حضرت یحیی علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده ها)
(ویرایش)
 
(۲۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نوشته های اعضای دانشنامه}}
+
{{خوب}}
 +
'''حضرت یحیی علیه السلام''' فرزند [[حضرت زکریا علیه السلام|حضرت زکریا]] علیه السلام و یکی از پیامبران [[بنی اسرائیل]] بود که در کودکى به مقام [[نبوت]] رسید. او به طور [[معجزه]] آسا براى پدر پیر و مادرش که نازا بود، متولد شد. حضرت یحیى معاصر [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] علیه السلام و از مؤمنان به او و مروجان آیین او بود. نام حضرت یحیی پنج بار در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده و خداوند او را به اوصافی مانند پاکى روح و عمل، نداشتن تکبر و ستمگری، محبت نسبت به پدر و مادر، آلوده نشدن به گناه و دوری از مخالفت با فرمان پروردگار، ستوده است.
 +
[[پرونده:Yahya.jpg|بندانگشتی|مقام حضرت یحیی در مسجد اموی دمشق]]
  
 +
==نام و نسب==
 +
آیه ۷ [[سوره مریم]] که می فرماید: «{{متن قرآن|یا زَکرِیا إِنَّا نُبَشِّرُک بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحْیى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا}}؛ اى زکریا! ما تو را به پسرى که نامش یحیى است، مژده مى‏‌دهیم، [و] پیش از این همنامى براى او قرار نداده‏‌ایم»، دلالت بر این دارد که خداوند خود نام یحیی را بر او نهاد و این نام بر کسی تا قبل از او گذاشته نشده بود.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۴، ص۱۵</ref> 
  
 +
در [[تفسیر اثنی عشری]] آمده است: تسمیه او به یحیى به جهت آن است که زنده شد از رحم عاقرى که در حکم میت بود. یا [[دین]] خدا به دعوت او زنده گشت و نزد جمعى این لفظ عجمى است.<ref> حسینى شاه عبدالعظیمى، تفسیر اثنا عشری، ج۸، ص۱۴۶.</ref> از سخنان دیگری که در مورد وجه این نامگذاری گفته شده آن است که او به این دلیل یحیی نامیده شد که خداوند او را با [[ایمان]] احیا کرد یا اینکه خدا قلب او را با [[نبوت|نبوّت]] زنده کرد.<ref>عزیزی، داستان پیامبران، ص۵۶۳.</ref>
  
 +
پدرش [[حضرت زکریا علیه السلام|حضرت زکریا]] (علیه‌السلام) بود که با بانویی به نام ایشاع (یا الیصابات) خاله [[حضرت مریم علیهاالسلام|حضرت مریم]] (علیهاالسلام) ازدواج کرد. سال‌ها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند. سرانجام زکریا (علیه‌السلام) در کنار [[محراب]] حضرت مریم غذاها و میوه‌های بهشتی دید، دریافت که باید امیدوار به خدا بود، با این‌که ۱۲۰ سال از عمرش گذشته بود و همسرش ۹۸ سال داشت،<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.</ref> از درگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند کرد.
  
==حضرت یحیی علیه السلام==
+
سرانجام [[فرشتگان]] به او بشارت دادند که خداوند پسری به نام «یحیی» به تو عطا خواهد کرد، و چنین نامی تاکنون کسی نداشته است.<ref>[[سوره مریم]]، آیه ۷.</ref> حضرت یحیی شش ماه قبل از [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] و در [[فلسطین]] به دنیا آمد.
  
'''وجه تسميه یحیی'''
+
نسب حضرت یحیی علیه السلام را این گونه ذکر کرده اند: یحیى بن [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]] بن برخیا بن شوا بن نحرائیل بن سهلون بن ارسوا بن شویل بن نعود بن [[حضرت موسی علیه السلام|موسى بن عمران]] علیه السلام.<ref> ترجمه تاریخ یعقوبى، محمدابراهیم آیتى، ج۱، ص۸۳.</ref>
  
تسميه او به يحيى به جهت آنست كه زنده شد از رحم عاقرى كه در حكم ميت بود. يا [[دين]] خدا به دعوت او زنده گشت. و نزد جمعى اين لفظ عجمى است.<ref> [[تفسير اثنا عشري]] (حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد)، ج  8، ص: 146.</ref>
+
==حضرت یحیی در قرآن==
  
[[طبرسى]] مى  گويد: در اين كه چرا يحيى را بدين نام خوانده اند اختلاف نظر وجود دارد بعضى مى  گويند او را يحيى ناميدند چون خداوند نازايى مادرش را بوسيله تولد او شفا بخشيد، گروهى مى  گويند: خداوند قلب او را به وسيله [[ايمان]] زنده كرد و جمعى ديگر معتقدند: خداوند قلب او را به وسيله [[نبوت]] زنده و شاداب فرمود و احدى قبل از او بدين اسم ناميده نشده است.<ref> داستان [[پیامبران]] يا [[قصه هاى قرآن]] از آدم تا خاتم ([[يوسف عزيزى]] )، ص 563.</ref>
+
نام مبارک حضرت یحیی پنج بار در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده است. خداى عزوجل حضرت یحیی را در چند جاى قرآن به ثناى جمیلى ستوده، از آن جمله: او را تصدیق کننده کلمه اى از خدا (یعنى نبوت [[حضرت عیسی علیه السلام|مسیح]]) خوانده و او را سید و مایه آبروى قومش و حصور (بى زن) خوانده و پیغمبرى از صالحین نامیده است. ([[سوره آل عمران]]، آیه ۳۹)
  
'''نسب حضرت یحیی علیه السلام'''
+
و نیز از مُجتبین یعنى مخلصین و راهیافتگان خوانده ([[سوره انعام]]، آیات ۸۵-۸۷) و نام او را خودش نهاده و او را یحیى نامیده که قبل از وى هیچ کس بدین نام مسمى نشده و او را مامور به اخذ کتاب به قوت نموده و او را در کودکى حکمت داده و بر او در سه روز زندگیش سلام فرستاده، روزى که متولد شد و روزى که از دنیا مى رود و روزى که دوباره زنده مى شود. ([[سوره مریم]]، آیات ۲-۱۵)
  
يحيى بن زكريا بن برخيا بن شوا بن نحرائيل بن سهلون بن ارسوا بن شويل بن نعود بن موسى بن عمران.<ref> ترجمه [[تاريخ يعقوبى]] (محمد ابراهيم آيتى ج  1، ص: 83.</ref>
+
و به طور کلى دودمان زکریا را مدح کرده و فرموده: {{متن قرآن|«إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ یدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»}}: اینان مردمى بودند که در خیرات ساعى و کوشا بودند و ما را به رغبت و از رهبت و خشوع مى خواندند. ([[سوره انبیاء]]، آیه ۹۰) و مقصود از کلمه «انّهم» (اینانیحیى و پدر و مادر او است.<ref>ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۶.</ref>
  
'''حضرت یحیی در قرآن'''
+
برخی از آیات قرآن درباره حضرت یحیی عبارت است از:
  
حضرت یحیی یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] است كه نام مباركش پنج بار در [[قرآن]] در: [[سوره آل عمران]] / [[سوره انعام]] / [[سوره مريم]] / [[سوره انبياء]] آمده است.
+
*{{متن قرآن|«فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یبَشِّرُک بِیحْیى مُصَدِّقًا بِکلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَیدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیا مِّنَ الصَّالِحِینَ»}}: در حالى که [[حضرت زکریا|زکریا]] در [[محراب]] به [[نماز]] ایستاده بود، [[فرشتگان]] ندایش دادند که خدا تو را به ولادت یحیى بشارت مى دهد که [[حضرت عیسی |عیسی]] مخلوق برگزیده خدا را تصدیق مى کند و بزرگوار و خویشتندار است و پیامبرى است از شایستگان. ([[سوره آل عمران]]، آیه ۳۹)
  
* 1- «فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ»: در حالى كه [[حضرت زکریا]] در [[محراب]] به [[نماز]] ايستاده بود، [[فرشتگان]] ندايش دادند كه خدا تو را به ولادت  يحيى بشارت مى دهد كه [[حضرت عیسی ]] مخلوق برگزيده  خدا را تصديق مى  كند و بزرگوار و خويشتن دار است و پيامبرى است از شايستگان. (سوره آل عمران، آیه 39)
+
*{{متن قرآن|«یا زَکرِیا إِنَّا نُبَشِّرُک بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحْیى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا»}}: اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مى دهیم که قبلا همنامى براى او قرار نداده ایم. ([[سوره مریم]]، آیه ۷)
  
* 2- «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا»: اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مى  دهيم كه قبلا همنامى براى او قرار نداده ايم. (سوره مریم، آیه 7)
+
*{{متن قرآن|«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَ یدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»}}: پس اجابت کردیم او را و بخشیدیم او را یحیى و شایسته کردیم براى او همسرش را بدرستى که ایشان مى شتافتند در خیرات و می خواندند ما را از راه امید و بیم و بودند ما را خضوع کنندگان. ([[سوره انبیاء]]، آیه ۹۰)
  
* 3- «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»: اى يحيى كتاب [[خدا]] را به جد و جهد بگير و از كودكى به او [[نبوت]] داديم. (سوره مریم، آیه 12)
+
*{{متن قرآن|«وَ زَکرِیا وَ یحْیى وَ عِیسَى وَ إِلْیاسَ کلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ»}}: و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند. ([[سوره انعام]]، آیه ۸۵)
  
* 4- «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ»: پس اجابت كرديم او را و بخشيديم او را يحيى و شايسته كرديم براى او همسرش را بدرستى كه ايشان بودند مى  شتافتند در خيرات و مي خواندند ما را از راه اميد و بيم و بودند ما را خضوع كنندگان . (سوره انبیاء، آیه 90)
+
*{{متن قرآن|«یا یحْیى خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَینَاهُ الْحُکمَ صَبِیا»}}: اى یحیى کتاب خدا را به جد و جهد بگیر و از کودکى به او [[نبوت]] دادیم. (سوره مریم، آیه ۱۲)
  
* 5- «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ»: و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. (سوره انعام، آیه 85)
+
گرچه از ظاهر آیه فوق استفاده می‌شود که حضرت یحیی دارای کتاب مستقل بوده، ولی منظور از کتاب در این [[آیه]]، همان [[تورات]] است. او مروج آیین [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] (علیه‌السلام) بود، و وقتی که [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] (علیه‌السلام) به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد و مروج آیین او گردید. حضرت یحیی (علیه‌السلام) شش ماه از حضرت عیسی (علیه‌السلام) بزرگتر بود.<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۶۹.</ref>
  
يحيى علیه السلام به طور [[معجزه]]  آسا و خارق العادة براى پدر و مادرش متولد شد، چون پدرش پيرى فرتوت و مادرش زنى نازا بود، و هر دو از فرزنددار شدن مايوس بودند، در چنين حالى خداى تعالى يحيى را به ايشان ارزانى داشت، و يحيى علیه السلام از همان كودكى مشغول [[عبادت]] شد خداى تعالى از كودكى او را [[حكمت]] داده بود، او تمام عمر را به [[زهد]] و انقطاع گذرانيد، و هرگز با زنان نياميخت و هيچ يك از لذائذ دنيا او را از خدا به خود مشغول نساخت.
+
==حضرت یحیی در روایات==
  
يحيى علیه السلام معاصر [[حضرت عیسی]] بن مريم علیه السلام بود و [[نبوت]] او را تصديق كرد و او در ميان قوم خود [[سيد]] و شريف بود به طورى كه دلها همه به او توجه مى نمود و به سويش  ميل مى كرد، مردم پيرامونش جمع مى شدند، و او ايشان را موعظه مى كرد، و به [[توبه]] از [[گناهان]] دعوت مى نمود، و به [[تقوا]] دستور مى  داد تا روزى كه كشته شد.
+
*از [[امام صادق علیه السلام]] نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: کشنده یحیى بن زکریا ولدالزنا بوده و کشنده [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام نیز ولدالزنا است و آسمان نگریسته مگر بر این دو.<ref>ترجمه کامل الزیارات، سید محمدجواد ذهنى تهرانى، ص۲۴۳.</ref>
  
و در [[قرآن کریم]] درباره كشته شدنش چيزى نيامده، ولى در اخبار آمده كه سبب شهادتش اين بود كه زنى زناكار در عهد او مى زيسته و پادشاه بنى اسرائيل مفتون او شد، و با او مراوده كرد يحيى علیه السلام وى را از اين كار نهى مى نمود و ملامتش مى كرد، و چون در قلب پادشاه عظيم و محترم بود لذا پادشاه از اطاعتش ناگزير بود، اين معنا باعث شد كه زن [[زانيه]] نسبت به آن جناب كينه توزى كند، از آن به بعد به پادشاه دست نمى  داد مگر بعد از آن كه سر يحيى را از بدنش جدا نموده برايش هديه بفرستد، پادشاه نيز چنين كرد آن جناب را به [[قتل]] رسانده و سر مقدسش را براى زن زانيه هديه فرستاد.
+
*و به سند معتبر از [[امام زین العابدین]] علیه السلام منقول است که فرمود: با پدرم امام حسین علیه السلام چون به [[کربلا]] مى رفتیم در هیچ منزل فرود نمى آمدیم و بار نمى کردیم مگر آن که یاد حضرت یحیى علیه السلام مى کردند و روزى فرمودند: از پستى و بى قدرى دنیا نزد خدا آن بود که سر یحیى بن زکریا علیه السلام را به هدیه فرستادند براى فاحشه اى از فاحشه هاى [[بنى اسرائیل]].<ref>حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۴۴.</ref>
 +
*در [[حدیث]] معتبر از [[امام باقر]] علیه السلام منقول است که: لطف الهى نسبت به او به مرتبه اى بود که هر وقت «یا رب» مى گفت، حق تعالى مى فرمود: لبیک یا یحیى.<ref>علامه مجلسى، حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۴۱.</ref>
  
و در بعضى از اخبار ديگر آمده كه سبب قتلش اين بود كه پادشاه عاشق برادرزاده خود شد، و مى خواست با او [[ازدواج]] كند يحيى علیه السلام او را نهى مى كرد و مخالفت مى نمود، تا آن كه وقتى همسر برادرش دختر را آن چنان آرايش كرد كه تمام قلب شاه را مسخر كند، با چنين وضعى دخترش را نزد پادشاه فرستاد، و به او گفته بود كه چون خواست از تو كام بگيرد مخالفت كن، و بگو شرطش اين است كه سر يحيى را برايم حاضر كنى، او نيز بلادرنگ سر يحيى را از بدن جدا نموده در طشتى طلا گذاشت، و براى دختر برادر حاضر ساخت.<ref> ترجمه [[الميزان]] (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج  14، ص: 36.</ref>
+
*از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] نقل شده که یحیی علیه السلام فرمود: از شما می خواهم که (پیوسته) به یاد خدا باشید؛ زیرا حکایت به یاد خدا بودن، حکایت مردی است که دشمن به سرعت او را تعقیب کند و او به دژی نفوذ ناپذیر پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نیز چنین است، خود را از گزند [[شیطان]] نگه ندارد مگر با یاد خدا.<ref> حکم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم، علاءالدین اعلمى، ص۳۳۷.</ref>
  
'''حضرت یحیی در روايات'''
+
*[[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از مجاهد و معمر نقل می کند که: کودکان به یحیی گفتند، بیا با هم بازی کنیم. یحیی گفت: ما برای بازی آفریده نشده ایم. از این جا است که خداوند درباره او فرموده است: {{متن قرآن|«...وآتَیناهُ الحُکمَ صَبِیا»}}: «و از کودکی به او [[حکمت]] دادیم». طبرسی پس از آن می گوید این مطلب از [[امام رضا]] علیه السلام نیز روایت شده است.<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۸۱.</ref>
  
* 1- از حضرت ابى عبدالله، [[امام حسین]] عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند:
+
==شهادت حضرت یحیی==
 +
در [[قرآن کریم]] درباره کشته شدن حضرت یحیی چیزى نیامده ولى در اخبار آمده که سبب شهادتش این بود که زنى زناکار در عهد او مى زیسته و پادشاه [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] مفتون او شد و با او مراوده کرد. یحیى علیه السلام وى را از این کار نهى نمود و اعلام کرد که این ازدواج، نامشروع و مخالف دستور «[[تورات]]» است. این باعث شد که زن زانیه نسبت به آن جناب کینه توزى کند، از آن به بعد به پادشاه دست نمى داد مگر بعد از آن که سر یحیى را از بدنش جدا نموده برایش هدیه بفرستد، پادشاه نیز چنین کرد آن جناب را به قتل رسانده و سر مقدسش را براى زن زانیه هدیه فرستاد.
  
كشنده يحيى بن زكريا ولدالزنا بوده و كشنده حضرت امام حسين عليه السلام نيز ولدالزنا است و آسمان نگريسته مگر بر اين دو.<ref> ترجمه [[كامل الزيارات]] (سيد محمد جواد ذهنى تهرانى )، ص: 243.</ref>
+
و در بعضى از اخبار دیگر آمده که سبب قتلش این بود که پادشاه عاشق برادرزاده خود شد و مى خواست با او ازدواج کند، یحیى علیه السلام او را نهى مى کرد و مخالفت مى نمود تا آن که وقتى همسر برادرش دختر را آنچنان آرایش کرد که تمام قلب شاه را مسخر کند، با چنین وضعى دخترش را نزد پادشاه فرستاد و به او گفته بود که چون خواست از تو کام بگیرد مخالفت کن و بگو شرطش این است که سر یحیى را برایم حاضر کنى، او نیز بلادرنگ سر یحیى را از بدن جدا نموده در طشتى طلا گذاشت و براى دختر برادر حاضر ساخت.<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۸۱؛ ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۶.</ref>
  
* 2- و به سند معتبر از [[امام زين العابدين]] عليه السلام منقول است كه فرمود:
+
در [[مسجد اموی دمشق|مسجد جامع اموی]] در [[دمشق]]، مزاری منسوب به حضرت یحیی علیه السلام وجود دارد.
  
با پدرم [[امام حسين]] عليه السلام چون به [[كربلا]] مى رفتيم در هيچ منزل فرود نمى آمديم و بار نمى كرديم مگر آن كه آن حضرت ياد حضرت يحيى عليه السلام مى كردند، و روزى فرمودند: از پستى و بى قدرى دنيا نزد خدا آن بود كه سر يحيى بن زكريا عليه السلام را به هديه فرستادند براى فاحشه اى از فاحشه هاى [[بنى اسرائيل ]].<ref> [[حيوة القلوب]] ج  2، ص: 1044.</ref>
+
==پانویس==
 
 
* 3- امام حسین عليه  السلام فرمودند:
 
 
 
از بي  ارزشي و خواري دنيا نزد خداي متعال است كه سر يحيي بن زكريا به فاحشه  اي بني اسرائيلي هديه شد.<ref> [[بحارالأنوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج  44، ص: 365.</ref>
 
 
 
'''اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت یحیی علیه السلام'''
 
 
 
* 1- خداى [[عزوجل]] حضرت یحیی را در چند جاى [[قرآن]] ياد كرده و او را به ثناى جميلى ستوده، از آن جمله:
 
 
 
او را تصديق كننده كلمه اى از خدا (يعنى [[نبوت]] مسيح) خوانده و او را سيد و مايه آبروى قومش و حصور (بى زن) خوانده، و پيغمبرى از [[صالحين]] ناميده. ([[سوره آل عمران]]، آيه 39)
 
 
 
و نيز از مجتبين يعنى [[مخلصين]] و راهيافتگان خوانده ([[سوره انعام]]، آيه 85 تا 87) و نام او را خودش نهاده، و او را يحيى ناميده، كه قبل از وى هيچ كس بدين نام مسمى نشده، و او را مامور به اخذ كتاب به قوت نموده، و او را در كودكى حكم داده، و بر او در سه روز زندگيش سلام فرستاده، روزى كه متولد شد، و روزى كه از دنيا مى رود و روزى كه دوباره زنده مى  شود. ([[سوره مريم]]، آيات 2-15)
 
 
 
و به طور كلى دودمان زكريا را مدح كرده و فرموده: "إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ": اينان مردمى بودند كه در خيرات ساعى و كوشا بودند و ما را به رغبت و از رهبت و خشوع مى  خواندند. ([[سوره انبياء]]، آيه 90) و مقصود از كلمه اينان يحيى و پدر و مادر او است.<ref> [[ترجمه الميزان]] (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج  14، ص: 36.</ref>
 
 
 
* 2- در [[حدیث]] معتبر از [[امام باقر]] عليه السلام منقول است كه:
 
 
 
[[لطف الهى]] نسبت به او به مرتبه اى بود كه هر وقت «يا رب» مى  گفت، [[حق]] تعالى مى فرمود: لبيك اى يحيى .<ref> حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج  2، ص: 1041.</ref>
 
 
 
* 3- و در تفسير [[امام حسن عسکری]] عليه السلام مذكور است:
 
 
 
در [[تفسير]] قول حق تعالى كه در قصه يحيى عليه السلام فرموده است: لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا: «كسى را پيش از او نيافريده بوديم كه يحيى نام داشته باشد»، و فرمود در تفسير قول خداى تعالى: وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا: از [[حكمت]] هائى كه خدا به آن حضرت در كودكى عطا فرموده بود آن بود كه اطفال به او گفتند، بيا تا بازى كنيم، گفت: آه، واللّه كه ما را براى بازى نيافريده اند بلكه براى جد و امر بزرگى آفريده اند، وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا: «تحنّن و مهربانى بر پدر و مادر و ساير بندگان خود به او داده بوديم»، وَ زَكاةً: «[[طهارت]] و پاكيزگى داده بوديم هر كه را [[ايمان]] به او آورد و تصديق او بكند»، وَ كانَ تَقِيًّا: «پرهيزكار بود از شرور و [[معاصى]]»، وَبَرًّا بِوالِدَيْهِ : «و [[احسان]] مى  كرد نسبت به پدر و مادر خود و فرمانبردار ايشان بود»، وَلَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا: «و نمى كشت مردم را بر وجه [[غضب]] و نمى  زد ايشان را از روى غضب» و هيچ كس نيست مگر آن كه [[گناه]] كرده است يا قصد گناه در خاطرش گذشته است به غير از يحيى كه هرگز گناه نكرد و اراده گناه نيز در خاطرش خطور نكرد. ([[حيوة القلوب]]، ج  2، ص: 1045)
 
 
 
* 4- يحيي عليه  السلام فرمودند:
 
 
 
از شما مي  خواهم كه (پيوسته) به [[ياد خدا]] باشيد؛ زيرا حكايت به ياد خدا بودن، حكايت مردي است كه دشمن به سرعت او را تعقيب كند و او به دژي نفوذ ناپذير پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نيز چنين است، خود را از گزند [[شيطان]] نگه ندارد مگر با ياد خدا.<ref> حكم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم (علاءالدين اعلمى )، ص: 337.</ref>
 
 
 
* 5- در [[مجمع البيان]] آمده است:
 
 
 
از [[معمر]] نقل شده كه گفت: كودكان به يحيي گفتند، بيا با هم بازي كنيم. يحيي گفت: ما، براي بازي آفريده نشده  ايم. از اين جا است كه خداوند درباره او فرموده است: وآتَيْناهُ الحُكْمَ صَبِيّا: «و از كودكي به او [[حكمت]] و[[نبوت]] داديم». اين مطلب از حضرت [[امام رضا]] عليه  السلام روايت شده است.<ref> [[مجمع البيان في تفسير القرآن]] ([[شيخ طبرسى ]])، ج  6، ص: 781.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
==منابع:==
 
 
(1). حيوة القلوب، [[علامه مجلسى ]]؛ [[قم ]]: سرور، ششم ، 1384 ش .
 
 
(2). ترجمه تاريخ يعقوبى ، محمد ابراهيم آيتى ؛ تهران : علمى و فرهنگى ، ششم ، 1371 ش.
 
 
(3). داستان [[پیامبران]] يا [[قصه هاى قرآن]] از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، اول، 1380 ش.
 
 
(4). [[بحارالأنوار]]، علامه مجلسى ؛ تهران.
 
 
(5). حكم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم؛ علاءالدين اعلمى ، [[بيروت ]]: اعلمى ، اول ، 1423 ق .
 
 
(6). مجمع البيان في تفسير القرآن ؛ شيخ طبرسى ، تهران : ناصر خسرو، سوم ، 1372 ش .
 
  
(7). ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى [[حوزه علميه قم]]، پنجم، 1374 ش.
+
==منابع==
  
(8). تفسير اثنا عشري، حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد؛ تهران: انتشارات ميقات، اول، 1363 ش.
+
*حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
 +
*ترجمه تاریخ یعقوبى، محمدابراهیم آیتى؛ تهران: علمى و فرهنگى، ششم، ۱۳۷۱ ش.
 +
*داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى، تهران: انتشارات هاد، اول، ۱۳۸۰ ش.
 +
*بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
 +
*حکم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم؛ علاءالدین اعلمى، بیروت: اعلمى، اول، ۱۴۲۳ ق.
 +
*مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ شیخ طبرسى، تهران: ناصرخسرو، سوم، ۱۳۷۲ ش.
 +
*طباطبایى، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ، چاپ ۲، ۱۳۹۰ ه.ق.
 +
*طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش.
 +
*تفسیر اثنا عشری، حسینى شاه عبدالعظیمى حسین بن احمد؛ تهران: انتشارات میقات، اول، ۱۳۶۳ ش.
 +
*ترجمه کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى؛ تهران: انتشارات پیام حق، اول، ۱۳۷۷ ش.
 +
==مطالب مرتبط==
 +
*[[مقام و محل دفن سر يحيى عليه السلام|مقام حضرت يحيى عليه السلام]]
 +
{{پیامبران}}
 +
{{قرآن}}
  
(9). ترجمه كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى ؛ تهران : انتشارات پيام [[حق ]]، اول ، 1377 ش .
 
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]
 
[[رده:پیامبران]]
 
[[رده:پیامبران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۹

حضرت یحیی علیه السلام فرزند حضرت زکریا علیه السلام و یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود که در کودکى به مقام نبوت رسید. او به طور معجزه آسا براى پدر پیر و مادرش که نازا بود، متولد شد. حضرت یحیى معاصر حضرت عیسی علیه السلام و از مؤمنان به او و مروجان آیین او بود. نام حضرت یحیی پنج بار در قرآن کریم آمده و خداوند او را به اوصافی مانند پاکى روح و عمل، نداشتن تکبر و ستمگری، محبت نسبت به پدر و مادر، آلوده نشدن به گناه و دوری از مخالفت با فرمان پروردگار، ستوده است.

مقام حضرت یحیی در مسجد اموی دمشق

نام و نسب

آیه ۷ سوره مریم که می فرماید: «یا زَکرِیا إِنَّا نُبَشِّرُک بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحْیى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا؛ اى زکریا! ما تو را به پسرى که نامش یحیى است، مژده مى‏‌دهیم، [و] پیش از این همنامى براى او قرار نداده‏‌ایم»، دلالت بر این دارد که خداوند خود نام یحیی را بر او نهاد و این نام بر کسی تا قبل از او گذاشته نشده بود.[۱]

در تفسیر اثنی عشری آمده است: تسمیه او به یحیى به جهت آن است که زنده شد از رحم عاقرى که در حکم میت بود. یا دین خدا به دعوت او زنده گشت و نزد جمعى این لفظ عجمى است.[۲] از سخنان دیگری که در مورد وجه این نامگذاری گفته شده آن است که او به این دلیل یحیی نامیده شد که خداوند او را با ایمان احیا کرد یا اینکه خدا قلب او را با نبوّت زنده کرد.[۳]

پدرش حضرت زکریا (علیه‌السلام) بود که با بانویی به نام ایشاع (یا الیصابات) خاله حضرت مریم (علیهاالسلام) ازدواج کرد. سال‌ها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند. سرانجام زکریا (علیه‌السلام) در کنار محراب حضرت مریم غذاها و میوه‌های بهشتی دید، دریافت که باید امیدوار به خدا بود، با این‌که ۱۲۰ سال از عمرش گذشته بود و همسرش ۹۸ سال داشت،[۴] از درگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند کرد.

سرانجام فرشتگان به او بشارت دادند که خداوند پسری به نام «یحیی» به تو عطا خواهد کرد، و چنین نامی تاکنون کسی نداشته است.[۵] حضرت یحیی شش ماه قبل از حضرت عیسی و در فلسطین به دنیا آمد.

نسب حضرت یحیی علیه السلام را این گونه ذکر کرده اند: یحیى بن زکریا بن برخیا بن شوا بن نحرائیل بن سهلون بن ارسوا بن شویل بن نعود بن موسى بن عمران علیه السلام.[۶]

حضرت یحیی در قرآن

نام مبارک حضرت یحیی پنج بار در قرآن کریم آمده است. خداى عزوجل حضرت یحیی را در چند جاى قرآن به ثناى جمیلى ستوده، از آن جمله: او را تصدیق کننده کلمه اى از خدا (یعنى نبوت مسیح) خوانده و او را سید و مایه آبروى قومش و حصور (بى زن) خوانده و پیغمبرى از صالحین نامیده است. (سوره آل عمران، آیه ۳۹)

و نیز از مُجتبین یعنى مخلصین و راهیافتگان خوانده (سوره انعام، آیات ۸۵-۸۷) و نام او را خودش نهاده و او را یحیى نامیده که قبل از وى هیچ کس بدین نام مسمى نشده و او را مامور به اخذ کتاب به قوت نموده و او را در کودکى حکمت داده و بر او در سه روز زندگیش سلام فرستاده، روزى که متولد شد و روزى که از دنیا مى رود و روزى که دوباره زنده مى شود. (سوره مریم، آیات ۲-۱۵)

و به طور کلى دودمان زکریا را مدح کرده و فرموده: «إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ یدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»: اینان مردمى بودند که در خیرات ساعى و کوشا بودند و ما را به رغبت و از رهبت و خشوع مى خواندند. (سوره انبیاء، آیه ۹۰) و مقصود از کلمه «انّهم» (اینان)، یحیى و پدر و مادر او است.[۷]

برخی از آیات قرآن درباره حضرت یحیی عبارت است از:

  • «فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یبَشِّرُک بِیحْیى مُصَدِّقًا بِکلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَیدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیا مِّنَ الصَّالِحِینَ»: در حالى که زکریا در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان ندایش دادند که خدا تو را به ولادت یحیى بشارت مى دهد که عیسی مخلوق برگزیده خدا را تصدیق مى کند و بزرگوار و خویشتندار است و پیامبرى است از شایستگان. (سوره آل عمران، آیه ۳۹)
  • «یا زَکرِیا إِنَّا نُبَشِّرُک بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحْیى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا»: اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مى دهیم که قبلا همنامى براى او قرار نداده ایم. (سوره مریم، آیه ۷)
  • «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَ یدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»: پس اجابت کردیم او را و بخشیدیم او را یحیى و شایسته کردیم براى او همسرش را بدرستى که ایشان مى شتافتند در خیرات و می خواندند ما را از راه امید و بیم و بودند ما را خضوع کنندگان. (سوره انبیاء، آیه ۹۰)
  • «وَ زَکرِیا وَ یحْیى وَ عِیسَى وَ إِلْیاسَ کلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ»: و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند. (سوره انعام، آیه ۸۵)
  • «یا یحْیى خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَینَاهُ الْحُکمَ صَبِیا»: اى یحیى کتاب خدا را به جد و جهد بگیر و از کودکى به او نبوت دادیم. (سوره مریم، آیه ۱۲)

گرچه از ظاهر آیه فوق استفاده می‌شود که حضرت یحیی دارای کتاب مستقل بوده، ولی منظور از کتاب در این آیه، همان تورات است. او مروج آیین حضرت موسی (علیه‌السلام) بود، و وقتی که حضرت عیسی (علیه‌السلام) به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد و مروج آیین او گردید. حضرت یحیی (علیه‌السلام) شش ماه از حضرت عیسی (علیه‌السلام) بزرگتر بود.[۸]

حضرت یحیی در روایات

  • از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: کشنده یحیى بن زکریا ولدالزنا بوده و کشنده امام حسین علیه السلام نیز ولدالزنا است و آسمان نگریسته مگر بر این دو.[۹]
  • و به سند معتبر از امام زین العابدین علیه السلام منقول است که فرمود: با پدرم امام حسین علیه السلام چون به کربلا مى رفتیم در هیچ منزل فرود نمى آمدیم و بار نمى کردیم مگر آن که یاد حضرت یحیى علیه السلام مى کردند و روزى فرمودند: از پستى و بى قدرى دنیا نزد خدا آن بود که سر یحیى بن زکریا علیه السلام را به هدیه فرستادند براى فاحشه اى از فاحشه هاى بنى اسرائیل.[۱۰]
  • در حدیث معتبر از امام باقر علیه السلام منقول است که: لطف الهى نسبت به او به مرتبه اى بود که هر وقت «یا رب» مى گفت، حق تعالى مى فرمود: لبیک یا یحیى.[۱۱]
  • از پیامبر اکرم نقل شده که یحیی علیه السلام فرمود: از شما می خواهم که (پیوسته) به یاد خدا باشید؛ زیرا حکایت به یاد خدا بودن، حکایت مردی است که دشمن به سرعت او را تعقیب کند و او به دژی نفوذ ناپذیر پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نیز چنین است، خود را از گزند شیطان نگه ندارد مگر با یاد خدا.[۱۲]
  • شیخ طبرسی در مجمع البیان از مجاهد و معمر نقل می کند که: کودکان به یحیی گفتند، بیا با هم بازی کنیم. یحیی گفت: ما برای بازی آفریده نشده ایم. از این جا است که خداوند درباره او فرموده است: «...وآتَیناهُ الحُکمَ صَبِیا»: «و از کودکی به او حکمت دادیم». طبرسی پس از آن می گوید این مطلب از امام رضا علیه السلام نیز روایت شده است.[۱۳]

شهادت حضرت یحیی

در قرآن کریم درباره کشته شدن حضرت یحیی چیزى نیامده ولى در اخبار آمده که سبب شهادتش این بود که زنى زناکار در عهد او مى زیسته و پادشاه بنى اسرائیل مفتون او شد و با او مراوده کرد. یحیى علیه السلام وى را از این کار نهى نمود و اعلام کرد که این ازدواج، نامشروع و مخالف دستور «تورات» است. این باعث شد که زن زانیه نسبت به آن جناب کینه توزى کند، از آن به بعد به پادشاه دست نمى داد مگر بعد از آن که سر یحیى را از بدنش جدا نموده برایش هدیه بفرستد، پادشاه نیز چنین کرد آن جناب را به قتل رسانده و سر مقدسش را براى زن زانیه هدیه فرستاد.

و در بعضى از اخبار دیگر آمده که سبب قتلش این بود که پادشاه عاشق برادرزاده خود شد و مى خواست با او ازدواج کند، یحیى علیه السلام او را نهى مى کرد و مخالفت مى نمود تا آن که وقتى همسر برادرش دختر را آنچنان آرایش کرد که تمام قلب شاه را مسخر کند، با چنین وضعى دخترش را نزد پادشاه فرستاد و به او گفته بود که چون خواست از تو کام بگیرد مخالفت کن و بگو شرطش این است که سر یحیى را برایم حاضر کنى، او نیز بلادرنگ سر یحیى را از بدن جدا نموده در طشتى طلا گذاشت و براى دختر برادر حاضر ساخت.[۱۴]

در مسجد جامع اموی در دمشق، مزاری منسوب به حضرت یحیی علیه السلام وجود دارد.

پانویس

  1. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۴، ص۱۵
  2. حسینى شاه عبدالعظیمى، تفسیر اثنا عشری، ج۸، ص۱۴۶.
  3. عزیزی، داستان پیامبران، ص۵۶۳.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.
  5. سوره مریم، آیه ۷.
  6. ترجمه تاریخ یعقوبى، محمدابراهیم آیتى، ج۱، ص۸۳.
  7. ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۶.
  8. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۶۹.
  9. ترجمه کامل الزیارات، سید محمدجواد ذهنى تهرانى، ص۲۴۳.
  10. حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۴۴.
  11. علامه مجلسى، حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۴۱.
  12. حکم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم، علاءالدین اعلمى، ص۳۳۷.
  13. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۸۱.
  14. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۸۱؛ ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۶.

منابع

  • حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
  • ترجمه تاریخ یعقوبى، محمدابراهیم آیتى؛ تهران: علمى و فرهنگى، ششم، ۱۳۷۱ ش.
  • داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى، تهران: انتشارات هاد، اول، ۱۳۸۰ ش.
  • بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
  • حکم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم؛ علاءالدین اعلمى، بیروت: اعلمى، اول، ۱۴۲۳ ق.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ شیخ طبرسى، تهران: ناصرخسرو، سوم، ۱۳۷۲ ش.
  • طباطبایى، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ، چاپ ۲، ۱۳۹۰ ه.ق.
  • طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش.
  • تفسیر اثنا عشری، حسینى شاه عبدالعظیمى حسین بن احمد؛ تهران: انتشارات میقات، اول، ۱۳۶۳ ش.
  • ترجمه کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى؛ تهران: انتشارات پیام حق، اول، ۱۳۷۷ ش.

مطالب مرتبط

پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن