غرر الحکم و درر الکلم (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


اميرمؤمنان على عليه السلام ستيغ بلند فصاحت و اوج قله بلاغت و سرآمد ارباب سخن بود. حكمت در سينه اش موج مى زد و علم و دانش ـ كه جوشيده از سرچشمه وحى الهى و نشأت گرفته از علوم نبوى بود ـ از منطق استوار و بيان شيوايش نمايان بود. او خود مى فرمود: «ينحدر عنى السيل و لايرقى إلى الطير»[۱]؛ «علوم و معارف از قله شامخ من، سيل آسا سرازير است، و توسن فكر هيچ پرواز كننده اى به اوج كمالات من نمى رسد».

خطابه هاى رسا و كلام دلربايش، جان هاى شيفته را برانگيخت تا سخنان وى را به خاطر بسپارند و بر صفحه دل بنگارند و كتاب هاى فراوان در جمع و ضبط آن ها فراهم آرند.[۲]

در اين ميان، كلمات قصار حضرت، جايگاه ويژه اى داشته است. اين سخنان، به دليل كوتاهى و زيبايى و آسانى حفظ آن ها، مجموعه هاى فراوانى را به خود اختصاص داده است كه يكى از معروف ترين آن ها، كتاب ارزنده غرر الحكم و دررالكلم است. كتابى كه «دريايى پر از گوهر و آسمانى پر از نجم و اختر كه ياقوت هاى فروزان و اختران تابان آن، ديدگان بيننده را در پرتو و لمعان انوار درخشانش، خيره و مات مى سازد.»[۳]

اين نوشتار بر آن است كه كتاب نامبرده و مؤلف گرامى اش را به اجمال بررسد و پرتوى ـ هرچند لرزان ـ بدان جا افكند.

مؤلف غررالحكم

پديدآورنده كتاب، قاضى ناصح الدين ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تميمى آمدى است، كه از زندگى و شرح حال وى آگاهى هاى بسيارى در دست نيست.

بنابر گزارش مرحوم ميرزا عبدالله افندى ـ كه بهترين شرح زندگى او را به دست داده است[۴] ـ او «فاضل عامل محدث امامى شيعى» بود. وى در آغاز شرح خود، على عليه السلام را با «كرم الله وجهه» مى ستايد كه شايد بتوان آن را تقيه، يا تصرف نا به جاى كاتبان و ناسخان حمل كرد. گروهى از فضلا، وى را از بزرگان دانشمندان اماميه برشمرده اند.

ابن شهر آشوب(‌‌سروى مازندرانى) در آغاز كتاب مناقب، در اثناى شمارش كتاب هاى شيعه و بيان اساتيد آن ها مى گويد: «آمدى، روايت غررالحكم را به من اجازه داد.»[۵] همو در معالم العلماء نيز از آمدى و كتاب غرر الحكم و دررالكلم ياد كرده است.[۶]

علامه مجلسى، در آغاز بحار از او و كتابش ياد و بدان استناد كرده است و او را از علماى اماميه مى شمارد. سپس كلام ابن شهر آشوب را در معالم ذكر مى نمايد.[۷]

محدث بزرگ شيعه، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز هنگام شمارش مشايخ ابن شهر آشوب، از آمدى سخن گفته و با استناد به قرائن و شواهد بسيارى، امامى بودن او را ثابت كرده است.[۸]

آمدى، شاگرد احمد غزالى(‌‌م 520 ق)[۹] و استاد ابن شهر آشوب و گويا پدر شيخ فقيه، ابومحمد عبدالله بن عبدالواحد ـ استاد شاذان بن جبريل قمى ـ بوده است.[۱۰]

از ديگر كتاب هاى آمدى، جواهرالكلام فى الحكم والاحكام من قصة سيدالانام است.[۱۱] صاحب رياض به نقل از تاريخ اربل ـ نوشته شرف الدين ابوالبركات اربلى ـ حكايت می‌ كند: «ابوعبدالله بستى(‌‌م 584 ق)، اين كتاب را از مؤلفش ـ عبدالواحد آمدى ـ شنيده است.»[۱۲]

حاجى خليفه، خصوصيات و بخشى از مقدمه كتاب را در اثر خويش نقل كرده است.[۱۳] سال مرگ آمدى را برخى[۱۴] 510 ق و بعضى[۱۵] 550 ق نوشته اند. آوازه آمدى، بيشتر مديون كتاب شريف «غررالحكم» است، كه بدان مى پردازيم.

غررالحكم و دررالكلم: غررالحكم، حاوى 10760 حديث كوتاه از اميرمؤمنان على عليه السلام است، كه به ترتيب حروف الفباى نخستين كلمه حديث و در 91 باب از كتاب هايى مانند نهج البلاغه، صد كلمه جاحظ، تحف العقول ابن شعبه حرانى و دستور معالم الحكم قاضى قضاعى گردآورى شده و به دليل عظمت كلام و بزرگى معنا و روشمندى كتاب از ديرباز مشهور و آوازه اش از همان زمان مؤلف، طنين افكن بوده و مورد كتابت و قرائت و اجازه و استجازه واقع شده است.

قديمى ترين نسخه آن، نسخه ش 1168 كتابخانه آستان قدس رضوى است، كه به سال 517 ق استنساخ گرديده است.[۱۶] مؤلف، در آغاز كتاب، انگيزه خود را از گردآورى آن، چنين بيان مى دارد: ...آن چه من را بر گرد آورى اين احاديث و قلمداد كردن اين كتاب برانگيخت، همانا چيزى بود كه ابوعثمان جاحظ را دلشاد ساخته بود... و آن چيز، صد كلمه از كلماتى بود كه دربردارنده انواع سود ها و بخشاينده لذت ها به گوش ها بود، و آن كلمات را جاحظ از كلمات اميرالمؤمنين گرد آورده بود.

من ـ همين كه آن را از جاحظ ديدم، خنديدم و ـ پيش خود گفتم، عجبا! پناه بر خدا از اين مرد! با اين كه او علامه زمان و يگانه در ميان همگان است، با آن سابقه علمى و اوج بلندش در دانش و چيز فهمى و نزديكى اش با صدر اول ـ و زمان على بن ابى طالب ـ و ضرب المثل بودنش در فضل به سهمى بيش تر و حظ و بهره وافرتر، چه شده است كه از ماه تمام روشن، چشم پوشيده و از بسيار به كم ساخته است؟ چرا چنين كرده است؟

مگر اين جزئى از كل، و اندكى از بسيار، و قطره اى از باران بى شمار بيش تر است؟ آن گاه من با همه گرفتارى خاطر، و كوتاهى از رتبه اهل كمال، در حالى كه به عجز و ناتوانى از دريافت آن چه كه فضلاى صدر اول خواسته ـ و در آن راه قدم نهاده اند، و كوتاه دستى خويش را از گرديدن در ميدانشان و كم وزنى خود را در ميزانشان مى دانم و اعتراف دارم، با اين حال همت گماشتم تا آن جا كه تيررس فكر و مطمح نظر من است، از سخنان آن حضرت گرد آورم و برخى از حكمت ها و اندكى از بسيار از سخنان آن حضرت را كه سخنوران جهان و حكيمان دوران از آوردن مانندش نا اميدند، گرد آوردم.

خدا مى داند كه من در اين كار ـ گو اين كه در وصف آن حضرت به مرتبه كمال رسيده باشم ـ نيستم مگر چونان كسى كه دريا را با دست پيمودن و كوه را با ناخن خستن خواهد، و باز بيش از اين به قصور خويش معترف است. چگونه چنين نباشد و حال آن كه آن حضرت عليه السلام از چشمه سار گواراى نبوى آشاميده و علم و دانش الهى، هر دو پهلوى او را پر كرده است؛ چنان كه او خود كه سخنش حق و كلامش درست است فرموده:

بدانيد ميان دو پهلوى من علم فراوانى انباشته شده است، چه مى شد اگر بردارنده و نگهدارنده پيدا مى كردم و كمى دوش دل را از اين بار گران الهى سبك مى كردم ...[۱۷]

شيوه تدوين غررالحكم

آمدى، روش تأليف و گردآورى خود را چنين مى نويسد: اسناد احاديث را كنار زدم و حروفش را به ترتيب حروف 29 گانه تهجى مرتب كرده و آن چه كه از سخنان حكيمانه و كلمات شاهانه آن حضرت بود، تمام را از حيث سجع و قافيه، موافق و مطابق يكديگر قرار دادم؛ زيرا با اين ترتيب آن كلمات در گوش جاى گيرنده تر، و در دل ها فرود آينده تر، و نفوس هم به سوى كلام منظوم ميلش بيش تر است و حفظش بر خواننده آسان تر، و لفظش براى بيننده ـ كه مى خواهد از آن لعل ها و مرواريد هاى درخشان نور برگيرد جذاب تر و شيرين تر است...[۱۸]

مؤلف بزرگوار، بسيارى از فصول كتابش را براساس كلمه آغازين حديث بنياد كرده و مجموعه اى دلپذير را فراهم ساخته است؛ مثلا:

  • فصل چهارم: لفظ احذر
  • فصل پنجم: لفظ اياك
  • فصل ششم: لفظ الا
  • فصل هفتم: لفظ أين
  • فصل پانزدهم: لفظ انما
  • فصل شانزدهم: لفظ آفة
  • فصل نوزدهم: لفظ بئس
  • فصل 23: لفظ ثمره
  • فصل 24: لفظ ثلاث
  • فصل 27: لفظ حسن
  • فصل 29: لفظ خير
  • فصل 33: لفظ رحم
  • فصل 34: لفظ رأس
  • فصل 38: لفظ سبب
  • فصل 40: لفظ شكر
  • فصل 43: لفظ صلاح
  • فصل 46: لفظ طوبى
  • فصل 49: لفظ عليك
  • فصل 53: لفظ عود و عاف
  • فصل 54: لفظ عجبت
  • فصل 64: لفظ كيف
  • فصل 67: لفظ كن
  • فصل 81: لفظ نعم
  • فصل 87: لفظ ينبغى
  • فصل 88: لفظ يستدل

نسخه هاى خطى غررالحكم

غررالحكم، از ديرباز، توجه و اقبال عمومى دانشمندان را برانگيخته است. مرحوم حاج شيخ محمد على انصارى قمى مى نويسد: ... كتاب شريف غررالحكم يكى از كتبى است كه دانشمندان اسلامى در طى قرون گذشته، نسخه هايى از آن برداشته اند كه فعلا در كتابخانه هاى بزرگ ـ از جمله ايران ـ موجود است، كه به برخى از آن ها كه نگارنده رؤيت كرده اشارتى مى رود...

  1. يك نسخه بسيار نفيس با جلد و سرفصل هاى طلا كارى در كتابخانه حضرت رضا ـ عليه الصلاة و السلام ـ موجود است. كه در فواصل هر يك از جملات، يك ستاره طلا مقرر داشته اند و در سنه 961(‌‌ه .ق) در شهر مکه معظمه به دست كاتب آن بهاء الدين حسين، خاتمه يافته و شماره آن 186 مى باشد.
  2. نسخه بد خط ديگرى در همان كتابخانه است، طى شماره 1168 كه تاريخ نگارشش 517(‌‌ه .ق) و به زمان خود مؤلف بسيار نزديك است.
  3. نسخه ديگرى در كتابخانه مباركه مدرسه مرحوم سپهسالار است، كه تاريخ اتمامش ماه مبارك رمضان 995 و شماره آن 2842 مى باشد.
  4. نسخه ديگرى با خط نسخ و نفيس و جلد طلا كارى بسيار عالى، لكن بدون تاريخ طى شماره 3092 در كتابخانه مجلس شوراى ملى موجود است.
  5. نسخه ديگرى در كتابخانه ملى آقاى حاج حسين آقاى ملك طى شماره 2437 موجود است كه نويسنده اش على بن اسماعيل بن يوسف بن خمرتكين الچلپى يا الحلبى آن را در شب 13 شهر رمضان 717 در شهر بغداد به پايان رسانيده است.

هم چنين نسخه هاى خطى زيباى ديگرى در قم و اصفهان، در نزد علماى اعلام و مهره فن به خطوط مختلف ديده شد و از جمله يك نسخه خطى بسيار نفيس و زيبا در كتابخانه مباركه زعيم الشيعة و محيى آثار الشريعة نائب الامام حضرت آيت الله بروجردى، ديده شد و موجود است.

ناگفته نماند اين حكم رائعه و درر ناصعه يك مرتبه در سال 1280 در هندوستان بدون ترجمه و يك مرتبه هم در سال 1349 در صيدا در مطبعة العرفان، با حروف سربى، همان متن عربى چاپ شده است. لكن در ايران، تاكنون نسخه چاپى آن ديده نشده و كسى هم نشانى از آن ندارد. ...[۱۹] تا آن كه در اوائل سال 1375 ق(‌‌1335 ش) بر حسب اتفاق، نسخه اى خطى از آن كه متعلق به كتابخانه مرحوم علامه ميرزا سيد عبدالجواد عقيلى، از شاگردان آيت الله سيد محمدمهدى طباطبايى بحرالعلوم بوده و در سال 1070 ق به دست محمد سليم نگاشته شده است، به دست نام برده رسيد و او نيز[۲۰] بى درنگ به كار ترجمه و چاپ آن ـ به خط زيباى نسخ و نستعليق مرحوم حاج ميرزا حسن هريسى تبريزى ـ پرداخت. و بدين سان، شهرت و آوازه آن فراگير شد و از آن پس، كتاب هاى فراوانى در ترجمه، تلخيص، تصنيف و فهرست و معجم آن نگارش يافت؛ بدين قرار:

الف. ترجمه ها

  • 1- اصداف الدرر: از ملا عبدالكريم بن محمد يحيى(‌‌مؤلف ترجمان اللغة) ابن محمد شفيع بن ملامحمد رفيع قزوينى(‌‌مؤلف ابواب الجنان). وى معاصر شاه سلطان حسين صفوى(‌‌م 1135 ق) بود و كتابش، ترجمه كامل متن غررالحكم است.[۲۱] مؤلف، سپس آن را بر حسب موضوع تدوين كرده و آن را «نظم الغرر و نضد الدرر» ناميده است، كه شرح آن خواهد آمد.
  • 2- ترجمه غررالحكم: از آقا جمال الدين محمد بن آقا حسين خوانسارى(‌‌م 26 رمضان 1125 ق). اين ترجمه ـ كه يكى از زيباترين متون نثر فارسى در دوران صفويه است ـ در لابلاى شرح گران قدر آقا جمال بر غررالحكم گنجانيده شده است و اكنون به همت يكى از فضلاى حوزه علميه قم، در دست تحقيق و چاپ است.
  • 3- ترجمه غررالحكم: اين اثر كه به خط درويش مصطفى روحى نگارش يافته است، نسخه آن، ضمن مجموعه 3780 كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، همراه با متن كتاب ـ كه ترجمه به صورت زيرنويس است ـ موجود و قديمى ترين تاريخ مالكيت آن، سال 1096 ق است. اين نسخه تاريخ و نام مترجم را ندارد.[۲۲]
  • 4- ترجمه غررالحكم: از شيخ زين العابدين(‌‌احتمالا فرزند حاج محمد كريم خان شيخى كرمانى). نسخه خطى آن به شماره 168 ب، در 396 صفحه در كتابخانه دانشكده الهيات دانشگاه تهران موجود است.[۲۳]
  • 5- ترجمه غررالحكم: از ميرزا محسن خوشنويس اردبيلى(‌‌متخلص به حالى). بخشى از اين ترجمه، همراه با قسمتى از اصل عربى آن در كتاب «انهار جاريه» تأليف ميرزا احمد تبريزى، در سال 1344 ق، در شيراز به چاپ رسيده است.
  • 6- ترجمه غررالحكم: از حاج شيخ محمد على انصارى قمى(‌‌1329ـ1405 ق). اين ترجمه، در دو جلد(‌‌880 صفحه)، همراه با تصحيح و مقدمه مرحوم انصارى و تعليقات مرحوم علامه ميرزا عبدالجواد عقيلى ـ در پايان كتاب ـ در سال 1377 ق / 1337 ش، در تهران به خط زيباى مرحوم حاج ميرزا حسن هريسى تبريزى(‌‌نسخ و نستعليق) به چاپ رسيده و از آن پس، ده ها بار در قم و تهران تجديد چاپ شده است. نيز منتخبى از آن، در شيراز به سال 1352 ش در پنجاه صفحه به چاپ رسيده است.

مترجم، علاوه بر ترجمه احاديث، گاه به احاديث مناسب ديگر و حكايات تاريخى اشاره كرده و به شرح و توضيح حديث با عبارات كافى و بيان شافى پرداخته است. نگارنده، فهرست موضوعى غررالحكم را مطابق با اين ترجمه، تهيه و مدون كرده كه هنوز مخطوط است. از آن جا كه اين كار، نخستين چاپ و ترجمه كتاب «غررالحكم» در ايران بود، آوازه اين كتاب به همه جا رسيد و موجى از ترجمه و تلخيص و معجم نگارى را برانگيخت و چندين كار ديگر بر روى آن صورت گرفت كه بدان اشاره خواهد شد.

ب. شرح ها

تنها شرحى كه در اين جا مى توان از آن نام برد، شرح فقيه محدث، حكيم محقق و مدقق آقا جمال الدين محمد بن آقا حسين خوانسارى اصفهانى(‌‌م 26 رمضان 1125 ق) است كه به خواست شاه سلطان حسين صفوى(‌‌م 1135 ق)، آخرين پادشاه سلسله صفوى، نگارش يافت. اين شرح علاوه بر توضيح مفهومى و ترجمه لغوى احاديث، آكنده از فوايد گوناگون كلامى، حديثى، ادبى، اخلاقى، تفسيرى، فقهى، فلسفى و غير آن است.

مؤلف بزرگوار، كه خود از فقيهان و فيلسوفان بنام عهد صفوى است، به خوبى از عهده شرح احاديث برآمده و در همه مباحث طرح شده در كتاب، حق مطلب را ادا كرده است.[۲۴] اين كتاب را مرحوم استاد سيد جلال الدين محدث ارموى، با مقدمه، تصحيح و تعليق، در 6 جلد، به سال 1346 ش / 1387 ق(‌‌چاپ پنجم: 1373 ش)، به وسيله انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رساند، و بر آن فهرستى موضوعى افزود كه جلد هفتم شرح به شمار آمد.

ناگفته نماند كه اين شرح نياز به تحقيق مجدد دارد؛ زيرا اولا ترجمه ها، از شرح و توضيح جدا نشده است؛ ثانيا منبع روايات و سخنان داخل متن كه بسيار است، نشان داده نشده است؛ و ثالثا از فهارس فنى تهى است.

ج. تكمله ها

  • 1- عيون الحكم و المواعظ و ذخيرة المتعظ والواعظ: نوشته كافى الدين ابوالحسن على بن محمد بن حسن بن ابى نزال ليثى واسطى، معروف به «ابن شرفيه» از علماى قرن ششم هجرى. اين كتاب، حاوى بيش ترين سخنان كوتاه اميرالمؤمنين على عليه السلام است و در آن 13628 حديث گرد آمده است. نويسنده، اين نوشتار را در سى باب و 91 فصل تنظيم نموده است كه 29 باب آن به ترتيب حروف الفبا است و در باب سى ام، سخنان كوتاه حضرت را درباره توحيد و وصايا آورده است. اما نسخه هاى خطى اين كتاب ـ حتى نسخه اى كه به دست صاحب رياض العلماء رسيده ـ فاقد باب سى ام بوده است.[۲۵]
  • 2- به نظر مى رسد كه علامه مجلسى، به نسخه كامل آن دسترسى داشته است؛[۲۶] زيرا در بحارالانوار، خطبه اول نهج البلاغه را به نقل از اين كتاب آورده است؛ در صورتى كه خطبه ها و وصايا در باب سى ام آن بوده است.[۲۷] اين كتاب، اخيرا(‌‌1377 ش/ 1419 ق) به همت آقاى حسين حسينى بيرجندى، در 566 صفحه وزيرى به همت انتشارات مؤسسه «دارالحديث» به زيور طبع آراسته شده است.

همچنين علامه ميرزا محمد تقى خان سپهر كاشانى(‌‌لسان الملك)(‌‌م 1297 ق) آن را با اضافاتى همراه با ترجمه فارسى بخشى از آن، در جلد هاى پنجم و ششم «ناسخ التواريخ» نقل كرده و مكرر به چاپ رسيده است.(‌‌تهران، اسلاميه، 1383 ق/ 1342 ش)

اين كتاب را احمد بن محمد بن خلف تلخيص كرده و آن را «المحكم المنتخب من عيون الحكم» ناميده است كه نسخه اى از آن، در كتابخانه دانشگاه قرويين در فاس و مراكش(‌‌تحرير سال 1152 ق) موجود است.[۲۸]

  • 3- الجواهر العلية فى الكلمات العلوية: نوشته على بغدادى. اين كتاب، به ترتيب حروف الفبا، و به عنوان تكمله «غررالحكم» نوشته شده[۲۹] و مؤلف، سپس آن را به نام «منتخب الجواهر» تلخيص كرده است.[۳۰] اين كتاب، به زبان فارسى نوشته شده و نسخه اى بى تاريخ از آن ـ به خط نسخ سيف الدين محمود ـ تحرير قبل از سال 1195 ق، در 109 ورقه در كتابخانه دانشگاه تهران موجود است.[۳۱]
  • 4 - الحكم من كلام الامام أميرالمؤمنين على عليه السلام: اين كتاب، را گروه حديث بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوی، زير نظر استاد كاظم مدير شانه چى تدوين كرده و شامل 15978 حديث، از كتاب هاى «نهج البلاغه»، «غررالحكم»، «عيون الحكم»، «دستور معالم الحكم»، «شرح ابن أبى الحديد» و «بحارالأنوار» است و در دو جلد به سال 1417 ق/ 1376 ش، از سوى بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى به چاپ رسيده است.

د. تلخيص ها

  • 1- شرح صد كلمه قصار: تأليف محدث نامى، حاج شيخ عباس قمى(‌‌1294ـ1359 ق).اين كتاب، مكرر به چاپ رسيده است. همچنين انتشارات مؤسسه در راه حق نيز آن را در 120 صفحه(‌‌جيبى) در سال 1370 ش، به چاپ رسانيده است.
  • 2- كلمات عليه غراء: تأليف مكتبى شيرازى.وى شصت كلمه قصار حضرت را به نظم فارسى درآورده و پس از آن، براى توضيح هر يك تمثيلى نيز به نظم آورده است. مجموع اشعار اين كتاب 1500 بيت است و به همت حسين كوهى كرمانى در سال 1313 ش، در تهران چاپ شده است. اين كتاب را اخيرا دفتر نشر ميراث مكتوب(‌‌تهران) تحقيق و چاپ كرده است.
  • 3- حقيقت نامه: نوشته جهانگير خان ناظم الملك ضيايى. اين كتاب، منظومه اى فارسى، شامل بخشى از كلمات قصار حضرت على عليه السلام است. و به سال 1331 ق، در اسلامبول چاپ شد.
  • 4- چهل حديث حضرت على عليه السلام: از حسين بن يوسف الدين هروى. در اين كتاب، چهل حديث علوى به نظم فارسى درآمده است و به خط شاه محمود نيشابورى و به اهتمام و تصحيح كاظم مدير شانه چى چاپ شده است. چاپ سوم كتاب را بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى در سال 1376 ش، در 64 صفحه بر عهده گرفت.
  • 5- منتخب الغرر: از سيد زين العابدين بن ابى القاسم طباطبايى.[۳۲]
  • 6- الأمثال و الحكم المنتخب من غررالحكم: مؤلف، كلمات قصار حضرت را كه مناسب با مثل بوده، به ترتيب حروف الفبا در 77 ورقه گردآورده است.[۳۳]
  • 7- نظم الغرر و الدرر: به خامه شيخ ابراهيم بن شهاب الدين احمد تبريزى حصفكى، معروف به ابن الملا، از علماى شهر حلب(‌‌مقتول 1003 ق).[۳۴]
  • 8- ابواب الحكم: اثر كمال الدوله محمد حسن ميرزاى قاجار. وى 430 حديث از كلمات قصار حضرت را كه جنبه اخلاقى و اجتماعى دارند، به فارسى ترجمه براساس حروف تهجى مرتب كرده است. اين كتاب، در سال 1319 ق، در تهران چاپ شد.
  • 9- كلمات قصار: اثر احمد على سپهر. وى 570 حديث را كه بيش تر جنبه اخلاقى دارد، انتخاب و به فارسى و فرانسه ترجمه كرده و همراه با مقدمه اى شيوا درباره اميرالمؤمنين على عليه السلام، در تهران به چاپ رسانيده است.
  • 10- محفظة الأنوار فى شرح بعض كلمات القصار: نوشته سيد عبدالله بلادى بوشهرى(‌‌1291ـ1372ق).اين كتاب، به فارسى نوشته و به سال 1343 ق، در شيراز چاپ شده است.[۳۵]
  • 11- شكوفه هاى خرد يا سخنان على عليه السلام: نوشته ابوالقاسم حالت. نويسنده، احاديثى از حضرت على عليه السلام را به فارسى و انگليسى ترجمه كرده و هر كدام را در قالب يك رباعى درآورده است. اين كتاب، در ششصد صفحه در تهران به چاپ رسيده است.
  • 12- هزار حديث از امام على عليه السلام: نوشته كاظمى خلخالى. اين كتاب به سال 1363 ش، در تهران در 168 صفحه(‌‌وزيرى) به چاپ رسيده و نويسنده در چاپ هاى بعدى شمار احاديث را به دو هزار حديث افزايش داده است.
  • 13- تلخيص غررالحكم: از سيد ابوالقاسم مرعشى.اين كتاب، ترجمه و تلخيص «غرر» است و بر طبق حروف الفبا ترتيب يافته و به خط مرحوم طاهر خوشنويس در سال 1368 ق، در تهران توسط كتابفروشى حافظ در 369 صفحه(‌‌قطع بغلى كوچك) به چاپ رسيده است.
  • 14- حلية الصالحين فى شرح كلمات اميرالمؤمنين عليه السلام: اثر ملاحيدر على بن محمد على هندى. اين كتاب، در 176 صفحه(‌‌بين وزيرى و رحلى) در سال 1294 ق، در چاپخانه حيدرى در حيدرآباد دكن، به چاپ رسيده است.[۳۶]
  • 15- منتخب الغرر: اثر فضل الله كمپانى.اين كتاب، شامل دو هزار حديث از «غررالحكم» است و انتشارات مفيد در تهران آن را چاپ كرده است.

ه. فهارس موضوعى

  • 1- فهرست موضوعى غررالحكم: اثر ميرجلال الدين محدث ارموى. در اين كتاب، احاديث «غررالحكم» در 574 باب دسته بندى شده و در 434 صفحه(‌‌رقعى) با عنوان جلد هفتم «شرح آقا جمال خوانسارى» به چاپ رسيده است.

استاد سيد هاشم رسولى محلاتى، اين فهرست را تكميل، اعراب گذارى و ترجمه كرده و دفتر نشر فرهنگ اسلامى به سال 1377 ش، آن را در دو جلد چاپ كرده است. راقم سطور، احاديث اين فهرست را با «غررالحكم» ترجمه انصارى مطابقت و اختلاف نسخه هاى آن را ضبط كرده است؛ آن گاه احاديثى را كه در نسخه انصارى موجود است. ولى در شرح آقا جمال نيست و يا بالعكس؛ مشخص كرده و بر تعداد ابواب آن افزوده است.

  • 2- فهرست موضوعى غررالحكم: اثر ناصرالدين انصارى قمى.مؤلف در اين فهرست ـ كه براساس ترجمه انصارى تنظيم يافته است متن «غررالحكم» را با نسخه چاپ دانشگاه سنجيده و نسخه بدل ها را افزوده و كاستى ها و افزايش ها را در هر دو چاپ، نشان داده است.(‌‌مخطوط)
  • 3- تصنيف غررالحكم: تأليف مصطفى و حسين درايتى.اين كتاب در 564 صفحه(‌‌وزيرى) در 1378 ش، در چاپخانه انتشارات دفتر تبليغات اسلامى(‌‌نوبت دوم) به چاپ رسيد.
  • 4- جلوه هاى حكمت: اثر سيد اصغر ناظم زاده قمى.مؤلف، اين كتاب را به عنوان «گزيده موضوعى كلمات اميرالمؤمنين»، در 225 موضوع نگاشته و اكثر قريب به اتفاق آن را از احاديث كتاب «غررالحكم» انتخاب كرده است. اين كتاب، در سال 1415 ق/ 1373 ش، در 670 صفحه(‌‌وزيرى) به چاپ رسيده است. چاپ سوم آن را به تازگى انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم در 688 ص در سال 1378 ش، به بازار كتاب عرضه كرده است. ترجمه اردوى اين كتاب، به نام «تجليات حكمت» در سال 1374 ش، در 559 صفحه توسط انتشارات انصاريان به چاپ رسيده است.
  • 5- هداية العلم: نوشته سيد حسين شيخ الاسلامى تويسركانى. اين كتاب، فهرست موضوعى «غررالحكم» است و نويسنده آن را به نام «گفتار اميرالمؤمنين عليه السلام» به فارسى ترجمه كرده است. اين كتاب، همراه با متن احاديث در دو جلد(‌‌وزيرى) در 1650 صفحه در سال 1374ش، توسط انتشارات انصاريان به چاپ رسيده است.
  • 6- فهرست موضوعى نهج البلاغه و غررالحكم: تأليف عليرضا برازش.مؤلف، احاديث هر باب را از اين دو كتاب، انتخاب و ترجمه كرده و در نظر داشته كه هر باب را به طور جداگانه منتشر كند كه از آن، «واژه هاى ايثار و شجاعت» تاكنون انتشار يافته است.
  • 7- نظم الغرر و نضد الدرر: از ملا عبدالكريم بن محمد يحيى بن محمد رفيع قزوينى، معاصر شاه سلطان حسين صفوى(‌‌م 1135 ق). وى «غررالحكم» را در 99 باب به عدد اسماى حسناى الهى و هر باب را در موضوعى خاص، منظم گردانيده و در ذيل پاره اى از كلمات، آيه يا آياتى از قرآن و چند حديث از ائمه معصومين عليهم السلام را افزوده است. ترجمه احاديث و افزودن قصص و اشعار از ديگر مزاياى كتاب است. از اين كتاب شريف، پنج مجلد(‌‌20 باب) در دست است كه نسخه مجلد اول(‌‌ابواب 1 و 2 و 3) در كتابخانه آستان قدس، نسخه جلد دوم(‌‌ابواب 4 و 5) در كتابخانه آقاى محسن نعمت اللهى در اصفهان، نسخه جلد سوم و چهارم(‌‌ابواب 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13) در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، نسخه جلد پنجم(‌‌ابواب 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20) ـ بدون باب چهاردهم ـ نيز در كتابخانه مجلس موجود است. نيز نسخه هاى متعددى از آن در قم و تهران و تبريز موجود است و آقاى رسول جعفريان، بخشى از آن را با نام «بقا و زوال دولت در كلمات سياسى اميرمؤمنان» براى چاپ به انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، سپرده و در سال 1373 ش، به چاپ رسيده است.[۳۷]

و. معجم ها

  • 1- معجم الفاظ غررالحكم و دررالكلم: تأليف مصطفى درايتى. اين كتاب، به سال 1372 ش، در 1556 صفحه وزيرى، توسط انتشارات دفتر تبليغات اسلامى به چاپ رسيده است.
  • 2- المعجم المفهرس لألفاظ غررالحكم و دررالكلم: نوشته عليرضا برازش. اين كتاب را انتشارات اميركبير در دو جلد به سال 1371 ش، چاپ كرده است.

پانویس

  1. نهج البلاغه، ص 52.(‌‌ترجمه انصارى)
  2. مقدمه غررالحكم، ص 7ـ8(‌‌ترجمه انصارى)؛ «تدوين سخنان حكيمانه اميرمؤمنان»، در المحقق الطباطبائى فى ذكراه السنوية الاولى، ج 3، ص 1239ـ1295.
  3. مقدمه غرر الحكم، ص خ،(‌‌ترجمه انصارى).
  4. ر.ك: رياض العلماء، ج 3، ص 281ـ282؛ مقدمه غررالحكم، ص ذ،(‌‌ترجمه انصارى).
  5. مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 34.
  6. معالم العلماء، ص 81، ش 549.
  7. بحارالانوار، ج 1، ص 16 و 34.
  8. خاتمه مستدرك، ج 3، ص 92ـ96؛ مقدمه غرر الحكم، ص رـز،(‌‌ترجمه انصارى).
  9. المحقق الطباطبائى، ج 3، ص 1281.
  10. رياض العلماء، ج 3، ص 284.
  11. الذريعة، ج 5، ص 278.
  12. رياض العلماء، ج 3، ص 284.
  13. كشف الظنون، ج 1، ص 616.
  14. مقدمه غررالحكم، ص س،(‌‌ترجمه انصارى)؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 28.
  15. مقدمه غررالحكم(‌‌شرح آقا جمال خوانسارى)، محدث ارموى، ج 1، ص عط.
  16. ر.ك: فهرست الفبايى نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس؛ مقدمه غررالحكم، ص ش(‌‌ترجمه انصارى).
  17. ترجمه غررالحكم، ص 3ـ4(‌‌انصارى).
  18. همان، ص 4.
  19. مقدمه غررالحكم، ص ش(‌‌13).
  20. الذريعة، ج 14، ص 137؛ الغدير، ج 4، ص 193؛ مصادر نهج البلاغه و اسانيده.
  21. الذريعة، ج 4، ص 121.
  22. همان، ج 16، ص 38.
  23. همان، ج 16، ص 39(‌‌به نقل از: فهرست كتابخانه، ص 97).
  24. ر.ك.: اسلامى، سيد حسن، «نگاهى به شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحكم»، مجله علوم حديث، ش 11، ص 83ـ88(‌‌بهار 1378)؛ مهدوى راد، محمد على، «شرح غررالحكم آقا جمال خوانسارى»، مجله آينه پژوهش، ش 55، ص 64ـ73(‌‌بهار 1378).
  25. رياض العلماء، ج 4، ص 253؛ الذريعة، ج 15، ص 379؛ غررالحكم، ص 7(‌‌انصارى).
  26. المحقق الطباطبائى، ج 3، ص 1294.
  27. بحارالانوار، ج 1، ص 34.
  28. المحقق الطباطبائى، ج 3، ص 1295(‌‌به نقل از: فهرست كتابخانه دانشگاه قرويين، ج 2، ص 405).
  29. الذريعة، ج 5، ص 273.
  30. كشف الحجب، ص 551.
  31. الذريعة، ج 22، ص 394.
  32. مصادر نهج البلاغه و اسانيده، ج 1، ص 75.
  33. همان.
  34. همان.
  35. الذريعة، ج 20، ص 152.
  36. همان، ج 7، ص 81ـ82.
  37. الذريعة، ج 24، ص 218؛ فهرست كتابخانه سپهسالار(‌‌مدرسه عالى شهيد مطهرى)، ج 2، ص 105؛ مقدمه شرح غررالحكم، ص لج ـ لز.

منابع

ناصرالدين انصارى قمى، کتابشناسی «غررالحکم و دررالکلم»، علوم حدیث، بهار 1378، شماره 11.

متن کتاب غرر الحکم

غرر الحکم