نهضت بزرگ علمى امام باقر علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش فنی)
 
(۲۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
  
  
 +
پس از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، ظاهرا [[قرآن]]، به عنوان منبع اصلى شناخت مسایل عقیدتى و عبادى و سیاسى، در جامعه [[اسلام|اسلامى]] باقى ماند، اما از آن جا که این منبع ژرف نیاز به مفسرانى آشنا با پیام [[وحی]] داشت و دست هاى سیاست، این مفسران واقعى [[اهل بیت]] علیهم السلام را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نیازهاى اعتقادى و پرسش هاى عبادى و مسایل مستحدث یکى پس از دیگرى رخ نمود و کسانى که در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مى  شدند، ناگزیر باید جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارک مى دیدند!
  
 +
عدم احاطه کامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از یک سو، و عدم آشنایى آنان با فرهنگ ویژه وحى از سوى دیگر، سبب گردید تا با [[قیاس در فقه|قیاس]] و توجیه گرى و استحسان و تکیه بر آراى شخصى و گاه [[حدیث|احادیث]] بى  ریشه و اقوال بى  اساس، عقیده  اى را ابراز کرده و یا فتوایى دهند. بنابراین، یکى از راه هاى اساسى مبارزه با این مشکل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غیر مستند به [[وحی|وحى]] بود.
  
پس از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، ظاهرا [[قرآن]]، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى و عبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام [[وحی]] داشت و دست هاى سياست، اين مفسران واقعى [[اهل بيت]] عليهم السلام را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نيازهاى اعتقادى و پرسش هاى عبادى و مسايل مستحدث يكى پس از ديگرى رخ نمود و كسانى كه در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مى  شدند، ناگزير بايد جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارك مى ديدند!
+
[[امام باقر]] علیه السلام در این راستا مى  فرمود: هرگاه من [[حدیث]] و سخنى براى شما گفتم، ریشه و مستند قرآنى آن را از من جویا شوید. سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله از قیل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زیاد، نهى کرده است.
  
عدم احاطه كامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از يك سو، و عدم آشنايى آنان با فرهنگ ويژه وحى از سوى ديگر، سبب گرديد تا با قياس و توجيه گرى و استحسان و تكيه بر آراى شخصى و گاه احاديث بى ريشه و اقوال بى  اساس، عقيده  اى را ابراز كرده و يا فتوايى دهند. بنابراين، يكى از راه هاى اساسى مبارزه با اين مشكل، بازگرداندن مردم به [[قرآن]] و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غير مستند به وحى بود.
+
به آن حضرت گفته شد: این مطالب در کجاى قرآن آمده است؟ امام باقر علیه السلام فرمود: در قرآن آمده است: «{{متن قرآن| لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ...}}»-<ref> [[سوره نساء]]/ ۱۱۴.</ref>؛ (این آیه دلالت مى کند که بیشتر سخنان نجوایى و به درازا کشیده فاقد ارزش است، مگر سخنى که در آن امر به [[انفاق]] یا کار نیک و یا اصلاح میان مردم باشد).
  
[[امام باقر]] علیه السلام در اين راستا مى  فرمود: هرگاه من حديث و سخنى براى شما گفتم، ريشه و مستند قرآنى آن را از من جويا شويد. سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پيامبر صلی الله علیه و آله از قيل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زياد، نهى كرده است.
+
«{{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا...}}»-<ref> نساء/ ۵.</ref>؛ (از این آیه استفاده مى  شود که اموال را نباید در معرض نابودى و تباهى قرار داد).
  
به آن حضرت گفته شد: اين مطالب در كجاى قرآن آمده است؟ امام باقر علیه السلام فرمود: در قرآن آمده است: «لاخير فى كثير من نجواهم الا من امر بصدقة أو معروف أو اصلاح بين الناس»-<ref> [[سوره نساء]]/ 114.</ref>؛ (اين آيه دلالت مى  كند كه بيشتر سخنان نجوايى و به درازا كشيده فاقد ارزش است، مگر سخنى كه در آن امر به [[انفاق]] يا كار نيك و يا اصلاح ميان مردم باشد).
+
«{{متن قرآن|...لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ...}}»-<ref> [[سوره مائده]]/ ۱۰۱.</ref>؛ (و این آیه مى  نمایاند که هر سؤالى شایسته و مفید و مثبت نیست، و چه بسا پرسش هایى که به ناراحتى و نگرانى خود انسان بینجامد).-<ref> اختصاص، [[شیخ مفید]]، ۳۲۲.</ref>
  
«ولاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما»-<ref> نساء/ 5.</ref>؛ (از اين آيه استفاده مى  شود كه اموال را نبايد در معرض نابودى و تباهى قرار داد).
+
امام باقر علیه السلام با این شیوه، در صدد بود تا روحیه قرآن گرایى را در میان اهل دانش و جامعه اسلامى تقویت نماید، و از این طریق انحراف بینش هاى سطحى و عالم نمایان خود محور را به مردم یادآور شود، چه، در برخى مباحثه  ها، با صراحتى فزونتر به این نکته پرداخته است: [[حسن بصرى]] نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: آمده  ام تا مطالبى درباره [[قرآن]] از شما بپرسم.
  
«لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم»-<ref> [[سوره مائده]]/ 101.</ref>؛ (و اين آيه مى نماياند كه هر سؤالى شايسته و مفيد و مثبت نيست، و چه بسا پرسش هايى كه به ناراحتى و نگرانى خود انسان بينجامد).-<ref> اختصاص مفيد 322.</ref>
+
امام فرمود: آیا تو فقیه اهل [[بصره]] نیستى؟ پاسخ داد: این چنین گفته مى شود. امام فرمود: آیا در بصره شخصى هست که تو مسایل و احکام را از او دریافت کنى؟ پاسخ داد: خیر. امام فرمود: بنابراین، همه مردم بصره، مسایل دینشان را از تو مى گیرند؟ گفت: آرى.
  
امام باقر علیه السلام با اين شيوه، در صدد بود تا روحيه قرآن گرايى را در ميان اهل دانش و جامعه اسلامى تقويت نمايد، و از اين طريق انحراف بينش هاى سطحى و عالم نمايان خود محور را به مردم يادآور شود، چه، در برخى مباحثه  ها، با صراحتى فزونتر به اين نكته پرداخته است: [[حسن بصرى]] نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: آمده ام تا مطالبى درباره [[قرآن]] از شما بپرسم.
+
امام باقر علیه السلام فرمود: سبحان الله! مسؤولیت بزرگى را به گردن گرفته اى. از جانب تو سخنى برایم نقل کرده اند که نمى دانم واقعا تو آن را گفته اى یا بر تو [[دروغ]] بسته اند. حسن بصرى گفت: آن سخن چیست؟ امام فرمود: مردم گمان کرده اند که تو معتقدى [[الله|خداوند]] امور بندگان را به خود آنان [[تفویض]] کرده است! حسن بصرى سکوت اختیار کرده و هیچ نمى گفت!
  
امام فرمود: آيا تو فقيه اهل [[بصره]] نيستى؟ پاسخ داد: اين چنين گفته مى شود. امام فرمود: آيا در بصره شخصى هست كه تو مسايل و احكام را از او دريافت كنى؟ پاسخ داد: خير. امام فرمود: بنابراين، همه مردم بصره، مسايل دينشان را از تو مى گيرند؟ گفت: آرى.
+
امام باقر علیه السلام براى این که وى را به ریشه اشتباهش متوجه سازد و بنمایاند که  عامل اصلى کج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برایش نمونه  اى روشن آورد و گفت: اگر خداوند در قرآنش به کسى ایمنى داده باشد، آیا براستى پس از این ایمنى تضمین شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟ حسن بصرى گفت: خیر، ترسى بر او نخواهد بود.
  
امام باقر علیه السلام فرمود: سبحان الله! مسؤوليت بزرگى را به گردن گرفته اى. از جانب تو سخنى برايم نقل كرده اند كه نمى دانم واقعا تو آن را گفته اى يا بر تو [[دروغ]] بسته اند. حسن بصرى گفت: آن سخن چيست؟ امام فرمود: مردم گمان كرده اند كه تو معتقدى خداوند امور بندگان را به خود آنان تفويض كرده است! حسن بصرى سكوت اختيار كرده و هيچ نمى گفت!
+
امام باقر علیه السلام فرمود: اکنون آیه  اى را برایت مى  خوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمى کنم که آن آیه را به گونه صحیح [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرده باشى، و اگر غلط تفسیر کرده اى، هم خودت را هلاک کرده اى و هم پیروانت را.
  
امام باقر علیه السلام براى اين كه وى را به ريشه اشتباهش متوجه سازد و بنماياند كه عامل اصلى كج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برايش نمونه اى روشن آورد و گفت: اگر خداوند در قرآنش به كسى ايمنى داده باشد، آيا براستى پس از اين ايمنى تضمين شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟ حسن بصرى گفت: خير، ترسى بر او نخواهد بود.
+
آن آیه این است: «{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ}}».-<ref> سبأ/ ۱۸.</ref>؛ شنیده  ام که گفته اى مراد از سرزمین مبارک و امن، سرزمین [[مکه]] است؟ آیا کسانى که براى [[حج]] به مکه سفر مى کنند مورد هجوم راهزنان قرار نمى گیرند و در مسیر آن هیچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمى  دهند؟ حسن بصرى گفت: چرا. امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند و امنیت دارند؟! این آیه مثالى است که خداوند درباره ما [[اهل البیت|اهل بیت]] رسالت، بیان داشته است. ما سرزمین مبارکیم و سرزمین هاى آشکار (قرى ظاهرة) نمایندگان و فقهاى پیرو ما هستند که میان ما و [[شیعه|شیعیانمان]] قرار دارند و مطالب ما را به آنان مى  رساندند.
  
امام باقر علیه السلام فرمود: اكنون آيه  اى را برايت مى  خوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمى  كنم كه آن آيه را به گونه صحيح تفسير كرده باشى، و اگر غلط تفسير كرده  اى، هم خودت را هلاك كرده اى و هم پيروانت را.
+
<I>«قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ</I>» مثالى است از حرکت و کاوش علمى.
  
آن آيه اين است: «وجعلنا بينهم و بين القرى التى باركنا فيها قرى ظاهرة و قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و اياما آمنين».-<ref> سبأ/ 18.</ref>؛ شنيده  ام كه گفته اى مراد از سرزمين مبارك و امن، سرزمين [[مکه]] است؟ آيا كسانى كه براى [[حج]] به مكه سفر مى  كنند مورد هجوم راهزنان قرار نمى  گيرند و در مسير آن هيچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمى  دهند؟ حسن بصرى گفت: چرا. امام فرمود: پس چگونه ايمن هستند و امنيت دارند؟! اين آيه مثالى است كه خداوند درباره ما اهل بيت رسالت، بيان داشته است. ما سرزمين مباركيم و سرزمين هاى آشكار (قرى ظاهرة) نمايندگان و فقهاى پيرو ما هستند كه ميان ما و شيعيانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان مى  رساندند.
+
<I>«سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا»</I> مثالى است از تهییج مردم براى کسب هماره دانش در زمینه [[حلال]] و [[حرام]] و واجبات و [[احکام]] از اهل بیت علیهم السلام.
  
