اصحاب شمال: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
| (۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| − | + | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | |
| + | '''«اصحاب الشِمال»''' تعبیری [[قرآن|قرآنی]] در مقابل «[[اصحاب یمین]]» است، و مراد از آن، گمراهان و تکذیبکنندگانی هستند که [[نامه اعمال|نامه عمل]] خود را در [[قیامت]] با دست چپ دریافت کرده و گرفتار [[عذاب]] میشوند. اصرار بر [[گناهان]]، انکار [[معاد]] و تکذیب آیات الهی، از عوامل سقوط اصحاب شمال است. | ||
| − | + | == واژهشناسی == | |
| + | «اصحاب شِمال» ترکیبى از دو واژه «اصحاب» به معناى یاران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به معناى چپ، مقابل «یمین» به معناى راست است.<ref> مفردات، ص ۴۶۴، «شمل».</ref> برخى گفتهاند: ریشه لغوى شِمال در مقابل یمین، عبرى و از شمؤُل است و در اصل به معناى جهت بیرونى جداى از شىء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شىء، به اعتبار مجاورت آنها با جهت بیرونى مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به طور طبیعى رو به جهت مشرق قرار مىگیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وى قرار مىگیرد.<ref> التحقیق، ج ۶، ص ۱۲۰ـ۱۲۲، «شمل».</ref> | ||
| − | «اصحاب المشئمه» نیز | + | «اصحاب المشئمه» نیز ترکیبى از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر میمى از شوم در مقابل «یُمْن» است و بر نهایت ضعف و سستى و پستى دلالت دارد<ref> همان، ص ۷ـ۸، «شام».</ref> و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است. |
| − | اصحاب شِمال در اصطلاح [[قرآن]] | + | اصحاب شِمال در اصطلاح [[قرآن]] کسانىاند که گمراه، تکذیب کننده و کافر بوده، در [[قیامت]] نامه عمل خود را با دست چپ دریافت مىکنند؛ بنابراین مؤمنان گنهکارى که برههاى در [[جهنم]] بسر برده سپس با [[شفاعت]] آزاد مىشوند، در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخى آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگیهایى را که در آیات براى اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانستهاند.<ref> منشور جاوید، ج ۹، ص ۴۵۱.</ref> این گروه از مؤمنان در زمره [[اصحاب یمین]] نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسى آسان به [[بهشت]] وارد مىشوند؛ از اینرو شاید بتوان گفت: انسانها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۴ـ۲۴۵.</ref> |
| − | + | واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آیه ۴۰ [[سوره واقعه]]/۵۶ و «اصحاب المشئمه» که تعبیرى دیگر از اصحاب شمال در [[قرآن]] است نیز سه بار در آیات ۹ سوره واقعه/۵۶ و ۱۹ [[سوره بلد]]/۹۰ بکار رفته است. | |
| − | + | در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگرى نیز یاد شده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین» (سوره واقعه/۵۶،۹۳)، «کافر» (سوره بلد/ ۹۰، ۱۹)، «أعمى» ([[سوره اسراء|سوره اسراء]]/۱۷،۷۲)، {{متن قرآن|«{{آیه|84|10}}»}}<ref>[[آیه 10 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۱۰.]]</ref>، {{متن قرآن|«وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ ...»}}<ref name=":۰">[[آیه 25 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۲۵.]]</ref>. | |
| − | در | + | در ۳۵ آیه از سوره واقعه، ۱۲ آیه از سوره حاقه، ۶ آیه از سوره انشقاق، ۱۴ آیه از [[سوره مدثر]]، یک آیه از سوره اسراء و دو آیه از سوره بلد، درباره این گروه سخن به میان آمده است. |
| − | در | + | در رابطه با دلیل نامگذارى اصحاب شمال می توان گفت: نامه عمل آنان در قیامت بدست چپشان داده مىشود: {{متن قرآن|«وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ ...»}}<ref name=":۰" /> و آن نوعى بیم دادن به آنهاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم، و به دست چپ را علامت رد و اهانت مىداند.<ref> تفسیر ماوردى، ج ۶، ص ۸۴.</ref> همچنین، عالم هستى داراى دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و [[فرشتگان]] عذاب و نویسنده بدیها و دوزخ بدکاران است:<ref> تفسیر ماوردى، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۲۲ـ۲۳.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|83|7}}»}}<ref>[[آیه 7 سوره مطففین|سوره مطففین، آیه ۷.]]</ref>. |
| − | + | == عوامل سقوط اصحاب شمال == | |
| + | با استفاده از آیاتى که بیانگر سقوط اصحاب شمال در [[جهنم]] و [[عذاب]] دردناک آنهاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در [[آخرت]] است، مىتوان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست: | ||
| − | + | '''''۱. کوردلى:''''' | |
| − | + | در آیات ۸ـ۹ [[سوره واقعه]]/۵۶ اصحاب شمال در برابر [[اصحاب یمین]] قرار گرفته و در آیه ۷۲ [[سوره اسراء]]/ ۱۷ گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفى شدهاند، بنابراین مىتوان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلاناند و کوردلى آنان در دنیا باعث نابینایى آنان در آخرت خواهد بود: {{متن قرآن|«{{آیه|17|72}}»}}<ref>[[آیه 72 سوره اسراء|سوره اسراء، آیه ۷۲.]]</ref>. | |
| − | + | '''''۲. برخوردارى از نعمت فراوان:''''' | |
| − | + | اصحاب شمال در دنیا غرق در نعمتاند:<ref> نثر طوبى، ص ۱۰۶.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|56|45}}»}}<ref>[[آیه 45 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۴۵.]]</ref>. و همین امر آنان را از [[عبرت|عبرتگیرى]] غافل کرده و براى راحتى تن وظایف [[واجب]] خود را ترک مىکنند.<ref> مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۳.</ref> برخى گفتهاند: «مُتْرَف» به معناى رها شدهاى است که هر کارى بخواهد، انجام مىدهد.<ref> المیزان، ج ۱۳، ص ۵۹.</ref> | |
| − | + | خداوند قوه شهویه را براى رشد و تعالى انسان در وجود وى نهاده است؛ لیکن زیادهروى مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهاى آن دو و خوشگذرانى، زمینه [[غفلت]] و ترک وظیفه را براى آنان فراهم آورده است، از اینرو آنان قوه شهویه را که مىتواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش بکار گرفتهاند.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴.</ref> | |
| − | ''''' | + | '''''۳. اصرار بر گناهان کبیره:''''' |
| − | + | اصحاب شمال بر ارتکاب [[گناهان]] بزرگ اصرار مىورزند: {{متن قرآن|«{{آیه|56|46}}»}}<ref>[[آیه 46 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۴۶.]]</ref>. تعبیر {{متن قرآن|«وَكَانُواْ يُصِرُّونَ»}} که ماضى استمرارى است و نیز استفاده از ماده «اصرار» بیانگر اراده و تصمیم جدى این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است.<ref> جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۱؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.</ref> | |
| − | + | «حنث عظیم» عبارت است از: گناه بزرگ،<ref> جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.</ref> گناهى که پس از آن [[توبه]] نشود،<ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref> [[شرک]]،<ref> جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.</ref> سوگند [[دروغ]] بر این که خداوند مردهها را زنده نمىکند،<ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.</ref> ([[سوره نحل]]/ ۱۶، ۳۸) گسستن عهد و پیمان مؤکد<ref> همان؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۳.</ref> و استکبار و رویگردانى از [[عبادت]] پروردگار؛<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۵.</ref> و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانى سازگار است.<ref> همان؛ نمونه، ج ۲۳، ص ۲۳۱.</ref> | |
| − | + | '''''۴. انکار معاد:''''' | |
| − | خداوند | + | خداوند نیروى ادراک مفاهیم را به همه انسانها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقى را داشته باشند؛ اما اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بىاعتقادى به [[معاد]] و انکار آن گرفتار مىشوند<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴ـ۶۵.</ref> و مىگویند: آیا وقتى که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته مىشوند: {{متن قرآن|«{{آیه|56|47}} 💠<ref>[[آیه 47 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۴۷.]]</ref> {{آیه|56|48}}<ref>[[آیه 48 سوره واقعه|همان، آیه ۴۸.]]</ref>»}}. |
| − | + | خداوند به رسول گرامى خویش فرمان مىدهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز [[قیامت]] با خوردن «زقوم» و نوشیدن «حمیم» چه زندگى دردناکى خواهند داشت و آنان را توبیخ کند به این که خبر [[بعث]] و جزا از سوى خداست؛ کسى که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است: {{متن قرآن|«{{آیه|56|57}} 💠<ref>[[آیه 57 سوره واقعه|همان، آیه ۵۷.]]</ref> {{آیه|56|58}} 💠<ref>[[آیه 58 سوره واقعه|همان، آیه ۵۸.]]</ref> {{آیه|56|59}}<ref>[[آیه 59 سوره واقعه|همان، آیه ۵۹.]]</ref>»}}؛ همو که [[مرگ]] و حیات پس از مرگ آنها بدست اوست: {{متن قرآن|«{{آیه|56|60}} 💠<ref>[[آیه 60 سوره واقعه|همان، آیه ۶۰.]]</ref> {{آیه|56|61}}<ref>[[آیه 61 سوره واقعه|همان، آیه ۶۱.]]</ref>»}}؛ خداوندى که مهمترین نیازمندیهاى آنان مانند قوت {{متن قرآن|«{{آیه|56|63}} 💠<ref>[[آیه 63 سوره واقعه|همان، آیه ۶۳.]]</ref> {{آیه|56|64}} 💠<ref>[[آیه 64 سوره واقعه|همان، آیه ۶۴.]]</ref> {{آیه|56|65}} 💠<ref>[[آیه 65 سوره واقعه|همان، آیه ۶۵.]]</ref> {{آیه|56|66}} 💠<ref>[[آیه 66 سوره واقعه|همان، آیه ۶۶.]]</ref> {{آیه|56|67}}<ref>[[آیه 67 سوره واقعه|همان، آیه ۶۷.]]</ref>»}} و آب: {{متن قرآن|«{{آیه|56|71}} 💠<ref>[[آیه 71 سوره واقعه|همان، آیه ۷۱.]]</ref> {{آیه|56|72}} 💠<ref>[[آیه 72 سوره واقعه|همان، آیه ۷۲.]]</ref> {{آیه|56|73}}<ref>[[آیه 73 سوره واقعه|همان، آیه ۷۳.]]</ref>»}} را فراهم مىکند.<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۱ـ۱۳۵.</ref> | |
| − | اصحاب شمال | + | [[قرآن کریم]] در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار [[معاد]] در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: یکى در [[سوره مدثر]] که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشى درباره راز جهنمى شدنشان نقل مىکند و در آن تکذیب معاد را یکى از عوامل مىشمرد: {{متن قرآن|«{{آیه|74|46}}»}}<ref>[[آیه 46 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۶.]]</ref> و دیگرى در [[سوره انشقاق]] که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش مىکند: {{متن قرآن|«{{آیه|84|14}}»}}<ref>[[آیه 14 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۱۴.]]</ref>. |
| − | + | '''''۵. گمراهى و تکذیب:''''' | |
| − | + | اصحاب شمال از مسیر هدایت و [[حق]] و [[ثواب]] گمراه شده، [[توحید]] و بعثت انبیاء علیهمالسلام و آیات الهى را تکذیب مىکنند:<ref> مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۴، ۳۴۴.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|56|51}}»}}<ref>[[آیه 51 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۵۱.]]</ref>، {{متن قرآن|«{{آیه|56|92}}»}}<ref>[[آیه 92 سوره واقعه|همان، آیه ۹۲.]]</ref>. در آیات ۷۷ـ۸۱ سوره واقعه نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف [[قرآن]] از سوى آنان است.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۶.</ref> | |
| − | + | از دیدگاه قرآن کسانى که به آیات الهى [[کفر]] مىورزند همان اصحاب شمال دانسته شدهاند: {{متن قرآن|«{{آیه|90|19}}»}}<ref>[[آیه 19 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۱۹.]]</ref> و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفى شده است: {{متن قرآن|«{{آیه|84|22}}»}}<ref>[[آیه 22 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۲۲.]]</ref>. در آیه ۲۰ انشقاق نیز از کفر و بىایمانى اصحاب شمال اظهار شگفتى شده است.<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۱.</ref> | |
| − | + | '''''۶. بىایمانى به خداى بزرگ:''''' | |
| − | + | اصحاب شمال به خداى بزرگ [[ایمان]] ندارند: {{متن قرآن|«{{آیه|69|33}}»}}<ref>[[آیه 33 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۳۳.]]</ref>. | |
| − | + | '''''۷. بىاعتنایى به امور مساکین:''''' | |
| − | + | اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: {{متن قرآن|«{{آیه|69|34}}»}}<ref>[[آیه 34 سوره حاقه|همان، آیه ۳۴.]]</ref>. تشویقى براى حل مشکلات زندگى مستمندان نمىکنند. آنان [[زکات]] و حقوق واجب مالى خود را نیز نمىپردازند<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۱.</ref> و در قیامت به این کوتاهى خویش اعتراف مىکنند: {{متن قرآن|«{{آیه|74|44}}»}}<ref>[[آیه 44 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۴.]]</ref>. | |
| − | + | '''''۸. خطاکارى:''''' | |
| − | + | براى اصحاب شمال خوراکى جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنى کسانى که عمداً از راه حق جدا شدند نمىخورند:<ref> مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۲۳.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|69|36}} 💠<ref>[[آیه 36 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۳۶.]]</ref> {{آیه|69|37}}<ref>[[آیه 37 سوره حاقه|همان، آیه ۳۷.]]</ref>»}}. | |
| − | ''''' | + | '''''۹. ترک نماز:''''' |
| − | + | آنان در [[آخرت]] اقرار مىکنند که از [[نماز]]<nowiki/>گزاران نبودند: {{متن قرآن|«{{آیه|74|43}}»}}<ref>[[آیه 43 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۳.]]</ref>. | |
| − | ''''' | + | '''''۱۰. همنشینى با اهل باطل:''''' |
| − | اصحاب شمال | + | اصحاب شمال در قیامت اعتراف مىکنند که با اهل [[باطل]] همنشین مىشدند: {{متن قرآن|«{{آیه|74|45}}»}}<ref>[[آیه 45 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۵.]]</ref>. |
| − | ''''' | + | '''''۱۱. سرمستى:''''' |
| − | + | آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه) مسرورند: {{متن قرآن|«{{آیه|84|22}}»}}<ref>[[آیه 22 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۲۲.]]</ref>، منظور از سرور و شادمانى، سرگرم شدن به لهو لعب و [[غفلت]] محض از تکالیف خود و خانواده است.<ref> مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۰؛ نسیم حیات، ص ۶۸.</ref> | |
| − | + | == عذاب اصحاب شمال == | |
| + | در آغاز ورود به عالم [[آخرت]] اصحاب شمال با خوراکیها و آشامیدنیهاى دوزخى پذیرایى مىشوند و در [[قیامت]] آنان را به آتش سوزان وارد مىسازند:<ref> مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۴۴؛ منهج الصادقین، ج ۹، ص ۱۶۹.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|56|92}} 💠<ref>[[آیه 92 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۹۲.]]</ref> {{آیه|56|93}} 💠<ref>[[آیه 93 سوره واقعه|همان، آیه ۹۳.]]</ref> {{آیه|56|94}}<ref>[[آیه 94 سوره واقعه|همان، آیه ۹۴.]]</ref>»}}. | ||
| − | آنان در [[ | + | شخصیت ذاتى اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش بازمىگردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروى شعلهور است؛ اما آنان بر اثر حجابهاى ستبر آن را ادراک نمىکنند تا این که با فرارسیدن [[مرگ]] و برطرف شدن حجاب به آن پى مىبرند.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۱۲۹ـ۱۳۰.</ref> |
| − | + | بنابر روایتى از [[امام صادق]] علیهالسلام {{متن قرآن|«فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ»}} درباره [[عذاب قبر]] اصحاب شمال و {{متن قرآن|«تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ»}} به عذاب آخرت آنان مربوط است. [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیهالسلام مىفرماید: بزرگترین بلاها در [[قبر]] نزول حمیم و شرارههاى آتش و زوزههاى آن است که راه فرارى از آن وجود ندارد و هیچ مانعى جلودار آن نیست.<ref> نهج البلاغه، خطبه ۸۳؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰.</ref> | |
| − | اصحاب شمال در | + | اصحاب شمال در آخرت [[نامه اعمال|نامه عمل]] را به نشانه مردود بودن با دست چپ دریافت مىکنند، از اینرو آرزو مىکنند که آن را دریافت نمىکردند و از محتواى آن باخبر نمىشدند زیرا مىبینند عذاب دردناکى در انتظار آنان است و نیز آرزو مىکنند در پى [[مرگ]] معدوم شده و دوباره زنده نمىشدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند:<ref> مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۲۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|69|25}} 💠<ref>[[آیه 25 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۲۵.]]</ref> {{آیه|69|26}} 💠<ref>[[آیه 26 سوره حاقه|همان، آیه ۲۶.]]</ref> {{آیه|69|27}}<ref>[[آیه 27 سوره حاقه|همان، آیه ۲۷.]]</ref>»}}. آنان در دنیا مىپنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنى مىرسند و از هر رنجى دور مىمانند، از اینرو در پى کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که مىبینند از آنها کارى ساخته نیست از روى حسرت مىگویند: مالمان برایمان سودى نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت:<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|69|28}} 💠<ref>[[آیه 28 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۲۸.]]</ref> {{آیه|69|29}}<ref>[[آیه 29 سوره حاقه|همان، آیه ۲۹.]]</ref>»}}. |
| − | + | خداى سبحان به [[فرشتگان]] ۴ فرمان مىدهد: آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیرى که در ازاى آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید: {{متن قرآن|«{{آیه|69|30}} 💠<ref>[[آیه 30 سوره حاقه|همان، آیه ۳۰.]]</ref> {{آیه|69|31}} 💠<ref>[[آیه 31 سوره حاقه|همان، آیه ۳۱.]]</ref> {{آیه|69|32}}<ref>[[آیه 32 سوره حاقه|همان، آیه ۳۲.]]</ref>»}}. زنجیرى که اگر حلقهاى از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب مىشود.<ref> نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۰۹.</ref> | |
| − | + | اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هوادارى ندارند تا سبب نجاتشان شود:<ref> جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۸۰.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|69|35}}»}}<ref>[[آیه 35 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۳۵.]]</ref>. عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت [[شفاعت]] هیچ شفاعت کنندهاى به حالشان سودى ندارد: {{متن قرآن|«{{آیه|74|48}}»}}<ref>[[آیه 48 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۸.]]</ref>. آنان در دنیا از [[دین]] و آیات الهى چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزاناند: {{متن قرآن|«{{آیه|74|49}} 💠<ref>[[آیه 49 سوره مدثر|همان، آیه ۴۹.]]</ref> {{آیه|74|50}} 💠<ref>[[آیه 50 سوره مدثر|همان، آیه ۵۰.]]</ref> {{آیه|74|51}}<ref>[[آیه 51 سوره مدثر|همان، آیه ۵۱.]]</ref>»}}. | |
| − | + | از درختى که میوهاش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکمهاى خود را از آن پر خواهند کرد: {{متن قرآن|«{{آیه|56|52}} 💠<ref>[[آیه 52 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۵۲.]]</ref> {{آیه|56|53}}<ref>[[آیه 53 سوره واقعه|همان، آیه ۵۳.]]</ref>»}}، و براى هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید:<ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۰۲.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|56|54}} 💠<ref>[[آیه 54 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۵۴.]]</ref> {{آیه|56|55}}<ref>[[آیه 55 سوره واقعه|همان، آیه ۵۵.]]</ref>»}}؛ این خوردنى و آشامیدنى پذیرایى آنان در روز جزاست: {{متن قرآن|«{{آیه|56|56}}»}}<ref>[[آیه 56 سوره واقعه|همان، آیه ۵۶.]]</ref>. | |
| − | در | + | قرآن در آیاتى دیگر تصویرى دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان مىسازد: آب داغ و جوشانى بر آنان پاشیده مىشود: {{متن قرآن|«{{آیه|22|19}}»}}<ref>[[آیه 19 سوره حج|سوره حج، آیه ۱۹.]]</ref> در معرض باد سوزانى قرار دارند که حرارت آن مانند سم به منافذ بدن نفوذ مىکند<ref> همان، ص ۴۹۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۴.</ref> و سایهاى از دود سیاه بر آنان مستولى مىشود که نه مانند سایههاى آفتاب خنک است و نه داراى خیرى است:<ref> مفردات، ص ۱۲۶؛ بصائر ذوىالتمییز، ج ۲، ص ۲۰۱.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|56|42}} 💠<ref>[[آیه 42 سوره واقعه|سوره واقعه، آیه ۴۲.]]</ref> {{آیه|56|43}} 💠<ref>[[آیه 43 سوره واقعه|همان، آیه ۴۳.]]</ref> {{آیه|56|44}}<ref>[[آیه 44 سوره واقعه|همان، آیه ۴۴.]]</ref>»}}. |
| − | + | تهدید اصحاب شمال به کیفر دردناک با تعبیر «بشارت» براى توبیخ و تمسخر است؛ یعنى شادترین خبرى که در مورد سرنوشت خود مىشنوند این است که براى آنان عذابى دردناک است:<ref> مفردات، ص ۱۲۶، «بشر»؛ بصائر ذوى التمییز، ج ۲، ص ۲۰۱، «بشارت».</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|84|24}}»}}<ref>[[آیه 24 سوره انشقاق|سوره انشقاق، آیه ۲۴.]]</ref>. | |
| − | بنابر | + | آنچه در آیه ۱۰ سوره انشقاق/ ۸۴ آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده مىشود، با آنچه در آیه ۲۵ سوره حاقه/۶۹ گزارش شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده مىشود، منافاتى ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوانهاى سینه اصحاب شمال شکافته مىشود. سپس دست چپ آنان در سینههایشان داخل و از پشتشان خارج مىشود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ مىگیرند.<ref> تفسیر قرطبى، ج ۱۹، ص ۱۷۹؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۰۷.</ref> |
| − | + | شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آنها داده مىشود که صورتهاى آنان به پشت سرشان برگردانده شده است:<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۳.</ref> {{متن قرآن|«{{آیه|4|47}}»}}<ref>[[آیه 47 سوره نساء|سوره نساء، آیه ۴۷.]]</ref>. | |
| − | + | ==پانویس== | |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آنها داده مىشود | ||
| − | |||
| − | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
| − | + | ==منابع== | |
| − | + | * [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، یحیى پیرعباسى، ج ۳، ص ۴۱۳-۴۱۹. | |
| − | + | {{قرآن}} | |
| − | |||
[[رده: واژگان قرآنی]] | [[رده: واژگان قرآنی]] | ||
| − | + | [[رده: شخصیتهای منفی در قرآن]] | |
| − | [[رده: | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۴۳
«اصحاب الشِمال» تعبیری قرآنی در مقابل «اصحاب یمین» است، و مراد از آن، گمراهان و تکذیبکنندگانی هستند که نامه عمل خود را در قیامت با دست چپ دریافت کرده و گرفتار عذاب میشوند. اصرار بر گناهان، انکار معاد و تکذیب آیات الهی، از عوامل سقوط اصحاب شمال است.
واژهشناسی
«اصحاب شِمال» ترکیبى از دو واژه «اصحاب» به معناى یاران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به معناى چپ، مقابل «یمین» به معناى راست است.[۱] برخى گفتهاند: ریشه لغوى شِمال در مقابل یمین، عبرى و از شمؤُل است و در اصل به معناى جهت بیرونى جداى از شىء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شىء، به اعتبار مجاورت آنها با جهت بیرونى مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به طور طبیعى رو به جهت مشرق قرار مىگیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وى قرار مىگیرد.[۲]
«اصحاب المشئمه» نیز ترکیبى از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر میمى از شوم در مقابل «یُمْن» است و بر نهایت ضعف و سستى و پستى دلالت دارد[۳] و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است.
اصحاب شِمال در اصطلاح قرآن کسانىاند که گمراه، تکذیب کننده و کافر بوده، در قیامت نامه عمل خود را با دست چپ دریافت مىکنند؛ بنابراین مؤمنان گنهکارى که برههاى در جهنم بسر برده سپس با شفاعت آزاد مىشوند، در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخى آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگیهایى را که در آیات براى اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانستهاند.[۴] این گروه از مؤمنان در زمره اصحاب یمین نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسى آسان به بهشت وارد مىشوند؛ از اینرو شاید بتوان گفت: انسانها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.[۵]
واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آیه ۴۰ سوره واقعه/۵۶ و «اصحاب المشئمه» که تعبیرى دیگر از اصحاب شمال در قرآن است نیز سه بار در آیات ۹ سوره واقعه/۵۶ و ۱۹ سوره بلد/۹۰ بکار رفته است.
در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگرى نیز یاد شده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین» (سوره واقعه/۵۶،۹۳)، «کافر» (سوره بلد/ ۹۰، ۱۹)، «أعمى» (سوره اسراء/۱۷،۷۲)، «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ»[۶]، «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ ...»[۷].
در ۳۵ آیه از سوره واقعه، ۱۲ آیه از سوره حاقه، ۶ آیه از سوره انشقاق، ۱۴ آیه از سوره مدثر، یک آیه از سوره اسراء و دو آیه از سوره بلد، درباره این گروه سخن به میان آمده است.
در رابطه با دلیل نامگذارى اصحاب شمال می توان گفت: نامه عمل آنان در قیامت بدست چپشان داده مىشود: «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ ...»[۷] و آن نوعى بیم دادن به آنهاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم، و به دست چپ را علامت رد و اهانت مىداند.[۸] همچنین، عالم هستى داراى دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و فرشتگان عذاب و نویسنده بدیها و دوزخ بدکاران است:[۹] «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ»[۱۰].
عوامل سقوط اصحاب شمال
با استفاده از آیاتى که بیانگر سقوط اصحاب شمال در جهنم و عذاب دردناک آنهاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در آخرت است، مىتوان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:
۱. کوردلى:
در آیات ۸ـ۹ سوره واقعه/۵۶ اصحاب شمال در برابر اصحاب یمین قرار گرفته و در آیه ۷۲ سوره اسراء/ ۱۷ گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفى شدهاند، بنابراین مىتوان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلاناند و کوردلى آنان در دنیا باعث نابینایى آنان در آخرت خواهد بود: «وَمَنْ كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا»[۱۱].
۲. برخوردارى از نعمت فراوان:
اصحاب شمال در دنیا غرق در نعمتاند:[۱۲] «إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُتْرَفِينَ»[۱۳]. و همین امر آنان را از عبرتگیرى غافل کرده و براى راحتى تن وظایف واجب خود را ترک مىکنند.[۱۴] برخى گفتهاند: «مُتْرَف» به معناى رها شدهاى است که هر کارى بخواهد، انجام مىدهد.[۱۵]
خداوند قوه شهویه را براى رشد و تعالى انسان در وجود وى نهاده است؛ لیکن زیادهروى مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهاى آن دو و خوشگذرانى، زمینه غفلت و ترک وظیفه را براى آنان فراهم آورده است، از اینرو آنان قوه شهویه را که مىتواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش بکار گرفتهاند.[۱۶]
۳. اصرار بر گناهان کبیره:
اصحاب شمال بر ارتکاب گناهان بزرگ اصرار مىورزند: «وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»[۱۷]. تعبیر «وَكَانُواْ يُصِرُّونَ» که ماضى استمرارى است و نیز استفاده از ماده «اصرار» بیانگر اراده و تصمیم جدى این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است.[۱۸]
«حنث عظیم» عبارت است از: گناه بزرگ،[۱۹] گناهى که پس از آن توبه نشود،[۲۰] شرک،[۲۱] سوگند دروغ بر این که خداوند مردهها را زنده نمىکند،[۲۲] (سوره نحل/ ۱۶، ۳۸) گسستن عهد و پیمان مؤکد[۲۳] و استکبار و رویگردانى از عبادت پروردگار؛[۲۴] و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانى سازگار است.[۲۵]
۴. انکار معاد:
خداوند نیروى ادراک مفاهیم را به همه انسانها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقى را داشته باشند؛ اما اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بىاعتقادى به معاد و انکار آن گرفتار مىشوند[۲۶] و مىگویند: آیا وقتى که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته مىشوند: «وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ 💠[۲۷] أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ[۲۸]».
خداوند به رسول گرامى خویش فرمان مىدهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز قیامت با خوردن «زقوم» و نوشیدن «حمیم» چه زندگى دردناکى خواهند داشت و آنان را توبیخ کند به این که خبر بعث و جزا از سوى خداست؛ کسى که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است: «نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ 💠[۲۹] أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ 💠[۳۰] أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ[۳۱]»؛ همو که مرگ و حیات پس از مرگ آنها بدست اوست: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ 💠[۳۲] عَلَىٰ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ[۳۳]»؛ خداوندى که مهمترین نیازمندیهاى آنان مانند قوت «أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ 💠[۳۴] أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ 💠[۳۵] لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ 💠[۳۶] إِنَّا لَمُغْرَمُونَ 💠[۳۷] بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ[۳۸]» و آب: «أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ 💠[۳۹] أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ 💠[۴۰] نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِينَ[۴۱]» را فراهم مىکند.[۴۲]
قرآن کریم در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار معاد در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: یکى در سوره مدثر که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشى درباره راز جهنمى شدنشان نقل مىکند و در آن تکذیب معاد را یکى از عوامل مىشمرد: «وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»[۴۳] و دیگرى در سوره انشقاق که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش مىکند: «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ»[۴۴].
۵. گمراهى و تکذیب:
اصحاب شمال از مسیر هدایت و حق و ثواب گمراه شده، توحید و بعثت انبیاء علیهمالسلام و آیات الهى را تکذیب مىکنند:[۴۵] «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ»[۴۶]، «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ»[۴۷]. در آیات ۷۷ـ۸۱ سوره واقعه نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف قرآن از سوى آنان است.[۴۸]
از دیدگاه قرآن کسانى که به آیات الهى کفر مىورزند همان اصحاب شمال دانسته شدهاند: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ»[۴۹] و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفى شده است: «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ»[۵۰]. در آیه ۲۰ انشقاق نیز از کفر و بىایمانى اصحاب شمال اظهار شگفتى شده است.[۵۱]
۶. بىایمانى به خداى بزرگ:
اصحاب شمال به خداى بزرگ ایمان ندارند: «إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ»[۵۲].
۷. بىاعتنایى به امور مساکین:
اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: «وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ»[۵۳]. تشویقى براى حل مشکلات زندگى مستمندان نمىکنند. آنان زکات و حقوق واجب مالى خود را نیز نمىپردازند[۵۴] و در قیامت به این کوتاهى خویش اعتراف مىکنند: «وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ»[۵۵].
۸. خطاکارى:
براى اصحاب شمال خوراکى جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنى کسانى که عمداً از راه حق جدا شدند نمىخورند:[۵۶] «وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ 💠[۵۷] لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ[۵۸]».
۹. ترک نماز:
آنان در آخرت اقرار مىکنند که از نمازگزاران نبودند: «قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»[۵۹].
۱۰. همنشینى با اهل باطل:
اصحاب شمال در قیامت اعتراف مىکنند که با اهل باطل همنشین مىشدند: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ»[۶۰].
۱۱. سرمستى:
آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه) مسرورند: «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ»[۶۱]، منظور از سرور و شادمانى، سرگرم شدن به لهو لعب و غفلت محض از تکالیف خود و خانواده است.[۶۲]
عذاب اصحاب شمال
در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراکیها و آشامیدنیهاى دوزخى پذیرایى مىشوند و در قیامت آنان را به آتش سوزان وارد مىسازند:[۶۳] «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ 💠[۶۴] فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ 💠[۶۵] وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ[۶۶]».
شخصیت ذاتى اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش بازمىگردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروى شعلهور است؛ اما آنان بر اثر حجابهاى ستبر آن را ادراک نمىکنند تا این که با فرارسیدن مرگ و برطرف شدن حجاب به آن پى مىبرند.[۶۷]
بنابر روایتى از امام صادق علیهالسلام «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ» درباره عذاب قبر اصحاب شمال و «تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» به عذاب آخرت آنان مربوط است. امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید: بزرگترین بلاها در قبر نزول حمیم و شرارههاى آتش و زوزههاى آن است که راه فرارى از آن وجود ندارد و هیچ مانعى جلودار آن نیست.[۶۸]
اصحاب شمال در آخرت نامه عمل را به نشانه مردود بودن با دست چپ دریافت مىکنند، از اینرو آرزو مىکنند که آن را دریافت نمىکردند و از محتواى آن باخبر نمىشدند زیرا مىبینند عذاب دردناکى در انتظار آنان است و نیز آرزو مىکنند در پى مرگ معدوم شده و دوباره زنده نمىشدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند:[۶۹] «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ 💠[۷۰] وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ 💠[۷۱] يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ[۷۲]». آنان در دنیا مىپنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنى مىرسند و از هر رنجى دور مىمانند، از اینرو در پى کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که مىبینند از آنها کارى ساخته نیست از روى حسرت مىگویند: مالمان برایمان سودى نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت:[۷۳] «مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ۜ 💠[۷۴] هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ[۷۵]».
خداى سبحان به فرشتگان ۴ فرمان مىدهد: آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیرى که در ازاى آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ 💠[۷۶] ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ 💠[۷۷] ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ[۷۸]». زنجیرى که اگر حلقهاى از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب مىشود.[۷۹]
اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هوادارى ندارند تا سبب نجاتشان شود:[۸۰] «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ»[۸۱]. عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت شفاعت هیچ شفاعت کنندهاى به حالشان سودى ندارد: «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»[۸۲]. آنان در دنیا از دین و آیات الهى چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزاناند: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ 💠[۸۳] كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ 💠[۸۴] فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ[۸۵]».
از درختى که میوهاش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکمهاى خود را از آن پر خواهند کرد: «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ 💠[۸۶] فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ[۸۷]»، و براى هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید:[۸۸] «فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ 💠[۸۹] فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ[۹۰]»؛ این خوردنى و آشامیدنى پذیرایى آنان در روز جزاست: «هَٰذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ»[۹۱].
قرآن در آیاتى دیگر تصویرى دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان مىسازد: آب داغ و جوشانى بر آنان پاشیده مىشود: «هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ ۖ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ»[۹۲] در معرض باد سوزانى قرار دارند که حرارت آن مانند سم به منافذ بدن نفوذ مىکند[۹۳] و سایهاى از دود سیاه بر آنان مستولى مىشود که نه مانند سایههاى آفتاب خنک است و نه داراى خیرى است:[۹۴] «فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ 💠[۹۵] وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ 💠[۹۶] لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ[۹۷]».
تهدید اصحاب شمال به کیفر دردناک با تعبیر «بشارت» براى توبیخ و تمسخر است؛ یعنى شادترین خبرى که در مورد سرنوشت خود مىشنوند این است که براى آنان عذابى دردناک است:[۹۸] «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»[۹۹].
آنچه در آیه ۱۰ سوره انشقاق/ ۸۴ آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده مىشود، با آنچه در آیه ۲۵ سوره حاقه/۶۹ گزارش شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده مىشود، منافاتى ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوانهاى سینه اصحاب شمال شکافته مىشود. سپس دست چپ آنان در سینههایشان داخل و از پشتشان خارج مىشود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ مىگیرند.[۱۰۰]
شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آنها داده مىشود که صورتهاى آنان به پشت سرشان برگردانده شده است:[۱۰۱] «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا»[۱۰۲].
پانویس
- ↑ مفردات، ص ۴۶۴، «شمل».
- ↑ التحقیق، ج ۶، ص ۱۲۰ـ۱۲۲، «شمل».
- ↑ همان، ص ۷ـ۸، «شام».
- ↑ منشور جاوید، ج ۹، ص ۴۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۴ـ۲۴۵.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۱۰.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ سوره حاقه، آیه ۲۵.
- ↑ تفسیر ماوردى، ج ۶، ص ۸۴.
- ↑ تفسیر ماوردى، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۲۲ـ۲۳.
- ↑ سوره مطففین، آیه ۷.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۷۲.
- ↑ نثر طوبى، ص ۱۰۶.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۴۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۵۹.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۴۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۱؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.
- ↑ همان؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۵.
- ↑ همان؛ نمونه، ج ۲۳، ص ۲۳۱.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴ـ۶۵.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۴۷.
- ↑ همان، آیه ۴۸.
- ↑ همان، آیه ۵۷.
- ↑ همان، آیه ۵۸.
- ↑ همان، آیه ۵۹.
- ↑ همان، آیه ۶۰.
- ↑ همان، آیه ۶۱.
- ↑ همان، آیه ۶۳.
- ↑ همان، آیه ۶۴.
- ↑ همان، آیه ۶۵.
- ↑ همان، آیه ۶۶.
- ↑ همان، آیه ۶۷.
- ↑ همان، آیه ۷۱.
- ↑ همان، آیه ۷۲.
- ↑ همان، آیه ۷۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۱ـ۱۳۵.
- ↑ سوره مدثر، آیه ۴۶.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۱۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۳۴، ۳۴۴.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۵۱.
- ↑ همان، آیه ۹۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۶.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۲۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۱.
- ↑ سوره حاقه، آیه ۳۳.
- ↑ همان، آیه ۳۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۱.
- ↑ سوره مدثر، آیه ۴۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۲۳.
- ↑ سوره حاقه، آیه ۳۶.
- ↑ همان، آیه ۳۷.
- ↑ سوره مدثر، آیه ۴۳.
- ↑ سوره مدثر، آیه ۴۵.
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۲۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۰؛ نسیم حیات، ص ۶۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۴۴؛ منهج الصادقین، ج ۹، ص ۱۶۹.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۹۲.
- ↑ همان، آیه ۹۳.
- ↑ همان، آیه ۹۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۱۲۹ـ۱۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۳؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۲۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.
- ↑ سوره حاقه، آیه ۲۵.
- ↑ همان، آیه ۲۶.
- ↑ همان، آیه ۲۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.
- ↑ سوره حاقه، آیه ۲۸.
- ↑ همان، آیه ۲۹.
- ↑ همان، آیه ۳۰.
- ↑ همان، آیه ۳۱.
- ↑ همان، آیه ۳۲.
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۰۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۸۰.
- ↑ سوره حاقه، آیه ۳۵.
- ↑ سوره مدثر، آیه ۴۸.
- ↑ همان، آیه ۴۹.
- ↑ همان، آیه ۵۰.
- ↑ همان، آیه ۵۱.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۵۲.
- ↑ همان، آیه ۵۳.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۲.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۵۴.
- ↑ همان، آیه ۵۵.
- ↑ همان، آیه ۵۶.
- ↑ سوره حج، آیه ۱۹.
- ↑ همان، ص ۴۹۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۴.
- ↑ مفردات، ص ۱۲۶؛ بصائر ذوىالتمییز، ج ۲، ص ۲۰۱.
- ↑ سوره واقعه، آیه ۴۲.
- ↑ همان، آیه ۴۳.
- ↑ همان، آیه ۴۴.
- ↑ مفردات، ص ۱۲۶، «بشر»؛ بصائر ذوى التمییز، ج ۲، ص ۲۰۱، «بشارت».
- ↑ سوره انشقاق، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج ۱۹، ص ۱۷۹؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۰۷.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۴۷.
منابع
- دائرة المعارف قرآن کریم، یحیى پیرعباسى، ج ۳، ص ۴۱۳-۴۱۹.




