جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تفسیر قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
==واژه «تفسیر» در لغت و اصطلاح==
+
مراد از «تفسیر قرآن»، آشکار کردن و توضیح دادن معانی و مقاصد آیات [[قرآن کریم]] است، که با بهره‌گیری از منابع معتبر، از جمله خود قرآن، [[سنت]] و براهین [[عقل|عقلی]] انجام می‌شود. تفسیر قرآن با روشها و شیوه‌های مختلف روایی، ادبی، کلامی، فقهی و... از سوی مفسران صورت گرفته که به «[[روشهای تفسیری قرآن|روشهای تفسیری]]» موسوم است.
  
'''تفسير''' از ماده «فسّر» در لغت به معنى: پيدا و آشكاركردن، بيان نمودن معنى است<ref>ر.ك: منتهى الأرب؛ لسان التنزيل.</ref>
+
==تفسیر در لغت و اصطلاح==
  
تعریف غالب تفسیر "پرده برداری از لفظ مشکل است" اما این تعریف، تعریف کاملی نیست به خاطر اینکه اولا منحصر به بیان معنی الفاظ است و بیان منظور آیه را که هدف اصلی تفسیر است در بر نمی گیرد و از سوی دیگر فقط تفسیر را مربوط به بیان معنای واژگان مشکل می داند که در صورت وجود تعداد آن در قرآن بسیار اندک است.
+
«تفسیر» از ماده «فسّر» در لغت به معنی «پیدا و آشکارکردن»<ref>ر.ک: منتهى الأرب؛ لسان التنزیل.</ref> و «کشف و پرده‌برداری از معنای لفظ و ظاهر کردن آن» است.<ref>مجمع البحرین، طریحی، تهران، مرتضوی، سوم، ۱۳۷۵ ش، ج۳، ص۴۳۸.</ref> و در اصطلاح به معنای پرده برداری از ابهاماتِ کلمات و جملات [[قرآن]] و توضیح مقاصد و اهداف آنها است.<ref>محمدعلی رضایی اصفهانی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی، اول، ۱۳۸۲ش، ص۲۳.</ref>
  
علامه طباطبائی در تعریف تفسیر می گوید: هو بيان معاني الآيات القرآنية و الكشف عن مقاصدها و مداليلها<ref> الميزان في تفسير القرآن، ج‌1، ص: 4 </ref>
+
تعریف غالب تفسیر «پرده برداری از لفظ مشکل است»، اما این تعریف کاملی نیست، به خاطر اینکه اولا منحصر به بیان معنی الفاظ است و بیان منظور آیه را که هدف اصلی تفسیر است در بر نمی گیرد، و از سوی دیگر فقط تفسیر را مربوط به بیان معنای واژگان مشکل می داند که در صورت وجود، تعداد آن در قرآن بسیار اندک است.
  
تفسیر بيان معانى آيات قرآنى، و كشف مقاصد و مداليل آنست‌.
+
[[علامه طباطبایى|علامه طباطبائی]] در تعریف تفسیر می گوید: «هو بیان معانی الآیات القرآنیة و الکشف عن مقاصدها و مدالیلها»؛<ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۴ </ref> تفسیر بیان معانى آیات قرآنى، و کشف مقاصد و مدالیل آن است‌.
  
==واژه تفسیر در قرآن==
+
واژه «تفسیر» در قرآن یک بار در جواب منکران [[نبوت]] به کار رفته است: {{متن قرآن|«وَلا یأْتُونَک بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناک بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً»}} ([[سوره فرقان]]/۳۳): و براى تو مثلى نیاوردند، مگر آن که [ما] حق را  یا تفسیر درست آن مثل را برای تو آوردیم).
اين واژه در قرآن يك بار در جواب منكران [[نبوت]] به كار رفته: {{متن قرآن|«وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً»}}([[سوره فرقان]]/33): و براى تو مثلى نياوردند، مگر آن كه [ما] حق را  یا تفسیر درست آن مثل را برای تو آوردیم).
 
  
==لزوم «تفسير»==
+
== گرایش و روش تفسیری ==
 +
«گرایش تفسیری» یعنی تأثیر باورهای مذهبی، [[علم کلام|کلامی]]، جهت گیری های عصری و سبکهای پردازش در تفسیر قرآن که بر اساس عقاید، نیازها، ذوق و سلیقه و تخصص علمی مفسر شکل می‌گیرد.<ref>رضایی اصفهانی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری، ص۲۲.</ref>
  
[[قرآن مجيد]] كتابى است كه بايد خواند و فهميد. در آياتش تدبّر كرد و تعليماتش را به كار بست؛ امّا وسعت دامنه مطالب، الفاظ ناآشنا و هنرمنديهاى ادبى آن و مخصوصا آيات [[مجمل]] و متشابهش نياز به شرح و توضيح دارد. دانشى كه پرده از چهره معانى قرآن برمى‌گيرد و مراد خداى تعالى را روشن مى‌كند «تفسير» ناميده مى‌شود.
+
اما «روش تفسیری» یعنی استفاده از ابزار یا منبع خاص (مانند: قرآن، روایت، عقل و...) در تفسیر قرآن تا معانی و مقصود آیه را روشن کند.<ref>همان، ص۲۲.</ref> به عبارت دیگر، مقصود از روش تفسیری، مستند یا مستنداتی است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آن بهره گرفته‌اند که از آن می‌توان به «منهج تفسیری» نیز تعبیر کرد. در بعضی از اصطلاحات، گرایش‌های تفسیری، منابع تفسیری یا اتجاه تفسیری با تعاریف گوناگون به جای روش تفسیری آمده است.<ref>ر.ک: رضایی، منطق تفسیر قرآن، ۲۴ ـ ۳۴.</ref>
  
اگر اين شبهه پيش آيد كه قرآن خود را به وصف «مبين» <ref> از جمله در اين آيه: {{متن قرآن|«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»}} [[سوره مائده]]/ 15.</ref> توصيف كرده، پس چرا نياز به تفسير و روشنگرى دارد؟
+
'''انواع روش‌های تفسیری:'''
  
گوييم: خداوند قرآن به زبان معمول انسانها تكلم كرده با زيبايى و شيوايى تمام، كه لازمه‌اش به كار بردن آرايه‌هاى ادبى مانند تشبيه، استعاره، تمثيل، تصوير آفرينى از مفاهيم نامحسوس و غير اينهاست؛ و نيز الفاظ و تعبيرهايى در اين كتاب آمده كه اگر براى مخاطبان آن عصر مفهوم و متداول بوده، امّا امروز براى ما ديرياب است.  
+
الف) [[تفسیر ادبی]]: گروهی از مفسران با گرایش به مباحث ادبی و نحوی به تفسیر اجتهادی قرآن می‌پردازند. در چنین تفسیرهایی به واژگان، لغات، زبان عرب، صرف و نحو و... اهمیت زیادی داده می‌شود که خود دو گونه است: تفسیر بلاغی و تفسیر لغوی، مانند [[جوامع الجامع (کتاب)|جوامع الجامع]] اثر شیخ طبرسی.
  
اين مشكل در فهم تمام آثار ادبى كهن وجود دارد و مخصوص قرآن نيست، بدين جهت مى‌بينيم بر ديوان شعرا و كتابهاى نثر ادبى شرح و توضيح نوشته مى‌شود. پس قرآن كه در كمال بلاغت و صبغه ادبى است و گرانبار از معانى گوناگون مربوط به [[دنيا]] و [[آخرت]] است و مباحث [[حقوق اسلامی|حقوقى]] و [[اخلاق|اخلاقى]] و معرفتى را در بر دارد، به طريق اولى براى درك بهتر و فهم ژرفاى آن نياز به «'''تفسير'''» و [[تأویل]] دارد.
+
ب) [[تفسیر فقهی]]: در تفسیرهای فقهی، همت و اجتهاد بیشتر مفسران، بر شناخت و دریافت احکام فقهی الهی و احکام فرعی از آیات قرآن است که حدود پانصد آیۀ در قرآن جزء آیات الاحکام شمرده شده است؛ مانند تفسیر [[کنز العرفان فی فقه القرآن (کتاب)|کنز العرفان فی فقه القرآن]] اثر [[فاضل مقداد]].
  
==دانش هاى لازم براى «مفسّر»==
+
ج) [[تفسیر کلامی|تفسیر کلامی]]: مفسر با سبک و گرایش کلامی به تفسیر آیات پرداخته و بیشتر آیاتی که بیانگر عقاید مسلمانان، اعم از توحید، عدل، نبوت، امامت، ‌معاد و... است با اعتقادات خاص خودشان تفسیر نمودند؛ مانند [[الفرقان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر الفرقان]] اثر محمد صادقی تهرانی.
  
واضح است كه هر تحقيق علمى نياز به مقدّمات مخصوص به خود را دارد كه اگر به دست نيايد تحقيق صورت نخواهد گرفت يا بر طبق موازين علمى نخواهد بود. بدين جهت قرآن‌پژوهان براى مفسّر شرايطى برشمرده و اطّلاعاتى را ضرورى دانسته‌اند كه فشرده آنها به شرح زير است:
+
د) [[تفسیر فلسفی]]: از اصول و قواعد فلسفی برای درک مفاهیم قرآن، کمک گرفته می‌شود؛ مانند [[تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا) (کتاب)|تفسیر القرآن الکریم]] اثر صدر المتألهین شیرازی.
  
«علم لغت» براى شناخت الفاظ و علم اشتقاق كه مناسبت و ريشه كلمات را بيان مى‌كند، «علم نحو و صرف»، «دانش قرائتهاى قرآن»، «علم [[اسباب نزول]] آيات»، شرح قصّه‌هاى قرآن و اخبار مربوط به انبيا و اقوامشان، «علم [[حديث]]» و سنت هاى منقول از [[پیامبر اکرم]] صلى اللّه عليه و اله و اخبارى كه بيان مجمل يا تفسير مبهم قرآن مى‌باشد، شناخت «[[ناسخ و منسوخ]] آيات»، معرفت [[احكام]] دينى و مسائل حقوقى و سياسى كه در «علم [[فقه]]» از آنها بحث مى‌شود، «[[علم کلام]]» براى پى بردن به دليلهاى عقلى و براهينى كه قرآن در اثبات [[توحيد]] و [[معاد]] و [[نبوت]] و [[وحی|وحيانى]] بودن خود آورده و بالاخره «علم موهبت» و آن دانشى است كه پروردگار به شخصى كه به علم خود عمل كند عطا فرمايد.<ref> راغب اصفهانى؛ مقدمة التّفسير، به نقل از: معرفت، التفسير و المفسّرون، 1/ 52- 54. توضيح اين كه چون دين مآلا مكتبى است تربيتى و عملى، عالم دينى زمانى معزّز و ارجمند است كه علم خود را به كار بندد و از تعليمات الهى پيروى كند و به تهذيب نفس پردازد تا موهبت خدايى شامل حالش گردد. </ref>
+
ه) [[تفسیر عرفانی]]: مفسر با سبک و گرایش عرفانی، باطنی، رمزی و اشاره‌ای به تفسیر قرآن می‌پردازند؛ مانند [[تفسیر التستری (کتاب)|تفسیر التسترى]]، از سهل بن عبدالله تستری.
  
علاوه بر آنچه ذكر شد «مفسّر بايد تفسير شناس باشد، به اين شرح كه همواره در آثار معتبر مفسّران - از قدما و معاصران - سير كرده، شناخت عميق و ناقدانه‌اى از آثار گوناگونى كه در زمينه يكايك [[علوم قرآنى]] هست داشته باشد و تا مى‌تواند بدون مراجعه به آثار معتبر علماى سلف از پيش خود اظهار نظر نكند».<ref> خرّمشاهى، «تفسير»، قرآن‌پژوهى (هفتاد بحث و تحقيق قرآنى)، 145. </ref>
+
و) [[تفسیر اجتماعی]]: مفسر اهتمام خود را برای حل مشکلات اجتماعی را در پرداختن به آیات می‌دانند؛ مانند [[تفسیر نمونه]] اثر آیت الله مکارم شیرازی.
  
==تفسير بدون علم، «تفسير به رأى»‌==
+
ز) [[تفسیر علمی - تجربی|تفسیر علمی و تجربی]]: از نگاه عده‌ای، قرآن متعرض نکات علمی و تجربی شده است و با گذشت زمان و رشد تکنولوژی نمود آنها بیشتر مشخص می‌شود؛ مانند: تفسیر [[الجواهر فی تفسیر القرآن (کتاب)|الجواهر فی تفسیر القرآن]] اثر شیخ طنطاوی.
  
از آنچه گفتيم روشن شد تفسير كه بيان مراد خداى تعالى از آيات است مهمترين علم قرآنى و بلكه شريف‌ ترين دانش دينى است، زيرا اصول اعتقادى [[اسلام]] - از جهت نظرى - و علم فقه و اخلاق و تهذيب نفس - از جهت عملى - بايد نخست از قرآن استنباط شود كه از طريق '''تفسير''' آيات است.  
+
ح) [[تفسیر مأثور|تفسیر روایی]] (تفسیر مأثور)؛ مانند [[تفسیر عیاشی (کتاب)|تفسیر عیاشی]] از محمد بن مسعود عیاشی.
  
اين ارج و منزلت اقتضا مى‌كند مفسّر شرايطى را رعايت كند و علوم مذكور را بياموزد و نيك بداند تا بتواند با اطمينان دريافت خود را از قرآن، مراد و مقصود الهى معرفى كند، كه در غير اين صورت تفسيرش هم بر طبق قواعد «روش تحقيق علمى» نيست، و هم از جنبه شرعى [[حرام]] و ممنوع است، زيرا احاديثى متعدد در نهى از «تفسير بدون علم» رسيده، مانند اين [[حديث]] نبوى: «هر كس درباره قرآن بدون دانش سخن بگويد جاى خود را در آتش دوزخ آماده بداند». <ref> شهيد سعيد زين الدّين عاملى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله نقل كرده: من قال في القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار (بحار الأنوار، 89/ 111). </ref>
+
ط) تفسیر جامع: شامل تفسیرهایی است که مفسر از دو روش روایی و اجتهادی در تفسیر خود استفاده کرده است و به تمام ابعاد اعم از ادبی، کلامی، فلسفی و فقهی و... پرداخته‌اند؛ مانند [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان فی تفسیر القرآن]] اثر علامۀ طباطبایی.<ref>ر.ک: مؤدب، روش‌های تفسیر قرآن؛ بابایی، روش‌شناسی تفسیر قرآن؛ عمید زنجانی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن.</ref>
 
آنچه ذكر شد يك نوع از تفسير ناروا بود؛ امّا نوع ديگر كه حرام است، «تفسير به رأى» است، بدين معنى كه مفسّر عقيده و رأيى به دلخواه - و نه بر مبناى درست - داشته باشد و قرآن را بر وفق آن رأى تأويل كند، يعنى براى درستى غرضش به قرآن احتجاج نمايد.
 
 
 
اين كار، گاه از روى آگاهى و علم است مانند كسى كه بر [[بدعت|بدعتى]] كه وضع كرده به بعضى آيات استناد مى‌كند و حال آن كه مى‌داند مراد آيه اين نيست. و گاه از روى جهل است‌، بدين‌ گونه كه آيه محتمل چندين معنى باشد و او به احتمالى كه غرضش را تأمين و تأييد كند ميل نمايد، كه در اين حال رأى و عقيده‌اش او را به اين تفسير واداشته نه حقيقت يابى.<ref>ر.ك: التفسير والمفسّرون 1/65. </ref>
 
  
براى بركنار ماندن از اين ورطه خطرناك مفسّر بايد ذهن خود را از پيشداورى و رنگ‌آميزيهاى عقيدتى پاك كند، تا دلش شايسته ره‌يابى به بارگاه قدس قرآن شود.
+
==لزوم تفسیر قرآن==
  
 +
[[قرآن مجید]] کتابى است که باید خواند و فهمید، در آیاتش تدبّر کرد و تعلیماتش را به کار بست؛ امّا وسعت دامنه مطالب، الفاظ ناآشنا و هنرمندیهاى ادبى آن و مخصوصا آیات [[مجمل و مبین|مجمل]] و [[آیات محکم و متشابه|متشابهش]] نیاز به شرح و توضیح دارد. دانشى که پرده از چهره معانى قرآن برمى‌گیرد و مراد خداى تعالى را روشن مى‌کند «تفسیر» نامیده مى‌شود.
  
==منابع تفسير قرآن ==
+
اگر این شبهه پیش آید که قرآن خود را به وصف «مُبین»<ref> از جمله در این آیه: {{متن قرآن|«قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ»}} [[سوره مائده]]/ ۱۵.</ref> توصیف کرده، پس چرا نیاز به تفسیر و روشنگرى دارد؟ گوییم: خداوند در قرآن به زبان معمول انسانها تکلم کرده با زیبایى و شیوایى تمام، که لازمه‌اش به کار بردن آرایه‌هاى ادبى مانند تشبیه، استعاره، تمثیل، تصویر آفرینى از مفاهیم نامحسوس و غیر اینهاست؛ و نیز الفاظ و تعبیرهایى در این کتاب آمده که اگر براى مخاطبان آن عصر مفهوم و متداول بوده، امّا امروز براى ما دیریاب است.
  
