کافى (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
اسم «کافى» در [[قرآن]] یک بار آمده و در همان مورد وصف [[خدا]] قرار گرفته است، چنان که مى فرماید:
 
اسم «کافى» در [[قرآن]] یک بار آمده و در همان مورد وصف [[خدا]] قرار گرفته است، چنان که مى فرماید:
  
{{متن قرآن|«أَلَیسَ اللّهُ بِکاف عَبْدَهُ وَ یخَوِّفُونَک بِالّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»}}.([[سوره زمر|زمر]]/۳۶) «آیا خدا (در نگهدارى) بنده اش کافى نیست، تو را از غیر خدا مى ترسانند، هرکس را خدا گمراه کند هیچ راهنمایى براى او نیست».
+
{{متن قرآن|«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»}}.([[سوره زمر|زمر]]/۳۶) «آیا خدا (در نگهدارى) بنده اش کافى نیست، تو را از غیر خدا مى ترسانند، هرکس را خدا گمراه کند هیچ راهنمایى براى او نیست».
  
 
کفایت در زبان عربى معادل با لفظ «بس» در زبان فارسى است و مفاد آن این است که نیاز به چیز دیگر نیست، و آیات قرآن نیز بر این معنى گواهى مى دهند، چنان که مى فرماید:
 
کفایت در زبان عربى معادل با لفظ «بس» در زبان فارسى است و مفاد آن این است که نیاز به چیز دیگر نیست، و آیات قرآن نیز بر این معنى گواهى مى دهند، چنان که مى فرماید:
  
{{متن قرآن|«...وَ کفى بَرَبِّک هادِیاً وَنَصِیراً»}}.([[سوره فرقان|فرقان]]/۳۱) «بس است که پروردگارت هدایت کننده و یارى دهنده است».
+
{{متن قرآن|«... وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا»}}.([[سوره فرقان|فرقان]]/۳۱) «بس است که پروردگارت هدایت کننده و یارى دهنده است».
  
 
ودر آیه دیگر مى فرماید:
 
ودر آیه دیگر مى فرماید:
  
{{متن قرآن|«...فَسَیکفِیکهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیم»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۱۳۷) «خدا به زودى در دفع شرّ آنان تو را کافى است، او شنونده و دانا است».
+
{{متن قرآن|«... فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۱۳۷) «خدا به زودى در دفع شرّ آنان تو را کافى است، او شنونده و دانا است».
  
 
نمایش این اسم در زندگى بشر این است که نسبت به افراد نیازمند در حدّ امکان کمک کرده و نیاز آنها را رفع کند و از این طریق مظهر اسم «کافى» خواهد بود.
 
نمایش این اسم در زندگى بشر این است که نسبت به افراد نیازمند در حدّ امکان کمک کرده و نیاز آنها را رفع کند و از این طریق مظهر اسم «کافى» خواهد بود.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۵۳

اسم «کافى» در قرآن یک بار آمده و در همان مورد وصف خدا قرار گرفته است، چنان که مى فرماید:

«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».(زمر/۳۶) «آیا خدا (در نگهدارى) بنده اش کافى نیست، تو را از غیر خدا مى ترسانند، هرکس را خدا گمراه کند هیچ راهنمایى براى او نیست».

کفایت در زبان عربى معادل با لفظ «بس» در زبان فارسى است و مفاد آن این است که نیاز به چیز دیگر نیست، و آیات قرآن نیز بر این معنى گواهى مى دهند، چنان که مى فرماید:

«... وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا».(فرقان/۳۱) «بس است که پروردگارت هدایت کننده و یارى دهنده است».

ودر آیه دیگر مى فرماید:

«... فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».(بقره/۱۳۷) «خدا به زودى در دفع شرّ آنان تو را کافى است، او شنونده و دانا است».

نمایش این اسم در زندگى بشر این است که نسبت به افراد نیازمند در حدّ امکان کمک کرده و نیاز آنها را رفع کند و از این طریق مظهر اسم «کافى» خواهد بود.

منبع

منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۳۳۲، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی.

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.