تدوین حدیث در اهل سنت
«تدوین حدیث» اصطلاحی در علوم حدیث، به معنای ثبت حدیث و یا تنظیم حدیث و تألیف کتاب حدیثی است. با وجود توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نگارش احادیث، پس از درگذشت آن حضرت، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه به وجود آمد که تا عصر خلافت عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. ثبت و تدوین حدیث در نزد محدثان اهل سنت، مراحل متعددی را پشت سر گذاشته و کتب «صحاح سته» از مهمترین مجموعه های حدیثی نزد آنان است.
محتویات
مفهوم تدوین حدیث
تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده[۱] و در اصطلاح به معنای ثبت نوشته های متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشته ها در فصلهایی تنظیم و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف می گویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است.[۲] اصطلاح تدوین در عصر صحابه و تابعین استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید می شده است.
تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب علوم حدیثی است. با توجه به موارد کاربرد آن از تدوین دو معنی فهمیده می شود: ثبت حدیث و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.
- الف) ثبت حدیث:
ابن حَجَر عَسقَلانی (متوفی ۸۵۲) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابن شهاب زُهْری (متوفی ۱۲۴) بود و پس از آن تصنیف فراوان شد.[۳] در این سخن تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» بکار رفته است ولذا معنایی جز نگارش ندارد.
از سخن ابن شهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد»[۴] نیز معنایی جز نگارش بدست نمی آید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را مکروه می پنداشتند.[۵] از معاصران نیز بعضی، تدوین را به مفهوم نگارش بکار برده اند.[۶] عجاج خطیب در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.[۷]
- ب) تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی:
از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در ۱۴۳ هجری دانسته و نتیجه چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است،[۸] می توان مراد او را از تدوین همان تنظیم و مرتب سازی دانست زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت می گرفته است. به علاوه در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است.[۹]
به گفته ابن حجر عسقلانی[۱۰]، احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوره صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود.[۱۱] منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. نجاشی نیز درباره ثُبَیت، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام سخنی دارد که بر اساس آن روایات این شخص مکتوب بوده اما مدون یعنی مرتب و منظم نبوده است.
در مجموع می توان گفت که تدوین در اصل به معنای جمع آوری و نگارش بوده اما این کار در هر دوره ویژگی هایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ از این رو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث می کنند و برای هر دوره خصوصیتی می آورند که از دوره های دیگر تمایز دارد.[۱۲]
تدوین حدیث در زمان پیامبر اکرم
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند.[۱۳] با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب «مکاتیب الرسول» و «مجموعه الوثائق السیاسیة» گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقه شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ثبت می کردند.[۱۴]
علاوه بر حضرت علی علیه السلام، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمرو بن عاص[۱۵] جابر بن عبداللّه انصاری، [۱۶] سَمُرَة بن جُنْدَب،[۱۷] سعد بن عباده انصاری[۱۸] و عبداللّه بن عباس.[۱۹] از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد.
رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود.[۲۰] به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مؤمن ـ که در آن علمی [از مطالب دینی] ضبط شده باشد ـ حایل بین او و آتش دوزخ است.[۲۱] پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.[۲۲]
به رغم تمام این شواهد، عده ای از محدثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زید بن ثابت نقل کرده اند، معتقدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد.[۲۳]
روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنّت ضعیف دانسته اند.[۲۴] درباره روایت ابوسعید نیز دانشمندان از جهت موقوف یا مرفوع بودن آن، اختلاف نظر دارند.[۲۵] به فرض مرفوع بودن روایت ابوسعید از جهت متن و سند اشکالات اساسی دارد[۲۶] و نمی توان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیده علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شده اند،[۲۷] تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است.[۲۸] اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند.[۲۹] به هر جهت مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.[۳۰]
تدوین حدیث پس از پیامبر اکرم
پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان،[۳۱] ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر،[۳۲] کافی بودن قرآن و در نتیجه عدم نیاز به حدیث،[۳۳] ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن.[۳۴] آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند،[۳۵] حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.[۳۶]
از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده[۳۷] و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر درباره فضایل و رذایل اشخاص بود،[۳۸] حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات فقهی،[۳۹] مؤید این مطلب است.
واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند.[۴۰] عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند،[۴۱] عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.[۴۲] به هر حال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث به تدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد.[۴۳]
در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه درباره حدیث دنبال شد.[۴۴] در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد درباره فضایل خلفای سه گانه و ذمّ و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.[۴۵] این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.
در سال ۹۹ هجری عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید.[۴۶] وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت، با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر،[۴۷] در فرمانی به عامل خود در مدینه، ابوبکر بن محمد بن عَمرو بن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد.[۴۸] برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری[۴۹] و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد.[۵۰]
به نوشته ابن حجر عسقلانی، صدور فرمان عمر بن عبدالعزیز نشانه آغاز تدوین بوده است.[۵۱] بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.[۵۲] به گزارش محمد عجاج خطیب،[۵۳] فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیز بن مروان (متوفی ۸۵) خطاب به کثیر بن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده، اما معلوم نیست که کثیر بن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآن اند که به سبب کوتاهی دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز، از امتثال ابن حزم نیز اثری در دست نیست،[۵۴] اما بنابر قراینی ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود که از میان رفته است.[۵۵]
به هر صورت، فرمان عمر بن عبدالعزیز نقطه عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود. برخی مستشرقان از جمله گولدتسیهر، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کرده اند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص به دور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ــ ندانسته اند.[۵۶]
پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز، به تدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در این که چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابن حجر در یک جا نخستین تدوین کنندگان حدیث را ربیع بن صبیح و سعید بن ابی عروبه ذکر کرده[۵۷] و در جای دیگر ابن شهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است.[۵۸] به تصریح مالک بن انس، نخستین مدوِن علم حدیث ابن شهاب است.[۵۹]
به نوشته ذهبی،[۶۰] خالد بن سعدان (متوفی ۱۰۴) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابن حزم انصاری[۶۱] و ابن جریج[۶۲] را نیز آغازگر تدوین دانسته اند. در مجموع، در بیشتر اقوال، ابن شهاب زهری نخستین مدون دانسته شده،[۶۳] شاید به دلیل سخن خود ابن شهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است.[۶۴]
به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد، زیرا افراد یاد شده معاصر یکدیگر بوده اند و به همین دلیل مشکل می توان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است.[۶۵] همچنین ممکن است اول بودن هر یک به نسبت منطقه ای باشد که در آن می زیسته است. در عصر بنی امیه کار تدوین بسیار کند بود زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمی شد،[۶۶] ضمن آن که تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقه بندی مطالب در آن خبری نبود،[۶۷] اما پس از به خلافت رسیدن بنی عباس و به ویژه در عصر منصور عباسی در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد[۶۸] که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت.[۶۹] بنا به گزارش ذهبی در سال ۱۴۳ در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشته های حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و در نتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد.[۷۰]
از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی به ویژه بر اساس ابواب فقهی و تدوین بر حسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هر یک از صحابه روایت کرده اند در یک باب.[۷۱] از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.[۷۲]
سیر تدوین حدیث در اهلسنت
در سیر تدوین حدیث اهل سنت ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:
الف) دوره مصنفات اولیه
در این دوره محدثان در کتابهای خود حدیث و غیرحدیث (آرای صحابه و تابعین) را در کنار هم ثبت می کردند، زیرا عده ای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق می دانستند.[۷۳] در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا مرسل و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابن جریج، سعید بن ابی عروبه، حمّاد بن سلَمه، اَوْزاعی، سفیان ثوری و مالک بن انس،[۷۴] دارای تصنیف حدیثی بودند، هر چند از آثار این دوره جز کتاب موطّأ مالک بن انس اثر دیگری بر جای نمانده است.[۷۵]
ب) دوره تدوین مسانید
مسند کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک صحابی است ــ طبقه بندی شده است. تدوین مسانید در دهه های پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده[۷۶] و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت. ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از گفته های صحابه و تابعین و توضیحات فقها درباره آنها بود.[۷۷] همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمع آوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در این گونه کتب همه گونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی جعلی یکجا گرد می آمد،[۷۸] لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن به شمار می روند[۷۹] و تنها مسند احمد بن حنبل از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است.[۸۰]
ج) تدوین صحاح و سنن
محدودیت های مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد.[۸۱] همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که بر پایه ابواب فقهی مدون شده است.[۸۲] در این کتب نیز روایات به صورت مسند و عاری از موقوفات است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند[۸۳] در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست.[۸۴]
در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین[۸۵] و سنن اربعه[۸۶] با نوعی تسامح «صحاح سته» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّت اند ــ در قرن سوم تدوین شدند، لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.[۸۷]
د) استمرار تدوین پس از صحاح سته
محدّثان در قرن چهارم و پنجم، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابو عوانه اسفراینی (متوفی ۳۱۶) صاحب مسند یا صحیح؛ محمد بن حِبّان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی ۳۵۴) صاحب المسند الصحیح یا الانواع والتقاسیم؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی ۳۶۰) صاحب معاجم سه گانه؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵) صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفة علوم الحدیث و المستدرک علی الصحیحین[۸۸] و ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی ۴۵۸) صاحب دو کتاب السنن الکبری و السنن الصُغری[۸۹].
قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند خودداری کردند، به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی ۶۲۴) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.[۹۰]
ه) تدوین جوامع حدیث در دوره متأخران
مقصود از جوامع حدیث، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث از جمله صحاح سته، موطّأ مالک و مسند احمد بن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود:
- کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛
- کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛
- کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.[۹۱]
در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بین الصحیحین» بوده اند، از جمله:
- جوزقی نیشابوری (متوفی ۳۸۸)،
- ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی ۴۰۱)،
- اسماعیل بن احمد معروف به ابن فرات سرخسی نیشابوری (متوفی ۴۱۴)،
- ابوبکر احمد بن محمد برقانی (متوفی ۴۲۵)،
- محمد بن نصر یا ابی نصر فتوح حمیدی (متوفی ۴۸۸)،
- حسین بن مسعود بغوی (متوفی ۵۱۶)،
- محمد بن عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۱)،
- احمد بن محمد قرطبی معروف به ابن ابی الحجة (متوفی ۶۴۲)،
- صاغانی (متوفی ۶۵۰)،
- محمد حبیب اللّه الشنقیطی (متوفی ۱۳۶۳) از معاصران در کتاب زادالمسلم فیما اتّفق علیه البخاری و المسلم،
- محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی ۱۳۸۸) در کتاب اللؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشیخان، به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند.[۹۲]
در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند:
- بغوی صاحب مصابیح السنة، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود.[۹۳]
- احمد بن رزین بن معاویه (متوفی ۵۳۵) مؤلف التجرید للصحاح والسنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت با این تفاوت که به جای سنن ابن ماجه، موطّأ مالک بن انس را در نظر گرفت.[۹۴]
- ابوالسعادات مجدالدین مبارک بن ابی الکرم معروف به ابن اثیر جزری (متوفی ۶۰۶) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول.
- ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی معروف به ابن جوزی (متوفی ۵۹۷) مؤلف جامع المسانید والالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمد بن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّ الدین طبری (متوفی ۶۹۴) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد.[۹۵]
- اسماعیل بن عمر بن کثیر معروف به ابن کثیر دمشقی (متوفی ۷۷۴) صاحب جامع المسانید والسنن الهادی لِأقْوَم السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمد بن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یَعْلی والمعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف.[۹۶]
- عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر؛
- علاءالدین علی بن حسام مشهور به متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است با این تفاوت که روایات آن بر مبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید.[۹۷]
- شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب شش گانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابن ماجه خودداری کرد.[۹۸]
- بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمد بن حنبل را تدوین کردند. این کتاب بر مبنای مسندها تنظیم شده اما احادیث هر یک از صحابیان بر پایه ابواب آورده شده است. کتاب دارای ۸۰۲، ۱۷ حدیث از ۲۳۷، ۱ صحابی است.[۹۹]
در دسته سوم یعنی جوامع احادیث فقهی نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست:
- السنن الکبری والسنن الصغری، هر دو از احمد بن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸)
- الاحکام الصغری از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۲)
- عمدة الاحکام از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد مقدّسی (متوفی ۶۰۰)
- منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلام بن عبداللّه حرّانی معروف به ابن تیمیّه (متوفی ۶۵۲)
- الترغیب والترهیب از عبدالعظیم بن عبدالقوی (متوفی ۶۵۶)
- الالمام فی احادیث الاحکام از ابن دقیق العید (متوفی ۷۰۲)
- تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زین الدین ابی الفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (متوفی ۸۰۶)
- بلوغ المرام من احادیث الاحکام از ابن حجر عسقلانی.[۱۰۰]
غیر از موارد مذکور، در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگی هایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله می توان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، تخریج، معاجِم موضوعی و واژه ای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی سند و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث اشاره کرد.[۱۰۱] این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.
پانویس
- ↑ بیهقی، ج۲، ص۶۰۵.
- ↑ رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص۲۵۸، پانویس ۱.
- ↑ ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ کتانی، ص۵.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۱، ۱۲۷ـ۱۲۸.
- ↑ رجوع کنید به ابوریّه، ص۲۶۴؛ صالح، ص۱؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۲۹۳؛ همو، ۱۴۱۷، ص۱۳۷؛ خولی، ص۳۳.
- ↑ ۱۴۱۱، ص۳۴۳ـ۳۴۸.
- ↑ رجوع کنید به سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.
- ↑ رجوع کنید به جوهری، همانجا.
- ↑ ۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.
- ↑ نیز رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۷۱.
- ↑ رجوع کنید به ابوریه، ص۲۶۷؛ صالح، ص۳۸ـ۴۱.
- ↑ رجوع کنید به رامیار، ص۲۶۱ـ۲۶۹.
- ↑ رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲.
- ↑ دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۵.
- ↑ ذهبی، ج۱، ص۴۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۳، ص۵۲۱ـ۵۲۲.
- ↑ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۴۶.
- ↑ ابن سعد، ج۵، ص۲۱۶.
- ↑ دارمی ، همانجا؛ ترمذی، ج۵، ص۳۸؛ ابن عبدالبر، ص۱۱۸؛ خطیب بغدادی، ص۶۴ـ۸۴؛ نیز رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۱۷ـ۱۲۸: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم».
- ↑ مجلسی، ج۲، ص۱۴۴.
- ↑ بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷؛ عسکری، ۱۴۱۲، ج۱، ص۹۷ـ۱۰۰.
- ↑ رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص۲۹ـ۳۵.
- ↑ اعظمی، ج۱، ص۷۸؛ معلمی، ص۳۵.
- ↑ رجوع کنید به خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها.
- ↑ جلالی حسینی، ص۲۹۵ـ۲۹۷؛ معارف، ص۵۸ـ۵۹.
- ↑ رجوع کنید به ابوشهبه، ص۵۷؛ اعظمی، ج۱، ص۷۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶، ۳۰۸.
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۶۶؛ ابن صلاح، ص۱۱۹؛ صالح، ص۸ـ۱۱؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص۱۲۴؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۸.
- ↑ رجوع کنید به جلالی حسینی، ص۳۰۲؛ جعفریان، ص۱۸؛ معارف، ص۵۸ـ۶۲.
- ↑ ابوزهو، ص۱۲۵.
- ↑ ذهبی، ج۱، ص۲ـ۳، به نقل از ابوبکر.
- ↑ همان، ج۱، ص۵، به نقل از ابوبکر.
- ↑ بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا.
- ↑ ابن عبدالبر، ص۱۱۲، ۱۱۵؛ ذهبی، ج۱، ص۴، هر دو به نقل از عمر.
- ↑ ذهبی، ج۱، ص۷؛ ابوریّه، ص۵۴.
- ↑ خطیب بغدادی، ص۵۱ـ۵۳؛ ذهبی، ج۱، ص۵.
- ↑ شهرستانی، ص۱۷ـ۳۹؛ جلالی حسینی، ص۳۱۶ـ۳۳۸؛ معارف، ص۸۵ـ۸۸.
- ↑ عسکری، ۱۴۱۳، ج۲، ص۴۴ـ۴۵؛ حسنی، ص۲؛ جلالی حسینی، ص۴۱۴ـ۴۲۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن کثیر، ج۴، جزء۸، ص۱۱۰، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ.
- ↑ دارمی، ج۱، مقدمه، ص۸۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۶۱.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۰۷ـ۱۱۲.
- ↑ دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۸.
- ↑ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع من التدوین»، ص۴۸۱ـ۵۴۹؛ معارف، ص۱۵۱ـ۱۵۷.
- ↑ رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج۳، ص۹۵، ج۵، ص۴۳ـ۴۴؛ ذهبی، ج۱، ص۷.
- ↑ رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۳ـ۶۸، ج۱۱، ص۴۴ـ۴۶.
- ↑ مسعودی، ج۴، ص۱۶.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ صالح، ص۳۷.
- ↑ دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۶؛ کتانی، ص۴.
- ↑ ابن عبدالبر، ص۱۲۷.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص۲۴۴.
- ↑ ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۷.
- ↑ رجوع کنید به ابوشهبه، ص۶۵؛ قاسمی، ص۷۱؛ خولی، ص۳۷؛ صالح، ص۳۶.
- ↑ ۱۴۱۱، ص۳۷۳ـ۳۷۴.
- ↑ صدر، ص۲۷۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.
- ↑ رجوع کنید به صالح، ص۲۴ـ۲۵؛ عتر، ص۴۹ـ۵۰؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۷۶؛ ابوزهو، ص۳۰۲؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، آرای خاورشناسان.
- ↑ ۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.
- ↑ همان، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ ابن عبدالبر، ص۱۲۷.
- ↑ ج۱، ص۹۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.
- ↑ ابن حنبل، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۳، ۱۲۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۴۹۴؛ صالح، ص۳۸؛ ضاری، ص۲۹۲، ۲۹۵.
- ↑ رجوع کنید به کتانی، همانجا.
- ↑ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۶؛ ابوریّه، ص۲۶۵؛ ابوزهو، ص۲۴۴.
- ↑ صالح، ص۴۰؛ ابوریّه، ص۲۶۲ـ۲۶۳؛ ابوزهو، ص۲۴۵.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۳.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۴؛ ابوزهو، همانجا.
- ↑ معارف، ص۱۱۸.
- ↑ سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱؛ ابوریّه، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
- ↑ ابن صلاح، ص۱۵۴.
- ↑ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۱۴۰.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۷؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص۷۳.
- ↑ سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۵؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ.
- ↑ کتانی، ص۵۲ـ۶۴؛ طباطبائی، ص۹۷ـ۱۶۱.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۷.
- ↑ ابوریّه، ص۲۶۸؛ طباطبائی، ص۸۸.
- ↑ صالح، ص۲۹۸.
- ↑ همان، ص۲۹۷.
- ↑ رجوع کنید به صحیح؛ صحاح سته؛ بخاری، ابوعبداللّه محمد؛ مسلم بن حجاج نیشابوری.
- ↑ کتانی، ص۲۵؛ عتر، ص۱۹۹؛ طباطبائی، ص۴۵.
- ↑ عتر، ص۳۲۶.
- ↑ کتانی، ص۲۵.
- ↑ صحیح مسلم و صحیح بخاری.
- ↑ سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن نسایی، سنن ترمذی؛ نیز رجوع کنید به سنن.
- ↑ فاخوری، ص۲۵.
- ↑ حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود.
- ↑ رجوع کنید به معارف، ص۱۵۹، ۱۶۲؛ ابوزهو، ص۴۰۷ـ۴۰۹، ۴۲۱ـ۴۲۸.
- ↑ ابن صلاح، ص۱۰۸؛ مرعشی، ص۱۷.
- ↑ رجوع کنید به معارف، ص۱۶۶ـ۱۷۴؛ ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۴۷.
- ↑ ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷؛ معارف، ص۱۶۷.
- ↑ ابوزهو، ص۴۳۱.
- ↑ کتانی، ص۱۴۲.
- ↑ ابوزهو، ص۴۳۱؛ کتانی، ص۱۳۲.
- ↑ کتانی، ص۱۳۱ـ۱۳۲؛ معارف، ص۱۶۹.
- ↑ ابوزهو، ص۴۴۶.
- ↑ مدیر شانه چی، ص۴۷.
- ↑ طباطبائی، ص۴۵۴ـ۴۶۷.
- ↑ ابوزهو، ص۴۳۲ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷.
- ↑ رجوع کنید به معارف، ص۱۷۴ـ۱۸۴.
منابع مقاله
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت [بی تا].
- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ محب الدین خطیب، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
- همو، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، [بیروت] ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
- ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، چاپ وصی اللّه بن محمود عباس، بیروت ۱۴۰۸.
- ابن سعد، الطبقات الکبرى.
- ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
- ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
- ابن قتیبه ، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی تا].
- ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی تا].
- محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، مصر [۱۳۸۳/۱۹۶۳].
- محمد محمد ابوزهو، الحدیث والمحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
- محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره [۱۴۰۳/۱۹۸۲].
- محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
- محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی، ج۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
- رسول جعفریان، مقدمه ای بر تاریخ تدوین حدیث، قم ۱۳۶۸ ش.
- محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ ش.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة والعلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.
- هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث والمحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، [بی تا].
- محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
- همو، السنة قبل التدوین، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
- احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، بیروت ۱۹۷۴.
- محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۰/۱۹۶۸ـ۱۹۷۰.
- محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ ش.
- عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ ش.
- همو، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- علی شهرستانی، منع تدوین الحدیث، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
- صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة، دمشق ۱۳۷۹/۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
- حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فی السنة، موصل ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
- کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم ۱۳۷۷ ش.
- نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- مرتضی عسکری، عبداللّه بن سبأ و اساطیر اخری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
- همو، معالم المدرستین، تهران ۱۴۱۳.
- محمود فاخوری، الامام مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
- جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، [بی تا].
- مجلسی، بحارالانوار.
- کاظم مدیر شانه چی، تاریخ حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.
- یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّن فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
- مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، [بی تا].
- مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.
- عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة، بیروت ۱۴۰۳.
- احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
منبع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "تدوین حدیث" از مجید معارف.