» از آیه ۶۶ سوره مائده/۵ نیز استفاده میشود که آموزههای کتب آسمانی متعادل و به دور از هر گونه افراط و تفریط است و اهل کتابِ پایبند به تورات و انجیل از اعتدال برخوردارند و امت مقتصد شمرده میشوند.[۱۰] «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یعْمَلُونَ»؛ با این حال بر اساس گزارش قرآن، بسیاری از اهل کتاب از مسیر اعتدال خارج گشتند، از همین رو در آیه ۱۳۵ سوره بقره/۲ آیین معتدل ابراهیم را در مقابل یهودیان و مسیحیان مطرح میکند: «َقَالُواْ کونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» و در آیه ۶۷ سوره آل عمران/۳ یهودی بودن و نصرانی بودن ابراهیم را نفی و بر حنیف بودن او تأکید میکند: «مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکن کانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ». بر اساس آیات ۷۲-۷۷ سوره مائده/۵ و ۱۷۱ سوره نساء/۴ و ۳۰ سوره توبه/۹، یهود و نصارا از حدّ اعتدال و مدار توحید خارج و به غلوّ یعنی الوهیت حضرت عُزَیر و حضرت عیسی و تثلیث گرفتار شدند، چنانکه آیه ۲۷ سوره حدید/۵۷ از رهبانیت و ترک دنیا که بر ساخته مسیحیان است گزارش میکند.
دین اسلام نیز بر اعتدال و میانهروی استوار است و حضرت ابراهیم علیه السلام که نخستین مسلمان است، با وصف «حنیف» ستایش شده است (سوره آلعمران/۳، ۶۷) و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مأمور شده است که از آیین میانه ابراهیم علیه السلام پیروی کند: «ثُمَّ أَوْحَینَا إِلَیک أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (سوره نحل/۱۶، ۱۲۳ و نیز سوره بقره/۲، ۱۳۵). در روایتی امیرمؤمنان علیه السلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را با اوصافی ستوده و از جمله فرموده است: او به میانهروی فرمان داد.[۱۱] دین اسلام بر اثر پیروی از آیین معتدل ابراهیم نیکوتر و برتر معرفی شده است: «وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً» (سوره نساء/۴، ۱۲۵).
«وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ» (سوره بقره/۲، ۱۴۳) بر اساس یک احتمال، این آیه در پی معرفی امت اسلامی با وصف امتی معتدل و میانه است. اعتدال امت اسلامی -در مقایسه با سایر امت ها از جمله یهودیان و مسیحیان- میتواند از جهت اعتقاد، جهان بینی، اخلاق، احکام، آداب و همه امور زندگی باشد، زیرا این امت از جهت عقیده گرفتار غلوّ، شرک، جبر و تفویض نیست و درباره صفات خدا نه معتقد به تشبیه است و نه تعطیل، نه در امور مادی غوطه ور شده تا از معنویات غافل شود و نه به رهبانیت و ترک دنیا روی آورده است، پس از جهت اخلاق، عبادت، اعتقاد و همه امور زندگی معتدل است و چون مسلمانان در مسیر میانه قرار دارند میتوانند همه خطوط انحرافی چپ و راست را ببینند و شاهد سایر امت ها باشند.[۱۲]
برخی ذیل این آیه گفتهاند: اعتدال و وسط بودن امت اسلامی نشان هدایت این امت به وسیله خدای سبحان است و آنان در اعتقاد، میان افراط -یعنی شرک و اعتقاد به تعدد خدایان- و تفریط -یعنی الحاد- قرار دارند و در اخلاق بین حق روح و حق جسم جمع کرده و دارای اعتدالاند.[۱۳] بر پایه روایتی امام صادق علیه السلام در تبیین «خَیرَ اُمَّة» در آیه «کنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» (سوره آل عمران/۳، ۱۱۰)، آنان را امتی میداند که اجابت دعوت حضرت ابراهیم برای آنها واجب شد و آنها امتی میانهرو و بهترین امتی هستند که برای مردم فرستاده شدهاند.[۱۴]
قرآن کریم خود را نیز کتابی معتدل و به دور از هر گونه انحراف و کژی شناسانده و از خود با وصف «قیّم» که به معنای معتدل و مستقیم است، یاد میکند[۱۵]: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکتَابَ وَلَمْ یجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَیمًا لِّینذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ». (سوره کهف/۱۸، ۱-۲)
انواع اعتدال
۱. اعتدال در عقیده
اعتدال در عقیده با اعتقاد به توحید و تسلیم در برابر حق تأمین میشود، چنان که از ابراهیم علیه السلام که از برترین درجات توحید و تسلیم برخوردار است بارها با وصف «حنیف» یاد شده است (سوره آل عمران/۳، ۶۷؛ سوره نحل/۱۶، ۱۲۰) و از طریقی که پیامبران بر پایه یکتاپرستی بنا نهادهاند به «صراط مستقیم» تعبیر شده است. (سوره آل عمران/۳، ۵۱)
بنابراین، توحید، میانه انکار خدا و شرک به خداست.[۱۶] و هر کس به کفر و شرک آلوده باشد از مسیر و محدوده اعتدال خارج شده است: «فَمَن کفَرَ بَعْدَ ذَلِک مِنکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ» (سوره مائده/۵، ۱۲)، «وَمَن یتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ» (سوره بقره/۲، ۱۰۸). در آیه ۲۲ سوره ملک/ ۶۷ اعتدال انسان مؤمن به راه رفتن شخص ایستاده در راه مستقیم و انحراف کافر از اعتدال را به راه رفتن انسان نگونسار تشبیه کرده است: «اَفَمَن یَمشی مُکِبًّا عَلی وجهِهِ اَهدی اَمَّن یَمشی سَویًّا عَلی صِراط مُستَقیم».
همچنین قرآن کریم، شرک به خدا و ایمان نیاوردن به آیات الهی را اسراف و خروج از مرز اعتدال دانسته و آن را عامل دشواری زندگی دنیا و عذاب دردناک و ماندگار آخرت میشمارد: «وَکذَلِک نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یؤْمِن بِآیاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى» (سوره طه/۲۰، ۱۲۷) آیه ۳۴ سوره غافر/۴۰ منکران نبوت را مُسرف و گرفتار ریب خوانده است: «کذَلِک یضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ».
شماری از آیات قرآن کریم، از اهل کتاب و مسیحیان میخواهد تا در باورهای خود معتدل و بر توحید و نفی شرک که از آموزههای ادیان الهی است پایبند باشند و به الوهیت عیسی علیه السلام و تثلیث که کفر به خدا و مصداق غلوّ در دین است معتقد نشوند: «یاَهلَ الکِتبِ لا تَغلوا فی دینِکُم ولاتَقولوا عَلَی اللّهِ اِلاَّ الحَقَّ اِنَّمَا المَسیحُ عیسَی ابنُ مَریَمَ رَسولُ اللّهِ و کَلِمَتُهُ اَلقها اِلی مَریَمَ و رُوحٌ مِنهُ فَامِنوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ و لاتَقولوا ثَلثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ سُبحنَهُ اَن یَکونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّموتِ و ما فِیالاَرضِ وکَفی بِاللّهِ وکیلا». (سوره نساء/۴، ۱۷۱) در آیات ۷۲-۷۳ سوره مائده/۵ هم تأکید میکند که خروج از راه میانه توحید و اعتقاد به الوهیت مسیح و تثلیث، موجب شرک و کفر و غلوّ در دین است.
۲. اعتدال در رفتار
انطباق رفتار با شریعت و نیز هماهنگی آن با عرف، معیار اعتدال رفتار است، بنابراین بر اساس آموزههای قرآن کریم هر عملی که از مصادیق بندگی خدا به حساب آید دارای اعتدال است: «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» (سوره یس/۳۶، ۶۱). در مقابل، هر گونه عصیان و نافرمانی پروردگار، خروج از حد اعتدال بوده و اسراف شمرده شده است، از همین رو خداوند در آیه ۵۳ سوره زمر/۳۹ از گناهکاران با تعبیر اسرافکاران یاد کرده: «الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ» و آنان را به توبه فرامیخواند: «قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا». در آیه ۱۴۷ سوره آل عمران/۳ نیز گناهان را اسراف دانسته و طلب آمرزش مؤمنان از اسراف را گزارش میکند: «ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا».
به گفته جمعی از مفسران، اسراف در این آیه شامل هر گونه افراط و تفریط میشود.[۱۷] همچنین در آیه ۲۸ سوره کهف/۱۸ کسانی را که غفلت بر دلشان چیره شده و از هوای نفس پیروی میکنند به افراط و خروج از حد میانه وصف کرده است و از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواهد از آنان اطاعت نکند: «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکانَ أَمْرُهُ فُرُطًا».
قرآن کریم بنیاسرائیل را از ریختن خون بی گناهان و فساد در زمین نهی کرده و از فساد و تبهکاری آنان به اسراف تعبیر میکند: «ثُمَّ إِنَّ کثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (سوره مائده/۵، ۳۲)، چنانکه خودکامگی و استکبار و عصیان و طغیان فرعون نیز اسراف، و فرعون از مصادیق مسرفان به شمار آمده است: «إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» (سوره یونس/۱۰، ۸۳)، «إِنَّهُ کانَ عَالِیا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ». (سوره دخان/۴۴، ۳۱)
از مصادیق اعتدال در رفتار، اعتدال در امور جنسی است. بر اساس آموزههای قرآن کریم مردان و زنان باید با ازدواج و تشکیل خانواده به نیازهای جنسی خود پاسخ دهند و هر گونه کامجویی جنسی خارج از چارچوب زندگی زناشویی افراط و خروج از حد اعتدال است؛ آیه ۳۱ سوره معارج/۷۰، روابط جنسی خارج از حدود پذیرفته شده را تجاوز و خروج از اعتدال برمیشمارد: «فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْعَادُونَ». از همین رو قوم لوط که زنان را وانهاده و به همجنسبازی گراییده بودند به شدت نکوهش شده و اسرافکار شمرده شدهاند: «إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ».
بر اساس آموزههای قرآن کریم، باید به هنگام عادت ماهیانه همسران، در معاشرت با آنان اعتدل را رعایت کرد. در شأن نزول آیه ۲۲۲ سوره بقره/۲ آمده که یهودیان معاشرت با زنان در دوران حیض را به طور مطلق حرام، و نصارا مطلقاً جایز میدانستند و حتی آمیزش در آن حالت را جایز میشمردند. مشرکان عرب به ویژه آنان که در مدینه زندگی میکردند تحت تأثیر یهود از زنان حایض جدا میشدند. هنگامی که در اینباره از پیامبر سؤال شد، آیه زیر نازل گردید و از مسلمانان خواست تا راه میانه را برگزینند و در دوران قاعدگی فقط از آمیزش با آنان کناره گیرند: «وَیسْأَلُونَک عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یطْهُرْنَ».[۱۸]
اعتدال در راه رفتن و در سخن گفتن و پرهیز از فریاد و صدای بلند نیز از مصادیق اعتدال در رفتار است که قرآن کریم در قالب اندرزهای لقمان به فرزندش بر آنها پای فشرده است: «وَاقْصِدْ فِی مَشْیک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (سوره لقمان/۳۱، ۱۹). بر پایه روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام، رعایت حدّ متعارف و اعتدال در سخن گفتن و نیز اعتدال در راه رفتن از نشانههای جوانمردی شمرده شده است.[۱۹]
اعتدال صدا در نماز نیز سفارش شده است؛ خدای متعالی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: نمازت را به صدای بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن و میان آن دو، راهی (معتدل) بجوی: «وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِک وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِک سَبِیلاً» (سوره اسراء/۱۷، ۱۱۰).
اعتدال در عبادت نیز از آیات نخست سوره طه استفاده شده است. بر پایه روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام، پاهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اثر ایستادن به نماز ورم میکرد و خداوند با فروفرستادن این آیات از او خواست تا خود را به تعب و رنج نیفکند «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلَّا تَذْکرَةً لِّمَن یخْشَى» (سوره طه/۲۰، ۱-۳).[۲۰]
۳. اعتدال در امور اقتصادی
این نوع از اعتدال، خود دارای مصادیق گوناگونی است:
الف. اعتدال در بهرهگیری از نعمتهای دنیوی:
در کسب ثروت نباید از مرزهای تعیین شده خارج شد، بلکه باید با توجه به حقوق دیگران اعتدال را رعایت کرد. آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ استفاده از ثمره زراعت را جایز شمرده و سپس از اسراف نهی میکند که بنابر یک احتمال، اسراف در این آیه به معنای نپرداختن حقوق تهیدستان است.[۲۱] «کلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ».
در آیه ۶ سوره نساء/۴ نیز کسب مال از راهِ نامشروع و از جمله تصرف در مال یتیم اسراف و خروج از اعتدال شمرده شده است: «فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکلُوهَا إِسْرَافًا وَ بِدَارًا».
در مقابل، ترک دنیا و عدم بهرهگیری از مواهب الهی نیز مذموم است، چنانکه قرآن کریم مسیحیان را به سبب گرایش به رهبانیت نکوهش میکند و رهبانیت را نه از جانب خدا، بلکه ساخته و پرداخته مسیحیان میداند: [۲۲]«وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا مَا کتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ...» (سوره حدید/۵۷، ۲۷).
همچنین قرآن از مؤمنان میخواهد در زمینه استفاده از نعمت های حلال الهی جانب اعتدال را رعایت کنند و بیجهت آن را بر خود حرام نکنند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْمُعْتَدِینَ». (سوره مائده/۵، ۸۷) بر اساس شأن نزول این آیه، هنگامی که گروهی از صحابه تصمیم گرفتند از ترس قیامت لذت های دنیا را ترک گویند و تنها به عبادت بپردازند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنان را از این کار بازداشت و فرمود: من، هم تهجد میکنم و هم میخوابم؛ برخی روزها را روزه میدارم و بعضی را افطار میکنم، گوشت و چربی میخورم و با زنان خلوت میکنم، این سنّت من است و هر که از آن روی برگرداند از من نیست. آنگاه صحابه را گرد هم آورد و در اجتماع آنان فرمود: چرا گروهی از شما، زنان، طعام ها، بوی خوش، خواب و سایر لذت های مباح را بر خویش حرام کردهاند؟ بدانید که من شما را به زندگی همانند احبار و زهدپیشگان نصارا فرمان نمیدهم، زیرا در دین من پرهیز از خوردن گوشت و تحریم زنان و صومعهنشینی نیست. سیاحت امت من روزه و رهبانیت آنان جهاد است. خدای را بپرستید، به او شرک نورزید و حج و عمره بهجاآورید و نماز برپا دارید و زکات دهید و روزه ماه رمضان بدارید. همانا آنان که پیش از شما بودند به جهت سختگیری بر خود هلاک شدند. آنان بر خود سخت گرفتند و خدا برایشان سخت گرفت. آن هنگام آیه فوق نازل شد.[۲۳]
در آیات ۱۷۲ سوره بقره/۲ و ۸۸ سوره مائده/۵ و ۵۱ سوره مومنون/۲۳ نیز بر استفاده از امور حلال فرمان داده است. البته انسان به هنگام برخورداری از نعمت های دنیوی نباید در لذت های زودگذر دنیوی فرو رود و در شادمانی افراط کند، زیرا موجب بیتوجهی انسان به آخرت و عمل صالح میگردد، چنان که بنیاسرائیل به قارون مالاندوز گفتند: «لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ» (سوره قصص/۲۸، ۷۶). «فَرِح» صیغه مبالغه و به معنای کسی است که در شادمانی افراط کند.[۲۴]
بنابراین انسان میتواند در حالی که برای آخرت و سرای باقی میکوشد، از نعمت های دنیوی نیز برخوردار باشد: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاک اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَک مِنَ الدُّنْیا». (سوره قصص/۲۸، ۷۷)
ب. اعتدال در خوردن و آشامیدن:
آیه ۳۱ سوره اعراف/۷ پس از بیان جواز عمومی خوردن و آشامیدن، رعایت اعتدال و پرهیز از پرخوری زیانبار[۲۵] را یادآور شده است: «کلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَیحِبُّ الْمُسْرِفِینَ». در آیه ۳۲ این سوره، خداوند کسانی را که تفریط کرده[۲۶] و خوراکی ها و نوشیدنی های لذیذ و گوارا را بر خود حرام کردهاند، نکوهش میکند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خَالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کذَلِک نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ». در آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ نیز پس از تجویز خوردن میوههای گوناگون از زیادهروی در مصرف (اسراف) نهی کرده است و در آیه ۸۷ سوره مائده/۵ هم مؤمنان را از افراط در استفاده از نعمت های حلال بازداشته است.[۲۷]
افزون بر لزوم میانهروی در خوردن و آشامیدن، باید در مصرف مال در همه امور زندگی اعتدال داشت، چنانکه بسیاری از مفسران برای اسراف در آیات فوق معنایی وسیع قائل شدهاند؛ آنان مواردی مانند تضییع و اتلاف مال، عدم استفاده از سرمایه،[۲۸] مصرف بیش از حدّ درآمد[۲۹] و مصرف بیش از حد نیاز[۳۰] را از مصادیق اسراف و خروج از میانهروی برشمردهاند.
