مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

کمیل بن زیاد نخعی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
کمیل بن زیاد از اصحاب  خاص [[امام علی(ع)]] است.او مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. کمیل را یکی از هشت عابد معروف [[کوفه]] شمرده اند.
+
{{خوب}}
  
 +
'''کمیل بن زیاد''' از یاران [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) و  مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. برخی از سخنان نقل شده از امام علی علیه السلام توسط او نشان می دهد که او از یاران خاص و اصحاب سرّ آن حضرت بوده است. او مدتی در زمان [[امیرالمومنین]] علیه السلام از جانب آن حضرت والی شهر «هیت» بود. کمیل پس از شهادت امام علی علیه السلام همواره از یاران [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام بود تا اینکه سرانجام به جرم اخلاص به مقام [[ولایت|ولایت]] امیرمومنان علیه السلام در سال ۸۲ هجری به دست [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف ثقفی]] به شهادت رسید.
 
==ولادت و نسب==
 
==ولادت و نسب==
از زمان دقيق تولد كميل، اطلاعي در دست نيست؛ ولي با توجه به اين كه وي در سال 83 هجري (زمان شهادت) 90 بهار از عمرش مي‌گذشته، مي‌توان تولد او را 7 سال قبل از هجرت [[پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم]]؛ يعني سال پنجم بعثت دانست. بنابراين، كميل در سال هجرت، هفت سال داشته است.
+
کمیل پسر زیاد بن نهیک بن هیثم بن سعد بن مالک بن حارث بن صهبان بن سعد بن مالک بن نخع از قبیله مذحج (یکی از قبایل [[یمن]]) می‌باشد.<ref>. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج ۶، ص ۲۱۷ و السمعانی؛ الأنساب، حیدرآباد، مجلس دایرة المعارف العثمانیة، ۱۳۸۲ش، ج ۸، ص ۲۵۱ و ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳ق، ص ۴۱۵.</ref>
  
کمیل پسر زیاد بن نهیک بن هیثم بن سعد بن مالک بن حارث بن صهبان بن سعد بن مالک بن نخع از قبیله مذحج می‌باشد.<ref>. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق، ج 6، ص 217 و السمعانی؛ الأنساب، حیدرآباد، مجلس دایرة المعارف العثمانیة، 1382ش، ج 8، ص 251 و ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1403ق، ص 415.</ref> وی از اصحاب معروف علی(ع) و مرد شریف و با نفوذی در بین قومش و از عباد کوفه بود<ref>. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق، ج ص 217 و ابن حجر عسقلانی؛ الاصابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق، ج 5، ص 486.</ref> و از عمر، عثمان، علی(ع) و [[عبدالله بن مسعود]] و جماعت بسیاری از تابعین [[حدیث]] نقل کرده است.<ref>. ابن حجر؛ پیشین، ج 5، ص 486 و الذهبی؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1413ق، چاپ دوم، ج 5، ص 516.</ref>
+
از زمان دقیق تولد کمیل، اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به این که وی در سال ۸۳ هجری (زمان شهادت) ۹۰ سال از عمرش می‌گذشته، می‌توان تولد او را ۷ سال قبل از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر]] صلی الله علیه و آله؛ یعنی سال پنجم [[بعثت]] دانست. کمیل فرد با نفوذی در بین قومش و از عباد کوفه بود.<ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج ۶، ص ۲۱۷ و ابن حجر عسقلانی؛ الاصابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق، ج ۵، ص ۴۸۶.</ref>
==راوی حدیث==
 
کمیل بن زیاد احادیث وی مورد اعتماد می‌باشد. کم حدیث می‌گفت؛ ولی احادیثش مورد اعتماد و مطمئن بود.<ref>. الذهبی؛ پیشین، ج 6، ص 177 و خیرالذین زرکلی، الاعلامبیروت، دارالعلم للملایین، 1989م، ج 3، ص 234.</ref>او را ابن معین و ابن حبان توثیق کرده‌اند.<ref>. ثقفی کوفی، ابن محمد؛ الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، 1353ش، ج 2، ص 944 و ابن حجر، پیشین، ج 5، ص 486 و زرکلی؛ الأعلام، پیشین، ج ص 234.</ref>  
 
  
از کمیل هم افراد بسیار چون [[عبدالرحمن بن جندب]] و [[ابوحمزه ثمالی]]، [[عبدالرحمن بن عابس]]، ابواسحاق السّبیعی، الاعمش و دیگران روایت نقل کرده‌اند.<ref>. الذهبی، تاریخ الاسلام، ج 6، ص 176 و زرکلی؛ پیشین، ج 5، ص 234.</ref>  
+
==اسلام آوردن کمیل==
 +
کمیل، دوران نوجوانی عمر خویش را سپری می کرد که [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام از طرف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در سال هشتم هجری مامور شد که برای تبلیغ [[احکام|احکام]] و معارف الهی به سرزمین [[یمن]] برود؛ در همین سفر بود که کمیل به [[اسلام]] گروید و از همان زمان شیفته امام علی علیه السلام شد.<ref>کمیل از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع)/سمت دوم، خُلُق  مهر و آبان 1387 - شماره 7، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/6433/7132/86868 سایت حوزه]</ref>  
  
==با قبیله ابرار==
+
==کمیل صحابی یا تابعی؟==
  
بيشتر رجال شناسان، كميل را «تابعي»<ref> كسي كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را درك نكرده يا از ايشان روايت ننموده باشد.</ref> معرفي نموده و صحابه‌نگاران رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نيز نامي از وي به ميان نياورده‌اند؛ ولي از آن جا كه او بخشي از دوران جواني خود را در حيات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گذرانده، صحابي بودن وي با گمان قوي همراه است؛ چرا كه طبق آنچه برآورد نموديم، در زمان رحلت آن حضرت، كميل 18 سال داشته است.  
+
بیشتر رجال شناسان، کمیل را «[[تابعین|تابعی]]»<ref> کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک نکرده یا از ایشان روایت ننموده باشد.</ref> معرفی نموده و صحابه‌نگاران رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز نامی از وی به میان نیاورده‌اند؛ ولی از آن جا که او بخشی از دوران جوانی خود را در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذرانده، [[صحابی|صحابی]] بودن وی با گمان قوی همراه است؛ چرا که طبق آنچه برآورد نمودیم، در زمان رحلت آن حضرت، کمیل ۱۸ سال داشته است.  
  
از اين رو، ابن حجر عسقلاني (773-852 ق) مي‌گويد: له ادراك، قد ادرك من الحياة النبوية ثماني عشرة سنة<ref> الاصابة في تمييز الصحابة، احمد بن علي بن حجرالعسقلاني، ج ص 325، دارالكتب العلميّة، بيروت.</ref>؛ كميل 18 سال از عمر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درك نموده است.
+
از این رو، [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]] (۷۷۳-۸۵۲ ق) می‌گوید: له ادراک، قد ادرک من الحیاة النبویة ثمانی عشرة سنة<ref> الاصابة فی تمییز الصحابة، احمد بن علی بن حجرالعسقلانی، ج ۳، ص ۳۲۵، دارالکتب العلمیة، بیروت.</ref>؛ کمیل ۱۸ سال از عمر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک نموده است.
  
تحقيق و جمع بين سخنان مختلف، آن است كه چنانچه «صحابي» را كسي بدانيم كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درك كرده يا ديده باشد، در حالي كه مسلمان بوده، كميل جزء اصحاب آن حضرت بشمار مي‌رود؛ ولي اگر «صحابي» را كسي بدانيم كه از ايشان بدون واسطه روايت هم نقل كرده باشد، او را نمي‌توان جزء اصحاب محسوب نمود؛ چرا كه كميل روايتي را از حضرتش بدون واسطه نقل نكرده است. و اما معصومان ديگري كه كميل در خدمت آنان بوده، عبارتند از: [[امام علی]]، [[امام حسن]]، [[امام حسين]] و [[امام سجاد]] عليهم السلام؛ بلكه به گواهي دانشمندان رجال، او از خواص آن بزرگواران محسوب مي‌شود.
+
تحقیق و جمع بین سخنان مختلف، آن است که چنانچه «صحابی» را کسی بدانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرده یا دیده باشد، در حالی که مسلمان بوده، کمیل جزء اصحاب آن حضرت بشمار می‌رود؛ ولی اگر «صحابی» را کسی بدانیم که از ایشان بدون واسطه [[روایت]] هم نقل کرده باشد، او را نمی‌توان جزء اصحاب محسوب نمود؛ چرا که کمیل روایتی را از حضرتش بدون واسطه نقل نکرده است. و اما معصومان دیگری که کمیل در خدمت آنان بوده، عبارتند از: [[امام علی]]، [[امام حسن]]، [[امام حسین]] و [[امام سجاد]] علیهم السلام؛ بلکه به گواهی دانشمندان رجال، او از خواص آن بزرگواران محسوب می‌شود.
  
==همراز اميرمؤمنان عليه السلام==
+
==کمیل در دوران امیرمؤمنان علیه السلام==
 +
کمیل از کسانی است که در زمان امام علی علیه السلام از مدافعان سرسخت آن حضرت بود. امام علی علیه السلام در خطبه ۱۱۸ [[نهج البلاغه]] به نام برخی از یاران مورد اعتماد خود، اشاره می‌نماید<ref> انتم الانصار علی الحقّ والاخوان فی الدّین، والجُنن یوم البأس، والبِطانة دون النّاس، بکم اَضرِبُ المدبِر، و ارجو طاعةَ المُقبل... (نهج البلاغه، صبحی صالح، خ ۱۱۸).</ref> و کمیل را می‌توان یکی از مصادیق این سخن یافت. چه اینکه روزی آن حضرت به کاتب خود، [[عبدالله بن ابی رافع|عبدالله بن ابی رافع]] فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ایشان را حاضر نماید. عبدالله عرض کرد: ای امیرمؤمنان! آنان را مشخص فرمایید. حضرتش ده نفر، از جمله کمیل را نام برد.<ref> وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۳۰، ص ۲۳۵، مؤسسة آل البیت.</ref> این [[حدیث]]، بیانگر جایگاه ویژه کمیل نزد امام علی علیه السلام است.
  
امام علي عليه السلام در خطبه 118 [[نهج البلاغه]] به نام برخي از ياران مورد اعتماد خود، اشاره مي‌نمايد<ref> انتم الانصار علي الحقّ والاخوان في الدّين، والجُنن يوم البأس، والبِطانة دون النّاس، بكم اَضرِبُ المدبِر، و ارجو طاعةَ المُقبل... ([[نهج البلاغه]]، صبحي صالح، خ 118).</ref> و كميل را مي‌توان يكي از مصاديق اين سخن يافت. روزي آن حضرت به كاتب خود، [[عبدالله بن ابي رافع]] فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ايشان را حاضر نمايد. عبدالله عرض كرد: اي اميرمؤمنان! آنان را مشخص فرماييد. حضرتش ده نفر، از جمله كميل را نام برد.<ref> وسايل الشيعه، [[شيخ حر عاملی]]، ج 30، ص 235، مؤسسة آل البيت.</ref> اين [[حديث]]، بيانگر جايگاه ويژه كميل نزد امام علي عليه السلام است.
+
برخی روایات که کمیل از امام علی علیه السلام نقل نموده است به خوبی نشان از جایگاه رفیع معنوی او و قرب او به آن حضرت دارد. به عنوان نمونه او خود نقل می‌کند: با علی علیه السلام در [[مسجد کوفه]] بودم. [[نماز عشاء]] را به جای می‌آوردیم که حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شدیم. او راه را در پیش گرفت تا این که به بیرون شهر رسیدیم. در این مدت، حضرتش هیچ سخنی با من نگفت. چون به بیابان رسیدیم، حضرت نفسی تازه کرد و فرمود: ای کمیل! این قلب‌ها ظروفی هستند و بهترینشان با ظرفیت‌ترین آن‌هاست. آن چه را می‌گویم به خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند: عالِمٌ رَبَّانی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ...؛ دانشمندانِ هدایت یافته از جانب خداوند، فراگیرندگان دانش که راه نجات را در پیش گرفته‌اند و افراد نادانی که به هر سو متمایل و هر بانگی را پیروی می‌نمایند. آن‌ها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نورانی نگشته و به ملجأ مورد اعتمادی نیز پناه نبرده‌اند. یا کمیل! العلمُ خیرٌ مِنَ المال...؛ ای کمیل! علم از مال بهتر است؛ چرا که دانش، تو را حفظ می‌کند؛ اما تو نگهبان ثروت هستی. مال با پرداخت، کاسته می‌گردد؛ ولی علم با انفاق، افزون می شود...  
  
نمونه دوم را خود كميل نقل مي‌كند: با علي عليه السلام در [[مسجد كوفه]] بودم. [[نماز عشاء]] را به جاي مي‌آورديم كه حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شديم. او راه را در پيش گرفت تا اين كه به بيرون شهر رسيديم. در اين مدت، حضرتش هيچ سخني با من نگفت. چون به بيابان رسيديم، حضرت نفسي تازه كرد و فرمود: اي كميل! اين قلب‌ها ظروفي هستند و بهترينشان با ظرفيت‌ترين آن‌هاست.  
+
آن گاه اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: هاهْ، هاه اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً...؛ آه! آه! در این جا علوم فراوانی است؛ ولی حاملی برای آن ها نمی‌یابم، بلکه آنچه هست (یکی از سه گروه‌اند:) تیزهوشانی که دین را وسیله کسب دنیا قرار داده و بر بندگان خدا فخر می‌فروشند. متدینانی نادان که با اولین شبهه بر آنها شک عارض می‌گردد و یا شهوت‌پرستان و مال‌اندوزانی که کاری به [[دین]] نداشته و به چهارپایان شبیه‌ترند و این چنین است که علم با مرگ حاملانش می‌میرد...<ref> الامالی، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ق)، ص ۲۵۰-۲۴۷، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷. این حدیث علاوه بر این که در بسیاری از جوامع روایی شیعه نقل گردیده، مورد شرح و بسط فرزانگانی چون: شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۱ ق) در اربعین نیز قرار گرفته است.</ref>
  
آن چه را مي‌گويم به خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند: عالِمٌ رَبَّانيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلي سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ؛ دانشمندانِ هدايت يافته از جانب خداوند، فراگيرندگان دانش كه راه نجات را در پيش گرفته‌اند و افراد ناداني كه به هر سو متمايل و هر بانگي را پيروي مي‌نمايند. آن‌ها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نوراني نگشته و به ملجأ مورد اعتمادي نيز پناه نبرده‌اند.
+
در حدیث دیگری موسوم به [[حدیث حقیقت]]، کمیل خود از امام سوال می کند که آیا من صاحب سر تو نیستم و امام جوابی می دهد که هم تایید می کند او صاحب سر امیر المومنین علیه السلام است و هم مقام رفیع و ژرفای وجود آن حضرت را به کمیل گوشزد می کند: قالَ بلی و لکِنَّ یَتَرَشَّحَ علیکَ ما یَطفَحُ منّی؛ گفت بله صاحب سر من هستی لیکن می ریزد بر تو آنچه از دیگ سینه من بجوش آید.<ref>مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج3، کلمات مکنونه، ص42</ref>
  
يا كميل! العلمُ خيرٌ مِنَ المال؛ اي كميل! علم از مال بهتر است؛ چرا كه دانش، تو را حفظ مي‌كند؛ اما تو نگهبان ثروت هستي. مال با پرداخت، كاسته مي‌گردد؛ ولي علم با [[انفاق]]، افزون مي شود...
+
'''مخالفت و اعتراض‌های کمیل به عثمان:'''
  
آن گاه اشاره به سينه مبارك خود كرد و فرمود: هاهْ، هاه اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً؛ آه! آه! در اين جا علوم فراواني است؛ ولي حاملي براي آن ها نمي‌يابم، بلكه آنچه هست (يكي از سه گروه‌اند:) تيزهوشاني كه دين را وسيله كسب دنيا قرار داده و بر بندگان خدا فخر مي‌فروشند. متديناني نادان كه با اولين شبهه بر آنها شك عارض مي‌گردد و يا شهوت‌پرستان و مال‌اندوزاني كه كاري به [[دين]] نداشته و به چهارپايان شبيه‌ترند و اين چنين است كه علم با [[مرگ]] حاملانش مي‌ميرد...<ref> الامالي، [[شيخ مفيد]] (متوفي 413 ق)، ص 250-247، مؤسسة النشر الاسلامي، 1412 ق؛ نهج البلاغه، حكمت 147. اين [[حديث]] علاوه بر اين كه در بسياري از جوامع روايي [[شيعه]] نقل گرديده، مورد شرح و بسط فرزانگاني چون: [[شيخ بهايی]] (متوفي 1031 ق) در [[اربعين]] نيز قرار گرفته است.</ref>
+
در کتب مشهور تاریخی از حالات کمیل در زمان خلافت [[ابوبکر]] (۱۱-۱۳ هجری) و [[عمر بن خطاب|عمر]] (۱۳-۲۳ هجری) که او در سنین جوانی بوده، گزارشی نقل نشده است، ولی در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] (۲۴-۳۵) حضور پررنگ کمیل به خوبی مشاهده می شود که نقش آفرینی او عمدتاً به صورت اعتراض و مخالفت با شیوه حکومتی عثمان و تحمل آزار و اذیت های عثمان بود. نمونه بارز این اعتراض، قیام بر ضد سعید بن عاص، والی [[کوفه]]، بود که باعث دستگیری آنان شد و داروغه و پلیس شهر، آنان را به بهانه زیاده خواهی به شدت مورد ضرت و شتم قرار داد و سخت مورد غضب سعید بن عاص و عثمان قرار گرفتند. در پی آن عثمان با اطلاع از موضوع دستور داد که کمیل و بعضی از دوستانش مانند [[مالک اشتر|مالک اشتر]] و [[صعصعه بن صوحان|صعصعة بن صوحان]] را از کوفه به [[شام]] تبعید و از خانواده و دوستانشان جدا کنند.<ref>ترجمه تاریخ طبری، ج ۶، ص۲۱۹۹.</ref> اما آنان در شام نیز به مبارزات سیاسی خود بر ضد حکومت عثمان و [[معاویه]] - که والی عثمان در شام - بود، ادامه دادند. آنان مخالفت ها و اعتراضات خود را با شیوه های مختلف ابراز می داشتند؛ به طوری که معاویه در نامه ای به عثمان، از کنترل آنها اظهار عجز کرد. اینجا بود که آنها به دستور عثمان دوباره از شام به کوفه نزد سعید بن عاص برگشتند.
  
گمان مي‌رود سخنان آن حضرت در جو خفقان غصب خلافت ايراد گرديده باشد؛ در آن هنگامي كه آتش جهل، بي‌تفاوتي، شهوت‌پرستي و ثروت‌اندوزي، اركان اصلي جامعه اسلامي را فراگرفته بود و علي عليه السلام مخاطبي براي بيان بخشي از اندوه خود جز امثال كميل نمي‌يافت!
+
آنان در کوفه بیش از پیش به انتقاد خود ادامه دادند. با شکایت سعید بن عاص به عثمان، او دستور داد که آنان را نزد عبد الرحمن بن خالد بن ولید به حمص بفرستد. بدین ترتیب کمیل، مالک، صعصعه، جندب و ...، به جرم دفاع از حضرت علی علیه السلام و مبارزه با ظلم به حمص تبعید شدند. عبد الرحمن بن خالد به شدت ایشان را مورد آزار و اذیت و بی احترامی قرار می داد و حتی هرگاه سوار اسب می شد، ایشان را با پای پیاده به دنبال خود در شهر می گرداند و با آنان بد رفتاری می کرد. بعد از مدتی عبد الرحمن بن خالد به عثمان نامه ای نوشت و تقاضای عفو ایشان را کرد و آنان را به کوفه برگرداند که عثمان هم پیشنهاد او را پذیرفت.
  
آخرين سخن در مورد «رازداري كميل» اين كه: شبي علي عليه السلام به همراه كميل از [[مسجد كوفه]] عازم منزل بودند؛ در ميان راه به در خانه مردي رسيدند كه در آن وقت از شب با صدايي زيبا و محزون اين آيات قرآن را تلاوت مي‌كرد: «اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُاْلاخِرَةَ وَ يَرْجُو رَحمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوي اَلّذينَ يَعْلَمُونَ وَالّذينَ لايَعْلمُونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُواْلاَلْبابِ».<ref> [[سوره زمر]]/9: «آيا كسي كه در ساعات شب به [[عبادت]] مشغول است و در حال [[سجده]] و قيام، از عذاب [[آخرت]] مي‌ترسد و به رحمت پروردگار خود اميدوار است (با ارزش‌تر است يا كساني كه كفر نعمت مي‌ورزند...؟!) بگو آيا عالمان و جاهلان يكسانند؟! تنها خردمندان متذكر مي گردند».</ref>
+
در اواخر حکومت عثمان کمیل بن زیاد به همراه [[مالک اشتر]] و چند تن از اصحاب دیگر از کوفه پیش عثمان آمدند و از او خواستند سعید بن‌ عاص را از کوفه عزل کند. سعید هم از کوفه حرکت کرد و همان هنگام که آنان پیش عثمان بودند، او هم رسید و عثمان از عزل او خوددارى کرد و به او دستور داد به کار خویش بازگردد.<ref>الذهبى، شمس الدین محمد بن احمد (م ۷۴۸)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیة، ، ۱۴۱۳، ج‌۳، ص۴۳۲.</ref> این اقدام موجب شد که در بازگشت این جمع به کوفه مالک اشتر برای مردم خطبه بخواند و قیام مسلحانه انجام داده با تهدید سعید بن عاص به قتل مانع بازگشت او گردد و ابوموسی اشعری را به جای او بگمارد.<ref> محسن محمد زاده، سعید بن عاص بن سعید،[http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 14 مرداد 1396 </ref>
  
كميل بدون آن كه سخني بگويد، صدا و حالت خوش آن مرد، بسيار او را تحت تأثير قرار داده بود؛ در اين هنگام، علي عليه السلام رو به كميل كرد و فرمود: «لاتُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِ النَّارِ؛ صداي اين مرد تو را متعجب نسازد؛ چرا كه او اهل آتش است و من در آينده تو را آگاه خواهم نمود!».
+
مطابق با گفته بلاذری در کتاب [[انساب الاشراف]] کمیل از اولین کسانی است که برای خلع [[عثمان]] دعا کرد و با علی(ع) بیعت کرد.<ref>. البلاذری؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق، ج ۵، ص ۵۱۷.</ref>
  
كميل كه هم از اطلاع حضرت از باطن خود و هم دوزخي بودن آن مرد، بسيار شگفت زده شده بود، در فكر فرورفت و ساكت ماند. مدت زيادي گذشت تا آن كه ماجراي «نهروان» پيش آمد و [[خوارج]] كه بسياري حافظ [[قرآن]] بودند، به جنگ اميرمؤمنان عليه السلام پرداختند و اين داستان با پيروزي حضرت خاتمه يافت. پس از پايان نبرد، كميل همراه علي عليه السلام در ميان كشتگان خوارج قدم مي‌زدند تا آن كه حضرت، نوك شمشير را روي سر يكي از آنها گذاشت و فرمود: «يا كميل! اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً؛ اين، همان شخصي است كه آن شب با چنان حالتي مشغول تلاوت قرآن بود و تو را به تحسين واداشت.» در اين هنگام، كميل بر قدم‌هاي حضرت افتاد و پاهاي مباركش را بوسيد و از خداوند طلب مغفرت نمود.<ref> [[ارشادالقلوب]]، حسن بن محمد الديلمي، ج 2، ص 226، نشر رضي. (دانشوران، اين واقعه را جزء اخبار غيبيه [[امام علی]] علیه السلام ثبت نموده‌اند).</ref>
+
کمیل و عمرو بن زراره فرزند قیس نخعی  مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنرانی پرداخته و گفتند: «ای مردم، عثمان در حالی که حق و باطل را به خوبی از هم تشخیص می دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و نادیده گرفته است. اشخاص پست و ناشایست را بر جان و مال پاکان و صلحای شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»<ref> نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه سید مرتضی عسکری، ج۱، ص۱۷۳ </ref>
  
اين ماجرا، رازداري كميل را به طور كامل واضح مي‌سازد؛ چرا كه پرده‌برداري از چهره شوم خوارج، در زماني كه آنان چهره‌هاي متدين و موجه جامعه شناخته مي‌شدند، در تحمل همگان نبود.
+
'''حضور کمیل در جنگهای امام علی علیه السلام:
 +
'''
  
==مدافع ولایت==
+
کمیل در [[جنگ صفین]] حضور داشت<ref>. ابن اعثم کوفی؛ پیشین، ج ۲، ص ۳۸۷ و السمعانی؛ پیشین، ج ۱۳، ص ۶۹ و ابن حجر؛ پیشین، ج ۵، ص ۴۸۵.</ref> و هم چنین در جنگ دیرالجماجم که بین ابن اشعث و حجاج واقع شد در لشکر ابن اشعث حضور داشت. حجاج سپاه خود را به مقابله کمیل بن زیاد فرستاد. وی مردی بود که در نبرد معتبر و دلیر و در نزد افراد مورد اطمینان و معتمد بود. دسته سواره نظام وی دسته سوار قاریان نام داشت که از حمله حریفان از جا نمی‌رفتند و زمانی که حمله می‌کردند با تمام توان خود می‌جنگیدند و به این ترتیب مشهور بودند.<ref>. الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش، ج ۶، ص ۳۵۰ و ابن اثیر؛</ref>
کمیل بن زیاد از اولین کسانی است که برای خلع [[عثمان]] دعا کرد و با علی(ع) بیعت کرد.<ref>. البلاذری؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417ق، ج ص 517.</ref>  
 
  
کمیل و [[عمرو بن زراره]] فرزند قیس نخعی  مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنرانی پرداخته و گفتند:
+
کمیل در [[جنگ نهروان]] نیز  حضور داشت، اما در نبرد [[جنگ جمل|جمل]] (سال ۳۶)، [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] (۶۳۰-۵۵۵ ق) می‌گوید: به علی علیه السلام گزارش داده شد که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] همدست شده، آهنگ خروج بر علیه حکومت وی را دارند. آن حضرت، مردم [[مدینه]] را در جریان قرار داده، از ایشان برای مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولی آنان سستی به خرج دادند. آن گاه علی علیه السلام کمیل نخعی را نزد [[عبدالله بن عمر|عبدالله بن عُمر]] فرستاد و از او درخواست یاری نمود، که او نیز همکاری خود را مشروط به همراهی مردم مدینه نمود.<ref> الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref>
  
«ای مردم، عثمان در حالی که حق و باطل را به خوبی از هم تشخیص می دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و نادیده گرفته است. اشخاص پست و ناشایست را بر جان و مال پاکان و صلحای شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»<ref> نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه سید مرتضی عسکری، ج1، ص173
+
'''فرمانداری امام علی علیه السلام:'''
</ref>
 
شب‌ها تا دیر وقت اشراف کوفه و سرداران [[قادسیه]] که از آن افراد کمیل بن زیاد و مالک اشتر بود نزد سعید ‌بن العاص می‌نشستند و درباره وقایع گذشته، جنگ‌ها، انساب و اخبار مردم گفتگو می‌کردند. گاهی کار به دشنام گویی و کشتار می‌کشید. در این حال نگهبانان سعید ‌بن العاص آن‌ها را ملامت می‌کردند یا بیرون می‌راندند. روزی که مالک اشتر با سعید درباره سرزمین سواد به گفتگو نشسته بودند گفتگویشان به مشاجره کشید و سعید از آن پس مجلس شبانه خود را تعطیل کرد و این عده خواص در جای دیگری گرد آمده و از سعید و عثمان به بدی یاد می‌کردند.<ref>. الطبقات، پیشین، ج 5، ص 24 و ابن کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407ق، ج 7، ص 165.</ref>
 
کمیل بن زیاد به همراه [[مالک اشتر]] و چند تن از اصحاب دیگر به نزد عثمان آمدند و عزل [[سعید بن عاص]]، حاکم کوفه را خواستند؛ ولی عثمان از عزل او خودداری کرد.<ref>. ابن سعد؛ پیشین، ج 5، ص 24.</ref>
 
در سال 33(ه.ق) چند تن از اشراف کوفه و نصیحان عرب که در میان آن‌ها مالک اشتر و کمیل بن زیاد بودند عثمان را سب کردند. عثمان هم، همه را به شام تبعید کرد.<ref>. ابن الجوزی؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412 ق، ج 5، ص 40 و مجهول المؤلف؛ مجمل التواریخ و القصص، تهران، کلاله خاور، بی‌تا، ص 284.</ref> کمیل ‌بن زیاد به همراه جمعی از بزرگان و مشاهیر به جانب[[ شام]] روانه شد و به نزد [[معاویه]] رسید، معاویه با احترام با آن‌ها برخورد کرد و گفت:ای قوم از خدا بترسید و مانند قومی نباشید که پس از دیدن حجت‌های روشن مخالفت ورزیدند و متفرق شدند. در این بین کمیل ‌بن زیاد که در جمع حضور داشت گفت:ای معاویه خداوند راه راست را به جماعتی که ایمان آورده‌اند از جهت اختلافی که به خاطر رضا و دستور وی و در راه دین کرده‌اند نشان داده است و به خدا ما همان جماعتیم.
 
کمیل در جمع کسانی که برای اعتراض در مدینه به نزد عثمان آمده بودند حضور داشت و پیام همه مردم را به خلیفه عثمان، به این مضمون رسانید که ما را از وطن‌های خود دور نکند، از فرزندان و خویشاوندان جدا نیفکند و عطایای ما را همگی به ما برساند. جماعتی از جوانان بی‌تجریه را که از خویشان خود به کار گماشته و تابع هوای نفس و شهواتند را به امارت ما نفرستد و افراد بد را بر خوبان ترجیح و برتری ندهد.<ref>. ابن اعثم کوفی؛ الفتوح، بیروت، دار الأضواء، 1411ق، ج 2، ص 387 و البلاذری؛ پیشین، ج 5، ص 529.</ref>
 
  
==حضور در جنگ ها==
+
در سال ۳۹هـ . ق. کمیل بن زیاد از طرف امیرالمؤمین(علیه السلام) به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. پس از مدتی خبر به وی رسید که یاران [[معاویه]] به فرماندهی «سفیان بن عوف» قصد یورش به هیت را دارند، کمیل به خیال اینکه آنها در «قرقیسا» هستند، بدون اجازه امام علی(علیه السلام) ۵۰ نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. سپاهیان معاویه از فرصت استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علی(علیه السلام) نامه ای به کمیل بن زیاد نوشت و او را به این نحو سرزنش کرد:<ref>سفینة البحار، ج۷، ص۵۳۹</ref> «پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردنِ مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آنجا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتی داری که در کنار تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری.»<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۵۹۹</ref>
کمیل در [[جنگ صفین]] حضور داشت<ref>. ابن اعثم کوفی؛ پیشین، ج 2، ص 387 و السمعانی؛ پیشین، ج 13، ص 69 و ابن حجر؛ پیشین، ج 5، ص 485.</ref> و هم چنین در جنگ دیرالجماجم که بین ابن اشعث و حجاج واقع شد در لشکر ابن اشعث حضور داشت. حجاج سپاه خود را به مقابله کمیل بن زیاد فرستاد. وی مردی بود که در نبرد معتبر و دلیر و در نزد افراد مورد اطمینان و معتمد بود. دسته سواره نظام وی دسته سوار قاریان نام داشت که از حمله حریفان از جا نمی‌رفتند و زمانی که حمله می‌کردند با تمام توان خود می‌جنگیدند و به این ترتیب مشهور بودند.<ref>. الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ش، ج 6، ص 350 و ابن اثیر؛</ref>
 
  
كميل در [[جنگ نهروان]] نیز  حضور داشت، اما در نبرد [[جمل]] (سال 36)، ابن اثير (630-555 ق) مي‌گويد: به علي عليه السلام گزارش داده شد كه [[عايشه]] و [[طلحه]] و [[زبير]] همدست شده، آهنگ خروج بر عليه حكومت وي را دارند. آن حضرت، مردم [[مدينه]] را در جريان قرار داده، از ايشان براي مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولي آنان سستي به خرج دادند. آن گاه علي عليه السلام كميل نخعي را نزد عبدالله بن عُمر فرستاد و از او درخواست ياري نمود، كه او نيز همكاري خود را مشروط به همراهي مردم مدينه نمود.<ref> الكامل في التاريخ، ج 3، ص 205.</ref>
+
کمیل از اینکه اسباب ناراحتی امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج می برد و دنبال فرصتی می گشت که ضعفش را جبران کند تا اینکه معاویه، لشکری را به فرماندهی «عبدالرحمان بن قباث» برای غارت شهرهای جزیره<ref> «جزیره»، محدوده شمال بین النهرین (دجله و فرات) را گویند که بین عراق و ترکیه واقع شده است (المنجد، لویس معلوف).</ref> رهسپار کرد. از قضا «شبیب بن عامر» (یار مخلص علی علیه السلام) در شهر «نصیبین» که در همین محدوده واقع شده است، می‌زیست؛ او ماجرای ورود سپاه معاویه را در ضمن نامه‌ای به کمیل، که در هیت بود، گزارش داد.
==فرماندار امام علي عليه السلام==
 
  
از افتخارات كميل آن است كه فرماندار علي عليه السلام در شهر «هيتْ»<ref> «هيت»، شهري در كنار فرات و نزديك [[بغداد]]، داراي نخل‌هاي زياد و آباداني‌هاي فراوان است. در وجه نامگذاري آن، گفته شده: 1: از عبارت هُوَّةٌ من الأرض؛ به معني شكاف يا سراشيبي زمين، مشتق شده. 2: به نام باني آن شهر؛ يعني هيت بن سَبَنْدي نامگذاري گرديده است. (معجم البلدان، ج 5، ص 420).</ref> بود. از چگونگي و مدت اين حاكميت، مدركي در دست نيست به جز نامه آن حضرت به كميل پيرامون آن چه در زمان اين فرماندار اتفاق افتاد. داستان چنين بود: معاويه در سال 39 هجري لشكري متشكل از 6 هزار نفر، به فرماندهي سُفيان بن عَوف سازماندهي كرد و به آنان مأموريت داد از شهر هيت بگذرند و سپس به انبار و مداين رفته، اين دو شهر را غارت كنند. اين سپاه در هيت با مقاومتي روبرو نشد و در شهر انبار، پادگاني كه مي‌بايست 500 سرباز در آن وجود داشته باشد، تنها 200 نفر در آن مستقر بود. علت تفرق آنان بدين قرار بود كه فرماندهي اين پادگان را كميل بر عهده داشت. او مطلع شده بود كه عده‌اي از هواداران معاويه در شهر «قرقيسا»<ref> «قرقيسياء» نيز گفته شده، كه شهري در نزديكي هيت است. (معجم البلدان، ج 4، ص 328).</ref> تصميم به حمله و غارت هيت گرفته‌اند و كميل بدون هماهنگي با علي عليه السلام جمعي از سربازان را با خود برداشته، به سوي قرقيسا حركت نموده بود.<ref> الكامل في التاريخ، [[ابن اثير]]، ج 2، ص 425، داراحياءالتراث العربي، 1408 ق.</ref>
+
کمیل، لشکری متشکل از ۶۰۰ نفر سواره ترتیب داده، به آن منطقه گسیل کرد. دو لشکر در منطقه‌ای به نام «کفَرتوثا» به یکدیگر برخورد نمودند و جنگ درگرفت؛ اما کمیل توانست سپاه [[شام]] را درهم شکسته، افراد زیادی از آنان را از بین ببرد. او دستور داد نه به تعقیب فراری بپردازند و نه به مصدومان آسیب رسانند. در این جنگ تنها دو نفر از یاران کمیل به شهادت رسیدند.
  
اين امر سبب خشم اميرمؤمنان علي عليه السلام گرديد و حضرت نامه‌اي بدين مضمون خطاب به كميل نوشت: «ضايع ساختن انسان، مسئوليتي را كه به او واگذار شده، و رنج بردن در كاري كه بر عهده ديگران است، ناتواني آشكار و رأي فاسد است. حمله تو بر اهل قرقيسا و رهاكردن پادگاني كه تو را فرمانده آن قرار داديم، بدون آن كه مدافعي در آن وجود داشته باشد، انديشه‌اي ضعيف است. پس تو، پُلي براي غارت دشمن گشته‌اي. نه قوتي از خود نشان دادي و نه ترسي در دل دشمن ايجاد كردي، نه شوكت خصم را شكستي، نه مردم شهر را بي‌نياز ساختي و نه كفايت از امير داري».<ref> [[نهج البلاغه]]، صبحي صالح و فيض الاسلام، نامه 61.</ref>
+
پس از این واقعه، کمیل نامه‌ای به امام علی علیه السلام نوشته و پیروزی خود را به ایشان گزارش داد. آن حضرت نیز پاداش خوبی به کمیل عنایت کرد و نامه‌ای همراه با ابراز رضایت از وی ارسال نمود.<ref> الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۲۸.</ref>  
  
برخي از شارحان [[نهج البلاغه]] همچون: [[ابن ابي الحديد]] (656-586 ق) اين نامه را نشان ضعف دروني كميل دانسته و اذعان نموده‌اند: پيوسته لشكريان معاويه بر قلمرو كميل حمله مي‌كردند؛ ولي او توانايي دفاع نداشت. و سپس افزوده‌اند: كميل براي جبران اين ضعف و سر پوش نهادن بر عجز خود، به شهرهاي تحت سيطره معاويه، مانند قرقيسا حمله مي‌كرد.<ref> شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 5، ص 69، مؤسسة الاعلمي، بيروت، 1415 ق.</ref>
+
==کمیل در زمان امام حسن و امام حسین علیهما السلام==
  
فساد اين سخن، بر كسي كه تاريخ را مورد مطالعه قرار دهد، پوشيده نيست؛ زيرا همان طور كه قبلاً نيز آورديم، اين نامه تنها و تنها به خاطر يك اقدام ناهماهنگ كميل بوده است وگرنه او در ميدان‌هاي نبرد، مبارزي شجاع و جنگجويي توانا بوده است. شاهد مدعاي ما، حوادث مقطعي از تاريخ است كه آن نيز در سال 39 هجري واقع شده است.
+
پس از شهادت حضرت امیر در [[ماه رمضان]] ۴۰ هجری، مردم [[کوفه]] با [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] علیه السلام [[بیعت]] کردند. جناب کمیل هم که همه خصایص حضرت امیر را در فرزندش امام حسن علیه السلام متجلی می دید، با حضرتش بیعت کرد و جزء سربازان و فدائیان حضرتش گردید. مرحوم [[علامه مجلسى|مجلسی]] به نقل از [[ابن شهر آشوب]]، کمیل بن زیاد را از اصحاب امام حسن علیه السلام می شمارد.
  
معاويه، لشكري را به فرماندهي «عبدالرحمان بن قباث» براي غارت شهرهاي جزيره<ref> «جزيره»، محدوده شمال بين النهرين (دجله و فرات) را گويند كه بين [[عراق]] و [[تركيه]] واقع شده است (المنجد، لويس معلوف).</ref> رهسپار كرد. از قضا «شبيب بن عامر» (يار مخلص علي عليه السلام) در شهر «نصيبين» كه در همين محدوده واقع شده است، مي‌زيست؛ او ماجراي ورود سپاه معاويه را در ضمن نامه‌اي به كميل، كه در هيت بود، گزارش داد.
+
در زمان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام مردانی چون: کمیل و [[قنبر غلام امام علی علیه السلام|قنبر]] غلام حضرت علی علیه السلام به دستور معاویه و [[یزید بن معاویه|یزید]] و به جرم دلدادگی و طرفداری از [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام به زندان افتادند و درست یک روز بعد از واقعه [[روز عاشورا|عاشورا]] از زندان آزاد شدند.
 
 
كميل، لشكري متشكل از 600 نفر سواره ترتيب داده، به آن منطقه گسيل كرد. دو لشكر در منطقه‌اي به نام «كَفَرتوثا» به يكديگر برخورد نمودند و جنگ درگرفت؛ اما كميل توانست سپاه شام را درهم شكسته، افراد زيادي از آنان را از بين ببرد. او دستور داد نه به تعقيب فراري بپردازند و نه به مصدومان آسيب رسانند. در اين جنگ تنها دو نفر از ياران كميل به شهادت رسيدند.
 
 
 
پس از اين واقعه، كميل نامه‌اي به [[امام علي عليه السلام]] نوشته و پيروزي خود را به ايشان گزارش داد. آن حضرت نيز پاداش خوبي به كميل عنايت كرد و نامه‌اي همراه با ابراز رضايت از وي ارسال نمود.<ref> الكامل في التاريخ، ج 2، ص 428.</ref> بنابراين، مسئله نارضايتي امام از كميل، توهمي بيش نيست.
 
 
 
==كميل در تبعيد==
 
 
 
بُعد ديگر مبارزات كميل، تبعيد اوست. در زمان حاكميت عثمان، برخي از شيعيان [[امام علی]] عليه السلام مانند: صعصعه و كميل نزد معاويه رفته و از او با لحني شديد درخواست نمودند از مقام خود كناره‌گيري نمايد! معاويه كه از آنان به ستوه آمده بود، ايشان را نزد عثمان فرستاد و عثمان نيز آن‌ها را به شهر «حِمص» تبعيد نمود.<ref> همان، ج 3، ص 144.</ref>
 
  
 
==کمیل بن زیاد در نگاه دیگران==
 
==کمیل بن زیاد در نگاه دیگران==
  
جايگاه والاي «كميل بن زياد» نزد دانشمندان [[شيعه]] بر كسي پوشيده نيست. همه محدثان، مورخان و اهل رجال، او را در زمره مقربان حضرت علي عليه السلام ثبت نموده‌اند و به قول حافظ: «منم كه شُهره شهرم به عشق ورزيدن»، او به خلوص در بارگاه [[ائمه اطهار]] عليهم السلام معروف است.
+
جایگاه والای «کمیل بن زیاد» نزد دانشمندان [[شیعه]] بر کسی پوشیده نیست. همه [[محدث|محدثان]]، مورخان و اهل رجال، او را در زمره مقربان [[حضرت علی اکبر علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام ثبت نموده‌اند. او به خلوص در بارگاه [[ائمه اطهار]] علیهم السلام معروف است.
  
[[آيت الله سيد ابوالقاسم خويي]] قدس سره مي‌فرمايد: [[شيخ طوسی]]، كميل را از اصحاب امام علي عليه السلام و [[امام حسن]] عليه السلام شمرده و [[شيخ مفيد]] در كتاب اختصاص او را از [[سابقين]] و [[مقربين]] به علي عليه السلام معرفي نموده و ابن داود نيز كميل را از خواص اصحاب اين دو امام معصوم عليهماالسلام ياد كرده است.
+
آیت الله [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|سید ابوالقاسم خویی]] می‌فرماید: [[شیخ طوسی]]، کمیل را از اصحاب امام علی علیه السلام و [[امام حسن]] علیه السلام شمرده و [[شیخ مفید]] در کتاب [[الاختصاص|اختصاص]] او را از سابقین و مقربین به علی علیه السلام معرفی نموده و [[ابن داوود حلی|ابن داود]] نیز کمیل را از خواص اصحاب این دو امام [[معصوم]] علیهماالسلام یاد کرده است. آیت الله خویی در پایان می‌گوید: اقول جلالة کمیل و اختصاصه بامیرالمؤمنین علیه السلام من الواضحات التی لایدخلها ریب<ref> معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج ۱۴، ص ۱۲۸، نشر مدینةالعلم.</ref>؛ عظمت و قرب کمیل نزد علی علیه السلام از واضحاتی است که شکی در آن‌ها نیست.
  
آيت الله خويي در پايان مي‌گويد: اقول جلالة كميل و اختصاصه به اميرالمؤمنين عليه السلام من الواضحات التي لايدخلها ريب<ref> معجم رجال الحديث، آيت الله خويي، ج 14، ص 128، نشر مدينةالعلم.</ref>؛ عظمت و قرب كميل نزد علي عليه السلام از واضحاتي است كه شكي در آن‌ها نيست.
+
اکثر دانشمندان [[اهل سنت]] نیز کمیل را به نیکی و عظمت یاد نموده‌اند. ابن سعد زهری (متوفی ۲۳۰ ق) می‌گوید: کان شریفاً مطاعاً فی قومه<ref> الطبقات الکبیر، ج ۸، ص ۲۹۹.</ref>؛ کمیل، مردی شریف و در خاندان و قبیله خود فرمانروا بود. و حافظ ابوحجاج یوسف المزی (۷۴۲-۶۵۴ ق) می‌نویسد: کان شریفاً مطاعاً فی قومه و کان ثقة<ref> تهذیب الکمال، ج ۲۴، ص ۲۱۹.</ref>؛ کمیل، مردی شریف و در خاندانش مورد اعتماد بود.
  
اكثر دانشمندان اهل سنت نيز كميل را به نيكي و عظمت ياد نموده‌اند.
+
البته برخی از عالمان اهل سنت چون: ابن حبان (متوفی ۳۵۴ ق) زبان به مذمت کمیل گشوده و اشکالاتی نسبت به او ایراد نموده‌اند؛ مانند: [[رافضى|رافضی]] بودن، افراط در حُبّ علی علیه السلام و نقل معجزات علی علیه السلام و بدین سبب برخی از آنان در مورد کمیل گفته‌اند: وکان بلاءً من البلاء.<ref> همان؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال، محمد بن احمد بن عثمان الذهبی (متوفی ۷۴۸ ق)، ج ۳، ص ۴۱۵، دارالمعرفة، بیروت.</ref>
  
ابن سعد زهري (متوفي 230 ق) مي‌گويد: كان شريفاً مطاعاً في قومه<ref> الطبقات الكبير، ج 8، ص 299.</ref>؛ كميل، مردي شريف و در خاندان و قبيله خود فرمانروا بود.
+
==دعای کمیل==
 +
برای تفصیل رجوع کنید: [[دعای کمیل]]
  
حافظ ابوحجاج يوسف المزي (742-654 ق) مي‌نويسد: كان شريفاً مطاعاً في قومه و كان ثقة<ref> تهذيب الكمال، ج 24، ص 219.</ref>؛ كميل، مردي شريف و در خاندانش مورد اعتماد بود.
+
کمیل روایتگر دعای معروف کمیل است. این [[دعا]] یکی از ادعیه معروف است و [[علامه مجلسى]] آن را از بهترین دعاها می داند. مطابق با روایتی دعای معروف به دعای کمیل، دعای حضرت خضر علیه السلام است که امیر المومنین علیه السلام آن را به کمیل آموخت. این روایت در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس چنین آمده است:
  
البته برخي از عالمان اهل سنت چون: ابن حبان (متوفي 354 ق) زبان به مذمت كميل گشوده و اشكالاتي نسبت به او ايراد نموده‌اند؛ مانند: رافضي بودن، افراط در حُبّ علي عليه السلام و نقل معجزات علي عليه السلام و بدين سبب برخي از آنان در مورد كميل گفته‌اند: وكان بلاءً من البلاء.<ref> همان؛ ميزان الاعتدال في نقدالرجال، محمد بن احمد بن عثمان الذهبي (متوفي 748 ق)، ج ص 415، دارالمعرفة، بيروت.</ref>
+
:كميل مى گويد: با مولايم اميرالمؤمنين در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، یکی از آنان گفت معنى قول خداى عزوجل فيها يفرق كل امر حكيم چيست؟ امام فرمود: شب نيمه شعبان است سوگند به كسى كه جان على در دست او است هيچ بنده‌اى نيست مگر اين كه جميع خير و شر براى او در اين شب تا همان شب آينده مقسوم است، و هر بنده اى كه اين شب را احياء كند و دعاى خضر عليه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود شب به خدمت او رفتم‏ همين كه مرا ديد پرسيد كه اى كميل چه مى خواهى و چه چيز سبب آمدن تو شده است؟ گفتم يا اميرالمؤمنين به طلب دعاى خضر آمده ام. فرمود بنشين اى كميل چون اين دعا را حفظ كرده اى در هر شب جمعه يا در هر ماه يك بار و يا در سال يك بار و يا در عمر يك بار بخوان تا از بدى ها باز داشته شوى و يارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى، اى كميل طول صحبت تو با ما موجب شد كه چ‏نين نعمت و عطائى را به تو ببخشم.<ref>نقل از ولايت تكوينى، حسن زاده آملی، ص41</ref>
 +
==کمیل و روایت حدیث==
 +
مطابق با گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر]] و ذهبی، کمیل از [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی]](علیه السلام) و [[عبدالله بن مسعود]] و جماعت بسیاری از تابعین [[حدیث]] نقل کرده است.<ref>. ابن حجر؛ پیشین، ج ۵، ص ۴۸۶ و الذهبی؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۱۳ق، چاپ دوم، ج ۵، ص ۵۱۶.</ref>
 +
[[اهل سنت]]، کمیل را به «قلیل الحدیث» بودن، متصف نموده‌اند<ref>. الذهبی؛ پیشین، ج ۶، ص ۱۷۷ و خیرالذین زرکلی، الاعلامبیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، ج ۳، ص ۲۳۴.</ref> اما این، مربوط به جوامع حدیثی اهل سنت است؛ چرا که در جوامع و منابع حدیثی [[شیعه]]، روایات کمیل بسیار است.<ref> تهذیب الکمال، ج ۱۵، ص ۴۱۶.</ref> از کمیل افراد بسیار چون عبدالرحمن بن جندب و [[ابوحمزه ثمالی]]، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق السّبیعی، الاعمش و دیگران روایت نقل کرده‌اند.<ref>. الذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۶، ص ۱۷۶ و زرکلی؛ پیشین، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref>
  
اما بر هوشمندان آگاه به مقام [[ائمه اطهار]] عليهم السلام مخفي نيست كه آن چه را ايشان به عنوان نقص ذكر نموده‌اند، عين فضيلت و نشان [[معرفت]] است.
+
'''چند حدیث به روایت کمیل:'''
  
==شهادت==
+
*۱. [[امام علی]] علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«یا کمیل! مر اهلک ان یروحوا فی کسب المکارم و یدلجوا فی حاجة من هو نائم»}}<ref> بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref>؛ ای کمیل! به خاندانت امر کن در کسب اخلاق کریمانه، سرعت ورزند و به رفع حاجت نیازمندی که در خواب است، بپردازند.
  
از افتخاراتي كه نصيب كميل شد، شهادت او توسط سفاكي به نام حَجاج بن يوسف است. اين افتخار در 90 سالگي كميل و در سال 83 هجري اتفاق افتاد. جالب است كه علي عليه السلام از شهادت كميل و كيفيت آن، خبر داده بود.  
+
. [[امام رضا]] علیه السلام فرمود: از جمله فرمایشات علی علیه السلام به کمیل این بود که یا کمیل {{متن حدیث|«اخوک دینک فاحتط لدینک بما شئت»}}<ref> همان، ج ۲، ص ۲۵۸.</ref>؛ دین تو برادرت است پس تا می‌توانی در مورد دینت احتیاط نما!
  
[[علامه مجلسی]] مي‌گويد: وكذلك اخبر عليه السلام بقتل جماعة منهم حجر بن عدي و رشيد الهجري و كميل بن زياد و...<ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، ج 41، ص 316، داراحياءالتراث العربي.</ref>
+
*۳. امام علی علیه السلام در مورد آداب غذاخوردن به کمیل فرمود: هرگاه غذا می‌خوری، آرام میل کن، تا دیگران که هم غذای تو هستند نیز بهره‌مند شوند و هنگامی که بر سر سفره قرار می‌گیری، با صدای بلند حمد خدا کن تا دیگران نیز حمد خدا نمایند و بدین سبب برای تو اجر خواهد بود. معده خود را مملو از غذا قرار نده، بلکه بخشی را برای آب و بخشی را برای هوا (نفس) قرار ده.<ref> همان، ج ۶۶، ص ۴۲۴.</ref>
 +
*۴. امیرمؤمنان علی علیه السلام در ضمن وصایای بسیار مهم به کمیل فرمود: هیچ علمی نیست مگر این که من گشاینده آنم و هیچ سِرّی نیست مگر این که [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|قائم]] علیه السلام خاتم آن است.<ref> تحف العقول، ص ۱۷۱</ref>
  
[[شيخ مفيد]]، ماجراي شهادت كميل را چنين آورده است: چون حجاج فرماندار [[كوفه]] شد، در پي كميل برآمد. كميل گريخت و پنهان شد. حجاج كه اين خبر را شنيد، حقوق فاميل و قبيله كميل را از بيت المال قطع نمود. وقتي كميل از جريان مطلع شد، با خود گفت: من پيري سالخورده هستم و عمرم بسر آمده است؛ روا نيست كه به خاطر من حقوق قبيله‌ام قطع گردد. پس، از مخفيگاه خود بيرون آمده، وارد كوفه شد و خود را تسليم حجاج نمود. هنگامي كه حجاج او را ديد، گفت: بسيار دوست داشتم تو را بيابم!
+
*۵. کمیل می‌گوید: از امام علی علیه السلام سؤال کردم ارکان [[اسلام]] کدام است؟ حضرت فرمود: هفت چیز:
  
كميل گفت: آوازت را بر من درشت نكن و مرا به [[مرگ]] تهديد منما! به خدا سوگند كه از عمرم چيزي باقي نمانده جز مانند باقي مانده غبار. هر چه مي‌خواهي درباره من انجام بده، فان الموعدلله؛ زيرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از كشتن، حساب در كار است. و همانا اميرمؤمنان عليه السلام به من خبر داده كه تو قاتل من هستي!
+
۱. [[عقل]] که اساس صبر است؛
  
حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام است! كميل گفت: اين در صورتي است كه قضا و قدر به دست تو باشد! حجاج گفت: آري، به دست من است. تو در زمره قاتلان عثمان بن عفان هستي! سپس به مأمورانش اشاره كرد: بزنيد گردنش را...!
+
۲. حفظ [[آبرو]] و راستگویی؛
  
[[شيخ مفيد]] در پايان اين ماجرا مي‌نويسد: اين روايتي است كه راويان عامه از راستگويان خود نقل كرده‌اند و شيعيان نيز در نقل با آن‌ها شريكند، كه مضمون آن از معجزات علي عليه السلام و جزء براهين و بينات دانش‌هاي غيبي علي عليه السلام است.<ref> الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، [[شيخ مفيد]]، ج 1، ص 328، علميه اسلاميه.</ref>
+
۳. [[تلاوت قرآن]]، آن چنان که شایسته است؛
  
==دعای کمیل==
+
۴. دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا؛
مبحث ديگري كه در بررسي زندگينامه كميل شايان توجه است، «[[دعای كميل]]» است .این دعا یکی از ادعيه معروف است. علامه مجلسى آن را از بهترين دعاها می داند و آن دعاى [[حضرت خضر عليه السلام]] است. حضرت امیرالمومنین عليه السلام آن را به كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت است، تعليم داد.
 
  
==روايات==
+
۵. شناخت حق آل محمد و معرفت به ایشان؛
  
اهل سنت، كميل را به «قليل الحديث» بودن، متصف نموده‌اند و اين، مربوط به جوامع حديثي [[اهل سنت]] است؛ چرا كه در جوامع و منابع حديثي [[شيعه]]، روايات كميل بسيار است.<ref> تهذيب الكمال، ج 15، ص 416.</ref> بخش پاياني مقاله را با ذكر پنج [[حديث]] از كميل، مزين مي‌كنيم:
+
۶. به جا آوردن حق برادران دینی و حمایت از ایشان؛
  
* 1. [[امام علی]] عليه السلام فرمود: يا كميل! مر اهلك ان يروحوا في كسب المكارم و يدلجوا في حاجة من هو نائم<ref> بحارالانوار، ج ص 223.</ref>؛ اي كميل! به خاندانت امر كن در كسب اخلاق كريمانه، سرعت ورزند و به رفع حاجت نيازمندي كه در خواب است، بپردازند.
+
۷. با مردم رفتار نیک داشتن.<ref> همان، ج ۶۸، ص ۳۸۱.</ref>
  
* 2. [[امام رضا]] عليه السلام فرمود: از جمله فرمايشات علي عليه السلام به كميل اين بود كه يا كميل اخوك دينك فاحتط لدينك بما شئت<ref> همان، ج 2، ص 258.</ref>؛ دين تو برادرت است پس تا مي‌تواني در مورد دينت احتياط نما!
+
==شهادت==
 +
[[شیخ مفید]]، ماجرای شهادت کمیل را چنین آورده است: چون [[حجاج بن یوسف]] فرماندار [[کوفه]] شد، در پی کمیل برآمد. کمیل گریخت و پنهان شد. حجاج که این خبر را شنید، حقوق فامیل و قبیله کمیل را از [[بیت المال|بیت المال]] قطع نمود. وقتی کمیل از جریان مطلع شد، با خود گفت: من پیری سالخورده هستم و عمرم بسر آمده است؛ روا نیست که به خاطر من حقوق قبیله‌ام قطع گردد. پس، از مخفیگاه خود بیرون آمده، وارد کوفه شد و خود را تسلیم حجاج نمود. هنگامی که حجاج او را دید، گفت: بسیار دوست داشتم تو را بیابم!
  
* 3. امام علي عليه السلام در مورد آداب غذاخوردن به كميل فرمود: هرگاه غذا مي‌خوري، آرام ميل كن، تا ديگران كه هم غذاي تو هستند نيز بهره‌مند شوند و هنگامي كه بر سر سفره قرار مي‌گيري، با صداي بلند حمد خدا كن تا ديگران نيز حمد خدا نمايند و بدين سبب براي تو اجر خواهد بود. معده خود را مملو از غذا قرار نده، بلكه بخشي را براي آب و بخشي را براي هوا (نفس) قرار ده.<ref> همان، ج 66، ص 424.</ref>
+
کمیل گفت: آوازت را بر من درشت نکن و مرا به [[مرگ]] تهدید منما! به خدا سوگند که از عمرم چیزی باقی نمانده جز مانند باقی مانده غبار. هر چه می‌خواهی درباره من انجام بده، فان الموعد لله؛ زیرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از کشتن، حساب در کار است. و همانا امیرمؤمنان علیه السلام به من خبر داده که تو قاتل من هستی! حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام است! کمیل گفت: این در صورتی است که [[قضا و قدر]] به دست تو باشد! حجاج گفت: آری، به دست من است. تو در زمره قاتلان [[عثمان بن عفان]] هستی! سپس به مأمورانش اشاره کرد: بزنید گردنش را...!
  
* 4. كميل مي‌گويد: از امام علي عليه السلام سؤال كردم اركان اسلام كدام است؟ حضرت فرمود: هفت چيز:
+
[[شیخ مفید]] در پایان این ماجرا می‌نویسد: این روایتی است که راویان [[عامه]] از راستگویان خود نقل کرده‌اند و [[شیعه|شیعیان]] نیز در نقل با آن‌ها شریکند، که مضمون آن از معجزات علی علیه السلام و جزء براهین و بینات دانش‌های غیبی علی علیه السلام است.<ref> الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۲۸، علمیه اسلامیه.</ref>
  
1. [[عقل]] كه اساس صبر است؛
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*سید جعفر ربانی، فرهنگ کوثر شماره ۶۱، بهار ۱۳۸۴.
 +
*مريم السادات قدمی، كميل بن زياد، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
 +
*محمد کاظم پور، [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=154644 کمیل بن زیاد را بشناسیم، سایت تبیان] تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
 +
*سید حبیب حسینی، کمیل از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع)/قسمت دوم، خُلُق، مهر و آبان 1387، شماره 7، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/6433/7132/86868 سایت حوزه]، بازیابی: 19 شهریور 1393.
  
2. حفظ آبرو و راستگويي؛
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:کمیل (9).JPG|بنای قدیمی آرامگاه کمیل بن زیاد مربوط به 110 سال قبل
 +
پرونده:کمیل (13).jpg|آرامگاه کمیل بن زیاد قبل از مرمت کنونی
 +
پرونده:کمیل (3).jpg|ورودی آرامگاه کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (2).jpg|آرامگاه کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (12).jpg|ایوان آرامگاه کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (77).jpg|ورودی بقعه کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (1).jpg|ضریح کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (11).jpg|نمای درونی گنبد کمیل بن زیاد
 +
پرونده:کمیل (5).jpg|آرامگاه کمیل بن زیاد از بالا
 +
پرونده:حنانه.jpg|موقعیت آرامگاه کمیل بن زیاد در نقشه
  
3. تلاوت [[قرآن]]، آن چنان كه شايسته است؛
+
</gallery>
 
 
4. دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا؛
 
 
 
5. شناخت حق آل محمد و [[معرفت]] به ايشان؛
 
 
 
6. به جا آوردن حق برادران ديني و حمايت از ايشان؛
 
 
 
7. با مردم رفتار نيك داشتن.<ref> همان، ج 68، ص 381.</ref>
 
 
 
* 5. اميرمؤمنان علي عليه السلام در ضمن وصاياي بسيار مهم به كميل فرمود: هيچ علمي نيست مگر اين كه من فاتح آنم و هيچ سِري نيست مگر اين كه قائم عليه السلام خاتم آن است.<ref> همان، ج 77، ص 267.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
 
 
==منابع==
 
  
*سيد جعفر رباني, فرهنگ كوثر شماره 61، بهار 1384.
+
{{شناختنامه امام علی (ع)}}
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=45292  مريم السادات قدمي، كميل بن زياد  سایت پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام) ] تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
 
* محمد کاظم پور، [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=154644  کمیل بن زیاد را بشناسیم ، سایت تبیان]  تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392
 
==پیوندها==
 
[[دعای کمیل]]
 
  
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:اصحاب امام حسن علیه السلام]]
 +
[[رده:اصحاب امام حسین علیه السلام]]
 +
[[رده:اصحاب امام سجاد علیه السلام]]
 
[[رده:راویان ثقه]]
 
[[رده:راویان ثقه]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۴


کمیل بن زیاد از یاران امام علی (علیه السلام) و مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. برخی از سخنان نقل شده از امام علی علیه السلام توسط او نشان می دهد که او از یاران خاص و اصحاب سرّ آن حضرت بوده است. او مدتی در زمان امیرالمومنین علیه السلام از جانب آن حضرت والی شهر «هیت» بود. کمیل پس از شهادت امام علی علیه السلام همواره از یاران اهل بیت علیهم السلام بود تا اینکه سرانجام به جرم اخلاص به مقام ولایت امیرمومنان علیه السلام در سال ۸۲ هجری به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.

ولادت و نسب

کمیل پسر زیاد بن نهیک بن هیثم بن سعد بن مالک بن حارث بن صهبان بن سعد بن مالک بن نخع از قبیله مذحج (یکی از قبایل یمن) می‌باشد.[۱]

از زمان دقیق تولد کمیل، اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به این که وی در سال ۸۳ هجری (زمان شهادت) ۹۰ سال از عمرش می‌گذشته، می‌توان تولد او را ۷ سال قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله؛ یعنی سال پنجم بعثت دانست. کمیل فرد با نفوذی در بین قومش و از عباد کوفه بود.[۲]

اسلام آوردن کمیل

کمیل، دوران نوجوانی عمر خویش را سپری می کرد که حضرت علی علیه السلام از طرف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در سال هشتم هجری مامور شد که برای تبلیغ احکام و معارف الهی به سرزمین یمن برود؛ در همین سفر بود که کمیل به اسلام گروید و از همان زمان شیفته امام علی علیه السلام شد.[۳]

کمیل صحابی یا تابعی؟

بیشتر رجال شناسان، کمیل را «تابعی»[۴] معرفی نموده و صحابه‌نگاران رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز نامی از وی به میان نیاورده‌اند؛ ولی از آن جا که او بخشی از دوران جوانی خود را در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذرانده، صحابی بودن وی با گمان قوی همراه است؛ چرا که طبق آنچه برآورد نمودیم، در زمان رحلت آن حضرت، کمیل ۱۸ سال داشته است.

از این رو، ابن حجر عسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ ق) می‌گوید: له ادراک، قد ادرک من الحیاة النبویة ثمانی عشرة سنة[۵]؛ کمیل ۱۸ سال از عمر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک نموده است.

تحقیق و جمع بین سخنان مختلف، آن است که چنانچه «صحابی» را کسی بدانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرده یا دیده باشد، در حالی که مسلمان بوده، کمیل جزء اصحاب آن حضرت بشمار می‌رود؛ ولی اگر «صحابی» را کسی بدانیم که از ایشان بدون واسطه روایت هم نقل کرده باشد، او را نمی‌توان جزء اصحاب محسوب نمود؛ چرا که کمیل روایتی را از حضرتش بدون واسطه نقل نکرده است. و اما معصومان دیگری که کمیل در خدمت آنان بوده، عبارتند از: امام علی، امام حسن، امام حسین و امام سجاد علیهم السلام؛ بلکه به گواهی دانشمندان رجال، او از خواص آن بزرگواران محسوب می‌شود.

کمیل در دوران امیرمؤمنان علیه السلام

کمیل از کسانی است که در زمان امام علی علیه السلام از مدافعان سرسخت آن حضرت بود. امام علی علیه السلام در خطبه ۱۱۸ نهج البلاغه به نام برخی از یاران مورد اعتماد خود، اشاره می‌نماید[۶] و کمیل را می‌توان یکی از مصادیق این سخن یافت. چه اینکه روزی آن حضرت به کاتب خود، عبدالله بن ابی رافع فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ایشان را حاضر نماید. عبدالله عرض کرد: ای امیرمؤمنان! آنان را مشخص فرمایید. حضرتش ده نفر، از جمله کمیل را نام برد.[۷] این حدیث، بیانگر جایگاه ویژه کمیل نزد امام علی علیه السلام است.

برخی روایات که کمیل از امام علی علیه السلام نقل نموده است به خوبی نشان از جایگاه رفیع معنوی او و قرب او به آن حضرت دارد. به عنوان نمونه او خود نقل می‌کند: با علی علیه السلام در مسجد کوفه بودم. نماز عشاء را به جای می‌آوردیم که حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شدیم. او راه را در پیش گرفت تا این که به بیرون شهر رسیدیم. در این مدت، حضرتش هیچ سخنی با من نگفت. چون به بیابان رسیدیم، حضرت نفسی تازه کرد و فرمود: ای کمیل! این قلب‌ها ظروفی هستند و بهترینشان با ظرفیت‌ترین آن‌هاست. آن چه را می‌گویم به خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند: عالِمٌ رَبَّانی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ...؛ دانشمندانِ هدایت یافته از جانب خداوند، فراگیرندگان دانش که راه نجات را در پیش گرفته‌اند و افراد نادانی که به هر سو متمایل و هر بانگی را پیروی می‌نمایند. آن‌ها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نورانی نگشته و به ملجأ مورد اعتمادی نیز پناه نبرده‌اند. یا کمیل! العلمُ خیرٌ مِنَ المال...؛ ای کمیل! علم از مال بهتر است؛ چرا که دانش، تو را حفظ می‌کند؛ اما تو نگهبان ثروت هستی. مال با پرداخت، کاسته می‌گردد؛ ولی علم با انفاق، افزون می شود...

آن گاه اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: هاهْ، هاه اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً...؛ آه! آه! در این جا علوم فراوانی است؛ ولی حاملی برای آن ها نمی‌یابم، بلکه آنچه هست (یکی از سه گروه‌اند:) تیزهوشانی که دین را وسیله کسب دنیا قرار داده و بر بندگان خدا فخر می‌فروشند. متدینانی نادان که با اولین شبهه بر آنها شک عارض می‌گردد و یا شهوت‌پرستان و مال‌اندوزانی که کاری به دین نداشته و به چهارپایان شبیه‌ترند و این چنین است که علم با مرگ حاملانش می‌میرد...[۸]

در حدیث دیگری موسوم به حدیث حقیقت، کمیل خود از امام سوال می کند که آیا من صاحب سر تو نیستم و امام جوابی می دهد که هم تایید می کند او صاحب سر امیر المومنین علیه السلام است و هم مقام رفیع و ژرفای وجود آن حضرت را به کمیل گوشزد می کند: قالَ بلی و لکِنَّ یَتَرَشَّحَ علیکَ ما یَطفَحُ منّی؛ گفت بله صاحب سر من هستی لیکن می ریزد بر تو آنچه از دیگ سینه من بجوش آید.[۹]

مخالفت و اعتراض‌های کمیل به عثمان:

در کتب مشهور تاریخی از حالات کمیل در زمان خلافت ابوبکر (۱۱-۱۳ هجری) و عمر (۱۳-۲۳ هجری) که او در سنین جوانی بوده، گزارشی نقل نشده است، ولی در زمان خلافت عثمان (۲۴-۳۵) حضور پررنگ کمیل به خوبی مشاهده می شود که نقش آفرینی او عمدتاً به صورت اعتراض و مخالفت با شیوه حکومتی عثمان و تحمل آزار و اذیت های عثمان بود. نمونه بارز این اعتراض، قیام بر ضد سعید بن عاص، والی کوفه، بود که باعث دستگیری آنان شد و داروغه و پلیس شهر، آنان را به بهانه زیاده خواهی به شدت مورد ضرت و شتم قرار داد و سخت مورد غضب سعید بن عاص و عثمان قرار گرفتند. در پی آن عثمان با اطلاع از موضوع دستور داد که کمیل و بعضی از دوستانش مانند مالک اشتر و صعصعة بن صوحان را از کوفه به شام تبعید و از خانواده و دوستانشان جدا کنند.[۱۰] اما آنان در شام نیز به مبارزات سیاسی خود بر ضد حکومت عثمان و معاویه - که والی عثمان در شام - بود، ادامه دادند. آنان مخالفت ها و اعتراضات خود را با شیوه های مختلف ابراز می داشتند؛ به طوری که معاویه در نامه ای به عثمان، از کنترل آنها اظهار عجز کرد. اینجا بود که آنها به دستور عثمان دوباره از شام به کوفه نزد سعید بن عاص برگشتند.

آنان در کوفه بیش از پیش به انتقاد خود ادامه دادند. با شکایت سعید بن عاص به عثمان، او دستور داد که آنان را نزد عبد الرحمن بن خالد بن ولید به حمص بفرستد. بدین ترتیب کمیل، مالک، صعصعه، جندب و ...، به جرم دفاع از حضرت علی علیه السلام و مبارزه با ظلم به حمص تبعید شدند. عبد الرحمن بن خالد به شدت ایشان را مورد آزار و اذیت و بی احترامی قرار می داد و حتی هرگاه سوار اسب می شد، ایشان را با پای پیاده به دنبال خود در شهر می گرداند و با آنان بد رفتاری می کرد. بعد از مدتی عبد الرحمن بن خالد به عثمان نامه ای نوشت و تقاضای عفو ایشان را کرد و آنان را به کوفه برگرداند که عثمان هم پیشنهاد او را پذیرفت.

در اواخر حکومت عثمان کمیل بن زیاد به همراه مالک اشتر و چند تن از اصحاب دیگر از کوفه پیش عثمان آمدند و از او خواستند سعید بن‌ عاص را از کوفه عزل کند. سعید هم از کوفه حرکت کرد و همان هنگام که آنان پیش عثمان بودند، او هم رسید و عثمان از عزل او خوددارى کرد و به او دستور داد به کار خویش بازگردد.[۱۱] این اقدام موجب شد که در بازگشت این جمع به کوفه مالک اشتر برای مردم خطبه بخواند و قیام مسلحانه انجام داده با تهدید سعید بن عاص به قتل مانع بازگشت او گردد و ابوموسی اشعری را به جای او بگمارد.[۱۲]

مطابق با گفته بلاذری در کتاب انساب الاشراف کمیل از اولین کسانی است که برای خلع عثمان دعا کرد و با علی(ع) بیعت کرد.[۱۳]

کمیل و عمرو بن زراره فرزند قیس نخعی مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنرانی پرداخته و گفتند: «ای مردم، عثمان در حالی که حق و باطل را به خوبی از هم تشخیص می دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و نادیده گرفته است. اشخاص پست و ناشایست را بر جان و مال پاکان و صلحای شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»[۱۴]

حضور کمیل در جنگهای امام علی علیه السلام:

کمیل در جنگ صفین حضور داشت[۱۵] و هم چنین در جنگ دیرالجماجم که بین ابن اشعث و حجاج واقع شد در لشکر ابن اشعث حضور داشت. حجاج سپاه خود را به مقابله کمیل بن زیاد فرستاد. وی مردی بود که در نبرد معتبر و دلیر و در نزد افراد مورد اطمینان و معتمد بود. دسته سواره نظام وی دسته سوار قاریان نام داشت که از حمله حریفان از جا نمی‌رفتند و زمانی که حمله می‌کردند با تمام توان خود می‌جنگیدند و به این ترتیب مشهور بودند.[۱۶]

کمیل در جنگ نهروان نیز حضور داشت، اما در نبرد جمل (سال ۳۶)، ابن اثیر (۶۳۰-۵۵۵ ق) می‌گوید: به علی علیه السلام گزارش داده شد که عایشه و طلحه و زبیر همدست شده، آهنگ خروج بر علیه حکومت وی را دارند. آن حضرت، مردم مدینه را در جریان قرار داده، از ایشان برای مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولی آنان سستی به خرج دادند. آن گاه علی علیه السلام کمیل نخعی را نزد عبدالله بن عُمر فرستاد و از او درخواست یاری نمود، که او نیز همکاری خود را مشروط به همراهی مردم مدینه نمود.[۱۷]

فرمانداری امام علی علیه السلام:

در سال ۳۹هـ . ق. کمیل بن زیاد از طرف امیرالمؤمین(علیه السلام) به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. پس از مدتی خبر به وی رسید که یاران معاویه به فرماندهی «سفیان بن عوف» قصد یورش به هیت را دارند، کمیل به خیال اینکه آنها در «قرقیسا» هستند، بدون اجازه امام علی(علیه السلام) ۵۰ نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. سپاهیان معاویه از فرصت استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علی(علیه السلام) نامه ای به کمیل بن زیاد نوشت و او را به این نحو سرزنش کرد:[۱۸] «پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردنِ مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آنجا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتی داری که در کنار تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری.»[۱۹]

کمیل از اینکه اسباب ناراحتی امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج می برد و دنبال فرصتی می گشت که ضعفش را جبران کند تا اینکه معاویه، لشکری را به فرماندهی «عبدالرحمان بن قباث» برای غارت شهرهای جزیره[۲۰] رهسپار کرد. از قضا «شبیب بن عامر» (یار مخلص علی علیه السلام) در شهر «نصیبین» که در همین محدوده واقع شده است، می‌زیست؛ او ماجرای ورود سپاه معاویه را در ضمن نامه‌ای به کمیل، که در هیت بود، گزارش داد.

کمیل، لشکری متشکل از ۶۰۰ نفر سواره ترتیب داده، به آن منطقه گسیل کرد. دو لشکر در منطقه‌ای به نام «کفَرتوثا» به یکدیگر برخورد نمودند و جنگ درگرفت؛ اما کمیل توانست سپاه شام را درهم شکسته، افراد زیادی از آنان را از بین ببرد. او دستور داد نه به تعقیب فراری بپردازند و نه به مصدومان آسیب رسانند. در این جنگ تنها دو نفر از یاران کمیل به شهادت رسیدند.

پس از این واقعه، کمیل نامه‌ای به امام علی علیه السلام نوشته و پیروزی خود را به ایشان گزارش داد. آن حضرت نیز پاداش خوبی به کمیل عنایت کرد و نامه‌ای همراه با ابراز رضایت از وی ارسال نمود.[۲۱]

کمیل در زمان امام حسن و امام حسین علیهما السلام

پس از شهادت حضرت امیر در ماه رمضان ۴۰ هجری، مردم کوفه با امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت کردند. جناب کمیل هم که همه خصایص حضرت امیر را در فرزندش امام حسن علیه السلام متجلی می دید، با حضرتش بیعت کرد و جزء سربازان و فدائیان حضرتش گردید. مرحوم مجلسی به نقل از ابن شهر آشوب، کمیل بن زیاد را از اصحاب امام حسن علیه السلام می شمارد.

در زمان امام حسین علیه السلام مردانی چون: کمیل و قنبر غلام حضرت علی علیه السلام به دستور معاویه و یزید و به جرم دلدادگی و طرفداری از اهل بیت علیهم السلام به زندان افتادند و درست یک روز بعد از واقعه عاشورا از زندان آزاد شدند.

کمیل بن زیاد در نگاه دیگران

جایگاه والای «کمیل بن زیاد» نزد دانشمندان شیعه بر کسی پوشیده نیست. همه محدثان، مورخان و اهل رجال، او را در زمره مقربان حضرت علی علیه السلام ثبت نموده‌اند. او به خلوص در بارگاه ائمه اطهار علیهم السلام معروف است.

آیت الله سید ابوالقاسم خویی می‌فرماید: شیخ طوسی، کمیل را از اصحاب امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام شمرده و شیخ مفید در کتاب اختصاص او را از سابقین و مقربین به علی علیه السلام معرفی نموده و ابن داود نیز کمیل را از خواص اصحاب این دو امام معصوم علیهماالسلام یاد کرده است. آیت الله خویی در پایان می‌گوید: اقول جلالة کمیل و اختصاصه بامیرالمؤمنین علیه السلام من الواضحات التی لایدخلها ریب[۲۲]؛ عظمت و قرب کمیل نزد علی علیه السلام از واضحاتی است که شکی در آن‌ها نیست.

اکثر دانشمندان اهل سنت نیز کمیل را به نیکی و عظمت یاد نموده‌اند. ابن سعد زهری (متوفی ۲۳۰ ق) می‌گوید: کان شریفاً مطاعاً فی قومه[۲۳]؛ کمیل، مردی شریف و در خاندان و قبیله خود فرمانروا بود. و حافظ ابوحجاج یوسف المزی (۷۴۲-۶۵۴ ق) می‌نویسد: کان شریفاً مطاعاً فی قومه و کان ثقة[۲۴]؛ کمیل، مردی شریف و در خاندانش مورد اعتماد بود.

البته برخی از عالمان اهل سنت چون: ابن حبان (متوفی ۳۵۴ ق) زبان به مذمت کمیل گشوده و اشکالاتی نسبت به او ایراد نموده‌اند؛ مانند: رافضی بودن، افراط در حُبّ علی علیه السلام و نقل معجزات علی علیه السلام و بدین سبب برخی از آنان در مورد کمیل گفته‌اند: وکان بلاءً من البلاء.[۲۵]

دعای کمیل

برای تفصیل رجوع کنید: دعای کمیل

کمیل روایتگر دعای معروف کمیل است. این دعا یکی از ادعیه معروف است و علامه مجلسى آن را از بهترین دعاها می داند. مطابق با روایتی دعای معروف به دعای کمیل، دعای حضرت خضر علیه السلام است که امیر المومنین علیه السلام آن را به کمیل آموخت. این روایت در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس چنین آمده است:

كميل مى گويد: با مولايم اميرالمؤمنين در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، یکی از آنان گفت معنى قول خداى عزوجل فيها يفرق كل امر حكيم چيست؟ امام فرمود: شب نيمه شعبان است سوگند به كسى كه جان على در دست او است هيچ بنده‌اى نيست مگر اين كه جميع خير و شر براى او در اين شب تا همان شب آينده مقسوم است، و هر بنده اى كه اين شب را احياء كند و دعاى خضر عليه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود شب به خدمت او رفتم‏ همين كه مرا ديد پرسيد كه اى كميل چه مى خواهى و چه چيز سبب آمدن تو شده است؟ گفتم يا اميرالمؤمنين به طلب دعاى خضر آمده ام. فرمود بنشين اى كميل چون اين دعا را حفظ كرده اى در هر شب جمعه يا در هر ماه يك بار و يا در سال يك بار و يا در عمر يك بار بخوان تا از بدى ها باز داشته شوى و يارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى، اى كميل طول صحبت تو با ما موجب شد كه چ‏نين نعمت و عطائى را به تو ببخشم.[۲۶]

کمیل و روایت حدیث

مطابق با گفته ابن حجر و ذهبی، کمیل از عمر، عثمان، امام علی(علیه السلام) و عبدالله بن مسعود و جماعت بسیاری از تابعین حدیث نقل کرده است.[۲۷] اهل سنت، کمیل را به «قلیل الحدیث» بودن، متصف نموده‌اند[۲۸] اما این، مربوط به جوامع حدیثی اهل سنت است؛ چرا که در جوامع و منابع حدیثی شیعه، روایات کمیل بسیار است.[۲۹] از کمیل افراد بسیار چون عبدالرحمن بن جندب و ابوحمزه ثمالی، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق السّبیعی، الاعمش و دیگران روایت نقل کرده‌اند.[۳۰]

چند حدیث به روایت کمیل:

  • ۱. امام علی علیه السلام فرمود: «یا کمیل! مر اهلک ان یروحوا فی کسب المکارم و یدلجوا فی حاجة من هو نائم»[۳۱]؛ ای کمیل! به خاندانت امر کن در کسب اخلاق کریمانه، سرعت ورزند و به رفع حاجت نیازمندی که در خواب است، بپردازند.
  • ۲. امام رضا علیه السلام فرمود: از جمله فرمایشات علی علیه السلام به کمیل این بود که یا کمیل «اخوک دینک فاحتط لدینک بما شئت»[۳۲]؛ دین تو برادرت است پس تا می‌توانی در مورد دینت احتیاط نما!
  • ۳. امام علی علیه السلام در مورد آداب غذاخوردن به کمیل فرمود: هرگاه غذا می‌خوری، آرام میل کن، تا دیگران که هم غذای تو هستند نیز بهره‌مند شوند و هنگامی که بر سر سفره قرار می‌گیری، با صدای بلند حمد خدا کن تا دیگران نیز حمد خدا نمایند و بدین سبب برای تو اجر خواهد بود. معده خود را مملو از غذا قرار نده، بلکه بخشی را برای آب و بخشی را برای هوا (نفس) قرار ده.[۳۳]
  • ۴. امیرمؤمنان علی علیه السلام در ضمن وصایای بسیار مهم به کمیل فرمود: هیچ علمی نیست مگر این که من گشاینده آنم و هیچ سِرّی نیست مگر این که قائم علیه السلام خاتم آن است.[۳۴]
  • ۵. کمیل می‌گوید: از امام علی علیه السلام سؤال کردم ارکان اسلام کدام است؟ حضرت فرمود: هفت چیز:

۱. عقل که اساس صبر است؛

۲. حفظ آبرو و راستگویی؛

۳. تلاوت قرآن، آن چنان که شایسته است؛

۴. دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا؛

۵. شناخت حق آل محمد و معرفت به ایشان؛

۶. به جا آوردن حق برادران دینی و حمایت از ایشان؛

۷. با مردم رفتار نیک داشتن.[۳۵]

شهادت

شیخ مفید، ماجرای شهادت کمیل را چنین آورده است: چون حجاج بن یوسف فرماندار کوفه شد، در پی کمیل برآمد. کمیل گریخت و پنهان شد. حجاج که این خبر را شنید، حقوق فامیل و قبیله کمیل را از بیت المال قطع نمود. وقتی کمیل از جریان مطلع شد، با خود گفت: من پیری سالخورده هستم و عمرم بسر آمده است؛ روا نیست که به خاطر من حقوق قبیله‌ام قطع گردد. پس، از مخفیگاه خود بیرون آمده، وارد کوفه شد و خود را تسلیم حجاج نمود. هنگامی که حجاج او را دید، گفت: بسیار دوست داشتم تو را بیابم!

کمیل گفت: آوازت را بر من درشت نکن و مرا به مرگ تهدید منما! به خدا سوگند که از عمرم چیزی باقی نمانده جز مانند باقی مانده غبار. هر چه می‌خواهی درباره من انجام بده، فان الموعد لله؛ زیرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از کشتن، حساب در کار است. و همانا امیرمؤمنان علیه السلام به من خبر داده که تو قاتل من هستی! حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام است! کمیل گفت: این در صورتی است که قضا و قدر به دست تو باشد! حجاج گفت: آری، به دست من است. تو در زمره قاتلان عثمان بن عفان هستی! سپس به مأمورانش اشاره کرد: بزنید گردنش را...!

شیخ مفید در پایان این ماجرا می‌نویسد: این روایتی است که راویان عامه از راستگویان خود نقل کرده‌اند و شیعیان نیز در نقل با آن‌ها شریکند، که مضمون آن از معجزات علی علیه السلام و جزء براهین و بینات دانش‌های غیبی علی علیه السلام است.[۳۶]

پانویس

  1. . ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج ۶، ص ۲۱۷ و السمعانی؛ الأنساب، حیدرآباد، مجلس دایرة المعارف العثمانیة، ۱۳۸۲ش، ج ۸، ص ۲۵۱ و ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳ق، ص ۴۱۵.
  2. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج ۶، ص ۲۱۷ و ابن حجر عسقلانی؛ الاصابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق، ج ۵، ص ۴۸۶.
  3. کمیل از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع)/سمت دوم، خُلُق مهر و آبان 1387 - شماره 7، در دسترس در سایت حوزه
  4. کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک نکرده یا از ایشان روایت ننموده باشد.
  5. الاصابة فی تمییز الصحابة، احمد بن علی بن حجرالعسقلانی، ج ۳، ص ۳۲۵، دارالکتب العلمیة، بیروت.
  6. انتم الانصار علی الحقّ والاخوان فی الدّین، والجُنن یوم البأس، والبِطانة دون النّاس، بکم اَضرِبُ المدبِر، و ارجو طاعةَ المُقبل... (نهج البلاغه، صبحی صالح، خ ۱۱۸).
  7. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۳۰، ص ۲۳۵، مؤسسة آل البیت.
  8. الامالی، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ق)، ص ۲۵۰-۲۴۷، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷. این حدیث علاوه بر این که در بسیاری از جوامع روایی شیعه نقل گردیده، مورد شرح و بسط فرزانگانی چون: شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۱ ق) در اربعین نیز قرار گرفته است.
  9. مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج3، کلمات مکنونه، ص42
  10. ترجمه تاریخ طبری، ج ۶، ص۲۱۹۹.
  11. الذهبى، شمس الدین محمد بن احمد (م ۷۴۸)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیة، ، ۱۴۱۳، ج‌۳، ص۴۳۲.
  12. محسن محمد زاده، سعید بن عاص بن سعید،دانشنامه پژوهه، بازیابی: 14 مرداد 1396
  13. . البلاذری؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق، ج ۵، ص ۵۱۷.
  14. نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه سید مرتضی عسکری، ج۱، ص۱۷۳
  15. . ابن اعثم کوفی؛ پیشین، ج ۲، ص ۳۸۷ و السمعانی؛ پیشین، ج ۱۳، ص ۶۹ و ابن حجر؛ پیشین، ج ۵، ص ۴۸۵.
  16. . الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش، ج ۶، ص ۳۵۰ و ابن اثیر؛
  17. الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۰۵.
  18. سفینة البحار، ج۷، ص۵۳۹
  19. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۵۹۹
  20. «جزیره»، محدوده شمال بین النهرین (دجله و فرات) را گویند که بین عراق و ترکیه واقع شده است (المنجد، لویس معلوف).
  21. الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۲۸.
  22. معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج ۱۴، ص ۱۲۸، نشر مدینةالعلم.
  23. الطبقات الکبیر، ج ۸، ص ۲۹۹.
  24. تهذیب الکمال، ج ۲۴، ص ۲۱۹.
  25. همان؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال، محمد بن احمد بن عثمان الذهبی (متوفی ۷۴۸ ق)، ج ۳، ص ۴۱۵، دارالمعرفة، بیروت.
  26. نقل از ولايت تكوينى، حسن زاده آملی، ص41
  27. . ابن حجر؛ پیشین، ج ۵، ص ۴۸۶ و الذهبی؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۱۳ق، چاپ دوم، ج ۵، ص ۵۱۶.
  28. . الذهبی؛ پیشین، ج ۶، ص ۱۷۷ و خیرالذین زرکلی، الاعلامبیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، ج ۳، ص ۲۳۴.
  29. تهذیب الکمال، ج ۱۵، ص ۴۱۶.
  30. . الذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۶، ص ۱۷۶ و زرکلی؛ پیشین، ج ۵، ص ۲۳۴.
  31. بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۳.
  32. همان، ج ۲، ص ۲۵۸.
  33. همان، ج ۶۶، ص ۴۲۴.
  34. تحف العقول، ص ۱۷۱
  35. همان، ج ۶۸، ص ۳۸۱.
  36. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۲۸، علمیه اسلامیه.

منابع

  • سید جعفر ربانی، فرهنگ کوثر شماره ۶۱، بهار ۱۳۸۴.
  • مريم السادات قدمی، كميل بن زياد، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
  • محمد کاظم پور، کمیل بن زیاد را بشناسیم، سایت تبیان تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
  • سید حبیب حسینی، کمیل از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع)/قسمت دوم، خُلُق، مهر و آبان 1387، شماره 7، در دسترس در سایت حوزه، بازیابی: 19 شهریور 1393.

آرشیو عکس و تصویر