مجیب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه جدید)
 
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
اسم صد و شانزدهم: '''المجيب'''
+
اسم صد و شانزدهم: '''المجیب'''
  
لفظ «مجيب» و «مجيبون» هر يك، يك بار در قرآن آمده و وصف خدا قرار گرفته اند، چنان كه مى فرمايد:(...فَاسْتَغْفِروهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُجيبٌ).(هود/61)
+
لفظ «مجیب» و «مجیبون» هر یک، یک بار در [[قرآن]] آمده و وصف [[الله|خدا]] قرار گرفته اند، چنان که مى فرماید:(...فَاسْتَغْفِروهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبِّى قَرِیبٌ مُجیبٌ).([[سوره هود|هود]]/۶۱) «از او طلب بخشودگى کنید، سپس توبه کنید پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است».
  
«از او طلب بخشودگى كنيد، سپس توبه كنيد پروردگار من نزديك و اجابت كننده است».
+
و باز مى فرماید: (وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلنِعْمَ المُجیبُونَ).([[سوره صافات|صافات]]/۷۵) «[[حضرت نوح علیه السلام|نوح]] ما را ندا کرد، چه نیک اجابت کنندگانى هستیم».<ref>لوامع البینات، ص ۲۹۵.</ref>
  
و باز مى فرمايد: (وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلنِعْمَ المُجيبُونَ).(صافات/75)
+
«مجیب» اسم فاعل از «اجاب» است که از «جوب» گرفته شده است و آن گاهى به معنى دریدن و پاره کردن است و گاهى به معنى بازگشت به کلام، و هر دو با اجابت سازگار است، زیرا فرد مجیب سکوت را مى شکند چنان که به سؤال سائل بر مى گردد، مسلماً اجابت خدا به وسیله سخن نیست، بلکه با پذیرفتن درخواست بندگان است و از کرم خود نیاز آنها را رفع مى کند چنان که مى فرماید:
  
«نوح ما را ندا كرد، چه نيك اجابت كنندگانى هستيم».
+
(وَ إِذا سَأَلَک عِبادى عَنّى فَإِنِّى قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعان...).([[سوره بقره|بقره]]/۱۸۶) «هرگاه بندگان من، از من سؤال کنند من به آنان نزدیکم، درخواست، درخواست کنندگان را پاسخ مى گویم آنگاه که مرا بخوانند».
1 . لوامع البينات، ص 295.
 
  
«مجيب» اسم فاعل از «اجاب» است كه از «جوب» گرفته شده است و آن گاهى به معنى دريدن و پاره كردن است و گاهى به معنى بازگشت به كلام، و هر دو با اجابت سازگار است، زيرا فرد مجيب سكوت را مى شكند چنان كه به سؤال سائل بر مى گردد، مسلماً اجابت خدا به وسيله سخن نيست، بلكه با پذيرفتن درخواست بندگان است و از كرم خود نياز آنها را رفع مى كند چنان كه مى فرمايد:
+
جمله: (إِذا دَعان) در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیه نقش اساسى دارد، زیرا از یک طرف وعده الهى بر پاسخ گفتن به درخواستِ درخواست کنندگان است و از طرف دیگر که قسمتى از دعاهاى بندگان اجابت نمى شود.
  
(وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادى عَنّى فَإِنِّى قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعان...).(بقره/186)
+
پاسخ آن این است که دعوت کننده به ظاهر خدا را دعوت مى کند، از این جهت شرط (إِذا دَعان) در آن محقق نیست، او به هنگام [[دعا]] چه بسا به اسباب و وسایط دل مى بندد و از این جهت از خدا درخواست نکرده است. علاوه بر این قسمتى از عدم استجابت دعا معلول فقدان شرایط استجابت دعا است زیرا دعا شرایطى دارد که باید رعایت شود، مثلاً دعا بر خلاف سنتهاى الهى هرگز مستجاب نمى شود. همچنین دعا بر خلاف مصالح عمومى یا دعا بر امر [[حرام]] و هکذا... .
  
«هرگاه بندگان من، از من سؤال كنند من به آنان نزديكم، درخواست، درخواست كنندگان را پاسخ مى گويم آنگاه كه مرا بخوانند».
+
خلاصه عدم استجابت دعا معلول یکى از دو چیز است، یا حقیقتاً خدا مدعو نیست، و یا شرایط استجابت دعا موجود نمى باشد.
  
جمله:(إِذا دَعان) در تفسير آيه نقش اساسى دارد، زيرا از يك طرف وعده الهى بر پاسخ گفتن به درخواست، درخواست كنندگان است و از طرف ديگر كه قسمتى از دعاهاى بندگان اجابت نمى شود.
+
==منبع==
 
+
[http://lib.eshia.ir/26678/2/357 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۳۵۷ و ۳۵۸،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی]{{اسماء الله}}
پاسخ آن اين است كه دعوت كننده به ظاهر خدا را دعوت مى كند، از اين جهت شرط (إِذا دَعان) در آن محقق نيست، او به هنگام دعا چه بسا به اسباب و وسايط دل مى بندد و از اين جهت از خدا درخواست نكرده است علاوه بر اين قسمتى از عدم استجابت دعا معلول فقدان شرايط استجابت دعا است زيرا دعا شرايطى دارد كه بايد رعايت شود، مثلاً دعا بر خلاف سنتهاى الهى هرگز مستجاب نمى شود همچنين دعا بر خلاف مصالح عمومى يا دعا بر امر حرام و هكذا....
 
 
 
خلاصه عدم استجابت دعا معلول يكى از دو چيز است، يا حقيقتاً خدا مدعو نيست، و يا شرايط استجابت دعا موجود نمى باشد.<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=14#id357_p357  منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۳۵۷ و ۳۵۸،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
 
 
== منبع ==
 
 
 
<references/>
 
 
 
{{اسماء الله}}
 
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۱۶ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

اسم صد و شانزدهم: المجیب

لفظ «مجیب» و «مجیبون» هر یک، یک بار در قرآن آمده و وصف خدا قرار گرفته اند، چنان که مى فرماید:(...فَاسْتَغْفِروهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبِّى قَرِیبٌ مُجیبٌ).(هود/۶۱) «از او طلب بخشودگى کنید، سپس توبه کنید پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است».

و باز مى فرماید: (وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلنِعْمَ المُجیبُونَ).(صافات/۷۵) «نوح ما را ندا کرد، چه نیک اجابت کنندگانى هستیم».[۱]

«مجیب» اسم فاعل از «اجاب» است که از «جوب» گرفته شده است و آن گاهى به معنى دریدن و پاره کردن است و گاهى به معنى بازگشت به کلام، و هر دو با اجابت سازگار است، زیرا فرد مجیب سکوت را مى شکند چنان که به سؤال سائل بر مى گردد، مسلماً اجابت خدا به وسیله سخن نیست، بلکه با پذیرفتن درخواست بندگان است و از کرم خود نیاز آنها را رفع مى کند چنان که مى فرماید:

(وَ إِذا سَأَلَک عِبادى عَنّى فَإِنِّى قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعان...).(بقره/۱۸۶) «هرگاه بندگان من، از من سؤال کنند من به آنان نزدیکم، درخواست، درخواست کنندگان را پاسخ مى گویم آنگاه که مرا بخوانند».

جمله: (إِذا دَعان) در تفسیر آیه نقش اساسى دارد، زیرا از یک طرف وعده الهى بر پاسخ گفتن به درخواستِ درخواست کنندگان است و از طرف دیگر که قسمتى از دعاهاى بندگان اجابت نمى شود.

پاسخ آن این است که دعوت کننده به ظاهر خدا را دعوت مى کند، از این جهت شرط (إِذا دَعان) در آن محقق نیست، او به هنگام دعا چه بسا به اسباب و وسایط دل مى بندد و از این جهت از خدا درخواست نکرده است. علاوه بر این قسمتى از عدم استجابت دعا معلول فقدان شرایط استجابت دعا است زیرا دعا شرایطى دارد که باید رعایت شود، مثلاً دعا بر خلاف سنتهاى الهى هرگز مستجاب نمى شود. همچنین دعا بر خلاف مصالح عمومى یا دعا بر امر حرام و هکذا... .

خلاصه عدم استجابت دعا معلول یکى از دو چیز است، یا حقیقتاً خدا مدعو نیست، و یا شرایط استجابت دعا موجود نمى باشد.

منبع

منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۳۵۷ و ۳۵۸، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.
  1. لوامع البینات، ص ۲۹۵.