جاهلیت: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} | {{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} | ||
− | + | «جاهلیت»، اصطلاحی [[قرآن|قرآنی]] و [[حدیث|حدیثی]] ناظر به نوعی از ویژگی های اخلاقی و اعتقادی است، و نیز دوره ای از تاریخ پیش از [[اسلام]] در [[عربستان]] می باشد که این ویژگیها در آن بروز کرده است. [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند. | |
==مفهوم جاهلیت در قرآن== | ==مفهوم جاهلیت در قرآن== | ||
− | + | واژه «الجاهلیّة» مأخوذ از ریشه «جهل»، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند.<ref>روزنتال، Knowledge triumphant، ص۳۵؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya"¦"Dja؛ نیز رجوع کنید به نولدکه، Geschichte des Qurans، ج۱، ص۲۴۲، پانویس ۱۰.</ref> | |
− | این واژه چهار بار در سوره های مدنی | + | این واژه چهار بار در [[سوره های مدنی]] [[قرآن]]، در تعابیر {{متن قرآن|«ظَنَّ الْجَاهِلِیةِ»}} ([[سوره آل عمران]]: ۱۵۴)، {{متن قرآن|«حُکمَ الْجَاهِلِیةِ»}} ([[سوره مائده]]: ۵۰)، {{متن قرآن|تَبَّرُجَ الْجَاهِلِیةِ»}} ([[سوره احزاب]]: ۳۳) و {{متن قرآن|«حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ»}} ([[سوره فتح]]: ۲۶) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است. |
− | این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر | + | این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از [[آیه|آیات]] که مشتقات دیگر «جهل»، نظیر «تَجْهَلونَ» ([[سوره نمل]]: ۵۵)، جاهلونَ ([[سوره فرقان]]: ۶۳) و جاهلین ([[سوره بقره]]: ۶۷؛ [[سوره اعراف]]: ۱۹۹)، در آنها آمده، دیده می شود. |
− | در مجموع می توان گفت که | + | در مجموع می توان گفت که قرآن به دوره خاصی از تاریخ عرب در [[عربستان]] پیش از [[اسلام]] توجه و از ویژگیهای اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است. در واقع قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در [[اخلاق]] و رفتار مردم آن دوره جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره «عَلَم» شده است. |
− | در آیه | + | در آیه ۱۵۴ [[سوره آل عمران]] {{متن قرآن|«...یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَالحقِّ ظنَّ الْجَاهِلِیةِ...»}}، عده ای به علت گمان نادرست درباره خدا مذمت شده اند. [[محمد بن جریر طبری|طبری]] (ذیل آیه) این گروه را [[منافقان]] می داند که در کار خدا و رسولش شک کرده بودند. |
− | طَبْرِسی (ذیل آیه) منظور از {{متن قرآن|«ظَنَّ | + | [[شیخ طبرسی|طَبْرِسی]] (ذیل آیه) منظور از {{متن قرآن|«ظَنَّ الْجَاهِلِیةِ»}} را این گمان منافقان دانسته که خدا [[رسول اکرم]] صلی اللّه علیه و آله و اصحابش را یاری نخواهد کرد. بر این اساس وی دو معنا برای این تعبیر آورده است: یکی اینکه اعتقاد منافقان درباره خداوند همانندِ اعتقاد دوره جاهلیت است و دیگر این که گمان آنان نظیر گمان اهل جاهلیت (یعنی کفار و منکرانِ تحقق وعده های الاهی) است.<ref>نیز رجوع کنید به نَحّاس، معانی القرآن الکریم، ج۱، ص۴۹۹.</ref> |
− | اما به نظر طباطبائی (ذیل آیه) مراد از «ظنّ | + | اما به نظر [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائی]] (ذیل آیه) مراد از «ظنّ الْجَاهِلِیةِ» گمان عده ای بود که تصور می کردند چون به اسلام گرویده اند حتماً باید در جنگ پیروز شوند و بر خدا واجب است بر اساس وعده اش بدون هیچ قید و شرطی، دین خود و پیروانش را یاری کند. این گمان نا به حق و جاهلی بود زیرا عرب جاهلی معتقد به ارباب انواع بودند و بر همین اساس معتقد بودند که پیامبر نیز نوعی رب است که مسئله غلبه و غنیمت به او واگذار شده است و بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد. |
− | در | + | در آیه ۵۰ [[سوره مائده]] {{متن قرآن|«أَفَحُکمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ...»}}، منظور از تعبیر «حُکم الجاهلیّة» نوع حکم و داوری اهل جاهلیت است. برای این آیه دو وجه ذکر شده است: بر اساس وجه اول [[سبب نزول]] آیه آن است که [[بنی قُرَیظه]] و [[بنی نَضیر]]، پیامبر اکرم را در نزاعی که میان آنها رخ داده بود، حَکَم قرار دادند و آنگاه که پیامبر به عدالت بین آنها حکم کرد، بنی نضیر ناخشنود شدند و حُکم پیامبر را نپذیرفتند سپس این آیه نازل شد. |
− | بر اساس وجه دوم در واقع آنها می خواستند پیامبر همانند دوره جاهلیت بین کشتگانِ دو قبیله تفاوت قائل شود. | + | بر اساس وجه دوم در واقع آنها می خواستند پیامبر همانند دوره جاهلیت بین کشتگانِ دو قبیله تفاوت قائل شود. آیه یاد شده ناظر به طعن [[یهود]] است که با این که خود صاحب کتاب و علم بودند، در پی حکم و داوری از نوع داوری اهل جاهلیت رفتند که بر مبنای هیچ [[وحی]] و کتابی نبود و ریشه در جهل و هواپرستی داشت.<ref>رجوع کنید به زمخشری؛ فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه.</ref> بر این اساس آیه شامل هر کسی می شود که حکمی غیر از حکم خدا را طلب کند.<ref>زمخشری؛ طبری ، جامع، ذیل آیه.</ref> |
− | طباطبائی (ذیل آیه) نیز بر اساس حدیثی از [[امام صادق]] علیه السلام<ref>رجوع کنید به کلینی، | + | طباطبائی (ذیل آیه) نیز بر اساس حدیثی از [[امام صادق]] علیه السلام<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۴۰۷؛ طوسی، تهذیب، ج۶، ص۲۱۸.</ref> و همچنین تقابل میان دو نوع استفهام توبیخی و انکاریِ موجود در آیه نتیجه گرفته است که حکم از دو حال خارج نیست: حکم خدا یا حکم جاهلیت. |
− | در آیه | + | در آیه ۳۳ [[سوره احزاب]] {{متن قرآن|«...وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَىٰ...»}}، همسران پیامبر ـ و سایر زنان مؤمن ـ از تبرّج به شیوه جاهلیان نهی شده اند. مراد از «تبرّج الجاهلیّة» در این آیه، [[تکبر]] آنان در راه رفتن یا آشکار کردن زینت هایشان برای مردان همانند زنان جاهلی است.<ref>رجوع کنید به طبری، جامع؛ طوسی، التبیان؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیه.</ref> |
− | درباره مراد از تعبیر «الجاهلیّة الاولی» در این آیه اختلاف نظر هست. برخی آن را دوره ای زمانی در نظر گرفته و در تعیین مصداق آن فواصل مختلفی ذکر کرده اند، نظیر دوره زمانی بین حضرت آدم و نوح | + | درباره مراد از تعبیر «الجاهلیّة الاولی» در این آیه اختلاف نظر هست. برخی آن را دوره ای زمانی در نظر گرفته و در تعیین مصداق آن فواصل مختلفی ذکر کرده اند، نظیر دوره زمانی بین [[حضرت آدم]] و [[حضرت نوح|نوح]] علیهما السلام، بین حضرت نوح و [[حضرت ادریس علیه السلام|ادریس]] علیهما السلام و بین [[حضرت عیسی]] علیه السلام و [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله.<ref>رجوع کنید به طبری،جامع؛ طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل آیه.</ref> |
− | به نظر طبری | + | به نظر [[محمد بن جریر طبری|طبری]] منظور از «الجاهلیّة الاولی»، جاهلیت پیش از [[اسلام]] است یعنی از دوره حضرت آدم تا عیسی. وانگهی جاهلیت پیش از اسلام بدان سبب جاهلیت اولی نامیده شده که پس از ظهور اسلام نیز نوعی اخلاق جاهلی در جامعه مسلمانان وجود داشت چنانکه در برخی [[احادیث]] و اخبار به این نکته اشاره شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طبری، جامع البیان.</ref> |
− | زمخشری (ذیل آیه) احتمال داده که منظور از جاهلیت اولی، کفر قبل از اسلام است در مقابل «الجاهلیّة الاُخری» که فسق و فجور بعد از اسلام است اما در مقابل گفته شده<ref>فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه.</ref> که در اینجا اولی در مقابل اُخری نیست بلکه مراد از تعبیر جاهلیت اولی، جاهلیت کهن است. | + | [[جارالله زمخشری|زمخشری]] (ذیل آیه) احتمال داده که منظور از جاهلیت اولی، [[کفر]] قبل از اسلام است در مقابل «الجاهلیّة الاُخری» که [[فسق]] و فجور بعد از اسلام است. اما در مقابل گفته شده<ref>فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه.</ref> که در اینجا اولی در مقابل اُخری نیست بلکه مراد از تعبیر جاهلیت اولی، جاهلیت کهن است. |
− | در آیه | + | در آیه ۲۶ [[سوره فتح]] {{متن قرآن|«إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیةَ حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ...»}} گفته اند که منظور از «حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ» [[تعصب]] عرب جاهلی به خدایانشان بود که موجب می شد از پرستش غیر آنها خودداری ورزند؛ یعنی نوعی گردن فرازی که مانع هر نوع تسلیم و انقیاد می گردید. |
− | مراد از حمیت جاهلی | + | مراد از [[حمیت]] جاهلی را، تن زدن مردم از اعتراف به [[رسالت]] رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز دانسته اند.<ref>رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل آیه.</ref> به گفته [[فخر رازى|فخررازی]] (ذیل آیه) حمیت خود صفتی مذموم است و اضافه شدن آن به جاهلیت بر قبح آن افزوده است. |
− | علاوه بر این در قرآن از برخی آداب و رسوم و اعتقادات و اعمال عرب جاهلی انتقاد شده است. پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده است، عبارت اند از: | + | علاوه بر این در قرآن از برخی آداب و رسوم و اعتقادات و اعمال عرب جاهلی انتقاد شده است. پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده است، عبارت اند از: [[شرک]]، نیکی نکردن به والدین، کشتن فرزندان از بیم فقر ([[سوره انعام]]: ۱۵۱)، [[زنا]] ([[سوره اسراء]]: ۳۲)، واداشتن کنیزان به زنا ([[سوره نور]]: ۳۳)، زنده به گور کردن دختران ([[سوره تکویر]]: ۸)، میگساری ([[سوره بقره]]: ۲۱۹؛ [[سوره مائده]]: ۹۰ـ۹۱)، رباخواری ([[سوره بقره]]: ۲۷۵ـ۲۷۶)، تحقیر زن ([[سوره نحل]]: ۵۸ـ۵۹)، [[قمار]] (مَیْسِر)، اَزلام ([[سوره مائده]]: ۹۰) و مقدّس دانستن برخی حیوانات نظیر بَحیرَه (سوره مائده: ۱۰۳). |
==مفهوم جاهلیت در احادیث== | ==مفهوم جاهلیت در احادیث== | ||
− | در احادیث اوصاف و مطالب گوناگونی درباره جاهلیت و مظاهر و مصادیق آن آمده است. نوع کاربرد واژه جاهلیت در این احادیث نشان می دهد که این واژه از صدر اسلام، اصطلاحی رایج برای بیان نوع اخلاق و رفتار و آداب دینی پیش از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است. | + | در [[احادیث]] اوصاف و مطالب گوناگونی درباره جاهلیت و مظاهر و مصادیق آن آمده است. نوع کاربرد واژه جاهلیت در این احادیث نشان می دهد که این واژه از صدر اسلام، اصطلاحی رایج برای بیان نوع اخلاق و رفتار و آداب دینی پیش از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است. |
− | از برخی خطبه های حضرت [[امام علی]] علیه السلام در نهج البلاغة<ref>برای نمونه رجوع کنید به علی بن ابی طالب (ع )، امام اول، نهج البلاغه، | + | از برخی خطبه های حضرت [[امام علی]] علیه السلام در [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به علی بن ابی طالب (ع )، امام اول، نهج البلاغه، خطبه۲، ۲۶، ۹۵.</ref> چنین برمی آید که عرب دوره جاهلیت علاوه بر ناگوار بودن خوردنی ها و آشامیدنی هایشان، اعتقادات دینی صحیح و ارتباطات خویشاوندی و اجتماعیِ مناسب و در مجموع زندگی فردی و اجتماعی بِسامانی نداشتند. نظیر این اوصاف در سخنان [[جعفر بن ابی طالب]]، سرپرست [[مهاجران]] مسلمان به [[حبشه]] در برابر پادشاه حبشه نیز آمده است.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۹۱.</ref> خطبه معروف [[حضرت فاطمه]] سلام اللّه علیها در [[مسجد النبی (ص)|مسجد نبوی]] نیز همین معنا را افاده می کند.<ref>رجوع کنید به ابی طاهر، بلاغات النساء، ص۱۳.</ref> |
− | پاره ای از روایات دلالت بر آن دارد که | + | پاره ای از روایات دلالت بر آن دارد که [[صحابی|صحابه]] پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به [[فرهنگ]] دوره جاهلیت و زندگی خود در آن دوره توجه و خاطرات آن عهد را یادآوری می کردند.<ref>رجوع کنید به ابی طاهر، بلاغات النساء، ج۵، ص۱۰۵؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۱۱۳.</ref> در مواردی [[پیامبر اکرم]] به سخن آنان گوش می داد و گاه لبخند می زد.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۹۱.</ref> در جایی نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آگاهی از وقایع و اشعار دوران جاهلیت، علمی است که نه دانستنش سودمند است نه ندانستنش مضر.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۳۲.</ref> |
− | در | + | از جمله مسائل مهم برای اصحاب که مکرر درباره آن از پیامبر پرسش می کردند، اعمالی بود که در دوره جاهلیت انجام داده بودند و آن حضرت در پاسخ می فرمود: اگر واجد [[اسلام]] و [[ایمان]] صحیح شوید، به اعمال دوره جاهلیت خود مؤاخذه نمی شوید، در غیر این صورت هم به اعمال دوره جاهلیت و هم به اعمال دوره پس از اسلام مؤاخذه خواهید شد.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۷۹، ۴۰۹؛ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۷۷ـ۷۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۰.</ref> گاهی اصحاب از پیامبر درباره [[نذر|نذرها]] و پیمانهای بسته شده در دوره جاهلیت سؤال می کردند و پیامبر گاه بر وفا به آن پیمانها تأکید می ورزید.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۲۰۷؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱، ج۲، ص۲۶۰؛ بخاری، الادب المفرد، ۱۴۰۶، ص۱۲۵.</ref> |
− | از | + | از مجموع احادیث برمی آید که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند. گاه پایه و اساس آن یعنی [[تعصب]] (حمیّت) جاهلی را تخطئه می نمودند و گاهی مظاهر و مصادیق آن را تبیین و از آنها انتقاد می کردند. |
− | + | بر اساس حدیثی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اسلام را موجب خوار شمردن کسانی دانسته که در جاهلیت عزیز بودند و بزرگداشت کسانی که در جاهلیت ذلیل بودند و تأکید کرده که خدا اسلام را مایه از بین بردن نخوت و تفاخر جاهلی به قبیله و نسب قرار داده است.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۵، ص۳۴۰، نیز رجوع کنید به ج۸، ص۲۴۶؛ ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۳۶۱.</ref> بنا بر حدیثی دیگر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله کسی که در دلش به اندازه ذره ای تعصب جاهلی باشد در روز [[قیامت]] با اعراب جاهلی محشور خواهد شد.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۳۰۸؛ ابن بابویه، الامالی، ۱۴۱۷، ص۷۰۴.</ref> | |
