رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سیاق آیات: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (8پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
__toc__
 
  
از جمله اصطلاحات رایج در مباحث قرآنی به خصوص «تفسیر»، اصطلاح «سیاق آیات» می باشد.  
+
از جمله اصطلاحات رایج در [[علوم قرآن|علوم قرآنی]] به خصوص «[[تفسیر قرآن|تفسیر]]»، اصطلاح «سیاق آیات» می باشد. در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جمله‌ها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مى‌آید، بر اساس همان نظم کلمات و جمله‌هاست. به آیاتی که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده و موضوع واحدی را دنبال کنند آیات «هم سیاق» می گویند.
  
«سیاق» را می توان از ریشه کلمه «سوق» به معنی حرکت دادن یا جهت دادن دانست؛ نظیر آنچه که در این آیه شریفه آمده است: {{متن قرآن|«وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا»}}؛ و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى‌رانيم.([[سوره مريم]]- 86)
+
==معناشناسی سیاق==
 +
«سیاق» را می توان از ریشه کلمه «سوق» به معنی حرکت دادن یا جهت دادن دانست؛ نظیر آنچه که در این [[آیه]] شریفه آمده است: {{متن قرآن|«وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا»}}؛ و مجرمان را با حال تشنگى به سوى [[دوزخ]] مى‌رانیم ([[سوره مریم]]، ۸۶).
  
با توجه به این معنی، آیاتی را می توان «هم سیاق» برشمرد که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده، و آهنگ و موضوع واحدی را دنبال کنند. همچنین مى‌توان معناى اصطلاحى آن را چنين تعريف كرد: «سياق عبارت است از نوع چينش كلمات يك جمله و پيوند آن با جمله‌هاى پيشين و پسين و محتواى كلى برآمده از آن».  
+
با توجه به این معنی، آیاتی را می توان «هم سیاق» برشمرد که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده، و آهنگ و موضوع واحدی را دنبال کنند. همچنین مى‌توان معناى اصطلاحى آن را چنین تعریف کرد: «سیاق عبارت است از نوع چینش کلمات یک جمله و پیوند آن با جمله‌هاى پیشین و پسین و محتواى کلى برآمده از آن».  
  
يا بگوييم: «سياق كيفيت قرار گرفتن يك لفظ در يك جمله و جايگاه آن و پيوند خاص ميان مفردات يك جمله و جمله‌هاى قبل و بعد است به گونه‌اى كه بتوان از آن معنايى كشف كرد كه از منطوق و مفهوم آيه آشكارا به دست نمى‌آيد، بلكه از لوازم عقلى آن است».
+
یا بگوییم: «سیاق کیفیت قرار گرفتن یک لفظ در یک جمله و جایگاه آن و پیوند خاص میان مفردات یک جمله و جمله‌هاى قبل و بعد است، به گونه‌اى که بتوان از آن معنایى کشف کرد که از [[مفهوم و منطوق|منطوق و مفهوم]] آیه آشکارا به دست نمى‌آید، بلکه از لوازم عقلى آن است».
  
در معناى اصطلاحى «سیاق» نظم و ترتيب جمله‌ها و چينش كلمات مورد نظر است و مطلبى كه از سياق بدست مى‌آيد، بر اساس همان نظم كلمات و جمله‌هاست.
+
در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جمله‌ها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مى‌آید، بر اساس همان نظم کلمات و جمله‌هاست.
  
به اين نكته بايد توجه داشت كه سياق گاهى مربوط به متن است و گاهى مربوط به چگونگى تلفظ و اداى جمله از سوى متكلم، كه مى‌توان به آن «سياق آوايى» گفت. يك جمله ممكن است طورى تلفظ شود كه معناى جمله خبرى بدهد و ممكن است عين همان جمله به گونه‌اى ادا شود كه معناى استفهام انكارى بدهد. البته امروزه با علامت‌گذارى‌هاى معمول در ويراستارى، نوع جمله تعيين مى‌شود ولى ما در اينجا با سياق متن بدون در نظر گرفتن چگونگى تلفظ آن سروكار داريم.
+
به این نکته باید توجه داشت که سیاق گاهى مربوط به متن است و گاهى مربوط به چگونگى تلفظ و اداى جمله از سوى متکلم، که مى‌توان به آن «سیاق آوایى» گفت. یک جمله ممکن است طورى تلفظ شود که معناى جمله خبرى بدهد و ممکن است عین همان جمله به گونه‌اى ادا شود که معناى استفهام انکارى بدهد. البته امروزه با علامت‌گذارى‌هاى معمول در ویراستارى، نوع جمله تعیین مى‌شود، ولى ما در اینجا با سیاق متن بدون در نظر گرفتن چگونگى تلفظ آن سروکار داریم.
  
اساساً دلالت سياق از مقوله دلالت عقلى و بر اساس التزامات عقلى الفاظ است و در استفاده از سياق جمله بايد صرفا از التزامات لفظ استفاده كرد. بنابراين استفاده از قراين خارجى مانند شأن نزولها و آيات ديگر قرآن كه در كنار آيه مورد بحث قرار ندارد و همچنين قواعد شرعى و مانند آنها، دلالت سياق به شمار نمى‌آيد.
+
اساساً دلالت سیاق از مقوله دلالت عقلى و بر اساس التزامات عقلى الفاظ است و در استفاده از سیاق جمله باید صرفا از التزامات لفظ استفاده کرد. بنابراین استفاده از قراین خارجى مانند [[شأن نزول]] و آیات دیگر [[قرآن]] که در کنار آیه مورد بحث قرار ندارد و همچنین قواعد شرعى و مانند آنها، دلالت سیاق به شمار نمى‌آید.
  
