امام رضا علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
== زندگی نامه ==
 
== زندگی نامه ==
 
=== [[ولادت امام رضا علیه السلام|ولادت]] ===
 
=== [[ولادت امام رضا علیه السلام|ولادت]] ===
امام علی بن موسی  رضا عليه السّلام بنا به قول بسيارى از مورّخان، در سال 148 <ref>. الكافى، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ص 341؛ التهذيب، ج 6، ص 83</ref> و بنا به قول  اندكى دیگر از آنان، در سال 153 <ref>عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 81. نوبختى سال 151 را نقل كرده است. نك: فرق الشيعة، ص 96</ref> در 11 [[ذى‌ القعده]] يا [[ذى الحجه]] و يا [[ربيع الاول]] در شهر [[مدینه]] چشم به جهان گشود.  
+
امام علی بن موسی  رضا علیه السّلام بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال 148 <ref>. الكافى، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ص 341؛ التهذیب، ج 6، ص 83</ref> و بنا به قول  اندكى دیگر از آنان، در سال 153 <ref>عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 81. نوبختى سال 151 را نقل كرده است. نك: فرق الشیعة، ص 96</ref> در 11 [[ذى‌ القعده]] یا [[ذى الحجه]] و یا [[ربیع الاول]] در شهر [[مدینه]] چشم به جهان گشود.  
  
 
=== مادر ===
 
=== مادر ===
مادر گرامی آن حضرت «ام ولد» (کنیز) بوده است. برخى گفته‌ اند اسم او '''نجمه'''<ref> كشف الغمّه، ج 3، ص 102</ref> و كنيه‌ اش امّ البنين بوده و برخى نام آن بانو را '''تكتم'''<ref> عيون اخبار الرّضا، ج 1، ص 5</ref> دانسته ‌اند. در برخی منابع نیز نام خیزران مرسیه (منسوب به جزیره مارسی در فرانسه کنونی) و شقراء نوبیه (منسوب به نوبه منطقه‌ای در حاشیه رودخانه نیل، میان کشورهای مصر و سودان کنونی) برای آن حضرت ذکر شده است که البته شقراء را لقب و نام اصلی آن حضرت را «اروي» آورده اند. <ref>كشف الغمة في معرفة الأئمة (طبع قديم)، ج‏2، ص: 259</ref> سكن النوبيه و سمان نيز از نامهای دیگری است که بر آن حضرت گذاشته شده است. <ref>عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص16</ref>
+
مادر گرامی آن حضرت «ام ولد» (کنیز) بوده است. برخى گفته‌ اند اسم او '''نجمه'''<ref> كشف الغمّه، ج 3، ص 102</ref> و كنیه‌ اش امّ البنین بوده و برخى نام آن بانو را '''تكتم'''<ref> عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 5</ref> دانسته ‌اند. در برخی منابع نیز نام خیزران مرسیه (منسوب به جزیره مارسی در فرانسه کنونی) و شقراء نوبیه (منسوب به نوبه منطقه‌ای در حاشیه رودخانه نیل، میان کشورهای مصر و سودان کنونی) برای آن حضرت ذکر شده است که البته شقراء را لقب و نام اصلی آن حضرت را «اروی» آورده اند. <ref>كشف الغمة فی معرفة الأئمة (طبع قدیم)، ج‏2، ص: 259</ref> سكن النوبیه و سمان نیز از نامهای دیگری است که بر آن حضرت گذاشته شده است. <ref>عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص16</ref>
  
 
در روایتی که شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا آورده است آمده است:
 
در روایتی که شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا آورده است آمده است:
  
:چون حميده مادر موسى بن جعفر (ع) مادر حضرت رضا (ع) نجمه را خريد حميده گفت كه رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه بمن فرموده اى حميده ببخش نجمه را بفرزندت موسى (ع) پس بزودى متولد شود از براى موسى (ع) از نجمه بهترين اهل زمين پس حميده نجمه را بموسى (ع) بخشيد پس چون حضرت رضا (ع) از براى آن جناب متولد شد اسم نجمه را تغيير داده و طاهره ناميد. <ref>عيون أخبار الرضا عليه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج‏1، ص 15</ref>
+
:چون حمیده مادر موسى بن جعفر (ع) مادر حضرت رضا (ع) نجمه را خرید حمیده گفت كه رسول خدا (ص) را در خواب دیدم كه بمن فرموده اى حمیده ببخش نجمه را بفرزندت موسى (ع) پس بزودى متولد شود از براى موسى (ع) از نجمه بهترین اهل زمین پس حمیده نجمه را بموسى (ع) بخشید پس چون حضرت رضا (ع) از براى آن جناب متولد شد اسم نجمه را تغییر داده و طاهره نامید. <ref>عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج‏1، ص 15</ref>
  
 
=== مشخصات ظاهری ===
 
=== مشخصات ظاهری ===
بسيارى از مورّخان گفته‌ اند كه امام رضا عليه السّلام خرمايى يا عميقا سرخ رو بودند<ref>اخبار الدول، ص 114. </ref>، و در برخى اسناد گفته شده است كه ایشان  سفيدرو بودند و قدّى ميانه داشتند<ref>) الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199</ref>  
+
بسیارى از مورّخان گفته‌ اند كه امام رضا علیه السّلام خرمایى یا عمیقا سرخ رو بودند<ref>اخبار الدول، ص 114. </ref>، و در برخى اسناد گفته شده است كه ایشان  سفیدرو بودند و قدّى میانه داشتند<ref>) الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199</ref>  
  
همچنین بر انگشتر حضرت حك شده بوده است «ولى اللّه» <ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> و انگشتر ديگرى داشته اند كه بر آن نوشته شده : «العزّة للّه» <ref> الدّرّ النظيم، ص 210</ref>. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را « ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله » نوشته اند. <ref> بحار الانوار، ج 49، ص 2، از كافى‌</ref>
+
همچنین بر انگشتر حضرت حك شده بوده است «ولى اللّه» <ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> و انگشتر دیگرى داشته اند كه بر آن نوشته شده : «العزّة للّه» <ref> الدّرّ النظیم، ص 210</ref>. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را « ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله » نوشته اند. <ref> بحار الانوار، ج 49، ص 2، از كافى‌</ref>
  
 
===کنیه والقاب===
 
===کنیه والقاب===
 
==== کنیه ====
 
==== کنیه ====
امام  كاظم عليه السّلام کنیه '''ابوالحسن''' را به ایشان  عنايت فرمودند. <ref>بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> و به على بن يقطين گفتند:اى على، اين پسرم (با اشاره به امام رضا عليه السّلام) آقاى فرزندان من است و من كنيه خویش را به او داده‌ ام. <ref>بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> بدين جهت امام كاظم عليه السّلام را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا عليه السّلام را «ابو الحسن دوم» مى ‌نامند.  
+
امام  كاظم علیه السّلام کنیه '''ابوالحسن''' را به ایشان  عنایت فرمودند. <ref>بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> و به على بن یقطین گفتند:اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من كنیه خویش را به او داده‌ ام. <ref>بحار الانوار، ج 12، ص 4</ref> بدین جهت امام كاظم علیه السّلام را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابو الحسن دوم» مى ‌نامند.  
  
البته ابوفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین به نقل از اباصلت کنیه ابوبکر را نیز به ایشان نسبت می دهد که از آن به ندرت استفاده می شده است. <ref> ابو الصّلت هروى مى‌گويد: روزى مأمون از من سؤالى كرد و من هم در رابطه با سؤال، پاسخ دادم كه ابو بكر چنين و چنان گفت. مأمون از من پرسيد: «كدام ابو بكر؟ ابو بكر ما، يا ابو بكر عامّه؟» من پاسخ دادم: ابو بكر ما.  
+
البته ابوفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین به نقل از اباصلت کنیه ابوبکر را نیز به ایشان نسبت می دهد که از آن به ندرت استفاده می شده است. <ref> ابو الصّلت هروى مى‌گوید: روزى مأمون از من سؤالى كرد و من هم در رابطه با سؤال، پاسخ دادم كه ابو بكر چنین و چنان گفت. مأمون از من پرسید: «كدام ابو بكر؟ ابو بكر ما، یا ابو بكر عامّه؟» من پاسخ دادم: ابو بكر ما.  
عيسى گفت: من از ابو الصلت پرسيدم كه ابو بكر شما كيست؟
+
عیسى گفت: من از ابو الصلت پرسیدم كه ابو بكر شما كیست؟
او پاسخ داد: على بن موسى. به او اين كنيه داده شده بود. مقاتل الطّالبيين، ص 561. </ref>
+
او پاسخ داد: على بن موسى. به او این كنیه داده شده بود. مقاتل الطّالبیین، ص 561. </ref>
 
[[پرونده:حرم امام رضا.jpg|400px|thumb|left|حرم امام رضا علیه السلام در مشهد]]
 
[[پرونده:حرم امام رضا.jpg|400px|thumb|left|حرم امام رضا علیه السلام در مشهد]]
 
==== القاب ====
 
==== القاب ====
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
 
#زکی<ref>الصراط السوى، ص 199. </ref>
 
#زکی<ref>الصراط السوى، ص 199. </ref>
 
#وافی<ref> تذكرة الخواص، ص 361</ref>
 
#وافی<ref> تذكرة الخواص، ص 361</ref>
#سراج اللّه‌<ref> الدرّ النظيم، ص 210. </ref>
+
#سراج اللّه‌<ref> الدرّ النظیم، ص 210. </ref>
#قرّة عين المؤمنين‌<ref>الدرّ النظيم، ص 210. </ref>
+
#قرّة عین المؤمنین‌<ref>الدرّ النظیم، ص 210. </ref>
#مكيدات الملحدين‌<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
+
#مكیدات الملحدین‌<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
 
#صدیق<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
 
#صدیق<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
 
#فاضل<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
 
#فاضل<ref> بحار الانوار، ج 12، ص 4. </ref>
  
 
=== همسران و فرزندان ===
 
=== همسران و فرزندان ===
در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است. اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته اند. عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده اند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام  [[سبیکه]] (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان [[ماریه قبطیه]] همسر پیامبر(ص)، بوده است. <ref> الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بی‌تا، ج۱، ص۴۹۲، منتهي الامال، ج2، ص571</ref> همچنین همسر دیگری نیز برای امام ذکر شده است که او ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.  
+
در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است. اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته اند. عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده اند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام  [[سبیکه]] (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان [[ماریه قبطیه]] همسر پیامبر(ص)، بوده است. <ref> الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بی‌تا، ج۱، ص۴۹۲، منتهی الامال، ج2، ص571</ref> همچنین همسر دیگری نیز برای امام ذکر شده است که او ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.  
 
   
 
   
در شماره و اسامى فرزندان امام عليه السّلام نيز اختلاف است، گروهى آنها را پنج  پسر و يك دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه. امّا شيخ مفيد بر اين باور است، كه امام هشتم عليه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد عليه السّلام نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نيز بر همين اعتقاد مى ‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، اين است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌. <ref> محمدجواد فضل الله‌، تحليلى از زندگانى امام رضا(ع)ص:44-45</ref>
+
در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج  پسر و یك دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، كه امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، این است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌. <ref> محمدجواد فضل الله‌، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)ص:44-45</ref>
  
 
== امامت ==
 
== امامت ==
  
با وجود اینکه وضعيت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر عليه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسيار پيچيده و سخت بود، اما بيشتر اصحاب امام كاظم عليه السّلام جانشينى امام رضا عليه السّلام را از طرف آن حضرت پذيرفتند. شيخ مفيد نام دوازده تن از اين صحابه را كه رواياتى در موضوع تعيين امام رضا عليه السّلام به جانشينى پدر بزرگوارش نقل كرده‌ اند، ذكر مى‌كند كه مهمترين آنها: [[داود بن كثير]] الرقّى، [[محمد بن اسحاق]] بن عمّار، [[على بن يقطين]] و [[محمد بن سنان]] مى‌ باشند. <ref>الارشاد، ص 304</ref>
+
با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام كاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این صحابه را كه روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل كرده‌ اند، ذكر مى‌كند كه مهمترین آنها: [[داود بن كثیر]] الرقّى، [[محمد بن اسحاق]] بن عمّار، [[على بن یقطین]] و [[محمد بن سنان]] مى‌ باشند. <ref>الارشاد، ص 304</ref>
  
با اين حال باز به دليل تقيّه و نيز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف‌ كاظم عليه السّلام از شيعيان گرفته بودند<ref> إعلام الورى، ص 303</ref> و همچنين وجود برخى از روايات نادرست كه در آنها علايمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام عليه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد. این اشخاص با پول هایی از امام  که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خريدند و وقتى خبر رحلت امام عليه السّلام به آنها رسيد، وفات آن حضرت را انكار كرده و در ميان شيعه شايع كردند كه امام كاظم عليه السّلام نمرده است؛ زيرا او قائم آل محمّد است. <ref>رجال كشى، ص 460</ref>
+
با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف‌ كاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند<ref> إعلام الورى، ص 303</ref> و همچنین وجود برخى از روایات نادرست كه در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد. این اشخاص با پول هایی از امام  که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انكار كرده و در میان شیعه شایع كردند كه امام كاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است. <ref>رجال كشى، ص 460</ref>
  
پس از شهادت امام كاظم عليه السّلام دو گرايش عمده بنامهاى '''[[قطعيّه]]''' و '''[[واقفيه]]''' پديد آمد. قطعيّه رحلت امام كاظم عليه السّلام را تأييد كرده و امامت امام رضا عليه السّلام را پذيرفت. <ref> الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعيّه، بعدها تا زمان امام زمان عليه السّلام به اثناعشريه اطلاق مى‌شد. </ref>اما گرايش واقفيه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم عليه السّلام بر اعتقاد به امامت يا مهدويت آن حضرت باقى ماند. <ref> الملل و النحل، ج 1، ص 150</ref> ا‌مام رضا عليه السّلام در روايتى سرنوشت آنها را اينگونه بيان فرمودند: «در حيرت زندگى مى‌كنند و نهايت در حال كفر مى ‌ميرند.»<ref>رجال الکشی- اختیار معرفه الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص ۴۵۶</ref>
+
پس از شهادت امام كاظم علیه السّلام دو گرایش عمده بنامهاى «[[قطعیه]]» و «[[واقفیه]]» پدید آمد. قطعیه رحلت امام كاظم علیه السّلام را تأیید كرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت. <ref> الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعیه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مى‌شد. </ref>اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند. <ref> الملل و النحل، ج 1، ص 150</ref> ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت آنها را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مى‌كنند و نهایت در حال كفر مى ‌میرند.»<ref>رجال الکشی- اختیار معرفه الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص ۴۵۶</ref>
  
 
=== سفر به بصره و کوفه ===
 
=== سفر به بصره و کوفه ===
بعد از شهادت امام موسى كاظم عليه السّلام، امام رضا عليه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش و براى از بين بردن اشتباهات مبهم آنهايى كه از حقيقت منحرف شده بودند، به بصره و کوفه سفر كرد. او در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزيد و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه ‌اى برگزار كرد كه در ميان آنها عمرو بن هداب نيز كه از اهل بيت عليهم السّلام برگشته بود و نسبت به آنها سرسختى به خرج مى ‌داد، حضور داشت. ایشان همچنين در آن جلسه جاثليق مسيحى و رأس الجالوت را هم شركت دادند و جواب تمام سؤال های آنها را به نحو احسنت دادند. <ref> بحار الانوار، ج 12، صص 21- 23. </ref> از نکات قابل توجه این جلسات آن بود که امام در مناظراتی که با مردم دیگر سرزمین های اسلامی داشتند، جواب آنها را به زبان خود مردم آن سرزمین می دادند.  
+
مطابق با روایتی که راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل نموده است، بعد از شهادت امام موسى كاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به بصره و کوفه با طی الارض سفر نمود. و در جلسه هایی با حضور شیعیان و دانشمندان آنجا به اثبات امامت خود و احتجاج  پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه ‌اى برگزار كرد كه در میان آنها عمرو بن هداب نیز كه از اهل بیت علیهم السّلام برگشته بود و نسبت به آنها سرسختى به خرج مى ‌داد، حضور داشت. ایشان همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت را هم شركت دادند و جواب تمام سؤال های آنها را به نحو احسن دادند. از نکات قابل توجه این جلسات آن بود که امام در مناظراتی که با مردم دیگر سرزمین های اسلامی داشتند، جواب آنها را به زبان خود مردم آن سرزمین می دادند. <ref>الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 341 تا 351 - نقل ترجمه از ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح با عنوان جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام از غلامحسن محرمی، صص 270 تا 281 </ref>
  
 
== امام و خلفای معاصرشان  ==
 
== امام و خلفای معاصرشان  ==
سطر ۷۶: سطر ۷۶:
  
 
=== امام و هارون الرشید ===
 
=== امام و هارون الرشید ===
در زمان هارون الرشید همچون زمان پدربزرگ سفاکش [[منصور عباسی]] بر شیعیان و علویان بسیار سخت گرفته می شد و آنان را بسیاز آزار می دادند. امام عميقا از محنتى كه به دست هارون به پدرشان موسى بن جعفر عليه السلام رسيده بود و سرانجام نيز پس از سالها حبس با سم ایشان را به قتل رسانده بود ناراحت بوند. ه مچنین ایشان نسبت به بزرگان علوى كه سخت مورد عذاب و شكنجه قرار مى‌ گرفتند و آنها را در هر جا مى‌ يافتند، مى‌ كشتند بسيار ناراحت بودند.  
+
در زمان هارون الرشید همچون زمان پدربزرگ سفاکش [[منصور عباسی]] بر شیعیان و علویان بسیار سخت گرفته می شد و آنان را بسیاز آزار می دادند. امام عمیقا از محنتى كه به دست هارون به پدرشان موسى بن جعفر علیه السلام رسیده بود و سرانجام نیز پس از سالها حبس با سم ایشان را به قتل رسانده بود ناراحت بوند. ه مچنین ایشان نسبت به بزرگان علوى كه سخت مورد عذاب و شكنجه قرار مى‌ گرفتند و آنها را در هر جا مى‌ یافتند، مى‌ كشتند بسیار ناراحت بودند.  
  
 
==== نگرانی اصحاب از کشته شدن امام ====
 
==== نگرانی اصحاب از کشته شدن امام ====
زمانی که هارون الرشيد امام موسى بن جعفر (ع) را كشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنيتى كشور را براى بررسى امر امام رضا عليه السلام فرستاد تا تمايلات و علايق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا عليه السلام  مشغول نشر احكام الهى و تعاليم اسلام و توضيح مطالب پيرامون امامت شد. به هر حال بعضى از بزرگان شيعه ترسيدند مبادا از طرف هارون الرشيد به او آسيبى برسد. [[محمد بن سنان]] می گوید: «من به ابوالحسن الرضا عليه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به اين امر شهرت دادى (يعنى اظهار امامت كردى) و جاى پدرت نشستى در حالى كه خون شما از شمشير هارون مى‌ چكد. امام عليه السلام پاسخ داد: مرا بر اين كار جرأت داد آنچه كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود كه: «اگر ابو جهل بتواند يك مو از سر من كم كند من پيغمبر خدا نيستم. » و من به شما مى‌ گويم اگر هارون بتواند يك مو از سر من كم كند شاهد باشيد كه من امام نيستم. <ref>اعيان الشيعة، ج 4، ص 97. </ref>»
+
زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر (ع) را كشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنیتى كشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا علیه السلام  مشغول نشر احكام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. به هر حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد. [[محمد بن سنان]] می گوید: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت كردى) و جاى پدرت نشستى در حالى كه خون شما از شمشیر هارون مى‌ چكد. امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این كار جرأت داد آنچه كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود كه: «اگر ابو جهل بتواند یك مو از سر من كم كند من پیغمبر خدا نیستم. » و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یك مو از سر من كم كند شاهد باشید كه من امام نیستم. <ref>اعیان الشیعة، ج 4، ص 97. </ref>»
  
 
==== نفرین امام در حق برامکه ====
 
==== نفرین امام در حق برامکه ====
[[برامكه]] نقش خطرناكى در ابتلاى امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) به مصيبت داشتند زيرا آنها هارون الرشيد ستمگر را به كينه ‌جويى نسبت به این دو بزرگوا واداشتند. امام رضا عليه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از اين رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد كرد. محمد بن فضيل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشيد برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد ابو الحسن الرضا عليه السلام در عرفات ايستاده بود و دعا مى‌ كرد، سپس سرش را خم كرد. در اين باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را عليه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعايم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشيد كه بلا بر جعفر و يحيى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد. <ref> عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 225</ref>»
+
[[برامكه]] نقش خطرناكى در ابتلاى امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) به مصیبت داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به كینه ‌جویى نسبت به این دو بزرگوا واداشتند. امام رضا علیه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد كرد. محمد بن فضیل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشید برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ كرد، سپس سرش را خم كرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشید كه بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد. <ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 225</ref>»
  
 
==== حمله و غارت خانه امام ====
 
==== حمله و غارت خانه امام ====
هارون الرشيد پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ خليفه شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه‌ هاى علويان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هيچ جامه ‌اى را باقى نگذارد مگر يك جامه براى هر كدام از آنها.  
+
هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ خلیفه شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هیچ جامه ‌اى را باقى نگذارد مگر یك جامه براى هر كدام از آنها.  
  
جلودى به خانه امام رضا عليه السلام حمله كرد. پس امام ايستاد و همه زنان علوى را گرد آورد از جمله دختران پيامبر خدا (ص) و خانواده‌ اش را در يك اطاق، سپس دم در خانه ايستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نيست. من بايد وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم درست همان گونه كه هارون الرشيد دستور داده است.  
+
جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله كرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد از جمله دختران پیامبر خدا (ص) و خانواده‌ اش را در یك اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست. من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم درست همان گونه كه هارون الرشید دستور داده است.  
  
امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم كه همه چيزهايى را كه پوشيده‌ اند بگيرم.  
+
امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم كه همه چیزهایى را كه پوشیده‌ اند بگیرم.  
  
امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زينت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دكمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به طاغى بغداد هارون الرشيد تسليم كند. <ref>عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 161</ref>
+
امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دكمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به طاغى بغداد هارون الرشید تسلیم كند. <ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 161</ref>
  
 
=== امام و امین عباسی ===
 
=== امام و امین عباسی ===
محمد امين پس از مرگ پدرش عهده ‌دار رهبرى مسلمانان  شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحيت چنين پست بالايى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا (علیه اسلام) فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.  
+
محمد امین پس از مرگ پدرش عهده ‌دار رهبرى مسلمانان  شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا (علیه اسلام) فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.  
  
 
=== امام و مأمون ===
 
=== امام و مأمون ===
سطر ۱۰۲: سطر ۱۰۲:
 
#کنترل اعمال و رفتار امام رضا(ع)
 
#کنترل اعمال و رفتار امام رضا(ع)
 
#کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان
 
#کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان
#سرکوب قیام های علویان<ref>برای تفصیل رجوع شود به مقاله [[ولايتعهدى امام رضا عليه السلام]] در همین دانشنامه</ref>
+
#سرکوب قیام های علویان<ref>برای تفصیل رجوع شود به مقاله [[ولایتعهدى امام رضا علیه السلام]] در همین دانشنامه</ref>
  
 
== سفر امام رضا به خراسان ==
 
== سفر امام رضا به خراسان ==
 
کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمی داد و مأمون پیوسته در این باره نامه نگاری می کرد تا آن که امام راه گریزی ندید. چرا که مأمون دست بردار نبود.  
 
کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمی داد و مأمون پیوسته در این باره نامه نگاری می کرد تا آن که امام راه گریزی ندید. چرا که مأمون دست بردار نبود.  
  
[[شیخ صدوق]] از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا عليه السّلام به خراسان پيكى به مدينه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پيغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گريه مى‌ كرد. من به امام نزديك شده و سلام كردم و علّت اين موضوع را از آن حضرت جويا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بيرون رفته و در غربت از دنيا خواهم رفت.»<ref> عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 218</ref>»
+
[[شیخ صدوق]] از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیكى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم كه چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ كرد. من به امام نزدیك شده و سلام كردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»<ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 218</ref>»
  
افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مى‌خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع كرده و دستور دادم براى من گريه كنند تا گريه آنها را بشنوم. سپس در ميان آنها دوازده هزار دينار تقسيم كرده و گفتم من ديگر به سوى شما باز نخواهم گشت.» <ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169 </ref>
+
افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع كرده و دستور دادم براى من گریه كنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.» <ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169 </ref>
  
چنين برخوردهایى بى‌ ترديد مى ‌توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ويژه شيعيان را كه در ارتباط مستقيم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار اين مسافرت را پذيرفته است‌»<ref>حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437</ref>
+
چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ویژه شیعیان را كه در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌»<ref>حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437</ref>
  
 
=== انتصاب امام جواد(ع) ===
 
=== انتصاب امام جواد(ع) ===
امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شريف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌ ام كه از تو شنوايى داشته باشند و پيرويت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشين وى خواهد بود.»
+
امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌ ام كه از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشین وى خواهد بود.»
  
 
=== مسیر حرکت امام به مرو ===
 
=== مسیر حرکت امام به مرو ===
 
[[پرونده:میسر حرکت امام رضا.jpg|400px|thumb|left|مسیر حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان]]
 
[[پرونده:میسر حرکت امام رضا.jpg|400px|thumb|left|مسیر حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان]]
امام رضا عليه السلام قبل از اينكه به خراسان برود، به خانه خدا رفت‌ و سپس بيت اللّه الحرام را به سوى خراسان ترك كرد و از هر شهر و ناحيه ‌اى كه عبور مى ‌كرد توسط مسلمين مورد تكريم و تجليل قرار مى‌ گرفت و مردم بسرعت خود را به او رسانده و با بوسيدن دستش تبرّك مى‌ جستند و از او درخواست مى‌ كردند كه نزد آنها بماند تا به او خدمت كنند، و مسائل دين خود را از او مى‌پرسيدند و او پاسخ مى‌ داد. برای سفر امام به خراسان دو مسیر نقل کرده اند که معروف ترین آن عبارت است از :  نقره، بصره و سپس وارد شدن به ایران از دروازه ورودىِ شلمچه و پس از آن عبور از شهرهاى اهواز، اقليد، ابَرقوه، یزد، رباط پشت‌ بادام و طبس وارد شهر نيشابور شدند و پس از عبور از نیشابور، وارد روستاى ده‌سرخ و سپس سناباد (مشهد كنونى) شدند و در نهايت ایشان، به پايتخت حكومت مأمون يعنى مرْو، رفتند.  
+
امام رضا علیه السلام قبل از اینكه به خراسان برود، به خانه خدا رفت‌ و سپس بیت اللّه الحرام را به سوى خراسان ترك كرد و از هر شهر و ناحیه ‌اى كه عبور مى ‌كرد توسط مسلمین مورد تكریم و تجلیل قرار مى‌ گرفت و مردم بسرعت خود را به او رسانده و با بوسیدن دستش تبرّك مى‌ جستند و از او درخواست مى‌ كردند كه نزد آنها بماند تا به او خدمت كنند، و مسائل دین خود را از او مى‌پرسیدند و او پاسخ مى‌ داد. برای سفر امام به خراسان دو مسیر نقل کرده اند که معروف ترین آن عبارت است از :  نقره، بصره و سپس وارد شدن به ایران از دروازه ورودىِ شلمچه و پس از آن عبور از شهرهاى اهواز، اقلید، ابَرقوه، یزد، رباط پشت‌ بادام و طبس وارد شهر نیشابور شدند و پس از عبور از نیشابور، وارد روستاى ده‌سرخ و سپس سناباد (مشهد كنونى) شدند و در نهایت ایشان، به پایتخت حكومت مأمون یعنى مرْو، رفتند.  
  
 
=== امام در نیشابور ===
 
=== امام در نیشابور ===
در نیشابور چنان استقبال مردمى بى ‌نظيرى از ایشان به عمل آمد كه مانند آن در تمام تاريخ ديده نشده بود، و در صف جلو استقبال كنندگان، بزرگان علما و فضلا و مردان حديث بودند. سپس مردم از امام خواستند تا برایشان حدیثی نقل کنند و امام نیز برای آنها [[حدیث سلسله الذهب]] را نقل کردند.  
+
در نیشابور چنان استقبال مردمى بى ‌نظیرى از ایشان به عمل آمد كه مانند آن در تمام تاریخ دیده نشده بود، و در صف جلو استقبال كنندگان، بزرگان علما و فضلا و مردان حدیث بودند. سپس مردم از امام خواستند تا برایشان حدیثی نقل کنند و امام نیز برای آنها [[حدیث سلسله الذهب]] را نقل کردند.  
  
 
== امام و مساله ولایتعدی ==
 
== امام و مساله ولایتعدی ==
مهمترين فصل تاريخى زندگى امام رضا عليه السّلام [[ولايتعهدى امام رضا عليه السلام | جريان ولايتعهدى]] آن حضرت است. جریانی که به موجب آن حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.  
+
مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام [[ولایتعهدى امام رضا علیه السلام | جریان ولایتعهدى]] آن حضرت است. جریانی که به موجب آن حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.  
  
پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر اين نيروهاى مسلح با بقيه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقيه وزرا و مستشاران او بودند.  
+
پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند.  
  
پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگيرد. اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون  براى رسيدن به خلافت برادرش امين را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر اين خلافت مال تو است جايز نيست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به ديگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نيست چيزى كه مال تو نيست جايز نيست آن را به من بدهى. »
+
پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگیرد. اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون  براى رسیدن به خلافت برادرش امین را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست چیزى كه مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى. »
  
 
=== تحمیل ولایتعهدی به امام ===
 
=== تحمیل ولایتعهدی به امام ===
پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذيرش ولايتعهدى از طرف امام رضا عليه السّلام توأم با تهديد قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعيتى قرار داد كه از پذيرفتن آن ناچار بود. <ref> مقاتل الطالبيين، ص 375</ref> امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند:«از اين طريق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگويند كه على بن موسى الرضا خود را از دنيا كنار نكشيد، بلكه دنيا بود كه خود را از او كنار كشيد، آيا نمى‌ بينيد چگونه وليعهدى را به طمع رسيدن به خلافت قبول كرد؟»
+
پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد كه از پذیرفتن آن ناچار بود. <ref> مقاتل الطالبیین، ص 375</ref> امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند:«از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند كه على بن موسى الرضا خود را از دنیا كنار نكشید، بلكه دنیا بود كه خود را از او كنار كشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول كرد؟»
  
مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت:« تو هميشه مرا به كارى وادار مى‌ كنى كه از انجامش متنفرم، و گويى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ايمن مى ‌دانى. به خدا قسم بايد وليعهدى را قبول كنى، يا اينكه تو را به قبول آن مجبور مى ‌كنم. تو بايد اين كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم. <ref>امالى صدوق، ص 43؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 140</ref>»
+
مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت:« تو همیشه مرا به كارى وادار مى‌ كنى كه از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول كنى، یا اینكه تو را به قبول آن مجبور مى ‌كنم. تو باید این كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم. <ref>امالى صدوق، ص 43؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140</ref>»
  
 
نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:
 
نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:
 
#احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند.  
 
#احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند.  
#هيچ كس را عزل نكند.  
+
#هیچ كس را عزل نكند.  
#هيچ رسمى را نقض نكند.  
+
#هیچ رسمى را نقض نكند.  
#در امور دولتى مشاورى از دور باشد<ref>عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 19</ref>.  
+
#در امور دولتى مشاورى از دور باشد<ref>عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 19</ref>.  
  
 
مأمون با این شرایط  موافقت کرد و [[سند ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام ) |سندی]] مبنی بر ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته شد که به امضای امام و مأمون رسید و پس آن مأمون مجلسی در رمضان سال هجری ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و سکه های دینار و درهمی به نام امام رضا (علیه السلام) ضرب شد.  
 
مأمون با این شرایط  موافقت کرد و [[سند ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام ) |سندی]] مبنی بر ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته شد که به امضای امام و مأمون رسید و پس آن مأمون مجلسی در رمضان سال هجری ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و سکه های دینار و درهمی به نام امام رضا (علیه السلام) ضرب شد.  
سطر ۱۴۹: سطر ۱۴۹:
 
#شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او . مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.  
 
#شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او . مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.  
 
#در سال 201 هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله و سلم) و [[امام علی]] علیه اسلام پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مردم از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.  
 
#در سال 201 هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله و سلم) و [[امام علی]] علیه اسلام پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مردم از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.  
#طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«. . . . حال كه او را وليعهد خود كرديم و مرتكب خطايى شديم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كرديم، اكنون جايز نيست در امر او سستى به خرج دهيم و احتياج داريم كه اندك اندك فرودش آريم تا در نظر ملت جلوه دهيم كه او لياقت اين امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنيم كه مادّه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شويم‌‌!<ref> عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 169</ref>»  
+
#طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«. . . . حال كه او را ولیعهد خود كردیم و مرتكب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كردیم، اكنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم كه اندك اندك فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم كه او لیاقت این امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنیم كه مادّه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شویم‌‌!<ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 169</ref>»  
  
 
== اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام ==
 
== اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام ==
  
در قرن دوم هـ. ق كه [[امام رضا]] علیه‌السلام می‌زيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و ميان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت [[امام صادق|امام جعفرصادق]] علیه‌السلام و [[امام کاظم|امام موسي كاظم]] علیه‌السلام و [[امام رضا|امام علی بن موسی الرضا]] علیه‌السلام.  
+
در قرن دوم هـ. ق كه [[امام رضا]] علیه‌السلام می‌زیستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و میان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جویندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دین پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشید و مأمون و در زمان امامت [[امام صادق|امام جعفرصادق]] علیه‌السلام و [[امام کاظم|امام موسی كاظم]] علیه‌السلام و [[امام رضا|امام علی بن موسی الرضا]] علیه‌السلام.  
  
حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. مامون دانشمندان ديگر اديان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نيز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت يكى پس از ديگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.  
+
حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنیا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشید و مأمون زندگی كردند و این زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پایه گرفته بود و در آن زمان مؤسسین مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت یكى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.  
  
امام علي بن موسي الرضا علیه‌السلام پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علماي فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل [[فقه]] و شرع را هدايت و توجيه می‌كردند به محور آن‌ها تبديل شده بودند.  
+
امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل [[فقه]] و شرع را هدایت و توجیه می‌كردند به محور آن‌ها تبدیل شده بودند.  
  
 
==شهادت امام رضا علیه اسلام==
 
==شهادت امام رضا علیه اسلام==
سطر ۱۶۵: سطر ۱۶۵:
  
 
== اخلاق امام رضا علیه‌السلام ==
 
== اخلاق امام رضا علیه‌السلام ==
از ابراهيم بن عباس نقل شده است كه گفت: «هيچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام نديده و نشنيده ام. از او چيزهايى ديده ام كه از هيچ كس نديدم: هرگز نديدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ نديدم كلام كسى را قطع كند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هيچ‌گاه حاجتى را كه مى توانست  برآورده سازد، رد نمى كرد؛ هرگز پاهايش را پيش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ نديدم به يكى از دوستان يا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز نديدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ چنان بود كه اگر تنها بود و غذا برايش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خويش مى نشانيد و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها كم مى خوابيد و بسيار روزه مى گرفت؛ سه روز، [[روزه]] در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: اين سه روز برابر با روزه يك عمر است؛ بسيار [[صدقه]] پنهانى مى داد».  
+
از ابراهیم بن عباس نقل شده است كه گفت: «هیچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام كه از هیچ كس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ ندیدم كلام كسى را قطع كند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتى را كه مى توانست  برآورده سازد، رد نمى كرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ ندیدم به یكى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ چنان بود كه اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها كم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، [[روزه]] در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یك عمر است؛ بسیار [[صدقه]] پنهانى مى داد».  
  
ایشان از عابدترين مردم در زمان خود و بالاترين آن‌ها در پارسايی و تقوی بود، تا جايي كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انكار كنند.  
+
ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انكار كنند.
  
 
== احادیثی از امام رضا علیه‌السلام ==
 
== احادیثی از امام رضا علیه‌السلام ==

نسخهٔ ‏۱ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۱۳

علی بن موسی الرضا علیه‌السلام (11 ذی القعده 148 ه . ق - 30 صفر 203 ه. ق) فرزند امام کاظم (علیه اسلام) و نجمه خاتون (سلام الله علیها) هشتمین امام شیعیان اثنی عشری است. کنیه ایشان، ابوالحسن می باشد و مدت امامتشان ۲۰ سال است که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت امین (چهار سال) و 5 سال اول خلافت مأمون عباسی. [۱]

آن حضرت بیشتر مدت زمان زندگی خویش را در شهر زادگاهشان مدینه حضور داشتند ولی در سال 200 هجری به اصرار مأمون عباسی و بالاجبار راهی شهر مرو محل خلافت این خلیفه عباسی شدند. در مرو مأمون حضرت را مجبور به پذیرش عنوان ولایتعهدی کرد و سرانجام در سال 203 هجری مأمون ایشان را با زهر مسموم کرد و به شهادت رساند. محل دفن جسد ایشان بعدا به مشهد الرضا معروف شد و امروزه زیارتگاه بزرگ شیعیان جهان است.

امام رضا (2).jpg
مقام امام هشتم
نام علی
القاب رضا
کنیه ابوالحسن
پدر امام کاظم علیه السلام
مادر نجمه
زادروز 11 ذی القعده سال 148 هجری
زادگاه مدینه
مدت امامت 20سال
مدت عمر 55 سال
تاریخ شهادت 30 صفر سال 203 هجری
علت شهادت مسمومیت توسط زهر
قاتل مأمون عباسی لعنه الله
مدفن مشهد


زندگی نامه

ولادت

امام علی بن موسی رضا علیه السّلام بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال 148 [۲] و بنا به قول اندكى دیگر از آنان، در سال 153 [۳] در 11 ذى‌ القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه چشم به جهان گشود.

مادر

مادر گرامی آن حضرت «ام ولد» (کنیز) بوده است. برخى گفته‌ اند اسم او نجمه[۴] و كنیه‌ اش امّ البنین بوده و برخى نام آن بانو را تكتم[۵] دانسته ‌اند. در برخی منابع نیز نام خیزران مرسیه (منسوب به جزیره مارسی در فرانسه کنونی) و شقراء نوبیه (منسوب به نوبه منطقه‌ای در حاشیه رودخانه نیل، میان کشورهای مصر و سودان کنونی) برای آن حضرت ذکر شده است که البته شقراء را لقب و نام اصلی آن حضرت را «اروی» آورده اند. [۶] سكن النوبیه و سمان نیز از نامهای دیگری است که بر آن حضرت گذاشته شده است. [۷]

در روایتی که شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا آورده است آمده است:

چون حمیده مادر موسى بن جعفر (ع) مادر حضرت رضا (ع) نجمه را خرید حمیده گفت كه رسول خدا (ص) را در خواب دیدم كه بمن فرموده اى حمیده ببخش نجمه را بفرزندت موسى (ع) پس بزودى متولد شود از براى موسى (ع) از نجمه بهترین اهل زمین پس حمیده نجمه را بموسى (ع) بخشید پس چون حضرت رضا (ع) از براى آن جناب متولد شد اسم نجمه را تغییر داده و طاهره نامید. [۸]

مشخصات ظاهری

بسیارى از مورّخان گفته‌ اند كه امام رضا علیه السّلام خرمایى یا عمیقا سرخ رو بودند[۹]، و در برخى اسناد گفته شده است كه ایشان سفیدرو بودند و قدّى میانه داشتند[۱۰]

همچنین بر انگشتر حضرت حك شده بوده است «ولى اللّه» [۱۱] و انگشتر دیگرى داشته اند كه بر آن نوشته شده : «العزّة للّه» [۱۲]. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را « ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله » نوشته اند. [۱۳]

کنیه والقاب

کنیه

امام كاظم علیه السّلام کنیه ابوالحسن را به ایشان عنایت فرمودند. [۱۴] و به على بن یقطین گفتند:اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من كنیه خویش را به او داده‌ ام. [۱۵] بدین جهت امام كاظم علیه السّلام را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابو الحسن دوم» مى ‌نامند.

البته ابوفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین به نقل از اباصلت کنیه ابوبکر را نیز به ایشان نسبت می دهد که از آن به ندرت استفاده می شده است. [۱۶]

حرم امام رضا علیه السلام در مشهد

القاب

امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب بسیار زیادی می باشند. برخى از القاب آن حضرت عبارتند از:

  1. رضا
  2. صابر[۱۷]
  3. زکی[۱۸]
  4. وافی[۱۹]
  5. سراج اللّه‌[۲۰]
  6. قرّة عین المؤمنین‌[۲۱]
  7. مكیدات الملحدین‌[۲۲]
  8. صدیق[۲۳]
  9. فاضل[۲۴]

همسران و فرزندان

در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است. اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته اند. عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده اند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است. [۲۵] همچنین همسر دیگری نیز برای امام ذکر شده است که او ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.

در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یك دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، كه امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، این است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌. [۲۶]

امامت

با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام كاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این صحابه را كه روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل كرده‌ اند، ذكر مى‌كند كه مهمترین آنها: داود بن كثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى‌ باشند. [۲۷]

با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف‌ كاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند[۲۸] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست كه در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد. این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انكار كرده و در میان شیعه شایع كردند كه امام كاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است. [۲۹]

پس از شهادت امام كاظم علیه السّلام دو گرایش عمده بنامهاى «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام كاظم علیه السّلام را تأیید كرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت. [۳۰]اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند. [۳۱] ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت آنها را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مى‌كنند و نهایت در حال كفر مى ‌میرند.»[۳۲]

سفر به بصره و کوفه

مطابق با روایتی که راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل نموده است، بعد از شهادت امام موسى كاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به بصره و کوفه با طی الارض سفر نمود. و در جلسه هایی با حضور شیعیان و دانشمندان آنجا به اثبات امامت خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه ‌اى برگزار كرد كه در میان آنها عمرو بن هداب نیز كه از اهل بیت علیهم السّلام برگشته بود و نسبت به آنها سرسختى به خرج مى ‌داد، حضور داشت. ایشان همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت را هم شركت دادند و جواب تمام سؤال های آنها را به نحو احسن دادند. از نکات قابل توجه این جلسات آن بود که امام در مناظراتی که با مردم دیگر سرزمین های اسلامی داشتند، جواب آنها را به زبان خود مردم آن سرزمین می دادند. [۳۳]

امام و خلفای معاصرشان

طول مدت امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام مقارن بود با ادامه‌ی حکومت هارون الرشید، خلافت امین و خلافت مأمون.

امام و هارون الرشید

در زمان هارون الرشید همچون زمان پدربزرگ سفاکش منصور عباسی بر شیعیان و علویان بسیار سخت گرفته می شد و آنان را بسیاز آزار می دادند. امام عمیقا از محنتى كه به دست هارون به پدرشان موسى بن جعفر علیه السلام رسیده بود و سرانجام نیز پس از سالها حبس با سم ایشان را به قتل رسانده بود ناراحت بوند. ه مچنین ایشان نسبت به بزرگان علوى كه سخت مورد عذاب و شكنجه قرار مى‌ گرفتند و آنها را در هر جا مى‌ یافتند، مى‌ كشتند بسیار ناراحت بودند.

نگرانی اصحاب از کشته شدن امام

زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر (ع) را كشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنیتى كشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا علیه السلام مشغول نشر احكام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. به هر حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد. محمد بن سنان می گوید: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت كردى) و جاى پدرت نشستى در حالى كه خون شما از شمشیر هارون مى‌ چكد. امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این كار جرأت داد آنچه كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود كه: «اگر ابو جهل بتواند یك مو از سر من كم كند من پیغمبر خدا نیستم. » و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یك مو از سر من كم كند شاهد باشید كه من امام نیستم. [۳۴]»

نفرین امام در حق برامکه

برامكه نقش خطرناكى در ابتلاى امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) به مصیبت داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به كینه ‌جویى نسبت به این دو بزرگوا واداشتند. امام رضا علیه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد كرد. محمد بن فضیل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشید برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ كرد، سپس سرش را خم كرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشید كه بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد. [۳۵]»

حمله و غارت خانه امام

هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ خلیفه شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هیچ جامه ‌اى را باقى نگذارد مگر یك جامه براى هر كدام از آنها.

جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله كرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد از جمله دختران پیامبر خدا (ص) و خانواده‌ اش را در یك اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست. من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم درست همان گونه كه هارون الرشید دستور داده است.

امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم كه همه چیزهایى را كه پوشیده‌ اند بگیرم.

امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دكمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به طاغى بغداد هارون الرشید تسلیم كند. [۳۶]

امام و امین عباسی

محمد امین پس از مرگ پدرش عهده ‌دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا (علیه اسلام) فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.

امام و مأمون

مامون را می توان از قدرتمند ترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست. خلیفه ای که برخلاف پیشینیاش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقه ی وافری به علم و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب می دانست که وجود ائمه اطهار برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی می کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (علیه اسلام) بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد:

  1. جذب یاران و شعیان امام به طرف خود
  2. پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان
  3. کنترل اعمال و رفتار امام رضا(ع)
  4. کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان
  5. سرکوب قیام های علویان[۳۷]

سفر امام رضا به خراسان

کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمی داد و مأمون پیوسته در این باره نامه نگاری می کرد تا آن که امام راه گریزی ندید. چرا که مأمون دست بردار نبود.

شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیكى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم كه چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ كرد. من به امام نزدیك شده و سلام كردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»[۳۸]»

افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع كرده و دستور دادم براى من گریه كنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.» [۳۹]

چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ویژه شیعیان را كه در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌»[۴۰]

انتصاب امام جواد(ع)

امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌ ام كه از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشین وى خواهد بود.»

مسیر حرکت امام به مرو

مسیر حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان

امام رضا علیه السلام قبل از اینكه به خراسان برود، به خانه خدا رفت‌ و سپس بیت اللّه الحرام را به سوى خراسان ترك كرد و از هر شهر و ناحیه ‌اى كه عبور مى ‌كرد توسط مسلمین مورد تكریم و تجلیل قرار مى‌ گرفت و مردم بسرعت خود را به او رسانده و با بوسیدن دستش تبرّك مى‌ جستند و از او درخواست مى‌ كردند كه نزد آنها بماند تا به او خدمت كنند، و مسائل دین خود را از او مى‌پرسیدند و او پاسخ مى‌ داد. برای سفر امام به خراسان دو مسیر نقل کرده اند که معروف ترین آن عبارت است از : نقره، بصره و سپس وارد شدن به ایران از دروازه ورودىِ شلمچه و پس از آن عبور از شهرهاى اهواز، اقلید، ابَرقوه، یزد، رباط پشت‌ بادام و طبس وارد شهر نیشابور شدند و پس از عبور از نیشابور، وارد روستاى ده‌سرخ و سپس سناباد (مشهد كنونى) شدند و در نهایت ایشان، به پایتخت حكومت مأمون یعنى مرْو، رفتند.

امام در نیشابور

در نیشابور چنان استقبال مردمى بى ‌نظیرى از ایشان به عمل آمد كه مانند آن در تمام تاریخ دیده نشده بود، و در صف جلو استقبال كنندگان، بزرگان علما و فضلا و مردان حدیث بودند. سپس مردم از امام خواستند تا برایشان حدیثی نقل کنند و امام نیز برای آنها حدیث سلسله الذهب را نقل کردند.

امام و مساله ولایتعدی

مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.

پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند.

پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگیرد. اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت برادرش امین را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست چیزى كه مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى. »

تحمیل ولایتعهدی به امام

پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد كه از پذیرفتن آن ناچار بود. [۴۱] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند:«از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند كه على بن موسى الرضا خود را از دنیا كنار نكشید، بلكه دنیا بود كه خود را از او كنار كشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول كرد؟»

مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت:« تو همیشه مرا به كارى وادار مى‌ كنى كه از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول كنى، یا اینكه تو را به قبول آن مجبور مى ‌كنم. تو باید این كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم. [۴۲]»

نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:

  1. احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند.
  2. هیچ كس را عزل نكند.
  3. هیچ رسمى را نقض نكند.
  4. در امور دولتى مشاورى از دور باشد[۴۳].

مأمون با این شرایط موافقت کرد و سندی مبنی بر ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته شد که به امضای امام و مأمون رسید و پس آن مأمون مجلسی در رمضان سال هجری ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و سکه های دینار و درهمی به نام امام رضا (علیه السلام) ضرب شد.

عصر ولایتعهدی امام

در زمان ولایتعهدی امام اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد:

  1. دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی
  2. بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین
  3. شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او . مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.
  4. در سال 201 هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی علیه اسلام پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مردم از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.
  5. طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«. . . . حال كه او را ولیعهد خود كردیم و مرتكب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كردیم، اكنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم كه اندك اندك فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم كه او لیاقت این امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنیم كه مادّه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شویم‌‌![۴۴]»

اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام

در قرن دوم هـ. ق كه امام رضا علیه‌السلام می‌زیستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و میان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جویندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دین پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشید و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق علیه‌السلام و امام موسی كاظم علیه‌السلام و امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.

حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنیا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشید و مأمون زندگی كردند و این زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پایه گرفته بود و در آن زمان مؤسسین مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت یكى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.

امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدایت و توجیه می‌كردند به محور آن‌ها تبدیل شده بودند.

شهادت امام رضا علیه اسلام

شهادت امام رضا علیه السلام بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 صفر سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.

برای تفصیل در این مورد این مقاله را ببینید: شهادت امام رضا علیه السلام

اخلاق امام رضا علیه‌السلام

از ابراهیم بن عباس نقل شده است كه گفت: «هیچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام كه از هیچ كس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ ندیدم كلام كسى را قطع كند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتى را كه مى توانست برآورده سازد، رد نمى كرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ ندیدم به یكى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ چنان بود كه اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها كم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یك عمر است؛ بسیار صدقه پنهانى مى داد».

ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انكار كنند.

احادیثی از امام رضا علیه‌السلام

  • «لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بنده‌اى حقیقت ایمانش را کامل نمى‌کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبت‌ها و بلاها». [۴۵]
  • «وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَمُوا صِغارَكُم وَصِلُوا اَرحامَكُم؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد». [۴۶]
  • «مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست». [۴۷]
  • «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است». [۴۸]
  • «اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ؛ از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو امت‌های گذشته را نابود کرده است». [۴۹]
  • «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم تقوا را درباره‌ی نعمت‌های الهی را رعایت کنید و نعمت‌ها را به گناه و معصیت از خود مرانید». [۵۰]

پانویس


  1. الطبرسی، ج۲، ۱۴۱۷ه‍. ق. ، صص۴۱-۴۲.
  2. . الكافى، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ص 341؛ التهذیب، ج 6، ص 83
  3. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 81. نوبختى سال 151 را نقل كرده است. نك: فرق الشیعة، ص 96
  4. كشف الغمّه، ج 3، ص 102
  5. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 5
  6. كشف الغمة فی معرفة الأئمة (طبع قدیم)، ج‏2، ص: 259
  7. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص16
  8. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج‏1، ص 15
  9. اخبار الدول، ص 114.
  10. ) الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199
  11. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  12. الدّرّ النظیم، ص 210
  13. بحار الانوار، ج 49، ص 2، از كافى‌
  14. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  15. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  16. ابو الصّلت هروى مى‌گوید: روزى مأمون از من سؤالى كرد و من هم در رابطه با سؤال، پاسخ دادم كه ابو بكر چنین و چنان گفت. مأمون از من پرسید: «كدام ابو بكر؟ ابو بكر ما، یا ابو بكر عامّه؟» من پاسخ دادم: ابو بكر ما. عیسى گفت: من از ابو الصلت پرسیدم كه ابو بكر شما كیست؟ او پاسخ داد: على بن موسى. به او این كنیه داده شده بود. مقاتل الطّالبیین، ص 561.
  17. جوهرة الكلام فى مدح السادة الاعلام، ص 43
  18. الصراط السوى، ص 199.
  19. تذكرة الخواص، ص 361
  20. الدرّ النظیم، ص 210.
  21. الدرّ النظیم، ص 210.
  22. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  23. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  24. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  25. الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بی‌تا، ج۱، ص۴۹۲، منتهی الامال، ج2، ص571
  26. محمدجواد فضل الله‌، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)ص:44-45
  27. الارشاد، ص 304
  28. إعلام الورى، ص 303
  29. رجال كشى، ص 460
  30. الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعیه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مى‌شد.
  31. الملل و النحل، ج 1، ص 150
  32. رجال الکشی- اختیار معرفه الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص ۴۵۶
  33. الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 341 تا 351 - نقل ترجمه از ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح با عنوان جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام از غلامحسن محرمی، صص 270 تا 281
  34. اعیان الشیعة، ج 4، ص 97.
  35. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 225
  36. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 161
  37. برای تفصیل رجوع شود به مقاله ولایتعهدى امام رضا علیه السلام در همین دانشنامه
  38. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 218
  39. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169
  40. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437
  41. مقاتل الطالبیین، ص 375
  42. امالى صدوق، ص 43؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140
  43. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 19
  44. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 169
  45. بحارالانوار، ج 78، ص 339، ح 1.
  46. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 265.
  47. سفینة البحار، ص 98.
  48. مسند الامام الرضا علیه‌السلام، ج 1، ص 69.
  49. بحارالانوار، ج 75، ص 346.
  50. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 169.

منابع

(1). زندگی سیاسی هشتمین امام، جعفر مرتضی حسینی، ترجمه خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373.

(2). سرچشمه دانش، عبدالکریم پاک‌نیا، مبلغان، ش 25، بهمن 1380.

(3). سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی، سروش، تهران، 1374.

(4). گوشه‌ای از زندگانی امام رضا علیه‌السلام، علی شریعتی، گلستان قرآن، ش 106، 1380.

(5). حيات فكري و سياسي امامان شيعه عليهم السلام، رسول جعفريان، قم: موسسه انصاريان، ۱۳۸۱

چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی