توّاب (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


توّاب، از اسما و صفات ويژه خداوند[۱] و به معناى رجوع‌كننده به بنده‌اش با فضل و رحمت خويش است، هر گاه بنده‌اش به طاعت او بازگردد و از گناهش پشيمان شود و هر اندازه توبه بنده تكرار شود، پذيرش او تكرار مى‌شود.[۲]

  • «...اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره بقره(2)‌/37)
  • «...اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره بقره(2)‌/54)
  • «...اِنَّكَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره بقره(2)‌/128)
  • «...و اَنَا التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره بقره(2)‌/ 160)
  • «...اِنَّ اللّهَ كَانَ تَوّابـًا رَحيما». (سوره نساء(4)‌/16)
  • «...لَوَجَدوا اللّهَ تَوّابـًا رَحيمـا». (سوره نساء(4)‌/64)
  • «...واَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره توبه(9)‌/104)
  • «...اِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم». (سوره توبه(9)‌/118)
  • «...واَنَّ اللّهَ تَوّابٌ حَكيم». (سوره نور(24)‌/10)
  • «...اِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحيم». (سوره حجرات(49)‌/12)
  • «...اِنَّهُ كانَ تَوّابا». (سوره نصر(110)‌/3)

پانویس

  1. التّبيان، ج‌1، ص‌172.
  2. الأسماء والصّفات، بيهقى، ص‌78.


منابع

فرهنگ قرآن، ج9.

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.