علّام الغیوب (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۱ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسم هشتادم : علاّم الغيوب

اين اسم در قرآن چهار با آمده و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته است:

1. «...تَعْلَمُ ما فِى نَفْسى وَ لا أَعْلَمُ ما فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّم الغُيُوب»(مائده/116)

«آنچه در ضمير من است تو مى دانى و آنچه در ذات تو است نمى دانم، تو همه اسرار نهان را مى دانى».

2. «أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سَرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ انَّ اللّهَ عَلاّمُ الغُيُوب».(توبه/78)

«آيا نمى دانند كه خدا اسرار و سخنان در گوش آنان را مى داند، خداوند از همه امور پنهان آگاه است».

3. «...قالُوا لاعِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الغُيُوب».(مائده/109)

«رسولان گفتند ما را دانشى نيست تو آگاه از همه امور پنهان هستى».

4. «...إِنَّ رَبِّى يَقْذِفُ بِالحَقِّ عَلاّمُ الغُيُوب».(سبأ/48)

«پروردگارم حق را به دلها القا مى كند او است آگاه از همه غيب ها».

آيات ياد شده در صدد حصر آگاهى از غيب به خدا است، و نكته آن قبلاً بيان شد. [۱]

منبع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.