فهم قرآن: تفاوت بین نسخهها
(رده اولویت مقاله) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←امکان فهم قرآن) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{متوسط}} | {{متوسط}} | ||
− | + | منظور از فهم [[قرآن|قرآن کریم]]، کشف و دستیابی به مقصود و مراد [[خداوند]] است. فهم قرآن و [[تدبر در قرآن|تدبّر]] در آن نه تنها امری ممکن، بلکه لازم است. آیات قرآن، [[احادیث]] و [[عقل]]، مهمترین منابع فهم قرآن هستند. برای فهم قرآن، در نظر گرفتن اصول و قواعدی لازم است، از جمله: توجه به قواعد [[ادبیات عرب]]، [[تفسیر مأثور|روایات تفسیرى]]، [[سیاق آیات]]، [[شأن نزول]] و مبانى [[تفسیر قرآن]]. | |
− | + | ==مفهومشناسی== | |
+ | «فهم» در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،<ref>فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم، ج۴، ص ۶۱.</ref> «فهمتُ الشیء» یعنی عرفتُه یا عقلتُه. برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده اند.<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، سال ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم، ج۱۲، ص ۴۶۰.</ref> و معادل فارسی آن را دانستن می گویند.<ref> قرشى، سید على اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ ش، چاپ ششم، ج۵، ص ۲۰۵.</ref> ماده «فهم» در [[قرآن|قرآن کریم]] تنها یک بار به کار رفته است: {{متن قرآن|«فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ...»}}؛<ref>[[سوره انبیاء]]، ۷۹.</ref> ما (حکم واقعى) آن را به [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان]] فهماندیم... . | ||
− | ماده | + | اهل لغت ماده «فهم» را برای معانی دانسته و بکار بردن آن را برای ذوات صحیح نمی دانند؛ مثل «فهمت الکلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحیح نیست.<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰۵.</ref> بنابراین «فهم قرآن» از این باب است که قرآن نیز کلامی دارای معانی میباشد و میخواهد مطالبی را به انسان منتقل کند. از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی را از ماوراء طبیعت در شبکه الفاظ با چینش [[بلاغت|بلاغی]] فوق العاده [[معجزه|اعجازانگیز]]، قرار داده است. |
− | + | باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و ذوبطون است و هر کس به حد ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و [[ائمه]] علیهم السّلام نیز [[آیات]] کریمهی قرآن را برای همهی افراد یکسان معنی نمیکردند؛ برای برخی طبق ظاهر قرآن معنی میفرمودند و برای برخی بر اساس باطن آن و این بستگی به تحمل آن افراد داشت.<ref>جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، ۱۳۸۱، چاپ اول، ص۳۷۴.</ref> اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکار شدن ظاهر کلام برای انسان است و درک تمام بطون، مخصوص [[معصوم|معصومان]] میباشد.<ref>همان، ص۳۷۶.</ref> | |
− | + | ==امکان فهم قرآن== | |
+ | برخی از [[اخباریان]] خواستهاند از احادیثی مانند [[حدیث]]: «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۲ ش، چاپ: دوم، ۵جلدی، ج۸، ص۳۱۲.</ref> (همانا قرآن را تنها کسی فهمد که به او خطاب شده) بهره جسته و استدلال کنند که [[قرآن]] قابل فهم برای عده خاصی مثل [[پیامبر]] و [[ائمه]] علیهم السلام میباشد و دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند.<ref>البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه هاشم زاده هریسی، ص۳۳۴.</ref> در حالی که منظور از این روایات، فهم ظاهر قرآن نیست؛ بلکه مراد، فهم حقیقت قرآن بوده و پی بردن به عمق قرآن و [[تأویل|تأویلات]] آن، آشنا بودن با ظاهر و باطن و [[ناسخ و منسوخ]] آن، اختصاص به کسانی دارد که مورد خطاب و طرف سخن قرآن میباشند.<ref>همان.</ref> | ||
+ | همچنین از آیاتى از [[قرآن]] که امر به تدبّر مى کند، به خوبى استفاده مى شود که قرآن براى هر کس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است که سخن لغو گوید، پس آنچه بعضى فکر مى کنند قرآن قابل فهم ما نیست و کتابى فوق فهم ما است، عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد مى کنند. مفهوم حرفشان این است که: قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگى و جامعه کنار گذارد، زیرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درک نمى کنیم. با استناد به ادله ذیل می توان اثبات کرد که قرآن قابل فهم است: | ||
+ | |||
+ | '''۱. عقلایی بودن زبان قرآن:''' قرآن کریم بر اساس اصول محاورهٔ عقلایی با مردم سخن گفته است؛ بنابراین همانگونه که محاورات دیگران قابل فهم است، آیات قرآن نیز فهم میشود و مخاطبان نیز فهم خود را درست میشمارند. | ||
+ | |||
+ | '''۲. هماوردخواهی قرآن:''' [[پیامبر اسلام]] (صلى الله علیه وآله) برای اثبات حقانیت رسالت خود، مخالفان را به آوردن کتابی همانند قرآن فراخوانده است. لازمهٔ این هماوردخواهی ([[تحدی در قرآن|تحدی]])، قابل فهم بودن قرآن است تا مخالفان با فهم محتوا و آگاهی از جنبههای گوناگون اعجازی آن همانندآوری کنند. | ||
+ | |||
+ | '''۳. فراخوان تدبر در آیات:''' خداوند تعالی در آیاتی [[تدبر در قرآن]] را هدف نزول دانسته است: {{متن قرآن|«کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْک مُبَارَک لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»}}.<ref>[[سوره ص]]، ۲۹.</ref> بر اساس این آیات، فهم قرآن و تدبر در آن نه تنها امری ممکن، بلکه لازم است. | ||
+ | |||
+ | '''۴. ویژگیهای قرآن:''' برخی اوصاف قرآن کریم که در آیات متعددی آمده است، بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ مانند نور و بیان و تبیان و هُدی: {{متن قرآن|«وَأَنزَلْنَا إِلَیْکمْ نُورًا مُّبِینًا»}}،<ref>[[سوره نساء]]، ۱۷۴.</ref> {{متن قرآن|«هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ»}}،<ref>[[سوره آل عمران]]، ۱۳۸.</ref> {{متن قرآن|«وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَانًا لِّکلِّ شَیْءٍ»}}،<ref>[[سوره نحل]]، ۸۹.</ref> {{متن قرآن|«وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ»}}<ref>[[سوره نحل]]، ۱۰۳.</ref> و {{متن قرآن|«...فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ...»}}.<ref>[[سوره انعام]]/۱۵۷.</ref> این ویژگیها، بیانگر امکان فهم آیات قرآن کریم است؛ زیرا بیان و تبیان، آن است که مطلبی را آشکارا بازگوید. نور آن است که خود روشن و دیگر چیزها را در پرتو شعاع خود روشن سازد. اگر قرآن ـ دستکم در مراحل ابتدایی فهم ـ جز با بیان معصومان قابل فهم نباشد، اوصاف پیشگفته بر آن صادق نخواهد بود؛ زیرا چیزی که قابل فهم نیست، چگونه نور و تبیان و مبین است؟ و آیاتی که بیان کننده هدایتگر بودن قرآن بر همهی افراد جامعه میباشد و قرآن را کتابی روشن و روشنگر و رحمت برای تمام بشریت معرفی میکند. | ||
+ | |||
+ | '''۵. روایات دال بر امکان فهم قرآن:''' روایات مختلفی نیز، بر امکان فهم همگانی قرآن دلالت دارد از جمله: روایات بیانگر ضرورت تدبّر در قرآن، روایات بیانگر انواع آیات قرآن، روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن، روایات بیانگر لزوم تمسّک به قرآن، روایات معیار بودن قرآن در ارزیابی روایات. از [[ائمه]] علیهم السّلام روایت شده که فرمودند: [[احادیث]] ما را به قرآن «عرضه» کنید که اگر مخالف آن بود، نپذیرید؛ با این بیان، اگر قرآن قابل فهم نباشد، عرضه کردن روایات بر آن معنا ندارد.<ref>ر.ک. عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ۱۴۰۹ه. ق، ج۲۷، ص۱۱۸–۱۳۰.</ref> مجموعه این گونه روایات، قابل فهم بودن قرآن را مفروض و مسلّم دانستهاند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ص۳۸۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==منابع فهم قرآن== | ||
+ | باید توجه کرد که [[قرآن کریم]] مراحل مختلفی از معنا دارد و دارای باطنهای متعددی است و ما باید منظور خود را از فهم قرآن بیان کنیم که منظورمان فهم کدام مرحله از معنای قرآن است. در اینجا منظور ما فهم بطون متعدد قرآن نیست، بلکه در این مباحث منظور از فهم، مراد جدی خداوند از آیات قرآن کریم و درک مقصود اصلی آیات است. بنابراین منظور از منابع فهم قرآن آن چیزهایی است که مفسر به کمک آنها مراد اصلی خداوند را از آیات می فهمد که این منابع در نگاه مفسران مختلفند. اما آنچه که امروزه بین صاحب نظران به عنوان منابع فهم قرآن کریم مطرح است عمدتا سه چیز می باشد: | ||
+ | |||
+ | '''۱. قرآن کریم:''' منبع بودن قرآن کریم برای فهم خود قرآن یعنی فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری و این همان روشی است که [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] (ص) مبیّن قرآن به آن عمل می کردند. | ||
+ | |||
+ | '''۲. روایات:''' دومین منبع فهم قرآن کریم بعد از خود قرآن، [[حدیث|روایات]] هستند، قرآن کریم خود در آیات مختلفی وظیفه بیان و تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم (ص) گزارده است و پیامبر اکرم نیز در ادامه رسالت خویش توسط احادیثی مانند [[حدیث ثقلین]] این وظیفه را در زمان [[ائمه]] به ایشان سپرده است. قرآن کریم در بر دارنده اسرار و رموزی است که فهم آن منحصر به کسی است که مخاطب اوست و پس از وی محول به کسی شده که نماینده و جانشین او به حساب میآید که همان ائمه (ع) هستند. | ||
+ | |||
+ | '''۳. عقل:''' [[عقل]] فطرى و سالم از تأثیرات افکار و سلیقه هاى شخصى نیز، در مسیر [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، یکى از منابع قابل توجه و تبعیت است زیرا عقل حجت و راهنماى صحیح و معتبر درونى است، همان طور که پیامبر حجت و راهنماى برونى است. | ||
+ | |||
+ | '''۴. علم:''' درباره منبع بودن [[علم]] برای فهم قرآن یا منبع نبودن آن میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند که علم نیز منبع فهم قرآن می تواند واقع شود و برخی معتقدند که علم نمی تواند منبع فهم قرآن واقع شود. [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] بر این اعتقادند که علم نمی تواند منبع برای تفسیر باشد، اما می تواند ادله قطعی آن در حد شاهد به کمک مفسر بیاید.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۵۸.</ref> | ||
==اصول فهم قرآن== | ==اصول فهم قرآن== | ||
+ | برای فهم [[قرآن]] تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است، کفایت نمی کند؛ بلکه علاوه بر آن، دانش های دیگری نیز لازم دارد. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزار و چهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است. پس به طور قطع برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را در نظر گرفت که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم. باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد، چنانکه [[معصوم|معصومین]] فرموده اند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکارشدن ظاهر کلام برای انسان است. | ||
+ | |||
+ | برای فهم مطالب [[قرآن کریم]] برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب های [[علوم قرآنی]]، مقالات یا مقدمه [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] خود بیان کرده اند که مهمترین آنها عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | '''۱. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب:''' قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و [[بلاغت]] نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] می باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی ([[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می توان گفت نخستین علمی که براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و بایستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.<ref>ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، سید غلامرضا خسروی، ج۱، ص۱۳۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | '''۲. در نظر گرفتن روایات تفسیرى:''' [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله، مفسر و مبیّن قرآن است. چنان که در قرآن می خوانیم: {{متن قرآن|«فَإِنَّما یسَّرْناهُ بِلِسانِک لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ»}}؛<ref>[[سوره دخان]]، ۵۸.</ref> (ما آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختیم، شاید آنان متذکر شوند!) این آیه تفریع است بر تمام مطالب گذشته و منظور از «یسرناه» ظاهراً آسان کردن فهم قرآن است.<ref>قرشى، سید على اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ ش، چاپ سوم، ج۱۰، ص ۹۳.</ref> بنابراین از این [[آیه]] و همچنین از آیه: {{متن قرآن|«وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ ولَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»}}.<ref>[[سوره نحل]]، ۴۴.</ref> (و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازىشاید اندیشه کنند!) روشن می شود که گفتار پیامبر در فهم قرآن حجیت دارد و [[ائمه اطهار]] نیز این حجیت را از [[قرآن]] و از [[پیامبر اسلام]] گرفته اند، چنانکه در [[حدیث ثقلین]] آمده است. | ||
+ | |||
+ | '''۳. توجه به سیاق آیات:''' در مقام فهم و برداشت از قرآن، توجه به [[سیاق آیات]] یعنی ملاحظه مجموع آیات و در نظر داشتن سازگارى و هماهنگى مدلول آنها با یکدیگر ضرورى است. نباید آیه یا آیاتى از قرآن را بدون ملاحظه سازگاریش با سایر آیات، بررسى کرد؛ به دلیل این که قرآن مجموعه واحدى است که هدف واحدى را دنبال مىکند. همچنین آیات آن به [[آیات محکم و متشابه|محکم و متشابه]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[عام و خاص]]، [[مطلق و مقید]] و... تقسیم مىشوند که باید در کنار هم تفسیر و معنا بیابند.<ref>حبیب الله زارعى، قواعد فهم قرآن (نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره ۲۴.</ref> | ||
+ | |||
+ | '''۴. در نظر گرفتن مبانى تفسیر قرآن:''' مسائل متعددى وجود دارد که هر گونه موضعگیرى مثبت یا منفى و پذیرش یا عدم پذیرش آنها در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیات مؤثر بوده و مفسر باید این مسائل را به نحو صحیح و دقیق فراگرفته و در تفسیر خود، آنها را مبنا قرار دهد. مانند: [[اعجاز قرآن]]، حقانیت بیانات قرآنى، جامعیت قرآن، مصونیت قرآن از [[تحریف قرآن|تحریف]]، ابدیت قرآن و... . | ||
− | + | '''۵. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول:''' شأن و [[اسباب نزول|سبب نزول]] وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده اند، می توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.<ref>محمدجعفر اسلامى، شأن نزول آیات، تهران، نشر نى، ۱۳۸۳ ش، ص۱۰.</ref> همچنین برخی تاریخ نزول را - گرچه یقینی نباشد - مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می دانند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص ۱۲؛ سید محمدباقر حجتى، اسباب النزول، ص ۷۱.</ref> | |
− | + | '''۶. جامع نگری نسبت به آیات قرآن.''' | |
− | قرآن | + | ==روش فهم قرآن== |
+ | مقصود از «روش فهم قرآن» راه و طریقی است که برای فهمیدن آیات [[قرآن]] باید آن را بپیمائیم. به عبارت دیگر فعالیتهای نظم یافتهای است که برای درک مقصود خداوند از آیات انجام میدهیم تا معنای آنها را بدست بیاوریم. البته باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و دارای باطنها است و هر کس به حدّ ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و همه افراد در فهم قرآن یکسان نیستند، البته همه با کسب کردن شرایطی میتوانند به معنای ظاهری قرآن برسند.<ref>جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسوه، ۱۳۷۸ ش، چاپ اول، ص۳۷۴.</ref> | ||
− | + | برای فهم [[قرآن|قرآن کریم]] تنها آشنایی با کلام عرب و فهمیدن معانی آن کافی نیست، چون قرآن کتابی است یکپارچه و در آن آیاتی از [[آیات محکم و متشابه|محکم و متشابه]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[مطلق و مقید]] و... وجود دارد که برای فهم اینها علاوه بر آشنایی با [[ادبیات عرب]]، احتیاج به چیزهای دیگری نیز میباشد. برای فهم اینگونه از آیات قرآن کریم، مفسران به منابع مختلفی رجوع کردند و از این جهت روشهای مختلفی به وجود آمد که برخی از این روشها را میتوان نادرست و برخی از آنها را درست شمرد، در اینجا ما این روشها را به طور خلاصه بیان میکنیم. | |
− | + | '''الف. روشهای نادرست فهم قرآن:''' | |
− | + | برخی از مفسران برای فهم [[قرآن کریم]] به روایات [[صحابی|صحابه]] و [[تابعین]] اکتفاء کردهاند، هر جا هم که در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیه روایتی نبود، توقف میکردند و میگفتند: همه از نزد پروردگار است، هر چند که ما معنایش را نفهمیم و تمسک میکردند به جمله: {{متن قرآن|«وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»}}؛ <ref>[[سوره آل عمران]]، ۷.</ref> یعنی: در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و [[راسخون|راسخان]] در علم نمیدانند و میگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست. | |
− | + | این عده در این روشی که پیش گرفتهاند خطا رفتهاند، برای این که با این روش که پیش گرفتهاند در حقیقت گفتهاند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی [[عقل]] خود را بکار بریم و حال آنکه قرآن کریم نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته، بلکه اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن، بوسیله عقل برای ما ثابت شده است. | |
− | + | متکلمین و فلاسفه اختلاف مذاهب وادارشان کرد که در فهم معانی آیات قرآنی اسیر آراء مذهبی خود باشند و آیات را طوری معنا کنند که با آن آراء موافق باشد. این روش نیز در فهم قرآن اشتباه است، چون اینان به جای این که در فهم قرآن سعی کنند، در تطبیق نظرات خود بر قرآن کوشیدهاند و این روش را تطبیق نام نهیم بهتر از تفسیر است. | |
− | در | + | در قرن حاضر نیز جمعی از دانشمندان در اثر فرورفتگی در علوم طبیعی و امثال آن که اساسش حس و تجربه است، روحیه حسیگری پیدا کردهاند، از این رو تمام مسائل دینی را نیز میخواهند با این تفکر توجیه کنند. بنابراین در [[دین]] و معارف آن هر چه که از دائره مادیات بیرون است، مانند [[عرش]]، کرسی، لوح، قلم و امثال آن باید [[تأویل]] شود. این روش نیز صحیح نیست و مانند روشهای قبل مناسبتر این است که نام آن را تطبیق بگذاریم نه تفسیر.<ref>علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش، ج۱، ص۸-۱۳.</ref> |
− | + | '''ب. روش درست در فهم قرآن:''' | |
− | + | چنانکه گذشت، روشهای نادرست به این دلیل مورد قبول نبود که از منابع درستی استفاده نکردهاند، از این رو روش درست مشخص میگردد و آن این که از تمام منابع فهم قرآن یعنی [[قرآن]]، [[حدیث|روایات]] و [[عقل]]، در جای خود استفاده شود. | |
− | + | توضیح: اگر آیه معنا و مفهوم روشن و صریحی داشته باشد، آن را اخذ میکنیم مثل آیه: {{متن قرآن|«وَأَقیمُواالصَّلاةَ وَآتُواالزَّکاةَ»}}؛<ref>[[سوره بقره]]، ۴۳.</ref> و [[نماز]] را بپا دارید و [[زکات]] را بپردازید. | |
− | + | چنانچه مفهوم آیه ظاهر باشد، نه صریح، اگر دلیل قطعی (چه عقلی و چه نقلی [[خبر متواتر|متواتر]]) بر آن معنا دلالت نماید، اخذ آن واجب است و اگر دلیل قطعی منافی با آن باشد، ظاهر آیه را به [[تأویل]] میبریم. | |
− | + | اما اگر دلیل ظنی موافق با ظاهر آیه باشد (چه دلیل عقلی و چه [[خبر واحد]]) تنها موجب ترجیح معنای ظاهر گردیده، اما سبب تعیّن آن نیست. اگرچه در [[فقه]]، اخذ به خبر واحد لازم و عمل بر اساس آن واجب است اما در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] چنین نیست.<ref>علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص۱۰۱.</ref> اگر دلیل ظنی با ظاهر آیه مخالف باشد، دلیل ظنی کنار گذاشته میشود. | |
+ | اما [[آیات متشابه]] قرآن باید به [[محکمات]] ارجاع داده شوند و تفسیر گردند، زیرا آیات متشابه را به تنهایی نمیتوان فهمید و باید با توجه به آیات دیگر قرآن آنها را تفسیر کرد.<ref>طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص۵۲، به نقل از زارعی، حبیب الله، پیشین.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [http://www.pajoohe. | + | *[http://www.pajoohe.ir "اصول فهم قرآن؛ روش فهم قرآن؛ منابع فهم قرآن"، دانشنامه پژوهه]، روحالله رضایی، تاریخ بازیابی: ۸ بهمن ۱۳۹۱. |
− | + | *قرآن شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، ج ۲ ص۶۴-۷۰. | |
+ | *[https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/404005/%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%81%d9%87%d9%85-%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%86-%c2%ab%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%c2%bb "قابل فهم بودن قرآن"، سایت آیین رحمت، دفتر آیتالله مکارم شیرازی]. | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
[[رده:قرآن]] | [[رده:قرآن]] | ||
+ | [[رده:تفسیر قرآن]] | ||
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۲۴
منظور از فهم قرآن کریم، کشف و دستیابی به مقصود و مراد خداوند است. فهم قرآن و تدبّر در آن نه تنها امری ممکن، بلکه لازم است. آیات قرآن، احادیث و عقل، مهمترین منابع فهم قرآن هستند. برای فهم قرآن، در نظر گرفتن اصول و قواعدی لازم است، از جمله: توجه به قواعد ادبیات عرب، روایات تفسیرى، سیاق آیات، شأن نزول و مبانى تفسیر قرآن.
محتویات
مفهومشناسی
«فهم» در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،[۱] «فهمتُ الشیء» یعنی عرفتُه یا عقلتُه. برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده اند.[۲] و معادل فارسی آن را دانستن می گویند.[۳] ماده «فهم» در قرآن کریم تنها یک بار به کار رفته است: «فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ...»؛[۴] ما (حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم... .
اهل لغت ماده «فهم» را برای معانی دانسته و بکار بردن آن را برای ذوات صحیح نمی دانند؛ مثل «فهمت الکلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحیح نیست.[۵] بنابراین «فهم قرآن» از این باب است که قرآن نیز کلامی دارای معانی میباشد و میخواهد مطالبی را به انسان منتقل کند. از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی را از ماوراء طبیعت در شبکه الفاظ با چینش بلاغی فوق العاده اعجازانگیز، قرار داده است.
باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و ذوبطون است و هر کس به حد ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و ائمه علیهم السّلام نیز آیات کریمهی قرآن را برای همهی افراد یکسان معنی نمیکردند؛ برای برخی طبق ظاهر قرآن معنی میفرمودند و برای برخی بر اساس باطن آن و این بستگی به تحمل آن افراد داشت.[۶] اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکار شدن ظاهر کلام برای انسان است و درک تمام بطون، مخصوص معصومان میباشد.[۷]
امکان فهم قرآن
برخی از اخباریان خواستهاند از احادیثی مانند حدیث: «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه»[۸] (همانا قرآن را تنها کسی فهمد که به او خطاب شده) بهره جسته و استدلال کنند که قرآن قابل فهم برای عده خاصی مثل پیامبر و ائمه علیهم السلام میباشد و دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند.[۹] در حالی که منظور از این روایات، فهم ظاهر قرآن نیست؛ بلکه مراد، فهم حقیقت قرآن بوده و پی بردن به عمق قرآن و تأویلات آن، آشنا بودن با ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ آن، اختصاص به کسانی دارد که مورد خطاب و طرف سخن قرآن میباشند.[۱۰]
همچنین از آیاتى از قرآن که امر به تدبّر مى کند، به خوبى استفاده مى شود که قرآن براى هر کس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است که سخن لغو گوید، پس آنچه بعضى فکر مى کنند قرآن قابل فهم ما نیست و کتابى فوق فهم ما است، عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد مى کنند. مفهوم حرفشان این است که: قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگى و جامعه کنار گذارد، زیرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درک نمى کنیم. با استناد به ادله ذیل می توان اثبات کرد که قرآن قابل فهم است:
۱. عقلایی بودن زبان قرآن: قرآن کریم بر اساس اصول محاورهٔ عقلایی با مردم سخن گفته است؛ بنابراین همانگونه که محاورات دیگران قابل فهم است، آیات قرآن نیز فهم میشود و مخاطبان نیز فهم خود را درست میشمارند.
۲. هماوردخواهی قرآن: پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) برای اثبات حقانیت رسالت خود، مخالفان را به آوردن کتابی همانند قرآن فراخوانده است. لازمهٔ این هماوردخواهی (تحدی)، قابل فهم بودن قرآن است تا مخالفان با فهم محتوا و آگاهی از جنبههای گوناگون اعجازی آن همانندآوری کنند.
۳. فراخوان تدبر در آیات: خداوند تعالی در آیاتی تدبر در قرآن را هدف نزول دانسته است: «کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْک مُبَارَک لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ».[۱۱] بر اساس این آیات، فهم قرآن و تدبر در آن نه تنها امری ممکن، بلکه لازم است.
۴. ویژگیهای قرآن: برخی اوصاف قرآن کریم که در آیات متعددی آمده است، بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ مانند نور و بیان و تبیان و هُدی: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکمْ نُورًا مُّبِینًا»،[۱۲] «هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ»،[۱۳] «وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَانًا لِّکلِّ شَیْءٍ»،[۱۴] «وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ»[۱۵] و «...فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ...».[۱۶] این ویژگیها، بیانگر امکان فهم آیات قرآن کریم است؛ زیرا بیان و تبیان، آن است که مطلبی را آشکارا بازگوید. نور آن است که خود روشن و دیگر چیزها را در پرتو شعاع خود روشن سازد. اگر قرآن ـ دستکم در مراحل ابتدایی فهم ـ جز با بیان معصومان قابل فهم نباشد، اوصاف پیشگفته بر آن صادق نخواهد بود؛ زیرا چیزی که قابل فهم نیست، چگونه نور و تبیان و مبین است؟ و آیاتی که بیان کننده هدایتگر بودن قرآن بر همهی افراد جامعه میباشد و قرآن را کتابی روشن و روشنگر و رحمت برای تمام بشریت معرفی میکند.
۵. روایات دال بر امکان فهم قرآن: روایات مختلفی نیز، بر امکان فهم همگانی قرآن دلالت دارد از جمله: روایات بیانگر ضرورت تدبّر در قرآن، روایات بیانگر انواع آیات قرآن، روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن، روایات بیانگر لزوم تمسّک به قرآن، روایات معیار بودن قرآن در ارزیابی روایات. از ائمه علیهم السّلام روایت شده که فرمودند: احادیث ما را به قرآن «عرضه» کنید که اگر مخالف آن بود، نپذیرید؛ با این بیان، اگر قرآن قابل فهم نباشد، عرضه کردن روایات بر آن معنا ندارد.[۱۷] مجموعه این گونه روایات، قابل فهم بودن قرآن را مفروض و مسلّم دانستهاند.[۱۸]
منابع فهم قرآن
باید توجه کرد که قرآن کریم مراحل مختلفی از معنا دارد و دارای باطنهای متعددی است و ما باید منظور خود را از فهم قرآن بیان کنیم که منظورمان فهم کدام مرحله از معنای قرآن است. در اینجا منظور ما فهم بطون متعدد قرآن نیست، بلکه در این مباحث منظور از فهم، مراد جدی خداوند از آیات قرآن کریم و درک مقصود اصلی آیات است. بنابراین منظور از منابع فهم قرآن آن چیزهایی است که مفسر به کمک آنها مراد اصلی خداوند را از آیات می فهمد که این منابع در نگاه مفسران مختلفند. اما آنچه که امروزه بین صاحب نظران به عنوان منابع فهم قرآن کریم مطرح است عمدتا سه چیز می باشد:
۱. قرآن کریم: منبع بودن قرآن کریم برای فهم خود قرآن یعنی فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری و این همان روشی است که رسول اکرم (ص) مبیّن قرآن به آن عمل می کردند.
۲. روایات: دومین منبع فهم قرآن کریم بعد از خود قرآن، روایات هستند، قرآن کریم خود در آیات مختلفی وظیفه بیان و تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم (ص) گزارده است و پیامبر اکرم نیز در ادامه رسالت خویش توسط احادیثی مانند حدیث ثقلین این وظیفه را در زمان ائمه به ایشان سپرده است. قرآن کریم در بر دارنده اسرار و رموزی است که فهم آن منحصر به کسی است که مخاطب اوست و پس از وی محول به کسی شده که نماینده و جانشین او به حساب میآید که همان ائمه (ع) هستند.
۳. عقل: عقل فطرى و سالم از تأثیرات افکار و سلیقه هاى شخصى نیز، در مسیر تفسیر، یکى از منابع قابل توجه و تبعیت است زیرا عقل حجت و راهنماى صحیح و معتبر درونى است، همان طور که پیامبر حجت و راهنماى برونى است.
۴. علم: درباره منبع بودن علم برای فهم قرآن یا منبع نبودن آن میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند که علم نیز منبع فهم قرآن می تواند واقع شود و برخی معتقدند که علم نمی تواند منبع فهم قرآن واقع شود. آیت الله جوادی آملی بر این اعتقادند که علم نمی تواند منبع برای تفسیر باشد، اما می تواند ادله قطعی آن در حد شاهد به کمک مفسر بیاید.[۱۹]
اصول فهم قرآن
برای فهم قرآن تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است، کفایت نمی کند؛ بلکه علاوه بر آن، دانش های دیگری نیز لازم دارد. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزار و چهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است. پس به طور قطع برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را در نظر گرفت که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم. باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد، چنانکه معصومین فرموده اند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکارشدن ظاهر کلام برای انسان است.
برای فهم مطالب قرآن کریم برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب های علوم قرآنی، مقالات یا مقدمه تفاسیر خود بیان کرده اند که مهمترین آنها عبارتند از:
۱. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب: قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر بعثت می باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی (صرف، نحو، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می توان گفت نخستین علمی که براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و بایستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.[۲۰]
۲. در نظر گرفتن روایات تفسیرى: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، مفسر و مبیّن قرآن است. چنان که در قرآن می خوانیم: «فَإِنَّما یسَّرْناهُ بِلِسانِک لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ»؛[۲۱] (ما آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختیم، شاید آنان متذکر شوند!) این آیه تفریع است بر تمام مطالب گذشته و منظور از «یسرناه» ظاهراً آسان کردن فهم قرآن است.[۲۲] بنابراین از این آیه و همچنین از آیه: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ ولَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ».[۲۳] (و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازىشاید اندیشه کنند!) روشن می شود که گفتار پیامبر در فهم قرآن حجیت دارد و ائمه اطهار نیز این حجیت را از قرآن و از پیامبر اسلام گرفته اند، چنانکه در حدیث ثقلین آمده است.
۳. توجه به سیاق آیات: در مقام فهم و برداشت از قرآن، توجه به سیاق آیات یعنی ملاحظه مجموع آیات و در نظر داشتن سازگارى و هماهنگى مدلول آنها با یکدیگر ضرورى است. نباید آیه یا آیاتى از قرآن را بدون ملاحظه سازگاریش با سایر آیات، بررسى کرد؛ به دلیل این که قرآن مجموعه واحدى است که هدف واحدى را دنبال مىکند. همچنین آیات آن به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و... تقسیم مىشوند که باید در کنار هم تفسیر و معنا بیابند.[۲۴]
۴. در نظر گرفتن مبانى تفسیر قرآن: مسائل متعددى وجود دارد که هر گونه موضعگیرى مثبت یا منفى و پذیرش یا عدم پذیرش آنها در تفسیر آیات مؤثر بوده و مفسر باید این مسائل را به نحو صحیح و دقیق فراگرفته و در تفسیر خود، آنها را مبنا قرار دهد. مانند: اعجاز قرآن، حقانیت بیانات قرآنى، جامعیت قرآن، مصونیت قرآن از تحریف، ابدیت قرآن و... .
۵. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول: شأن و سبب نزول وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده اند، می توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.[۲۵] همچنین برخی تاریخ نزول را - گرچه یقینی نباشد - مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می دانند.[۲۶]
۶. جامع نگری نسبت به آیات قرآن.
روش فهم قرآن
مقصود از «روش فهم قرآن» راه و طریقی است که برای فهمیدن آیات قرآن باید آن را بپیمائیم. به عبارت دیگر فعالیتهای نظم یافتهای است که برای درک مقصود خداوند از آیات انجام میدهیم تا معنای آنها را بدست بیاوریم. البته باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و دارای باطنها است و هر کس به حدّ ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و همه افراد در فهم قرآن یکسان نیستند، البته همه با کسب کردن شرایطی میتوانند به معنای ظاهری قرآن برسند.[۲۷]
برای فهم قرآن کریم تنها آشنایی با کلام عرب و فهمیدن معانی آن کافی نیست، چون قرآن کتابی است یکپارچه و در آن آیاتی از محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و... وجود دارد که برای فهم اینها علاوه بر آشنایی با ادبیات عرب، احتیاج به چیزهای دیگری نیز میباشد. برای فهم اینگونه از آیات قرآن کریم، مفسران به منابع مختلفی رجوع کردند و از این جهت روشهای مختلفی به وجود آمد که برخی از این روشها را میتوان نادرست و برخی از آنها را درست شمرد، در اینجا ما این روشها را به طور خلاصه بیان میکنیم.
الف. روشهای نادرست فهم قرآن:
برخی از مفسران برای فهم قرآن کریم به روایات صحابه و تابعین اکتفاء کردهاند، هر جا هم که در تفسیر آیه روایتی نبود، توقف میکردند و میگفتند: همه از نزد پروردگار است، هر چند که ما معنایش را نفهمیم و تمسک میکردند به جمله: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»؛ [۲۸] یعنی: در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم نمیدانند و میگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست.
این عده در این روشی که پیش گرفتهاند خطا رفتهاند، برای این که با این روش که پیش گرفتهاند در حقیقت گفتهاند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی عقل خود را بکار بریم و حال آنکه قرآن کریم نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته، بلکه اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن، بوسیله عقل برای ما ثابت شده است.
متکلمین و فلاسفه اختلاف مذاهب وادارشان کرد که در فهم معانی آیات قرآنی اسیر آراء مذهبی خود باشند و آیات را طوری معنا کنند که با آن آراء موافق باشد. این روش نیز در فهم قرآن اشتباه است، چون اینان به جای این که در فهم قرآن سعی کنند، در تطبیق نظرات خود بر قرآن کوشیدهاند و این روش را تطبیق نام نهیم بهتر از تفسیر است.
در قرن حاضر نیز جمعی از دانشمندان در اثر فرورفتگی در علوم طبیعی و امثال آن که اساسش حس و تجربه است، روحیه حسیگری پیدا کردهاند، از این رو تمام مسائل دینی را نیز میخواهند با این تفکر توجیه کنند. بنابراین در دین و معارف آن هر چه که از دائره مادیات بیرون است، مانند عرش، کرسی، لوح، قلم و امثال آن باید تأویل شود. این روش نیز صحیح نیست و مانند روشهای قبل مناسبتر این است که نام آن را تطبیق بگذاریم نه تفسیر.[۲۹]
ب. روش درست در فهم قرآن:
چنانکه گذشت، روشهای نادرست به این دلیل مورد قبول نبود که از منابع درستی استفاده نکردهاند، از این رو روش درست مشخص میگردد و آن این که از تمام منابع فهم قرآن یعنی قرآن، روایات و عقل، در جای خود استفاده شود.
توضیح: اگر آیه معنا و مفهوم روشن و صریحی داشته باشد، آن را اخذ میکنیم مثل آیه: «وَأَقیمُواالصَّلاةَ وَآتُواالزَّکاةَ»؛[۳۰] و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید.
چنانچه مفهوم آیه ظاهر باشد، نه صریح، اگر دلیل قطعی (چه عقلی و چه نقلی متواتر) بر آن معنا دلالت نماید، اخذ آن واجب است و اگر دلیل قطعی منافی با آن باشد، ظاهر آیه را به تأویل میبریم.
اما اگر دلیل ظنی موافق با ظاهر آیه باشد (چه دلیل عقلی و چه خبر واحد) تنها موجب ترجیح معنای ظاهر گردیده، اما سبب تعیّن آن نیست. اگرچه در فقه، اخذ به خبر واحد لازم و عمل بر اساس آن واجب است اما در تفسیر چنین نیست.[۳۱] اگر دلیل ظنی با ظاهر آیه مخالف باشد، دلیل ظنی کنار گذاشته میشود.
اما آیات متشابه قرآن باید به محکمات ارجاع داده شوند و تفسیر گردند، زیرا آیات متشابه را به تنهایی نمیتوان فهمید و باید با توجه به آیات دیگر قرآن آنها را تفسیر کرد.[۳۲]
پانویس
- ↑ فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم، ج۴، ص ۶۱.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، سال ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم، ج۱۲، ص ۴۶۰.
- ↑ قرشى، سید على اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ ش، چاپ ششم، ج۵، ص ۲۰۵.
- ↑ سوره انبیاء، ۷۹.
- ↑ قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، ۱۳۸۱، چاپ اول، ص۳۷۴.
- ↑ همان، ص۳۷۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۲ ش، چاپ: دوم، ۵جلدی، ج۸، ص۳۱۲.
- ↑ البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه هاشم زاده هریسی، ص۳۳۴.
- ↑ همان.
- ↑ سوره ص، ۲۹.
- ↑ سوره نساء، ۱۷۴.
- ↑ سوره آل عمران، ۱۳۸.
- ↑ سوره نحل، ۸۹.
- ↑ سوره نحل، ۱۰۳.
- ↑ سوره انعام/۱۵۷.
- ↑ ر.ک. عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ۱۴۰۹ه. ق، ج۲۷، ص۱۱۸–۱۳۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ص۳۸۵.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۵۸.
- ↑ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، سید غلامرضا خسروی، ج۱، ص۱۳۶.
- ↑ سوره دخان، ۵۸.
- ↑ قرشى، سید على اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ ش، چاپ سوم، ج۱۰، ص ۹۳.
- ↑ سوره نحل، ۴۴.
- ↑ حبیب الله زارعى، قواعد فهم قرآن (نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره ۲۴.
- ↑ محمدجعفر اسلامى، شأن نزول آیات، تهران، نشر نى، ۱۳۸۳ ش، ص۱۰.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص ۱۲؛ سید محمدباقر حجتى، اسباب النزول، ص ۷۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسوه، ۱۳۷۸ ش، چاپ اول، ص۳۷۴.
- ↑ سوره آل عمران، ۷.
- ↑ علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش، ج۱، ص۸-۱۳.
- ↑ سوره بقره، ۴۳.
- ↑ علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص۱۰۱.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص۵۲، به نقل از زارعی، حبیب الله، پیشین.
منابع
- "اصول فهم قرآن؛ روش فهم قرآن؛ منابع فهم قرآن"، دانشنامه پژوهه، روحالله رضایی، تاریخ بازیابی: ۸ بهمن ۱۳۹۱.
- قرآن شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، ج ۲ ص۶۴-۷۰.
- "قابل فهم بودن قرآن"، سایت آیین رحمت، دفتر آیتالله مکارم شیرازی.