حج

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حجّ»، قصد و آهنگ خانه خدا کردن براى به جا آوردن مناسک ویژه در موسم خاص در مکه است و یکى از ارکان اسلام و از فروع دین بشمار مى آید. وجوب حج و اهمیت آن، در آیات و روایات متعددی بیان شده است. ترک حج، از گناهان کبیره است و انکار کلی آن، موجب کفر می شود.

حج در قرآن

  • حج گزاردن، حق خداوند بر عهده توانمندان: خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ؛ (سوره آل عمران، آیه ۹۷) و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آن‌ها که توانایى رفتن به سوى آن را دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بى‌نیاز است». از این آیه شریفه استفاده مى شود که حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند؛ یعنى آنان که توان مالى و فکرى و جسمى دارند و مسافرت لطمه اى به زندگى و امر معاش آنان نمى زند و پس از مراجعت از حج قدرت بر ادامه و اداره زندگى را دارند و در مسیر راه، خطرى آنان را تهدید نمى کند و راه به رویشان باز است (که همه این‌ها در کلمه استطاعت نهفته است)، حج به صورت یک بدهى الهى شمرده مى شود و هر که این بدهى را نپردازد و از رفتن به حج سرباز زند، کافر محسوب مى شود. چنان که امام صادق علیه السلام در این زمینه مى فرماید: هر کس از دنیا برود و «حَجة الاسلام» را بجا نیاورد بدون این که او را حاجتى ضرورى باشد یا آن که به جهت بیمار شدن از آن باز ماند یا آن که پادشاهى از رفتن آن جلوگیرى نماید، چنین کسى (مسلمان نخواهد مرد بلکه) یهودى یا مسیحى از دنیا خواهد رفت.[۱][۲]
  • حج و مناسک آن، جلوه آشکار هدایت و راهنمایی خداوند: «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ... کذَٰلِک سَخَّرَهَا لَکمْ لِتُکبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکمْ...». (سوره حج، آیه ۳۶)
  • حج و مناسک آن، از مقدسات و شعائر الهی: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْی وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرَامَ یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا...». (سوره مائده، آیه ۲) و آیه: «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجَالًا وَعَلَىٰ کلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ × لِیشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ ...ثُمَّ لْیقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ ×ذَٰلِک وَمَنْ یعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ...». (سوره حج، ۳۰ـ۲۷)
  • حج، میدان انجام اعمال خیر و کسب توشه برای آخرت: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ...». (سوره بقره، آیه ۱۹۷)

حج در روایات

  • حج وسیله تقویت دین: امام علی علیه السلام: «وَالْحَجَّ تَقْوِیةً لِلدِّینِ؛ خداوند حج را وسیله تقویت دین قرار داد».[۳]
  • اهمیت حج: قال على علیه السلام: «الله الله فى بیت ربکم لاتخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا؛ خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالى نگذارید. زیرا اگر حج متروک شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد».[۴]
  • حج و توجه به سوى خدا: عن ابى جعفر الباقر علیه السلام فى قول الله تبارک و تعالى: «ففرّوا الى الله انى لکم منه نذیر مبین. قال: حجوا الى الله؛ امام باقر علیه السلام درباره آیه فوق فرموده است: منظور از فرار به سوى خدا آن است که آهنگ حج کنید».[۵]
  • لبیک و قربانى: عن على علیه السلام قال: «نزل جبرئیل عى النبى صلى الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد مُر اصحابک بالحج والثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبیة و الثلج نحر البدن؛ امام على علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: اى محمد یارانت را به حج و ثلج فرمان ده. حج یعنى فریاد و لبیک برآوردن و ثلج یعنى قربانى کردن شتران».[۶]
  • حج اکبر و اصغر: عن معاویة بن عمار، قال: سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن یوم الحج الاکبر فقال: هو یوم النحر والاصغر العمرة؛ معاویة بن عمار گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: روز حج اکبر چه روزى است؟ حضرت فرمود: روز حج اکبر روز عید قربان است و حج اصغر عمره است.[۷]
  • آثار حج: «عن الرضا علیه السلام قال: ما رایت شیئا اسرع غنا ولا انفى للفقر من ادمان الحج؛ از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: هیچ چیزى را بیشتر از حج مداوم، در بى نیازى و فقرزدائى مؤثر ندیدم».[۸]
  • مرگ در راه حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: من مات فى طریق مکة ذاهبا اوجائیا امن من الفزغ الاکبر یوم القیامة؛ هر کس در راه رفت و برگشت مکه بمیرد از اندوه بزرگ روز قیامت ایمن خواهد بود».[۹]
  • حرمت مهمانان خدا: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: الحاج والمعتمر وفد الله، إن سالوه اعطاهم و ان دعوه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سکتوا ابتداهم و یعوضون بالدرهم الف الف درهم؛ حاجى و عمره گزار مهمان خدایند. اگر چیزى بخواهند به ایشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ مى گوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را مى پذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن مى کند و در برابر هر درهمى که خرج کرده اند، یک میلیون درهم به آنان مى پردازد.[۱۰]
  • آمادگى براى احرام: عن حماد بن عیسى قال: سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن التهیؤء اللاحرام، فقال تقلیم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة؛ حماد بن عیسى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم. براى احرام چگونه باید آماده شد؟ فرمود: با گرفتن ناخن ها، کوتاه‌کردن شارب و تراشیدن موى بالاى شرمگاه.[۱۱]
  • نظر به کعبه: عن الباقر علیه السلام من نظر الى الکعبة لم یزل یکتب له حسنة و یمحى عنه سیئة حتى یصرف بصره عنها؛ هر کس به کعبه نگاه کند. تا وقتى به آن مى نگرد مدام کار نیک برایش نوشته مى شود و گناهش پاک مى شود تا وقتى دیده از آن برگرداند.[۱۲]
  • نیت حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: الحج حجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله کان ثوابه على الله والجنه و من حج للناس کان ثوابه على الناس یوم القیامة؛ حج دو گونه است: حجى براى خدا و حجى براى خلق، هر کس براى خدا حج گزارد، پاداشش آنست که خدا که وى را به بهشت درآورد و هر کس براى مردم حج گزارد، پاداش وى روز قیامت بر عهده مردم خواهد بود.[۱۳]
  • روزه ایام تشریق در مِنى: سئل الصادق علیه السلام لِم کره الصیام فى ایام التشریق؟ فقال: لان القوم زوار الله و هم فى ضیافته ولاینبغى للضیف ان یصوم عند من زاره و اضافه؛ از امام صادق علیه السلام سئوال شد: چرا روزه ایام تشریق «۱۱، ۱۲، ۱۳ ذی الحجه» نامطلوب است؟ حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وى هستند و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسى که به دیدارش رفته روزه بگیرد.[۱۴]
  • حج یا جهاد: عن الصادق علیه السلام انه قال: ما سبیل من سبیل الله افضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فى سبیل الله حتى یستشهد؛ هیچ راهى از راه‌هاى خدا برتر از حج نیست مگر این که مردى شمشیر بردارد و در راه خدا جهاد کند تا شهید گردد.[۱۵]
  • ثواب طواف: عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: من طاف بهذا البیت اسبوعا و احسن صلاة رکعتیه غُفر له؛ هر کس هفت بار به دور این خانه طواف کند و دو رکعت نماز طواف را به خوبى انجام دهد. گناهش آمرزیده شود.[۱۶]
  • حج و تجدید میثاق: قال ابوجعفر علیه السلام والحجر کالمیثاق و استلامه کالبیعة و کان اذا استلمه قال: اللهم امانتى ادیتها و میثاقى تعاهدته لیشهدلى عندک بالبلاغ؛ حجرالاسود مثل یک پیمان است و دست کشیدن بر آن چون بیعت (با خدا) است. وقتى حضرت دست بر حجرالاسود مى کشید مى فرمود: خدایا! امانتم را ادا کردم. میثاق خود را تجدید کردم، تو گواه باش که من وظیفه ام را به پایان رساند.[۱۷]
  • اهمیت حج: عن ابى عبدالله علیه السلام قال: «لایزال الدین قائما ما قامت الکعبة؛ تا کعبه برپاست، دین برپاست».[۱۸]

احکام حج

وجوب حج

حج از ارکان اسلام است و بر هر مکلفى در طول عمر با دارا بودن شرایط آن، یک بار واجب مى‌شود. به حج واجب به اصل شرع - و نه با نذر و مانند آن - از این جهت که از ارکان دین است «حَجة الاسلام» گویند.[۱۹]

وجوب حج فورى است؛ بدین معنا که در نخستین سال استطاعت باید انجام گیرد و در صورت عدم امکان، در سال بعد به جا آورده مى‌شود و تأخیر آن از سال استطاعت بدون عذر، گناه کبیره است.[۲۰]

حج گاه با نذر، عهد، قسم، بطلان حج پیشین و اجیر شدن جهت نیابت، واجب‌ مى‌شود. بدون فراهم آمدن یکى از اسباب وجوب، گزاردن حج مستحب است؛ چنان که تکرار آن در هر سال و نیز به حج بردن خانواده استحباب دارد.[۲۱]

چنانچه به جا آوردن حج پس از وجوب آن، نیازمند مقدماتى از قبیل سفر و فراهم کردن اسباب آن باشد، مبادرت به آن‌ها واجب است.[۲۲]

شرایط وجوب

عقل، بلوغ،[۲۳] حریت[۲۴] و استطاعت،[۲۵] شرایط وجوب حج‌اند. بنابراین، حج بر دیوانه، نابالغ، برده (بردگى) و غیرمستطیع، واجب نیست؛ بلکه این افراد اگر هم حج بگزارند، کفایت از حَجة الاسلام نمى‌کند.[۲۶]

اگر کودک ممیز یا دیوانه در اثناى حج مستحبى بالغ و عاقل گردد و وقوف به مشعر را پس از بلوغ یا عقل درک کند، بنابر مشهور از حجة الإسلام کفایت مى‌کند. در این صورت در وجوب تجدید نیت احرام براى حجة الاسلام، اختلاف است.[۲۷]

بر کسى که به اندازه گزاردن حج مال دارد، لیکن به همان اندازه هم بدهى حال دارد، حج واجب نمى‌شود.[۲۸] برخى گفته‌اند: تفاوتى بین حال و مدت‌دار بودن بدهى نیست و در هر دو صورت وجوب حج ساقط است.[۲۹] قرض کردن براى حج واجب نیست.[۳۰] اگر هزینه حج را به کسى بذل کنند، با فراهم آمدن دیگر شرایط حج بر او‌ واجب مى‌گردد.[۳۱] (حج بذلى)؛ لیکن بنابر قول برخى اگر هبه نمایند، قبول آن واجب نیست.[۳۲]

در وجوب حج بر زن، همراه داشتن مَحرَم شرط نیست، مگر آن که حج وى به جهت خوف متوقف بر آن باشد.[۳۳]

کسى که پس از احرام و دخول در حرم بمیرد، ذمه‌اش از حج برى مى‌شود.[۳۴]

بر کسى که پس از وجوب حج بر او، آن را نگزارده، حج مستقر مى‌گردد و بر او واجب است آن را به جا آورد، هر چند شرایط وجوب از بین برود و چنانچه در حیاتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند. استقرار حج، بنابر مشهور با در اختیار داشتن زمان لازم براى انجام دادن اختیارى مناسک حج و فراهم بودن شرایط وجوب در آن مدت، تحقق مى‌یابد.[۳۵] هزینه حج مستقر از اصل ترکه - و نه ثلث آن - برداشته مى‌شود.[۳۶] در این که باید از طرف او حج بلدى به جا آورند یا حج میقاتى، اختلاف است.

شرایط صحت

مسلمان بودن، مؤمن (دوازده امامى) بودن،[۳۷] مباشرت در اعمال و در خصوص زن، اذن شوهر در حج استحبابى،[۳۸] و وقوع احرام در ماه‌هاى حج، شرایط صحت حج‌اند.

در مراد از ماه‌هاى حج اقوال مختلف است. شوال، ذی القعده و ذی الحجه‌؛ شوال، ذی القعده و دهه نخست ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و نُه روز نخست ذی الحجه و شوال، ذی القعده و ذی الحجه تا طلوع فجر روز عید قربان، از جمله این اقوال است. کسى که مى‌خواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره آن را در ماه‌هاى حج انجام دهد و به جا آوردن عمره تمتع در غیر ماه‌هاى حج صحیح نیست؛ چنان که احرام عمره تمتع و نیز احرام حج پس از دهم ذی الحجه صحیح نیست؛ حتى به قول کسانى که تمامى ذی الحجه را از ماه‌هاى حج مى‌دانند.[۳۹]

حج هر چند بر کافر واجب است، لیکن از او در حال کفر صحیح نیست.[۴۰] بر بطلان عبادات غیر مؤمن (غیر امامی) ادعاى اجماع شده است؛[۴۱] لیکن در صورتى که مستبصر شود، بنابر مشهور‌ لازم نیست حجى را که مطابق مذهب خود انجام داده، در صورت عدم اخلال به رکن آن، اعاده کند؛[۴۲] هر چند اعاده آن مستحب است.[۴۳]

کسى که حج بر او واجب شده، خود باید انجام دهد و به جا آوردن دیگرى از طرف او کفایت نمى‌کند.[۴۴]

حج واجب با نذر

حج با نذر و مانند آن (عهد و قسم) واجب مى‌شود. عقل، بلوغ و حریت و در زوجه، اذن زوج از شرایط صحت نذر، عهد و قسم است. برده نیز با اجازه مولا مى‌تواند نذر کند. در این صورت، حج بر او واجب مى‌شود.[۴۵]

نیابت در حج

نایب گرفتن در حج استحبابى، خواه براى مرده یا براى زنده مستحب است. نایب گرفتن در حج واجب براى مرده‌اى که حج بر او استقرار یافته، بر ورثه واجب است و نیز بنابر مشهور براى زنده‌اى که حج بر او استقرار یافته لیکن به دلیل بیمارى یا پیرى و مانند آن توانایى جسمى خود را براى همیشه از دست داده، واجب است؛ بلکه بنابر قول برخى، در صورت استطاعت و عدم استقرار نیز به شرط متمکن بودن براى نایب گرفتن، حکم چنین است. در این که وجوب نیابت اختصاص به حَجة‌الاسلام دارد یا شامل حج واجب با نذر یا به سبب باطل شدن حج پیشین هم مى‌شود، اختلاف است.[۴۶]

اقسام حج

حج بر سه قسم است: حج تمتع، حج قِران و حج افراد. حج تمتع وظیفه آفاقى است که در فاصله شانزده یا دوازده فرسخى مکه - بنابر اختلاف اقوال در مسئله - یا دورتر سکونت دارد.[۴۷] حج قران و افراد وظیفه اهالى مکه و نیز کسانى است که فاصله محل سکونت آنان تا مکه کمتر از مسافت یاد شده است.[۴۸]

مناسک حج

اعمال و مناسک حج عبارتند از: احرام بستن، وقوف در عرفات، وقوف در مشعرالحرام، رفتن به منىٰ و به جا آوردن اعمال آن در روز عید قربان (رمی جمرات، قربانى و حلق یا تقصیرطواف زیارت و نماز طواف آن، سعى بین صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف آن، بیتوته در منىٰ در شب‌هاى یازدهم و دوازدهم و براى برخى سیزدهم و رمى جمرات سه‌گانه در روزهاى یاد شده.[۴۹]

قربانى در منىٰ در حج تمتع، واجب و در حج قِران و افراد مستحب است.[۵۰] تفصیل مناسک هر یک از اقسام حج در همان قسم آمده است.

مستحبات پس از اتمام مناسک

بازگشت به مکه از منىٰ براى طواف وداع؛[۵۱] خواندن شش رکعت نماز در مسجد خیف در مدت اقامت در منىٰ؛[۵۲] فرود آمدن در وادى مُحَصَّب (ابطح) و به پشت دراز کشیدن، هنگام کوچ از منىٰ در روز سیزدهم ذی الحجه[۵۳] (تحصیب)؛ داخل شدن در کعبه بدون کفش، به ویژه براى کسى که نخستین بار حج مى‌گزارد و غسل و دعاکردن هنگام دخول و نیز خواندن دو رکعت نماز بین دو ستون بر سنگ سرخ، همچنین چهار گوشه بیت در هر گوشه دو رکعت و سپس خواندن دعاى مأثور و استلام ارکان کعبه، به ویژه رکن یمانى؛[۵۴] طواف کردن براى خویشان و همشهریان[۵۵] و سپس طواف وداع و استلام ارکان و مستجار و دعاکردن به آنچه مى‌خواهد و آمدن نزد چاه زمزم و نوشیدن از آب آن و خواندن دعاى مأثور هنگام خارج شدن[۵۶] (آب زمزم)؛ به سجده افتادن و رو به قبله قرار گرفتن و دعاکردن قبل از ترک مسجدالحرام؛ خروج از مسجد از باب حناطین[۵۷]؛ عزم بازگشت به مکه براى حج در سال‌هاى بعد؛ بنابر تصریح برخى، حضور در محل ولادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و نیز منزل حضرت خدیجه (مولد حضرت زهرا) علیهماالسلام و زیارت قبر ایشان در قبرستان حجون؛ رفتن به مسجد ارْقَم (خانه ارقم بن ابى ارقم که رسول خدا صلى الله علیه و آله در آغاز دعوت مدتى در آن جا مخفى بود. بعدها در محل این خانه مسجدى ساختند که به مسجد خیزران معروف بود. با توسعه مسجدالحرام، این محل هم اکنون ضمیمه مسجد شده است)، صعود به غار حِرا و غار ثور.[۵۸]

فوت شدن حج

کسى که حجش فوت شده با انجام دادن عمره مفرده از احرام خارج مى‌شود. در این که در این صورت لازم است براى عمره نیت کند یا نیازى نیست، بلکه عمل او به صورت قهرى تبدیل به عمره مى‌شود، اختلاف است. در صورت واجب بودن حج بر چنین شخصى، سال دیگر باید آن را به جا آورد. در صورت مستحب بودن، به جا آوردن آن در آینده استحباب دارد.[۵۹]

کسى که حجش فوت شده، مستحب است تا پایان ایام تشریق در منىٰ بماند و اعمال عمره مفرده را پس از این ایام انجام دهد.[۶۰]

پانویس

  1. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص ۲۸۲.
  2. احکام بیماران، پزشکان و خانواده ها، ص ۴۴.
  3. نهج البلاغه: خطبه ۱.
  4. بحارالانوار، ج ۱۶۹۶.
  5. معانى الاخبار، ص ۲۲۲.
  6. معانى الاخبار، ص ۲۲۴.
  7. معانى الاخبار، ص ۲۹۵.
  8. بحارالانوار، ج ۷۴، ۳۱۸.
  9. ملاذ الاخیار، ج ۲۲، ۳۷.
  10. ملاذ الاخبار، ج ۲۲، ۶۷.
  11. ملاذ الاخیار، ج ۳۰، ۸۷.
  12. بحارالانوار، ج ۶۵، ۹۶.
  13. بحارالانوار، ج ۹۶، ۲۴.
  14. بحارالانوار، ج ۹۶، ۳۴.
  15. بحارالانوار، ج ۹۶، ۴۹.
  16. بحارالانوار، ج ۹۶، ۴۹.
  17. بحارالانوار، ج ۹۶، ۴۸.
  18. بحارالانوار، ج ۹۶، ۵۷.
  19. جواهرالکلام، ج۱۷، ص ۲۲۰-۲۲۳..
  20. همان، ۲۲۳-۲۲۵.
  21. همان، ۲۱۶ و ۲۲۸.
  22. مهذب الاحکام، ج۱۲، ص ۸.
  23. جواهرالکلام، ج۱۷، ص ۲۹.
  24. همان، ۲۴۱.
  25. همان، ۲۴۸.
  26. همان، ۲۲۹، ۲۴۱، ۲۴۸ و ۲۷۵.
  27. همان، ۲۲۹-۲۳۴.
  28. همان، ۲۵۸-۲۵۹.
  29. منتهى المطلب، ج۱۰، ص ۸۰.
  30. جواهرالکلام، ج۱۷، ص ۶۰.
  31. همان، ۲۶۱.
  32. همان، ۲۶۸.
  33. همان، ۳۳۰-۳۳۱.
  34. همان، ۲۹۵.
  35. همان، ۲۹۸-۳۰۱.
  36. همان، ۳۱۴.
  37. همان، ۳۰۶.
  38. همان، ۳۳۲.
  39. همان، ۱۸/ ۱۲-۱۳؛ الحدائق الناضرة ۱۴/ ۳۵۲-۳۵۴.
  40. جواهرالکلام، ج۱۷، ص ۳۰۱.
  41. همان،‌ ج۱۵، ص ۶۳.
  42. همان، ج۱۷، ص ۳۰۴.
  43. همان،‌ ۳۹۶.
  44. همان، ۲۷۵.
  45. همان، ۳۳۶-۳۳۸.
  46. همان، ۲۸۱-۲۸۶؛ العروة الوثقىٰ ۴/ ۴۳۴-۴۳۵.
  47. جواهرالکلام، ۱۸/ ۵-۱۰.
  48. همان،‌ ۴۴-۴۷.
  49. همان، ۱۳۶.
  50. همان، ۱۹/ ۱۱۴-۱۱۵.
  51. همان،‌ ج۲۰، ص ۵۳.
  52. همان،‌ ۵۴.
  53. همان، ۵۷.
  54. همان،‌ ۶۰-۶۵.
  55. همان، ۶۸.
  56. همان،‌ ۶۵.
  57. همان، ۶۶-۶۷.
  58. همان، ۶۹.
  59. همان،‌ ۱۹/ ۸۶-۸۹.
  60. همان، ۹۱.

منابع

  • آشنایى با ابواب فقه، محمد اسماعیل نورى
  • ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق
  • احکام بیماران، پزشکان و خانواده ها
  • معانى الاخبار، شیخ صدوق
  • بحارالانوار، علامه مجلسی
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جمعى از پژوهشگران، جلد ‌۳.

مطالب مرتبط

فقه/احکام
عبادات: تقلید، طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، حج

اموال: خرید و فروش، شرکت، صلح، اجاره، مزارعه، مساقات، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضامن شدن، کفالت، امانت، عاریه، ارث، غصب

آداب و رفتار: ازدواج، طلاق، خوردن و آشامیدن، نذر و عهد، قسم، امر به معروف و نهی از منکر، صید ، ذبح، وصیت، مال پیدا شده، وقف، دفاع، مسائل مستحدثه

رده ها: احکام | احکام عبادی | احکام اقتصادی | احکام خانواده | احکام روابط اجتماعی |اصطلاحات احکام|مراجع تقلید