حضرت ذوالکفل علیه السلام
ذوالكفل یکی از پيامبران الهى و از برگزيدگان خداوند می باشد. صبر این پیامبر، عاملى مؤثر در بهره مندى از رحمت الهى بود. او باخود عهد كرده بود كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به عبادت بپردازد، و تنها از روى حق قضاوت نمايد و جز براى رضاى خداوند خشمگين نشود و تا آخر به آن چه متكفل شده و تعهد كرده بود وفادار ماند، لذا او را «ذَاالْكِفْلِ» يعنى «داراى تعهد» ناميدند.
محتویات
وجه تسميه ذوالکفل
در اين كه چرا او "ذوالكفل" ناميده شده، با توجه به اين كه "كفل" هم به معنى نصيب آمده و هم به معنى كفالت و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند:
گاه گفته اند: چون خداوند نصيب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالكفل" يعنى "صاحب بهره وافى" ناميده شد. و گاه گفته اند چون تعهد كرده بود كه شبها را به عبادت برخيزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگيرد و بر سر اين عهد و پيمان باقيماند اين لقب به او داده شد.
و گاه گفته اند چون گروهى از انبياء بنى اسرائيل را كفالت كرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به اين اسم ناميدند.[۱] مدت عمرش معلوم نيست و در ده فرسخى كوفه مدفون است.[۲]
ذوالکفل چه کسی بوده است؟
در مورد اینکه ذوالکفل چه کسی بوده است روایت ها و نظرات مختلفی وجود دارد. برخى گفته اند: او حضرت الیاس است و بعضى او را حضرت زکریا مى دانند و به امام رضا عليه السلام نسبت داده شده كه او يوشع بن نون است و مجمع البيان از كتاب نبوت از حضرت عبدالعظيم حسنى نقل كرده كه به أبى جعفر جواد الائمه عليه السلام نوشتم و از ذى الكفل سؤال كردم كه اسمش چه بود؟ آيا از مرسلين بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بيست چهار هزار نفر پيغمبر مبعوث كرده است، از آن ها سيصد و سيزده نفر مرسل بودند، ذوالكفل از آن هاست و بعد از سليمان بن داود زندگى مى كرد، مانند داود در ميان مردم قضاوت مى كرد، خشمگين نشد مگر از براى خدا نامش «ادويا پسر ادارين» بود. [۳]
ذوالکفل در قرآن
در قرآن دو بار نام او آمده است:
- «وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ» و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از شكيبايان بودند. (سوره انبياء، آیه85)
- «وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَ ذَاالْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ» و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور كه همه از نيكانند. (سوره ص، آیه 48)
در سوره انبیاء آیه 85 خداى سبحان به رسولش خبر مي دهد كه اين پيمبران و آنچه را كه از نعمت ها به آن ها عطاء نموديم و تمام اينها از صابران بودند كه بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذيت هايى كه دشمنان دين به آنها مي نمودند صبر و استقامت مي نمودند.[۴]
سپس در آیه 86، سوره انبیاء بزرگترين موهبت الهى را در برابر اين صبر و استقامت براى آنان چنين بيان مى كند: «وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ» و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم، چرا كه آنها از صالحان بودند.[۵]
حضرت ذوالکفل در روایات
ابن بابويه رحمه الله به سند ديگر روايت كرده است كه: از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سؤال نمودند از حال ذوالكفل، فرمود: مردى بود از حضرموت و نام او «عويديا» بود و پدرش «ادريم» بود و پيغمبرى پيش از او بود كه او را يسع مى گفتند، روزى گفت: كى خليفه من مى شود كه بعد از من هدايت مردم نمايد. به شرط آن كه به غضب نيايد؟ به شرط آن كه روزها روزه باشد و شب ها به عبادت بيدار باشد و از كسى به خشم نيايد.
پس عويديا برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس باز يسع اين سخن را اعاده كرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من اینکار را انجام میدهم. پس يسع وفات نمود و خدا عويديا را به جاى او بعد از او پيغمبر گردانيد، او در اول روز ميان مردم حكم مى كرد. روزى شيطان به اتباع خود گفت: كيست كه او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ يكى از شياطين كه او را «ابيض» مى گفتند، گفت: من اين كار را مى كنم.
ابليس گفت: برو و سعى كن شايد او را به خشم آورى. چون ذوالكفل از حكم ميان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابيد كه استراحت كند، ابيض آمد و فرياد كرد كه: من مظلومم. ذوالكفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بيايد. گفت: به گفته من نمى آيد. پس انگشتر خود را به او داد كه: اين نشانه را به او بنما و بگو كه بيايد. ابيض رفت و ذوالكفل امروز خواب نتوانست كرد، و شب هم خواب نكرد.
روز ديگر چون از قضا فارغ شد رفت كه بخوابد، ابيض آمد فرياد كرد كه: بر من ظلم كرده است كسى و انگشتر تو را بردم قبول نكرد كه بيايد. پس دربان ذوالكفل به او گفت: بگذار استراحت كند كه ديروز و ديشب خواب نكرده است. ابيض گفت: نمىشود، من مظلومم مىبايد كه رفع ظلم از من بكند. پس حاجب رفت و ذوالكفل را اعلام كرد، ذوالكفل نامه اى نوشت به او داد كه برود و خصم خود را حاضر كند. امروز نيز خواب نكرد، شب را به عبادت احيا كرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت كه بخوابد، باز ابيض آمد و فرياد كرد كه: نامه تو را خصم من قبول نكرد.
پس آن حضرت برخاست از براى او بيرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسيار گرمى كه اگر گوشت را به آفتاب مى گذاشتند بريان مى شد، چون ابيض اين صبر را از آن حضرت مشاهده كرد از او نااميد شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا كرد و ناپيدا شد.
پس به اين سبب او را ذوالكفل گفتند كه متكفل آن وصيت شد و به عمل آورد.[۶]
محل دفن حضرت ذوالکفل
چنان كه مشهور است قبر او در مسير كربلا به نجف قرار دارد.[۷]
پانویس
- ↑ تفسير نمونه، (مكارم شيرازى ناصر) ج19، ص312.
- ↑ الفين/ترجمه وجدانى، ص 1009.
- ↑ تفسير أحسن الحديث (قرشى سيد على اكبر)، ج6، ص542.
- ↑ مخزن العرفان در تفسير قرآن، سيده نصرت امين، ج8، ص294.
- ↑ برگزيده تفسير نمونه(بابايى احمد على)، ج3، ص185.
- ↑ حيوة القلوب (علامه مجلسی)، ج2، ص851.
- ↑ قرائتى، محسن، تفسير نور، ج7، ص487.
منابع
- تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، اول، 1374 ش.
- ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/حشمت الله رياضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پيام نور، اول، 1372 ش.
- تفسير أحسن الحديث، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: بنياد بعثت، سوم، 1377 ش.
- مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
- برگزيده تفسير نمونه، احمد على بابايى؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، سیزدهم، 1382 ش.
- حيوة القلوب، علامه مجلسى ؛ قم : سرور، ششم ، 1384 ش .
- تفسير نور، محسن قرائتى؛ تهران: مركز فرهنگى درس هايى از قرآن، یازدهم، 1383 ش.
- الفين/ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، اول.
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |