خیرالماکرین (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
اين اسم در [[قرآن]] دوبار آمده و در هر دو مورد وصف خدا قرار گرفته است:
+
'''اسم چهل و چهارم: خیر الماکرین؛'''
  
1. {{متن قرآن|«فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى مِنهُمُ الكُفْر قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ*...و مَكَرُوا وَمَكَرَ اللّهِ وَاللّه خَيْرُ الماكِرينَ»}}.(آل عمران/52 ـ54)
+
این اسم در [[قرآن]] دوبار آمده و در هر دو مورد وصف [[الله|خدا]] قرار گرفته است:
  
«آنگاه كه عيسى از بنى اسرائيل احساس كفر كرد گفت: ياور من در راه خدا كيست، حواريون گفتند: ما ياوران خداييم و به او ايمان آورديم، گواه باش كه ما تسليم خدا هستيم... آنان حيله ورزيدند، و خدا هم حيله ورزيد(حيله آنها را خنثى كرد) خدا بهترين مكر كنندگان است».
+
۱. {{متن قرآن|«فَلَمّا أَحَسَّ عِیسى مِنهُمُ الکفْر قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ*... و مَکرُوا وَمَکرَ اللّهِ وَاللّه خَیرُ الماکرینَ»}}.([[سوره آل عمران|آل عمران]]/۵۲ ـ۵۴) «آنگاه که [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسى]] از [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] احساس کفر کرد گفت: یاور من در راه خدا کیست؟ حواریون گفتند: ما یاوران خداییم و به او ایمان آوردیم، گواه باش که ما تسلیم خدا هستیم... آنان حیله ورزیدند، و خدا هم حیله ورزید (حیله آنها را خنثى کرد) خدا بهترین مکر کنندگان است».
  
اكنون بايد ديد مقصود از مكر خدا چيست؟ و مكر كار عاجزان است نه خداى توانا، و مسلماً مقصود از «مكرِ» خدا بى اثر ساختن حيله آنان و يا كيفر دادن به مكر آنها است، وعلت اين كه بى اثر ساختن يا كيفر دادن را، مكر خوانده است به خاطر رعايت صناعت مشاكله(1) است.
+
اکنون باید دید مقصود از [[مکر|مکر]] خدا چیست؟ و مکر کار عاجزان است نه خداى توانا، و مسلماً مقصود از «مکرِ» خدا بى اثر ساختن حیله آنان و یا کیفر دادن به مکر آنها است، و علت این که بى اثر ساختن یا کیفر دادن را، مکر خوانده است به خاطر رعایت صناعت مشاکله<ref>مشاکله یکى از محسنات کلام است و آن این است که انسان در اداى مقصود خود از تعبیر طرف مقابل استفاده کند، مثلاً یک نفر به شما مى گوید: از ما بخواه تا براى شما غذایى بپزیم، از آنجا که شما به پیراهن نیاز دارید به او مى گویید براى من پیراهن بپز، در حالى که پیراهن دوختنى است نه پختنى، امّا چون طرف از پختن سخن گفته است، براى حفظ شکل سؤال از همان تعبیر استفاده مى نمایید، شاعر عرب در این مورد مى گوید:
  
اين آيه تنها موردى نيست كه بر اساس صناعت مشاكله از لفظى استفاده شده كه مفاد ظاهرى آن با مقام خدا متناسب نيست چنان كه در جاى ديگر مى فرمايد:
+
قالوا اقترح شیئاً نجد لک طبخه *** قلتُ اطبخوا لى جبة و قمیصاً</ref> است.
  
{{متن قرآن|«...وَإِذا خَلَوا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِءونَ* اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يعْمَهُونَ»}}.(بقره/14ـ 15)
+
این [[آیه|آیه]] تنها موردى نیست که بر اساس صناعت مشاکله از لفظى استفاده شده که مفاد ظاهرى آن با مقام خدا متناسب نیست، چنان که در جاى دیگر مى فرماید:
  
«زمانى كه با سرانشان خلوت مى كنند مى گويند ما با شماييم. ما آنان را استهزا مى كنيم، خداوند آنان را استهزا مى كند، و به آنان در طغيان و تجاوزشان مهلت مى دهد. در حالى كه آنان حيران و سرگردان مى شوند».
+
{{متن قرآن|«...وَإِذا خَلَوا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِءونَ* اللّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فِى طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۱۴ـ ۱۵) «زمانى که با سرانشان خلوت مى کنند مى گویند ما با شماییم. ما آنان را استهزا مى کنیم، خداوند آنان را استهزا مى کند، و به آنان در طغیان و تجاوزشان مهلت مى دهد. در حالى که آنان حیران و سرگردان مى شوند».
1 . مشاكله يكى از محسنات كلام است و آن اين است كه انسان در اداى مقصود خود از تعبير طرف، استفاده كند، مثلاً يك نفر به شما مى گويد: از ما بخواه تا براى شما غذايى بپزيم، از آنجا كه شما به پيراهن نياز داريد به او مى گوييد براى من پيراهن بپز، در حالى كه پيراهن دوختنى است نه پختنى، امّا چون طرف از پختن سخن گفته است، براى حفظ شكل سؤال از همان تعبير استفاده مى نماييد، شاعر عرب در اين مورد مى گويد:
 
  
قالوا اقترح شيئاً نجد لك طبخه *** قلتُ اطبخوا لى جبة و قميصاً
+
ناگفته پیداست استهزا شایسته فرد حکیم نیست، [[الله|خدا]] و [[پیامبران]] او بالاتر از آنند که به این کار دست بزنند، و لذا هنگامى که قوم [[حضرت موسی علیه السلام|موسى]] وى را متهم به استهزا کرد، گفت: این کار از آنِ جاهلان است و من هرگز از این گروه نیستم، چنان که مى فرماید:
  
 +
{{متن قرآن|«...قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ باللّهِ أَنْ أَکونَ مِنَ الجاهِلینَ»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۶۷) آیا ما را به استهزا مى گیرى، موسى گفت به خدا پناه مى برم که از جاهلان باشم.
  
ناگفته پيداست استهزا شايسته فرد حكيم نيست، خدا و پيامبران او بالاتر از آنند كه به اين كار دست بزنند، و لذا هنگامى كه قوم موسى وى را متهم به استهزا كرد. گفت: اين كار از آنِ جاهلان است و من هرگز از اين گروه نيستم، چنان كه مى فرمايد:
+
اکنون ببینیم چگونه خدا شرّ و حیله بدخواهان [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت مسیح]] را نقش بر آب کرد؟ آنچه از [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] استفاده مى شود این است که گروهى از [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] تصمیم بر قتل حضرت مسیح گرفتند، ولى خدا نقشه آنها را نقش بر آب ساخت، و [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسى]] (علیه السلام) را از دست آنها نجات داد و به جاى مسیح کسى را کشتند که [[یهود|یهودیان]] را به جایگاه مسیح هدایت مى کرد.
  
{{متن قرآن|«...قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ باللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الجاهِلينَ»}}.(بقره/67)
+
مورخان مى گویند: حضرت مسیح [[حواریون|حواریون]] خویش را در شبى گرد آورد و آنها را به کار خیر سفارش کرد و فرمود: یکى از شماها پیش از طلوع فجر، به من [[کفر|کفر]] مى ورزد، و مرا در مقابل چند درهم مى فروشد. این سخن را گفت و حواریون پراکنده شدند. در این هنگام یهود که تصمیم بر قتل مسیح داشتند، به تفتیش پرداختند، یهودا گفت به من چه مى دهید تا شما را به جایگاه او هدایت کنم؟ گفتند: سى درهم، او سى درهم را گرفت و جایگاه مسیح را به آنان نشان داد، ناگهان مشیت الهى بر این تعلق گرفت که او به صورت مسیح درآید، از این جهت یهودیان، به گمان این که او مسیح است او را کشتند و به دار آویختند.<ref>طبرسى، مجمع البیان، ج۱، ص ۴۴۸، چاپ صیدا.</ref>
  
آيا ما را به استهزا مى گيرى،موسى گفت به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم.
+
۲. {{متن قرآن|«وَ إِذْ یمْکرُ بِک الّذِینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَیمْکرونَ وَ یمْکرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیرُ الماکرینَ»}}.([[سوره انفال|انفال]]/۳۰)
 +
«به یاد آر زمانى که کافران درباره تو حیله ورزیدند، تا تو را زندانى کنند یا بکشند، یا تبعید نمایند، آنان مکر ورزیدند، خدا هم مکر ورزید، و خدا بهترین مکر کنندگان است».
  
اكنون ببينيم چگونه خدا شرّ و حيله بدخواهان مسيح را نقش بر آب كرد؟ آنچه از تفاسير استفاده مى شود اين است كه گروهى از بنى اسرائيل تصميم بر قتل حضرت مسيح گرفتند، ولى خدا نقشه آنها را نقش بر آب ساخت، و عيسى (عليه السلام) را از دست آنها نجات داد و به جاى مسيح كسى را كشتند كه يهوديان را به جايگاه مسيح هدايت مى كرد.
+
آیه ناظر به مشاوره سران [[قریش|قریش]] براى خاموش کردن دعوت [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه وآله وسلم) است، سرانجام تصمیم گرفتند که نیمه شب به خانه او بریزند، و او را در بسترش به قتل برسانند، ولى خدا پیامبر خود را از نقشه آنان آگاه ساخت، و توطئه آنان نقش بر آب شد، [[قرآن]] براى حفظ صناعت مشاکله بى اثر بودن حیله کافران را، مکر مى نامد و مى فرماید: «وَ یمْکرُ اللّهُ» آنگاه خود را با {{متن قرآن|«خَیرُ الماکرینَ»}} توصیف مى کند، و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] این آیه با آیه پیش یکسان است.
  
مورخان مى گويند: حضرت مسيح حواريّون خويش را در شبى گرد آورد و آنها را به كار خير سفارش كرد و فرمود: يكى از شماها پيش از طلوع فجر، به من كفر مىورزد، و مرا در مقابل چند درهم مى فروشد اين سخن را گفت و حواريّون پراكنده شدند.
+
در برخى از آیات خدا خویش را با لفظ {{متن قرآن|«أَسرعُ مَکراً»}} توصیف کرده فرموده است:
  
در اين هنگام يهود كه تصميم بر قتل مسيح داشتند، به تفتيش پرداختند، يهودا گفت به من چه مى دهيد تا شما را به جايگاه او هدايت كنم، گفتند: سى درهم، او سى درهم را گرفت وجايگاه مسيح را به آنان نشان داد، ناگهان مشيت الهى بر اين تعلق گرفت كه اوبه صورت مسيح درآيد، ازاين جهت يهوديان، به گمان اين كه او مسيح است او را كشتند و به دار آويختند.(1)
+
{{متن قرآن|«...قُلِ اللّهُ أَسْرعَُ مَکراً انَّ رُسُلنا یکتُبُون ما تَمْکرونَ»}}.([[سوره یونس|یونس]]/۲۱) «بگو خدا سریع تر مکر مى کند (مکرراً بى اثر مى سازد) و رسولان ما نیرنگهاى شما را مى نویسند».
  
2.{{متن قرآن|«وَ إِذْ يَمْكُرُبِكَ الّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرونَ وَ يَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الماكِرينَ»}}.(انفال/30)
+
در این جا سؤالى مطرح است که آیا خدا در همه موارد به سرعت کیفر مى دهد یا به زودى نقشه آنها را نقش بر آب مى سازد، یا این حکم مربوط به موارد معینى است، مثلاً آنجا که قتل پیامبر مایه ناکامى تبلیغ گردد یا ستمگر از نظر ستم به حدى برسد که مهلت دادن در حیات او نقض غرض باشد؛ و احتمال دارد مقصود سرعت در کیفر در روز [[قیامت|قیامت]] باشد، زیرا روز رستاخیز از نظر ما دور است، ولى از نظر خدا نزدیک است، چنان که مى فرماید:
1 . طبرسى، مجمع البيان، ج1، ص 448، ط صيدا.
 
  
«به ياد آر زمانى كه كافران درباره توحيله ورزيدند، تا تو را زندانى كنند يا بكشند، يا تبعيد نمايند، آنان مكر ورزيدند، خدا هم مكر ورزيد، و خدا بهترين مكر كنندگان است».
+
{{متن قرآن|«إِنَّهُمْ یرَونَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَریباً»}}.([[سوره معارج]]/۶ـ۷) «آنان روز قیامت را دور مى بینند و ما نزدیک».
  
آيه ناظر به مشاوره سران قريش براى خاموش كردن دعوت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)است، سرانجام تصميم گرفتند كه نيمه شب به خانه او بريزند، و او را در بسترش به قتل برسانند، ولى خدا پيامبر خود را از نقشه آنان آگاه ساخت، و توطئه آنان نقش بر آب شد، قرآن براى حفظ صناعت مشاكله بى اثر بودن حيله كافران را، مكر مى نامد و مى فرمايد:(وَ يَمْكُرُ اللّهُ)آنگاه خود را با {{متن قرآن|«خَيْرُ الماكِرينَ»}} توصيف مى كند، و تفسير اين آيه با آيه پيش يكسان است.
+
در این جا احتمال سومى نیز هست و آن این که: کیفر اعمال بد ما در درون وجود ما نهفته است، هرچند خود احساس نمى کنیم، زیرا اعمال بد یک وجود دنیوى دارد و یک وجود اخروى، در این صورت تمام کیفرها و رنجها در درون ما موجود است، هرچند در عالم دنیا به آن توجه نداریم، و در قیامت آشکار خواهد شد، روى این بیان مى توان به مفاد {{متن قرآن|«أَسرَعُ مَکراً»}} و نیز {{متن قرآن|«أَسْرَعُ الحاسِبین»}} دست یافت.
 
 
در برخى از آيات خدا خويش را با لفظ {{متن قرآن|«أَسرعُ مَكراً»}} توصيف كرده فرموده است:
 
 
 
{{متن قرآن|«...قُلِ اللّهُ أَسْرعَُ مَكْراً انَّ رُسُلنا يَكْتُبُون ما تَمْكُرونَ»}}.(يونس/21)
 
 
 
«بگو خدا سريع تر مكر مى كند (مكرراً بى اثر مى سازد) و رسولان ما نيرنگهاى شما را مى نويسند».
 
 
 
در اين جا سؤالى مطرح است كه آيا خدا در همه موارد به سرعت كيفر مى دهد يا به زودى نقشه آنها را نقش بر آب مى سازد، يا اين حكم مربوط به موارد معينى است، مثلاً آنجا كه قتل پيامبر مايه ناكامى تبليغ گردد يا ستمگر از نظر ستم به حدى برسد كه مهلت دادن در حيات اونقض غرض باشد.
 
 
 
و احتمال دارد مقصود سرعت در كيفر در روز قيامت باشد، زيرا روز رستاخيز از نظر ما دور است ولى از نظر خدا نزديك است، چنان كه مى فرمايد:
 
 
 
{{متن قرآن|«إِنَّهُمْ يَرَونَهُ بَعِيداً * وَ نَراهُ قَريباً»}}.([[سوره معارج]]/6ـ7)
 
 
 
«آنان روز قيامت را دور مى بينند وما نزديك».
 
 
 
در اين جا احتمال سومى نيز هست و آن اين كه: كيفر اعمال بد ما در
 
 
 
درون وجود ما نهفته است، هرچند خود احساس نمى كنيم، زيرا اعمال بد يك وجود دنيوى دارد و يك وجود اخروى، در اين صورت تمام كيفرها و رنجها در درون ما موجود است هرچند در عالم دنيا به آن توجه نداريم، و در قيامت آشكار خواهد شد، روى اين بيان مى توان به مفاد {{متن قرآن|«أَسرَعُ مَكراً»}}و نيز {{متن قرآن|«أَسْرَعُ الحاسِبين»}}دست يافت.
 
 
 
== منابع ==
 
منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۲۹ تا ۲۳۲
 
، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی[http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=9]
 
  
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
 +
* [http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=9#id228_p228 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۲۹ تا ۲۳۲، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی].
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۷

اسم چهل و چهارم: خیر الماکرین؛

این اسم در قرآن دوبار آمده و در هر دو مورد وصف خدا قرار گرفته است:

۱. «فَلَمّا أَحَسَّ عِیسى مِنهُمُ الکفْر قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ*... و مَکرُوا وَمَکرَ اللّهِ وَاللّه خَیرُ الماکرینَ».(آل عمران/۵۲ ـ۵۴) «آنگاه که عیسى از بنى اسرائیل احساس کفر کرد گفت: یاور من در راه خدا کیست؟ حواریون گفتند: ما یاوران خداییم و به او ایمان آوردیم، گواه باش که ما تسلیم خدا هستیم... آنان حیله ورزیدند، و خدا هم حیله ورزید (حیله آنها را خنثى کرد) خدا بهترین مکر کنندگان است».

اکنون باید دید مقصود از مکر خدا چیست؟ و مکر کار عاجزان است نه خداى توانا، و مسلماً مقصود از «مکرِ» خدا بى اثر ساختن حیله آنان و یا کیفر دادن به مکر آنها است، و علت این که بى اثر ساختن یا کیفر دادن را، مکر خوانده است به خاطر رعایت صناعت مشاکله[۱] است.

این آیه تنها موردى نیست که بر اساس صناعت مشاکله از لفظى استفاده شده که مفاد ظاهرى آن با مقام خدا متناسب نیست، چنان که در جاى دیگر مى فرماید:

«...وَإِذا خَلَوا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِءونَ* اللّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فِى طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ».(بقره/۱۴ـ ۱۵) «زمانى که با سرانشان خلوت مى کنند مى گویند ما با شماییم. ما آنان را استهزا مى کنیم، خداوند آنان را استهزا مى کند، و به آنان در طغیان و تجاوزشان مهلت مى دهد. در حالى که آنان حیران و سرگردان مى شوند».

ناگفته پیداست استهزا شایسته فرد حکیم نیست، خدا و پیامبران او بالاتر از آنند که به این کار دست بزنند، و لذا هنگامى که قوم موسى وى را متهم به استهزا کرد، گفت: این کار از آنِ جاهلان است و من هرگز از این گروه نیستم، چنان که مى فرماید:

«...قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ باللّهِ أَنْ أَکونَ مِنَ الجاهِلینَ».(بقره/۶۷) آیا ما را به استهزا مى گیرى، موسى گفت به خدا پناه مى برم که از جاهلان باشم.

اکنون ببینیم چگونه خدا شرّ و حیله بدخواهان حضرت مسیح را نقش بر آب کرد؟ آنچه از تفاسیر استفاده مى شود این است که گروهى از بنى اسرائیل تصمیم بر قتل حضرت مسیح گرفتند، ولى خدا نقشه آنها را نقش بر آب ساخت، و عیسى (علیه السلام) را از دست آنها نجات داد و به جاى مسیح کسى را کشتند که یهودیان را به جایگاه مسیح هدایت مى کرد.

مورخان مى گویند: حضرت مسیح حواریون خویش را در شبى گرد آورد و آنها را به کار خیر سفارش کرد و فرمود: یکى از شماها پیش از طلوع فجر، به من کفر مى ورزد، و مرا در مقابل چند درهم مى فروشد. این سخن را گفت و حواریون پراکنده شدند. در این هنگام یهود که تصمیم بر قتل مسیح داشتند، به تفتیش پرداختند، یهودا گفت به من چه مى دهید تا شما را به جایگاه او هدایت کنم؟ گفتند: سى درهم، او سى درهم را گرفت و جایگاه مسیح را به آنان نشان داد، ناگهان مشیت الهى بر این تعلق گرفت که او به صورت مسیح درآید، از این جهت یهودیان، به گمان این که او مسیح است او را کشتند و به دار آویختند.[۲]

۲. «وَ إِذْ یمْکرُ بِک الّذِینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَیمْکرونَ وَ یمْکرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیرُ الماکرینَ».(انفال/۳۰) «به یاد آر زمانى که کافران درباره تو حیله ورزیدند، تا تو را زندانى کنند یا بکشند، یا تبعید نمایند، آنان مکر ورزیدند، خدا هم مکر ورزید، و خدا بهترین مکر کنندگان است».

آیه ناظر به مشاوره سران قریش براى خاموش کردن دعوت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) است، سرانجام تصمیم گرفتند که نیمه شب به خانه او بریزند، و او را در بسترش به قتل برسانند، ولى خدا پیامبر خود را از نقشه آنان آگاه ساخت، و توطئه آنان نقش بر آب شد، قرآن براى حفظ صناعت مشاکله بى اثر بودن حیله کافران را، مکر مى نامد و مى فرماید: «وَ یمْکرُ اللّهُ» آنگاه خود را با «خَیرُ الماکرینَ» توصیف مى کند، و تفسیر این آیه با آیه پیش یکسان است.

در برخى از آیات خدا خویش را با لفظ «أَسرعُ مَکراً» توصیف کرده فرموده است:

«...قُلِ اللّهُ أَسْرعَُ مَکراً انَّ رُسُلنا یکتُبُون ما تَمْکرونَ».(یونس/۲۱) «بگو خدا سریع تر مکر مى کند (مکرراً بى اثر مى سازد) و رسولان ما نیرنگهاى شما را مى نویسند».

در این جا سؤالى مطرح است که آیا خدا در همه موارد به سرعت کیفر مى دهد یا به زودى نقشه آنها را نقش بر آب مى سازد، یا این حکم مربوط به موارد معینى است، مثلاً آنجا که قتل پیامبر مایه ناکامى تبلیغ گردد یا ستمگر از نظر ستم به حدى برسد که مهلت دادن در حیات او نقض غرض باشد؛ و احتمال دارد مقصود سرعت در کیفر در روز قیامت باشد، زیرا روز رستاخیز از نظر ما دور است، ولى از نظر خدا نزدیک است، چنان که مى فرماید:

«إِنَّهُمْ یرَونَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَریباً».(سوره معارج/۶ـ۷) «آنان روز قیامت را دور مى بینند و ما نزدیک».

در این جا احتمال سومى نیز هست و آن این که: کیفر اعمال بد ما در درون وجود ما نهفته است، هرچند خود احساس نمى کنیم، زیرا اعمال بد یک وجود دنیوى دارد و یک وجود اخروى، در این صورت تمام کیفرها و رنجها در درون ما موجود است، هرچند در عالم دنیا به آن توجه نداریم، و در قیامت آشکار خواهد شد، روى این بیان مى توان به مفاد «أَسرَعُ مَکراً» و نیز «أَسْرَعُ الحاسِبین» دست یافت.

پانویس

  1. مشاکله یکى از محسنات کلام است و آن این است که انسان در اداى مقصود خود از تعبیر طرف مقابل استفاده کند، مثلاً یک نفر به شما مى گوید: از ما بخواه تا براى شما غذایى بپزیم، از آنجا که شما به پیراهن نیاز دارید به او مى گویید براى من پیراهن بپز، در حالى که پیراهن دوختنى است نه پختنى، امّا چون طرف از پختن سخن گفته است، براى حفظ شکل سؤال از همان تعبیر استفاده مى نمایید، شاعر عرب در این مورد مى گوید: قالوا اقترح شیئاً نجد لک طبخه *** قلتُ اطبخوا لى جبة و قمیصاً
  2. طبرسى، مجمع البیان، ج۱، ص ۴۴۸، چاپ صیدا.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.