مثلا آيه شريفه {{متن قرآن|«وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ»}} (نساء، 2) را با توجه به احكام شرعى چنين معنا مى‌كنيم كه اموال يتيمان را «پس از بلوغ» به آنها بدهيد. عبارت «پس از بلوغ» را از سياق آيه استفاده نكرده‌ايم بلكه آن را از يك حكم شرعى استفاده كرده‌ايم.  
+
مثلا آیه شریفه {{متن قرآن|«وَ آتُوا الْیتامى أَمْوالَهُمْ»}} ([[سوره نساء]]، ۲) را با توجه به [[احکام شرعی|احکام شرعى]] چنین معنا مى‌کنیم که اموال یتیمان را «پس از بلوغ» به آنها بدهید. عبارت «پس از بلوغ» را از سیاق آیه استفاده نکرده‌ایم بلکه آن را از یک حکم شرعى استفاده کرده‌ایم.  
  
استفاده از دلالت سياق، كمبود لفظ در بيان معانى را تا اندازه‌اى جبران مى‌كند. سياق آنچنان اهميتى دارد كه مى‌توان معناى مراد لفظى را كه از اضداد است به وسيله آن معلوم ساخت. همچنين مخاطب با توجه به سياق كلام مى‌تواند معناى مجازى لفظ را بفهمد.
+
استفاده از دلالت سیاق، کمبود لفظ در بیان معانى را تا اندازه‌اى جبران مى‌کند. سیاق آنچنان اهمیتى دارد که مى‌توان معناى مراد لفظى را که از اضداد است، به وسیله آن معلوم ساخت. همچنین مخاطب با توجه به سیاق کلام مى‌تواند معناى مجازى لفظ را بفهمد.
  
با اين كه دلالت سياق در هر نوع متنى كاربرد دارد ولى استفاده از آن در تفسير قرآن و فهم معناى مراد آيات قرآنى بسيار كارساز است، چون قرآن با ادبيات خاصى كه دارد، با كمترين لفظ بيشترين معنا را افاده مى‌كند و توجه به سياق ما را به درك معانى ديگرى فراتر از [[مفهوم و منطوق]] لفظ سوق مى‌دهد.
+
با این که دلالت سیاق در هر نوع متنى کاربرد دارد، ولى استفاده از آن در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] و فهم معناى مراد آیات قرآنى بسیار کارساز است، چون قرآن با ادبیات خاصى که دارد، با کمترین لفظ، بیشترین معنا را افاده مى‌کند و توجه به سیاق ما را به درک معانى دیگرى فراتر از [[مفهوم و منطوق]] لفظ سوق مى‌دهد.
  
==«سیاق» از نظر عالمان قرآنی==
+
==سیاق از نظر عالمان قرآنی==
  
مفسران و دانشمندان علوم قرآنى همواره به ارزش و اهميت دلالت سياق در فهم درست آيات قرآنى توجه داشته‌اند.
+
مفسران و دانشمندان [[علوم قرآن|علوم قرآنى]] همواره به ارزش و اهمیت دلالت سیاق در فهم درست آیات قرآنى توجه داشته‌اند. به نظر [[فخر رازى]] بیشترین لطایف قرآن در ترتیبات و روابط آیات قرار داده شده است.<ref>فخررازى، مفاتیح الغیب تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۰. </ref>
  
به نظر فخر رازى بيشترين لطايف قرآن در ترتيبات و روابط آيات قرار داده شده است.<ref>فخررازى، مفاتيح الغيب تفسير كبير، ج 10، ص 110. </ref>
+
[[محمد بن بهادر زرکشی|زرکشى]] دلالت سیاق را در تبیین [[مجمل و مبین|مجمل]] و تخصیص [[عام و خاص|عام]] و تقیید [[مطلق و مقید|مطلق]] و تنوع [[دلالت الفاظ قرآن|دلالت]] راهگشا مى‌داند و مى‌گوید: دلالت سیاق از بزرگ‌ترین قراینى است که مراد متکلم را مى‌رساند و هر کس از آن غفلت کند، در موارد مشابه آن دچار اشتباه مى‌شود و در مناظرات خود مغالطه مى‌کند. به این سخن خداوند بنگر: {{متن قرآن|«ذُقْ اِنَّک أَنْتَ الْعَزیزُ الْکریمُ»}} ([[سوره دخان]]، ۴۹) خواهى دید که سیاق آن دلالت مى‌کند که منظور از عزیز و کریم، ذلیل و حقیر است.<ref>زرکشى، البرهان فى علوم القرآن، ج۲، ص۲۰۰، چون این آیه در ردیف آیاتى است که مربوط به عذاب هاى دوزخیان است و این خطاب متوجه اهل جهنم است.</ref>
  
زركشى دلالت سياق را در تبيين مجمل و تخصيص عام و تقييد مطلق و تنوع دلالت راهگشا مى‌داند و مى‌گويد: دلالت سياق از بزرگ‌ترين قراينى است كه مراد متكلم را مى‌رساند و هر كس از آن غفلت كند، در موارد مشابه آن دچار اشتباه مى‌شود و در مناظرات خود مغالطه مى‌كند. به اين سخن خداوند بنگر: {{متن قرآن|«ذُقْ اِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ»}} ([[سوره دخان]]، 49) خواهى ديد كه سياق آن دلالت مى‌كند كه منظور از عزيز و كريم، ذليل و حقير است.<ref>زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج2، ص200، چون اين آيه در رديف آياتى است كه مربوط به عذاب هاى دوزخيان است و اين خطاب متوجه اهل جهنم است.</ref>
+
==استفاده از سیاق در تفسیر==
  
==پيشينه استفاده از دلالت سياق در تفسير قرآن==
+
سابقه استفاده از سیاق آیات در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] به زمان [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] برمى‌ گردد. در روایاتِ نقل شده از [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام نیز، در مواردى از سیاق آیات براى بیان معنا استفاده شده است که نمونه‌هایى از آن را ارائه خواهیم کرد. البته در این نمونه‌ها کلمه «سیاق» به کار نرفته ولى عملاً از آن استفاده شده است.
  
سابقه استفاده از سياق آيات به زمان صحابه و تابعين برمى‌ گردد. در رواياتِ نقل شده از معصومين علیهم السلام نيز، در مواردى از سياق آيات براى بيان معنا استفاده شده است كه نمونه‌هايى از آن را ارائه خواهيم كرد. البته در اين نمونه‌ها كلمه «سياق» به كار نرفته ولى عملاً از آن استفاده شده است.
+
شاید نخستین کسى که این کلمه را به همین معنا بکار برده و به آن تصریح کرده، [[شافعی|شافعى]] (متوفى ۲۰۴ ق) باشد که در کتاب خود با عنوان الرسالة، بابى تحت عنوان: «باب الصنف سیاقه یبین معناه» دارد و در آنجا راجع به دلالت سیاق مطالب مختصرى آورده و براى آن آیه {{متن قرآن|«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ»}} را مثال زده که مراد از «قریه» اهل قریه است.<ref>شافعى، الرسالة، ص ۶۲.</ref>
  
شايد نخستين كسى كه اين كلمه را به همين معنا بكار برده و به آن تصريح كرده، شافعى (متوفى 204 ه) باشد كه در كتابِ خود با عنوان الرسالة، بابى تحت عنوان: «باب الصنف سياقه يبين معناه» دارد و در آنجا راجع به دلالت سياق مطالب مختصرى آورده و براى آن آيه {{متن قرآن|«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ»}} را مثال زده كه مراد اهل قريه است.<ref>شافعى، الرسالة، ص 62.</ref>
+
در اینجا دو نمونه‌ از استفاده از سیاق در تفسیر آیات را ذکر می کنیم:
  
در اينجا دو نمونه‌ از استفاده از سياق در تفسير آيات را ذکر می کنیم:
+
۱. در روایتى از [[امام باقر]] علیه السلام که در مسئله [[وضو]] وارد شده است، حضرت از [[آیه وضو|آیه وضو]] به وسیله دلالت سیاق مطالبى را استخراج مى‌کند. در بخشى از این روایت چنین آمده است: «... ثم فصّل بین الکلام فقال: «وامسحوا بِرُءوُسِکم» فعرفنا حین قال «بِرُءوُسِکم» ان المسح ببعض الرأس لمکان الباء، ثم وصل الرجلین بالرأس کما وصل الیدین بالوجه فقال: «وارجلکم الى الکعبین» فعرفنا حین وصلهما بالرأس ان المسح على بعضهما...».<ref>وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۱۳.</ref>
  
1. در روايتى از [[امام باقر]] علیه السلام كه در مسئله وضو وارد شده است حضرت از آيه وضو به وسيله دلالت سياق مطالبى را استخراج مى‌كند. در بخشى از اين روايت چنين آمده است: «... ثم فصل بين الكلام فقال: «وامسحوا بِرُءوُسِكُم» فعرفنا حين قال «بِرُءوُسِكُم» ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء، ثم وصل الرجلين بالرأس كما وصل اليدين بالوجه فقال: «وارجلكم الى الكعبين» فعرفنا حين وصلهما بالرأس ان المسح على بعضهما...».<ref>وسائل الشيعه، ج1، ص413.</ref>
+
در این روایت، امام علیه السلام از آمدن حرف «با» بر سر «رُءوُسِکم» و عطف «ارجلکم» به آن چنین استفاده کرده که قسمتى از سر و پا مسح مى‌شود و نه همه آنها.
  
در اين روايت، امام علیه السلام از آمدن حرف «با» بر سر «رُءوُسِكُم» و عطف «ارجلكم» به آن چنين استفاده كرده كه قسمتى از سر و پا مسح مى‌شود و نه همه آنها.
+
۲. یزید بن صهیب مى‌گوید: [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبداللّه‌ انصارى]] از [[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] نقل کرد که فرمود: قومى از اهل [[ایمان|ایمان]] با [[شفاعت]] محمد صلی الله علیه و آله از آتش بیرون مى‌آیند. یزید مى‌گوید: به جابر گفتم: خداوند در قرآن مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها»}} ([[سوره مائده]]، ۳۷) جابر گفت: آیه پیش از آن را بخوان که فرموده: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ کفَرُوا...»}} آیه درباره کافران است (نه مؤمنان).<ref>ابونعیم اصفهانى، مسند ابى‌حنیفه، ص ۲۶۰. </ref>
  
2. يزيد بن صهيب مى‌گويد: جابر بن عبداللّه‌ انصارى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل كرد كه فرمود: قومى از اهل ايمان با شفاعت محمد از آتش بيرون مى‌آيند.
+
معلوم مى‌شود که پیشینیان در فهم آیات به این نکته توجه داشته‌اند که یک آیه و یا یک جمله از یک آیه را نباید بدون توجه به قبل و بعد آن معنا کرد و سیاق هم از همین مقوله است.
  
يزيد مى‌گويد: به جابر گفتم: خداوند در قرآن مى‌فرمايد: {{متن قرآن|«وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها»}} ([[سوره مائده]]، 37) جابر گفت: آيه پيش از آن را بخوان {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا...»}} آيه درباره كافران است.<ref>ابونعيم اصفهانى، مسند ابى‌حنيفه، ص 260. </ref>
+
==ضوابط استفاده از سیاق==
  
معلوم مى‌شود كه پيشينيان در فهم آيات به اين نكته توجه داشته‌اند كه يك آيه و يا يك جمله از يك آيه را نبايد بدون توجه به قبل و بعد آن معنا كرد و سياق هم از همين مقوله است.
+
مى‌توان گفت که استفاده از سیاق کلام، کارى ذوقى است و هر کسى مى‌تواند با توجه به برایند کلام به نتایج خاصى برسد. معروف است که عربى بادیه نشین از کسى شنید که این آیه را مى‌خواند: {{متن قرآن|«وَالسّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما جَزآءً بِما کسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ ...»}} ([[سوره مائده]]، ۳۸) و آخر آن را چنین مى‌خواند: «واللّه‌ غفور رحیم». آن عرب گفت: نباید آخر آیه این چنین باشد، چون بریدن دست با [[غفور (اسم الله)|غفور]] و [[رحیم (اسم الله)|رحیم]] بودن [[الله|خداوند]] سازگار نیست. آن شخص به قرآن مراجعه کرد، دید آخر آیه چنین است: {{متن قرآن|«وَاللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»}}. وقتى آن را خواند، عرب گفت: درست است باید چنین باشد.  
  
==ضوابط استفاده از سياق==
+
بنابراین، استفاده از سیاق در فهم آیات باید از ضوابط معینى پیروى کند و هر کسى ذوق و سلیقه خود را بر آیه [[قرآن]] تحمیل نکند و این کار با احتیاط کامل و با اندیشیدن بسیار صورت گیرد.
  
مى‌توان گفت كه استفاده از سياق كلام، كارى ذوقى است و هر كسى مى‌تواند با توجه به برايند كلام به نتايج خاصى برسد.
+
برخى از ضوابط استفاده از سیاق در فهم آیات به قرار زیر است:
  
معروف است كه عربى باديه نشين از كسى شنيد كه اين آيه را مى‌خواند: {{متن قرآن|«وَالسّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزآءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللّهِ»}} ([[سوره مائده]]، 38) و آخر آن را چنين مى‌خواند: «واللّه‌ غفور رحيم».  
+
۱. دلالت سیاق باید به صورت شفاف باشد. گفتیم که دلالت سیاق از باب التزام عقلى لفظ است. لازم است که این التزام یک التزام قریب باشد، زیرا استفاده از التزام بعید ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند.
  
آن عرب گفت: نبايد آخر آيه اين چنين باشد، چون بريدن دست با غفور و رحيم بودن خداوند سازگار نيست. آن شخص به قرآن مراجعه كرد، ديد آخر آيه چنين است: {{متن قرآن|«وَاللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ»}}. وقتى آن را خواند، عرب گفت: درست است بايد چنين باشد.
+
۲. سیاق با ادله دیگر تعارض نداشته باشد. گاهى ممکن است سیاق اقتضایى داشته باشد که با ادله دیگر در تعارض باشد. در چنین شرایطى بدون شک، ادله دیگر مقدم بر سیاق است، چون قبلا گفتیم حجیت دلالت سیاق از باب حجیت ظواهر است و معلوم است که ظاهر در تعارض با [[نص و ظاهر|نصّ]]، حجیت خود را از دست مى‌دهد. مثلا [[آیه تطهیر]] ([[سوره احزاب]]، ۳۳) که در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر قرار گرفته است، از نظر سیاق مى‌تواند مربوط به آنها باشد، ولى با توجه به روایات [[حدیث مستفیض|مستفیضه]] اطمینان‌ بخش که [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] نقل کرده‌اند که این بخش از آیه درباره [[اهل بیت]] پیامبر، یعنى خود آن حضرت و [[امام علی علیه السلام|على]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] و [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام است، نمى‌توان به سیاق استناد کرد. در آیه تطهیر سیاق دیگرى هم وجود دارد که با آن سیاقى که گفتیم در تعارض است و آن اینکه تمام ضمیرهاى خطاب در جملات قبل و بعد که مربوط به همسران [[پیامبر اسلام|پیامبر]] است، به صورت ضمیر مؤنث است، ولى در این بخش از آیه خطاب به صورت ضمیر مذکر «عنکم» آمده است، و نیز آیات قبلى لحن تعریض دارد، ولى این جمله لحن تعریف و تمجید دارد. در تعارض دو سیاق، اگر دلیل خارجى یکى از آن دو را تأیید کند باید آن را اخذ کرد.  
  
در عين حال، استفاده از سياق در فهم آيات بايد از ضوابط معينى پيروى كند و هر كسى ذوق و سليقه خود را بر آيه قرآن تحميل نكند و اين كار با احتياط كامل و با انديشيدن بسيار صورت گيرد.
+
۳. استناد به سیاق آیات قبل و بعد در صورتى حجت است که مجموع آیات با هم و یکجا نازل شده باشند. البته اگر دلیل روشنى در دست نباشد که آیات مورد نظر یکجا نازل نشده‌اند، همین مقدار کافى است، چون اصل بر پیوستگى آیات است، مگر آنکه دلیلى بر ضد آن اقامه شود. در اینجا به این مطلب مهم اشاره مى‌کنیم که به نظر ما ترتیب آیات سوره‌ها [[توقیفی بودن سوره های قرآن|توقیفى]] است و از جانب [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله صورت پذیرفته است. به نظر ما، حتى با وجود اینکه ترتیب آیه‌ها را توقیفى و به دستور پیامبر مى‌دانیم، باز اگر معلوم شود که آیه قبلى یا بعدى همراه با آیه مورد بحث نازل نشده است، نمى‌ توان به سیاق آن آیات استناد کرد، چون شرط دلالت سیاق، پیوستگى کلام متکلم است و در اینجا آن پیوستگى وجود ندارد. آرى مى‌توان از آیات قبل و بعد به عنوان قرینه خارجى و از باب [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]] استفاده کرد، ولى این دیگر از باب سیاق نیست. بنابراین صِرفِ قرار گرفتن دو آیه در کنار یکدیگر یا حتى چند جمله در یک آیه، دلالتى بر تناسب منطقى آنها ندارد و گاهى از نظر مفهومى کاملا از یکدیگر فاصله دارند؛ مانند آیات پایانى [[سوره نساء]] که پس از سخن درباره [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت مسیح]] و [[نزول قرآن]] و تعریف از مؤمنان، بلافاصله آیه درباره [[ارث]] کلاله است. و یا در «[[آیه ۳ مائده]]» که در ضمن بیان [[احکام شرعی|احکام]] خوردن میته و خون و گوشت خوک و چند چیز دیگر، از مأیوس شدن کافران از [[اسلام|دین اسلام]] و اکمال دین و اتمام نعمت سخن گفته مى‌شود.
  
برخى از ضوابط استفاده از سياق در فهم آيات به قرار زير است:
+
۴. مطلبى که از سیاق بدست مى‌آوریم، باید مراد متکلم باشد، یعنى بدانیم و یا حداقل احتمال قوى بدهیم که متکلم آن را اراده کرده است. بنابراین احتمالات و مطالب گوناگونى که اخیراً بعضى به عنوان نکته‌ها یا پیام هاى آیات قرآنى عنوان مى‌کنند و آنها را بر قرآن تحمیل مى‌نمایند، یک نوع استحسان است و نباید آن را از باب سیاق آیات دانست، زیرا برخى از آنها به گونه‌اى هستند که انسان احتمال هم نمى‌دهد که خداوند آن را اراده کرده است.
  
1. دلالت سياق بايد به صورت شفاف باشد. گفتيم كه دلالت سياق از باب التزام عقلى لفظ است. لازم است كه اين التزام يك التزام قريب باشد، زيرا استفاده از التزام بعيد ممكن است انسان را به بيراهه بكشاند.
+
۵. استفاده از سیاق در آیات قرآنى نباید منجر به تغییر و تبدیل کلام شود. ما از سیاق آیات فقط مى‌توانیم به یک معنا برسیم و حق نداریم آن را مجوزى براى تغییر الفاظ به عنوان نقل به معنا بدانیم. این مطلب را از آن جهت عنوان کردیم که در برخى از منابع [[اهل سنت]] مطلبى آمده که واقعاً مایه شگفتى است. طبق روایاتى که در این منابع آمده، اجازه داده مى‌شود که اگر کسى با توجه به سیاق یک آیه و مفهوم کلى آن تشخیص داد که به جاى کلماتى که در آیه است، کلمات دیگرى را به کار ببرد که همان مفهوم را مى‌رساند، مى‌تواند آن را به دلخواه خود تغییر دهد. در صورتی که این کار به طور مسلم با مسأله [[تحریف قرآن|تحریف]] ناپذیری قرآن مجید ناسازگاری دارد.  
 
 
2. سياق با ادله ديگر تعارض نداشته باشد. گاهى ممكن است سياق اقتضايى داشته باشد كه با ادله ديگر در تعارض باشد. در چنين شرايطى بدون شك ادله ديگر مقدم بر سياق است، چون قبلا گفتيم حجيت دلالت سياق از باب حجيت ظواهر است و معلوم است كه ظاهر در تعارض با نص، حجيت خود را از دست مى‌دهد.
 
 
 
مثلا [[آيه تطهير]] (احزاب، 33) كه در ضمن آيات مربوط به همسران پيامبر قرار گرفته است از نظر سياق مى‌تواند مربوط به آنها باشد، ولى با توجه به روايات مستفيضه اطمينان‌ بخش كه شيعه و سنى نقل كرده‌اند كه اين بخش از آيه درباره [[اهل بيت]] پيامبر، يعنى خود آن حضرت و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام است نمى‌توان به سياق استناد كرد.
 
 
 
در آيه تطهير سياق ديگرى هم وجود دارد كه با آن سياقى كه گفتيم در تعارض است وآن اينكه تمام ضميرهاى خطاب در جملات قبل و بعد كه مربوط به همسران پيامبر است، به صورت ضمير مؤنث است ولى در اين بخش از آيه خطاب به صورت ضمير مذكر «عنكم» آمده است، و نيز آيات قبلى لحن تعريض دارد، ولى اين جمله لحن تعريف دارد.
 
 
 
در تعارض دو سياق، اگر دليل خارجى يكى از آن دو را تأييد كند بايد آن را اخذ كرد.
 
 
 
3. استناد به سياق آيات قبل و بعد در صورتى حجت است كه مجموع آيات با هم و يكجا نازل شده باشند. البته اگر دليل روشنى در دست نباشد كه آيات مورد نظر يكجا نازل نشده‌اند، همين مقدار كافى است، چون اصل بر پيوستگى آيات است، مگر آنكه دليلى بر ضد آن اقامه شود.
 
 
 
در اينجا به اين مطلب مهم اشاره مى‌كنيم كه به نظر ما ترتيب آيات سوره‌ها توقيفى است و از جانب پيامبر صلی الله علیه و آله صورت پذيرفته است.
 
 
 
به نظر ما، حتى با وجود اينكه ترتيب آيه‌ها را توقيفى و به دستور پيامبر مى‌دانيم، باز اگر معلوم شود كه آيه قبلى يا بعدى همراه با آيه مورد بحث نازل نشده است، نمى‌ توان به سياق آن آيات استناد كرد چون شرط دلالت سياق، پيوستگى كلام متكلم است و در اينجا آن پيوستگى وجود ندارد.
 
 
 
آرى مى‌توان از آيات قبل و بعد به عنوان قرينه خارجى و از باب تفسير قرآن به قرآن استفاده كرد ولى اين ديگر از باب سياق نيست. بنابراین صِرفِ قرار گرفتن دو آيه در كنار يكديگر يا حتى چند جمله در يك آيه، دلالتى بر تناسب منطقى آنها ندارد و گاهى از نظر مفهومى كاملا از يكديگر فاصله دارند؛ مانند آيات پايانى سوره نساء كه پس از سخن درباره مسيح و نزول قرآن و تعريف از مؤمنان، بلافاصله آيه درباره ارث كلاله است.
 
 
 
و يا در «[[آیه 3 مائده]]» كه در ضمن بيان احكام خوردن ميته و خون و گوشت خوك و چند چيز ديگر، از مأيوس شدن كافران از دين اسلام و اكمال دين و اتمام نعمت سخن گفته مى‌شود.
 
 
 
4. مطلبى كه از سياق بدست مى‌آوريم، بايد مراد متكلم باشد يعنى بدانيم و يا حداقل احتمال قوى بدهيم كه متكلم آن را اراده كرده است. بنابراين احتمالات و مطالب گوناگونى كه اخيراً بعضى به عنوان نكته‌ها يا پيام هاى آيات قرآنى عنوان مى‌كنند و آنها را بر قرآن تحميل مى‌نمايند، يك نوع استحسان است و نبايد آن را از باب سياق آيات دانست زيرا برخى از آنها به گونه‌اى هستند كه انسان احتمال هم نمى‌دهد كه خداوند آن را اراده كرده است.
 
 
 
5. استفاده از سياق در آيات قرآنى نبايد منجر به تغيير و تبديل كلام شود. ما از سياق آيات فقط مى‌توانيم به يك معنا برسيم و حق نداريم آن را مجوزى براى تغيير الفاظ به عنوان نقل به معنا بدانيم.  
 
 
 
اين مطلب را از آن جهت عنوان كرديم كه در برخى از منابع [[اهل سنت]] مطلبى آمده كه واقعاً مايه شگفتى است. طبق رواياتى كه در اين منابع آمده، اجازه داده مى‌شود كه اگر كسى با توجه به سياق يك آيه و مفهوم كلى آن تشخيص داد كه به جاى كلماتى كه در آيه است، كلمات ديگرى را به كار ببرد كه همان مفهوم را مى‌رساند، مى‌تواند آن را به دلخواه خود تغيير دهد. در صورتی که این کار به طور مسلم با مسأله [[تحریف قرآن|تحریف]] ناپذیری قرآن مجید ناسازگاری دارد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.cthq.ir/journals/maghalat/tarjuman22-m4.htm يعقوب جعفرى، مقاله دلالت سياق و نقش آن در فهم آيات قرآن].
+
 
 +
* [http://www.cthq.ir/journals/maghalat/tarjuman22-m4.htm يعقوب جعفرى، مقاله دلالت سياق و نقش آن در فهم آيات قرآن].
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
  
سطر ۹۸: سطر ۷۵:
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۲


از جمله اصطلاحات رایج در علوم قرآنی به خصوص «تفسیر»، اصطلاح «سیاق آیات» می باشد. در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جمله‌ها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مى‌آید، بر اساس همان نظم کلمات و جمله‌هاست. به آیاتی که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده و موضوع واحدی را دنبال کنند آیات «هم سیاق» می گویند.

معناشناسی سیاق

«سیاق» را می توان از ریشه کلمه «سوق» به معنی حرکت دادن یا جهت دادن دانست؛ نظیر آنچه که در این آیه شریفه آمده است: «وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا»؛ و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى‌رانیم (سوره مریم، ۸۶).

با توجه به این معنی، آیاتی را می توان «هم سیاق» برشمرد که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده، و آهنگ و موضوع واحدی را دنبال کنند. همچنین مى‌توان معناى اصطلاحى آن را چنین تعریف کرد: «سیاق عبارت است از نوع چینش کلمات یک جمله و پیوند آن با جمله‌هاى پیشین و پسین و محتواى کلى برآمده از آن».

یا بگوییم: «سیاق کیفیت قرار گرفتن یک لفظ در یک جمله و جایگاه آن و پیوند خاص میان مفردات یک جمله و جمله‌هاى قبل و بعد است، به گونه‌اى که بتوان از آن معنایى کشف کرد که از منطوق و مفهوم آیه آشکارا به دست نمى‌آید، بلکه از لوازم عقلى آن است».

در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جمله‌ها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مى‌آید، بر اساس همان نظم کلمات و جمله‌هاست.

به این نکته باید توجه داشت که سیاق گاهى مربوط به متن است و گاهى مربوط به چگونگى تلفظ و اداى جمله از سوى متکلم، که مى‌توان به آن «سیاق آوایى» گفت. یک جمله ممکن است طورى تلفظ شود که معناى جمله خبرى بدهد و ممکن است عین همان جمله به گونه‌اى ادا شود که معناى استفهام انکارى بدهد. البته امروزه با علامت‌گذارى‌هاى معمول در ویراستارى، نوع جمله تعیین مى‌شود، ولى ما در اینجا با سیاق متن بدون در نظر گرفتن چگونگى تلفظ آن سروکار داریم.

اساساً دلالت سیاق از مقوله دلالت عقلى و بر اساس التزامات عقلى الفاظ است و در استفاده از سیاق جمله باید صرفا از التزامات لفظ استفاده کرد. بنابراین استفاده از قراین خارجى مانند شأن نزول و آیات دیگر قرآن که در کنار آیه مورد بحث قرار ندارد و همچنین قواعد شرعى و مانند آنها، دلالت سیاق به شمار نمى‌آید.

مثلا آیه شریفه «وَ آتُوا الْیتامى أَمْوالَهُمْ» (سوره نساء، ۲) را با توجه به احکام شرعى چنین معنا مى‌کنیم که اموال یتیمان را «پس از بلوغ» به آنها بدهید. عبارت «پس از بلوغ» را از سیاق آیه استفاده نکرده‌ایم بلکه آن را از یک حکم شرعى استفاده کرده‌ایم.

استفاده از دلالت سیاق، کمبود لفظ در بیان معانى را تا اندازه‌اى جبران مى‌کند. سیاق آنچنان اهمیتى دارد که مى‌توان معناى مراد لفظى را که از اضداد است، به وسیله آن معلوم ساخت. همچنین مخاطب با توجه به سیاق کلام مى‌تواند معناى مجازى لفظ را بفهمد.

با این که دلالت سیاق در هر نوع متنى کاربرد دارد، ولى استفاده از آن در تفسیر قرآن و فهم معناى مراد آیات قرآنى بسیار کارساز است، چون قرآن با ادبیات خاصى که دارد، با کمترین لفظ، بیشترین معنا را افاده مى‌کند و توجه به سیاق ما را به درک معانى دیگرى فراتر از مفهوم و منطوق لفظ سوق مى‌دهد.

سیاق از نظر عالمان قرآنی

مفسران و دانشمندان علوم قرآنى همواره به ارزش و اهمیت دلالت سیاق در فهم درست آیات قرآنى توجه داشته‌اند. به نظر فخر رازى بیشترین لطایف قرآن در ترتیبات و روابط آیات قرار داده شده است.[۱]

زرکشى دلالت سیاق را در تبیین مجمل و تخصیص عام و تقیید مطلق و تنوع دلالت راهگشا مى‌داند و مى‌گوید: دلالت سیاق از بزرگ‌ترین قراینى است که مراد متکلم را مى‌رساند و هر کس از آن غفلت کند، در موارد مشابه آن دچار اشتباه مى‌شود و در مناظرات خود مغالطه مى‌کند. به این سخن خداوند بنگر: «ذُقْ اِنَّک أَنْتَ الْعَزیزُ الْکریمُ» (سوره دخان، ۴۹) خواهى دید که سیاق آن دلالت مى‌کند که منظور از عزیز و کریم، ذلیل و حقیر است.[۲]

استفاده از سیاق در تفسیر

سابقه استفاده از سیاق آیات در تفسیر قرآن به زمان صحابه و تابعین برمى‌ گردد. در روایاتِ نقل شده از معصومین علیهم السلام نیز، در مواردى از سیاق آیات براى بیان معنا استفاده شده است که نمونه‌هایى از آن را ارائه خواهیم کرد. البته در این نمونه‌ها کلمه «سیاق» به کار نرفته ولى عملاً از آن استفاده شده است.

شاید نخستین کسى که این کلمه را به همین معنا بکار برده و به آن تصریح کرده، شافعى (متوفى ۲۰۴ ق) باشد که در کتاب خود با عنوان الرسالة، بابى تحت عنوان: «باب الصنف سیاقه یبین معناه» دارد و در آنجا راجع به دلالت سیاق مطالب مختصرى آورده و براى آن آیه «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ» را مثال زده که مراد از «قریه» اهل قریه است.[۳]

در اینجا دو نمونه‌ از استفاده از سیاق در تفسیر آیات را ذکر می کنیم:

۱. در روایتى از امام باقر علیه السلام که در مسئله وضو وارد شده است، حضرت از آیه وضو به وسیله دلالت سیاق مطالبى را استخراج مى‌کند. در بخشى از این روایت چنین آمده است: «... ثم فصّل بین الکلام فقال: «وامسحوا بِرُءوُسِکم» فعرفنا حین قال «بِرُءوُسِکم» ان المسح ببعض الرأس لمکان الباء، ثم وصل الرجلین بالرأس کما وصل الیدین بالوجه فقال: «وارجلکم الى الکعبین» فعرفنا حین وصلهما بالرأس ان المسح على بعضهما...».[۴]

در این روایت، امام علیه السلام از آمدن حرف «با» بر سر «رُءوُسِکم» و عطف «ارجلکم» به آن چنین استفاده کرده که قسمتى از سر و پا مسح مى‌شود و نه همه آنها.

۲. یزید بن صهیب مى‌گوید: جابر بن عبداللّه‌ انصارى از پیامبر خدا نقل کرد که فرمود: قومى از اهل ایمان با شفاعت محمد صلی الله علیه و آله از آتش بیرون مى‌آیند. یزید مى‌گوید: به جابر گفتم: خداوند در قرآن مى‌فرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها» (سوره مائده، ۳۷) جابر گفت: آیه پیش از آن را بخوان که فرموده: «اِنَّ الَّذینَ کفَرُوا...» آیه درباره کافران است (نه مؤمنان).[۵]

معلوم مى‌شود که پیشینیان در فهم آیات به این نکته توجه داشته‌اند که یک آیه و یا یک جمله از یک آیه را نباید بدون توجه به قبل و بعد آن معنا کرد و سیاق هم از همین مقوله است.

ضوابط استفاده از سیاق

مى‌توان گفت که استفاده از سیاق کلام، کارى ذوقى است و هر کسى مى‌تواند با توجه به برایند کلام به نتایج خاصى برسد. معروف است که عربى بادیه نشین از کسى شنید که این آیه را مى‌خواند: «وَالسّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما جَزآءً بِما کسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ ...» (سوره مائده، ۳۸) و آخر آن را چنین مى‌خواند: «واللّه‌ غفور رحیم». آن عرب گفت: نباید آخر آیه این چنین باشد، چون بریدن دست با غفور و رحیم بودن خداوند سازگار نیست. آن شخص به قرآن مراجعه کرد، دید آخر آیه چنین است: «وَاللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ». وقتى آن را خواند، عرب گفت: درست است باید چنین باشد.

بنابراین، استفاده از سیاق در فهم آیات باید از ضوابط معینى پیروى کند و هر کسى ذوق و سلیقه خود را بر آیه قرآن تحمیل نکند و این کار با احتیاط کامل و با اندیشیدن بسیار صورت گیرد.