برخی از آیه ۸۷ سوره مائده/۵ نیز استفاده کردهاند که در بهرهگیری از امور حلال نباید از حد تجاوز کرد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْمُعْتَدِینَ».
ج. اعتدال در انفاق:
برگزیدن میانهروی و حد وسط در انفاق از ویژگی های «عبادالرحمان» شمرده شده است؛ آنان در انفاق نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند، بلکه در میان اسراف (افراط) و اقتار (تفریط) راه میانه را برمیگزینند: «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِک قَوَامًا». (سوره فرقان/۲۵، ۶۷)
بر پایه روایتی امام صادق علیه السلام در تبیین میانهروی در این آیه مشتی ریگ برداشت و ابتدا مشت خود را محکم گرفت، به گونهای که چیزی از آن نریخت و فرمود: این «اقتار» است. سپس مشتی دیگر برداشت و دست خود را گشود و همه را بر زمین ریخت و فرمود: این اسراف است و در مرتبه سوم مشتی برداشت و بخشی از آن را ریخت و قسمتی را نگاه داشت و فرمود: این «قوام» است؛[۳۱] همچنین قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به رعایت میانهروی در انفاق فرامیخواند و از او میخواهد تا دستش را به گردنش زنجیر نکند؛ یعنی انفاق و بخشش را ترک نکند و در عین حال اهل گشاده دستی و اسراف هم نباشد، به گونهای که بر اثر نداری و ناچاری از فعالیت بازماند و خود را سرزنش کند: «وَلاَ تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِک وَلاَ تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا». (سوره اسراء/۱۷، ۲۹)
برخی مفسران در توضیح این آیه گفتهاند: انفاق و صرف مال، در یک سوی آن بخل و آز است که برای نیازمندان و حتی صاحب مال زیانبار است، زیرا موجب نفرت متقابل مردم و صاحب مال از یکدیگر میشود و در سوی دیگر آن تبذیر و اسراف است که آن نیز زیانبار است، زیرا مال بدست نیازمند نمیرسد و در مسیر شایسته و مناسب هزینه نمیگردد و صرف مال در جایگاه مناسب آن، وضعیت میانهای است که مطلوب است و از مجموع دو نهی آیه استفاده میشود.[۳۲]
بسیاری از مفسران گفتهاند: گشادهدستی زیاد اگر موجب ناتوانی شخص از پرداختن به دیگر تکالیف گردد، از مصادیق اسراف در انفاق شمرده میشود.[۳۳]
قرآن در آیه ۲۱۹ سوره بقره/۲ نیز به انفاق مازاد بر نیازمندی سفارش میکند:[۳۴] «وَ یسْأَلُونَک مَاذَا ینفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ». در شأن نزول آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ گفتهاند که شماری از مسلمانان بیش از حد انفاق میکردند، به گونهای که خود در اداره زندگی با مشکل مواجه میشدند و خداوند با نهی «لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَیحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» آنان را از افراط در انفاق برحذر داشته است.[۳۵]
۴. اعتدال در حدود و قصاص و انتقام
کیفر مجرم و انتقام از او باید عادلانه و متناسب با جرم باشد. قرآن کریم در صورت ارتکاب قتل عمد برای ولی مقتول، حق قصاص قرار داده و در اجرای حکم برای ولیّ دم، افراط و خروج از اعتدال را جایز ندانسته است: «وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلاَ یسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا» (سوره اسراء/۱۷، ۳۳) و چون اعتدال در این مورد لازم است، جایز نیست به جز قاتل، شخص دیگری کشته شود؛[۳۶] یا در برابر یک قتل بیش از یک نفر قصاص شود.[۳۷] مگر در صورتی که چند نفر در قتل مشارکت داشته باشند؛ همچنین، پرهیز از افراط در این زمینه اقتضا دارد که کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول نباشد.[۳۸] بدن قاتل پس از کشته شدن مُثله نشود،[۳۹] حکم قصاص پیش از صدور حکم قاضی اجرا نگردد.[۴۰] و پس از گرفتن دیه، قاتل کشته نشود.[۴۱]
بر اساس آیات ۳۹-۴۰ سوره شوری «وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینتَصِرُونَ * وَجَزَاء سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ»، انتقام از ستمگر جایز شمرده شده است. البته لازم است انتقام به مقدار ستم باشد و از افراط پرهیز گردد؛ ولی با وجود جواز انتقام، خداوند متعال به عفو و گذشت سفارش کرده است.[۴۲]
قرآن کریم همچنین مقابله به مثل در صورت تجاوز مشرکان در ماه های حرام را جایز شمرده است، با این حال به رعایت تقوا و خارجنشدن از مسیر اعتدال هشدار داده است: «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیکمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیکمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ»[۴۳] (سوره بقره/ ۲، ۱۹۴). همچنین خشم و کینه نسبت به گروهی، نباید زمینه تجاوز و ستم به آنان شود، هر چند از مشرکان باشند:[۴۴] «وَلاَ یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ» (سوره مائده/۵، ۲).
عوامل خروج از اعتدال
۱. جهالت
بر اساس آیه ۵۵ سوره نمل/۲۷، حضرت لوط علیه السلام، جهالت قوم خود (قوم لوط) را عامل خروج آنان از اعتدال و گرایش آنان به همجنسبازی معرفی میکند: «أَئِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».
۲. تمایلات نفسانی
قرآن کریم افراطگرایان را پیرو هوای نفس خویش معرفی میکند: «ولا تُطِعْ مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُطا» (سوره کهف/۱۸، ۲۸) چنان که هواپرستی را عامل انحراف جنسی شمرده است: «وَیرِیدُ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیلاً عَظِیمًا» (سوره نساء/۴، ۲۷). همچنین قرآن از مسیحیان میخواهد که در دین خود غلوّ نکنند و در پی هوا و هوس یهودیان که در دین خود غلوّ کرده و از حد اعتدال خارج شدهاند حرکت نکنند: «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ». (سوره مائده/۵، ۷۷)
۳. غفلت از یاد خدا
در آیه ۲۸ سوره کهف/۱۸، افراط گرایان را غافل از یاد خدا معرفی میکند: «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکانَ أَمْرُهُ فُرُطًا».
مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی
توجه ویژه آیات و روایات به موضوع اعتدال، گرچه در قالب کلیدواژههای دیگری چون «قوام»، «قصد» و «استقامت» صورت گرفته، با این حال زمینهساز پیدایش اصطلاح «اعتدال» و طرح جدی آن در دانش اخلاق بوده است. دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانهروی در آن خصلت را اعتدال نامیده[۴۵] و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمردهاند.
به گفته آنان، انسان دارای قوای چهارگانه عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت است و سعادت و کمال انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگه داشته و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند. در نتیجه این تعادل، از قوه عاقله «حکمت» پدید میآید و از قوه عامله (عقل عملی) «عدالت»، از تعادل نیروی غضب «شجاعت»، و از تعادل نیروی شهوت «عفت» و پاکدامنی به دست میآید و اعتدال سه قوه اخیر در صورتی است که مطیع اوامر و نواهی عقل نظری باشند.[۴۶]
البته برخی، عدالت را تعادل و کمال همه قوای چهارگانه و حکمت را کمال عقل عملی دانستهاند.[۴۷] از اینرو در صورت گرفتار آمدن به هر یک از صفات ناشایست، راه درمان را با تقویت صفت مقابل تا حدّ رسیدن به حالت اعتدال دانستهاند.[۴۸] در این میان، واجبات شرعی مانند روزه و انفاق و باورهای دینی مانند توکل و زهد، نقش بسزایی ایفا میکنند.[۴۹] بنابراین معیار اعتدال، عقل و شرع معرفی شده[۵۰] و در واقع حالت اعتدال همان پایبندی به کتاب و سنت در رفتار و گفتار شمرده شده است[۵۱] که آیاتی همچون «فَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ» (سوره هود/۱۱، ۱۱۲) و «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» (سوره حمد/۱، ۶) به آن اشاره دارند.[۵۲]
همچنین از این آیات برمیآید که انسان بر اثر سیر و سلوک اخلاقی همواره میتواند به اعتدال کامل نزدیکتر شود، گرچه کاملا به آن دست نیابد.[۵۳] بنابراین راه سلوک همواره امتداد داشته و از مرحلهای به مرحلهای متعالیتر صعود میکند؛ همچنین در اخلاق اجتماعی، مفهوم عدالت با این پیش فرض که عدل به معنای استواری در راه حق و نلغزیدن به سوی باطل است، به حالت اعتدال تفسیر شده است.[۵۴]
در نگاهی کلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی، میتوان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت روح و روان آدمی یاد کرد.[۵۵] که هماهنگی میان خلقیات و رفتار انسان و در نتیجه آرامش و اطمینان را در پی دارد.[۵۶] بنابراین هر گونه اضطراب و پیدایش صفات نکوهیده اخلاقی مانند ترس و نفاق و جهل بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ میدهد.[۵۷]
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموسالمحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».
- ↑ مفردات، ص۵۵۳، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۶۱۶۲، «فرط».
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».
- ↑ التعریفات، ص۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴، ۱۰۳، ۱۹۵، ۲۲۲؛ نامه ۲۱، ۳۱، حکمت ۱۴۰.
- ↑ التحقیق، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵، «حنف».
- ↑ همان.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۲۸۰.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۴۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.
- ↑ تفسیرالمنار، ج۲، ص۴۵؛ المیزان، ج۱، ص۳۱۵؛ نمونه، ج۱، ص۴۸۷.
- ↑ الکاشف، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۵۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۳؛ نمونه، ج۱۲، ص۳۴۲.
- ↑ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۵.
- ↑ روضالجنان، ج۳، ص۲۳۰؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۱۸.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۵۷؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۸۴؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۵۴۹.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۲۹۶؛ تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵۳۶۶؛ نمونه، ج۲۳، ص۳۸۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۶۴؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۳۹۱۴۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۱۷۷؛ التحریر والتنویر، ج۲۰، ص۱۷۸.
- ↑ احکامالقرآن، جصاص، ج۳، ص۵۲؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۳۸.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۸، ص۲۱۴؛ تفسیرالمنار، ج۸، ص۳۸۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸-۵۷۹؛ تفسیر مراغی، ج۷، ص۱۱.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۴؛ کنزالعرفان، ج۹، ص۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۱۳، ص۸۴.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۷۳؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰؛ ج۶، ص۶۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۵۵۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۵، ج۸، ص۸۱۸۲؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ جامع البیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۵؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۷، ص۳۲۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۵۱.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۶۳.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۳۰؛ مدارج السالکین، ج۱، ص۴۰۴؛ اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۶.
- ↑ اسفار، ج۴، ص۱۱۶؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۳۷، ۶۸، ۸۴، ۹۳.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۹۲.
- ↑ معارج القدس، ص۷۸، ۸۲-۸۳.
- ↑ روضة المحبین، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ معارجالقدس، ص۸۸-۸۹.
- ↑ کتاب الاستقامه، ج۱، ص۳.
- ↑ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۷؛ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ التعریفات، ص۱۹۲؛ امراضالقلوب، ج۱، ص۶.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۷۸؛ التعریفات، ص۱۸۲.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ مفردات، ص۵۳۷-۵۳۸، «ظلم»، ص۶۳۶، «فسد»؛ التوقیف، ج۱، ص۶۴۹.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، علی خراسانی، جلد۳.