چون تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسى و تحقيق مذموم بوده، مصداق تفسير به راءى مطرود است، لازم است بررسى شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسى و تحقيق براى دستيابى به معارف قرآنى چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق آنها تفسير به راءى و مذموم بوده و با دستيابى به آنها تفسير درايى و ممدوح باشد.
+
این مشکل در فهم تمام آثار ادبى کهن وجود دارد و مخصوص قرآن نیست، بدین جهت مى‌بینیم بر [[دیوان (شعر)|دیوان]] شعرا و کتابهاى نثر ادبى شرح و توضیح نوشته مى‌شود. پس قرآن که در کمال [[بلاغت]] و صبغه ادبى است و گرانبار از معانى گوناگون مربوط به [[دنیا]] و [[آخرت]] است و مباحث [[حقوق اسلامی|حقوقى]] و [[اخلاق|اخلاقى]] و معرفتى را در بر دارد، به طریق اولى براى درک بهتر و فهم ژرفاى آن نیاز به «'''تفسیر'''» و [[تأویل]] دارد.
  
1- قرآن کریم:مهمترين منبع خود قرآن كريم است كه مبين، شاهد و مفسر خويش است. ضرورت تفسير قرآن به قرآن و تاءثير عميق آن در دستيابى به معارف قرآنى مبرهن است .
+
==دانشهاى لازم براى مفسّر==
  
2-  سنت معصومين (عليهم السلام ): طبق حديثت متواتر ثقلين، عترت طاهرين (عليهم السلام ) همتاى قرآن بوده، تمسك به يكى از آن دو بدون ديگرى مساوى با ترك هر دو است و اعتصام به هر كدام بايد همراه با تمسك به ديگرى باشد.
+
واضح است که هر تحقیق علمى نیاز به مقدّمات مخصوص به خود را دارد که اگر به دست نیاید تحقیق صورت نخواهد گرفت یا بر طبق موازین علمى نخواهد بود. بدین جهت قرآن‌پژوهان براى مفسّر شرایطى برشمرده و اطّلاعاتى را ضرورى دانسته‌اند که فشرده آنها به شرح زیر است:
 
3- عقل برهانى: كه از گزند مغالطه وهم و از آسيب تخيل مصون باشد. مراد از عقل برهانى همان است كه با علوم متعارفه خويش، اصل وجود خدا و ضرورت وحدت، حيات، ابديت، ازليت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حكمت، عدل و ساير صفات علياى او را ثابت كرده و در اين تثبيت، استوار است ؛ گرچه برخى از اسماى مزبور را دليل نقلى، هم اثبات مى كند. پس اگر عقل برهانى مطلبى را اثبات يا نفى كرد، حتما در تفسير قرآن بايد آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هيچ آيه اى نفى نگردد و مطلب نفى شده، منتفى باشد و با ظاهر هيچ آيه اى ثابت نشود؛ چنانكه اگر آيه اى داراى چند احتمال بود و جز يك محتمل معين همه آنها عقلا منتفى بود، بايد به كمك عقل برهانى آيه مورد بحث را فقط بر همان محتمل حمل كرد و يا اگر آيه اى داراى چند محتمل بود كه يكى از آنها برابر عقل برهانى، ممتنع بود، حتما بايد آن محتمل را نفى كرد و آيه را بر يكى از محتملهاى ممكن بدون ترجيح ( در صورت فقدان رجحان ) حمل كرد.
 
  
تذكر: گر چه ره آورد علم را نمى توان بر قرآن تحميل كرد، ليكن براهين قطعى علمى يا شواهد طماءنينه بخش تجربى، تاريخى، هنرى و مانند آن را مى توان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد، به طورى كه در حد شاهد، قرينه و زمينه براى درك خصوص مطالب مربوط به بخشهاى تجربى، تاريخى و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
+
«[[علم لغت]]» براى شناخت الفاظ و علم اشتقاق که مناسبت و ریشه کلمات را بیان مى‌کند، «[[علم نحو]] و [[صرف]]»، «دانش قرائتهاى قرآن»، «علم [[اسباب نزول]] آیات»، شرح [[قصه‌ های قرآن|قصّه‌هاى قرآن]] و اخبار مربوط به انبیا و اقوامشان، «علم [[حدیث]]» و سنت هاى منقول از [[پیامبر اکرم]] صلى اللّه علیه و آله و اخبارى که بیان مجمل یا تفسیر مبهم قرآن مى‌باشد، شناخت «[[ناسخ و منسوخ]] آیات»، معرفت [[احکام]] دینى و مسائل حقوقى و سیاسى که در «علم [[فقه]]» از آنها بحث مى‌شود، «[[علم کلام]]» براى پى بردن به دلیلهاى عقلى و براهینى که قرآن در اثبات [[توحید]] و [[معاد]] و [[نبوت]] و [[وحی|وحیانى]] بودن خود آورده و بالاخره «علم موهبت» و آن دانشى است که پروردگار به شخصى که به علم خود عمل کند عطا فرماید.<ref> راغب اصفهانى؛ مقدمة التّفسیر، به نقل از: معرفت، التفسیر و المفسّرون، ۱/ ۵۲- ۵۴. توضیح این که چون دین مآلا مکتبى است تربیتى و عملى، عالم دینى زمانى معزّز و ارجمند است که علم خود را به کار بندد و از تعلیمات الهى پیروى کند و به تهذیب نفس پردازد تا موهبت خدایى شامل حالش گردد. </ref>
  
 +
علاوه بر آنچه ذکر شد، «مفسّر باید تفسیر شناس باشد، به این شرح که همواره در آثار معتبر مفسّران - از قدما و معاصران - سیر کرده، شناخت عمیق و ناقدانه‌اى از آثار گوناگونى که در زمینه یکایک [[علوم قرآنى]] هست داشته باشد و تا مى‌تواند بدون مراجعه به آثار معتبر علماى سلف از پیش خود اظهار نظر نکند».<ref> خرّمشاهى، «تفسیر»، قرآن‌پژوهى (هفتاد بحث و تحقیق قرآنى)، ۱۴۵. </ref>
  
==پیوند==
+
از آنچه گفتیم روشن شد تفسیر که بیان مراد خداى تعالى از آیات است، مهمترین علم قرآنى و بلکه شریف‌ ترین دانش دینى است، زیرا اصول اعتقادى [[اسلام]] (از جهت نظرى) و علم [[فقه]] و [[اخلاق]] و [[تهذیب نفس]] (از جهت عملى) باید نخست از [[قرآن]] استنباط شود که از طریق '''تفسیر''' آیات است. این ارج و منزلت اقتضا مى‌کند مفسّر شرایطى را رعایت کند و علوم مذکور را بیاموزد و نیک بداند تا بتواند با اطمینان دریافت خود را از قرآن، مراد و مقصود الهى معرفى کند، که در غیر این صورت تفسیرش هم بر طبق قواعد «روش تحقیق علمى» نیست، و هم از جنبه شرعى [[حرام]] و ممنوع است، زیرا [[احادیث]] متعددى در نهى از «تفسیر بدون علم» رسیده، مانند این [[حدیث]] نبوى: «هر کس درباره قرآن بدون دانش سخن بگوید، جاى خود را در آتش [[دوزخ]] آماده بداند».<ref> پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله: من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوّأ مقعده من النار؛ بحار الأنوار، ۸۹/ ۱۱۱. </ref>
«[[تاریخ تفسیر]]»
 
  
==پانویس==
+
نوع دیگر از تفسیر ناروا و حرام، «[[تفسیر به رأی]]» است، بدین معنى که مفسّر عقیده و رأیى به دلخواه - و نه بر مبناى درست - داشته باشد و قرآن را بر وفق آن رأى [[تأویل|تأویل]] کند، یعنى براى درستى غرضش به قرآن احتجاج نماید. این کار، گاه از روى آگاهى و علم است، مانند کسى که بر [[بدعت|بدعتى]] که وضع کرده به بعضى آیات استناد مى‌کند و حال آن که مى‌داند مراد آیه این نیست. و گاه از روى جهل است‌، بدین‌ گونه که آیه محتمل چندین معنى باشد و او به احتمالى که غرضش را تأمین و تأیید کند میل نماید، که در این حال رأى و عقیده‌اش او را به این تفسیر واداشته نه حقیقت یابى.<ref>ر.ک: التفسیر والمفسّرون ۱/۶۵. </ref>
<references/>
 
  
==منابع==
+
براى برکنار ماندن از این ورطه خطرناک، مفسّر باید ذهن خود را از پیش‌داورى و رنگ‌آمیزیهاى عقیدتى پاک کند، تا دلش شایسته ره‌یابى به بارگاه قدس قرآن شود.
محمد مهدى ركنى يزدى‌، آشنايى با علوم قرآنى، آستان قدس، ص126.
 
  
تفسیر تسنیم،آیت الله جوادی املی
+
==منابع تفسیر قرآن==
  
الميزان في تفسير القرآن، ج‌1، ص4
+
چون تفسیر قرآن بدون علم و قبل از بررسى و تحقیق، مذموم بوده و مصداق تفسیر به رأى مطرود است، لازم است بررسى شود که منابع علم تفسیر و اصول بررسى و تحقیق براى دستیابى به معارف قرآنى چیست تا تفسیر قرآن بدون تحقق آنها تفسیر به رأى و مذموم بوده و با دستیابى به آنها تفسیر روا و ممدوح باشد.
  
 +
۱- [[قرآن|قرآن کریم]]: مهمترین منبع خود قرآن کریم است که مبین، شاهد و مفسر خویش است. ضرورت [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]] و تأثیر عمیق آن در دستیابى به معارف قرآنى مبرهن است.
  
 +
۲-  [[سنت]] پیامبر و معصومین (علیهم السلام): طبق [[حدیث ثقلین|حدیث ثقلین]]، [[عترت]] طاهرین (علیهم السلام) همتاى قرآن بوده، تمسک به یکى از آن دو بدون دیگرى مساوى با ترک هر دو است و اعتصام به هر کدام باید همراه با تمسک به دیگرى باشد.
 +
 +
۳- [[عقل]] برهانى: که از گزند مغالطه وهم و از آسیب تخیل مصون باشد. مراد از عقل برهانى همان است که با علوم متعارفه خویش، اصل وجود [[الله|خدا]] و ضرورت وحدت، حیات، ابدیت، ازلیت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حکمت، عدل و سایر صفات علیاى او را ثابت کرده و در این تثبیت، استوار است؛ گرچه برخى از اسماى مزبور را دلیل نقلى هم اثبات مى کند. پس اگر عقل برهانى مطلبى را اثبات یا نفى کرد، حتما در تفسیر قرآن باید آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هیچ آیه اى نفى نگردد و مطلب نفى شده، منتفى باشد و با ظاهر هیچ آیه اى ثابت نشود؛ چنانکه اگر آیه اى داراى چند احتمال بود و جز یک محتمل معین همه آنها عقلا منتفى بود، باید به کمک عقل برهانى آیه مورد بحث را فقط بر همان محتمل حمل کرد و یا اگر آیه اى داراى چند محتمل بود که یکى از آنها برابر عقل برهانى، ممتنع بود، حتما باید آن محتمل را نفى کرد و آیه را بر یکى از محتملهاى ممکن بدون ترجیح (در صورت فقدان رجحان) حمل کرد.
  
 +
نکته: گرچه ره‌آورد [[علم]] را نمى توان بر قرآن تحمیل کرد، لیکن براهین قطعى علمى یا شواهد اطمینان بخش تجربى، تاریخى و مانند آن را مى توان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد، به طورى که در حد شاهد، قرینه و زمینه براى درک خصوص مطالب مربوط به بخشهاى تجربى، تاریخى و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*محمد مهدى رکنى یزدى‌، آشنایى با علوم قرآنى، آستان قدس، ص۱۲۶.
 +
*المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‌۱، ص۴.
 +
*تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی.
 +
*"روش‌شناسی تفسیر فقهی"، محمدمهدی کریمی نیا، نشریه قرآن و علم، شماره ۱۱، ۱۳۹۵.
 +
==پیوندها==
 +
*[[تاریخ تفسیر]]
 +
*[[روشهای تفسیری قرآن]]
 +
*[[تأویل]]
 
[[رده:قرآن]]
 
[[رده:قرآن]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۱

مراد از «تفسیر قرآن»، آشکار کردن و توضیح دادن معانی و مقاصد آیات قرآن کریم است، که با بهره‌گیری از منابع معتبر، از جمله خود قرآن، سنت و براهین عقلی انجام می‌شود. تفسیر قرآن با روشها و شیوه‌های مختلف روایی، ادبی، کلامی، فقهی و... از سوی مفسران صورت گرفته که به «روشهای تفسیری» موسوم است.

تفسیر در لغت و اصطلاح

«تفسیر» از ماده «فسّر» در لغت به معنی «پیدا و آشکارکردن»[۱] و «کشف و پرده‌برداری از معنای لفظ و ظاهر کردن آن» است.[۲] و در اصطلاح به معنای پرده برداری از ابهاماتِ کلمات و جملات قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنها است.[۳]

تعریف غالب تفسیر «پرده برداری از لفظ مشکل است»، اما این تعریف کاملی نیست، به خاطر اینکه اولا منحصر به بیان معنی الفاظ است و بیان منظور آیه را که هدف اصلی تفسیر است در بر نمی گیرد، و از سوی دیگر فقط تفسیر را مربوط به بیان معنای واژگان مشکل می داند که در صورت وجود، تعداد آن در قرآن بسیار اندک است.

علامه طباطبائی در تعریف تفسیر می گوید: «هو بیان معانی الآیات القرآنیة و الکشف عن مقاصدها و مدالیلها»؛[۴] تفسیر بیان معانى آیات قرآنى، و کشف مقاصد و مدالیل آن است‌.

واژه «تفسیر» در قرآن یک بار در جواب منکران نبوت به کار رفته است: «وَلا یأْتُونَک بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناک بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً» (سوره فرقان/۳۳): و براى تو مثلى نیاوردند، مگر آن که [ما] حق را یا تفسیر درست آن مثل را برای تو آوردیم).

گرایش و روش تفسیری

«گرایش تفسیری» یعنی تأثیر باورهای مذهبی، کلامی، جهت گیری های عصری و سبکهای پردازش در تفسیر قرآن که بر اساس عقاید، نیازها، ذوق و سلیقه و تخصص علمی مفسر شکل می‌گیرد.[۵]

اما «روش تفسیری» یعنی استفاده از ابزار یا منبع خاص (مانند: قرآن، روایت، عقل و...) در تفسیر قرآن تا معانی و مقصود آیه را روشن کند.[۶] به عبارت دیگر، مقصود از روش تفسیری، مستند یا مستنداتی است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آن بهره گرفته‌اند که از آن می‌توان به «منهج تفسیری» نیز تعبیر کرد. در بعضی از اصطلاحات، گرایش‌های تفسیری، منابع تفسیری یا اتجاه تفسیری با تعاریف گوناگون به جای روش تفسیری آمده است.[۷]

انواع روش‌های تفسیری:

الف) تفسیر ادبی: گروهی از مفسران با گرایش به مباحث ادبی و نحوی به تفسیر اجتهادی قرآن می‌پردازند. در چنین تفسیرهایی به واژگان، لغات، زبان عرب، صرف و نحو و... اهمیت زیادی داده می‌شود که خود دو گونه است: تفسیر بلاغی و تفسیر لغوی، مانند جوامع الجامع اثر شیخ طبرسی.

ب) تفسیر فقهی: در تفسیرهای فقهی، همت و اجتهاد بیشتر مفسران، بر شناخت و دریافت احکام فقهی الهی و احکام فرعی از آیات قرآن است که حدود پانصد آیۀ در قرآن جزء آیات الاحکام شمرده شده است؛ مانند تفسیر کنز العرفان فی فقه القرآن اثر فاضل مقداد.

ج) تفسیر کلامی: مفسر با سبک و گرایش کلامی به تفسیر آیات پرداخته و بیشتر آیاتی که بیانگر عقاید مسلمانان، اعم از توحید، عدل، نبوت، امامت، ‌معاد و... است با اعتقادات خاص خودشان تفسیر نمودند؛ مانند تفسیر الفرقان اثر محمد صادقی تهرانی.

د) تفسیر فلسفی: از اصول و قواعد فلسفی برای درک مفاهیم قرآن، کمک گرفته می‌شود؛ مانند تفسیر القرآن الکریم اثر صدر المتألهین شیرازی.

ه) تفسیر عرفانی: مفسر با سبک و گرایش عرفانی، باطنی، رمزی و اشاره‌ای به تفسیر قرآن می‌پردازند؛ مانند تفسیر التسترى، از سهل بن عبدالله تستری.

و) تفسیر اجتماعی: مفسر اهتمام خود را برای حل مشکلات اجتماعی را در پرداختن به آیات می‌دانند؛ مانند تفسیر نمونه اثر آیت الله مکارم شیرازی.

ز) تفسیر علمی و تجربی: از نگاه عده‌ای، قرآن متعرض نکات علمی و تجربی شده است و با گذشت زمان و رشد تکنولوژی نمود آنها بیشتر مشخص می‌شود؛ مانند: تفسیر الجواهر فی تفسیر القرآن اثر شیخ طنطاوی.

ح) تفسیر روایی (تفسیر مأثور)؛ مانند تفسیر عیاشی از محمد بن مسعود عیاشی.

ط) تفسیر جامع: شامل تفسیرهایی است که مفسر از دو روش روایی و اجتهادی در تفسیر خود استفاده کرده است و به تمام ابعاد اعم از ادبی، کلامی، فلسفی و فقهی و... پرداخته‌اند؛ مانند المیزان فی تفسیر القرآن اثر علامۀ طباطبایی.[۸]

لزوم تفسیر قرآن

قرآن مجید کتابى است که باید خواند و فهمید، در آیاتش تدبّر کرد و تعلیماتش را به کار بست؛ امّا وسعت دامنه مطالب، الفاظ ناآشنا و هنرمندیهاى ادبى آن و مخصوصا آیات مجمل و متشابهش نیاز به شرح و توضیح دارد. دانشى که پرده از چهره معانى قرآن برمى‌گیرد و مراد خداى تعالى را روشن مى‌کند «تفسیر» نامیده مى‌شود.

اگر این شبهه پیش آید که قرآن خود را به وصف «مُبین»[۹] توصیف کرده، پس چرا نیاز به تفسیر و روشنگرى دارد؟ گوییم: خداوند در قرآن به زبان معمول انسانها تکلم کرده با زیبایى و شیوایى تمام، که لازمه‌اش به کار بردن آرایه‌هاى ادبى مانند تشبیه، استعاره، تمثیل، تصویر آفرینى از مفاهیم نامحسوس و غیر اینهاست؛ و نیز الفاظ و تعبیرهایى در این کتاب آمده که اگر براى مخاطبان آن عصر مفهوم و متداول بوده، امّا امروز براى ما دیریاب است.

این مشکل در فهم تمام آثار ادبى کهن وجود دارد و مخصوص قرآن نیست، بدین جهت مى‌بینیم بر دیوان شعرا و کتابهاى نثر ادبى شرح و توضیح نوشته مى‌شود. پس قرآن که در کمال بلاغت و صبغه ادبى است و گرانبار از معانى گوناگون مربوط به دنیا و آخرت است و مباحث حقوقى و اخلاقى و معرفتى را در بر دارد، به طریق اولى براى درک بهتر و فهم ژرفاى آن نیاز به «تفسیر» و تأویل دارد.

دانشهاى لازم براى مفسّر

واضح است که هر تحقیق علمى نیاز به مقدّمات مخصوص به خود را دارد که اگر به دست نیاید تحقیق صورت نخواهد گرفت یا بر طبق موازین علمى نخواهد بود. بدین جهت قرآن‌پژوهان براى مفسّر شرایطى برشمرده و اطّلاعاتى را ضرورى دانسته‌اند که فشرده آنها به شرح زیر است:

«علم لغت» براى شناخت الفاظ و علم اشتقاق که مناسبت و ریشه کلمات را بیان مى‌کند، «علم نحو و صرف»، «دانش قرائتهاى قرآن»، «علم اسباب نزول آیات»، شرح قصّه‌هاى قرآن و اخبار مربوط به انبیا و اقوامشان، «علم حدیث» و سنت هاى منقول از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و اخبارى که بیان مجمل یا تفسیر مبهم قرآن مى‌باشد، شناخت «ناسخ و منسوخ آیات»، معرفت احکام دینى و مسائل حقوقى و سیاسى که در «علم فقه» از آنها بحث مى‌شود، «علم کلام» براى پى بردن به دلیلهاى عقلى و براهینى که قرآن در اثبات توحید و معاد و نبوت و وحیانى بودن خود آورده و بالاخره «علم موهبت» و آن دانشى است که پروردگار به شخصى که به علم خود عمل کند عطا فرماید.[۱۰]

علاوه بر آنچه ذکر شد، «مفسّر باید تفسیر شناس باشد، به این شرح که همواره در آثار معتبر مفسّران - از قدما و معاصران - سیر کرده، شناخت عمیق و ناقدانه‌اى از آثار گوناگونى که در زمینه یکایک علوم قرآنى هست داشته باشد و تا مى‌تواند بدون مراجعه به آثار معتبر علماى سلف از پیش خود اظهار نظر نکند».[۱۱]

از آنچه گفتیم روشن شد تفسیر که بیان مراد خداى تعالى از آیات است، مهمترین علم قرآنى و بلکه شریف‌ ترین دانش دینى است، زیرا اصول اعتقادى اسلام (از جهت نظرى) و علم فقه و اخلاق و تهذیب نفس (از جهت عملى) باید نخست از قرآن استنباط شود که از طریق تفسیر آیات است. این ارج و منزلت اقتضا مى‌کند مفسّر شرایطى را رعایت کند و علوم مذکور را بیاموزد و نیک بداند تا بتواند با اطمینان دریافت خود را از قرآن، مراد و مقصود الهى معرفى کند، که در غیر این صورت تفسیرش هم بر طبق قواعد «روش تحقیق علمى» نیست، و هم از جنبه شرعى حرام و ممنوع است، زیرا احادیث متعددى در نهى از «تفسیر بدون علم» رسیده، مانند این حدیث نبوى: «هر کس درباره قرآن بدون دانش سخن بگوید، جاى خود را در آتش دوزخ آماده بداند».[۱۲]

نوع دیگر از تفسیر ناروا و حرام، «تفسیر به رأی» است، بدین معنى که مفسّر عقیده و رأیى به دلخواه - و نه بر مبناى درست - داشته باشد و قرآن را بر وفق آن رأى تأویل کند، یعنى براى درستى غرضش به قرآن احتجاج نماید. این کار، گاه از روى آگاهى و علم است، مانند کسى که بر بدعتى که وضع کرده به بعضى آیات استناد مى‌کند و حال آن که مى‌داند مراد آیه این نیست. و گاه از روى جهل است‌، بدین‌ گونه که آیه محتمل چندین معنى باشد و او به احتمالى که غرضش را تأمین و تأیید کند میل نماید، که در این حال رأى و عقیده‌اش او را به این تفسیر واداشته نه حقیقت یابى.[۱۳]

براى برکنار ماندن از این ورطه خطرناک، مفسّر باید ذهن خود را از پیش‌داورى و رنگ‌آمیزیهاى عقیدتى پاک کند، تا دلش شایسته ره‌یابى به بارگاه قدس قرآن شود.

منابع تفسیر قرآن

چون تفسیر قرآن بدون علم و قبل از بررسى و تحقیق، مذموم بوده و مصداق تفسیر به رأى مطرود است، لازم است بررسى شود که منابع علم تفسیر و اصول بررسى و تحقیق براى دستیابى به معارف قرآنى چیست تا تفسیر قرآن بدون تحقق آنها تفسیر به رأى و مذموم بوده و با دستیابى به آنها تفسیر روا و ممدوح باشد.

۱- قرآن کریم: مهمترین منبع خود قرآن کریم است که مبین، شاهد و مفسر خویش است. ضرورت تفسیر قرآن به قرآن و تأثیر عمیق آن در دستیابى به معارف قرآنى مبرهن است.

۲- سنت پیامبر و معصومین (علیهم السلام): طبق حدیث ثقلین، عترت طاهرین (علیهم السلام) همتاى قرآن بوده، تمسک به یکى از آن دو بدون دیگرى مساوى با ترک هر دو است و اعتصام به هر کدام باید همراه با تمسک به دیگرى باشد.

۳- عقل برهانى: که از گزند مغالطه وهم و از آسیب تخیل مصون باشد. مراد از عقل برهانى همان است که با علوم متعارفه خویش، اصل وجود خدا و ضرورت وحدت، حیات، ابدیت، ازلیت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حکمت، عدل و سایر صفات علیاى او را ثابت کرده و در این تثبیت، استوار است؛ گرچه برخى از اسماى مزبور را دلیل نقلى هم اثبات مى کند. پس اگر عقل برهانى مطلبى را اثبات یا نفى کرد، حتما در تفسیر قرآن باید آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هیچ آیه اى نفى نگردد و مطلب نفى شده، منتفى باشد و با ظاهر هیچ آیه اى ثابت نشود؛ چنانکه اگر آیه اى داراى چند احتمال بود و جز یک محتمل معین همه آنها عقلا منتفى بود، باید به کمک عقل برهانى آیه مورد بحث را فقط بر همان محتمل حمل کرد و یا اگر آیه اى داراى چند محتمل بود که یکى از آنها برابر عقل برهانى، ممتنع بود، حتما باید آن محتمل را نفى کرد و آیه را بر یکى از محتملهاى ممکن بدون ترجیح (در صورت فقدان رجحان) حمل کرد.

نکته: گرچه ره‌آورد علم را نمى توان بر قرآن تحمیل کرد، لیکن براهین قطعى علمى یا شواهد اطمینان بخش تجربى، تاریخى و مانند آن را مى توان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد، به طورى که در حد شاهد، قرینه و زمینه براى درک خصوص مطالب مربوط به بخشهاى تجربى، تاریخى و مانند آن باشد، نه خارج از آن.

پانویس

  1. ر.ک: منتهى الأرب؛ لسان التنزیل.
  2. مجمع البحرین، طریحی، تهران، مرتضوی، سوم، ۱۳۷۵ ش، ج۳، ص۴۳۸.
  3. محمدعلی رضایی اصفهانی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی، اول، ۱۳۸۲ش، ص۲۳.
  4. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۴
  5. رضایی اصفهانی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری، ص۲۲.
  6. همان، ص۲۲.
  7. ر.ک: رضایی، منطق تفسیر قرآن، ۲۴ ـ ۳۴.
  8. ر.ک: مؤدب، روش‌های تفسیر قرآن؛ بابایی، روش‌شناسی تفسیر قرآن؛ عمید زنجانی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن.
  9. از جمله در این آیه: «قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ» سوره مائده/ ۱۵.
  10. راغب اصفهانى؛ مقدمة التّفسیر، به نقل از: معرفت، التفسیر و المفسّرون، ۱/ ۵۲- ۵۴. توضیح این که چون دین مآلا مکتبى است تربیتى و عملى، عالم دینى زمانى معزّز و ارجمند است که علم خود را به کار بندد و از تعلیمات الهى پیروى کند و به تهذیب نفس پردازد تا موهبت خدایى شامل حالش گردد.
  11. خرّمشاهى، «تفسیر»، قرآن‌پژوهى (هفتاد بحث و تحقیق قرآنى)، ۱۴۵.
  12. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله: من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوّأ مقعده من النار؛ بحار الأنوار، ۸۹/ ۱۱۱.
  13. ر.ک: التفسیر والمفسّرون ۱/۶۵.

منابع

  • محمد مهدى رکنى یزدى‌، آشنایى با علوم قرآنى، آستان قدس، ص۱۲۶.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‌۱، ص۴.
  • تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی.
  • "روش‌شناسی تفسیر فقهی"، محمدمهدی کریمی نیا، نشریه قرآن و علم، شماره ۱۱، ۱۳۹۵.

پیوندها

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: