|
|
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | {{ضعیف}} | + | {{خوب}} |
− | ==حدیث غدیر==
| + | [[پیامبر اسلام]] ۷۰ روز قبل از وفات خود در ۱۸ [[ذی الحجه|ذیالحجه]] سال ۱۰ قمری در راه بازگشت از سفر [[حجةالوداع]] و در مکانی به نام «[[غدیر خم]]» خطبهای ایراد کرد که به [[خطبه غدیر]] معروف است. در ضمن آن خطبه، پیامبر [[حضرت علی علیه السلام]] را به جانشینی خود معرفی کرد. یکی از عباراتی که پیامبر به این منظور بیان داشت این جمله است: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه: هر کس من مولای او هستم این علی هم مولای اوست ». این جمله را پیامبر در حالی بیان می داشت که دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفته و بالا برده بود. |
| | | |
− | از مستندات محکم [[شیعه]] برای اثبات خلافت و جانشینی بلافصل [[امام علی علیه السلام]] پس از [[پیامبر]] اعظم (صلی الله علیه و آله) می باشد. | + | این [[حدیث]] از مستندات [[شیعه]] برای اثبات [[خلافت]] بلافصل [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) پس از رسول خدا می باشد؛ هرچند، بیشتر علمای [[اهل سنت]] معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست یا ناصر است. |
| | | |
− | این حدیث در روز [[غدیر خم]] از پیامبر اکرم صادر شده است؛ و آن هنگامی بود که ایشان بر طبق آیه شریفه « يَا أيُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(سوره مائده-67)اى رسول! آنچه كه از سوى خدا به تو فرستاده شده، به مردم ابلاغ كن، و اگر ابلاغ نكنى رسالت خدا را تكميل نكرده اى، خداوند تو را از آسيب مردم حفظ مى كند!) مامور به رساندن پیام الهی، مبنی بر معرفی علی بن ابیطالب علیه السلام به عنوان ولی و سرپرست جامعه اسلامی پس از خود گردیدند.
| + | ==ماجرای غدیر== |
| + | در دهمین سال هجری، [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ [[ماه ذی القعده|ذى قعده]]، به قصد [[حج]]، از [[مدینه|مدینه]] خارج شدند. در این سفر که [[حجة الوداع]] نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکتکنندهها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کردهاند. |
| | | |
− | پس از آن رسول خدا مردم را جمع کرده و با آنها سخنانی را در همین رابطه در میان گذاشتند، که در واقع همان محتوای «حدیث غدیر» می باشد. یکی از فرازهای اصلی خطبه غدیر عبارت مشهور « من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که پیامبر اکرم پس از نشان دادن [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام به مردم فرمودند.
| + | بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنجشنبه، هجده [[ماه ذی الحجه|ذى الحجّة]] به [[واقعه غدیر|غدیر خم]] رسیدند؛ [[جبرئیل|جبرئیل امین]] فرود آمد و از جانب خداى متعال، این [[آیه|آیه]] را آورد: {{متن قرآن|«یٰا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک...»}}؛ اى رسول ما! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.» |
| | | |
− | به نظر شیعه دلالت این کلام بر خلافت و ولایت حضرت علی علیه السلام روشن و غیر قابل تردید است، هرچند که افراد کوته نظر یا معاند و مغرض این حقیقت را منکر شوند.<ref>[[غدیر]]
| + | آنانکه در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. [[اذان]] ظهر گفته شد و پیامبر، [[نماز]] ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند. |
− | [[http://ghadir.ahlolbait.com/content/%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1 خطبه غدیر]] | |
− | [http://ghadir.ahlolbait.com/content/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-0 آخرین پیام]</ref>
| |
| | | |
− | رسول الله (ص)در این خطابه به یازده موضوع مهم جامعه اسلامی اشاره داشتند.
| + | سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به [[خطبه غدیر]] مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آنها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آنها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ [[احمد بن حنبل]] (پیشواى حنبلىها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آنکه او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آنگاه، پیامبر فرمود: «باید آنانکه حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.» |
| | | |
− | ==متن حدیث غدیر==
| + | قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»}}؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من.» |
| | | |
− | ===بخش اول: حمد و ثنای الهی===
| + | جمعیت حاضر، از جمله شیخین ([[ابوبکر|ابوبکر]] و [[عمر بن الحسین|عمر]]) به [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]]، اینگونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». [[ابن عباس]] گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».<ref>برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۸۵</ref> |
| | | |
− | اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ ، وَاَحاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ ، حَمیداً لَمْ یزَلْ ، مَحْموداً لایزالُ ( وَ مَجیداً لایزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کلُّ أَمْرٍ إِلَیهِ یعُودُ ) .
| + | ==اعتبار حدیث غدیر== |
− | بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ ، رَبُّ الْمَلائکةِ وَالرُّوحِ ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ .
| + | حضور ده ها هزار نفر از [[صحابه]] پیامبر در [[واقعه غدیر]] موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این [[حدیث]] آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] را بر آن داشته که در بیان صحت و [[خبر متواتر|تواتر]] این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند: |
− | یلْحَظُ کلَّ عَینٍ وَالْعُیونُ لاتَراهُ .
| |
− |
| |
− | ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است ؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است . بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود ، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است .
| |
− | همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست . آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .
| |
− | اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است . هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست .
| |
− | به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .
| |
− |
| |
− | کریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ ، قَدْ وَسِعَ کلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیهِمْ بِنِعْمَتِهِ . لا یعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایبادِرُ إِلَیهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ . قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیهِ اَلْمَکنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیهِ الْخَفِیاتُ . لَهُ الْإِحاطَةُ بِکلِّ شَیءٍ ، والغَلَبَةُ علی کلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کلِّ شَئٍ وَلَیسَ مِثْلَهُ شَیءٌ . وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ .
| |
− | جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ . لایلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعاینَةٍ، وَلایجِدُ أَحَدٌ کیفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ .
| |
− |
| |
− | کریم و بردبار و شکیباست . رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار . در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب ، صبور و شکیباست . بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا . پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است . او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست . او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء . جاودانه و زنده و عدل گستر . جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم .
| |
− | دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها . بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست . کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر ، او - عزّوجلّ - خود ، راه نماید و بشناساند .
| |
− |
| |
− | وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ ، وَالَّذی یغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ ، وَالَّذی ینْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریک فی تَقْدیرِهِ وَلایعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ . صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیرِ مِثالٍ ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ . أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ .
| |
− | فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ ، الْعَدْلُ الَّذی لایجُوُر ، وَالْأَکرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیهِ الْأُمُورُ .
| |
− | وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ ، وَذَلَّ کلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ ، وَاسْتَسْلَمَ کلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ ، وَخَضَعَ کلُّ شَیءٍ لِهَیبَتِهِ . مَلِک الْاَمْلاک وَ مُفَلِّک الْأَفْلاک وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ ، کلٌّ یجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی . یکوِّرُالَّلیلَ عَلَی النَّهارِ وَیکوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیلِ یطْلُبُهُ حَثیثاً . قاصِمُ کلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِک کلِّ شَیطانٍ مَریدٍ .
| |
− |
| |
− | و گواهی می دهم که او « الله » است . همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است . بی مشاور ، فرمانش را اجرا ، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید . صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی ، هستی بخشیده است . جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است .
| |
− | پس اوست « الله » که معبودی به جز او نیست . همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا . دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد .
| |
− | و گواهی می دهم که او « الله » است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند . پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهر ها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند . او پرده شب را به روز و پرده روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد . اوست شکننده هر ستمگر سرکش و نابود کننده هر شیطان رانده شده .
| |
− |
| |
− | لَمْ یکنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أَحَدٌ . إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یشاءُ فَیمْضی ، وَیریدُ فَیقْضی ، وَیعْلَمُ فَیحْصی، وَیمیتُ وَیحْیی، وَیفْقِرُ وَیغْنی، وَیضْحِک وَیبْکی ، ( وَیدْنی وَ یقْصی ) وَیمْنَعُ وَ یعْطی ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ .
| |
− | یولِجُ الَّلیلَ فِی النَّهارِ وَیولِجُ النَّهارَ فی الَّلیلِ ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ . مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ ، الَّذی لایشْکلُ عَلَیهِ شَیءٌ ، وَ لایضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ .
| |
− | اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ . الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یشْکرَهُ وَیحْمَدَهُ ( عَلی کلِّ حالٍ )
| |
− |
| |
− | نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی . یکتا و بی نیاز ، نه زاده و نه زاییده شده ، او را همتایی نبوده ، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد و به انجام رساند . اراده کند و حکم نماید . بداند و بشمارد . بمیراند و زنده کند . نیازمند و بی نیاز گرداند . بخنداند و بگریاند . نزدیک آورد و دور برد . بازدارد و عطا کند . او راست پادشاهی و ستایش . به دست توانی اوست تمام نیکی . و هموست بر هر چیز توانا .
| |
− | شب را در روز و روز را در شب فرو برد . معبودی جز او نیست ؛ گران مایه و آمرزنده ؛ اجابت کننده دعا و افزاینده عطا ، بر شمارنده نفَس ها ؛ پروردگار پری و انسان . چیزی بر او مشکل ننماید ، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد .
| |
− | نیکوکاران را نگاهدار ، رستگاران را یار ، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است .
| |
− |
| |
− | أَحْمَدُهُ کثیراً وَأَشْکرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکتِهِ وکتُبِهِ وَرُسُلِهِ . أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کلِّ مایرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایؤْمَنُ مَکرُهُ وَلایخافُ جَورُهُ .
| |
− |
| |
− | او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته ، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم ؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم ؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم . زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد ( زیرا او را ستمی نیست )
| |
− |
| |
− | ===بخش دوم : فرمان الهی برای مطلبی مهم===
| |
| | | |
− | وَأُقِرُّلَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیةِ، وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ إِلَی حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایدْفَعُها عَنّی أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ
| + | *حافظ [[ابن عقده]] در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر» |
− | - لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ ، وَقَدْ ضَمِنَ لی تَبارَک وَتَعالَی الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْکافِی الْکریمُ .
| + | *ابوبکر جعابى در کتاب «من روى حدیث غدیر خم» |
− |
| + | *شمس الدین ذهبى در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه» |
− | و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم . و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد . هر چند توانش بسیار و دوستی اش ( با من ) خالص باشد .
| + | *جزرى شافعى در رسالهاى مستقل در اثبات تواتر حدیث غدیر با نام «أسنى المطالب فی مناقب سیدنا على بن ابى طالب علیه السّلام» |
− | - معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه ( درباره ی علی ) نازل کرده به مردم نرسانم ، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام ؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [ آزار ] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است .
| + | *ابو سعید سجستانى در کتاب «الدرایة فی حدیث الولایة» |
− |
| + | *[[حاکم حسکانی|عبیداللّه حسکانى]] دربارۀ این حدیث کتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۷</ref> |
− | فَأَوْحی إِلَی : ( بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک - فی عَلِی یعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یعْصِمُک مِنَ النّاسِ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَینُ لَکمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کلَّ أَبْیضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیی وَ خَلیفَتی ( عَلی أُمَّتی ) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی ، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیکمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ .
| |
− | وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَک وَ تَعالی عَلَی بِذالِک آیةً مِنْ کتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیکمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَیؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ ) ، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکعٌ یریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کلِّ حالٍ .
| |
− |
| |
− | پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز . ای فرستاده ما! آن چه از سوی پروردگارت درباره علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد . »
| |
− | هان مردمان ! آنچه بر من فرود آمده ، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام ، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر ، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده . جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است ؛
| |
− | و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که : « همانا ولی ، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند . » و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است .
| |
− |
| |
− |
| |
− | وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِک إِلیکمْ - أَیهَاالنّاسُ - لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَکثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کتابِهِ بِأَنَّهُمْ یقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیحْسَبُونَهُ هَیناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ .
| |
− | وَکثْرَةِ أَذاهُمْ لی غَیرَ مَرَّةٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کذالِک لِکثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِیی وَ إِقْبالی عَلَیهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِک (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یؤْذونَ النَّبِی وَ یقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَی الَّذینَ یزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَیرٍ لَکمْ، یؤْمِنُ بِالله وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ) الآیةُ .
| |
− |
| |
− | و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید . زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است .»
| |
− | و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [ سخن شنو و زودباور ] نامیده اند ، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند : او سخن شنو و زودباور است . بگو : آری سخن شنو است . - بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود - لیکن به خیر شماست ، او ( پیامبر صلی الله علیه و آله ) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد .»
| |
− |
| |
− | وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّی الْقائلینَ بِذالِک بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّیتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَیهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَیهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلکنِّی وَالله فی أُمورِهمْ قَدْ تَکرَّمْتُ . وَکلُّ ذالِک لایرْضَی الله مِنّی إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ الله إِلَی (فی حَقِّ عَلِی)، ثُمَّ تلا: (یا أَیهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک - فی حَقِّ عَلِی - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یعْصِمُک مِنَ النّاسِ) .
| |
− |
| |
− | و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم و یا به آنان اشارت کنم و یا مردمان را به سویشان هدایت کنم [ که آنان را شناسایی کنند ] می توانستم . لیکن سوگند به خدا در کارشان کرامت نموده لب فروبستم . با این حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر این که آن چه در حق علی عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم . سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین خواند : « ی پیامبر ما ! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علی - ابلاغ کن ؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای . و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد . »
| |
− |
| |
− | ===بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام===
| |
| | | |
− | فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ( ذالِک فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا ) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکمْ وَلِیاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوک وَالصَّغیرِ وَالْکبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کلِّ مُوَحِّدٍ .
| + | بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصریح کردهاند از جمله: [[جلال الدین سیوطی|جلال الدین سیوطى]]، علامۀ مناوى، علامۀ عزیزى، ملاّ على قارى حنفى، میرزا مخدوم بن میر عبدالباقى، محمّد بن اسماعیل یمانى و ... .<ref>مانند: محمّد صدر عالم، شیخ عبد اللّه شافعى، شیخ ضیاء الدین مقبلى، ابن کثیر دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ ذهبى، این جزرى، شیخ حسام الدین متقى، جمال الدین حسینى شیرازى.</ref> |
− | ماضٍ حُکمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّکمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکمْ وَإِلاهُکمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیهُ الُْمخاطِبُ لَکمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیکمْ وَ إِمامُکمْ بِأَمْرِالله رَبِّکمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ .
| |
− | | |
− | هان مردمان ! بدانید این آیه درباره اوست . ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده ، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است .
| |
− | [ هشدار که ] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است . ناسازگارش رانده ، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است . هر آینه خداوند ، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است .
| |
− | هان مردمان ! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام . پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید ؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست ؛ و پس از خداوند ولی شما ، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید . و پس از من به فرمان پروردگار ، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست . آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود . این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد .
| |
− |
| |
− | لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله ( عَلَیکمْ ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیهِ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، علی ( فَضِّلُوهُ ) . مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ ( الَّذی ذَکرَهُ الله فی سُورَةِ یس: ( وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ ) .
| |
− | مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکفُوا عَنْ وِلایتِهِ ، فَهُوَالَّذی یهدی إِلَی الْحَقِّ وَیعْمَلُ بِهِ، وَیزْهِقُ الْباطِلَ وَینْهی عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ . أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ ( لَمْ یسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ ) ، وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیرُهُ .
| |
− | ( أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی . أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ ینامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ ) .
| |
− |
| |
− | روا نیست ، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند ؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند . خداوند عزوجل ، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام .
| |
− | هان مردمان ! او را برتر بدانید . چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران ، علی ، ضبط کرده ام . او ( علی ) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که : « و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم ... »
| |
− | هان مردمان ! از علی رو برنتابید . و از امامتش نگریزید . و از سرپرستی اش رو برنگردانید . او [ شما را ] به درستی و راستی خوانده و [ خود نیز ] بدان عمل نماید . او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد . در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد . او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته . و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود .
| |
− | اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است . از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [ در شب هجرت ] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده ، پذیرفت که جان خود را فدای من کند .
| |
− | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکرَ وِلایتَهُ وَلَنْ یغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یفْعَلَ ذالِک بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یعَذِّبَهُ عَذاباً نُکراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ . فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ . فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! او رابرتر دانید ، که خداوند او را برگزیده ؛ و پیشوایی او را بپذیرید ، که خداوند او را برپا کرده است .
| |
− | هان مردمان ! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد . این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند . از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیره آن مردمانند ؛ و سنگ ، که برای حق ستیزان آماده شده است .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، بی - وَالله - بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا - (وَالله) - خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ . فَمَنْ شَک فی ذالِک فَقَدْ کفَرَ کفْرَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی وَ مَنْ شَک فی شَیءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَک فی کلِّ ما أُنْزِلَ إِلَی، وَمَنْ شَک فی واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَک فِی الْکلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاک فینا فِی النّارِ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، حَبانِی الله عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَی وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَی وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّی أَبَدَ الْآبِدینَ وَدَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلی کلِّ حالٍ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم . آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است . و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود .
| |
− | هان مردمان ! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست . آگاه باشید : تمامی ستایش ها در همه روزگاران و در هر حال و مقام ویژه اوست .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، فَضِّلُوا عَلِیاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ .
| |
− | مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یوافِقْهُ .
| |
− | أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِک وَیقُولُ : « مَنْ عادی عَلِیاً وَلَمْ یتَوَلَّهُ فَعَلَیهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی » ، ( وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله - أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إِنَّ الله خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ) .
| |
− | مَعاشِرَ النَّاسِ ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکرَ فی کتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی ( مُخْبِراً عَمَّنْ یخالِفُهُ ) : ( أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله ) .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! عل را برتر دانید ؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است ؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید .
| |
− | دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد !
| |
− | هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد : « هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده . [ هان ! ] تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید . مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد . که خداوند بر کردارتان آگاه است .
| |
− | هان مردمان ! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ستیزندگان با او فرموده : « تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید : افسوس که درباره همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم ... »
| |
− | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یبَینَ لَکمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یوضِحَ لَکمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ ( وَ رافِعُهُ بِیدَی ) وَ مُعْلِمُکمْ : أَنَّ مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیی ، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی .
| |
− | | |
− | هان مردمان ! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید . پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که : هر آن که من سرپرست اویم ، این علی سرپرست اوست . و او علی بن ابی طالب است ؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است .
| |
− | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّ عَلِیاً وَالطَّیبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکبَرُ، فَکلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوْضَ .
| |
− | أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکامُهُ فی أَرْضِهِ . أَلاوَقَدْ أَدَّیتُ .
| |
− | أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیرَ أَخی هذا ، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَِحَدٍ غَیرِهِ .
| |
− | | |
− | هان مردمان ! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر . هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است . آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .
| |
− | هان ! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند .
| |
− | هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم . هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم . بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم . هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود . هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد .
| |
− |
| |
− | ثم قال : «ایهاالنَّاسُ ، مَنْ اَوْلی بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ ؟ قالوا : الله و رَسُولُهُ . فَقالَ : اَلا من کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ .
| |
− | | |
− | سپس فرمود: مردمان ! کیست سزاوارتر از شما به شما ؟ گفتند خداوند و پیامبر او ! سپس فرمود آگاه باشید ! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست ! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را ؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش چهارم: بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خداصلی الله علیه و آله===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیهِ وَالْعامِلُ بِمایرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیتِهِ . إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله . یقُولُ الله : ( مایبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی ) .
| + | حافظ شهاب الدین احمد بن محمّد بن صدّیق غمارى مىگوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلىّ مولاه" به تواتر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق شصت نفر رسیده است و اگر بخواهیم سندهاى همه را بیاوریم به طول خواهد انجامید، ولى به ناقلین آن به جهت تتمیم فائده اشاره خواهیم کرد. و هرکس که اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به کتاب «المتواتر» ما مراجعه کند».<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۰۳</ref> |
− | بِأَمْرِک یارَبِّ أَقولُ : اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ ( وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من . و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید . او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد . همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان ، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند . خداوند فرماید : « فرمان من دگرگون نخواهدشد . »
| |
− | پروردگارا ! اکنون به فرمان تو چنین می گویم : خداوندا ! دوستداران او را دوست دار . و دشمنان او را دشمن دار . پشتیبانان او را پشتیبانی کن . یارانش را یاری نما . خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن . ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور .
| |
− |
| |
− | اللهمَّ إِنَّک أَنْزَلْتَ الْآیةَ فی عَلِی وَلِیک عِنْدَتَبْیینِ ذالِک وَنَصْبِک إِیاهُ لِهذَا الْیوْمِ : ( الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً )، ( وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَالْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ ) . اللهمَّ إِنِّی أُشْهِدُک أَنِّی قَدْ بَلَّغْتُ .
| |
− |
| |
− | معبودا ! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که : « امروز آیین شما را به کمال ، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم ، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم . » « و آن که به جز اسلام دینی را بجوید ، از او پذیرفته نبوده ، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود . » خداوندا ، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّما أَکمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکمْ بِإِمامَتِهِ . فَمَنْ لَمْ یأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ یقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَی الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِک الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ ( فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ ) وَ فِی النّارِهُمْ خالِدُونَ ، ( لایخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ ینْظَرونَ ) .
| + | ==دلالت حدیث غدیر== |
− |
| + | دانشمندان [[شیعه]] بر این باورند که کلمۀ «مولى» در جمله «من کنتُ مولاه فعلىّ مولاه» به معناى سرپرست و [[امام]] و اولى به تصرف است. این معنا را از طرق مختلف مىتوان به اثبات رساند: |
− | هان مردمان ! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود . اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضه ی بر خدا - پیروی نکنند ، در دو جهان کرده هایشان بیهوده بوده در آتش دوزخ ابدی خواهند بود ، به گونه ی که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتی خواهد بود .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، هذا عَلِی، أَنْصَرُکمْ لی وَأَحَقُّکمْ بی وَأَقْرَبُکمْ إِلَی وَأَعَزُّکمْ عَلَی ، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ . وَ مانَزَلَتْ آیةُ رِضاً ( فی الْقُرْآنِ ) إِلاّ فیهِ ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ ، وَلانَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فی ( هَلْ أَتی عَلَی الْاِنْسانِ ) إِلاّلَهُ ، وَلا أَنْزَلَها فی سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَیرَهُ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! این علی یاورترین ، سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است . خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم . آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست . و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [ و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او . و خداوند در سوره ی « هل أتی علی الإنسان » گواهی بر بهشت [ رفتن ] نداده مگر بری او ، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، هُوَ ناصِرُ دینِ الله وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِ الله، وَ هُوَالتَّقِی النَّقِی الْهادِی الْمَهْدِی . نَبِیکمْ خَیرُ نَبی وَ وَصِیکمْ خَیرُ وَصِی ( وَبَنُوهُ خَیرُالْأَوْصِیاءِ ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، ذُرِّیةُ کلِّ نَبِی مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیتی مِنْ صُلْبِ ( أَمیرِالْمُؤْمِنینَ ) عَلِی .
| |
− | مَعاشِرَ النّاسِ ، إِنَّ إِبْلیسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُکمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُکمْ ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ ، وَهُوَ صَفْوَةُالله عَزَّوَجَلَّ ، وَکیفَ بِکمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْکمْ أَعْداءُالله ،
| |
− | أَلا وَ إِنَّهُ لایبْغِضُ عَلِیاً إِلاّشَقِی ، وَ لایوالی عَلِیاً إِلاَّ تَقِی ، وَ لایؤْمِنُ بِهِ إِلاّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! او یاور دین خدا و دفاع کننده ی از رسول اوست . او پرهیزکار پاکیزه و رهنمی ارشاد شده [ به دست خود خدا ] است . پیامبرتان برترین پیامبر ، وصی او برترین وصی و فرزندان او برترین اوصیایند .
| |
− | هان مردمان ! فرزندان هر پیامبر از نسل اویند و فرزندان من از صلب و نسل امیرالمؤمنین علی است .
| |
− | هان مردمان! به راستی که شیطانِ اغواگر ، آدم را با رشک از بهشت رانده مبادا شما به علی رشک ورزید که کرده هایتان نابود و گام هایتان لغزان خواهدشد . آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد و حال آن که برگزیده ی خدی عزّوجلّ بود . پس چگونه خواهید بود شما و حال آن که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند .
| |
− | آگاه باشید ! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت . و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار . و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش .
| |
− |
| |
− | وَ فی عَلِی - وَالله - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: ( بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ ) ( إِلاّ عَلیاً الّذی آمَنَ وَ رَضِی بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُکمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبینُ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، ( إتَّقُوالله حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ) .
| |
− |
| |
− | و سوگند به خدا که سوره ی والعصر درباره ی اوست : « به نام خداوند همه مهر مهر ورز . قسم به زمان که انسان در زیان است .» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است .
| |
− | هان مردمان ! خدا را گواه گرفتم و پیام او را به شما رسانیدم . و بر فرستاده وظیفه ی جز بیان و ابلاغ روشن نباشد !
| |
− | هان مردمان ! تقوا پیشه کنید همان گونه که بایسته است . و نمیرید جز با شرفِ اسلام .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش ششم:اشاره به کارشکنی های منافقین===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، ( آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ ) . ( بالله ما عَنی بِهذِهِ الْآیةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابی أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیعْمَلْ کلُّ امْرِئٍ عَلی مایجِدُ لِعَلِی فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ ) .
| + | '''معنای متبادر به ذهن:''' |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوک فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِکلِّ حَقّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ وَالْمعُانِدینَ وَالُْمخالِفینَ وَالْخائِنینَ وَالْآثِمینَ وَالّظَالِمینَ وَالْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! « به خدا و رسول و نور همراهش ایمان آورید پیش از آن که چهره ها را تباه و باژگونه کنیم یا چونان اصحاب روز شنبه [ یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند ] رانده شوید . « به خدا سوگند که مقصود خداوند از این آیه گروهی از صحابه اند که آنان را با نام و نَسَب می شناسم لیکن به پرده پوشی کارشان مأمورم . آنک هر کس پایه کار خویش را مهر و یا خشم علی در دل قرار دهد [ و بداند که ارزش عمل او وابسته به آن است . ]
| |
− | مردمان ! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من ، سپس در جان علی بن ابی طالب ، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند - جی گرفته . چرا که خداوند عزّوجل ما را بر کوتاهی کنندگان ، ستیزه گران ، ناسازگاران ، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان دلیل و راهنما و حجت آورده است .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُکمْ أَنّی رَسُولُ الله قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِی الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ؟ وَمَنْ ینْقَلِبْ عَلی عَقِبَیهِ فَلَنْهان یضُرَّالله شَیئاً وَسَیجْزِی الله الشّاکرینَ (الصّابِرینَ) . أَلاوَإِنَّ عَلِیاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّکرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَی بِإِسْلامِکمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی الله فَیحْبِطَ عَمَلَکمْ وَیسْخَطَ عَلَیکمْ وَ یبْتَلِیکمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّکمْ لَبِا الْمِرْصادِ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! هشدارتان می دهم : همانا من رسول خدایم . پیش از من نیز رسولانی آمده و سپری گشته اند . آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم ، به جاهلیت عقب گرد می کنید ؟ آن که به قهقرا برگردد ، هرگز خدا را زیانی نخواهد رسانید و خداوند سپاسگزاران شکیباگر را پاداش خواهد داد . بدانید که علی و پس از او فرزندان من از نسل او ، داری کمال شکیبایی و سپاسگزاری اند .
| |
− | هان مردمان ! اسلامتان را بر من منت نگذارید ؛ که اعمال شما را بیهوده و تباه خواهد کرد و خداوند بر شما خشم خواهد گرفت و سپس شما را به شعله ی از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد نمود . همانا پروردگار شما در کمین گاه است .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّهُ سَیکونُ مِنْ بَعْدی أَئمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی النّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لاینْصَرونَ . مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَریئانِ مِنْهُمْ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکبِّرِینَ . أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحیفَةِ ، فَلْینْظُرْ أَحَدُکمْ فی صَحیفَتِهِ!!
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنِّی أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً ( فی عَقِبی إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ) ، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْلیغِهِهان حُجَّةً عَلی کلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلی کلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ یشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ یولَدْ ، فَلْیبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ . وَسَیجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً ، ( أَلا لَعَنَ الله الْغاصِبینَ الْمُغْتَصبینَ ) ، وَعِنْدَها سَیفْرُغُ لَکمْ أَیهَا الثَّقَلانِ ( مَنْ یفْرَغُ ) وَیرْسِلُ عَلَیکما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ .
| |
− |
| |
− | مردمان ! به زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به سوی آتش می خوانند و در روز رستاخیز تنها وبدون یاور خواهند ماند .
| |
− | هان مردمان ! خداوند و من از آنان بیزاریم .
| |
− | هان مردمان ! آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جی جهنم، جایگاه متکبّران خواهند بود . بدانید آنان اصحاب صحیفه اند . اکنون هر کس در صحیفه ی خود نظر کند .
| |
− | هان مردمان ! اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جی می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز . و حال ، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد . پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند .
| |
− | آگاه باشید ! به زودی پس از من امامت را با پادشاهی جابه جا نموده . آن را غصب کرده و به تصرف خویش درآورند .
| |
− | هان ! نفرین و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران ! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هی آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ریخت . آن جاست که دیگر یاری نخواهید شد .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ لَمْ یکنْ لِیذَرَکمْ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتّی یمیزَالْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ، وَ ما کانَ الله لِیطْلِعَکمْ عَلَی الْغَیبِ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیةٍ إِلاّ وَالله مُهْلِکها بِتَکذیبِها قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکهَا الْإِمامَ الْمَهْدِی وَالله مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکمْ أَکثَرُالْأَوَّلینَ، وَالله لَقَدْ أَهْلَک الْأَوَّلینَ، وَهُوَ مُهْلِک الْآخِرینَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! هر آینه خداوند عزوجل شما را به حالتان رها نخواهد کرد تا ناپاک را ازپاک جدا کند . و خداوند نمی خواهد شما را بر غیب آگاه گرداند .(1)
| |
− | هان مردمان ! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن [ حق را ] ، آنان را پیش از روز رستاخیز نابود خواهد فرمود و به امام مهدی خواهد سپرد . و هر آینه خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد .
| |
− | هان مردمان ! پیش از شما ، شمار فزونی از گذشتگان گمراه شدند و خداوند آنان را نابود کرد . و همو نابودکننده ی آیندگان است .
| |
| | | |
− |
| + | در زبان عربی وقتی کلمه «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری، معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مىگوید: «ولى و مولاى همسر»؛ این به معناى سرپرست است. و نیز مىگوید: «ولى و مولاى طفل»، اینجا نیز در سرپرست به کار رفته است.<ref>نگرشی نو به غدیر، ص ۲۴۶</ref> |
− | قالَ الله تَعالی : ( أَلَمْ نُهْلِک الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کذالِک نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمینَ، وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله قَدْ أَمَرَنی وَنَهانی، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِیاً وَنَهَیتُهُ ( بِأَمْرِهِ ) . فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُی لَدَیهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْیهِ تَرشُدُوا ، ( وَصیرُوا إِلی مُرادِهِ ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِکمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ .
| |
− |
| |
− | او خود در کتابش آورده : « آیا پیشینیان را تباه نکردیم و به دنبال آنان آیندگان را گرفتار نساختیم ؟ با مجرمان این چنین کنیم . وی بر ناباوران ! »
| |
− | هان مردمان ! همانا خداوند امر و نهی خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد علی نهادم . پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد خودداری کنید تا راه یابید . به سوی هدف او حرکت کنید . راه هی گونه گون شما را از راه او بازندارد !
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان===
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکمْ بِاتِّباعِهِ ، ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدی . ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ ( الْهُدی ) ، یهْدونَ إِلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلونَ .
| |
− | ثُمَّ قَرَأَ : « بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ ... » إِلی آخِرِها ،
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده . و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او ، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند .
| |
− | سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود : « بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم » - تا آخر سوره .
| |
− |
| |
− | وَقالَ : فِی نَزَلَتْ وَفیهِمْ ( وَالله ) نَزَلَتْ ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِیاهُمْ خَصَّتْ ، أُولئک أَوْلِیاءُالله الَّذینَ لاخَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاهُمْ یحْزَنونَ ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ . أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّیاطینِ یوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُروراً . أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکرَهُمُ الله فی کتابِهِ ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ : ( لاتَجِدُ قَوْماً یؤمِنُونَ بِالله وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حادَّالله وَ رَسُولَهُ وَلَوْکانُوا آبائَهُمْ أَوْأَبْنائَهُمْ أَوْإِخْوانَهُمْ أَوْعَشیرَتَهُمْ ، أُولئِک کتَبَ فی قُلوبِهِمُ الْإیمانَ ) إِلی آخِرالآیةِ .
| |
− |
| |
− | هان ! به خدا سوگند این سوره درباره ی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد . آنان اولیای خدایند که ترس و اندوهی برایشان نیست ، آگاه باشید : البته حزب خدا چیره و غالب خواهد بود . هشدار که : ستیزندگان با امامان ، گمراه و همکاران شیاطین اند . برای گمراهی مردمان ، سخنان بیهوده و پوچ را به یکدیگر می رسانند . بدانید که خداوند از دوستان امامان در کتاب خود چنین یاد کرده : « [ ای پیامبر ما ] نمی یابی ایمانیان به خدا و روز بازپسین ، که ستیزه گران خدا و رسول را دوست ندارند ، گرچه آنان پدران ، برادران و خویشانشان باشند . آنان [ که چنین اند ] خداوند ایمان را در دل هایشان نبشته است . » - تا آخر آیه .
| |
− |
| |
− | أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله عَزَّوَجَلَّ فَقالَ : ( الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ ) .
| |
− | ( أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یرْتابوا ) .
| |
− | أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یدْخُلونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنینَ ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکةُ بِالتَّسْلیمِ یقُولونَ : سَلامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدینَ .
| |
− | أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمْ ، لَهُمُ الْجَنَّةُ یرْزَقونَ فیها بِغَیرِ حِسابٍ . أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یصْلَونَ سَعیراً .
| |
− | أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِی تَفورُ وَ یرَوْنَ لَهازَفیراً .
| |
− | أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله فیهِمْ : ( کلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها ) الآیة .
| |
− | أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (کلَّما أُلْقِی فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یأتِکمْ نَذیرٌ، قالوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَیءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فی ضَلالٍ کبیرٍ ) إِلی قَوله : ( أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعیرِ ) . أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیبِ ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کبیرٌ .
| |
− |
| |
− | هان ! دوستداران امامان ایمانیان اند که قرآن چنان توصیف فرموده: «آنان که ایمان آورده و باور خود را به شرک نیالوده اند، در امان و در راه راست هستند .»
| |
− | هشدار ! یاران پیشوایان کسانی هستند که به باور رسیده و از تردید و انکار دور خواهند بود .
| |
− | هشدار ! اولیی امامان آنانند که با آرامش و سلام به بهشت درخواهند شد و فرشتگان با سلام آنان را پذیرفته، خواهند گفت: « درود بر شما که پاک شده اید . اینک داخل شوید که در بهشت، جاودانه خواهید بود .»
| |
− | هان ! بهشت پاداش اولیی آنان است و در آن بی حساب روزی داده خواهند شد .
| |
− | هان ! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند . و همانا ناله ی افروزش جهنم
| |
− | را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر ( صدی بازدم ) جهنم را نیز درمی یابند .
| |
− | هان ! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده : « هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند .»
| |
− | هشدار ! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند : مگر برایتان ترساننده ی نیامد ؟! می گویند : چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم : خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ ! » تا آن جا که فرماید : « هان ! نابود باد دوزخیان ! »
| |
− | هان ! یاران امامان در نهان ، از پروردگار خویش ترسانند ، آمرزش و پاداش بزرگ بری آنان خواهد بود .
| |
− | هان مردمان ! چه بسیارراه است میان آتش و پاداش بزرگ !
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنَاسِ ، شَتّانَ مابَینَ السَّعیرِ وَالْأَجْرِ الْکبیرِ .
| |
− | ( مَعاشِرَالنّاسِ ) ، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ الله وَلَعَنَهُ، وَ وَلِینا (کلُّ) مَنْ مَدَحَهُ الله وَ أَحَبَّهُ .
| |
− | مَعاشِرَ النّاسِ، أَلاوَإِنّی (أَنَا) النَّذیرُ و عَلِی الْبَشیرُ .
| |
− | ( مَعاشِرَالنّاسِ ) ، أَلا وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِی هادٍ .
| |
− | مَعاشِرَ النّاس ( أَلا ) وَ إِنّی نَبی وَ عَلِی وَصِیی .
| |
− | ( مَعاشِرَالنّاسِ ، أَلاوَإِنِّی رَسولٌ وَ عَلِی الْإِمامُ وَالْوَصِی مِنْ بَعْدی، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ . أَلاوَإِنّی والِدُهُمْ وَهُمْ یخْرُجونَ مِنْ صُلْبِهِ) .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! خداوند ستیزه جویان ما را ناستوده و نفرین فرموده و دوستان ما را ستوده و دوست دارد .
| |
− | هان مردمان ! بدانید که همانا من انذارگرم و علی مژده دهنده .
| |
− | هان ! که من بیم دهنده ام و علی راهنما .
| |
− | هان مردمان ! بدانید که من پیامبرم و علی وصی من است .
| |
− | هان مردمان ! بدانید که همانا من فرستاده و علی امام و وصی پس از من است . و امامان پس از او فرزندان اویند .
| |
− | آگاه باشید ! من والد آنانم ولی ایشان از نسل علی خواهند بود .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف ===
| |
| | | |
− | أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی .
| + | '''مشترک معنوی:''' |
− | أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها .
| |
− | أَلا إِنَّهُ غالِبُ کلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْک وَهادیها .
| |
− | أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِک بِکلِّ ثارٍ لاَِوْلِیاءِالله .
| |
− | أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ الله .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ یسِمُ کلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ خِیرَةُالله وَ مُخْتارُهُ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ وارِثُ کلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکلِّ فَهْمٍ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیهِ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَینَ یدَیهِ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ .
| |
− | أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیهِ .
| |
− | أَلاوَإِنَّهُ وَلِی الله فی أَرْضِهِ، وَحَکمُهُ فی خَلْقِهِ، وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیتِهِ .
| |
− |
| |
− | آگاه باشید ! همانا آخرین امام ، قائم مهدی از ماست . هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود .
| |
− | هشدار ! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران .
| |
− | هشدار ! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها .
| |
− | هشدار ! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان .
| |
− | هشدار ! که او خونخواه تمام اولیی خداست .
| |
− | آگاه باشید ! اوست یاور دین خدا .
| |
− | هشدار ! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد .
| |
− | هشدار ! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او ، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند .
| |
− | هشدار ! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است .
| |
− | هشدار ! که او وارث دانش ها و حاکم بر ادراک هاست .
| |
− | هان ! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و نشانه هی او را برپا کند . بدانید همانا اوست بالیده و استوار .
| |
− | بیدار باشید ! هموست که [ اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است .
| |
− | آگاه باشید ! که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند .
| |
− | آگاه باشید ! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود . (2) درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست .
| |
− | هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت .
| |
− | آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش نهم: مطرح کردن بیعت===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنّی قَدْبَینْتُ لَکمْ وَأَفْهَمْتُکمْ، وَ هذا عَلِی یفْهِمُکمْ بَعْدی . أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی . أَلاوَإِنَّی قَدْ بایعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایعَنی . وَأَنَا آخِذُکمْ بِالْبَیعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ . ( إِنَّ الَّذینَ یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ الله ، یدُالله فَوْقَ أَیدیهِمْ . فَمَنْ نَکثَ فَإِنَّما ینْکثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ الله فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً ) .
| + | [[یحیی بن بطریق|ابن بطریق]] مىگوید: «کسى که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى کلمۀ (مولى) مىبرد. از باب نمونه فیروزآبادى مىگوید: «مولى به معناى مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده، همراه نزدیک، همسایه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شریک، فرزند خواهر، سرپرست، تربیتکننده، یاور، نعمتدهنده، کسى که به او نعمت داده شده، دوست، پیرو و داماد آمده است... حقّ این است که کلمۀ «مولى» بیش از یک معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به یک چیز است، ولى این اولویت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتیجه اینکه لفظ «مولى» مشترک معنوى بین این معانى مختلف است. و مشترک معنوى از مشترک لفظى سزاوارتر است...». |
− |
| |
− | هان مردمان ! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم . و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند . اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید . آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل بری امامت او پیمان می گیرم . « [ ی پیامبر ]آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند . دست خدا بالی دستان آنان است . و هر کس بیعت شکند ، بر زیان خود شکسته ، و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد ، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِالله، (فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما) الآیة .
| + | در توضیح کلام ابن بطریق مىگوییم: با کمى تأمل و دقّت پى خواهیم برد که معناى «اولویت در یک شئ» در تمام معانى لفظ «مولى» به یک نحوى موجود است، و اطلاق این کلمه بر هریک از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولویت است. نتیجه اینکه: کلمه «مولى» در لغت عرب در یک معنا یعنى «سزاوارتر» به کار مىرود، و در مورد حدیث غدیر به قرینۀ اضافۀ به «ه» [یعنى مولاه] که مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است که مرادف با [[امامت]] مىباشد.<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۲۰</ref> |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، حُجُّواالْبَیتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَیتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا، وَلاتَخَلَّفوا عَنْهُ إِلاّبَتَرُوا وَ افْتَقَرُوا .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، ماوَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّغَفَرَالله لَهُ ماسَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلی وَقْتِهِ ذالِک، فَإِذا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ .
| |
− | مَعاشِرَالنَّاسِ ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَیهِمْ وَالله لایضیعُ أَجْرَالُْمحْسِنینَ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، حُجُّوا الْبَیتَ بِکمالِ الدّینِ وَالتَّفَقُّهِ، وَلاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمشَاهِدِإِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلاعٍ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ کما أَمَرَکمُ الله عَزَّوَجَلَّ، فَإِنْ طالَ عَلَیکمُ الْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِیتُمْ فَعَلِی وَلِیکمْ وَمُبَینٌ لَکمْ، الَّذی نَصَبَهُ الله عَزَّوَجَلَّ لَکمْ بَعْدی أَمینَ خَلْقِهِ . إِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّیتی یخْبِرونَکمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَیبَینُونَ لَکمْ ما لاتَعْلَمُونَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدایی است . پس زائران خانه ی خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند .
| |
− | هان مردمان ! در خانه ی خدا حج گزارید ؛ که هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت ، و کسی از آن روی برنگردانید مگر بی بهره و نیازمند گردید .
| |
− | هان مردمان ! مؤمنی در موقف ( عرفات ، مشعر ، منا ) نمانَد مگر این که خدا گناهان گذشته ی او را بیامرزد و بایسته است که پس از پایان اعمال حج [ با پرونده ی پاک ] کار خود را از سر گیرد .
| |
− | هان مردمان ! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه های سفرشان جبران می شود و جایگزین آن به آنان خواهد رسید . و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد .
| |
− | هان مردمان ! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژرفی آن دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن [ از گناهان ] برنگردید .
| |
− | هان مردمان ! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده . پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید ، علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست . خداوند عزّوجل او راپس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانش نهاده . همانا او از من و من از اویم . و او و فرزندان من از جانشینان او ، پرسش هی شما را پاسخ دهند و آن چه را نمی دانید به شما می آموزند .
| |
− |
| |
− | أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَکثَرُمِنْ أَنْ أُحصِیهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَی عَنِ الْحَرامِ فی مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَیعَةَ مِنْکمْ وَالصَّفْقَةَ لَکمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ فی عَلِی أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّی وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدی إِلی یوْمٍ یلْقَی الله الَّذی یقَدِّرُ وَ یقْضی .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، وَ کلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکمْ عَلَیهِ وَکلُّ حَرامٍ نَهَیتُکمْ عَنْهُ فَإِنِّی لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِک وَ لَمْ أُبَدِّلْ . أَلا فَاذْکرُوا ذالِک وَاحْفَظُوهُ وَ تَواصَوْابِهِ، وَلا تُبَدِّلُوهُ وَلاتُغَیرُوهُ . أَلا وَ إِنِّی اُجَدِّدُالْقَوْلَ: أَلا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَأْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ .
| |
− |
| |
− | هان ! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانم و در این جا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم . از این روی مأمورم از شما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آن چه از سوی خداوند آورده ام درباره علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند . و این امامت به وراثت پایدار است و فرجام امامان ، مهدی است و استواری امامت تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند .
| |
− | هان مردمان! شما را به هرگونه روا و ناروا راهنمایی کردم و از آن هرگز برنمی گردم . بدانید و آگاه باشید! آن ها را یاد کنید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن [ احکام خدا ] دگرگونی راه ندهید . هشدار که دوباره می گویم : بیدار باشید ! نماز را به پا دارید . و زکات بپردازید . و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید .
| |
− |
| |
− | أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلی قَوْلی وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّی وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّی . وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَلا نَهْی عَنْ مُنْکرٍ إِلاَّمَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، الْقُرْآنُ یعَرِّفُکمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَعَرَّفْتُکمْ إِنَّهُمْ مِنِّی وَمِنْهُ، حَیثُ یقُولُ الله فی کتابِهِ : ( وَ جَعَلَها کلِمَةً باقِیةً فی عَقِبِهِ ) . وَقُلْتُ : « لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِما» .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، التَّقْوی ، التَّقْوی ، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ کما قالَ الله عَزَّوَجَلَّ : ( إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیءٌ عَظیمٌ ) . اُذْکرُوا الْمَماتَ ( وَالْمَعادَ ) وَالْحِسابَ وَالْمَوازینَ وَالُْمحاسَبَةَ بَینَ یدَی رَبِّ الْعالَمینَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ . فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیئَةِ فَلَیسَ لَهُ فِی الجِنانِ نَصیبٌ .
| |
− |
| |
− | و بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [ درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد .
| |
− | هان مردمان ! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند . چرا که خداوند در کتاب خود می گوید : « امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد ... » و من نیز گفته ام که : « مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید ، گمراه نخواهید شد . »
| |
− | هان مردمان ! تقوا را ، تقوا را رعایت کرده از سختی رستخیز بهراسید همان گونه که خداوند عزّوجل فرمود : « البته زمین لرزه ی روز رستاخیز حادثه ی بزرگ است ... »
| |
− | مرگ ، قیامت ، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید . آن که نیکی آورد ، پاداش گیرد . و آن که بدی کرد ، بهره ای از بهشت نخواهد برد .
| |
− |
| |
− |
| |
− | ===بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی===
| |
| | | |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، إِنَّکمْ أَکثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکمْ أَنَّ ذُرِّیتی مِنْ صُلْبِهِ .
| + | '''فهم حاضران در غدیر:''' |
− | فَقُولُوا بِأَجْمَعِکمْ : « إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّک فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ . نُبایعُک عَلی ذالِک بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیدینا . علی ذالِک نَحْیی وَ عَلَیهِ نَموتُ وَ عَلَیهِ نُبْعَثُ . وَلانُغَیرُ وَلانُبَدِّلُ ، وَلا نَشُک ( وَلانَجْحَدُ ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید . از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیه من از نسل اوست .
| |
− | پس همگان بگویید :
| |
− | « البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان . با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم . و هرگز آن را دگرگون نکرده شک و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم .
| |
− |
| |
− | وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله فی عَلِی أَمیرِالْمؤْمِنینَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذینَ ذَکرْتَ مِنْ ذُرِّیتِک مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما . فَالْعَهْدُ وَالْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَیدینا . مَنْ أَدْرَکها بِیدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغی بِذالِک بَدَلاً وَلایرَی الله مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً . نَحْنُ نُؤَدّی ذالِک عَنْک الّدانی والقاصی مِنْ اَوْلادِنا واَهالینا، وَ نُشْهِدُالله بِذالِک وَ کفی بِالله شَهیداً وَأَنْتَ عَلَینا بِهِ شَهیدٌ » .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ الله یعْلَمُ کلَّ صَوْتٍ وَ خافِیةَ کلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یضِلُّ عَلَیها)، وَمَنْ بایعَ فَإِنَّما یبایعُ الله، ( یدُالله فَوْقَ أَیدیهِمْ ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، فَبایعُوا الله وَ بایعُونی وَبایعُوا عَلِیاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) کلِمَةً باقِیةً .
| |
− |
| |
− | [ ی رسول خدا ] ما را به فرمان خدا پند دادی درباره ی علی امیرالمؤمنین و امامان از نسل خود و او ، که حسن و حسین و آنان که خداوند پس از آنان برپا کرده است . پس عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل و جان و زبان و روح و دستانمان . هر کس توانست با دست وگرنه با زبان پیمان بست . و هرگز پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خداوند از ما شکست عهد نبیند . و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت . و هر آینه خداوند بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش . »
| |
− | هان مردمان ! چه می گویید ؟ همانا خداوند هر صدایی را می شنود و آن را که از دل ها می گذرد می داند . « هر آن کس هدایت پذیرفت ، به خیر خویش پذیرفته . و آن که گمراه شد ، به زیان خود رفته . » و هر کس بیعت کند ، هر آینه با خداوند پیمان بسته ؛ که « دست خدا بالی دستان آن هاست .»
| |
− | هان مردمان ! اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسل آنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت .
| |
− |
| |
− | یهْلِک الله مَنْ غَدَرَ وَ یرْحَمُ مَنْ وَ فی، ( وَ مَنْ نَکثَ فَإِنَّما ینْکثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ الله فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً ) .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکمْ وَسَلِّمُوا عَلی عَلی بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ، وَقُولُوا: ( سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَک رَبَّنا وَ إِلَیک الْمَصیرُ )، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدانَا الله ) الآیة .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلی بْنِ أَبی طالِبٍ عِنْدَالله عَزَّوَجَلَّ - وَ قَدْ أَنْزَلَهافِی الْقُرْآنِ - أَکثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَکمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ یطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذینَ ذَکرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظیماً .
| |
− |
| |
− | خداوند مکاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد . « هر که پیمان شکند »
| |
− | جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بسته پابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد . »
| |
− | هان مردمان ! آن چه بر شما برگفتم بگویید و به علی با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید و بگویید : « شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا ، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است .» و نیز بگویید : « تمام سپاس و ستایش خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگرنه راه نمی یافتیم » - تا آخر آیه .
| |
− | هان مردمان ! هر آینه برتری هی علی بن ابی طالب نزد خداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یکباره برشمارم . پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید .
| |
− | هان مردمان ! آن کس که از خدا و رسولش و علی و امامانی که نام بردم پیروی کند ، به رستگاری بزرگی دست یافته است .
| |
− |
| |
− | مَعاشِرَالنَّاسِ ، السّابِقُونَ إِلی مُبایعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئک هُمُ الْفائزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ .
| |
− | مَعاشِرَالنّاسِ ، قُولُوا ما یرْضَی الله بِهِ عَنْکمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یضُرَّالله شَیئاً .
| |
− | اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ ( بِما أَدَّیتُ وَأَمَرْتُ ) وَاغْضِبْ عَلَی ( الْجاحِدینَ ) الْکافِرینَ ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ .
| |
− |
| |
− | هان مردمان ! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین ، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود .
| |
− | هان مردمان ! آن چه خدا را خشنود کند بگویید . پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید .
| |
− | پروردگارا ، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز . و بر منکران کافر خشم گیر ! و الحمدللّه ربّ العالمین .
| |
| | | |
| + | شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و [[ولایت|ولایت]] را فهمیدهاند و فهم کسانى که در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى که در آن زمان هیچکس با آن مخالفت نکرد؛ بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در [[شعر]] و نظم خود آوردهاند. اشخاصى مثل [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السّلام در جواب [[معاویه|معاویه]]، [[حسان بن ثابت]]، [[قیس بن سعد|قیس بن سعد بن عبادۀ انصارى]]، محمّد بن عبداللّه حمیرى، عبد کوفى، ابى تمام، [[دعبل خزاعی|دعبل خزاعى]]، حمّانى کوفى، [[ابو فراس]] و [[سید مرتضی|علم الهدی]] و دیگران از این حدیث معناى سرپرستى فهمیده و در اشعارشان به آن اشاره کردهاند. |
| | | |
| + | '''گواهى گرفتن از مردم:''' |
| + | |
| + | در حدیث حذیفة بن اسید، به [[سند حدیث|سند]] صحیح نقل شده است، که پیامبر فرمود: «آیا شهادت نمىدهید که جز خدا الهى نیست و محمد [صلّى اللّه علیه و آله] رسول اوست؟... گفتند: بلى، شهادت مىدهیم». در این هنگام پیامبر عرض کرد: «خدایا! شاهد باش». سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنین از خود آنهایم. پس هرکه من مولاى اویم، على مولاى اوست». |
| + | |
| + | قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به [[توحید|توحید]] و [[نبوت|رسالت]] و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که در این حدیث، ولایت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است.<ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص ۹۱</ref> |
| + | |
| + | '''قرینۀ صدر حدیث:''' |
| + | |
| + | پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از جمله «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: {{متن حدیث|«ألستُ أولى بکم مِن أنفسکم»}}؛ «آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم؟» همگى گفتند: آرى. آنگاه فرمود: {{متن حدیث|«فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه»}}. این «فاء» تفریع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقیقت جملۀ سابق مفسّر معناى حدیث غدیر مىباشد. به این معنا که همان مقامى که خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على علیه السّلام بعد از من است. |
| + | |
| + | این معنا از آیۀ [[قرآن]] نیز استفاده مىشود آن جا که فرمود: {{متن قرآن|«اَلنَّبِی أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»}}. زمخشرى در تفسیر آیه مىگوید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مؤمنین در هرچیز از امور دنیا و دین از خود آنها سزاوارتر است، و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است بر مؤمنین که پیامبر محبوبترین افراد نزدشان باشد، و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد، و نیز حقّ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...». |
| + | |
| + | قابل ذکر است که جملۀ «ألستُ اولى بکم من انفسکم» را بسیارى از علماى اهل سنت نقل کردهاند از قبیل: [[احمد بن حنبل]]، [[ابن ماجه]]، نسائى، شیبانى، ذهبى، حاکم، ثعلبى، ابو نعیم، بیهقى، [[خطیب بغدادی|خطیب بغدادى]]، ابن مغازلى، خوارزمى، بیضاوى، [[ابن عساکر|ابن عساکر]]، [[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ایجى، محبّ الدین طبرى، ابن کثیر، قسطانى، جزرى، مقریزى، ابن صبّاغ، هیثمى، ابن حجر، سمهودى، [[جلال الدین سیوطی|سیوطى]]، حلبى، ابن حجر مکى و...<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۱</ref> |
| + | |
| + | '''اکمال دین به ولایت حضرت على علیه السّلام:''' |
| + | |
| + | مطابق روایات صحیح السند که در ذیل آیه «اکمال» آمده، خداوند متعال بعد از [[واقعه غدیر|واقعه غدیر]] و اتمام خطبۀ رسولش این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»}}؛ «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.» |
| + | |
| + | از این آیه استفاده مىشود که خداوند متعال، به [[اسلام]] با [[ولایت]] حضرت على علیه السّلام رضایت داده است. و نیز [[دین|دین]] با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد. و این با امامت و سرپرستى امام على علیه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روایات، بعد از نزول «[[آیه اکمال|آیۀ اکمال]]» و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«اللّه اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالتى و الولایة لعلىّ من بعدى»}}؛ «خدا بزرگتر است بر کاملکردن دین و تمامکردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت براى على بعد از من.»<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۳</ref> |
| + | |
| + | '''انکار حارث بن نعمان:''' |
| + | |
| + | مطابق برخى از روایات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده و عرض کرد: «اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر کردى که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم، ما آن را قبول کردیم و ما را امر کردى که پنج وقت نماز گذاریم، آن را قبول کردیم و ما را امر به زکات و روزه و حج کردى، آنها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضى نشدى تا اینکه دست پسر عموى خود را بلند کرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه»، این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به کسى که به جز او خدایى نیست، این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم». در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوى راحلهاش حرکت نمود در حالى که با خودش چنین زمزمه مىکرد: «بار خدایا! اگر آنچه را که محمد مىگوید حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکى مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درک واصل گشت. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:{{متن قرآن|«سَأَلَ سٰائِلٌ بِعَذٰابٍ وٰاقِعٍ. ..»}}. |
| + | |
| + | این حدیث را ثعلبى در تفسیر این آیه و دیگران نیز نقل کردهاند. اگر در حدیث غدیر تنها خبر از محبّت حضرت على علیه السّلام و نصرت او داده است، چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است؟ این معناى سلطه و سرپرستى است که برخى حاضر به زیربار رفتن آن نبودند. |
| + | |
| + | ''' گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام:''' |
| + | |
| + | دلیل دیگر بر این ادعا، گذاشتن عمامه به دست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر حضرت على علیه السّلام در روز غدیر است که در تاریخ آمده است. ابن قیم جوزیه، نقل مىکند: «براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمامهاى بود به نام سحاب، که بر سر على علیه السّلام قرار داد. عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مىکند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر، على علیه السّلام را خواست و عمامهاى بر سر او نهاد».<ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص۹۱</ref> مسلم نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن عمامه را در ایام خاص، همانند روز [[فتح مکه|فتح مکه]] بر سر مىگذاشت». محب الدین طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مىکند که گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السّلام را خواست و بر سر او عمامهاى پیچید و دنبال آن را بر پشتش انداخت. |
| + | |
| + | عدهاى از علماى اهل سنت حدیث تاجگذارى حضرت على علیه السّلام را نقل کردهاند امثال: ابو داود طیالسى، ابن ابى شیبه، احمد بن حسین بن على بیهقى، ابراهیم بن محمد حموینى، محمد بن یوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالکى، [[جلال الدین سیوطی|جلال الدین سیوطى]]، متقى هندى و...<ref name=":۰">غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۶</ref> |
| + | |
| + | '''تبریک به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:''' |
| + | |
| + | مطابق برخى از روایات، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از واقعۀ غدیر و تمام شدن خطبهاش به مردم امر کرد تا به او تهنیت و تبریک بگویند. بنا بر نقل حافظ ابو سعید نیشابورى (م، ۴۰۷ ق) در کتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و [[ابو سعید خدری]] نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«هنّئونى هنّئونى، انّ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ اهل بیتى بالإمامة»}}؛ «مرا تبریک بگویید، مرا تبریک بگویید، زیرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت اختصاص داد.» [[عمر بن خطاب]] در همین وقت جلو آمد و به حضرت على علیه السّلام تبریک گفت. |
| + | |
| + | '''خبر وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:''' |
| + | |
| + | پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در صدر خطبۀ غدیر خطاب به مردم فرمود: {{متن حدیث|«کأنّى دعیت فأجبت»}}؛ «گویا من دعوت شده و اجابت کردهام.» بنابر نقلى فرمود: {{متن حدیث|«یوشک ان ادعى فاجیب»}}؛ «نزدیک است که دعوت شوم و من نیز آن دعوت را اجابت خواهم کرد.» |
| + | |
| + | از این تعبیرها استفاده مىشود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسیار مهمّى است که قبل از آن مقدمهچینى کرده و خبر از مرگ خود مىدهد، و این به جز با معناى جانشینى خود در امر امامت و [[خلافت]] و سرپرستى سازگارى ندارد. |
| + | |
| + | '''تعبیر صریح به نصب:''' |
| + | |
| + | در برخى از روایات غدیر خم با لفظ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را به عنوان علم '''نصب''' کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»... |
| + | |
| + | حموینى به سند خود از حضرت على علیه السّلام نقل کرده که فرمود: «خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند». ما مىدانیم که تعبیر «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد. |
| + | |
| + | '''تعبیر صریح به اولویت:''' |
| + | |
| + | [[سبط بن جوزی|سبط بن جوزى]] بعد از ردّ معانى دیگر غیر از «اولویت و سرپرستى» براى حدیث غدیر مىگوید: «پس متعین است معناى دهم، و معناى حدیث این است: هرکس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آنگاه مىگوید: به این معنا تصریح کرده [[ابوالفرج اصفهانی|حافظ ابوالفرج اصفهانى]] در کتاب «مرج البحرین»، زیرا این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرده و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|«من کنت ولیه و أولى به من نفسه فعلىّ ولیه»}}؛ «هرکس من ولىّ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ و سرپرست اوست».<ref name=":۰" /> |
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
| + | {{پانویس}} |
| + | |
| + | ==منابع== |
| + | |
| + | *غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات، علیاصغر رضوانی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ ه.ش. |
| + | *نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت، علیاصغر رضوانی، ناشر: عطر عترت، قم، ۱۳۸۹ ه.ش. |
| + | *ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت، محمد علوی، ناشر: نغمات، قم، ۱۳۸۶ ه.ش. |
| + | |
| + | ==پیوندها== |
| + | *[[واقعه غدیر]] |
| + | * [[خطبه غدیر]] |
| + | *[http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6323 تواتر حدیث غدیر از دیدگاه دانشمندان اهل سنت] |
| + | |
| + | *[http://ghadir.ahlolbait.com/content/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-0 آخرین پیام] |
| + | *[http://ahlolbait.com/article/14106 ده شاهد بر اشتباه بودن اعتقاد اهل سنت در مورد غدیر] |
| | | |
| | | |
| [[رده:احادیث با عناوین خاص]] | | [[رده:احادیث با عناوین خاص]] |
| [[رده:غدیر]] | | [[رده:غدیر]] |
| + | [[رده:مقاله های مهم]] |
| {{حدیث}} | | {{حدیث}} |
| + | <references /> |
پیامبر اسلام ۷۰ روز قبل از وفات خود در ۱۸ ذیالحجه سال ۱۰ قمری در راه بازگشت از سفر حجةالوداع و در مکانی به نام «غدیر خم» خطبهای ایراد کرد که به خطبه غدیر معروف است. در ضمن آن خطبه، پیامبر حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کرد. یکی از عباراتی که پیامبر به این منظور بیان داشت این جمله است: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه: هر کس من مولای او هستم این علی هم مولای اوست ». این جمله را پیامبر در حالی بیان می داشت که دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفته و بالا برده بود.
این حدیث از مستندات شیعه برای اثبات خلافت بلافصل امام علی (علیه السلام) پس از رسول خدا می باشد؛ هرچند، بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست یا ناصر است.
ماجرای غدیر
در دهمین سال هجری، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ ذى قعده، به قصد حج، از مدینه خارج شدند. در این سفر که حجة الوداع نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکتکنندهها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کردهاند.
بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنجشنبه، هجده ذى الحجّة به غدیر خم رسیدند؛ جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خداى متعال، این آیه را آورد: «یٰا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک...»؛ اى رسول ما! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.»
آنانکه در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.
سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست حضرت على علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آنها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آنها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پیشواى حنبلىها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آنکه او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آنگاه، پیامبر فرمود: «باید آنانکه حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.»
قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من.»
جمعیت حاضر، از جمله شیخین (ابوبکر و عمر) به امیرالمؤمنین، اینگونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».[۱]
اعتبار حدیث غدیر
حضور ده ها هزار نفر از صحابه پیامبر در واقعه غدیر موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این حدیث آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت را بر آن داشته که در بیان صحت و تواتر این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:
- حافظ ابن عقده در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر»
- ابوبکر جعابى در کتاب «من روى حدیث غدیر خم»
- شمس الدین ذهبى در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه»
- جزرى شافعى در رسالهاى مستقل در اثبات تواتر حدیث غدیر با نام «أسنى المطالب فی مناقب سیدنا على بن ابى طالب علیه السّلام»
- ابو سعید سجستانى در کتاب «الدرایة فی حدیث الولایة»
- عبیداللّه حسکانى دربارۀ این حدیث کتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده[۲]
بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصریح کردهاند از جمله: جلال الدین سیوطى، علامۀ مناوى، علامۀ عزیزى، ملاّ على قارى حنفى، میرزا مخدوم بن میر عبدالباقى، محمّد بن اسماعیل یمانى و ... .[۳]
حافظ شهاب الدین احمد بن محمّد بن صدّیق غمارى مىگوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلىّ مولاه" به تواتر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق شصت نفر رسیده است و اگر بخواهیم سندهاى همه را بیاوریم به طول خواهد انجامید، ولى به ناقلین آن به جهت تتمیم فائده اشاره خواهیم کرد. و هرکس که اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به کتاب «المتواتر» ما مراجعه کند».[۴]
دلالت حدیث غدیر
دانشمندان شیعه بر این باورند که کلمۀ «مولى» در جمله «من کنتُ مولاه فعلىّ مولاه» به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. این معنا را از طرق مختلف مىتوان به اثبات رساند:
معنای متبادر به ذهن:
در زبان عربی وقتی کلمه «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری، معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مىگوید: «ولى و مولاى همسر»؛ این به معناى سرپرست است. و نیز مىگوید: «ولى و مولاى طفل»، اینجا نیز در سرپرست به کار رفته است.[۵]
مشترک معنوی:
ابن بطریق مىگوید: «کسى که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى کلمۀ (مولى) مىبرد. از باب نمونه فیروزآبادى مىگوید: «مولى به معناى مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده، همراه نزدیک، همسایه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شریک، فرزند خواهر، سرپرست، تربیتکننده، یاور، نعمتدهنده، کسى که به او نعمت داده شده، دوست، پیرو و داماد آمده است... حقّ این است که کلمۀ «مولى» بیش از یک معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به یک چیز است، ولى این اولویت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتیجه اینکه لفظ «مولى» مشترک معنوى بین این معانى مختلف است. و مشترک معنوى از مشترک لفظى سزاوارتر است...».
در توضیح کلام ابن بطریق مىگوییم: با کمى تأمل و دقّت پى خواهیم برد که معناى «اولویت در یک شئ» در تمام معانى لفظ «مولى» به یک نحوى موجود است، و اطلاق این کلمه بر هریک از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولویت است. نتیجه اینکه: کلمه «مولى» در لغت عرب در یک معنا یعنى «سزاوارتر» به کار مىرود، و در مورد حدیث غدیر به قرینۀ اضافۀ به «ه» [یعنى مولاه] که مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است که مرادف با امامت مىباشد.[۶]
فهم حاضران در غدیر:
شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهمیدهاند و فهم کسانى که در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى که در آن زمان هیچکس با آن مخالفت نکرد؛ بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در شعر و نظم خود آوردهاند. اشخاصى مثل امام على علیه السّلام در جواب معاویه، حسان بن ثابت، قیس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبداللّه حمیرى، عبد کوفى، ابى تمام، دعبل خزاعى، حمّانى کوفى، ابو فراس و علم الهدی و دیگران از این حدیث معناى سرپرستى فهمیده و در اشعارشان به آن اشاره کردهاند.
گواهى گرفتن از مردم:
در حدیث حذیفة بن اسید، به سند صحیح نقل شده است، که پیامبر فرمود: «آیا شهادت نمىدهید که جز خدا الهى نیست و محمد [صلّى اللّه علیه و آله] رسول اوست؟... گفتند: بلى، شهادت مىدهیم». در این هنگام پیامبر عرض کرد: «خدایا! شاهد باش». سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنین از خود آنهایم. پس هرکه من مولاى اویم، على مولاى اوست».
قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که در این حدیث، ولایت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است.[۷]
قرینۀ صدر حدیث:
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از جمله «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: «ألستُ أولى بکم مِن أنفسکم»؛ «آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم؟» همگى گفتند: آرى. آنگاه فرمود: «فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه». این «فاء» تفریع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقیقت جملۀ سابق مفسّر معناى حدیث غدیر مىباشد. به این معنا که همان مقامى که خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على علیه السّلام بعد از من است.
این معنا از آیۀ قرآن نیز استفاده مىشود آن جا که فرمود: «اَلنَّبِی أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». زمخشرى در تفسیر آیه مىگوید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مؤمنین در هرچیز از امور دنیا و دین از خود آنها سزاوارتر است، و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است بر مؤمنین که پیامبر محبوبترین افراد نزدشان باشد، و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد، و نیز حقّ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».
قابل ذکر است که جملۀ «ألستُ اولى بکم من انفسکم» را بسیارى از علماى اهل سنت نقل کردهاند از قبیل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شیبانى، ذهبى، حاکم، ثعلبى، ابو نعیم، بیهقى، خطیب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بیضاوى، ابن عساکر، ابن اثیر، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ایجى، محبّ الدین طبرى، ابن کثیر، قسطانى، جزرى، مقریزى، ابن صبّاغ، هیثمى، ابن حجر، سمهودى، سیوطى، حلبى، ابن حجر مکى و...[۸]
اکمال دین به ولایت حضرت على علیه السّلام:
مطابق روایات صحیح السند که در ذیل آیه «اکمال» آمده، خداوند متعال بعد از واقعه غدیر و اتمام خطبۀ رسولش این آیه را نازل کرد: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»
از این آیه استفاده مىشود که خداوند متعال، به اسلام با ولایت حضرت على علیه السّلام رضایت داده است. و نیز دین با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد. و این با امامت و سرپرستى امام على علیه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روایات، بعد از نزول «آیۀ اکمال» و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالتى و الولایة لعلىّ من بعدى»؛ «خدا بزرگتر است بر کاملکردن دین و تمامکردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت براى على بعد از من.»[۹]
انکار حارث بن نعمان:
مطابق برخى از روایات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده و عرض کرد: «اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر کردى که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم، ما آن را قبول کردیم و ما را امر کردى که پنج وقت نماز گذاریم، آن را قبول کردیم و ما را امر به زکات و روزه و حج کردى، آنها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضى نشدى تا اینکه دست پسر عموى خود را بلند کرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه»، این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به کسى که به جز او خدایى نیست، این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم». در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوى راحلهاش حرکت نمود در حالى که با خودش چنین زمزمه مىکرد: «بار خدایا! اگر آنچه را که محمد مىگوید حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکى مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درک واصل گشت. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:«سَأَلَ سٰائِلٌ بِعَذٰابٍ وٰاقِعٍ. ..».
این حدیث را ثعلبى در تفسیر این آیه و دیگران نیز نقل کردهاند. اگر در حدیث غدیر تنها خبر از محبّت حضرت على علیه السّلام و نصرت او داده است، چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است؟ این معناى سلطه و سرپرستى است که برخى حاضر به زیربار رفتن آن نبودند.
گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام:
دلیل دیگر بر این ادعا، گذاشتن عمامه به دست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر حضرت على علیه السّلام در روز غدیر است که در تاریخ آمده است. ابن قیم جوزیه، نقل مىکند: «براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمامهاى بود به نام سحاب، که بر سر على علیه السّلام قرار داد. عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مىکند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر، على علیه السّلام را خواست و عمامهاى بر سر او نهاد».[۱۰] مسلم نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن عمامه را در ایام خاص، همانند روز فتح مکه بر سر مىگذاشت». محب الدین طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مىکند که گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السّلام را خواست و بر سر او عمامهاى پیچید و دنبال آن را بر پشتش انداخت.
عدهاى از علماى اهل سنت حدیث تاجگذارى حضرت على علیه السّلام را نقل کردهاند امثال: ابو داود طیالسى، ابن ابى شیبه، احمد بن حسین بن على بیهقى، ابراهیم بن محمد حموینى، محمد بن یوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالکى، جلال الدین سیوطى، متقى هندى و...[۱۱]
تبریک به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:
مطابق برخى از روایات، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از واقعۀ غدیر و تمام شدن خطبهاش به مردم امر کرد تا به او تهنیت و تبریک بگویند. بنا بر نقل حافظ ابو سعید نیشابورى (م، ۴۰۷ ق) در کتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعید خدری نقل مىکند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنّئونى هنّئونى، انّ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ اهل بیتى بالإمامة»؛ «مرا تبریک بگویید، مرا تبریک بگویید، زیرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت اختصاص داد.» عمر بن خطاب در همین وقت جلو آمد و به حضرت على علیه السّلام تبریک گفت.
خبر وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در صدر خطبۀ غدیر خطاب به مردم فرمود: «کأنّى دعیت فأجبت»؛ «گویا من دعوت شده و اجابت کردهام.» بنابر نقلى فرمود: «یوشک ان ادعى فاجیب»؛ «نزدیک است که دعوت شوم و من نیز آن دعوت را اجابت خواهم کرد.»
از این تعبیرها استفاده مىشود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسیار مهمّى است که قبل از آن مقدمهچینى کرده و خبر از مرگ خود مىدهد، و این به جز با معناى جانشینى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد.
تعبیر صریح به نصب:
در برخى از روایات غدیر خم با لفظ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را به عنوان علم نصب کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»...
حموینى به سند خود از حضرت على علیه السّلام نقل کرده که فرمود: «خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند». ما مىدانیم که تعبیر «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.
تعبیر صریح به اولویت:
سبط بن جوزى بعد از ردّ معانى دیگر غیر از «اولویت و سرپرستى» براى حدیث غدیر مىگوید: «پس متعین است معناى دهم، و معناى حدیث این است: هرکس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آنگاه مىگوید: به این معنا تصریح کرده حافظ ابوالفرج اصفهانى در کتاب «مرج البحرین»، زیرا این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرده و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: «من کنت ولیه و أولى به من نفسه فعلىّ ولیه»؛ «هرکس من ولىّ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ و سرپرست اوست».[۱۱]
پانویس
- ↑ برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۸۵
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۷
- ↑ مانند: محمّد صدر عالم، شیخ عبد اللّه شافعى، شیخ ضیاء الدین مقبلى، ابن کثیر دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ ذهبى، این جزرى، شیخ حسام الدین متقى، جمال الدین حسینى شیرازى.
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۰۳
- ↑ نگرشی نو به غدیر، ص ۲۴۶
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۲۰
- ↑ ولایت أقربین در غدیر خم، ص ۹۱
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۱
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۳
- ↑ ولایت أقربین در غدیر خم، ص۹۱
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۶
منابع
- غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات، علیاصغر رضوانی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.
- نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت، علیاصغر رضوانی، ناشر: عطر عترت، قم، ۱۳۸۹ ه.ش.
- ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت، محمد علوی، ناشر: نغمات، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.
پیوندها
|
---|
متون | |
---|
منابع حدیثی | |
---|
شخصیت ها | |
---|
علوم مرتبط | |
---|