− | + | در مواردی نیز ایشان برخی اصحاب خود را به سبب داشتن نوعی رفتارهای جاهلی ملامت کرده است.<ref>رجوع کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱، ج۱، ص۱۳؛ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۵، ص۹۳؛ طبری، جامع، ذیل [[سوره احزاب]]: ۳۳.</ref> پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جاهلیت ستیزی چنان جدّی بود که به جای دو روزی که آنان در عصر جاهلی به جشن و پایکوبی می پرداختند، دو روز [[عید فطر]] و [[عید قربان]] را جایگزین کرد.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۱۰۳، ۲۳۵، ۲۵۰.</ref> همچنین نام فردی را که در جاهلیت «عزیز» بود که نوعی نخوت و غرور جاهلی را نشان می داد، به عبدالرحمان تغییر داد.<ref>رجوع کنید به ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۷۸، نیز رجوع کنید به ج۵، ص۸۴.</ref> | |
− | + | [[حضرت علی]] علیه السلام نیز مردم را از درافتادن به دام حمیت و عصبیت جاهلی پرهیز داده و [[شیطان]] را مظهر آن معرفی کرده است.<ref>رجوع کنید به علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة، خطبة قاصعه، ص۲۸۸ـ۲۸۹.</ref> در پاره ای از احادیث برخی اعمال و رفتارهایی که مسلمانان انجام می دادند، مصداق فرهنگ جاهلی شمرده شده است. | |
− | + | بر اساس حدیثی از [[امام سجاد]] علیه السلام عصبیتِ مذمومِ جاهلی به این معناست که شخص، افراد شریر قوم خود را بهتر از افراد نیک قوم دیگر بداند و به آنان در اعمال ظالمانه کمک کند.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۳۰۸ـ۳۰۹.</ref> | |
− | + | همچنین در احادیث آمده که نوشنده [[شراب خواری|شراب]]، نمازش تا چهل روز پذیرفته نیست و اگر در این چهل روز از دنیا برود به مرگ جاهلی مرده است.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۶، ص۴۰۰ـ۴۰۱؛ طوسی، تهذیب، ج۹، ص۱۰۶ـ۱۰۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۷۲.</ref> مُردن بدون [[وصیت]]<ref>رجوع کنید به فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۴۸۲.</ref>، مالیدن خون [[عقیقه]] به سر نوزاد<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، عیون الاخبارالرضا، ۱۴۰۴، ج۱، ص۲۹.</ref> و خوردن غذا نزد مصیبت زدگان<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۱۸۲.</ref> از مصادیق دیگر جاهلیت و مذموم است. | |
− | + | از جمله مسائلی که در احادیثِ مرتبط با این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته، مسئله ارتباط [[امامت]] با مفهوم جاهلیت است. در این احادیث عدم معرفت فرد به امامت مساوی با جاهلیت دانسته شده و تأکید گردیده که چنین فردی همانند اهل جاهلیت از دنیا می رود زیرا تحت اطاعت امام عصر خود و تابع هیچ امر حقی نیست.<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن بابویه، عیون الاخبارالرضا، ۱۴۰۴، ج۱، ص۶۳؛ کلینی، ج۱، ص۳۷۶؛ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۶، ص۳۵۴.</ref> این مضمون در [[دعا|دعاها]] هم آمده است، چنانکه در دعای [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت قائم]] علیه السلام، داعی از خدا می خواهد که او را به مرگ جاهلی از دنیا نَبَرد.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۱۲؛ نیز رجوع کنید به امامت.</ref> در احادیث [[شیعه|شیعی]] همچنین [[کینه]] داشتن به حضرت علی علیه السلام موجب مرگ جاهلی<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، علل الشرایع، ۱۳۸۶، ج۱، ص۱۴۴، ۱۵۷.</ref> و سیره [[امام زمان]] هنگام ظهور همانند پیامبر در آغاز اسلام مبارزه با جاهلیت دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به طوسی، تهذیب، ج۶، ص۱۵۴.</ref> | |
− | + | ==جاهلیت از منظر خاورشناسان== | |
− | + | در قرون اخیر با گسترش تحقیقات خاورشناسان در زمینه اسلام شناسی، خاصه در حوزه عرب شناسی و سیره نبوی و [[قرآن]]، مفهوم جاهلیت روشن تر و نمایان تر شد. | |
− | + | خاورشناس مجاری، ایگناتس گولدتسیهر<ref>ایگناتس گولدتسیهر، Muslim Studies، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۸.</ref>، با پژوهش در [[شعر]] و فرهنگ جاهلی به این نتیجه رسید که جهل در مقابل [[حلم]] (به معنای [[عقل]]) است نه [[علم]]. بر این اساس عصر جاهلیت به معنای دوره نادانی و جهالت نیست، بلکه دوران بربریت و سرکشی و شامل خشونت، استبداد، خودپرستی، یاوه گویی و نظایر آنهاست.<ref>نیز رجوع کنید به بلاشر، Histoire de la litgist، ج۱، ص۳۰.</ref> | |
− | + | گفتنی است که تقابل جهل و حلم ریشه در میراث شعری عرب<ref>برای نمونه رجوع کنید به اَصمَعی، الاصمعیّات، ص۹۷؛ آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۱۰۳؛ نیز رجوع کنید به حوفی، الحیاة العربیة من الشعر الجاهلی، ص۳۴۸ـ۳۵۰.</ref> و [[احادیث]] و روایات اسلامی<ref>رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۹۳ـ۹۴؛ کلینی، ج۱، ص۱۱۲.</ref> دارد. همچنین در این منابع جهل در کاربرد ثانوی اش در تقابل با علم نیز بکار رفته است.<ref>ایزوتسو، Ethico-religious concepts in the Quran، ۱۹۶۶، ص۲۸؛ نیز رجوع کنید به جهل.</ref> با آنکه نظریه گولدتسیهر مورد تشکیک واقع شد<ref>رجوع کنید به روزنتال، Knowledge triumphant، ص۳۲ـ۳۳.</ref> و برخی مترجمان قرآن پس از وی در ترجمه مشتقات جهل (از جمله جاهلیت) به نظریه او توجه چندانی نکردند.<ref>د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya" ¦"Dja.</ref>، حاصل پژوهش گولدتسیهر در کنار تحقیقات جدید درباره فرهنگ عرب پیش از اسلام دست مایه پژوهش محققان بعدی قرار گرفت. | |
− | + | اسلام شناس ژاپنی توشیهیکو ایزوتسو در کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید» بر اساس پژوهشی که عمدتاً بر مبنای آیات [[قرآن]] و شواهد حدیثی و تاریخی است، نظریه گولدتسیهر را تکامل بخشید و نتیجه گرفت که در کاربرد قرآنی، جهل و به تبع آن جاهلیت ناظر به دشمنی دشمنانِ پیامبر با عقیده [[توحید]] و پرخاشگری به آن است که بر اساس موازین اخلاقی آنان اعتقادی سختگیرانه و طاقت فرسا بود. | |
− | + | علاوه بر این، ایزوتسو فصلی از کتاب خود خدا و انسان در قرآن را به تبیین مفهوم جاهلیت در چارچوب ارتباط میان مفاهیم رب و عبد اختصاص داد. به نوشته وی، عرب جاهلی، [[الله|اللّه]] را خدای مطلق نمی شناخت بلکه قائل به ارباب بود و استقرار مفهوم ربوبیت مطلق برای اللّه تغییری اساسی در تصور ارتباط میان خدا و انسان ایجاد کرد، به این معنا که انسان در برابر اللّه فقط باید عبد (فرمانبردار بدون قید و شرط) باشد و مفاهیمی چون عبادت، طاعت، قنوت، خشوع و تضرع نیز در همین چارچوب معنا می یابند. | |
− | اسلام | + | به عقیده او مهمترین صورتی که مفهوم عبودیت را بیان می کند مفهوم «[[اسلام]]» به معنای تسلیم شدن محض در برابر خواست خداست. اسلام به این معنا نقطه ای است که در آن زندگی فرد به دو بخش تقسیم می شود. این دو بخش سرشتهای کاملاً متفاوتی دارند که می توان آنها را جاهلی و اسلامی نامید. در واقع مسلم شدن به این معناست که فرد از خودپسندی و مغرور بودن به قدرت انسانی خویش دست بکشد و به عنوان عبد تسلیم خدا شود و در مقابل، جاهل بودن فرد به معنای مغرور بودن او به قدرت بشری و استقلال مطلق است. |
− | + | ایزوتسو با استناد به آیات قرآن، [[تکبر]] و خودپسندی را سرچشمه همه خصلت های دوره جاهلیت دانسته و بر آن است که اسلام ضربه سختی بر این روحیه ــ که به طور خلاصه در آیه ۲۶ [[سوره فتح]] آمده ــ وارد ساخت. بدین ترتیب با ظهور ارزش های قرآنی بر بنیاد توحید و اعتقاد به ربوبیتِ مطلقِ اللّه که با نفی شرک همراه بود، میان دو اصل ناسازگار یعنی جاهلیت و اسلام، مبارزه ای پدید آمد که پیش از این سابقه نداشت. | |
− | به | + | خاورشناس فرانسوی، رژیس بلاشر در تاریخ ادبیات عرب بر اساس یافته های پیشین به صورت بندی روانشناسی شخصیت عرب بدوی پرداخته و ویژگی های فردی و اجتماعی عرب جاهلی را چنین برشمرده است: خوگرفتن با خشونت از کودکی که در کنار تنگدستی و محرومیت او را تندخو، مغرور، زودخشم و ستیزگر می کرد؛ حس شرف و ناموس که در واقع مظهر توجه وی به نیکنامی بود؛ بلندپروازی؛ انتقام جویی ([[ثار]]) که هم با جنبه های فردی و هم با جنبه های اجتماعی و دینی مرتبط بود؛ رجزخوانی که جلوه بیرونی و هنری صفات یاد شده بود و معمولاً در جنگ مجال بروز می یافت و [[قمار]] و [[شراب خواری|باده نوشی]] که نشان دهنده نیاز عرب بدوی به خودنمایی و نمایش ثروت و بی اعتنایی در صرف آن بود.<ref>رجوع کنید به بلاشر، Histoire de la litt R raturearabe، ج۱، ص۲۳ـ۲۸.</ref> |
− | + | بلاشر<ref>بلاشر، Histoire de la litt R raturearabe، ج۱، ص۳۰.</ref> پس از بیان این خصوصیات و ضمن تأیید نظریه گولدتسیهر، می گوید که تمام این جلوه های روانی مجموعه ای را تشکیل می داد که اسلام آن را جاهلیت نامید. ویلیام وات، ضمن بررسی اوضاع فکری و اعتقادی عرب جاهلی از مجموع این ویژگی ها با تعبیر «انسان گرایی قبیله ای» یاد کرده است. همچنین روزنتال، علاوه بر بررسی واژه جاهلیت از نظر لغوی به بحثی تطبیقی میان منابع [[یهود|یهودی]] و آیات [[قرآن]] در این باب پرداخته است. | |
− | + | بنابر شواهد قرآنی و حدیثی و آرا و پژوهشهای محققان، جاهلیت در تاریخ عرب پیش از اسلام منحصر نماند بلکه مظاهر و مصادیق فراوانی از آن پس از اسلام هم وجود داشت تا جایی که می توان سده های نخستین اسلامی را دوران مبارزه فرهنگ جاهلیت با ارزشهای جدید اسلامی دانست.<ref>رجوع کنید به امین، ص۷۸ـ۸۳.</ref> مثلاً [[ابن تیمیه|ابن تیمیّه]] (متوفی ۷۲۸) در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم مخالفةَ اصحاب الجحیم، جاهلیت در دوره اسلامی را در مقابل جاهلیت مطلق، جاهلیت مقید خوانده<ref>رجوع کنید به ابن تیمیّه، ابن تیمیّه، ص۶۹ـ۷۹.</ref> و به مصادیق آن در عصر خود از جمله تشبه مسلمانان به کافران در اعیاد اشاره کرده است. | |
− | + | در قرون اخیر، محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار فرقه [[وهابیت]]، متوفی۱۲۰۶) و پیروان وی که به شدت متأثر از آرا و اندیشه های ابن تیمیّه بودند، موضوع جاهلیت دوره جدید را مطرح کردند. ابن عبدالوهاب معتقد بود مردم سراسر دنیا یا دست کم مردم [[عربستان]] به دلیل این که عقاید و اعمالشان مبتنی بر [[وحی]] نیست همگی در جاهلیت بسر می برند.<ref>دایرة المعارف قرآن، ذیل ignorance" of "Age.</ref> | |
− | + | در آغاز قرن بیستم نیز اصلاحگرانی چون [[محمد عبده]] (متوفی ۱۳۲۳/۱۹۰۵) و [[محمد رشید رضا|محمد رشیدرضا]] (متوفی ۱۳۱۴ش/۱۹۳۵) در [[تفسیر المنار (کتاب)|تفسیر المنار]]<ref>محمد رشیدرضا، تفسیرالمنار، ج۶، ص۴۲۲ـ۴۲۳</ref> به این موضوع اشاره کردند. به اعتقاد آنان برخی مسلمانان در عصر حاضر از حیث [[دین]] و [[اخلاق]]، جاهلانه تر از مخاطبان آیات قرآن در عصر نزول رفتار می کنند. | |
− | در | + | اندیشه «جاهلیت جدید» در دهه های اخیر، عمدتاً بر اثر مواجهه جهان اسلام با دنیای جدید به صورت مفهومی مستقل در آثار برخی علما و نویسندگان دینی بازآفرینی شد. سید ابوالاعلی مودودی (متوفی ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹)، رهبر دینی و سیاستمدار [[پاکستان|پاکستانی]]، نخستین بار در ۱۳۱۸ش/۱۹۳۹ از تجدد به جاهلیت جدید تعبیر کرد که در نگاه وی همه نظامهای حکومتی و نظریات سیاسی و اجتماعی ناسازگار با اخلاق و فرهنگ اسلامی را دربر می گرفت.<ref>مودودی، تفهیم القران، ذیل [[سوره مائده]]: ۵۰؛ [[سوره احزاب]]:۳۳.</ref> وی هم جهان کمونیسم و هم دنیای غرب را مصداق این مفهوم می دانست.<ref>برای چکیدة آرای مودودی در این باره رجوع کنید به <دائرة المعارف جهان اسلام آکسفورد>، ذیل ah"¦"Jahil؛ <دایرة المعارف قرآن، ذیل ignorance" of "Age.</ref> |
− | در | + | آرای مودودی با ترجمه آثار مهم او به عربی در دهه ۱۳۳۰ش/۱۹۵۰ در جهان عرب رواج یافت. شاگرد وی، ابوالحسن علی حسنی نَدْوی (متوفی ۱۳۷۸ش/۱۹۹۹)، در ۱۳۳۰ش/۱۹۵۰ کتابی با نام «ماذا خَسر العالَم بِانحِطاطِ المُسلمین» نوشت و در آن نظریة «جاهلیت جدید» مودودی را شرح داد.<ref>سیوان، Radical Islam، ص۲۳</ref> از این کتاب در کشورهای اسلامی استقبال گسترده ای شد به طوری که بارها تجدید چاپ و به زبانهای گوناگون ترجمه شد.<ref>رجوع کنید به ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، ص۳ـ۴؛ سیوان، Radical Islam، ص۲۳.</ref> ندوی<ref>ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، ص۲۵۹.</ref> عالم را به قطار سریع السیری تشبیه کرده است که جاهلیت غرب با تمام قوا و امکانات آن را به سوی هدف خود پیش می برد و مسلمانان نیز در کنار سایر ملل دنیا مسافران بی اختیار و ناگزیر آن اند. |
− | + | در [[مصر]] عالم دینی و فعال سیاسی، [[سید قطب]] (متوفی ۱۳۴۶ش/۱۹۶۶)، مفهوم جاهلیت جدید را بیش از پیش گسترش داد. وی تحت تأثیر آرای مودودی و ندوی بود<ref>رجوع کنید به ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، مقدمة سید قطب، فی ظلال القرآن، ص۱۲ـ۱۶؛ سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۶۳، پانویس ۱؛ نیز رجوع کنید به سیوان، سیوان، Radical Islam، ص۲۳.</ref> و پس از سفرش به امریکا در کتاب «[[فی ظلال القرآن (کتاب)|فی ظلال القرآن]]»<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۷۲۴ـ۷۳۰</ref> مطالبی در این باب نوشت. وی بعدها آرای تفصیلی خود را درباره جاهلیت معاصر در کتابی با نام «مَعالِمُ فی الطریق» منتشر ساخت. | |
− | وی | + | وی در این کتاب از تقابل جاهلیت و اسلام و انحرافات جوامع جاهلی جدید سخن گفته و مسلمانان را به فاصله گرفتن از تفکرات جاهلی و حرکت به سوی ارزشها و ساختن جامعه اسلامی دعوت کرده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به سید قطب، معالم فی الطریق، ص۲۲ـ۲۳، ۱۱۷، ۱۴۲، ۱۴۶، ۱۵۱.</ref> به نظر سید قطب<ref>سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۲۱</ref> همه تصورات، عقاید، فرهنگها و قوانین بشر امروز جاهلی است. حتی بسیاری از آنها که اسلامی پنداشته می شود. |
− | + | جاهلیتی همانند آنچه اسلام در آغاز با آن مواجه بود یا حتی بدتر از آن در نگاه وی<ref>سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۲۰۰ـ۲۰۱</ref> جاهلیت بندگی انسان در برابر انسان است و اسلام بندگی انسان در برابر خداست؛ بنابراین این دو آشتی ناپذیرند و برای ایجاد جامعه اسلامی باید از جاهلیت به اسلام منتقل شد.<ref>برای تفصیل بیشتر آرای سید قطب در این باره رجوع کنید به حداد، ص۸۵ـ۸۷؛ سیوان، Radical Islam، ص۲۳ـ۲۷.</ref> | |
− | + | برادر سید قطب، محمد قطب (متوفی ۱۳۴۴ش/۱۹۶۵)، نیز در این باب «جاهلیّة القَرن العِشرین» را نوشت. وی <ref>محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۱۱</ref> بر آن است که جاهلیت هم نوعی حالت روانی است که فرد از پذیرش هر نوع هدایت از سوی خدا سرپیچی می کند و هم نوعی عملکرد است که داوری بر طبق احکام الاهی را برنمی تابد. جاهلیت همان هوا و هوس است که منحصر به دوره خاصی نیست و همه اقوام و زمانها را دربرمی گیرد. | |
− | + | به نظر وی <ref>محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۱۲ـ۱۳</ref>، جاهلیت عرب ساده و سطحی بود اما جاهلیت جدید مبتنی بر علم، تحقیق، نظریه پردازی و مترادف با آن چیزی است که امروزه پیشرفت و تمدن خوانده می شود. محمدقطب، جاهلیت قرن بیستم را عصاره جاهلیت همه اعصار تاریخ غرب دانسته<ref>محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۴۶</ref> و در بخش اعظم کتاب خود، مظاهر جاهلیت جدید را در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و هنری نقد کرده است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | به نظر وی <ref>محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، | ||
− | |||
− | |||
+ | وی در نهایت<ref>محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۳۴۷</ref> راه جاهلیت زدایی را در عصر جدید رهایی از اسارت حاکمان آن یعنی دو نظام سرمایه داری و کمونیستی و رجوع دوباره به اسلام دانسته است. در پاره ای از آثار متفکران مسلمان [[ایران|ایرانی]] معاصر هم می توان اشاره هایی به مفهوم جاهلیت جدید و مصادیق امروزین آن سراغ گرفت، از جمله علی شریعتی در کتابهایی مانند «بازگشت»<ref>شریعتی، بازگشت، ص۳۹۱</ref> و «با مخاطب های آشنا»<ref>شریعتی، مخاطب های آشنا، ص۷۰ـ۷۱</ref> به این موضوع پرداخته است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | *[[دانشنامه جهان اسلام]]، اسماعیل باغستانی، مدخل «جاهلیت»، جلد۹. | |
− | * | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
[[رده:تاریخ صدر اسلام]] | [[رده:تاریخ صدر اسلام]] | ||
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] | ||
سطر ۱۸۲: | سطر ۱۱۶: | ||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
[[رده: مقاله های مهم]] | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
− | |||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
سطر ۱۹۶: | سطر ۱۲۹: | ||
|رده= دارد | |رده= دارد | ||
}} | }} | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۳
«جاهلیت»، اصطلاحی قرآنی و حدیثی ناظر به نوعی از ویژگی های اخلاقی و اعتقادی است، و نیز دوره ای از تاریخ پیش از اسلام در عربستان می باشد که این ویژگیها در آن بروز کرده است. پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند.
محتویات
مفهوم جاهلیت در قرآن
واژه «الجاهلیّة» مأخوذ از ریشه «جهل»، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند.[۱]
این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر «ظَنَّ الْجَاهِلِیةِ» (سوره آل عمران: ۱۵۴)، «حُکمَ الْجَاهِلِیةِ» (سوره مائده: ۵۰)، تَبَّرُجَ الْجَاهِلِیةِ» (سوره احزاب: ۳۳) و «حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ» (سوره فتح: ۲۶) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است.
این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر «جهل»، نظیر «تَجْهَلونَ» (سوره نمل: ۵۵)، جاهلونَ (سوره فرقان: ۶۳) و جاهلین (سوره بقره: ۶۷؛ سوره اعراف: ۱۹۹)، در آنها آمده، دیده می شود.
در مجموع می توان گفت که قرآن به دوره خاصی از تاریخ عرب در عربستان پیش از اسلام توجه و از ویژگیهای اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است. در واقع قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در اخلاق و رفتار مردم آن دوره جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره «عَلَم» شده است.
در آیه ۱۵۴ سوره آل عمران «...یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَالحقِّ ظنَّ الْجَاهِلِیةِ...»، عده ای به علت گمان نادرست درباره خدا مذمت شده اند. طبری (ذیل آیه) این گروه را منافقان می داند که در کار خدا و رسولش شک کرده بودند.
طَبْرِسی (ذیل آیه) منظور از «ظَنَّ الْجَاهِلِیةِ» را این گمان منافقان دانسته که خدا رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و اصحابش را یاری نخواهد کرد. بر این اساس وی دو معنا برای این تعبیر آورده است: یکی اینکه اعتقاد منافقان درباره خداوند همانندِ اعتقاد دوره جاهلیت است و دیگر این که گمان آنان نظیر گمان اهل جاهلیت (یعنی کفار و منکرانِ تحقق وعده های الاهی) است.[۲]
اما به نظر علامه طباطبائی (ذیل آیه) مراد از «ظنّ الْجَاهِلِیةِ» گمان عده ای بود که تصور می کردند چون به اسلام گرویده اند حتماً باید در جنگ پیروز شوند و بر خدا واجب است بر اساس وعده اش بدون هیچ قید و شرطی، دین خود و پیروانش را یاری کند. این گمان نا به حق و جاهلی بود زیرا عرب جاهلی معتقد به ارباب انواع بودند و بر همین اساس معتقد بودند که پیامبر نیز نوعی رب است که مسئله غلبه و غنیمت به او واگذار شده است و بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد.
در آیه ۵۰ سوره مائده «أَفَحُکمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ...»، منظور از تعبیر «حُکم الجاهلیّة» نوع حکم و داوری اهل جاهلیت است. برای این آیه دو وجه ذکر شده است: بر اساس وجه اول سبب نزول آیه آن است که بنی قُرَیظه و بنی نَضیر، پیامبر اکرم را در نزاعی که میان آنها رخ داده بود، حَکَم قرار دادند و آنگاه که پیامبر به عدالت بین آنها حکم کرد، بنی نضیر ناخشنود شدند و حُکم پیامبر را نپذیرفتند سپس این آیه نازل شد.
بر اساس وجه دوم در واقع آنها می خواستند پیامبر همانند دوره جاهلیت بین کشتگانِ دو قبیله تفاوت قائل شود. آیه یاد شده ناظر به طعن یهود است که با این که خود صاحب کتاب و علم بودند، در پی حکم و داوری از نوع داوری اهل جاهلیت رفتند که بر مبنای هیچ وحی و کتابی نبود و ریشه در جهل و هواپرستی داشت.[۳] بر این اساس آیه شامل هر کسی می شود که حکمی غیر از حکم خدا را طلب کند.[۴]
طباطبائی (ذیل آیه) نیز بر اساس حدیثی از امام صادق علیه السلام[۵] و همچنین تقابل میان دو نوع استفهام توبیخی و انکاریِ موجود در آیه نتیجه گرفته است که حکم از دو حال خارج نیست: حکم خدا یا حکم جاهلیت.
در آیه ۳۳ سوره احزاب «...وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَىٰ...»، همسران پیامبر ـ و سایر زنان مؤمن ـ از تبرّج به شیوه جاهلیان نهی شده اند. مراد از «تبرّج الجاهلیّة» در این آیه، تکبر آنان در راه رفتن یا آشکار کردن زینت هایشان برای مردان همانند زنان جاهلی است.[۶]
درباره مراد از تعبیر «الجاهلیّة الاولی» در این آیه اختلاف نظر هست. برخی آن را دوره ای زمانی در نظر گرفته و در تعیین مصداق آن فواصل مختلفی ذکر کرده اند، نظیر دوره زمانی بین حضرت آدم و نوح علیهما السلام، بین حضرت نوح و ادریس علیهما السلام و بین حضرت عیسی علیه السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله.[۷]
به نظر طبری منظور از «الجاهلیّة الاولی»، جاهلیت پیش از اسلام است یعنی از دوره حضرت آدم تا عیسی. وانگهی جاهلیت پیش از اسلام بدان سبب جاهلیت اولی نامیده شده که پس از ظهور اسلام نیز نوعی اخلاق جاهلی در جامعه مسلمانان وجود داشت چنانکه در برخی احادیث و اخبار به این نکته اشاره شده است.[۸]
زمخشری (ذیل آیه) احتمال داده که منظور از جاهلیت اولی، کفر قبل از اسلام است در مقابل «الجاهلیّة الاُخری» که فسق و فجور بعد از اسلام است. اما در مقابل گفته شده[۹] که در اینجا اولی در مقابل اُخری نیست بلکه مراد از تعبیر جاهلیت اولی، جاهلیت کهن است.
در آیه ۲۶ سوره فتح «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیةَ حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ...» گفته اند که منظور از «حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ» تعصب عرب جاهلی به خدایانشان بود که موجب می شد از پرستش غیر آنها خودداری ورزند؛ یعنی نوعی گردن فرازی که مانع هر نوع تسلیم و انقیاد می گردید.
مراد از حمیت جاهلی را، تن زدن مردم از اعتراف به رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز دانسته اند.[۱۰] به گفته فخررازی (ذیل آیه) حمیت خود صفتی مذموم است و اضافه شدن آن به جاهلیت بر قبح آن افزوده است.
علاوه بر این در قرآن از برخی آداب و رسوم و اعتقادات و اعمال عرب جاهلی انتقاد شده است. پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده است، عبارت اند از: شرک، نیکی نکردن به والدین، کشتن فرزندان از بیم فقر (سوره انعام: ۱۵۱)، زنا (سوره اسراء: ۳۲)، واداشتن کنیزان به زنا (سوره نور: ۳۳)، زنده به گور کردن دختران (سوره تکویر: ۸)، میگساری (سوره بقره: ۲۱۹؛ سوره مائده: ۹۰ـ۹۱)، رباخواری (سوره بقره: ۲۷۵ـ۲۷۶)، تحقیر زن (سوره نحل: ۵۸ـ۵۹)، قمار (مَیْسِر)، اَزلام (سوره مائده: ۹۰) و مقدّس دانستن برخی حیوانات نظیر بَحیرَه (سوره مائده: ۱۰۳).
مفهوم جاهلیت در احادیث
در احادیث اوصاف و مطالب گوناگونی درباره جاهلیت و مظاهر و مصادیق آن آمده است. نوع کاربرد واژه جاهلیت در این احادیث نشان می دهد که این واژه از صدر اسلام، اصطلاحی رایج برای بیان نوع اخلاق و رفتار و آداب دینی پیش از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.
از برخی خطبه های حضرت امام علی علیه السلام در نهج البلاغه[۱۱] چنین برمی آید که عرب دوره جاهلیت علاوه بر ناگوار بودن خوردنی ها و آشامیدنی هایشان، اعتقادات دینی صحیح و ارتباطات خویشاوندی و اجتماعیِ مناسب و در مجموع زندگی فردی و اجتماعی بِسامانی نداشتند. نظیر این اوصاف در سخنان جعفر بن ابی طالب، سرپرست مهاجران مسلمان به حبشه در برابر پادشاه حبشه نیز آمده است.[۱۲] خطبه معروف حضرت فاطمه سلام اللّه علیها در مسجد نبوی نیز همین معنا را افاده می کند.[۱۳]
پاره ای از روایات دلالت بر آن دارد که صحابه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به فرهنگ دوره جاهلیت و زندگی خود در آن دوره توجه و خاطرات آن عهد را یادآوری می کردند.[۱۴] در مواردی پیامبر اکرم به سخن آنان گوش می داد و گاه لبخند می زد.[۱۵] در جایی نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آگاهی از وقایع و اشعار دوران جاهلیت، علمی است که نه دانستنش سودمند است نه ندانستنش مضر.[۱۶]
از جمله مسائل مهم برای اصحاب که مکرر درباره آن از پیامبر پرسش می کردند، اعمالی بود که در دوره جاهلیت انجام داده بودند و آن حضرت در پاسخ می فرمود: اگر واجد اسلام و ایمان صحیح شوید، به اعمال دوره جاهلیت خود مؤاخذه نمی شوید، در غیر این صورت هم به اعمال دوره جاهلیت و هم به اعمال دوره پس از اسلام مؤاخذه خواهید شد.[۱۷] گاهی اصحاب از پیامبر درباره نذرها و پیمانهای بسته شده در دوره جاهلیت سؤال می کردند و پیامبر گاه بر وفا به آن پیمانها تأکید می ورزید.[۱۸]
از مجموع احادیث برمی آید که پیامبر و ائمه علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند. گاه پایه و اساس آن یعنی تعصب (حمیّت) جاهلی را تخطئه می نمودند و گاهی مظاهر و مصادیق آن را تبیین و از آنها انتقاد می کردند.
بر اساس حدیثی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اسلام را موجب خوار شمردن کسانی دانسته که در جاهلیت عزیز بودند و بزرگداشت کسانی که در جاهلیت ذلیل بودند و تأکید کرده که خدا اسلام را مایه از بین بردن نخوت و تفاخر جاهلی به قبیله و نسب قرار داده است.[۱۹] بنا بر حدیثی دیگر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله کسی که در دلش به اندازه ذره ای تعصب جاهلی باشد در روز قیامت با اعراب جاهلی محشور خواهد شد.[۲۰]
در مواردی نیز ایشان برخی اصحاب خود را به سبب داشتن نوعی رفتارهای جاهلی ملامت کرده است.[۲۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جاهلیت ستیزی چنان جدّی بود که به جای دو روزی که آنان در عصر جاهلی به جشن و پایکوبی می پرداختند، دو روز عید فطر و عید قربان را جایگزین کرد.[۲۲] همچنین نام فردی را که در جاهلیت «عزیز» بود که نوعی نخوت و غرور جاهلی را نشان می داد، به عبدالرحمان تغییر داد.[۲۳]
حضرت علی علیه السلام نیز مردم را از درافتادن به دام حمیت و عصبیت جاهلی پرهیز داده و شیطان را مظهر آن معرفی کرده است.[۲۴] در پاره ای از احادیث برخی اعمال و رفتارهایی که مسلمانان انجام می دادند، مصداق فرهنگ جاهلی شمرده شده است.
بر اساس حدیثی از امام سجاد علیه السلام عصبیتِ مذمومِ جاهلی به این معناست که شخص، افراد شریر قوم خود را بهتر از افراد نیک قوم دیگر بداند و به آنان در اعمال ظالمانه کمک کند.[۲۵]
همچنین در احادیث آمده که نوشنده شراب، نمازش تا چهل روز پذیرفته نیست و اگر در این چهل روز از دنیا برود به مرگ جاهلی مرده است.[۲۶] مُردن بدون وصیت[۲۷]، مالیدن خون عقیقه به سر نوزاد[۲۸] و خوردن غذا نزد مصیبت زدگان[۲۹] از مصادیق دیگر جاهلیت و مذموم است.
از جمله مسائلی که در احادیثِ مرتبط با این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته، مسئله ارتباط امامت با مفهوم جاهلیت است. در این احادیث عدم معرفت فرد به امامت مساوی با جاهلیت دانسته شده و تأکید گردیده که چنین فردی همانند اهل جاهلیت از دنیا می رود زیرا تحت اطاعت امام عصر خود و تابع هیچ امر حقی نیست.[۳۰] این مضمون در دعاها هم آمده است، چنانکه در دعای غیبت حضرت قائم علیه السلام، داعی از خدا می خواهد که او را به مرگ جاهلی از دنیا نَبَرد.[۳۱] در احادیث شیعی همچنین کینه داشتن به حضرت علی علیه السلام موجب مرگ جاهلی[۳۲] و سیره امام زمان هنگام ظهور همانند پیامبر در آغاز اسلام مبارزه با جاهلیت دانسته شده است.[۳۳]
جاهلیت از منظر خاورشناسان
در قرون اخیر با گسترش تحقیقات خاورشناسان در زمینه اسلام شناسی، خاصه در حوزه عرب شناسی و سیره نبوی و قرآن، مفهوم جاهلیت روشن تر و نمایان تر شد.
خاورشناس مجاری، ایگناتس گولدتسیهر[۳۴]، با پژوهش در شعر و فرهنگ جاهلی به این نتیجه رسید که جهل در مقابل حلم (به معنای عقل) است نه علم. بر این اساس عصر جاهلیت به معنای دوره نادانی و جهالت نیست، بلکه دوران بربریت و سرکشی و شامل خشونت، استبداد، خودپرستی، یاوه گویی و نظایر آنهاست.[۳۵]
گفتنی است که تقابل جهل و حلم ریشه در میراث شعری عرب[۳۶] و احادیث و روایات اسلامی[۳۷] دارد. همچنین در این منابع جهل در کاربرد ثانوی اش در تقابل با علم نیز بکار رفته است.[۳۸] با آنکه نظریه گولدتسیهر مورد تشکیک واقع شد[۳۹] و برخی مترجمان قرآن پس از وی در ترجمه مشتقات جهل (از جمله جاهلیت) به نظریه او توجه چندانی نکردند.[۴۰]، حاصل پژوهش گولدتسیهر در کنار تحقیقات جدید درباره فرهنگ عرب پیش از اسلام دست مایه پژوهش محققان بعدی قرار گرفت.
اسلام شناس ژاپنی توشیهیکو ایزوتسو در کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید» بر اساس پژوهشی که عمدتاً بر مبنای آیات قرآن و شواهد حدیثی و تاریخی است، نظریه گولدتسیهر را تکامل بخشید و نتیجه گرفت که در کاربرد قرآنی، جهل و به تبع آن جاهلیت ناظر به دشمنی دشمنانِ پیامبر با عقیده توحید و پرخاشگری به آن است که بر اساس موازین اخلاقی آنان اعتقادی سختگیرانه و طاقت فرسا بود.
علاوه بر این، ایزوتسو فصلی از کتاب خود خدا و انسان در قرآن را به تبیین مفهوم جاهلیت در چارچوب ارتباط میان مفاهیم رب و عبد اختصاص داد. به نوشته وی، عرب جاهلی، اللّه را خدای مطلق نمی شناخت بلکه قائل به ارباب بود و استقرار مفهوم ربوبیت مطلق برای اللّه تغییری اساسی در تصور ارتباط میان خدا و انسان ایجاد کرد، به این معنا که انسان در برابر اللّه فقط باید عبد (فرمانبردار بدون قید و شرط) باشد و مفاهیمی چون عبادت، طاعت، قنوت، خشوع و تضرع نیز در همین چارچوب معنا می یابند.
به عقیده او مهمترین صورتی که مفهوم عبودیت را بیان می کند مفهوم «اسلام» به معنای تسلیم شدن محض در برابر خواست خداست. اسلام به این معنا نقطه ای است که در آن زندگی فرد به دو بخش تقسیم می شود. این دو بخش سرشتهای کاملاً متفاوتی دارند که می توان آنها را جاهلی و اسلامی نامید. در واقع مسلم شدن به این معناست که فرد از خودپسندی و مغرور بودن به قدرت انسانی خویش دست بکشد و به عنوان عبد تسلیم خدا شود و در مقابل، جاهل بودن فرد به معنای مغرور بودن او به قدرت بشری و استقلال مطلق است.
ایزوتسو با استناد به آیات قرآن، تکبر و خودپسندی را سرچشمه همه خصلت های دوره جاهلیت دانسته و بر آن است که اسلام ضربه سختی بر این روحیه ــ که به طور خلاصه در آیه ۲۶ سوره فتح آمده ــ وارد ساخت. بدین ترتیب با ظهور ارزش های قرآنی بر بنیاد توحید و اعتقاد به ربوبیتِ مطلقِ اللّه که با نفی شرک همراه بود، میان دو اصل ناسازگار یعنی جاهلیت و اسلام، مبارزه ای پدید آمد که پیش از این سابقه نداشت.
خاورشناس فرانسوی، رژیس بلاشر در تاریخ ادبیات عرب بر اساس یافته های پیشین به صورت بندی روانشناسی شخصیت عرب بدوی پرداخته و ویژگی های فردی و اجتماعی عرب جاهلی را چنین برشمرده است: خوگرفتن با خشونت از کودکی که در کنار تنگدستی و محرومیت او را تندخو، مغرور، زودخشم و ستیزگر می کرد؛ حس شرف و ناموس که در واقع مظهر توجه وی به نیکنامی بود؛ بلندپروازی؛ انتقام جویی (ثار) که هم با جنبه های فردی و هم با جنبه های اجتماعی و دینی مرتبط بود؛ رجزخوانی که جلوه بیرونی و هنری صفات یاد شده بود و معمولاً در جنگ مجال بروز می یافت و قمار و باده نوشی که نشان دهنده نیاز عرب بدوی به خودنمایی و نمایش ثروت و بی اعتنایی در صرف آن بود.[۴۱]
بلاشر[۴۲] پس از بیان این خصوصیات و ضمن تأیید نظریه گولدتسیهر، می گوید که تمام این جلوه های روانی مجموعه ای را تشکیل می داد که اسلام آن را جاهلیت نامید. ویلیام وات، ضمن بررسی اوضاع فکری و اعتقادی عرب جاهلی از مجموع این ویژگی ها با تعبیر «انسان گرایی قبیله ای» یاد کرده است. همچنین روزنتال، علاوه بر بررسی واژه جاهلیت از نظر لغوی به بحثی تطبیقی میان منابع یهودی و آیات قرآن در این باب پرداخته است.
بنابر شواهد قرآنی و حدیثی و آرا و پژوهشهای محققان، جاهلیت در تاریخ عرب پیش از اسلام منحصر نماند بلکه مظاهر و مصادیق فراوانی از آن پس از اسلام هم وجود داشت تا جایی که می توان سده های نخستین اسلامی را دوران مبارزه فرهنگ جاهلیت با ارزشهای جدید اسلامی دانست.[۴۳] مثلاً ابن تیمیّه (متوفی ۷۲۸) در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم مخالفةَ اصحاب الجحیم، جاهلیت در دوره اسلامی را در مقابل جاهلیت مطلق، جاهلیت مقید خوانده[۴۴] و به مصادیق آن در عصر خود از جمله تشبه مسلمانان به کافران در اعیاد اشاره کرده است.
در قرون اخیر، محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار فرقه وهابیت، متوفی۱۲۰۶) و پیروان وی که به شدت متأثر از آرا و اندیشه های ابن تیمیّه بودند، موضوع جاهلیت دوره جدید را مطرح کردند. ابن عبدالوهاب معتقد بود مردم سراسر دنیا یا دست کم مردم عربستان به دلیل این که عقاید و اعمالشان مبتنی بر وحی نیست همگی در جاهلیت بسر می برند.[۴۵]
در آغاز قرن بیستم نیز اصلاحگرانی چون محمد عبده (متوفی ۱۳۲۳/۱۹۰۵) و محمد رشیدرضا (متوفی ۱۳۱۴ش/۱۹۳۵) در تفسیر المنار[۴۶] به این موضوع اشاره کردند. به اعتقاد آنان برخی مسلمانان در عصر حاضر از حیث دین و اخلاق، جاهلانه تر از مخاطبان آیات قرآن در عصر نزول رفتار می کنند.
اندیشه «جاهلیت جدید» در دهه های اخیر، عمدتاً بر اثر مواجهه جهان اسلام با دنیای جدید به صورت مفهومی مستقل در آثار برخی علما و نویسندگان دینی بازآفرینی شد. سید ابوالاعلی مودودی (متوفی ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹)، رهبر دینی و سیاستمدار پاکستانی، نخستین بار در ۱۳۱۸ش/۱۹۳۹ از تجدد به جاهلیت جدید تعبیر کرد که در نگاه وی همه نظامهای حکومتی و نظریات سیاسی و اجتماعی ناسازگار با اخلاق و فرهنگ اسلامی را دربر می گرفت.[۴۷] وی هم جهان کمونیسم و هم دنیای غرب را مصداق این مفهوم می دانست.[۴۸]
آرای مودودی با ترجمه آثار مهم او به عربی در دهه ۱۳۳۰ش/۱۹۵۰ در جهان عرب رواج یافت. شاگرد وی، ابوالحسن علی حسنی نَدْوی (متوفی ۱۳۷۸ش/۱۹۹۹)، در ۱۳۳۰ش/۱۹۵۰ کتابی با نام «ماذا خَسر العالَم بِانحِطاطِ المُسلمین» نوشت و در آن نظریة «جاهلیت جدید» مودودی را شرح داد.[۴۹] از این کتاب در کشورهای اسلامی استقبال گسترده ای شد به طوری که بارها تجدید چاپ و به زبانهای گوناگون ترجمه شد.[۵۰] ندوی[۵۱] عالم را به قطار سریع السیری تشبیه کرده است که جاهلیت غرب با تمام قوا و امکانات آن را به سوی هدف خود پیش می برد و مسلمانان نیز در کنار سایر ملل دنیا مسافران بی اختیار و ناگزیر آن اند.
در مصر عالم دینی و فعال سیاسی، سید قطب (متوفی ۱۳۴۶ش/۱۹۶۶)، مفهوم جاهلیت جدید را بیش از پیش گسترش داد. وی تحت تأثیر آرای مودودی و ندوی بود[۵۲] و پس از سفرش به امریکا در کتاب «فی ظلال القرآن»[۵۳] مطالبی در این باب نوشت. وی بعدها آرای تفصیلی خود را درباره جاهلیت معاصر در کتابی با نام «مَعالِمُ فی الطریق» منتشر ساخت.
وی در این کتاب از تقابل جاهلیت و اسلام و انحرافات جوامع جاهلی جدید سخن گفته و مسلمانان را به فاصله گرفتن از تفکرات جاهلی و حرکت به سوی ارزشها و ساختن جامعه اسلامی دعوت کرده است.[۵۴] به نظر سید قطب[۵۵] همه تصورات، عقاید، فرهنگها و قوانین بشر امروز جاهلی است. حتی بسیاری از آنها که اسلامی پنداشته می شود.
جاهلیتی همانند آنچه اسلام در آغاز با آن مواجه بود یا حتی بدتر از آن در نگاه وی[۵۶] جاهلیت بندگی انسان در برابر انسان است و اسلام بندگی انسان در برابر خداست؛ بنابراین این دو آشتی ناپذیرند و برای ایجاد جامعه اسلامی باید از جاهلیت به اسلام منتقل شد.[۵۷]
برادر سید قطب، محمد قطب (متوفی ۱۳۴۴ش/۱۹۶۵)، نیز در این باب «جاهلیّة القَرن العِشرین» را نوشت. وی [۵۸] بر آن است که جاهلیت هم نوعی حالت روانی است که فرد از پذیرش هر نوع هدایت از سوی خدا سرپیچی می کند و هم نوعی عملکرد است که داوری بر طبق احکام الاهی را برنمی تابد. جاهلیت همان هوا و هوس است که منحصر به دوره خاصی نیست و همه اقوام و زمانها را دربرمی گیرد.
به نظر وی [۵۹]، جاهلیت عرب ساده و سطحی بود اما جاهلیت جدید مبتنی بر علم، تحقیق، نظریه پردازی و مترادف با آن چیزی است که امروزه پیشرفت و تمدن خوانده می شود. محمدقطب، جاهلیت قرن بیستم را عصاره جاهلیت همه اعصار تاریخ غرب دانسته[۶۰] و در بخش اعظم کتاب خود، مظاهر جاهلیت جدید را در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و هنری نقد کرده است.
وی در نهایت[۶۱] راه جاهلیت زدایی را در عصر جدید رهایی از اسارت حاکمان آن یعنی دو نظام سرمایه داری و کمونیستی و رجوع دوباره به اسلام دانسته است. در پاره ای از آثار متفکران مسلمان ایرانی معاصر هم می توان اشاره هایی به مفهوم جاهلیت جدید و مصادیق امروزین آن سراغ گرفت، از جمله علی شریعتی در کتابهایی مانند «بازگشت»[۶۲] و «با مخاطب های آشنا»[۶۳] به این موضوع پرداخته است.
پانویس
- ↑ روزنتال، Knowledge triumphant، ص۳۵؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya"¦"Dja؛ نیز رجوع کنید به نولدکه، Geschichte des Qurans، ج۱، ص۲۴۲، پانویس ۱۰.
- ↑ نیز رجوع کنید به نَحّاس، معانی القرآن الکریم، ج۱، ص۴۹۹.
- ↑ رجوع کنید به زمخشری؛ فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه.
- ↑ زمخشری؛ طبری ، جامع، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۴۰۷؛ طوسی، تهذیب، ج۶، ص۲۱۸.
- ↑ رجوع کنید به طبری، جامع؛ طوسی، التبیان؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به طبری،جامع؛ طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل آیه.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به طبری، جامع البیان.
- ↑ فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل آیه.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به علی بن ابی طالب (ع )، امام اول، نهج البلاغه، خطبه۲، ۲۶، ۹۵.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۹۱.
- ↑ رجوع کنید به ابی طاهر، بلاغات النساء، ص۱۳.
- ↑ رجوع کنید به ابی طاهر، بلاغات النساء، ج۵، ص۱۰۵؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۱۱۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۹۱.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۷۹، ۴۰۹؛ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۷۷ـ۷۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۲۰۷؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱، ج۲، ص۲۶۰؛ بخاری، الادب المفرد، ۱۴۰۶، ص۱۲۵.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۵، ص۳۴۰، نیز رجوع کنید به ج۸، ص۲۴۶؛ ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۳۰۸؛ ابن بابویه، الامالی، ۱۴۱۷، ص۷۰۴.
- ↑ رجوع کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱، ج۱، ص۱۳؛ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۵، ص۹۳؛ طبری، جامع، ذیل سوره احزاب: ۳۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۱۰۳، ۲۳۵، ۲۵۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۷۸، نیز رجوع کنید به ج۵، ص۸۴.
- ↑ رجوع کنید به علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة، خطبة قاصعه، ص۲۸۸ـ۲۸۹.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۳۰۸ـ۳۰۹.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج۶، ص۴۰۰ـ۴۰۱؛ طوسی، تهذیب، ج۹، ص۱۰۶ـ۱۰۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۷۲.
- ↑ رجوع کنید به فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۴۸۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، عیون الاخبارالرضا، ۱۴۰۴، ج۱، ص۲۹.
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۴، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن بابویه، عیون الاخبارالرضا، ۱۴۰۴، ج۱، ص۶۳؛ کلینی، ج۱، ص۳۷۶؛ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۶، ص۳۵۴.
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۱۲؛ نیز رجوع کنید به امامت.
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، علل الشرایع، ۱۳۸۶، ج۱، ص۱۴۴، ۱۵۷.
- ↑ رجوع کنید به طوسی، تهذیب، ج۶، ص۱۵۴.
- ↑ ایگناتس گولدتسیهر، Muslim Studies، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۸.
- ↑ نیز رجوع کنید به بلاشر، Histoire de la litgist، ج۱، ص۳۰.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به اَصمَعی، الاصمعیّات، ص۹۷؛ آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۱۰۳؛ نیز رجوع کنید به حوفی، الحیاة العربیة من الشعر الجاهلی، ص۳۴۸ـ۳۵۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۹۳ـ۹۴؛ کلینی، ج۱، ص۱۱۲.
- ↑ ایزوتسو، Ethico-religious concepts in the Quran، ۱۹۶۶، ص۲۸؛ نیز رجوع کنید به جهل.
- ↑ رجوع کنید به روزنتال، Knowledge triumphant، ص۳۲ـ۳۳.
- ↑ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya" ¦"Dja.
- ↑ رجوع کنید به بلاشر، Histoire de la litt R raturearabe، ج۱، ص۲۳ـ۲۸.
- ↑ بلاشر، Histoire de la litt R raturearabe، ج۱، ص۳۰.
- ↑ رجوع کنید به امین، ص۷۸ـ۸۳.
- ↑ رجوع کنید به ابن تیمیّه، ابن تیمیّه، ص۶۹ـ۷۹.
- ↑ دایرة المعارف قرآن، ذیل ignorance" of "Age.
- ↑ محمد رشیدرضا، تفسیرالمنار، ج۶، ص۴۲۲ـ۴۲۳
- ↑ مودودی، تفهیم القران، ذیل سوره مائده: ۵۰؛ سوره احزاب:۳۳.
- ↑ برای چکیدة آرای مودودی در این باره رجوع کنید به <دائرة المعارف جهان اسلام آکسفورد>، ذیل ah"¦"Jahil؛ <دایرة المعارف قرآن، ذیل ignorance" of "Age.
- ↑ سیوان، Radical Islam، ص۲۳
- ↑ رجوع کنید به ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، ص۳ـ۴؛ سیوان، Radical Islam، ص۲۳.
- ↑ ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، ص۲۵۹.
- ↑ رجوع کنید به ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، مقدمة سید قطب، فی ظلال القرآن، ص۱۲ـ۱۶؛ سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۶۳، پانویس ۱؛ نیز رجوع کنید به سیوان، سیوان، Radical Islam، ص۲۳.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۷۲۴ـ۷۳۰
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به سید قطب، معالم فی الطریق، ص۲۲ـ۲۳، ۱۱۷، ۱۴۲، ۱۴۶، ۱۵۱.
- ↑ سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۲۱
- ↑ سید قطب، معالم فی الطریق، ۱۳۸۴، ص۲۰۰ـ۲۰۱
- ↑ برای تفصیل بیشتر آرای سید قطب در این باره رجوع کنید به حداد، ص۸۵ـ۸۷؛ سیوان، Radical Islam، ص۲۳ـ۲۷.
- ↑ محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۱۱
- ↑ محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۱۲ـ۱۳
- ↑ محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۴۶
- ↑ محمد قطب، جاهلیّة القَرن العِشرین، ص۳۴۷
- ↑ شریعتی، بازگشت، ص۳۹۱
- ↑ شریعتی، مخاطب های آشنا، ص۷۰ـ۷۱
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، اسماعیل باغستانی، مدخل «جاهلیت»، جلد۹.