<I>قدرنا فيها السير</I> مثالى است از حركت و كاوش علمى.
+
هرگاه مردم از این طریق معارف [[دین]] را دریافت کنند، ایمن از شک و گمراهى اند... اى حسن بصرى! اگر به تو بگویم جاهل اهل بصره  اى سخنى به گزاف نگفته ام، از اعتقاد به تفویض اجتناب کن، زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستى، تمام کار خلق را به ایشان واننهاده و از سوى دیگر ایشان را به ناروا بر گناهان مجبور نساخته است.-<ref> [[الاحتجاج]]/ ۳۲۷.</ref>
  
<I>سيروا فيها ليالى و اياما</I> مثالى است از تهييج مردم براى كسب هماره دانش در زمينه [[حلال]] و [[حرام]] و واجبات و [[احكام]] از اهل بيت علیه السلام.
+
نظیر چنین مباحثه اى از امام باقر علیه السلام با [[قتاده|قتادة بن دعامة]] نیز نقل شده است: قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور [[اهل سنت]] است و از فقهاى بصره به شمار مى آید. امام به او فرمود: آیا تو [[فقیه]] اهل بصره اى؟ قتاده گفت: چنین گمان مى  کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسیر مى  کنى یا از روى ناآگاهى؟ قتادة گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسیر مى کنم. امام فرمود: اگر به راستى بر اساس علم تفسیر مى  کنى، از تو سؤال مى  کنم که مراد از آیه «{{متن قرآن| سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ}}» چیست؟ قتادة نظریه اى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او یادآور شد.-<ref> [[بحارالأنوار|بحار]]، ۴۶/ ۳۴۹.</ref>
  
هرگاه مردم از اين طريق معارف دين را دريافت كنند، ايمن از شك و گمراهى اند... اى حسن بصرى! اگر به تو بگويم جاهل اهل بصره  اى! سخنى به گزاف نگفته ام، از اعتقاد به تفويض، اجتناب كن، زيرا خداوند به دليل ضعف و سستى، تمام كار خلق را به ايشان واننهاده و از سوى ديگر ايشان را بنا روا بر گناهان مجبور نساخته است.-<ref> الاحتجاج/ 327.</ref>
+
'''رویارویى با بدعت و بدعت گذاران'''
  
نظير چنين مباحثه  اى از امام باقر علیه السلام با [[قتادة بن دعامة]] نيز نقل شده است: قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور [[اهل سنت]] است و از فقهاى بصره به شمار مى آيد. امام به او فرمود: آيا تو فقيه اهل بصره اى؟ قتاده گفت: چنين گمان مى  كنند. امام باقر علیه السلام فرمود: آيا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسير مى كنى يا از روى ناآگاهى؟ قتادة گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسير مى كنم. امام فرمود: اگر به راستى بر اساس علم تفسير مى  كنى، از تو سؤال مى  كنم كه مراد از آيه قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و اياما آمنين چيست؟ قتادة نظريه  اى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او يادآور شد.-<ref> بحار 46/ 349.</ref>
+
[[بدعت]] در نظام عقیدتى و دستورى دین، یکى از نمود هاى بارز انحراف از مسیر وحى مى  باشد، که عوامل و انگیزه هاى مختلفى در پیدایش و شکل گیرى آن مؤثر است، از آن جمله:
  
'''رويارويى با بدعت و بدعت گذاران'''
+
'''<I>الف ـ غرض ورزى و تدابیر حیله گرانه عناصر ضددین</I>'''
  
بدعت در نظام عقيدتى و دستورى دين، يكى از نمود هاى بارز انحراف از مسير وحى مى  باشد، كه عوامل و انگيزه هاى مختلفى در پيدايش و شكل گيرى آن مؤثر است، از آن جمله:
+
کسانى که در باطن و اعماق ضمیر خویش با پیام وحى بیگانه  اند، و با [[شریعت]] تضاد دارند، زمانى که قادر به مبارزه صریح و علنى با آن نباشند، مى  کوشند تا با نفوذ دادن ایده  هاى غیر دینى و برنامه هاى غیر الهى در مجموعه باورها و دستورهاى  مکتبى، به گونه  اى خزنده، ماهیت و خاصیت اصلى دین را تضعیف کرده، آن را به انحراف بکشانند.
  
'''<I>الف ـ غرض ورزى و تدابير حيله گرانه عناصر ضددين</I>'''
+
این حرکت، حرکتى [[نفاق|منافقانه]] است که نسبت به ادیان قبل از [[اسلام]] نیز از سوى عناصر مغرض و ناسالم اعمال مى  شده است، تا راه [[ایمان]] را بر رهروان دین مخدوش سازند. خداوند در افشاى چهره این گروه و نیز تهدید آنان فرموده است: «{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}».-<ref> [[سوره بقره]]/ ۷۹.</ref>
  
كسانى كه در باطن و اعماق ضمير خويش با پيام وحى بيگانه  اند، و با شريعت تضاد دارند، زمانى كه قادر به مبارزه صريح و علنى با آن نباشند، مى  كوشند تا با نفوذ دادن ايده  هاى غير دينى و برنامه  هاى غير الهى در مجموعه باورها و دستورهاى  مكتبى، به گونه  اى خزنده، ماهيت و خاصيت اصلى دين را تضعيف كرده، آن را به انحراف بكشانند.
+
واى بر آنان که با دست خویش مطالبى را نوشته و به [[دروغ]] مى  گویند: این از نزد خداست. هدفشان از این کار دستیابى به پولى اندک است. واى بر آنان از آن چه نوشتند و واى بر آنان از آن چه به دست آوردند!
  
اين حركت، حركتى منافقانه است كه نسبت به اديان قبل از اسلام نيز از سوى عناصر مغرض و ناسالم اعمال مى  شده است، تا راه ايمان را بر رهروان دين مخدوش سازند. خداوند در افشاى چهره اين گروه و نيز تهديد آنان فرموده است: «فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عندالله ليشتروا به ثمنا قليلا فويل لهم مما كتبت ايديهم و ويل لهم مما يكسبون».-<ref> [[سوره بقره]]/ 79.</ref>
+
'''<I>ب ـ جهل و نارسایى علمى نسبت به مبانى و معارف اصیل دین</I>'''
  
واى بر آنان كه با دست خويش مطالبى را نوشته و به [[دروغ]] مى  گويند: اين از نزد خداست. هدفشان از اين كار دستيابى به پولى اندك است. واى بر آنان از آن چه نوشتند و واى بر آنان از آن چه به دست آوردند!
+
پیرایه ها و باورهاى خرافى که گاه در محیط هاى مذهبى رخ مى نماید و به عنوان دین و باور دینى تلقى مى  شود، معمولا ناشى از بى  اطلاعى توده  ها از مبانى اصیل مکتبى است. زمانى که ناآگاهان در مصدر قانونگذارى و یا اجرا قرار گیرند، چون از یک سو ناگزیرند کارها را سامان داده، پاسخى براى حل مشکلات و رخدادها بیابند، و از سوى دیگر آشنایى عمیق با روح دین ندارند، با صلاح دید و تشخیص بشرى خویش یا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانین و ترویج اندیشه  هاى غیر دینى پرداخته، آن ها را به نام دین قلمداد مى کنند.
  
'''<I>ب ـ جهل و نارسايى علمى نسبت به مبانى و معارف اصيل دين</I>'''
+
این گونه بدعت ها به هر دو انگیزه، پس از رحلت [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در اسلام رخ نمود، و یکى از رسالت هاى عمده [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام پیراستن پیرایه ها از دامان معرفت اسلامى و مبارزه با بدعت هایى بود که با انگیزه  هاى مختلف صورت مى  گرفت. [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام به وجود این بدعت ها هشدار مى  داد و مردم را از پیروى آن ها نهى مى  کرد و مى  فرمود: «ما احدثت بدعة الا ترک بها سنة، فاتقوا البدع و الزموا المهیع».-<ref> [[نهج البلاغه]]، خطبه ۱۴۵.</ref>
  
پيرايه ها و باورهاى خرافى كه گاه در محيط هاى مذهبى رخ مى نمايد و به عنوان دين و باور دينى تلقى مى  شود، معمولا ناشى از بى  اطلاعى توده  ها از مبانى اصيل مكتبى است. زمانى كه ناآگاهان در مصدر قانونگذارى و يا اجرا قرار گيرند، چون از يك سو ناگزيرند كارها را سامان داده، پاسخى براى حل مشكلات و رخدادها بيابند، و از سوى ديگر آشنايى عميق با روح دين ندارند، با صلاح ديد و تشخيص بشرى خويش يا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانين و ترويج انديشه  هاى غير دينى پرداخته، آن ها را به نام دين قلمداد مى كنند.
+
هیچ بدعتى گذاشته نشده، مگر آن که به وسیله آن [[سنت]] و روشى از پیامبر صلی الله علیه و آله به فراموشى گراییده است، از بدعت ها بپرهیزید و به راه روشن و نداى رساى ارزش هاى اصیل دین پایبند باشید.  
  
اين گونه بدعت ها به هر دو انگيزه، پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسلام رخ نمود، و يكى از رسالت هاى عمده اهل بيت علیه السلام پيراستن پيرايه ها از دامان معرفت اسلامى و مبارزه با بدعت هايى بود كه با انگيزه  هاى مختلف صورت مى  گرفت. على علیه السلام به وجود اين بدعت ها هشدار مى  داد و مردم را از پيروى آن ها نهى مى  كرد و مى  فرمود: «ما احدثت بدعة الا ترك بها سنة، فاتقوا البدع و الزموا المهيع».-<ref> [[نهج البلاغه]]، خطبه 145.</ref>
+
امام باقر علیه السلام در ارائه این مسؤولیت الهى به تبیین مبانى اصیل و سنت هاى محمدى صلی الله علیه و آله پرداخته، نفى و طرد بدعت ها را در محدوده رسالت علمى و عملى خود قرار داده بود. براى دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دین، گاه خود به استدلال مى  پرداخت و زمانى به روایات معصومان قبل از خود استشهاد مى  کرد و این خطبه را از على بن ابى طالب علیه السلام یادآور مى  شد: «ایها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، یقلد فیها رجال رجالا...».-<ref> بحار ۲/ ۳۱۵.</ref>
  
هيچ بدعتى گذاشته نشده، مگر آن كه به وسيله آن سنت و روشى از پيامبر صلی الله علیه و آله به فراموشى گراييده است، از بدعت ها بپرهيزيد و به راه روشن و نداى رساى ارزش هاى اصيل دين پايبند باشيد. امام باقر علیه السلام در ارائه اين مسؤوليت الهى به تبيين مبانى اصيل و سنت هاى محمدى صلی الله علیه و آله پرداخته، نفى و طرد بدعت ها را در محدوده رسالت علمى و عملى خود قرار داده بود.
+
هان اى مردم، سرآغاز شکل گیرى فتنه  ها و انحراف ها، هواها و هوس هایى است که مورد پیروى قرار مى  گیرد و احکامى است که در شریعت بدعت گذارده مى  شود. در این هوا پرستی ها و بدعت گذاری ها، با کتاب خدا مخالفت مى  شود و مردم (به جاى تبعیت از [[وحی]]) از یکدیگر پیروى مى کنند!
  
براى دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دين، گاه خود به استدلال مى  پرداخت و زمانى به روايات معصومان قبل از خود استشهاد مى كرد و اين خطبه را از على بن ابى طالب علیه السلام يادآور مى  شد: «ايها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احكام تبتدع، يخالف فيها كتاب الله، يقلد فيها رجال رجالا...».-<ref> بحار 2/ 315.</ref>
+
امام باقر علیه السلام مى  فرمود: کسى که به فرمان انسان گنه کار گردن نهد دین ندارد. کسى که به بدعت و سخنان باطلى که به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پایبند باشد، دین ندارد. کسى که چیزى از آیات الهى را انکار نماید، بى بهره از دین است.-<ref> بحار ۲/ ۳۱۰.</ref>
  
هان اى مردم، سرآغاز شكل گيرى فتنه ها و انحراف ها، هواها و هوس هايى است كه مورد پيروى قرار مى  گيرد و احكامى است كه در شريعت بدعت گذارده مى شود. در اين هوا پرستي ها و بدعت گذاري ها، با كتاب خدا مخالفت مى  شود و مردم (به جاى تبعيت از [[وحی]]) از يكديگر پيروى مى كنند!
+
در حقیقت این هر سه عنوان بر کسى که بدعتى را بپذیرد، منطبق شده و صدق مى  کند، زیرا بدعت گذار، معصیت کار و افترازننده به خداست و کسى که سخنان او را بپذیرد بى شک با حکم واقعى الهى که در قرآن و سنت یاد شده، مخالفت کرده است.
  
امام باقر علیه السلام مى  فرمود: كسى كه به فرمان انسان گنه كار گردن نهد دين ندارد. كسى كه به بدعت و سخنان باطلى كه به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پايبند باشد، دين ندارد. كسى كه چيزى از آيات الهى را انكار نمايد، بى بهره از دين است.-<ref> بحار 2/ 310.</ref>
+
امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه: «{{متن قرآن|قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا}}» (سوره کهف/آیه103)مى  فرمود: این گروه که زیان کارترین مردمند و سعى و تلاش خویش را در زندگى دنیا به هدر داده و گم کرده اند و جاهلانه مى  پندارند که راه درستى را در پیش گرفته اند، [[نصاری|نصارا]]، [[کشیش|کشیشان]]، [[رهبانیت|رهبانان]] و نیز آن دسته از مسلمانانند که در شبهات و هواهاى نفسانى فرو رفته اند و گروه هایى چون [[خوارج]] و اهل بدعت، در زمره ایشان جاى دارند.-<ref> همان ۲/ ۲۹۸.</ref>
  
در حقيقت اين هر سه عنوان بر كسى كه بدعتى را بپذيرد، منطبق شده و صدق  مى  كند، زيرا بدعت گذار، معصيت كار و افترازننده به خداست و كسى كه سخنان او را بپذيرد بى  شك با حكم واقعى الهى كه در قرآن و سنت ياد شده، مخالفت كرده است.
+
امام باقر علیه السلام در بیانى دیگر فرموده است: کسى که با گناه و ارتکاب کبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، [[کفر|کافر]] است. کسى که روش و دینى غیر از دین خدا پى نهد، [[شرک|مشرک]] است.-<ref> [[المحاسن|محاسن]]، ۲۰۹، بحار، ۷۲/ ۲۲۲.</ref>
  
امام باقر علیه السلام در تفسير آيه: «هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا...» مى  فرمود: اين گروه كه زيان كارترين مردمند و سعى و تلاش خويش را در زندگى دنيا به هدر داده و گم كرده اند و جاهلانه مى  پندارند كه راه درستى را در پيش گرفته اند، نصارا، كشيشان، رهبانان و نيز آن دسته از مسلمانانند كه در شبهات و هواهاى نفسانى فرو رفته  اند و گروه هايى چون خوارج و اهل بدعت، در زمره ايشان جاى دارند.-<ref> همان 2/ 298.</ref>
+
گرایش مردم به بدعت ها، داراى عوامل و انگیزه هاى متفاوتى است. گاه بدعت ها به منظور تحریف دین صورت مى  گیرد، و گاه ناشى از جهل به مبانى و معارف مکتب است، و زمانى هم معلول تعصب ها و رسوم غلط اجتماعى و یا محاسبه هاى شخصى است. یکى از مسایلى که در عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مشروع بوده، ولى در عصر [[عمر بن خطاب]] ممنوع و حرام اعلام گردید، متعه ([[ازدواج موقت]]) است. عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح اندیشى شخصى خود، اعلام کرد: متعتان کانتا على عهد رسول الله صلی الله علیه و آله آنهى عنهما و اعاقب علیهما: متعة النساء و متعة الحج.-<ref> [[کنزالعمال]] ۱۶/۵۱۹، حدیث ۴۵۷۱۵.</ref>
  
امام باقر علیه السلام در بيانى ديگر فرموده است: كسى كه با گناه و ارتكاب كبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، كافر است. كسى كه روش و دينى غير از دين خدا پى نهد، مشرك است.-<ref> محاسن 209، بحار 72/ 222.</ref>
+
دو تمتع در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود داشت و جایز بود، ولى من آن دو را ممنوع کرده، کسانى را که مرتکب آن شوند مجازات مى  کنم. آن دو عبارتند از: متعه زنان و متعه حج.
  
گرايش مردم به بدعت ها، داراى عوامل و انگيزه هاى متفاوتى است. گاه بدعت ها به منظور تحريف دين صورت مى  گيرد، و گاه ناشى از جهل به مبانى و معارف مكتب است، و زمانى هم معلول تعصب ها و رسوم غلط اجتماعى و يا محاسبه هاى شخصى است. يكى از مسايلى كه در عصر پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله مشروع بوده، ولى در عصر [[عمر بن خطاب]] ممنوع و حرام اعلام گرديد، متعه ([[ازدواج موقت]]) است. عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح انديشى شخصى خود، اعلام كرد: متعتان كانا على عهد رسول الله صلی الله علیه و آله آنهى عنهما و اعاقب عليهما: متعة النساء و متعة الحج.-<ref> [[كنزالعمال]] 16/519، حديث 45715.</ref>
+
بى شک، عمر در صدور این حکم، از نظر خود دلایلى داشته است، ولى آیا دلایل او و قدرت فهم و تشخیص او مى  توانسته با حکم الهى و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله هم سطح قرار گیرد، و آیا او چنین حقى را داشته یا خیر؟ موضوعى است که در کتب فقهى به تفصیل مورد بررسى قرار گرفته است.
  
دو تمتع در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود داشت و جايز بود، ولى من آن دو را ممنوع كرده، كسانى را كه مرتكب آن شوند مجازات مى  كنم. آن دو عبارتند از: [[متعه زنان]] و [[متعه حج]].
+
از نظر [[شیعه]]، این دستور مخالف قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، و بر فرض که شرایط خاص جامعه در مقطعى از زمان، سبب صدور چنین حکمى شده باشد، با تغییر شرایط، باز حکم اولى الهى جارى است. شیعه که خود را بر اساس منابع متقن دینى، موظف به تبعیت از على علیه السلام و [[ائمه اطهار|ائمه]] معصومین علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى  داند به پیروى از معصومین علیه السلام این حکم را مخالف مصالح جامعه اسلامى مى شمارد.
  
بى شك، عمر در صدور اين حكم، از نظر خود دلايلى داشته است، ولى آيا دلايل او و قدرت فهم و تشخيص او مى  توانسته با حكم الهى و سنت پيامبر صلی الله علیه و آله هم سطح قرار گيرد، و آيا او چنين حقى را داشته يا خير؟ موضوعى است كه در كتب فقهى به تفصيل مورد بررسى قرار گرفته است.
+
در همان منبع حدیثى که سخن فوق از عمر بن خطاب نقل شده، این روایت نیز آمده است که على علیه السلام فرمود: «لو لا ما سبق من رأى عمر بن الخطاب لامرت بالمتعة، ثم ما زنى الا شقى».-<ref> همان ۱۶/۵۲۲، حدیث ۴۵۷۲۸.</ref>
  
از نظر شيعه، اين دستور مخالف قرآن و سنت پيامبر صلی الله علیه و آله است، و بر فرض كه شرايط خاص جامعه در مقطعى از زمان، سبب صدور چنين حكمى شده باشد، با تغيير شرايط، باز حكم اولى الهى جارى است. شيعه كه خود را بر اساس منابع متقن دينى، موظف به تبعيت از على علیه السلام و ائمه معصومين علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى  داند به پيروى از معصومين علیه السلام اين حكم را مخالف مصالح جامعه اسلامى مى شمارد.
+
اگر نبود که عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان مى  دادم که ازدواج موقت صورت گیرد و جایز باشد، زیرا با تجویز ازدواج موقت، گرایش به زنا و فحشاء کاهش مى  یافت و جز انسان هاى شقى و دونمایه به زنا روى نمى  آورند.-<ref> این بیان به معناى پذیرش رأى عمر از سوى على علیه السلام نیست، بلکه دقیقا ذیل روایت مى  رساند که على علیه السلام فرمان عمر را باعث فساد جامعه و جواز متعه را مایه مصونیت جامعه از ابتلا به فحشا مى دانسته است، ولى آن حضرت چون قدرت اجرایى براى لغو فرمان عمر نداشته، مطلب را با این بیان یاد کرده است، و ظاهرا این سخن در دوران حکومت عثمان صادر شده است.</ref>
  
در همان منبع حديثى كه سخن فوق از [[عمر بن خطاب]] نقل شده، اين روايت نيز آمده است كه على علیه السلام فرمود: «لو لا ما سبق من رأى عمر بن الخطاب لامرت بالمتعة، ثم ما زنى الا شقى».-<ref> همان 16/522، حديث 45728.</ref>
+
در این روایت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بیان آن، اندیشه و باور عمر و نیز حکم او به ممنوعیت ازدواج موقت، از اساس زیر سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان چنین دستورى را داده است و مخالفت رسمى على علیه السلام در چنین مسأله  اى، مشکلات بزرگترى را در آن عصر بحرانى براى جامعه اسلامى پدید مى  آورده، آن حضرت سخن خود را با بیانى که نقل شده به توده  ها رسانده است.
  
اگر نبود كه عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان مى  دادم كه ازدواج موقت صورت گيرد و جايز باشد، زيرا با تجويز ازدواج موقت، گرايش به زنا و فحشاء كاهش مى  يافت و جز انسان هاى شقى و دونمايه به زنا روى نمى  آورند.-<ref> اين بيان به معناى پذيرش رأى عمر از سوى على علیه السلام نيست، بلكه دقيقا ذيل روايت مى  رساند كه على علیه السلام فرمان عمر را باعث فساد جامعه و جواز متعه را مايه مصونيت جامعه از ابتلا به فحشا مى  دانسته است، ولى آن حضرت چون قدرت اجرايى براى لغو فرمان عمر نداشته، مطلب را با اين بيان ياد كرده است، و ظاهرا اين سخن در دوران حكومت عثمان صادر شده است.</ref>
+
این گونه [[احکام]] که توسط شخص عمر بنیان نهاده شد، در نسل هاى بعد به عنوان سنت قطعى و احکام تلقى شد و استمرار یافت. چنان که در زمان امام باقر علیه السلام برخى از رهروان راه خلفا بر امام علیه السلام خرده مى  گرفتند که چرا فرمان عمر را قبول ندارد و مشروع نمى داند.
  
در اين روايت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بيان آن، انديشه و باور عمر و نيز حكم او به ممنوعيت ازدواج موقت، از اساس زير سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خليفه و حاكم مسلمانان چنين دستورى را داده است و مخالفت رسمى على علیه السلام در چنين مسأله  اى، مشكلات بزرگترى را در آن عصر بحرانى براى جامعه اسلامى پديد مى آورده، آن حضرت سخن خود را با بيانى كه نقل شده به توده  ها رسانده است.
+
عبدالله معمر لیثى از جمله کسانى است که در این زمینه، با امام باقر علیه السلام به بحث نشسته است. او به امام باقر علیه السلام عرض کرد: شنیده ام شما در مورد ازدواج موقت (متعه) فتوا به جواز داده اید! امام فرمود: بلى، خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله به آن عمل کرده اند. عبدالله معمر گفت: ولى عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است!
  
اين گونه [[احكام]] كه توسط شخص عمر بنيان نهاده شد، در نسل هاى بعد به عنوان سنت قطعى و احكام تلقى شد و استمرار يافت. چنان كه در زمان امام باقر علیه السلام برخى از رهروان راه خلفا بر امام علیه السلام خرده مى  گرفتند كه چرا فرمان عمر را قبول ندارد و مشروع نمى داند.
+
امام فرمود: بنابراین تو بر سخن رفیقت پایدار باش و من هم بر سخن و رأى رسول خدا استوار خواهم بود! (عبدالله که خود را در میدان بحث به بن بست رسیده یافت، سعى کرد تا با فلسفه بافى و استحسان هاى شخصى و تمسک به ذهنیت ها و تعصب هاى قومى راهى بجوید، از این رو) عبدالله گفت: آیا شما خشنود مى  شوى که ببینى شخصى با زنى از بستگان و خانواده شما چنین عملى را انجام دهد!
  
[[عبدالله معمر ليثى]] از جمله كسانى است كه در اين زمينه، با امام باقر علیه السلام به بحث نشسته است. او به امام باقر علیه السلام عرض كرد: شنيده ام شما در مورد ازدواج موقت (متعه) فتوا به جواز داده  ايد! امام فرمود: بلى، خداوند آن را جايز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده و اصحاب پيامبر صلی الله علیه و آله به آن عمل كرده اند. عبدالله معمر گفت: ولى عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است!
+
امام فرمود: اى بى  خرد! چرا سخن از زنان به میان مى آورى (ما درباره حکم خدا سخن مى  گوییم) آن خدایى که ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و از همه کسانى که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمرده اند، غیرت مندتر است.
  
امام فرمود: بنابراين تو بر سخن رفيقت پايدار باش و من هم بر سخن و رأى رسول خدا استوار خواهم بود! (عبدالله كه خود را در ميدان بحث به بن بست رسيده يافت، سعى كرد تا با فلسفه بافى و استحسان هاى شخصى و تمسك به ذهنيت ها و تعصب هاى قومى راهى بجويد، از اين رو) عبدالله گفت: آيا شما خشنود مى  شوى كه ببينى شخصى با زنى از بستگان و خانواده شما چنين عملى را انجام دهد!
+
آنگاه امام علیه السلام براى این که به او بفهماند، شیوه شناخت حلال و حرام الهى، اتکا به ذوق و سلیقه و تعصب هاى شخصى نیست، فرمود: آیا تو دوست دارى که زنى از خانواده تو به همسرى مردى درآید که جولا و تهیدست است، و در جامعه جایگاهى بس پایین دارد. عبدالله معمر گفت: خیر.
  
امام فرمود: اى بى  خرد! چرا سخن از زنان به ميان مى  آورى (ما درباره حكم خدا سخن مى  گوييم) آن خدايى كه ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و از همه كسانى كه به تكلف و اجبار متعه را حرام شمرده  اند، غيرت مندتر است.
+
امام فرمود: چرا تو حلال خدا را حرام مى  شمارى! (خداوند ازدواج با تهیدستان را ممنوع نکرده است). عبدالله گفت: من [[حلال]] خدا را [[حرام]] نمى  دانم، بلکه معتقدم مرد جولا و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست، از این رو خویشاوندى او را دوست ندارم.
  
آنگاه امام علیه السلام براى اين كه به او بفهماند، شيوه شناخت حلال و حرام الهى، اتكا به ذوق و سليقه و تعصب هاى شخصى نيست، فرمود: آيا تو دوست دارى كه زنى از خانواده تو به همسرى مردى درآيد كه جولا و تهيدست است، و در جامعه جايگاهى بس پايين دارد. عبدالله معمر گفت: خير.  
+
امام فرمود: ولى برنامه خدا جز این است، زیرا خداوند، اعمال نیک همین مرد جولاى تهیدست را مى  پذیرد، و حوران بهشتى را به ازدواج او در مى  آورد، اما تو از روى کبر و نخوت، از خویشاوندى با مؤمنى که شایسته همسرى حوران بهشتى است ناخشنود و ناراحتى. عبدالله از سر تسلیم خندید و گفت: براستى که سینه  هاى شما رویش گاه درختان تناور دانش است، میوه هاى درخت دانش از آن شماست و برگ هاى آن در اختیار مردم.-<ref> [[کشف الغمة]] ۲/۳۶۲، بحار ۴۶/۳۵۶، [[اعیان الشیعة]] ۱/ ۶۵۳.</ref>
  
امام فرمود: چرا تو حلال خدا را حرام مى  شمارى! (خداوند ازدواج با تهيدستان را ممنوع نكرده است). عبدالله گفت: من حلال خدا را [[حرام]] نمى  دانم، بلكه معتقدم مرد جولا و بافنده تهيدست كفو و هم سطح ما نيست، از اين رو خويشاوندى او را دوست ندارم.
+
با این بیان، امام باقر علیه السلام به عبدالله معمر تفهیم کرد که: درستى و نادرستى احکام دین و حلال بودن و حرام بودن امور، با ذوق و سلیقه شخصى مردم و یا آداب و رسوم و تعصب هاى قومى قابل سنجش و محاسبه نیست.
  
امام فرمود: ولى برنامه خدا جز اين است، زيرا خداوند، اعمال نيك همين مرد جولاى تهيدست را مى  پذيرد، و حوران بهشتى را به ازدواج او در مى  آورد، اما تو از روى كبر و نخوت، از خويشاوندى با مؤمنى كه شايسته همسرى حوران بهشتى است ناخشنود و ناراحتى. عبدالله از سر تسليم خنديد و گفت: براستى كه سينه  هاى شما رويش گاه درختان تناور دانش است، ميوه هاى درخت دانش از آن شماست و برگ هاى آن در اختيار مردم.-<ref> [[كشف الغمة]] 2/362، بحار 46/356، [[اعيان الشيعة]] 1/ 653.</ref>
+
'''مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد'''
  
با اين بيان، امام باقر علیه السلام به عبدالله معمر تفهيم كرد كه: درستى و نادرستى احكام دين و حلال بودن و حرام بودن امور، با ذوق و سليقه شخصى مردم و يا آداب و رسوم و تعصب هاى قومى قابل سنجش و محاسبه نيست.
+
رمز بقاى دین در واقع‌بینى و سازگارى آن با نیازها و شرایط گوناگونى است که در طول زندگى نسل ها، یکى پس از دیگرى رخ مى  نماید. شریعت و مکتب، آن گاه مى  تواند در بستر تاریخ تداوم یابد، که قادر به حل معضلات اجتماعى و پاسخ گو به پرسش هاى عقیدتى و عملى مردم باشد. مبانى عقیدتى، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیازمند دقت و تلاش براى فهم هر چه عمیق تر آن، اما برنامه  هاى عملى و قوانین دستورى دین، با این که متکى بر ملاک هاى واقعى است، ولى از آن جا که موضوعات خارجى و مسایل مستحدث در زندگى جوامع، همواره متحول و متغیر است.
  
'''مبارزه با قياس در ميدان اجتهاد'''
+
شناخت حکم هر حادثه نیازمند [[اجتهاد]] و استنباط مى  باشد. استنباط احکام و نسبت دادن آن ها به خدا و شریعت، کارى است سنگین و خطر آفرین، زیرا همان  گونه که حیات دین در صحنه زندگى انسان ها، مبتنى بر اجتهاد مى  باشد، از سوى دیگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احکام منحط و غیر واقعى به شریعت، خود مایه زوال و نابودى دین خواهد بود.
  
رمز بقاى دين در واقع  بينى و سازگارى آن با نيازها و شرايط گوناگونى است كه در طول زندگى نسل ها، يكى پس از ديگرى رخ مى  نمايد. شريعت و مكتب، آن گاه مى  تواند در بستر تاريخ تداوم يابد، كه قادر به حل معضلات اجتماعى و پاسخ گو به پرسش هاى عقيدتى و عملى مردم باشد. مبانى عقيدتى، همواره ثابت و غير متغيرند و نيازمند دقت و تلاش براى فهم هر چه عميق تر آن، اما برنامه هاى عملى و قوانين دستورى دين، با اين كه متكى بر ملاك هاى واقعى است، ولى از آن جا كه موضوعات خارجى و مسايل مستحدث در زندگى جوامع، همواره متحول و متغير است.
+
نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه دینى، همانند نقش طبابت و پزشکان در جامعه بشرى است. اگر طبیبان راه درستى را در مداواى بیماری ها در پیش گیرند، عمل آنان شفابخش و سازنده است، ولى اگر راه نادرست و داروهاى نامناسبى را تجویز نمایند، نه تنها بیماران بهبود نیافته که چه بسا بیمارى آنان شدت مى  یابد. فقیهان و مجتهدان نیز در صدد پاسخگویى به مسایل جدید و مورد ابتلاى جامعه خویشند، و چنانچه در این کار از ملاک ها و شیوه  هاى غلط پیروى کنند، چهره دین را مخدوش و نظام عملى آن را معیوب ساخته اند. پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، یکى از نیازهاى مبرم جامعه اسلامى، اجتهاد و شناخت احکام بر اساس قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله بود.
  
شناخت حكم هر حادثه نيازمند اجتهاد و استنباط مى  باشد. استنباط احكام و نسبت دادن آن ها به خدا و شريعت، كارى است سنگين و خطر آفرين، زيرا همان  گونه كه حيات دين در صحنه زندگى انسان ها، مبتنى بر [[اجتهاد]] مى  باشد، از سوى ديگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احكام منحط و غير واقعى به شريعت، خود مايه زوال و نابودى دين خواهد بود.
+
ما در مطالب قبل یادآور شدیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با پیش بینى این امر و معرفى على علیه السلام به عنوان مبین احکام و مفسر قرآن، در جهت رفع نیازهاى آینده جهان اسلام، گام اساسى را برداشت، ولى آنان که على علیه السلام را نخست از میدان سیاست و به دنبال آن از مرجعیت دینى و فکرى منزوى ساختند، در میدان عمل با بن بست ها مواجه شده و دست به کار اجتهاد شدند، اما اجتهادى که با روح دین سازگار نبود و شرایط لازم را دربرنداشت.
  
نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه دينى، همانند نقش طبابت و پزشكان در جامعه بشرى است. اگر طبيبان راه درستى را در مداواى بيماري ها در پيش گيرند، عمل آنان شفابخش و سازنده است، ولى اگر راه نادرست و داروهاى نامناسبى را تجويز نمايند، نه تنها بيماران بهبود نيافته كه چه بسا بيمارى آنان شدت مى  يابد. فقيهان و مجتهدان نيز در صدد پاسخگويى به مسايل جديد و مورد ابتلاى جامعه خويشند، و چنانچه در اين كار از ملاك ها و شيوه  هاى غلط پيروى كنند، چهره دين را مخدوش و نظام عملى آن را معيوب ساخته اند. پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، يكى از نيازهاى مبرم جامعه اسلامى، اجتهاد و شناخت احكام بر اساس قرآن و سنت رسول الله صلی الله  علیه و آله بود.
+
بکارگیرى قیاس و استحسان و فهم شخصى در استنباط احکام، از جمله مشکلاتى بود که در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه معصومین علیه السلام را به عنوان عالمان واقعى دین و وارثان علم پیامبر صلی الله علیه و آله، واداشت تا جامعه علمى را به ره یافتن انحراف در فهم احکام هشدار دهند.
  
ما در مطالب قبل يادآور شديم كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله با پيش بينى اين امر و معرفى على علیه السلام به عنوان مبين احكام و مفسر قرآن، در جهت رفع نيازهاى آينده جهان اسلام، گام اساسى را برداشت، ولى آنان كه على علیه السلام را نخست از ميدان سياست و به دنبال آن از مرجعيت دينى و فكرى منزوى ساختند، در ميدان عمل با بن بست ها مواجه شده و دست به كار اجتهاد شدند، اما اجتهادى كه با روح دين سازگار نبود و شرايط لازم را دربرنداشت.
+
بر این اساس، یکى از محورهاى عمده تعلیمات [[ائمه اطهار]] علیهم السلام، بویژه [[امام باقر]] علیه السلام و [[امام صادق]] علیه السلام، زدایش قیاس و استحسان از محیط [[فقه|فقاهت]] و اجتهاد بود.
  
بكارگيرى قياس و استحسان و فهم شخصى در استنباط احكام، از جمله مشكلاتى بود كه در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه معصومين علیه السلام را به عنوان عالمان واقعى دين و وارثان علم پيامبر صلی الله علیه و آله، واداشت تا جامعه علمى را به ره يافتن انحراف در فهم احكام هشدار دهند.
+
امام باقر علیه السلام در این زمینه مى  فرمود: «إن السنة لا تقاس، و کیف تقاس السنة و الحائض تقضى الصیام و لا تقضى الصلوة».-<ref> المحاسن، باب المقائیس و الرأى ۲۱۴، بحار ۲/ ۳۰۸.</ref>
  
بر اين اساس، يكى از محورهاى عمده تعليمات [[ائمه اطهار]] علیهم السلام، بويژه [[امام باقر]] علیه السلام و [[امام صادق]] علیه السلام، زدايش قياس و استحسان از محيط [[فقاهت]] و اجتهاد بود.
+
سنت و احکام شرعى از طریق قیاس قابل شناخت نیست، چگونه مى  توان قیاس را ملاک قرار داد، با این که زن حایض پس از دوران حیض مى  بایست [[روزه]] را قضا کند، ولى قضاى نماز بر او واجب نیست.
  
امام باقر علیه السلام در اين زمينه مى  فرمود: «إن السنة لا تقاس، و كيف تقاس السنة و الحائض تقضى الصيام و لا تقضى الصلوة».-<ref> المحاسن، باب المقائيس و الرأى 214، بحار 2/ 308.</ref>
+
در سخنى دیگر به [[زرارة بن اعين شيبانى|زراره]] سفارش فرموده است: «یا زرارة ایاک و اصحاب القیاس فى الدین، فانهم ترکوا علم ما وکلوا به و تکلفوا ما قد کفوه، یتأولون الأخبار و یکذبون على الله عز و جل...».-<ref> بحار ۲/ ۳۰۹.</ref>
  
سنت و احكام شرعى از طريق قياس قابل شناخت نيست، چگونه مى  توان قياس را ملاك قرار داد، با اين كه زن حايض پس از دوران حيض مى  بايست [[روزه]] را قضا كند، ولى قضاى نماز بر او واجب نيست.
+
اى زراره! از کسانى که در کار دین به قیاس پرداخته  اند، دورى گزین، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود تجاوز کرده اند، آن چه را مى  بایست فراگیرند، کنار نهاده و به چیزى پرداخته  اند که به آن ها وانهاده نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل کرده و تأویل مى  کنند و بر خدا دروغ مى  بندند.
  
در سخنى ديگر به زراره سفارش فرموده است: «يا زرارة اياك و اصحاب القياس فى الدين، فانهم تركوا علم ما وكلوا به و تكلفوا ما قد كفوه، يتأولون الأخبار و يكذبون على الله عز و جل...».-<ref> بحار 2/ 309.</ref>
+
و نیز امام باقر علیه السلام مى  فرمود: «ادنى الشرک ان یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض علیه»-<ref> همان ۲/ ۳۰۴.</ref>؛ کمترین مرتبه شرک این است که شخص نظریه  اى را از پیش خود (و بدون حجت شرعى) بنیان نهد و همان نظر را ملاک حب و بغض و داوری ها قرار دهد.
  
اى زراره! از كسانى كه در كار دين به قياس پرداخته  اند، دورى گزين، زيرا آنان از قلمرو تكليف خود تجاوز كرده اند، آن چه را مى  بايست فراگيرند، كنار نهاده و به چيزى پرداخته  اند كه به آن ها وانهاده نشده است، روايات را به ذوق خود تجزيه و تحليل كرده و تأويل مى  كنند و بر خدا دروغ مى  بندند.
+
محمد بن طیار از اصحاب امام باقر علیه السلام گوید: قال لى ابوجعفر علیه السلام: تخاصم الناس؟ قلت: نعم. قال: و لا یسألونک عن شى ء، الا قلت فیه شیئا؟ قلت: نعم، قال: فأین باب الرد إذا؟-<ref> همان ۲/ ۳۰۴.</ref>
  
و نيز امام باقر علیه السلام مى  فرمود: «ادنى الشرك ان يبتدع الرجل رأيا فيحب عليه و يبغض عليه»-<ref> همان 2/ 304.</ref>؛ كمترين مرتبه شرك اين است كه شخص نظريه اى را از پيش خود (و بدون حجت شرعى) بنيان نهد و همان نظر را ملاك حب و بغض و داوري ها قرار دهد.
+
امام باقر علیه السلام به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث مى  پردازى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: آیا هر چه از تو مى  پرسند، تو به هر حال پاسخى در قبال آن ارائه مى  کنى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعى آن را به اهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع مى دهى!
  
[[محمد بن طيار]] از اصحاب امام باقر علیه السلام گويد: قال لى ابوجعفر علیه السلام: تخاصم الناس؟ قلت: نعم. قال: و لا يسألونك عن شى ء، الا قلت فيه شيئا؟ قلت: نعم، قال: فأين باب الرد إذا؟-<ref> همان 2/ 304.</ref>
+
در این بیان، امام علیه السلام به محمد بن طیار یادآور شده است که هیچ فردى جز [[عصمت|معصومین]] علیه السلام نباید خود را در مرحله اى فرض کند که مى  تواند به اتکاى رأى و اندیشه خود همه پرسش ها را پاسخ دهد، و آن جا که نتوانست به تمثیل و تشبیه و [[قیاس در فقه|قیاس]] متکى گردد! بلکه همواره در مسایل مورد ابتلا، زمینه هاى پیچیده و مبهمى وجود دارد که علم آن صرفا در اختیار مفسران واقعى قرآن و اهل بیت رسالت است و باید به آنان رجوع کرد.
  
امام باقر علیه السلام به من فرمود: آيا تو با مردم به بحث مى  پردازى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: آيا هر چه از تو مى  پرسند، تو به هر حال پاسخى در قبال آن ارائه مى  كنى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: پس در چه زمينه سكوت كرده و علم و دانش واقعى آن را به  اهلش (اهل بيت عليهم السلام) ارجاع مى دهى!
+
'''تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد'''
  
در اين بيان، امام علیه السلام به محمد بن طيار يادآور شده است كه هيچ فردى جز معصومين علیه السلام نبايد خود را در مرحله اى فرض كند كه مى  تواند به اتكاى رأى و انديشه خود همه پرسش ها را پاسخ دهد، و آن جا كه نتوانست به تمثيل و تشبيه و قياس متكى گردد! بلكه همواره در مسايل مورد ابتلا، زمينه  هاى پيچيده و مبهمى وجود دارد كه علم آن صرفا در اختيار مفسران واقعى قرآن و اهل بيت رسالت است و بايد به آنان رجوع كرد.
+
تعلیم مسایل فقهى و پاسخگویى به پرسش ها در زمینه [[احکام|احکام شرعى]]، یکى از زمینه هاى مهم زندگى ائمه علیهم السلام به ویژه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بوده است. عصر امام باقر علیه السلام، آغاز پیدایش فرصتى بود تا حاملان واقعى علوم قرآن، بتوانند به تعلیم شاگردان و ترویج احکام و تحکیم مبانى فقهى بپردازند. البته این زمینه ها در عصر امام صادق علیه السلام هموارتر گشت و از آن پس دوره سخت گیرى فزون تر حاکمان نسبت به ائمه ادامه یافت و این زجر و شکنجه تداوم داشت تا عصر امامت به [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]] انجامید.
  
'''تعليم فقه و شيوه صحيح اجتهاد'''
+
امام باقر علیه السلام در تصحیح اندیشه ها و زدایش انحراف ها، تنها به مبارزه و رویارویى اکتفا نکرد، بلکه با بیان احکام و گاه تبیین شیوه استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر، پایه  هاى فقاهت و اجتهاد صحیح را استحکام بخشید.
  
تعليم مسايل فقهى و پاسخگويى به پرسش ها در زمينه [[احكام شرعى]]، يكى از زمينه  هاى مهم زندگى ائمه علیهم السلام به ويژه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بوده است. عصر امام باقر علیه السلام، آغاز پيدايش فرصتى بود تا حاملان واقعى علوم قرآن، بتوانند به تعليم شاگردان و ترويج احكام و تحكيم مبانى فقهى بپردازند. البته اين زمينه ها در عصر امام صادق علیه السلام هموارتر گشت و از آن پس دوره سخت گيرى فزون تر حاكمان نسبت به ائمه ادامه يافت و اين زجر و شكنجه تداوم داشت تا عصر امامت به [[غيبت]] انجاميد.
+
روایات [[فقه|فقهى]] نقل شده از امام باقر علیه السلام، بیش از آن است که بتوان در این مجموعه گرد آورد، زیرا کمتر بابى از ابواب فقهى را مى توان یافت که در فروع مختلف آن، سخنى از امام باقر علیه السلام وارد نشده باشد. مجموعه  هاى روایى ـ فقهى خود گواه این سخن است.
  
امام باقر علیه السلام در تصحيح انديشه  ها و زدايش انحراف ها، تنها به مبارزه و رويارويى اكتفا نكرد، بلكه با بيان احكام و گاه تبيين شيوه استنباط احكام از قرآن و سنت پيامبر، پايه هاى فقاهت و اجتهاد صحيح را استحكام بخشيد.
+
محمد ابو زهره از پژوهشگران اهل سنت در کتاب تفصیلى خویش الامام الصادق در تبیین جایگاه علمى و معنوى امام باقر علیه السلام مى  گوید: امام محمد باقر علیه السلام وارث پدر خویش در پیشوایى علمى و مقام شریف هدایت گرى بود. از این جهت عالمان از شهرها و سرزمین هاى اسلامى به جانب وى  رهسپار مى  شدند، هیچ فردى ـ از عالمان ـ به [[مدینه]] وارد نمى  شد، مگر این که براى کسب معرفت و دانش به خانه امام محمد باقر علیه السلام مراجعه مى کرد.
  
روايات فقهى نقل شده از امام باقر علیه السلام، بيش از آن است كه بتوان در اين مجموعه گرد آورد، زيرا كمتر بابى از [[ابواب فقهى]] را مى  توان يافت كه در فروع مختلف آن، سخنى از امام باقر علیه السلام وارد نشده باشد. مجموعه هاى روايى ـ فقهى خود گواه اين سخن است.
+
در میان کسانى که به خدمت وى مى  رسیدند، هم چهره  هاى شیعى و هم سنى دیده مى  شوند و گاه منحرفان افراط گر نیز خود را به وى نزدیک مى  کردند ولى امام در برابر آنان موضعى قاطع گرفته و ایشان را طرد مى کرد.
  
[[محمد ابو زهره]] از پژوهشگران اهل سنت در كتاب تفصيلى خويش الامام الصادق در تبيين جايگاه علمى و معنوى امام باقر علیه السلام مى  گويد: امام محمد باقر علیه السلام وارث پدر خويش در پيشوايى علمى و مقام شريف هدايت گرى بود. از اين جهت عالمان از شهرها و سرزمين هاى اسلامى به جانب وى رهسپار مى  شدند، هيچ فردى ـ از عالمان ـ به [[مدينه]] وارد نمى  شد، مگر اين كه براى كسب معرفت و دانش به خانه امام محمد باقر علیه السلام مراجعه مى  كرد.
+
بسیارى از پیشوایان فقه و حدیث به حضور وى رسیده اند، از آن جمله: [[سفیان ثورى]]، [[سفیان بن عیینه]] ـ محدث مکه ـ و [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] ـ فقیه اهل [[عراق]]. مرام امام باقر علیه السلام چنین بود که هر گاه فردى به حضورش مى رسید، حقایق ناب را براى او تبیین مى  کرد.-<ref> الامام الصادق، حیاته و عصره ـ آراؤه و فقهه ۲۲.</ref>
  
در ميان كسانى كه به خدمت وى مى  رسيدند، هم چهره  هاى شيعى و هم سنى ديده مى  شوند و گاه منحرفان افراط گر نيز خود را به وى نزديك مى  كردند ولى امام در برابر آنان موضعى قاطع گرفته و ايشان را طرد مى  كرد.
+
ابو زهره سپس به نقل گفتگویى که میان امام باقر علیه السلام و ابو حنیفه در زمینه رد قیاس و نقش آن در تحریف دین صورت گرفته، پرداخته است و در پى آن مى  گوید: از این گفتگو ـ که امام باقر علیه السلام در موضع ارشاد و بازجویى از روش ابو حنیفه قرار گرفته ـ استفاده مى  شود که امام باقر علیه السلام براى علماى عصر خود، عنوان پیشوایى داشته است، زیرا عالمان به حضور وى مى  رسیده اند و او بر اساس گزارش ها و اطلاعاتى که از آنان در اختیار داشته به نقد و محاسبه ایشان مى  پرداخته است. چونان رئیسى که بر نیروهاى تحت سرپرستى خود حکم مى  کند تا بر راه حق گام نهند و آنان نیز با کمال میل و رغبت این ریاست و پیشوایى را پذیرفته باشند.-<ref> همان، ۲۴.</ref>
  
بسيارى از پيشوايان فقه و حديث به حضور وى رسيده اند، از آن جمله: [[سفيان ثورى]]، [[سفيان بن عيينه]] ـ محدث مكه ـ و [[ابو حنيفه]] ـ فقيه اهل عراق. مرام امام باقر علیه السلام چنين بود كه هر گاه فردى به حضورش مى  رسيد، حقايق ناب را براى او تبيين مى  كرد.-<ref> الامام الصادق، حياته و عصره ـ آراؤه و فقهه 22.</ref>
+
دلایل و قراینى که صحت نظریه ابو زهره را در این زمینه تأیید مى  کند، فراوان است. از آن جمله روایتى را مى  توان نام برد که [[ابو حمزه ثمالى]] نقل کرده است: ابو حمزه ثمالى مى  گوید: در مسجد الرسول صلی الله علیه و آله نشسته بودم که مردى پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستى؟ گفتم: از مردم [[کوفه]] ام. به او گفتم: در جستجوى چه هستى؟ مرد گفت: آیا [[امام باقر علیه السلام|ابو جعفر محمد بن على]] علیه السلام را مى شناسى؟ گفتم: آرى مى  شناسم، به ایشان چه کار دارى؟ مرد گفت: چهل مسأله آماده کرده ام تا از او سؤال کنم. آن چه پاسخ داد، حقش را بگیرم و باطلش را وانهم. ابوحمزه گوید: به او گفتم: آیا فرق [[حق]] و [[باطل]] را مى  دانى و ملاک تشخیص آن را مى  شناسى! مرد گفت: آرى مى شناسم. گفتم: اگر حق و باطل را مى  شناسى و ملاک آن را در دست دارى، پس چه نیازى به امام باقر علیه السلام خواهى داشت؟! مرد گفت: شما کوفیان کم ظرفیت و ناشکیبایید!
  
ابو زهره سپس به نقل گفتگويى كه ميان امام باقر علیه السلام و ابو حنيفه در زمينه رد قياس و نقش آن در تحريف دين صورت گرفته، پرداخته است و در پى آن مى  گويد: از اين گفتگو ـ كه امام باقر علیه السلام در موضع ارشاد و بازجويى از روش ابو حنيفه قرار گرفته ـ استفاده مى  شود كه امام باقر علیه السلام براى علماى عصر خود، عنوان پيشوايى داشته است، زيرا عالمان به حضور وى مى  رسيده اند و او بر اساس گزارش ها و اطلاعاتى كه از آنان در اختيار داشته به نقد و محاسبه ايشان مى  پرداخته است. چونان رئيسى كه بر نيروهاى تحت سرپرستى خود حكم مى  كند تا بر راه حق گام نهند و آنان نيز با كمال ميل و رغبت اين رياست و پيشوايى را پذيرفته باشند.-<ref> همان، 24.</ref>
+
در این میان، امام باقر علیه السلام وارد مسجد شد، در حالى که جمعى از مردم خراسان و افراد دیگر اطراف او را گرفته، درباره مسایل [[حج]] از آن حضرت سؤال مى  کردند. مدتى گذشت تا امام باقر علیه السلام در جایگاه خود نشست و آن مرد هم نزدیک امام، جایى براى خود جستجو کرد.
  
دلايل و قراينى كه صحت نظريه ابو زهره را در اين زمينه تأييد مى  كند، فراوان است. از آن جمله روايتى را مى  توان نام برد كه [[ابو حمزه ثمالى]] نقل كرده است: ابو حمزه ثمالى مى  گويد: در مسجد الرسول صلی الله علیه و آله نشسته بودم كه مردى پيش آمد، سلام كرد و گفت: تو كيستى؟ گفتم: از مردم كوفه ام. به او گفتم: در جستجوى چه هستى؟ مرد گفت: آيا ابو جعفر محمد بن على علیه السلام را مى شناسى؟ گفتم: آرى مى  شناسم، به ايشان چه كار دارى؟ مرد گفت: چهل مسأله آماده كرده ام تا از او سؤال كنم. آن چه پاسخ داد، حقش را بگيرم و باطلش را وانهم. ابوحمزه گويد: به او گفتم: آيا فرق حق و باطل را مى  دانى و ملاك تشخيص آن را مى  شناسى! مرد گفت: آرى مى شناسم. گفتم: اگر حق و باطل را مى  شناسى و ملاك آن را در دست دارى، پس چه نيازى به امام باقر علیه السلام خواهى داشت؟! مرد گفت: شما كوفيان كم ظرفيت و ناشكيباييد!
+
ابو حمزه مى  گوید: من سعى کردم جایى بنشینم که گفتگوى امام با انبوه اطرافیانش را بشنوم، مردم یکى پس از دیگرى مطالب خود را سؤال کردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام علیه السلام رو به جانب آن مرد کرده، پرسیدند، تو کیستى؟ مرد گفت: من قتادة بن دعامه بصرى هستم. امام فرمود: تو فقیه اهل بصره هستى؟ مرد گفت: آرى.
  
در اين ميان، امام باقر علیه السلام وارد مسجد شد، در حالى كه جمعى از مردم خراسان و افراد ديگر اطراف او را گرفته، درباره مسايل [[حج]] از آن حضرت سؤال مى  كردند. مدتى گذشت تا امام باقر علیه السلام در جايگاه خود نشست و آن مرد هم نزديك امام، جايى براى خود جستجو كرد.
+
امام فرمود: واى بر تو، اى قتادة! خداوند بندگان شایسته اى را آفریده است تا حجت بر دیگران باشند، آنان «اوتاد» زمین و بر پا دارنده امر الهى و نخبگان علم خدایند و خداوند آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است.
  
ابو حمزه مى  گويد: من سعى كردم جايى بنشينم كه گفتگوى امام با انبوه اطرافيانش را بشنوم، مردم يكى پس از ديگرى مطالب خود را سؤال كردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام علیه السلام رو به جانب آن مرد كرده، پرسيدند، تو كيستى؟ مرد گفت: من [[قتادة بن دعامه]] بصرى هستم. امام فرمود: تو فقيه اهل بصره هستى؟ مرد گفت: آرى.
+
قتادة پس از سکوتى طولانى گفت: به خدا سوگند، من تا کنون، در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روى [[ابن عباس]] نشسته  ام، ولى آن گونه که اکنون در برابر شما مضطرب شده  ام، در مقابل هیچ کدام شان احساس نگرانى و اضطراب نداشته ام.
  
امام فرمود: واى بر تو، اى قتادة! خداوند بندگان شايسته اى را آفريده است تا حجت بر ديگران باشند، آنان «اوتاد» زمين و بر پا دارنده امر الهى و نخبگان علم خدايند و خداوند آنان را قبل از آفرينش ديگر بندگان برگزيده است.
+
امام باقر علیه السلام فرمود: تو مى دانى کجا نشسته اى؟ تو در مقابل خاندانى هستى که خداوند درباره آن فرموده است: «{{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ}}»-<ref> [[سوره نور]]/ ۳۶.</ref> و نیز فرموده است: «{{متن قرآن|رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ...}}».-<ref> همان/ ۳۷.</ref>
  
قتادة پس از سكوتى طولانى گفت: به خدا سوگند، من تا كنون، در برابر فقيهان بسيار و نيز پيش روى ابن عباس نشسته ام، ولى آن گونه كه اكنون در برابر شما مضطرب شده ام، در مقابل هيچ كدام شان احساس نگرانى و اضطراب نداشته ام.
+
پس جایگاه تو آن جاست ـ که خود مى  دانى ـ و ما آن خاندانیم که خدا توصیف کرده است. در این هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتى، فدایت شوم، آن خانه  ها که خدا اجازه داده است نام و یاد و تسبیح او در آن ها برده شود، نه خانه هاى ساخته شده از سنگ و خاک است، که شما خاندانید.
  
امام باقر علیه السلام فرمود: تو مى دانى كجا نشسته اى؟ تو در مقابل خاندانى هستى كه خداوند درباره آن فرموده است: «فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه، يسبح  له فيها بالغدو و الآصال»-<ref> [[سوره نور]]/ 36.</ref> و نيز فرموده است: «رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله، و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة».-<ref> همان/ 37.</ref>
+
قتاده گفت: پس اکنون بفرمایید که پنیر چه حکمى دارد؟! امام باقر علیه السلام لبخندى زد و فرمود: آیا آن همه پرسش تو به همین سؤال خلاصه شده است! قتاده گفت: همه را اکنون فراموش کرده و بیاد نمى آورم! امام فرمود: اشکالى ندارد.-<ref> [[اصول کافی|اصول کافى]]، ۶/۲۵۶، بحار، ۴۶/۳۵۸، الانوار البهیة، ۱۱۸، [[اعیان الشیعه|اعیان الشیعة]]، ۱/ ۶۵۲.</ref> سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام علیه السلام پاسخ هایى مستدل در جواب وى ارائه داد.
  
پس جايگاه تو آن جاست ـ كه خود مى  دانى ـ و ما آن خاندانيم كه خدا توصيف كرده است. در اين هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتى، فدايت شوم، آن خانه  ها كه خدا اجازه داده است نام و ياد و تسبيح او در آن ها برده شود، نه خانه  هاى ساخته شده از سنگ و خاك است، كه شما خاندانيد.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
قتاده گفت: پس اكنون بفرماييد كه پنير چه حكمى دارد؟! امام باقر علیه السلام لبخندى زد و فرمود: آيا آن همه پرسش تو به همين سؤال خلاصه شده است! قتاده گفت: همه را اكنون فراموش كرده و بياد نمى آورم! امام فرمود: اشكالى ندارد.-<ref> [[اصول كافى]] 6/256، بحار 46/358، الانوار البهية 118، اعيان الشيعة 1/ 652.</ref> سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام علیه السلام پاسخ هايى مستدل در جواب وى ارائه داد.
+
==منابع==
 +
احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 94.
  
==پانویس==
+
{{شناختنامه امام محمد باقر (ع)}}
<references/>
 
  
==منابع==
+
[[رده:امام باقر علیه السلام]]
احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 94
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۰۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسایل عقیدتى و عبادى و سیاسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا که این منبع ژرف نیاز به مفسرانى آشنا با پیام وحی داشت و دست هاى سیاست، این مفسران واقعى اهل بیت علیهم السلام را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نیازهاى اعتقادى و پرسش هاى عبادى و مسایل مستحدث یکى پس از دیگرى رخ نمود و کسانى که در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مى شدند، ناگزیر باید جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارک مى دیدند!

عدم احاطه کامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از یک سو، و عدم آشنایى آنان با فرهنگ ویژه وحى از سوى دیگر، سبب گردید تا با قیاس و توجیه گرى و استحسان و تکیه بر آراى شخصى و گاه احادیث بى ریشه و اقوال بى اساس، عقیده اى را ابراز کرده و یا فتوایى دهند. بنابراین، یکى از راه هاى اساسى مبارزه با این مشکل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غیر مستند به وحى بود.

امام باقر علیه السلام در این راستا مى فرمود: هرگاه من حدیث و سخنى براى شما گفتم، ریشه و مستند قرآنى آن را از من جویا شوید. سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله از قیل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زیاد، نهى کرده است.

به آن حضرت گفته شد: این مطالب در کجاى قرآن آمده است؟ امام باقر علیه السلام فرمود: در قرآن آمده است: « لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ...»-[۱]؛ (این آیه دلالت مى کند که بیشتر سخنان نجوایى و به درازا کشیده فاقد ارزش است، مگر سخنى که در آن امر به انفاق یا کار نیک و یا اصلاح میان مردم باشد).

«وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا...»-[۲]؛ (از این آیه استفاده مى شود که اموال را نباید در معرض نابودى و تباهى قرار داد).

«...لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ...»-[۳]؛ (و این آیه مى نمایاند که هر سؤالى شایسته و مفید و مثبت نیست، و چه بسا پرسش هایى که به ناراحتى و نگرانى خود انسان بینجامد).-[۴]

امام باقر علیه السلام با این شیوه، در صدد بود تا روحیه قرآن گرایى را در میان اهل دانش و جامعه اسلامى تقویت نماید، و از این طریق انحراف بینش هاى سطحى و عالم نمایان خود محور را به مردم یادآور شود، چه، در برخى مباحثه ها، با صراحتى فزونتر به این نکته پرداخته است: حسن بصرى نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: آمده ام تا مطالبى درباره قرآن از شما بپرسم.

امام فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره نیستى؟ پاسخ داد: این چنین گفته مى شود. امام فرمود: آیا در بصره شخصى هست که تو مسایل و احکام را از او دریافت کنى؟ پاسخ داد: خیر. امام فرمود: بنابراین، همه مردم بصره، مسایل دینشان را از تو مى گیرند؟ گفت: آرى.

امام باقر علیه السلام فرمود: سبحان الله! مسؤولیت بزرگى را به گردن گرفته اى. از جانب تو سخنى برایم نقل کرده اند که نمى دانم واقعا تو آن را گفته اى یا بر تو دروغ بسته اند. حسن بصرى گفت: آن سخن چیست؟ امام فرمود: مردم گمان کرده اند که تو معتقدى خداوند امور بندگان را به خود آنان تفویض کرده است! حسن بصرى سکوت اختیار کرده و هیچ نمى گفت!

امام باقر علیه السلام براى این که وى را به ریشه اشتباهش متوجه سازد و بنمایاند که عامل اصلى کج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برایش نمونه اى روشن آورد و گفت: اگر خداوند در قرآنش به کسى ایمنى داده باشد، آیا براستى پس از این ایمنى تضمین شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟ حسن بصرى گفت: خیر، ترسى بر او نخواهد بود.

امام باقر علیه السلام فرمود: اکنون آیه اى را برایت مى خوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمى کنم که آن آیه را به گونه صحیح تفسیر کرده باشى، و اگر غلط تفسیر کرده اى، هم خودت را هلاک کرده اى و هم پیروانت را.

آن آیه این است: «وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ».-[۵]؛ شنیده ام که گفته اى مراد از سرزمین مبارک و امن، سرزمین مکه است؟ آیا کسانى که براى حج به مکه سفر مى کنند مورد هجوم راهزنان قرار نمى گیرند و در مسیر آن هیچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمى دهند؟ حسن بصرى گفت: چرا. امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند و امنیت دارند؟! این آیه مثالى است که خداوند درباره ما اهل بیت رسالت، بیان داشته است. ما سرزمین مبارکیم و سرزمین هاى آشکار (قرى ظاهرة) نمایندگان و فقهاى پیرو ما هستند که میان ما و شیعیانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان مى رساندند.

«قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ» مثالى است از حرکت و کاوش علمى.

«سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا» مثالى است از تهییج مردم براى کسب هماره دانش در زمینه حلال و حرام و واجبات و احکام از اهل بیت علیهم السلام.

هرگاه مردم از این طریق معارف دین را دریافت کنند، ایمن از شک و گمراهى اند... اى حسن بصرى! اگر به تو بگویم جاهل اهل بصره اى سخنى به گزاف نگفته ام، از اعتقاد به تفویض اجتناب کن، زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستى، تمام کار خلق را به ایشان واننهاده و از سوى دیگر ایشان را به ناروا بر گناهان مجبور نساخته است.-[۶]

نظیر چنین مباحثه اى از امام باقر علیه السلام با قتادة بن دعامة نیز نقل شده است: قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهاى بصره به شمار مى آید. امام به او فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره اى؟ قتاده گفت: چنین گمان مى کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسیر مى کنى یا از روى ناآگاهى؟ قتادة گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسیر مى کنم. امام فرمود: اگر به راستى بر اساس علم تفسیر مى کنى، از تو سؤال مى کنم که مراد از آیه « سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ» چیست؟ قتادة نظریه اى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او یادآور شد.-[۷]

رویارویى با بدعت و بدعت گذاران

بدعت در نظام عقیدتى و دستورى دین، یکى از نمود هاى بارز انحراف از مسیر وحى مى باشد، که عوامل و انگیزه هاى مختلفى در پیدایش و شکل گیرى آن مؤثر است، از آن جمله:

الف ـ غرض ورزى و تدابیر حیله گرانه عناصر ضددین

کسانى که در باطن و اعماق ضمیر خویش با پیام وحى بیگانه اند، و با شریعت تضاد دارند، زمانى که قادر به مبارزه صریح و علنى با آن نباشند، مى کوشند تا با نفوذ دادن ایده هاى غیر دینى و برنامه هاى غیر الهى در مجموعه باورها و دستورهاى مکتبى، به گونه اى خزنده، ماهیت و خاصیت اصلى دین را تضعیف کرده، آن را به انحراف بکشانند.

این حرکت، حرکتى منافقانه است که نسبت به ادیان قبل از اسلام نیز از سوى عناصر مغرض و ناسالم اعمال مى شده است، تا راه ایمان را بر رهروان دین مخدوش سازند. خداوند در افشاى چهره این گروه و نیز تهدید آنان فرموده است: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».-[۸]

واى بر آنان که با دست خویش مطالبى را نوشته و به دروغ مى گویند: این از نزد خداست. هدفشان از این کار دستیابى به پولى اندک است. واى بر آنان از آن چه نوشتند و واى بر آنان از آن چه به دست آوردند!

ب ـ جهل و نارسایى علمى نسبت به مبانى و معارف اصیل دین

پیرایه ها و باورهاى خرافى که گاه در محیط هاى مذهبى رخ مى نماید و به عنوان دین و باور دینى تلقى مى شود، معمولا ناشى از بى اطلاعى توده ها از مبانى اصیل مکتبى است. زمانى که ناآگاهان در مصدر قانونگذارى و یا اجرا قرار گیرند، چون از یک سو ناگزیرند کارها را سامان داده، پاسخى براى حل مشکلات و رخدادها بیابند، و از سوى دیگر آشنایى عمیق با روح دین ندارند، با صلاح دید و تشخیص بشرى خویش یا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانین و ترویج اندیشه هاى غیر دینى پرداخته، آن ها را به نام دین قلمداد مى کنند.

این گونه بدعت ها به هر دو انگیزه، پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسلام رخ نمود، و یکى از رسالت هاى عمده اهل بیت علیهم السلام پیراستن پیرایه ها از دامان معرفت اسلامى و مبارزه با بدعت هایى بود که با انگیزه هاى مختلف صورت مى گرفت. امام على علیه السلام به وجود این بدعت ها هشدار مى داد و مردم را از پیروى آن ها نهى مى کرد و مى فرمود: «ما احدثت بدعة الا ترک بها سنة، فاتقوا البدع و الزموا المهیع».-[۹]

هیچ بدعتى گذاشته نشده، مگر آن که به وسیله آن سنت و روشى از پیامبر صلی الله علیه و آله به فراموشى گراییده است، از بدعت ها بپرهیزید و به راه روشن و نداى رساى ارزش هاى اصیل دین پایبند باشید.

امام باقر علیه السلام در ارائه این مسؤولیت الهى به تبیین مبانى اصیل و سنت هاى محمدى صلی الله علیه و آله پرداخته، نفى و طرد بدعت ها را در محدوده رسالت علمى و عملى خود قرار داده بود. براى دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دین، گاه خود به استدلال مى پرداخت و زمانى به روایات معصومان قبل از خود استشهاد مى کرد و این خطبه را از على بن ابى طالب علیه السلام یادآور مى شد: «ایها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، یقلد فیها رجال رجالا...».-[۱۰]

هان اى مردم، سرآغاز شکل گیرى فتنه ها و انحراف ها، هواها و هوس هایى است که مورد پیروى قرار مى گیرد و احکامى است که در شریعت بدعت گذارده مى شود. در این هوا پرستی ها و بدعت گذاری ها، با کتاب خدا مخالفت مى شود و مردم (به جاى تبعیت از وحی) از یکدیگر پیروى مى کنند!

امام باقر علیه السلام مى فرمود: کسى که به فرمان انسان گنه کار گردن نهد دین ندارد. کسى که به بدعت و سخنان باطلى که به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پایبند باشد، دین ندارد. کسى که چیزى از آیات الهى را انکار نماید، بى بهره از دین است.-[۱۱]

در حقیقت این هر سه عنوان بر کسى که بدعتى را بپذیرد، منطبق شده و صدق مى کند، زیرا بدعت گذار، معصیت کار و افترازننده به خداست و کسى که سخنان او را بپذیرد بى شک با حکم واقعى الهى که در قرآن و سنت یاد شده، مخالفت کرده است.

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا» (سوره کهف/آیه103)مى فرمود: این گروه که زیان کارترین مردمند و سعى و تلاش خویش را در زندگى دنیا به هدر داده و گم کرده اند و جاهلانه مى پندارند که راه درستى را در پیش گرفته اند، نصارا، کشیشان، رهبانان و نیز آن دسته از مسلمانانند که در شبهات و هواهاى نفسانى فرو رفته اند و گروه هایى چون خوارج و اهل بدعت، در زمره ایشان جاى دارند.-[۱۲]

امام باقر علیه السلام در بیانى دیگر فرموده است: کسى که با گناه و ارتکاب کبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، کافر است. کسى که روش و دینى غیر از دین خدا پى نهد، مشرک است.-[۱۳]

گرایش مردم به بدعت ها، داراى عوامل و انگیزه هاى متفاوتى است. گاه بدعت ها به منظور تحریف دین صورت مى گیرد، و گاه ناشى از جهل به مبانى و معارف مکتب است، و زمانى هم معلول تعصب ها و رسوم غلط اجتماعى و یا محاسبه هاى شخصى است. یکى از مسایلى که در عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مشروع بوده، ولى در عصر عمر بن خطاب ممنوع و حرام اعلام گردید، متعه (ازدواج موقت) است. عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح اندیشى شخصى خود، اعلام کرد: متعتان کانتا على عهد رسول الله صلی الله علیه و آله آنهى عنهما و اعاقب علیهما: متعة النساء و متعة الحج.-[۱۴]

دو تمتع در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود داشت و جایز بود، ولى من آن دو را ممنوع کرده، کسانى را که مرتکب آن شوند مجازات مى کنم. آن دو عبارتند از: متعه زنان و متعه حج.

بى شک، عمر در صدور این حکم، از نظر خود دلایلى داشته است، ولى آیا دلایل او و قدرت فهم و تشخیص او مى توانسته با حکم الهى و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله هم سطح قرار گیرد، و آیا او چنین حقى را داشته یا خیر؟ موضوعى است که در کتب فقهى به تفصیل مورد بررسى قرار گرفته است.

از نظر شیعه، این دستور مخالف قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، و بر فرض که شرایط خاص جامعه در مقطعى از زمان، سبب صدور چنین حکمى شده باشد، با تغییر شرایط، باز حکم اولى الهى جارى است. شیعه که خود را بر اساس منابع متقن دینى، موظف به تبعیت از على علیه السلام و ائمه معصومین علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى داند به پیروى از معصومین علیه السلام این حکم را مخالف مصالح جامعه اسلامى مى شمارد.

در همان منبع حدیثى که سخن فوق از عمر بن خطاب نقل شده، این روایت نیز آمده است که على علیه السلام فرمود: «لو لا ما سبق من رأى عمر بن الخطاب لامرت بالمتعة، ثم ما زنى الا شقى».-[۱۵]

اگر نبود که عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان مى دادم که ازدواج موقت صورت گیرد و جایز باشد، زیرا با تجویز ازدواج موقت، گرایش به زنا و فحشاء کاهش مى یافت و جز انسان هاى شقى و دونمایه به زنا روى نمى آورند.-[۱۶]

در این روایت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بیان آن، اندیشه و باور عمر و نیز حکم او به ممنوعیت ازدواج موقت، از اساس زیر سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان چنین دستورى را داده است و مخالفت رسمى على علیه السلام در چنین مسأله اى، مشکلات بزرگترى را در آن عصر بحرانى براى جامعه اسلامى پدید مى آورده، آن حضرت سخن خود را با بیانى که نقل شده به توده ها رسانده است.

این گونه احکام که توسط شخص عمر بنیان نهاده شد، در نسل هاى بعد به عنوان سنت قطعى و احکام تلقى شد و استمرار یافت. چنان که در زمان امام باقر علیه السلام برخى از رهروان راه خلفا بر امام علیه السلام خرده مى گرفتند که چرا فرمان عمر را قبول ندارد و مشروع نمى داند.

عبدالله معمر لیثى از جمله کسانى است که در این زمینه، با امام باقر علیه السلام به بحث نشسته است. او به امام باقر علیه السلام عرض کرد: شنیده ام شما در مورد ازدواج موقت (متعه) فتوا به جواز داده اید! امام فرمود: بلى، خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله به آن عمل کرده اند. عبدالله معمر گفت: ولى عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است!

امام فرمود: بنابراین تو بر سخن رفیقت پایدار باش و من هم بر سخن و رأى رسول خدا استوار خواهم بود! (عبدالله که خود را در میدان بحث به بن بست رسیده یافت، سعى کرد تا با فلسفه بافى و استحسان هاى شخصى و تمسک به ذهنیت ها و تعصب هاى قومى راهى بجوید، از این رو) عبدالله گفت: آیا شما خشنود مى شوى که ببینى شخصى با زنى از بستگان و خانواده شما چنین عملى را انجام دهد!

امام فرمود: اى بى خرد! چرا سخن از زنان به میان مى آورى (ما درباره حکم خدا سخن مى گوییم) آن خدایى که ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و از همه کسانى که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمرده اند، غیرت مندتر است.

آنگاه امام علیه السلام براى این که به او بفهماند، شیوه شناخت حلال و حرام الهى، اتکا به ذوق و سلیقه و تعصب هاى شخصى نیست، فرمود: آیا تو دوست دارى که زنى از خانواده تو به همسرى مردى درآید که جولا و تهیدست است، و در جامعه جایگاهى بس پایین دارد. عبدالله معمر گفت: خیر.

امام فرمود: چرا تو حلال خدا را حرام مى شمارى! (خداوند ازدواج با تهیدستان را ممنوع نکرده است). عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمى دانم، بلکه معتقدم مرد جولا و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست، از این رو خویشاوندى او را دوست ندارم.

امام فرمود: ولى برنامه خدا جز این است، زیرا خداوند، اعمال نیک همین مرد جولاى تهیدست را مى پذیرد، و حوران بهشتى را به ازدواج او در مى آورد، اما تو از روى کبر و نخوت، از خویشاوندى با مؤمنى که شایسته همسرى حوران بهشتى است ناخشنود و ناراحتى. عبدالله از سر تسلیم خندید و گفت: براستى که سینه هاى شما رویش گاه درختان تناور دانش است، میوه هاى درخت دانش از آن شماست و برگ هاى آن در اختیار مردم.-[۱۷]

با این بیان، امام باقر علیه السلام به عبدالله معمر تفهیم کرد که: درستى و نادرستى احکام دین و حلال بودن و حرام بودن امور، با ذوق و سلیقه شخصى مردم و یا آداب و رسوم و تعصب هاى قومى قابل سنجش و محاسبه نیست.

مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد

رمز بقاى دین در واقع‌بینى و سازگارى آن با نیازها و شرایط گوناگونى است که در طول زندگى نسل ها، یکى پس از دیگرى رخ مى نماید. شریعت و مکتب، آن گاه مى تواند در بستر تاریخ تداوم یابد، که قادر به حل معضلات اجتماعى و پاسخ گو به پرسش هاى عقیدتى و عملى مردم باشد. مبانى عقیدتى، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیازمند دقت و تلاش براى فهم هر چه عمیق تر آن، اما برنامه هاى عملى و قوانین دستورى دین، با این که متکى بر ملاک هاى واقعى است، ولى از آن جا که موضوعات خارجى و مسایل مستحدث در زندگى جوامع، همواره متحول و متغیر است.

شناخت حکم هر حادثه نیازمند اجتهاد و استنباط مى باشد. استنباط احکام و نسبت دادن آن ها به خدا و شریعت، کارى است سنگین و خطر آفرین، زیرا همان گونه که حیات دین در صحنه زندگى انسان ها، مبتنى بر اجتهاد مى باشد، از سوى دیگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احکام منحط و غیر واقعى به شریعت، خود مایه زوال و نابودى دین خواهد بود.

نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه دینى، همانند نقش طبابت و پزشکان در جامعه بشرى است. اگر طبیبان راه درستى را در مداواى بیماری ها در پیش گیرند، عمل آنان شفابخش و سازنده است، ولى اگر راه نادرست و داروهاى نامناسبى را تجویز نمایند، نه تنها بیماران بهبود نیافته که چه بسا بیمارى آنان شدت مى یابد. فقیهان و مجتهدان نیز در صدد پاسخگویى به مسایل جدید و مورد ابتلاى جامعه خویشند، و چنانچه در این کار از ملاک ها و شیوه هاى غلط پیروى کنند، چهره دین را مخدوش و نظام عملى آن را معیوب ساخته اند. پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، یکى از نیازهاى مبرم جامعه اسلامى، اجتهاد و شناخت احکام بر اساس قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله بود.

ما در مطالب قبل یادآور شدیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با پیش بینى این امر و معرفى على علیه السلام به عنوان مبین احکام و مفسر قرآن، در جهت رفع نیازهاى آینده جهان اسلام، گام اساسى را برداشت، ولى آنان که على علیه السلام را نخست از میدان سیاست و به دنبال آن از مرجعیت دینى و فکرى منزوى ساختند، در میدان عمل با بن بست ها مواجه شده و دست به کار اجتهاد شدند، اما اجتهادى که با روح دین سازگار نبود و شرایط لازم را دربرنداشت.

بکارگیرى قیاس و استحسان و فهم شخصى در استنباط احکام، از جمله مشکلاتى بود که در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه معصومین علیه السلام را به عنوان عالمان واقعى دین و وارثان علم پیامبر صلی الله علیه و آله، واداشت تا جامعه علمى را به ره یافتن انحراف در فهم احکام هشدار دهند.

بر این اساس، یکى از محورهاى عمده تعلیمات ائمه اطهار علیهم السلام، بویژه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام، زدایش قیاس و استحسان از محیط فقاهت و اجتهاد بود.

امام باقر علیه السلام در این زمینه مى فرمود: «إن السنة لا تقاس، و کیف تقاس السنة و الحائض تقضى الصیام و لا تقضى الصلوة».-[۱۸]

سنت و احکام شرعى از طریق قیاس قابل شناخت نیست، چگونه مى توان قیاس را ملاک قرار داد، با این که زن حایض پس از دوران حیض مى بایست روزه را قضا کند، ولى قضاى نماز بر او واجب نیست.

در سخنى دیگر به زراره سفارش فرموده است: «یا زرارة ایاک و اصحاب القیاس فى الدین، فانهم ترکوا علم ما وکلوا به و تکلفوا ما قد کفوه، یتأولون الأخبار و یکذبون على الله عز و جل...».-[۱۹]

اى زراره! از کسانى که در کار دین به قیاس پرداخته اند، دورى گزین، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود تجاوز کرده اند، آن چه را مى بایست فراگیرند، کنار نهاده و به چیزى پرداخته اند که به آن ها وانهاده نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل کرده و تأویل مى کنند و بر خدا دروغ مى بندند.

و نیز امام باقر علیه السلام مى فرمود: «ادنى الشرک ان یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض علیه»-[۲۰]؛ کمترین مرتبه شرک این است که شخص نظریه اى را از پیش خود (و بدون حجت شرعى) بنیان نهد و همان نظر را ملاک حب و بغض و داوری ها قرار دهد.

محمد بن طیار از اصحاب امام باقر علیه السلام گوید: قال لى ابوجعفر علیه السلام: تخاصم الناس؟ قلت: نعم. قال: و لا یسألونک عن شى ء، الا قلت فیه شیئا؟ قلت: نعم، قال: فأین باب الرد إذا؟-[۲۱]

امام باقر علیه السلام به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث مى پردازى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: آیا هر چه از تو مى پرسند، تو به هر حال پاسخى در قبال آن ارائه مى کنى؟ گفتم: بلى. امام علیه السلام فرمود: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعى آن را به اهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع مى دهى!

در این بیان، امام علیه السلام به محمد بن طیار یادآور شده است که هیچ فردى جز معصومین علیه السلام نباید خود را در مرحله اى فرض کند که مى تواند به اتکاى رأى و اندیشه خود همه پرسش ها را پاسخ دهد، و آن جا که نتوانست به تمثیل و تشبیه و قیاس متکى گردد! بلکه همواره در مسایل مورد ابتلا، زمینه هاى پیچیده و مبهمى وجود دارد که علم آن صرفا در اختیار مفسران واقعى قرآن و اهل بیت رسالت است و باید به آنان رجوع کرد.

تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد

تعلیم مسایل فقهى و پاسخگویى به پرسش ها در زمینه احکام شرعى، یکى از زمینه هاى مهم زندگى ائمه علیهم السلام به ویژه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بوده است. عصر امام باقر علیه السلام، آغاز پیدایش فرصتى بود تا حاملان واقعى علوم قرآن، بتوانند به تعلیم شاگردان و ترویج احکام و تحکیم مبانى فقهى بپردازند. البته این زمینه ها در عصر امام صادق علیه السلام هموارتر گشت و از آن پس دوره سخت گیرى فزون تر حاکمان نسبت به ائمه ادامه یافت و این زجر و شکنجه تداوم داشت تا عصر امامت به غیبت انجامید.

امام باقر علیه السلام در تصحیح اندیشه ها و زدایش انحراف ها، تنها به مبارزه و رویارویى اکتفا نکرد، بلکه با بیان احکام و گاه تبیین شیوه استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر، پایه هاى فقاهت و اجتهاد صحیح را استحکام بخشید.

روایات فقهى نقل شده از امام باقر علیه السلام، بیش از آن است که بتوان در این مجموعه گرد آورد، زیرا کمتر بابى از ابواب فقهى را مى توان یافت که در فروع مختلف آن، سخنى از امام باقر علیه السلام وارد نشده باشد. مجموعه هاى روایى ـ فقهى خود گواه این سخن است.

محمد ابو زهره از پژوهشگران اهل سنت در کتاب تفصیلى خویش الامام الصادق در تبیین جایگاه علمى و معنوى امام باقر علیه السلام مى گوید: امام محمد باقر علیه السلام وارث پدر خویش در پیشوایى علمى و مقام شریف هدایت گرى بود. از این جهت عالمان از شهرها و سرزمین هاى اسلامى به جانب وى رهسپار مى شدند، هیچ فردى ـ از عالمان ـ به مدینه وارد نمى شد، مگر این که براى کسب معرفت و دانش به خانه امام محمد باقر علیه السلام مراجعه مى کرد.

در میان کسانى که به خدمت وى مى رسیدند، هم چهره هاى شیعى و هم سنى دیده مى شوند و گاه منحرفان افراط گر نیز خود را به وى نزدیک مى کردند ولى امام در برابر آنان موضعى قاطع گرفته و ایشان را طرد مى کرد.

بسیارى از پیشوایان فقه و حدیث به حضور وى رسیده اند، از آن جمله: سفیان ثورى، سفیان بن عیینه ـ محدث مکه ـ و ابو حنیفه ـ فقیه اهل عراق. مرام امام باقر علیه السلام چنین بود که هر گاه فردى به حضورش مى رسید، حقایق ناب را براى او تبیین مى کرد.-[۲۲]

ابو زهره سپس به نقل گفتگویى که میان امام باقر علیه السلام و ابو حنیفه در زمینه رد قیاس و نقش آن در تحریف دین صورت گرفته، پرداخته است و در پى آن مى گوید: از این گفتگو ـ که امام باقر علیه السلام در موضع ارشاد و بازجویى از روش ابو حنیفه قرار گرفته ـ استفاده مى شود که امام باقر علیه السلام براى علماى عصر خود، عنوان پیشوایى داشته است، زیرا عالمان به حضور وى مى رسیده اند و او بر اساس گزارش ها و اطلاعاتى که از آنان در اختیار داشته به نقد و محاسبه ایشان مى پرداخته است. چونان رئیسى که بر نیروهاى تحت سرپرستى خود حکم مى کند تا بر راه حق گام نهند و آنان نیز با کمال میل و رغبت این ریاست و پیشوایى را پذیرفته باشند.-[۲۳]

دلایل و قراینى که صحت نظریه ابو زهره را در این زمینه تأیید مى کند، فراوان است. از آن جمله روایتى را مى توان نام برد که ابو حمزه ثمالى نقل کرده است: ابو حمزه ثمالى مى گوید: در مسجد الرسول صلی الله علیه و آله نشسته بودم که مردى پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستى؟ گفتم: از مردم کوفه ام. به او گفتم: در جستجوى چه هستى؟ مرد گفت: آیا ابو جعفر محمد بن على علیه السلام را مى شناسى؟ گفتم: آرى مى شناسم، به ایشان چه کار دارى؟ مرد گفت: چهل مسأله آماده کرده ام تا از او سؤال کنم. آن چه پاسخ داد، حقش را بگیرم و باطلش را وانهم. ابوحمزه گوید: به او گفتم: آیا فرق حق و باطل را مى دانى و ملاک تشخیص آن را مى شناسى! مرد گفت: آرى مى شناسم. گفتم: اگر حق و باطل را مى شناسى و ملاک آن را در دست دارى، پس چه نیازى به امام باقر علیه السلام خواهى داشت؟! مرد گفت: شما کوفیان کم ظرفیت و ناشکیبایید!

در این میان، امام باقر علیه السلام وارد مسجد شد، در حالى که جمعى از مردم خراسان و افراد دیگر اطراف او را گرفته، درباره مسایل حج از آن حضرت سؤال مى کردند. مدتى گذشت تا امام باقر علیه السلام در جایگاه خود نشست و آن مرد هم نزدیک امام، جایى براى خود جستجو کرد.

ابو حمزه مى گوید: من سعى کردم جایى بنشینم که گفتگوى امام با انبوه اطرافیانش را بشنوم، مردم یکى پس از دیگرى مطالب خود را سؤال کردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام علیه السلام رو به جانب آن مرد کرده، پرسیدند، تو کیستى؟ مرد گفت: من قتادة بن دعامه بصرى هستم. امام فرمود: تو فقیه اهل بصره هستى؟ مرد گفت: آرى.

امام فرمود: واى بر تو، اى قتادة! خداوند بندگان شایسته اى را آفریده است تا حجت بر دیگران باشند، آنان «اوتاد» زمین و بر پا دارنده امر الهى و نخبگان علم خدایند و خداوند آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است.

قتادة پس از سکوتى طولانى گفت: به خدا سوگند، من تا کنون، در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روى ابن عباس نشسته ام، ولى آن گونه که اکنون در برابر شما مضطرب شده ام، در مقابل هیچ کدام شان احساس نگرانى و اضطراب نداشته ام.

امام باقر علیه السلام فرمود: تو مى دانى کجا نشسته اى؟ تو در مقابل خاندانى هستى که خداوند درباره آن فرموده است: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»-[۲۴] و نیز فرموده است: «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ...».-[۲۵]

پس جایگاه تو آن جاست ـ که خود مى دانى ـ و ما آن خاندانیم که خدا توصیف کرده است. در این هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتى، فدایت شوم، آن خانه ها که خدا اجازه داده است نام و یاد و تسبیح او در آن ها برده شود، نه خانه هاى ساخته شده از سنگ و خاک است، که شما خاندانید.

قتاده گفت: پس اکنون بفرمایید که پنیر چه حکمى دارد؟! امام باقر علیه السلام لبخندى زد و فرمود: آیا آن همه پرسش تو به همین سؤال خلاصه شده است! قتاده گفت: همه را اکنون فراموش کرده و بیاد نمى آورم! امام فرمود: اشکالى ندارد.-[۲۶] سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام علیه السلام پاسخ هایى مستدل در جواب وى ارائه داد.

پانویس

  1. سوره نساء/ ۱۱۴.
  2. نساء/ ۵.
  3. سوره مائده/ ۱۰۱.
  4. اختصاص، شیخ مفید، ۳۲۲.
  5. سبأ/ ۱۸.
  6. الاحتجاج/ ۳۲۷.
  7. بحار، ۴۶/ ۳۴۹.
  8. سوره بقره/ ۷۹.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  10. بحار ۲/ ۳۱۵.
  11. بحار ۲/ ۳۱۰.
  12. همان ۲/ ۲۹۸.
  13. محاسن، ۲۰۹، بحار، ۷۲/ ۲۲۲.
  14. کنزالعمال ۱۶/۵۱۹، حدیث ۴۵۷۱۵.
  15. همان ۱۶/۵۲۲، حدیث ۴۵۷۲۸.
  16. این بیان به معناى پذیرش رأى عمر از سوى على علیه السلام نیست، بلکه دقیقا ذیل روایت مى رساند که على علیه السلام فرمان عمر را باعث فساد جامعه و جواز متعه را مایه مصونیت جامعه از ابتلا به فحشا مى دانسته است، ولى آن حضرت چون قدرت اجرایى براى لغو فرمان عمر نداشته، مطلب را با این بیان یاد کرده است، و ظاهرا این سخن در دوران حکومت عثمان صادر شده است.
  17. کشف الغمة ۲/۳۶۲، بحار ۴۶/۳۵۶، اعیان الشیعة ۱/ ۶۵۳.
  18. المحاسن، باب المقائیس و الرأى ۲۱۴، بحار ۲/ ۳۰۸.
  19. بحار ۲/ ۳۰۹.
  20. همان ۲/ ۳۰۴.
  21. همان ۲/ ۳۰۴.
  22. الامام الصادق، حیاته و عصره ـ آراؤه و فقهه ۲۲.
  23. همان، ۲۴.
  24. سوره نور/ ۳۶.
  25. همان/ ۳۷.
  26. اصول کافى، ۶/۲۵۶، بحار، ۴۶/۳۵۸، الانوار البهیة، ۱۱۸، اعیان الشیعة، ۱/ ۶۵۲.

منابع

احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 94.