ذوالرحمة: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه جدید)
 
(ویرایش)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اين وصف در [[قرآن]] سه بار وارد شده و در هر سه مورد وصف [[خدا]] قرار گرفته است:
+
این وصف در [[قرآن]] سه بار وارد شده و در هر سه مورد وصف [[خدا]] قرار گرفته است:
  
1. (وَ رَبّكَ الغَفُور ذُو الرَّحْمَة). ([[سوره كهف]]/58)
+
۱. {{متن قرآن|«وَ رَبّک الغَفُور ذُو الرَّحْمَة»}}. ([[سوره کهف]]/۵۸)
  
«پروردگار تو آمرزنده رحيم است».
+
«پروردگار تو آمرزنده رحیم است».
  
2. (ورَبّكَ الغَنىُّ ذُو الرّحْمَةِ...).(انعام/133)
+
۲. {{متن قرآن|«ورَبّک الغَنىُّ ذُو الرّحْمَةِ...»}}.(انعام/۱۳۳)
  
«پروردگار تو بى نياز و رحيم است».
+
«پروردگار تو بى نیاز و رحیم است».
  
3. (فإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبّكُمْ ذُو رَحْمَة واسِعَة).(انعام/147)
+
۳. {{متن قرآن|«فإِنْ کذَّبُوک فَقُلْ رَبّکمْ ذُو رَحْمَة واسِعَة»}}.(انعام/۱۴۷)
  
«اگر تو را تكذيب كردند بگو پروردگار شما صاحب رحمت گسترده است».
+
«اگر تو را تکذیب کردند بگو پروردگار شما صاحب رحمت گسترده است».
<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=10  منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۲۴۰ و ۲۴۱،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
  
به تعبير مرحوم علامه اين ذوالرحمه از دوتا اسم رحمان و رحيم كامل‌تر است خداي سبحان در اثر غفور بودن، در اثر ذوالرحمه بودن به اينها مهلت مي‌دهد راه براي [[توبه]] باز است، راه براي انابه باز است تا به حُسن عاقبت بار يابند «وَرَبُّكَ الْغَفُورُ» يك، «ذُو الرَّحْمَةِ» دو، چون اين‌چنين است «لَوْ يُؤَاخِذُهُم» اگر مي‌خواست فعلاً اينها را مؤاخذه كند در اثر اينكه اينها اظلم‌اند از اينكه اعراض كردند، از اينكه «نَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ» همه ي علل و عوامل كيفر كردن اينها فراهم است ولي چون خداي سبحان غفور است و ذوالرحمه به اينها مهلت مي‌دهد عذاب مي‌كند لكن تأخير مي‌اندازد كه راه براي توبه ي اينها باز باشد «وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم» بالفعل «بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ» تأخير نمي‌انداخت فوراً اينها را عذاب مي‌كرد «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» نه اينكه خدا براي اينها موعدي مقرّر كرده كه فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» اين‌چنين نيست الآن دارد داوري مي‌كند اين نكته را عنايت كنيد كه در الميزان آمده يك وقت است خدا سرشت و سرنوشت گذشته را تشريح مي‌كند مي‌فرمايد خدا اين‌چنين كرد، خدا اين‌چنين قرار داد، خدا اين‌چنين جعل كرد، خدا اين‌چنين اراده مي‌كند اينها از سنّت الهي حكم مي‌كند يك وقت سخن از «جعل» و امثال ذلك نيست حرف نهايي را الآن دارد مي‌زند اين معلوم مي‌شود كه در كرسي قضا قرار گرفته فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» يعني الآن ايجاد كرديم اين مسئله را اينها يك قرار مشخّص دارند يك روز معيّني دارند يعني الآن من اين‌چنين حكم مي‌كنم چون عذاب قيامت كه خب حسابش مشخص است كه مربوط به آينده است اما عذاب دنيا هر لحظه است ديگر ممكن است ذات اقدس الهي در همين لحظه تعذيبشان كند در برابر اينكه عذاب اينها تعجيل نيست بلكه مؤجّل است يعني اَجل‌دار و مدّت‌دار است اين را به عنوان سرنوشت يا سرشت يا قضاياي گذشته ذكر نكرد نفرمود «جعل الله لهم أجلا» بلكه فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» يعني الآن كه دارد پرونده را تنظيم مي‌كند فرمود الآن عجله‌اي نيست ما براي اينها يك موعد مشخص اينها را خواهيم گرفت اين الآن در كرسي قضاست بنابراين نسبت به مسئله قيامت «جَعَل» است خب الآن كه بهشت و جهنّمي مستقر نيست نسبت به عذاب دنيا كه هر لحظه ممكن است خود ذات اقدس الهي الآن كه در مقام قضا و داوري است فرمود فعلاً ما اينها را نمي‌گيريم اين حكم است مثل اينكه قاضي يك وقت است كه قاضي برابر قانون مي‌گويد اين شخص بعد از دو ماه بايد به زندان برود اين از قانون خبر مي‌دهد يك وقت است نه، قاضي آنجايي كه به وسيله ي علمِ او جرم ثابت شد آنجا كه دست قاضي باز است مي‌تواند تخفيف بدهد مي‌تواند عذاب را بالفعل صادر كند مي‌گويد اين دو ماه بعد بيايد اين دو ماه بعد بيايد را قانون نگفته قانون دستِ قاضي را باز گذاشته پس دو گونه دو ماه بعد بيايد ما داريم يك وقت است كه قاضي برابر قانون مي‌گويد اين بعد از دو ماه بايد به زندان برود چون در قانون نوشته يك وقت است نه، در قانون دست قاضي را باز گذاشته چه عذاب نقد، چه عذاب مؤخّر ولي قاضي هم‌اكنون حكم مي‌كند كه اين بعد از دو ماه بايد بيايد اين فرق بين «جعل لهم موعدا» با «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» است كه اين «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» از سرشت و سرنوشت و قانون قبلي خبر نمي‌دهد از حكم فعلي سخن مي‌گويد، خب. «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» كه «لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلاً» «لَنْ» را همان طوري كه مستحضريد براي نفي ابد نيست نفي تأكيد است چون در چند جاي قرآن اين «لن» مُغيّا شده است به غايتي «فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّي يَأْذَنَ لِي أَبِي»
+
و با توجه به بحثى که در باره رحمت در اسم «[[رحیم (اسم الله)|رحیم]]» خواهیم کرد، مفاد این وصف نیز روشن مى شود.<ref> [http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=10#id240_p240 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۲۴۰ و ۲۴۱،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
<ref> [http://eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/87/880202 درس تفسير حضرت آيت الله جوادي 88/02/02] </ref>
 
  
== پانویس ==
+
به تعبیر [[علامه طباطبایى|مرحوم علامه]] این «ذوالرحمه» از دوتا اسم [[رحمان (اسم الله)|رحمان]] و [[رحیم (اسم الله)|رحیم]] کامل‌تر است. خدای سبحان در اثر [[غفور (اسم الله)|غفور]] بودن، در اثر ذوالرحمه بودن به اینها مهلت می‌دهد راه برای [[توبه]] باز است، راه برای انابه باز است تا به حُسن عاقبت بار یابند {{متن قرآن|«وَرَبُّک الْغَفُورُ»}} یک، {{متن قرآن|«ذُو الرَّحْمَةِ»}} دو، چون این‌چنین است {{متن قرآن|«لَوْ یؤَاخِذُهُم»}} اگر می‌خواست فعلاً اینها را مؤاخذه کند در اثر اینکه اینها اظلم‌اند از اینکه اعراض کردند، از اینکه {{متن قرآن|«نَسِی مَا قَدَّمَتْ یدَاهُ»}} همه علل و عوامل کیفر کردن اینها فراهم است ولی چون خدای سبحان غفور است و ذوالرحمه، به اینها مهلت می‌دهد [[عذاب]] می‌کند لکن تأخیر می‌اندازد که راه برای توبه اینها باز باشد {{متن قرآن|«وَرَبُّک الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یؤَاخِذُهُمْ»}} بالفعل {{متن قرآن|«بِمَا کسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ»}} تأخیر نمی‌انداخت فوراً اینها را عذاب می‌کرد {{متن قرآن|«بَل لَهُم مَوْعِدٌ»}} نه اینکه خدا برای اینها موعدی مقرّر کرده که فرمود: {{متن قرآن|«بَل لَهُم مَوْعِدٌ»}} این‌چنین نیست الآن دارد داوری می‌کند؛ این نکته را عنایت کنید که در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] آمده؛ یک وقت است خدا سرشت و سرنوشت گذشته را تشریح می‌کند می‌فرماید خدا این‌چنین کرد، خدا این‌چنین قرار داد، خدا این‌چنین جعل کرد، خدا این‌چنین اراده می‌کند، اینها از سنّت الهی حکم می‌کند. یک وقت سخن از «جعل» و امثال ذلک نیست حرف نهایی را الآن دارد می‌زند، این معلوم می‌شود که در کرسی قضا قرار گرفته فرمود: {{متن قرآن|«بَل لَهُم مَوْعِدٌ»}} یعنی الآن ایجاد کردیم این مسئله را اینها یک قرار مشخّص دارند یک روز معینی دارند یعنی الآن من این‌چنین حکم می‌کنم چون عذاب قیامت که خب حسابش مشخص است که مربوط به آینده است اما عذاب دنیا هر لحظه است دیگر ممکن است ذات اقدس الهی در همین لحظه تعذیبشان کند در برابر اینکه عذاب اینها تعجیل نیست بلکه مؤجّل است یعنی اَجل‌دار و مدّت‌دار است این را به عنوان سرنوشت یا سرشت یا قضایای گذشته ذکر نکرد نفرمود «جعل الله لهم أجلا» بلکه فرمود: {{متن قرآن|«بَل لَهُم مَوْعِدٌ»}} یعنی الآن که دارد پرونده را تنظیم می‌کند فرمود الآن عجله‌ای نیست ما برای اینها یک موعد مشخص اینها را خواهیم گرفت این الآن در کرسی قضاست بنابراین نسبت به مسئله [[قیامت]] «جَعَل» است. خب الآن که [[بهشت]] و [[جهنم|جهنّمی]] مستقر نیست نسبت به عذاب دنیا که هر لحظه ممکن است خود ذات اقدس الهی الآن که در مقام قضا و داوری است فرمود فعلاً ما اینها را نمی‌گیریم این حکم است مثل اینکه قاضی یک وقت است که قاضی برابر قانون می‌گوید این شخص بعد از دو ماه باید به زندان برود این از قانون خبر می‌دهد. یک وقت است نه، قاضی آنجایی که به وسیله علمِ او جرم ثابت شد آنجا که دست قاضی باز است می‌تواند تخفیف بدهد می‌تواند عذاب را بالفعل صادر کند می‌گوید این دو ماه بعد بیاید. این دو ماه بعد بیاید را قانون نگفته قانون دستِ قاضی را باز گذاشته پس دو گونه دو ماه بعد بیاید ما داریم، یک وقت است که قاضی برابر قانون می‌گوید این بعد از دو ماه باید به زندان برود چون در قانون نوشته؛ یک وقت است نه، در قانون دست قاضی را باز گذاشته چه عذاب نقد، چه عذاب مؤخّر ولی قاضی هم‌اکنون حکم می‌کند که این بعد از دو ماه باید بیاید. این فرق بین «جعل لهم موعدا» با {{متن قرآن|«بَل لَهُم مَوْعِدٌ»}} است که این «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» از سرشت و سرنوشت و قانون قبلی خبر نمی‌دهد، از حکم فعلی سخن می‌گوید.<ref> [http://eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/87/880202 درس تفسير حضرت آيت الله جوادی ۸۸/۰۲/۰۲] </ref>
  
<references/>
+
==پانویس==
 +
 
 +
<references />
  
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۴

این وصف در قرآن سه بار وارد شده و در هر سه مورد وصف خدا قرار گرفته است:

۱. «وَ رَبّک الغَفُور ذُو الرَّحْمَة». (سوره کهف/۵۸)

«پروردگار تو آمرزنده رحیم است».

۲. «ورَبّک الغَنىُّ ذُو الرّحْمَةِ...».(انعام/۱۳۳)

«پروردگار تو بى نیاز و رحیم است».

۳. «فإِنْ کذَّبُوک فَقُلْ رَبّکمْ ذُو رَحْمَة واسِعَة».(انعام/۱۴۷)

«اگر تو را تکذیب کردند بگو پروردگار شما صاحب رحمت گسترده است».

و با توجه به بحثى که در باره رحمت در اسم «رحیم» خواهیم کرد، مفاد این وصف نیز روشن مى شود.[۱]

به تعبیر مرحوم علامه این «ذوالرحمه» از دوتا اسم رحمان و رحیم کامل‌تر است. خدای سبحان در اثر غفور بودن، در اثر ذوالرحمه بودن به اینها مهلت می‌دهد راه برای توبه باز است، راه برای انابه باز است تا به حُسن عاقبت بار یابند «وَرَبُّک الْغَفُورُ» یک، «ذُو الرَّحْمَةِ» دو، چون این‌چنین است «لَوْ یؤَاخِذُهُم» اگر می‌خواست فعلاً اینها را مؤاخذه کند در اثر اینکه اینها اظلم‌اند از اینکه اعراض کردند، از اینکه «نَسِی مَا قَدَّمَتْ یدَاهُ» همه علل و عوامل کیفر کردن اینها فراهم است ولی چون خدای سبحان غفور است و ذوالرحمه، به اینها مهلت می‌دهد عذاب می‌کند لکن تأخیر می‌اندازد که راه برای توبه اینها باز باشد «وَرَبُّک الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یؤَاخِذُهُمْ» بالفعل «بِمَا کسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ» تأخیر نمی‌انداخت فوراً اینها را عذاب می‌کرد «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» نه اینکه خدا برای اینها موعدی مقرّر کرده که فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» این‌چنین نیست الآن دارد داوری می‌کند؛ این نکته را عنایت کنید که در المیزان آمده؛ یک وقت است خدا سرشت و سرنوشت گذشته را تشریح می‌کند می‌فرماید خدا این‌چنین کرد، خدا این‌چنین قرار داد، خدا این‌چنین جعل کرد، خدا این‌چنین اراده می‌کند، اینها از سنّت الهی حکم می‌کند. یک وقت سخن از «جعل» و امثال ذلک نیست حرف نهایی را الآن دارد می‌زند، این معلوم می‌شود که در کرسی قضا قرار گرفته فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» یعنی الآن ایجاد کردیم این مسئله را اینها یک قرار مشخّص دارند یک روز معینی دارند یعنی الآن من این‌چنین حکم می‌کنم چون عذاب قیامت که خب حسابش مشخص است که مربوط به آینده است اما عذاب دنیا هر لحظه است دیگر ممکن است ذات اقدس الهی در همین لحظه تعذیبشان کند در برابر اینکه عذاب اینها تعجیل نیست بلکه مؤجّل است یعنی اَجل‌دار و مدّت‌دار است این را به عنوان سرنوشت یا سرشت یا قضایای گذشته ذکر نکرد نفرمود «جعل الله لهم أجلا» بلکه فرمود: «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» یعنی الآن که دارد پرونده را تنظیم می‌کند فرمود الآن عجله‌ای نیست ما برای اینها یک موعد مشخص اینها را خواهیم گرفت این الآن در کرسی قضاست بنابراین نسبت به مسئله قیامت «جَعَل» است. خب الآن که بهشت و جهنّمی مستقر نیست نسبت به عذاب دنیا که هر لحظه ممکن است خود ذات اقدس الهی الآن که در مقام قضا و داوری است فرمود فعلاً ما اینها را نمی‌گیریم این حکم است مثل اینکه قاضی یک وقت است که قاضی برابر قانون می‌گوید این شخص بعد از دو ماه باید به زندان برود این از قانون خبر می‌دهد. یک وقت است نه، قاضی آنجایی که به وسیله علمِ او جرم ثابت شد آنجا که دست قاضی باز است می‌تواند تخفیف بدهد می‌تواند عذاب را بالفعل صادر کند می‌گوید این دو ماه بعد بیاید. این دو ماه بعد بیاید را قانون نگفته قانون دستِ قاضی را باز گذاشته پس دو گونه دو ماه بعد بیاید ما داریم، یک وقت است که قاضی برابر قانون می‌گوید این بعد از دو ماه باید به زندان برود چون در قانون نوشته؛ یک وقت است نه، در قانون دست قاضی را باز گذاشته چه عذاب نقد، چه عذاب مؤخّر ولی قاضی هم‌اکنون حکم می‌کند که این بعد از دو ماه باید بیاید. این فرق بین «جعل لهم موعدا» با «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» است که این «بَل لَهُم مَوْعِدٌ» از سرشت و سرنوشت و قانون قبلی خبر نمی‌دهد، از حکم فعلی سخن می‌گوید.[۲]

پانویس

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.