ابوطالب و سرپرستی پیامبر
«ابوطالب»، رئیس قبیله بنیهاشم و پدر حضرت علی علیه السلام بود که بعد از فوت عبدالمطلب و به توصیه او، سرپرستی حضرت محمد صلی الله علیه وآله را بر عهده گرفت. ابوطالب به رسول خدا بسیار علاقمند بود و از هیچ گونه محبت و فداکارى در مورد تربیت و نگهدارى او دریغ نکرد.
سفارش به سرپرستی پیامبر
ابوطالب با عبدالله - پدر حضرت محمد صلی الله علیه و آله - از طرف پدر و مادر برادر بود و از عموهای دیگر آن حضرت نسبت به آن حضرت مهربانتر و علاقمندتر بود. و شاید به همین سبب نیز بود که عبدالمطلب چه در زمان سلامت و چه در هنگام بیماری و احتضار، سفارش آن حضرت را به ابوطالب کرده و بالاخره هم کفالت آن حضرت را پس از مرگ خود به ابوطالب سپرد.
ابن اثیر در اسدالغابة چند قول در این باره نقل کرده مانند این که: چون هنگام مرگ عبدالمطلب فرارسید پسرانش را جمع کرده و سفارش رسول خدا را به آن ها کرد، و بدنبال آن زبیر و ابوطالب - دو تن از پسران عبدالمطلب - درباره کفالت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرعه زدند و قرعه به نام ابوطالب درآمد، و قول دیگر آن است که این انتخاب را خود عبدالمطلب کرد و ابوطالب را برای کفالت آن حضرت انتخاب نمود، چون ابوطالب در میان عموهای آن حضرت مهربانتر از دیگران نسبت به او بود، و قول سوم آن است که عبدالمطلب در این باره مستقیما به ابوطالب وصیت کرد و محمد صلی الله علیه و آله را تحت کفالت او قرار داد... .[۱]
ولی در کتاب های تاریخی و سیره های دیگری مانند سیره ابن هشام، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، مروج الذهب و طبقات ابن سعد، از این اقوال اثری نیست و همگی روایت کرده اند که: عبدالمطلب هنگام مرگ ابوطالب را کفیل رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داده و به او در این باره وصیت کرد.[۲]
همچنین سیره نویسان و اهل تاریخ اشعاری از عبدالمطلب در این باره نقل کرده اند که ابوطالب را مخاطب ساخته و بدو می گوید:
اوصیک یا عبد مناف بعدی بموحد بعد ابیه فرد فارقه و هو ضجیع المهد
فکنت کالام له فی الوجد تدنیه من احشائها والکبد فانت من ارجی بنی عندی لدفع ضیم او لشد عقد
در این اشعار عبدالمطلب فرزندش ابوطالب را - که طبق این اشعار نامش عبدمناف بوده - مخاطب ساخته و او را به حمایت و سرپرستی رسول خدا صلی الله علیه و آله توصیه می نماید.
ابن شهر آشوب در مناقب خود روایت کرده که چون هنگام مرگ عبدالمطلب فرارسید، پسرش ابوطالب را طلبید و بدو گفت: پسرم تو به خوبی شدت علاقه و محبت مرا نسبت به محمد دانسته ای، اکنون بنگر تا چگونه وصیت مرا درباره او عملی خواهی کرد.
ابوطالب در پاسخ گفت: یا أبَه لاتوصنی بمحمد فانه ابنی و ابن اخی: پدر جان مرا به محمد سفارش نکن که او پسر من و برادرزاده من است؟ و بدنبال این روایت گوید: چون عبدالمطلب از دنیا رفت ابوطالب آن حضرت را بر خود و همه خاندانش در خوراک و پوشاک مقدم می داشت.[۳]
پیامبر در خانه ابوطالب
پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هشت ساله بود که عموی مهربانش حضرت ابوطالب، سرپرستی و نگهداری از ایشان را پذیرفت؛ زیرا ایشان علاقه خاصی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله داشت.
ابوطالب صرفنظر از علاقه اى که از نظر خویشاوندى به یتیم برادر داشت، همانند جدش عبدالمطلب از آینده درخشان رسول خدا صلی الله علیه و آله باخبر بود و از روى اخبار گذشتگان و علائمى که در دست داشت به نبوت و رسالت الهى وى در آینده واقف و آگاه بود، و همین سبب علاقه بیشتر او به محمد صلى الله علیه و آله مى گردید.
اکنون آن حضرت در خانه ابوطالب وارد شده و دامن پر مهر عمویش آماده تربیت و پرورش و کفالت یتیم گرانقدر برادرش عبدالله بن عبدالمطلب مى گردد، و بر کسى که از تاریخ اسلام مختصر اطلاعى داشته باشد پوشیده نیست که ابوطالب، با چه فداکارى و اخلاص و ایثارى، این وظیفه سنگین الهى و اجتماعى را تا پایان عمر که حدود چهل و سه سال طول کشید به انجام رسانید، و از این رهگذر چه حق بزرگى بر عموم مسلمانان جهان تا روز قیامت دارد.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از ابن عباس روایت کرده که ابوطالب به برادرش عباس گفت: من (از وقتى که محمد صلی الله علیه و آله را در کفالت خود در آورده ام) از او جدا نمى شوم و اطمینان به کسى نمى کنم (که او را به وى بسپارم...) ابوطالب در این جا داستانى از شرم و حیاى آن حضرت نقل کرده و در پایان گوید: رسم ابوطالب چنان بود که هرگاه مى خواست غذا به فرزندان خود بدهد به آنها مى گفت: صبر کنید تا پسرم (محمد) بیاید، و (آنها صبر مى کردند) محمد صلی الله علیه و آله مى آمد (و با آنها غذا مى خورد...).[۴]
و نیز روایت کرده که این فرزند چنان بود که در وقت خوردن و نوشیدن غذا و آب «بسم الله الاحد» مى گفت و شروع مى کرد و پس از فراغت نیز «الحمدلله کثیرا» مى گفت. و هیچگاه از او دروغى نشنیدم... و هیچگاه او را ندیدم که مانند دیگران بخندد... و ندیدم که با کودکان بازى کند... و تنهائى و تواضع براى او محبوبتر بود. و شبیه این گفتار در کتاب طبقات ابن سعد نیز روایت شده است.[۵]
ابوطالب روز اوّلی که محمد صلی الله علیه و آله را به خانه آورد، به همسر خود فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی علیه السلام گفت: «من به برادرزاده ام خیلی علاقه دارم، مراقب او باش و از او به خوبی مواظبت کن». فاطمه بنت اسد هم به بهترین صورت از پیامبر نگهداری و مانند مادری مهربان به ایشان محبت کرد.
به همان مقدار که ابوطالب نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله علاقه و محبت داشت و در تربیت و حفاظت او مى کوشید، همسرش فاطمه نیز حد اعلاى محبت را نسبت به آن بزرگوار مى نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز تا پایان عمر محبت هاى او را فراموش نکرد و این روایت را کلینى در داستان وفات فاطمه از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که پس از این که رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن خود را براى کفن او فرستاد و در تشییع جنازه وى حاضر گردید و تابوت او را بر دوش کشید و پیش از دفن در قبر او خوابید و پس از دفن براى او تلقین خواند... و کارهاى شگفت انگیز دیگرى که موجب پرسش عموم اصحاب آن حضرت گردید و از آن جمله در پاسخ پرسش کنندگان فرمود: الیوم فقدتُ برّ ابى طالب، ان کانت لتکون عندها الشىء فتؤثرنى به على نفسها و ولدها...:[۶] امروز نیکی هاى ابوطالب را از دست دادم و شیوه فاطمه چنان بود که اگر چیزى نزد او پیدا مى شد مرا بر خود و فرزندانش مقدم مى داشت... .
چنانچه در استیعاب هم نظیر این گفتار با اجمال نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از دفن او فرمود: انه لم یکن احد بعد ابى طالب ابرّ بى منها...:[۷] براستى که غیر از ابوطالب کسى نسبت به من از فاطمه (همسرش) مهربانتر نبود.
و در تاریخ یعقوبى نیز آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مرگ فاطمه بنت اسد فرمود: «الیوم ماتت امّى»، امروز مادرم از دنیا رفت و سپس نظیر آنچه را در بالا نقل شد، ذکر مى کند.[۸]
ابوطالب هنگام وفات، همه بزرگان قریش و فرزندان عبدالمطلب را فراخواند و خطاب به آنان گفت: شما را به یاری محمد وصیت می کنم زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و واجد همه خصائلی است که من به شما سفارش کرده ام. دینی را که تبلیغ می کند، دل می پذیرد مگر آن که قساوت و دشمنی مانع پذیرفتن آن شود... پس ای گروه قریش، او را دوست بدارید و در جنگ ها از او حمایت کنید. به خدا قسم هر که او را بپذیرد، رستگار و هر که به تعلیمات او تن دهد سعادتمند می گردد.
پانویس
- ↑ اسدالغابة، ج ۱، ص ۱۵.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۷۹. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۲، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۸، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۱۳. طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۱۱۸.
- ↑ مناقب آل ابی طالب (ط قم)، ج۱، ص۳۶.
- ↑ مناقب آل ابیطالب (ط قم)، ج۱، ص۳۶.
- ↑ طبقات ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵.
- ↑ تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۹.
منابع
- درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، هاشم رسولی محلاتی، جلد۱.
- "ابوطالب؛ عموی پیامبر صلی الله علیه وآله"، ابراهیم اخوی، مجله گلبرگ، آبان ۱۳۸۲، شماره۴۴،