برخى از ضوابط استفاده از سیاق در فهم آیات به قرار زیر است:

۱. دلالت سیاق باید به صورت شفاف باشد. گفتیم که دلالت سیاق از باب التزام عقلى لفظ است. لازم است که این التزام یک التزام قریب باشد، زیرا استفاده از التزام بعید ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند.

۲. سیاق با ادله دیگر تعارض نداشته باشد. گاهى ممکن است سیاق اقتضایى داشته باشد که با ادله دیگر در تعارض باشد. در چنین شرایطى بدون شک، ادله دیگر مقدم بر سیاق است، چون قبلا گفتیم حجیت دلالت سیاق از باب حجیت ظواهر است و معلوم است که ظاهر در تعارض با نصّ، حجیت خود را از دست مى‌دهد. مثلا آیه تطهیر (سوره احزاب، ۳۳) که در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر قرار گرفته است، از نظر سیاق مى‌تواند مربوط به آنها باشد، ولى با توجه به روایات مستفیضه اطمینان‌ بخش که شیعه و سنى نقل کرده‌اند که این بخش از آیه درباره اهل بیت پیامبر، یعنى خود آن حضرت و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است، نمى‌توان به سیاق استناد کرد. در آیه تطهیر سیاق دیگرى هم وجود دارد که با آن سیاقى که گفتیم در تعارض است و آن اینکه تمام ضمیرهاى خطاب در جملات قبل و بعد که مربوط به همسران پیامبر است، به صورت ضمیر مؤنث است، ولى در این بخش از آیه خطاب به صورت ضمیر مذکر «عنکم» آمده است، و نیز آیات قبلى لحن تعریض دارد، ولى این جمله لحن تعریف و تمجید دارد. در تعارض دو سیاق، اگر دلیل خارجى یکى از آن دو را تأیید کند باید آن را اخذ کرد.

۳. استناد به سیاق آیات قبل و بعد در صورتى حجت است که مجموع آیات با هم و یکجا نازل شده باشند. البته اگر دلیل روشنى در دست نباشد که آیات مورد نظر یکجا نازل نشده‌اند، همین مقدار کافى است، چون اصل بر پیوستگى آیات است، مگر آنکه دلیلى بر ضد آن اقامه شود. در اینجا به این مطلب مهم اشاره مى‌کنیم که به نظر ما ترتیب آیات سوره‌ها توقیفى است و از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله صورت پذیرفته است. به نظر ما، حتى با وجود اینکه ترتیب آیه‌ها را توقیفى و به دستور پیامبر مى‌دانیم، باز اگر معلوم شود که آیه قبلى یا بعدى همراه با آیه مورد بحث نازل نشده است، نمى‌ توان به سیاق آن آیات استناد کرد، چون شرط دلالت سیاق، پیوستگى کلام متکلم است و در اینجا آن پیوستگى وجود ندارد. آرى مى‌توان از آیات قبل و بعد به عنوان قرینه خارجى و از باب تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرد، ولى این دیگر از باب سیاق نیست. بنابراین صِرفِ قرار گرفتن دو آیه در کنار یکدیگر یا حتى چند جمله در یک آیه، دلالتى بر تناسب منطقى آنها ندارد و گاهى از نظر مفهومى کاملا از یکدیگر فاصله دارند؛ مانند آیات پایانى سوره نساء که پس از سخن درباره حضرت مسیح و نزول قرآن و تعریف از مؤمنان، بلافاصله آیه درباره ارث کلاله است. و یا در «آیه ۳ مائده» که در ضمن بیان احکام خوردن میته و خون و گوشت خوک و چند چیز دیگر، از مأیوس شدن کافران از دین اسلام و اکمال دین و اتمام نعمت سخن گفته مى‌شود.

۴. مطلبى که از سیاق بدست مى‌آوریم، باید مراد متکلم باشد، یعنى بدانیم و یا حداقل احتمال قوى بدهیم که متکلم آن را اراده کرده است. بنابراین احتمالات و مطالب گوناگونى که اخیراً بعضى به عنوان نکته‌ها یا پیام هاى آیات قرآنى عنوان مى‌کنند و آنها را بر قرآن تحمیل مى‌نمایند، یک نوع استحسان است و نباید آن را از باب سیاق آیات دانست، زیرا برخى از آنها به گونه‌اى هستند که انسان احتمال هم نمى‌دهد که خداوند آن را اراده کرده است.

۵. استفاده از سیاق در آیات قرآنى نباید منجر به تغییر و تبدیل کلام شود. ما از سیاق آیات فقط مى‌توانیم به یک معنا برسیم و حق نداریم آن را مجوزى براى تغییر الفاظ به عنوان نقل به معنا بدانیم. این مطلب را از آن جهت عنوان کردیم که در برخى از منابع اهل سنت مطلبى آمده که واقعاً مایه شگفتى است. طبق روایاتى که در این منابع آمده، اجازه داده مى‌شود که اگر کسى با توجه به سیاق یک آیه و مفهوم کلى آن تشخیص داد که به جاى کلماتى که در آیه است، کلمات دیگرى را به کار ببرد که همان مفهوم را مى‌رساند، مى‌تواند آن را به دلخواه خود تغییر دهد. در صورتی که این کار به طور مسلم با مسأله تحریف ناپذیری قرآن مجید ناسازگاری دارد.

پانویس

  1. فخررازى، مفاتیح الغیب تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۰.
  2. زرکشى، البرهان فى علوم القرآن، ج۲، ص۲۰۰، چون این آیه در ردیف آیاتى است که مربوط به عذاب هاى دوزخیان است و این خطاب متوجه اهل جهنم است.
  3. شافعى، الرسالة، ص ۶۲.
  4. وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۱۳.
  5. ابونعیم اصفهانى، مسند ابى‌حنیفه، ص ۲۶۰.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: