کشف الاسرار و عدة الابرار (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=نرم افزار}}
 
 
{{مشخصات کتاب
 
{{مشخصات کتاب
  
سطر ۶: سطر ۵:
 
|تصویر= [[پرونده:كشف الأسرار.jpg|240px|وسط]]
 
|تصویر= [[پرونده:كشف الأسرار.jpg|240px|وسط]]
  
|نویسنده= ابوالفضل‌ رشيد الدين‌ الميبدي‌
+
|نویسنده= ابوالفضل رشیدالدین میبدی
  
|موضوع= تفسیراهل سنت
+
|موضوع= تفسیر قرآن/ اهل سنت
  
|زبان= عربی
+
|زبان= فارسی
  
|تعداد جلد= 10
+
|تعداد جلد=۱۰
  
|عنوان افزوده1= مصحح
+
|عنوان افزوده1= تصحیح
  
|افزوده1= علي ‌اصغر حكمت‌
+
|افزوده1= علی‌اصغر حكمت‌
  
 
|عنوان افزوده2=
 
|عنوان افزوده2=
سطر ۲۵: سطر ۲۴:
  
 
}}
 
}}
تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار تاليف ابو الفضل رشيد الدين ميبدى بر اساس تفسيرخواجه عبد الله انصارى منبعى غنى از تفسير، تاويل، معارف اسلامى، شعر و ادب‌عربى و فارسى است. در بين ترجمه‌ها و تفسيرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى كشف الاسرار ارزشى والا و مقامى خاص دارد.
+
'''«کشف الأسرار و عدّة الأبرار»''' تألیف [[ابوالفضل رشیدالدین میبدی]] (متوفای ۵۳۰ ق)، از [[تفسیر عرفانی|تفاسیر عرفانی]] است که بر اساس تفسیر [[خواجه عبدالله انصاری]] نوشته شده است. «کشف الأسرار» منبعى غنى از [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[تأویل|تاویل]]، معارف اسلامى، [[شعر]] و ادبیات است. این کتاب در بین ترجمه‌ها و تفسیرهاى معتبر [[قرآن]] به زبان فارسى ارزشى بالا دارد.
اين كتاب را ميبدى در اوايل سال 520 هجرى آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است كه متاسفانه اكنون به تمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد.
 
اين كتاب گنجينه گرانبهايى از لغات، امثال، تشبيهات و تعبيرات فارسى است، در عين اينكه واجد مزاياى تفاسير ديگر نيز هست. زيرا همان بحث‌هايى كه در تفاسير عربى درباره قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بيان به زبان عربى شده در اين تفسير به زبان شيرين و روان فارسى ادا شده و حتى اخبار و احاديث و اشعار هم در بيشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گرديده است و در نوبت اول كاملا دقت و توجه شده كه كلمه فارسى كه در ترجمه كلمه عربى قرار مى‌گيرد برابر با آن بوده باشد كه رعايت امانت در سخن خدا بشود، و در بعضى موارد كلام از سياق فارسى دور مى‌شود تا اين منظور عملى گردد.
 
اين تفسير از جمله تفاسيرى است كه در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى در بردارنده نكات جالب عرفانى، تفسيرى، تاريخى و ادبى است و در عين حال خالى از اشكال نيست و لذاست كه اين كتاب نگرشى نقدگونه و منصفانه را مى‌طلبد تا با كاوشى دقيق و كند و كاوى عميق و نگاهى ژرف نقاط مثبت و منفى آن را بشناسد و سره را از ناسره جدا سازد.
 
  
== كشف الاسرار و عدّة الابرار ==
+
==مؤلف==
     
+
ابوالفضل احمد بن ابى‌سعد ميبدى (متوفای ۵۳۰ ق) كه غالباً او را رشيدالدين ابوالفضل ميبدى مى‌نامند، از علما و مفسران و صوفيان قرن ششم هجری و از پیروان و معتقدان پیر هرات [[خواجه عبدالله انصاری]] بوده است.  
ميبدى بر اساس تفسير الهروى خواجه عبد الله انصارى كتاب كشف الاسرار و عدّة الابرار را در ده مجلد به رشته تحرير در آورده است. اساس كار ميبدى در اين است كه هر آيه‌اى را سه بار مطرح مى‌كند.
 
*نوبت اول‌
 
در نوبت اول معنى تحت اللفظى آيه( و در عين حال سليس و روان آن) مى‌آيد كه در اين قسمت لغات و تركيبات بسيار جالب فارسى در مقابل كلمات عربى آمده است و شايسته تحقيق و تدقيق بسيار است. نخستين و مهمترين نكته‌اى كه در ترجمه قرآن كشف الاسرار در نوبت اول به چشم مى‌خورد برابرهاى پارسى است كه ميبدى در برگرداندن برخى لغتهاى قرآن آورده، و بسا كه بعض از آنها نو ساخته خود اوست، و نمودارى است از شيوه واژه‌سازى پيشينيان. دومين ويژگى و مزيت قرآنهاى مترجم كهن سال تنها در استعمال واژه‌هاى زيبا و رساى پارسى نيست، بلكه نكته مهمتر دقت و توجهى است كه به ريزه‌كاريها و ظرائف موجود در آيات قرآن داشتند، و تقواى علميشان آنان را وا مى‌داشت كه اين نكات ظريف و دقيق را در ترجمه سخن خدا نيز منعكس كنند، تا نكته‌اى فرو گذار نشود، و قصور يا تقصيرى متوجه آنان نگردد.
 
رشيد الدين ميبدى كه دانشمندى سخت ديندار و عقيده‌مند به قرآن است، در ترجمه آيات رعايت اينگونه نكات را كرده كه بعضى از آنها بس مهم و شايان توجه است.
 
البته مى‌دانيم گذشت زمان و دگرگونى زبان برخى از كاربردهاى لفظى كشف الاسرار و ديگر قرآنهاى كهن را منسوخ كرده، و گاه تركيب‌ها يا تعبيرهايى كه در اين آثار آمده در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود. اما نكات قابل توجه و ريزه‌كاريهاى پسنديده هم در آنها اندك نيست، كه مى‌توان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند.
 
اگر روزى فرا رسد كه لغات قرآنى اين تفسير و معانى فارسى آن به صورت فرهنگى درآيد آن كتاب فرهنگ از كتب نفيس و ارزشمند لغت خواهد بود، و در ضمن اين نتيجه گرفته ميشود كه زبان فارسى به حدى توانا و مايه‌ور است كه براى هر نوع معنى لغتى سزاوار كه رساننده آن معنى باشد، دارد. خاصه آنكه تركيب در زبان فارسى باعث شده كه هر معنى و مفهومى را بتوان براى آن لغت ساخت و اين پاسخى است به آنان كه معتقدند زبان فارسى بايد از زبانهاى ديگر دريوزه‌گرى كند. و نيز لغات و تركيبات فارسى كه در اين كتاب بكار رفته اگر جمع آورى گردد و موارد استعمال آن تفحص و بررسى گردد به سرمايه لغوى زبان فارسى افزوده مى‌شود. خاصه آنكه اين لغات از نظر سبك شناسى نمودار يك دوره خاص از نثر فارسى مى‌باشد، و حتى از نظر لهجه شناسى نيز استفاده شايانى برده مى‌شود. آنان كه به كار دستور زبان مى‌پردازند، اين كتاب منبع سرشارى براى آنان خواهد بود. زيرا خصايص صرفى و نحوى آن بى حد و شمار است و همچنين براى سبك شناسى كه در زبان فارسى فنى نوين است و در تكميل آن نيازمند به ماخذ و منابع بسيارى از نظم و نثر فارسى هستيم اين كتاب بسيار مفيد است. زيرا به نكات سبكى برخورد مى‌كنيم كه نظير آن را در كتب- انگشت شمارى مانند تاريخ بيهقى و تذكرة اللاولياى شيخ عطار مگر بتوانيم بيابيم.
 
*نوبت دوم‌
 
دفعه دوم يعنى در نوبت ثانيه شأن نزول آيه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسير آن از نظر شرعى و اقوال مفسران آمده است كه در حقيقت بخش اعظم كتاب صرف اين قسمت شده است و هم در اين قسمت است كه احاديث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دين مى‌آيد و كتاب را از معارف اسلامى سرشار مى‌كند، البته احاديث مجعول و سخنان بى‌هويت نيز در اين ميان بسيار است اما غلبه با احاديث صحيح و سخنان با ماخذ است. اين قسمت هم از نظر زبان فارسى كم اهميت نيست.
 
از اين گذشته در اين( قسمت از) كتاب به مطالب فقهى بسيارى برخورد مى‌كنيم و مولف هر چند در مسايل فقهى آراء شافعى را ترجيح مى‌دهد، ولى از ذكر اقوال فقهاى ديگر خوددارى نمى‌كند. و همچنين در مسايل كلامى او متمايل به كلام اشعرى است ولى اقوال قدريان و اهل اعتزال را هم ذكر مى‌كند و سپس به ردّ آن مى‌پردازد. نه تنها در اين كتاب ردّ بر قدريان و معتزليان ديده مى‌شود، بلكه ردّ فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم ميخورد كه براى كسانى كه در ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند اين ايرادها سودمند است.
 
بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب بكار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب وقتى ضميمه با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث شود مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مى‌بخشد.
 
در اين بخش عشق و محبت ميبدى به خاندان پيامبر گرامى( ص) تبلور مى‌نمايد و فضايل بى‌شمارى به عنوان شأن نزول آيات ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مى‌نمايد و جلوه‌هاى زيادى از ولايت متجلى مى‌سازد.
 
وى ديباچه كلام خود را به خوبى مى‌گشايد و با نگارش جمله« خير كلمات الله اشكر على ما افتتح به القرآن من الحمد فالحمد لله ربّ العالمين و الصلوة على رسوله محمد و آله اجمعين اما بعد...»( ج 1 / 1) عمل به اين سخن مروى از صاحب شريعت رسول خاتم( ص) كرده است كه فرمود: به هنگام درود فرستادن بر من آن را ناقص نگوييد، بلكه بر خاندان من نيز درود فرستيد و آنان را از من جدا مسازيد، همانا كه در روز قيامت تمامى سبب‌ها و نسب‌ها جز سبب و نسب من وجود نخواهد داشت.
 
ميبدى در ديباچه برخلاف دانشمندان اهل سنت بر اصحاب درود نمى‌فرستد و از شيوه انديشمندان شيعى و تفاسير شيعه پيروى مى‌نمايد.
 
نكات تاريخى بسيار جالب و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخى از فضايل آل پيامبر( ع) كه گاه با نثر ادبى فوق العاده زيبايى مشحون و آميخته شده است، در اين تفسير به چشم ميخورد كه به عنوان نمونه به بعضى از آنها فهرستوار اشاره ميگردد، ماجراى مباهله پيامبر( ص) و اصحاب كسا را با ترسايان نجران مطرح ميسازد و داستان عقد اخوت را كه حضرت رسول( ص) در مدينه انجام داد و ميان مهاجران و انصار برادرى برقرار كرد و افرادى را كه با هم تناسب داشتند به برادرى ايمانى گزينش كرد و على( ع) را كه سى سال از آن حضرت كوچكتر بود برادر خويش انتخاب نمود.
 
ولايت على( ع) بر مومنان را در شأن نزول آيه 55 مائده نقل فرموده و آيه نجوا را ويژه على( ع) مى‌داند و از نقش و تاثير بسزاى على( ع) در فتح خيبر و ناكارآمدى ابو بكر و عمر سخن گفته است. و از فضايل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسين عليهم السلام آنقدر بيان ميكند كه به عنوان ويژگى اين تفسير به حساب مى‌آيد.
 
او در يك جا چنين نوشته است:« على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قيامت فاطمه زهرا كه خلافت را حارس بود و اوليا را صدر و بدر بود... رقيب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حكمت بود، اخلاص و صدق و يقين و توكل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حيدر كرار بود صاحب ذو الفقار بود، سيد مهاجر و انصار بود.( ج 3 / 150)
 
*نوبت سوم‌
 
دفعه سوم يعنى در نوبت ثالث چند آيه كه در نوبت اول آمده است از نظر عرفانى مورد بحث قرار گرفته است و در اين قسمت به اشعار عربى و فارسى فراوانى بر مى‌خوريم كه تفسير را از حالت يكنواختى بيرون مى‌آورد و هنر نويسندگى و ذوق ميبدى و تأثّر او از خواجه عبد الله را نشان ميدهد و اين قسمت را بايد شاهكارى در تفسير و نويسندگى و ذوقيات دانست. اما چنانكه اشاره شد همه آيات قرآنى در اين قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آيه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود كه البته اين به ندرت اتفاق مى‌افتد.
 
در نوبت سوم مطالب شيرين و دلپذير و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است كه سخت‌ترين دلها را نرم مى‌كند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مى‌كند و اين داستانها جذاب و حكايات جالب كه در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود. و براى آنانكه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و به اصطلاحات عرفانى آشنايند كاملا آشكار است كه اينگونه داستانها و مطالب چقدر دلپذير و روح بخش مى‌باشد.
 
يكى از استفاده‌هاى شايانى كه ميبدى در اين قسمت از خواجه انصارى نموده مناجات است. عبارات فارسى پير هرات غالبا مسجع است و گاهى بندهاى مسجعات او بويژه در مناجات‌ها در وزن و دلكش بدان پايه است كه با اندك تصرفى به شعرى موزون و مقفى بدل ميشود. شور، وجد و حال آميخته با نوعى وزن كه در مناجات‌هاى پير هرات وجود دارد از قديم دل مشتاقان را صيد كرده است تا آنجا كه شهرت او در ميان فارسى زبانان از خاص و عام به دليل اين مناجاتها دانسته شده است. در بسيارى از آثار منسوب به او نيز سجع‌سازى مشهود است. پابندى او به عبارت و سخن گفتن به سجع هر چند به گفته جامع مقامات نه با تكلف، از خصايص زبان اوست و اين خصيصه بنابر استنباط زرين كوب« بن شك ميراث مدرسه است كه وى را گذشته از حديث و قرآن با لغت و ادب نيز مربوط كرده بود و ظاهرا علاقه به سجع و قرينه هم كه در كلام او هست نه فقط نشانى از يك تربيت و تهذيب ادبى است بلكه در عين حال معرف طرز بيان يك واعظ و مفسر است كه نيروى بيانش مى‌بايست براى انبوه شنوندگان جالب بوده باشد» به درستى روشن نيست كه پير هرات كى و كجا به سرودن مناجات مى‌پرداخته است. آيا اين مناجاتها محصول خلوت‌هاى خاص اوست يا به هنگام تذكير و خطبه و موعظه سروده شده است؟ در طبقات الصوفيه مناجاتها غالبا در مواضعى آمده است كه وحدت موضوع و پيوند با مطالب پيش از آن، وجود دارد. اين وضع بر كشف الاسرار نيز منطبق است. مقايسه مناجاتهاى مشترك ميان طبقات الصوفيه و كشف الاسرار از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پيش از مناجاتها غير از وحدت گوينده، وحدت حال و مقام آنرا نيز نشان مى‌دهد با اين تفاوت كه در طبقات الصوفيه بيشتر مناجاتها به دنبال يكديگر آمده است و بسيار طولانى‌تر از مناجاتهاى كشف الاسرار است و بخش كمتر مناجاتها به صورت قطعات كوتاه وجود دارد. در كشف الاسرار مناجات‌هاى طولانى كه سجع و قرينه آن تا آخر يكى باشد تقريبا وجود ندارد. در اين كتاب مناجاتها در قالب قطعات كوتاه و چندبندى ايراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز طبقات الصوفيه در بخش‌هاى مختلف و به صورت پراكنده و كوتاه آمده است. در سائر آثار منسوب به پير هرات نيز مناجاتها غالبا كوتاه است. در اين منابع قطعاتى ديده ميشود كه در طبقات الصوفيه و كشف الاسرار نيامده است و تشخيص صحت انتساب آنها به پير هرات مستلزم تحقيق و بررسى دقيق است زيرا احتمال اينكه ساخته‌هاى ديگران نيز به سبب شهرت مناجاتهاى پير هرات بدو نسبت داده شده باشد بسيار است. به نظر ميرسد زاده‌هاى طبع پير هرات بيشتر رباعى باشد كه بيشتر آنها در كشف الاسرار و آثار فارسى او آمده است.
 
به عنوان حسن ختام يكى از نثرهاى مسجع او بيان ميگردد:فمن كان يرجو لقاء ربّه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربّه احدا»(كهف / 110) هر كه( مى‌ترسد از روز رستاخيز و) ديدن خداوند خويش اميد ميدارد تا كار كند كار نيك و در كردار كه خداى را كند ديدار كس نجويد و پسند مردمان نخواهد. خواجه در تفسير اين آيت فرمايد: هر كه به ديدار الله تعالى طمع دارد تا در دل اعتقاد كند كه الله تعالى ديدنى است ديدنى عيانى و رازى نهانى و مهرى جاودانى، هر كه ديدار الله تعالى طلبد او را ميعاد است كه روزى بدان رسد. اگر اين اميد نبودى بهشت بدين خوشى چه ارزيدى و اگر اين وعده ديدار نبودى رهى را خدمت از دل كى خيزيدى هر كس را مرادى پيش و وى بر پس، عارف منتظر است تا ديدار كى، همه خلق بر زندگانى عاشقند و مرگ بر ايشان دشوار عارف به مرگ مى‌شتابد به اميد ديدار چه باشد گر خورى يك سال تيمار چو بينى دوست را يك روز ديدار.»( ج 5 / 758- 759)
 
  
== نسخه ‌شناسى ==
+
ميبدى از نظر اعتقادى در فروع از پيروان [[شافعی]] است و از اين جهت از نظر فكرى متمايل به خاندان [[امام على]](علیه السلام) می‌باشد. اما در مباحث اصولی دین، بر مذاق اصحاب حدیث می‌باشد.
   
 
اين تفسير نفيس مشتمل بر ده مجلد است كه هر جلد داراى حدود 800 صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت على اصغر حكمت پى به ارزش اين تفسير شريف برد و تصويب نمود كه هر ده مجلد به اهتمام ايشان به زيور طبع آراسته گردد. اين كتاب توسط انتشارات امير كبير بصورت مكرر تجديد چاپ شده است و نسخه حاضر چاپ پنجم آن در سال 71 خورشيدى است.
 
حبيب الله آموزگار اين تفسير را در دو جلد خلاصه نموده است و دكتر محمد جواد شريعت يك جلد فهرست تفصيلى مطالب موجود در تفسير كشف الاسرار تهيه نموده است كه بسيار مغتنم است. و نيز ايشان در سال 55 خورشيدى سخنان خواجه عبد الله انصارى را در كتابى به نام پير هرات جمع‌آورى كرده است و آن كتاب را هم موسسه انتشارات امير كبير به چاپ رسانيد و نيمى از كتاب سخنان خواجه عبد الله است كه در كشف الاسرار آمده است از اين رو در كتاب فهرست تفسير كشف الاسرار عبارات خواجه عبد الله نقل نشده است و فقط آدرس صفحات ذكر شده است.
 
  
== منابع‌ مقاله ==
+
رشيدالدين میبدی جامع علوم و معارف مدرسه‌ای و خانقاهی عصر خود بود و از واعظان و مجلس‌گویان عصر خود بوده است. او علاوه بر تفسير «كشف الأسرار و عدّة الأبرار»، كتابى به نام «أربعين» دارد كه شامل چهل [[حديث]] با شرح و بسط تمام مى‌باشد.
  
#آينه پژوهش، سال هشتم، 48- 43، 1376، شمار 44، گشت و گذار در كشف الاسرار، على محمد هنر، ص 16 ببعد. نقل به اختصار.
+
== معرفی کتاب ==
# بينات، سال دوم، شماره 4، زمستان 74، جلوه‌هاى ولايت در تفسير كشف الاسرار، محمد امين پور امينى، ص 126 ببعد.
+
[[ابوالفضل رشیدالدین میبدی]] این کتاب را در اوایل سال ۵۲۰ هجرى آغاز کرده است و سرمشق او در این کار، [[تفسیر]] معروف [[خواجه عبدالله انصاری]] بوده است که متأسفانه اکنون به تمامى در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد. میبدی، در اين باره مى‌نويسد: «كتاب فريد عصر و وحيد دهر، شيخ‌الاسلام، ابواسماعيل، عبدالله بن محمد بن على انصارى را در تفسير قرآن و كشف معانى آن خواندم كه در لفظ و معنى و تحقيق و زيبايى به حد اعجاز رسيده بود، ولى چون در نهايت ايجاز و كوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى‌شد، پس به شرح و تفصيل آن پرداختم.»
# دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاء الدين خرمشاهى، جلد اول، تفسير كشف الاسرار و عدّة الابرار، مهدى محقق، ص 741- 743.
+
ميبدى تفسير خواجه را شالوده كار خود در نوشتن «كشف الأسرار» قرار داده و در بسيارى جاها سخنانش را نقل كرده است.  
# طبقات الصوفيه، خواجه عبد الله انصارى، مقابله و تصحيح محمد سرور مولايى، مقدمه مصحح، سيزده تا سى و يك، نقل به اختصار.
 
# فهرست تفسير كشف الاسرار و عدّة الابرار، محمد جواد شريعت، صص 5- 10، نقل به اختصار.
 
# مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان 72، ويژگيهاى ترجمه قرآن در تفسير كشف الاسرار، محمد مهدى ركنى، ص 21، 29، 30.
 
==منابع==
 
* مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی.
 
  
==پیوند==
+
این کتاب گنجینه گرانبهایى از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسى است، در عین اینکه واجد مزایاى تفاسیر دیگر نیز هست. زیرا همان بحث‌هایى که در تفاسیر عربى درباره [[قرائات قرآن|قرائت]]، [[شأن نزول]]، لغت، [[صرف]]، [[نحو]] و [[علم بیان|بیان]] به زبان عربى شده، در این تفسیر به زبان شیرین و روان فارسى ادا شده و حتى اخبار و [[احادیث]] و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسى که در ترجمه کلمه عربى قرار مى‌گیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود، و در بعضى موارد کلام از سیاق فارسى دور مى‌شود تا این منظور عملى گردد.
[http://ahlolbait.com/6567/%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%D9%8A%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%A8%D8%AF%DB%8C اهل بيت (علیهم السلام) به روایت کشف الاسرار میبدیپورتال موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام
+
این تفسیر از جمله تفاسیرى است که در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى، در بردارنده نکات جالب [[عرفان|عرفانى]تفسیرى، تاریخى و ادبى است و در عین حال خالى از اشکال نیست.
  
[[رده:تفاسیر]]
+
حبيب‌الله آموزگار، تفسير «كشف الأسرار» را در دو جلد با عنوان «خلاصه تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید بفارسی از کشف الاسرار ده جلدی» خلاصه نموده است.
 +
==محتوای کتاب==
 +
رشیدالدین میبدى بر اساس «تفسیر الهروى» [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله انصارى]] کتاب «کشف الاسرار و عدّة الابرار» را در ده مجلد به رشته تحریر در آورده است. اساس کار میبدى در این است که هر آیه‌اى را سه بار مطرح مى‌کند.
 +
 
 +
'''*نوبت اول‌:'''
 +
 
 +
در نوبت اول معنى تحت اللفظى [[آیه|آیه]] مى‌آید که در این قسمت لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسى در مقابل کلمات عربى آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. نخستین و مهمترین نکته‌اى که در ترجمه قرآن «کشف الاسرار» در نوبت اول به چشم مى‌خورد، برابرهاى پارسى است که میبدى در برگرداندن برخى لغتهاى [[قرآن]] آورده، و بسا که بعض از آنها نو ساخته خود اوست، و نمودارى است از شیوه واژه‌سازى پیشینیان. دومین ویژگى و مزیت قرآنهاى مترجم کهن سال، دقت و توجهى است که به ریزه‌کاریها و ظرائف موجود در آیات قرآن داشتند، و [[تقوا|تقواى]] علمیشان آنان را وا مى‌داشت که این نکات ظریف و دقیق را در [[ترجمه قرآن|ترجمه]] سخن [[خدا]] نیز منعکس کنند، تا نکته‌اى فرو گذار نشود، و قصور یا تقصیرى متوجه آنان نگردد. رشید الدین میبدى که دانشمندى سخت دیندار و عقیده‌مند به قرآن است، در ترجمه آیات رعایت اینگونه نکات را کرده که بعضى از آنها بس مهم و شایان توجه است. البته مى‌دانیم گذشت زمان و دگرگونى زبان برخى از کاربردهاى لفظى کشف الاسرار و دیگر قرآنهاى کهن را منسوخ کرده، و گاه ترکیب‌ها یا تعبیرهایى که در این آثار آمده در نثر امروز خوشایند نیست؛ اما نکات قابل توجه و ریزه‌کاریهاى پسندیده هم در آنها اندک نیست، که مى‌توان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانى قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسى برگرداند.
 +
 
 +
'''*نوبت دوم‌:'''
 +
 
 +
دفعه دوم یعنى در «نوبت ثانیه» [[شأن نزول]] آیه و [[ناسخ و منسوخ]] بودن آن و تفسیر آن از نظر شرعى و اقوال مفسران آمده است که در حقیقت بخش اعظم کتاب، صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که [[احادیث]] نبوى و اقوال [[صحابه]] و بزرگان دین مى‌آید و کتاب را از معارف اسلامى سرشار مى‌کند، البته [[حدیث جعلی|احادیث مجعول]] و سخنان بى‌هویت نیز در این میان بسیار است، اما غلبه با [[حدیث صحیح|احادیث صحیح]] و سخنان با ماخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسى کم اهمیت نیست.
 +
از این گذشته در این قسمت از کتاب به مطالب [[فقه|فقهى]] بسیارى برخورد مى‌کنیم و مولف هر چند در مسایل فقهى آراء [[شافعی|شافعى]] را ترجیح مى‌دهد، ولى از ذکر اقوال فقهاى دیگر خوددارى نمى‌کند. و همچنین در مسایل [[علم کلام|کلامى]] او متمایل به کلام [[ابوالحسن اشعری|اشعرى]] است، ولى اقوال [[قدریه]] و اهل [[معتزله|اعتزال]] را هم ذکر مى‌کند و سپس به ردّ آن مى‌پردازد. نه تنها در این کتاب ردّ بر قدریان و معتزلیان دیده مى‌شود، بلکه ردّ فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم می خورد که براى کسانى که در ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند این ایرادها سودمند است.
 +
 
 +
بیشتر اشعار عربى که در این کتاب بکار رفته، یا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایى به فارسى برگردانده شده و این مطلب وقتى ضمیمه با ترجمه تحت اللفظى آیات و احادیث شود، مترجمان عربى و دانشجویان ادب فارسى و عربى را سود بسیار مى‌بخشد.
 +
در این بخش عشق و محبت میبدى به [[خاندان اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر گرامى]] (صلی الله علیه وآله) تبلور مى‌نماید و فضایل بى‌شمارى به عنوان شأن نزول آیات ویژه [[پنج تن|پنج تن آل عبا]] (اصحاب کساء) نقل مى‌نماید و جلوه‌هاى زیادى از [[ولایت]] را متجلى مى‌سازد.
 +
وى دیباچه کلام خود را این جمله قرار داده است: «... فالحمد لله ربّ العالمین و الصلوة على رسوله محمد و آله اجمعین اما بعد...». میبدى در دیباچه برخلاف دانشمندان [[اهل سنت]] بر [[صحابه|اصحاب]] درود نمى‌فرستد و از شیوه اندیشمندان [[شیعه|شیعى]] و تفاسیر شیعه پیروى مى‌نماید.
 +
 
 +
نکات تاریخى بسیار جالب و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخى از فضایل آل [[پیامبر]] (علیهم السلام) که گاه با نثر ادبى فوق العاده زیبایى مشحون و آمیخته شده است، در این تفسیر به چشم می خورد که به عنوان نمونه به بعضى از آنها فهرست وار اشاره می گردد: ماجراى [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اصحاب کسا را با ترسایان [[نجران]] مطرح میسازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در [[مدینه|مدینه]] انجام داد و میان [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] برادرى برقرار کرد و افرادى را که با هم تناسب داشتند به برادرى ایمانى گزینش کرد و [[امام علی علیه السلام|على]] (علیه السلام) را که سى سال از آن حضرت کوچکتر بود برادر خویش انتخاب نمود.
 +
ولایت على(علیه السلام) بر مومنان را در شأن نزول [[آیه 55 سوره مائده|آیه ۵۵ مائده]] نقل فرموده و [[آیه نجوا|آیه نجوا]] را ویژه على (علیه السلام) مى‌داند و از نقش و تاثیر بسزاى على (علیه السلام) در [[غزوه خیبر|فتح خیبر]] و ناکارآمدى [[ابوبکر|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] سخن گفته است. و از فضایل و محاسن [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] و [[حسن بن محمد الدیلمى|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام آنقدر بیان می کند که به عنوان ویژگى این تفسیر به حساب مى‌آید.
 +
او در یک جا چنین نوشته است: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود... رقیب [[عصمت]] و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، [[اخلاص]] و صدق و یقین و [[توکل]] و [[تقوى]] و [[ورع]] شعار و دثار وى بود، [[حیدر کرار]] بود صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود.
 +
 
 +
'''*نوبت سوم‌:'''
 +
 
 +
دفعه سوم یعنى در «نوبت ثالث» چند آیه که در نوبت اول آمده است از نظر [[عرفان|عرفانى]] مورد بحث قرار گرفته است و در این قسمت به اشعار عربى و فارسى فراوانى بر مى‌خوریم که تفسیر را از حالت یکنواختى بیرون مى‌آورد و هنر نویسندگى و ذوق میبدى و تأثّر او از [[خواجه عبدالله انصاری]] را نشان می دهد و این قسمت را باید شاهکارى در تفسیر و نویسندگى و ذوقیات دانست. اما چنانکه اشاره شد همه آیات قرآنى در این قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آیه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود که البته این به ندرت اتفاق مى‌افتد.
 +
در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است که سخت‌ترین دلها را نرم مى‌کند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مى‌کند و این داستانهای جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفیسى از [[حکمت]] و [[عرفان]] عملى خواهد بود. و براى آنانکه با آثار [[مولوی|مولوى]]، [[حافظ شیرازی|حافظ]] و [[عطار نیشابوری]] دمسازند و به اصطلاحات عرفانى آشنایند کاملا آشکار است که اینگونه داستانها و مطالب چقدر دلپذیر و روح بخش مى‌باشد.
 +
 
 +
یکى از استفاده‌هاى شایانى که میبدى در این قسمت از خواجه انصارى نموده [[مناجات]] است. در «طبقات الصوفیه» پیر هرات مناجاتها غالبا در مواضعى آمده است که وحدت موضوع و پیوند با مطالب پیش از آن، وجود دارد. این وضع بر «کشف الاسرار» نیز منطبق است. مقایسه مناجاتهاى مشترک میان «طبقات الصوفیه» و «کشف الاسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجاتها غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام آنرا نیز نشان مى‌دهد، با این تفاوت که در «طبقات الصوفیه» بیشتر مناجاتها به دنبال یکدیگر آمده است و بسیار طولانى‌تر از مناجاتهاى کشف الاسرار است و بخش کمتر مناجاتها به صورت قطعات کوتاه وجود دارد. در کشف الاسرار مناجات‌هاى طولانى که سجع و قرینه آن تا آخر یکى باشد تقریبا وجود ندارد. در این کتاب مناجاتها در قالب قطعات کوتاه و چندبندى ایراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز طبقات الصوفیه در بخش‌هاى مختلف و به صورت پراکنده و کوتاه آمده است.
 +
 
 +
به عنوان حسن ختام یکى از نثرهاى مسجع او بیان می گردد: {{متن قرآن|«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»}} ([[سوره کهف|کهف]]/ ۱۱۰) هر که (مى‌ترسد از روز رستاخیز و) دیدن خداوند خویش امید میدارد تا کار کند کار نیک و در کردار که خداى را کند دیدار کس نجوید و پسند مردمان نخواهد. خواجه در تفسیر این آیت فرماید: هر که به دیدار [[الله]] تعالى طمع دارد تا در دل اعتقاد کند که الله تعالى دیدنى است دیدنى عیانى و رازى نهانى و مهرى جاودانى، هر که دیدار الله تعالى طلبد او را میعاد است که روزى بدان رسد. اگر این امید نبودى بهشت بدین خوشى چه ارزیدى و اگر این وعده دیدار نبودى رهى را خدمت از دل کى خیزیدى هر کس را مرادى پیش و وى بر پس، عارف منتظر است تا دیدار کى، همه خلق بر زندگانى عاشقند و [[مرگ]] بر ایشان دشوار عارف به مرگ مى‌شتابد به امید دیدار چه باشد گر خورى یک سال تیمار چو بینى دوست را یک روز دیدار.»
 +
 
 +
==منابع‌==
 +
 
 +
*گشت و گذار در کشف الاسرار، على‌محمد هنر، آینه پژوهش، سال هشتم، ۱۳۷۶، شمار ۴۴.
 +
*جلوه‌هاى ولایت در تفسیر کشف الاسرار، محمدامین پورامینى، بینات، سال دوم، شماره ۴، زمستان ۷۴.
 +
*[[دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی (کتاب)|دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى]]، بهاءالدین خرمشاهى، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدّةالابرار، مهدى محقق، ص ۷۴۱-۷۴۳.
 +
*[[نرم افزار جامع تفاسیر نور]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 +
[[رده:تفاسیر]][[رده:تفاسیر عرفانی]][[رده:تفسیرهای اهل سنت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۵۲

كشف الأسرار.jpg
نویسنده ابوالفضل رشیدالدین میبدی
موضوع تفسیر قرآن/ اهل سنت
زبان فارسی
تعداد جلد ۱۰
تصحیح علی‌اصغر حكمت‌

«کشف الأسرار و عدّة الأبرار» تألیف ابوالفضل رشیدالدین میبدی (متوفای ۵۳۰ ق)، از تفاسیر عرفانی است که بر اساس تفسیر خواجه عبدالله انصاری نوشته شده است. «کشف الأسرار» منبعى غنى از تفسیر، تاویل، معارف اسلامى، شعر و ادبیات است. این کتاب در بین ترجمه‌ها و تفسیرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى ارزشى بالا دارد.

مؤلف

ابوالفضل احمد بن ابى‌سعد ميبدى (متوفای ۵۳۰ ق) كه غالباً او را رشيدالدين ابوالفضل ميبدى مى‌نامند، از علما و مفسران و صوفيان قرن ششم هجری و از پیروان و معتقدان پیر هرات خواجه عبدالله انصاری بوده است.

ميبدى از نظر اعتقادى در فروع از پيروان شافعی است و از اين جهت از نظر فكرى متمايل به خاندان امام على(علیه السلام) می‌باشد. اما در مباحث اصولی دین، بر مذاق اصحاب حدیث می‌باشد.

رشيدالدين میبدی جامع علوم و معارف مدرسه‌ای و خانقاهی عصر خود بود و از واعظان و مجلس‌گویان عصر خود بوده است. او علاوه بر تفسير «كشف الأسرار و عدّة الأبرار»، كتابى به نام «أربعين» دارد كه شامل چهل حديث با شرح و بسط تمام مى‌باشد.

معرفی کتاب

ابوالفضل رشیدالدین میبدی این کتاب را در اوایل سال ۵۲۰ هجرى آغاز کرده است و سرمشق او در این کار، تفسیر معروف خواجه عبدالله انصاری بوده است که متأسفانه اکنون به تمامى در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد. میبدی، در اين باره مى‌نويسد: «كتاب فريد عصر و وحيد دهر، شيخ‌الاسلام، ابواسماعيل، عبدالله بن محمد بن على انصارى را در تفسير قرآن و كشف معانى آن خواندم كه در لفظ و معنى و تحقيق و زيبايى به حد اعجاز رسيده بود، ولى چون در نهايت ايجاز و كوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى‌شد، پس به شرح و تفصيل آن پرداختم.» ميبدى تفسير خواجه را شالوده كار خود در نوشتن «كشف الأسرار» قرار داده و در بسيارى جاها سخنانش را نقل كرده است.

این کتاب گنجینه گرانبهایى از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسى است، در عین اینکه واجد مزایاى تفاسیر دیگر نیز هست. زیرا همان بحث‌هایى که در تفاسیر عربى درباره قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبان عربى شده، در این تفسیر به زبان شیرین و روان فارسى ادا شده و حتى اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسى که در ترجمه کلمه عربى قرار مى‌گیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود، و در بعضى موارد کلام از سیاق فارسى دور مى‌شود تا این منظور عملى گردد. این تفسیر از جمله تفاسیرى است که در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى، در بردارنده نکات جالب عرفانى، تفسیرى، تاریخى و ادبى است و در عین حال خالى از اشکال نیست.

حبيب‌الله آموزگار، تفسير «كشف الأسرار» را در دو جلد با عنوان «خلاصه تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید بفارسی از کشف الاسرار ده جلدی» خلاصه نموده است.

محتوای کتاب

رشیدالدین میبدى بر اساس «تفسیر الهروى» خواجه عبدالله انصارى کتاب «کشف الاسرار و عدّة الابرار» را در ده مجلد به رشته تحریر در آورده است. اساس کار میبدى در این است که هر آیه‌اى را سه بار مطرح مى‌کند.

*نوبت اول‌:

در نوبت اول معنى تحت اللفظى آیه مى‌آید که در این قسمت لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسى در مقابل کلمات عربى آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. نخستین و مهمترین نکته‌اى که در ترجمه قرآن «کشف الاسرار» در نوبت اول به چشم مى‌خورد، برابرهاى پارسى است که میبدى در برگرداندن برخى لغتهاى قرآن آورده، و بسا که بعض از آنها نو ساخته خود اوست، و نمودارى است از شیوه واژه‌سازى پیشینیان. دومین ویژگى و مزیت قرآنهاى مترجم کهن سال، دقت و توجهى است که به ریزه‌کاریها و ظرائف موجود در آیات قرآن داشتند، و تقواى علمیشان آنان را وا مى‌داشت که این نکات ظریف و دقیق را در ترجمه سخن خدا نیز منعکس کنند، تا نکته‌اى فرو گذار نشود، و قصور یا تقصیرى متوجه آنان نگردد. رشید الدین میبدى که دانشمندى سخت دیندار و عقیده‌مند به قرآن است، در ترجمه آیات رعایت اینگونه نکات را کرده که بعضى از آنها بس مهم و شایان توجه است. البته مى‌دانیم گذشت زمان و دگرگونى زبان برخى از کاربردهاى لفظى کشف الاسرار و دیگر قرآنهاى کهن را منسوخ کرده، و گاه ترکیب‌ها یا تعبیرهایى که در این آثار آمده در نثر امروز خوشایند نیست؛ اما نکات قابل توجه و ریزه‌کاریهاى پسندیده هم در آنها اندک نیست، که مى‌توان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانى قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسى برگرداند.

*نوبت دوم‌:

دفعه دوم یعنى در «نوبت ثانیه» شأن نزول آیه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسیر آن از نظر شرعى و اقوال مفسران آمده است که در حقیقت بخش اعظم کتاب، صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که احادیث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دین مى‌آید و کتاب را از معارف اسلامى سرشار مى‌کند، البته احادیث مجعول و سخنان بى‌هویت نیز در این میان بسیار است، اما غلبه با احادیث صحیح و سخنان با ماخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسى کم اهمیت نیست. از این گذشته در این قسمت از کتاب به مطالب فقهى بسیارى برخورد مى‌کنیم و مولف هر چند در مسایل فقهى آراء شافعى را ترجیح مى‌دهد، ولى از ذکر اقوال فقهاى دیگر خوددارى نمى‌کند. و همچنین در مسایل کلامى او متمایل به کلام اشعرى است، ولى اقوال قدریه و اهل اعتزال را هم ذکر مى‌کند و سپس به ردّ آن مى‌پردازد. نه تنها در این کتاب ردّ بر قدریان و معتزلیان دیده مى‌شود، بلکه ردّ فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم می خورد که براى کسانى که در ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند این ایرادها سودمند است.

بیشتر اشعار عربى که در این کتاب بکار رفته، یا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایى به فارسى برگردانده شده و این مطلب وقتى ضمیمه با ترجمه تحت اللفظى آیات و احادیث شود، مترجمان عربى و دانشجویان ادب فارسى و عربى را سود بسیار مى‌بخشد. در این بخش عشق و محبت میبدى به خاندان پیامبر گرامى (صلی الله علیه وآله) تبلور مى‌نماید و فضایل بى‌شمارى به عنوان شأن نزول آیات ویژه پنج تن آل عبا (اصحاب کساء) نقل مى‌نماید و جلوه‌هاى زیادى از ولایت را متجلى مى‌سازد. وى دیباچه کلام خود را این جمله قرار داده است: «... فالحمد لله ربّ العالمین و الصلوة على رسوله محمد و آله اجمعین اما بعد...». میبدى در دیباچه برخلاف دانشمندان اهل سنت بر اصحاب درود نمى‌فرستد و از شیوه اندیشمندان شیعى و تفاسیر شیعه پیروى مى‌نماید.

نکات تاریخى بسیار جالب و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخى از فضایل آل پیامبر (علیهم السلام) که گاه با نثر ادبى فوق العاده زیبایى مشحون و آمیخته شده است، در این تفسیر به چشم می خورد که به عنوان نمونه به بعضى از آنها فهرست وار اشاره می گردد: ماجراى مباهله پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اصحاب کسا را با ترسایان نجران مطرح میسازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در مدینه انجام داد و میان مهاجران و انصار برادرى برقرار کرد و افرادى را که با هم تناسب داشتند به برادرى ایمانى گزینش کرد و على (علیه السلام) را که سى سال از آن حضرت کوچکتر بود برادر خویش انتخاب نمود. ولایت على(علیه السلام) بر مومنان را در شأن نزول آیه ۵۵ مائده نقل فرموده و آیه نجوا را ویژه على (علیه السلام) مى‌داند و از نقش و تاثیر بسزاى على (علیه السلام) در فتح خیبر و ناکارآمدى ابوبکر و عمر سخن گفته است. و از فضایل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام آنقدر بیان می کند که به عنوان ویژگى این تفسیر به حساب مى‌آید. او در یک جا چنین نوشته است: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود... رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حیدر کرار بود صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود.

*نوبت سوم‌:

دفعه سوم یعنى در «نوبت ثالث» چند آیه که در نوبت اول آمده است از نظر عرفانى مورد بحث قرار گرفته است و در این قسمت به اشعار عربى و فارسى فراوانى بر مى‌خوریم که تفسیر را از حالت یکنواختى بیرون مى‌آورد و هنر نویسندگى و ذوق میبدى و تأثّر او از خواجه عبدالله انصاری را نشان می دهد و این قسمت را باید شاهکارى در تفسیر و نویسندگى و ذوقیات دانست. اما چنانکه اشاره شد همه آیات قرآنى در این قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آیه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود که البته این به ندرت اتفاق مى‌افتد. در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستانهاى اخلاقى فراوان آورده است که سخت‌ترین دلها را نرم مى‌کند و آدمى هنگام مطالعه آن خود را فراموش مى‌کند و این داستانهای جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآورى شود خود مجموعه نفیسى از حکمت و عرفان عملى خواهد بود. و براى آنانکه با آثار مولوى، حافظ و عطار نیشابوری دمسازند و به اصطلاحات عرفانى آشنایند کاملا آشکار است که اینگونه داستانها و مطالب چقدر دلپذیر و روح بخش مى‌باشد.

یکى از استفاده‌هاى شایانى که میبدى در این قسمت از خواجه انصارى نموده مناجات است. در «طبقات الصوفیه» پیر هرات مناجاتها غالبا در مواضعى آمده است که وحدت موضوع و پیوند با مطالب پیش از آن، وجود دارد. این وضع بر «کشف الاسرار» نیز منطبق است. مقایسه مناجاتهاى مشترک میان «طبقات الصوفیه» و «کشف الاسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجاتها غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام آنرا نیز نشان مى‌دهد، با این تفاوت که در «طبقات الصوفیه» بیشتر مناجاتها به دنبال یکدیگر آمده است و بسیار طولانى‌تر از مناجاتهاى کشف الاسرار است و بخش کمتر مناجاتها به صورت قطعات کوتاه وجود دارد. در کشف الاسرار مناجات‌هاى طولانى که سجع و قرینه آن تا آخر یکى باشد تقریبا وجود ندارد. در این کتاب مناجاتها در قالب قطعات کوتاه و چندبندى ایراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز طبقات الصوفیه در بخش‌هاى مختلف و به صورت پراکنده و کوتاه آمده است.

به عنوان حسن ختام یکى از نثرهاى مسجع او بیان می گردد: «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (کهف/ ۱۱۰) هر که (مى‌ترسد از روز رستاخیز و) دیدن خداوند خویش امید میدارد تا کار کند کار نیک و در کردار که خداى را کند دیدار کس نجوید و پسند مردمان نخواهد. خواجه در تفسیر این آیت فرماید: هر که به دیدار الله تعالى طمع دارد تا در دل اعتقاد کند که الله تعالى دیدنى است دیدنى عیانى و رازى نهانى و مهرى جاودانى، هر که دیدار الله تعالى طلبد او را میعاد است که روزى بدان رسد. اگر این امید نبودى بهشت بدین خوشى چه ارزیدى و اگر این وعده دیدار نبودى رهى را خدمت از دل کى خیزیدى هر کس را مرادى پیش و وى بر پس، عارف منتظر است تا دیدار کى، همه خلق بر زندگانى عاشقند و مرگ بر ایشان دشوار عارف به مرگ مى‌شتابد به امید دیدار چه باشد گر خورى یک سال تیمار چو بینى دوست را یک روز دیدار.»

منابع‌

  • گشت و گذار در کشف الاسرار، على‌محمد هنر، آینه پژوهش، سال هشتم، ۱۳۷۶، شمار ۴۴.
  • جلوه‌هاى ولایت در تفسیر کشف الاسرار، محمدامین پورامینى، بینات، سال دوم، شماره ۴، زمستان ۷۴.
  • دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاءالدین خرمشاهى، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدّةالابرار، مهدى محقق، ص ۷۴۱-۷۴۳.
  • نرم افزار جامع تفاسیر نور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف:
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه