تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۵: سطر ۵:
 
|تصویر= [[پرونده:تاج التراجم في تفسير.jpg|240px|وسط]]
 
|تصویر= [[پرونده:تاج التراجم في تفسير.jpg|240px|وسط]]
  
|نویسنده= ابوالمظفر شاهفوربن‌ طاهربن‌ محمد اسفرايني‌
+
|نویسنده= عمادالدین اسفراینی
  
 
|موضوع=تفاسیر اهل سنت
 
|موضوع=تفاسیر اهل سنت
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= فارسی
 
|زبان= فارسی
  
|تعداد جلد= 3
+
|تعداد جلد= ۳
  
 
|عنوان افزوده1=تصحيح‌
 
|عنوان افزوده1=تصحيح‌
  
|افزوده1= نجيب‌ مايل‌هروي‌
+
|افزوده1= نجیب مایل هروی و علی‌اکبر الهی خراسانی
  
|عنوان افزوده2= تصحیح
+
|عنوان افزوده2=  
  
|افزوده2= علي‌اكبر الهي‌خراساني‌
+
|افزوده2=  
  
 
|لینک=
 
|لینک=
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
}}
 
}}
  
تاج التراجم اثر عماد الدين اسفراينى يكى از تفاسير فارسى بر جاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام قرآن مى‌باشد، كه از نظر اهميت، همپايه تفسير منسوب به طبرى( فارسى) و سور آبادى و بصاير يميتى است و دومين حلقه زنجير خراسانيان به شمار مى‌آيد كه بدون ترديد به علت قدمت زمانى و شيوه‌اى كه در ترجمه آيات به كار گرفته، بر تفسيرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است.
+
'''«تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم»''' اثر [[عمادالدین اسفراینی|عماد الدین اسفراینى]] یکى از [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] برجاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام [[قرآن]] مى‌باشد، که به علت قدمت زمانى و شیوه‌اى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است.
از سوى ديگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دوره‌هاى ترجمه قرآنى به شمار مى‌رود، زيرا ترجمه‌هاى شناخته شده پيش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاه‌هاى تفسيرى است، و ترجمه‌هاى پس از سده پنجم هجرى، بيش‌تر بر پايه عقايد و آراى مفسران است و تفسير تاج التراجم نقطه پيوند ميان اين دو گونه ترجمه است. بدون ترديد تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قريب، به يقين تحت تأثير نقد و نظر نويسنده تفسير بوده است.
 
  
روشن است كه نگارشهاى كهن فارسى بطور عام، و ترجمه‌ها و تفسيرهاى كهن به طور خاص به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونه‌هاى آن، و هم به جهت تدوين دستور و فرهنگ تاريخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشيدن به فارسى معاصر از اهميتى خاص برخوردارند، تاج التراجم نيز به اين اعتبار در خور تحقيق و تدقيق است، زيرا نگاشته مذكور در روزگارى پرداخته شده كه زبان فارسى در تمدّن اسلامى ايران نقش چشمگيرى داشته، و از ساختى مفهوم و گويا برخوردار بوده است. از اين رو تفسير حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبيرات و تركيبات دلنشين فارسى داراى اهميت است بلكه به اعتبار آنكه گونه‌اى از گونه‌هاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مى‌دهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود. در اين تفسير آثار گونه‌اى زبان، انواع تبديلات و تغييرات آوايى از قبيل ادغام، ابدال، و شناسه‌هاى كهن ساختارى مانند تصغير واژه‌ها، و تطبيق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مركّب و بسيط و پيشوندى، كاربرد صيغه‌هاى مشتق از بايستن و شايستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- كه از شناسه‌هاى نگارشهاى كهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در يك جمله، جمع بستن جمعهاى مكسّر عربى، انواع با، تا و يا و غيره، ديده مى‌شود كه درباره هر يك از خصيصه‌هاى آوايى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعليقات تاج التراجم( كه پس از متن كامل تفسير خواهد آمد) محققان تفسير به تفصيل سخن گفته‌اند.
+
== اهمیت کتاب ==
 +
تفسیر «تاج التراجم» به علت قدمت زمانى و شیوه‌اى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است.
 +
از سوى دیگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دوره‌هاى ترجمه قرآنى به شمار مى‌رود، زیرا ترجمه‌هاى شناخته شده پیش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاه‌هاى تفسیرى است، و ترجمه‌هاى پس از سده پنجم هجرى، بیش‌تر بر پایه عقاید و آراى مفسران است و تفسیر تاج التراجم نقطه پیوند میان این دو گونه ترجمه است. بدون تردید تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قریب به یقین، تحت تأثیر نقد و نظر نویسنده تفسیر بوده است.
  
==مقدمات چهارگانه==
+
روشن است که نگارشهاى کهن فارسى بطور عام، و ترجمه‌ها و تفسیرهاى کهن به طور خاص، به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونه‌هاى آن، و هم به جهت تدوین دستور و فرهنگ تاریخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشیدن به فارسى معاصر از اهمیتى خاص برخوردارند؛ «تاج التراجم» نیز به این اعتبار در خور تحقیق و تدقیق است، زیرا نگاشته مذکور در روزگارى پرداخته شده که زبان فارسى در تمدّن اسلامى [[ایران]] نقش چشمگیرى داشته، و از ساختى مفهوم و گویا برخوردار بوده است. از این رو تفسیر حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبیرات و ترکیبات دلنشین فارسى داراى اهمیت است، بلکه به اعتبار آنکه گونه‌اى از گونه‌هاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مى‌دهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود.
  
اسفراينى در آغاز تفسير، مقدمات كتاب خود را در چهار فصل بيان داشته است.
+
در این تفسیر انواع تبدیلات و تغییرات آوایى از قبیل ادغام، ابدال، و شناسه‌هاى کهن ساختارى مانند تصغیر واژه‌ها، و تطبیق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مرکب و بسیط و پیشوندى، کاربرد صیغه‌هاى مشتق از بایستن و شایستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- که از شناسه‌هاى نگارشهاى کهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در یک جمله، جمع بستن جمعهاى مکسّر عربى، انواع با، تا و یا و غیره، دیده مى‌شود که درباره هر یک از خصیصه‌هاى آوایى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعلیقات تاج التراجم محققان تفسیر به تفصیل سخن گفته‌اند.
  
فصل اول: اندر فضيلت ترجمه كردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال.
+
==مقدمه کتاب==
  
دوم: اندر اعتقاد اهل سنت و جماعت در اصول ديانت،
+
اسفراینى ابتدا بیانى کوتاه در اهمیت [[قرآن]] و جایگاه بلند آن در میان مسلمانان، [[معجزه]] بودن آن، صیانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از [[صحابی|اصحاب]] و [[تابعان]]، نارسایى ترجمه‌هاى پیش از خود و انگیزه نگارش تفسیر، سخن گفته است. وی در این باره مى‌نویسد: «پس چون اندر آن ترجمه‌ها که کرده بودند، این خللها را دیدیم که یاد کردیم، از خداوند سبحانه و تعالى توفیق خواستیم، بدان مقدار که توفیق یافتیم، اجتهاد کردیم اندر راست کردن الفاظى به پارسى، که ترجمه آن را بشاید لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول دیانت را، و مصون از هر تأویلى که متضمّن بود چیزى را از تعطیل و تشبیه، و یا نصرت چیزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقیم بر طریقت اهل سنت و جماعت. و از بهر این صفات بود که نام این را "تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم" لقب نهادیم».
  
سوم: اندر معانى اسماء خداوند و بيان ترجمه برخى از صفات وى.
+
مفسر در آغاز تفسیر، مقدمات کتاب خود را در چهار فصل بیان داشته است:
  
چهارم اندر بيان ترجمه اخبار كه در فضيلت قرآن آمده است. پيش از اين مقدمات بيانى كوتاه در اهميت قرآن و جايگاه بلند آن در ميان مسلمانان، معجزه بودن آن، صيانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از اصحاب و تابعان، نارسايى ترجمه‌هاى پيش از خود و انگيزه نگارش تفسير، سخن گفته است.
+
* فصل اول: اندر فضیلت ترجمه کردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال.
 +
* فصل دوم: اندر اعتقاد [[اهل سنت|اهل سنت و جماعت]] در اصول دیانت.
 +
* فصل سوم: اندر معانى اسماء [[الله|خداوند]] و بیان ترجمه برخى از صفات وى.
 +
* فصل چهارم: اندر بیان ترجمه اخبار که در فضیلت قرآن آمده است.  
  
==انگيزه تأليف و وجه تسميه آن==
+
==روش تفسیر==
  
مفسر خود در اين باره مى‌نويسد:« پس چون اندر آن ترجمه‌ها، كه كرده بودند، اين خللها را ديديم كه ياد كرديم،( قبل از اين بيانات آنها را بر شمرده است) از خداوند( سبحانه و تعالى) توفيق خواستيم، بدان مقدار كه توفيق يافتيم، اجتهاد كرديم اندر راست كردن الفاظى به پارسى، كه ترجمه آن را بشايد لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول ديانت را، و مصون از هر تأويلى كه متضمّن بود چيزى را از تعطيل و تشبيه، و يا نصرت چيزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقيم بر طريقت اهل سنت و جماعت. و از بهر اين صفات بود كه نام اين را« تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم» لقب نهاديم».
+
مؤلف در [[تفسیر]] هر [[سوره]] نخست ویژگیهایى چون شماره آیات، کلمات، حروف جزوها، [[سوره های مکی و مدنی|مکى و مدنى]] بودن و نیز خواص خواندن آن را بیان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مى‌کند.
  
==روش تفسير==
+
سپس ترجمه آیات را کلمه به کلمه نوشته به تفسیر آنها مى‌پردازد. در این بخش [[شأن نزول]] آنها و [[قصه‌ های قرآن|قصص قرآنى]] را با کمال اختصار و عباراتى زیبا و فصیح آورده است. صبغه روایى بودن در تاج التراجم کاملا مشهود است، علاوه بر [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله تا مفسران [[صحابه]] و [[تابعین]]، به آراء آنها اهتمام مى‌ورزد، از قبیل کعب الاحبار، محمد بن کعب قرظى، کلبى، مجاهد، عکرمه، ابن عمر، [[عبدالله بن مسعود]]، هشام بن عروه، ضحاک، [[ابوهریره|ابو هریرة]]، قتاده و تقریبا در تمامى صفحات این تفسیر به [[ابن عباس]] اشاره نموده است.
  
مؤلف در تفسير هر سوره نخست ويژگيهايى چون شماره آيات، كلمات، حروف جزوها، مكى و مدنى بودن و نيز خواص خواندن آن را بيان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مى‌كند، مانند ج 1 ص 38، سوره حمد.
+
تاج التراجم، نسبت به [[تأویل|تأویل]] حساسیت خاصى داشته و به نقد برخى تأویلات همت مى‌گمارد، مانند ج ۱ ص ۴۸ ذیل «بسم الله».
  
پس ترجمه آيات را كلمه به كلمه نوشته به تفسير آنها مى‌پردازد. در اين بخش شأن نزول آنها و قصص قرآنى را با كمال اختصار و عباراتى زيبا و فصيح آورده است. صبغه روايى بودن در تاج التراجم كاملا مشهود است، علاوه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا مفسران صحابه و تابعين نقل و به آراء آنها اهتمام مى‌ورزد، از قبيل كعب الاحبار، محمد بن كعب قرظى، كلبى، مجاهد، عكرمه، ابن عمر، عبد الله ابن مسعود، هشام بن عروه، ضحاك، ابو هريرة، قتاده و تقريبا در تمامى صفحات اين تفسير به ابن عباس اشاره نموده است.
+
بسیارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمه‌ها و تفسیرها به عدم تلائم آیات [[قرآن]] قائل شده‌اند، و این نکته‌اى است که ظاهر آیات استنباط مى‌شود به همین دلیل است که برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان کرده‌اند. این نظر انتقادى را بسیارى از مترجمان و مفسرانى که قرآن را به فارسى ترجمه و تفسیر کرده‌اند نادیده گرفته و کمتر به نشان دادن رابطه پنهان و دیریابى موضوعات یک سوره و پیوند موضوعى و پوشیده آیات اهتمام ورزیده‌اند. تاج التراجم به این مسأله توجهى شایان مبذول داشته و کوشیده است که با نمودن [[سبب نزول]] آیات هر سوره و علت انزال آنها، پیوند و رابطه معنایى جمیع و یا اغلب آیه‌هاى هر سوره را آشکار سازد. و این نکته‌اى است دقیق، که در همه تفاسیر کهن و جدید فارسى دیده نمى‌شود، به همین جهت است که ترجمه و تفسیر هر [[سوره]] از سور قرآن در تفسیر تاج التراجم، داراى یک وجهه معنایى واحد است که هر [[آیه]] دایى آیه پسین و مدیون آیه پیشین مى‌نماید.
  
تاج التراجم، نسبت به تأويل حساسيت خاصى داشته و به نقد برخى تأويلات همت مى‌گمارد، مانند ج 1 ص 48 ذيل« بسم الله».
+
نکته دیگر اینکه، عصر اسفراینى عصر جدال فرقه‌ها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان این دوره، در هر موضعى که مناسب مى‌دانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقاید فرقه‌هاى دیگر مى‌پرداخته‌اند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسیر این دوره گنجانیده شده و از این جهت، تفاسیر سده‌هاى پنجم و ششم هجرى یکى از منابع سودمند در شناخت آراء [[علم کلام|کلامى]] به شمار مى‌رود. اسفراینى نیز در بسیارى از موارد به نقد و بررسى آراء [[معتزله]] و فرق دیگر اهتمام کرده است.
  
بسيارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمه‌ها و تفسيرها به عدم تلائم آيات قرآن قائل شده‌اند، و اين نكته‌اى است كه ظاهر آيات استنباط مى‌شود به همين دليل است كه برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان كرده‌اند. اين نظر انتقادى را بسيارى از مترجمان و مفسرانى كه قرآن را به فارسى ترجمه و تفسير كرده‌اند ناديده گرفته و كمتر به نشان دادن رابطه پنهان و ديريابى موضوعات يك سوره و پيوند موضوعى و پوشيده آيات اهتمام ورزيده‌اند، تاج التراجم به اين مسأله توجهى شايان مبذول داشته و كوشيده است كه با نمودن علت نزول آيات هر سوره و سبب انزال آنها، پيوند و رابطه معنايى جميع و يا اغلب آيه‌هاى هر سوره را آشكار سازد. و اين نكته‌اى است دقيق، كه در همه تفاسير كهن و جديد فارسى ديده نمى‌شود، به همين جهت است كه ترجمه و تفسير هر سوره از سور قرآن در تفسير تاج التراجم، داراى يك وجهه معنايى واحد است كه هر آيه دايى آيه پسين و مديون آيه پيشين مى‌نمايد.
+
اسفراینى در نظرگاههاى فقهى نیز این شیوه را رعایت مى‌کند و با آنکه در فقه تابع مذهب امام [[شافعی|شافعى]] است، تعصبى در برابر مذاهب دیگر فقهى اهل سنت نشان نمى‌دهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شکل مقایسه‌اى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مى‌یابد.
  
پيش از اين يادآور شديم كه عصر اسفراينى عصر جدال فرقه‌ها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان اين دوره، در هر موضعى كه مناسب مى‌دانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقايد فرقه‌هاى ديگر مى‌پرداخته‌اند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسير اين دوره گنجانيده شده و از اين جهت، تفاسير سده‌هاى پنجم و ششم هجرى يكى از منابع سودمند در شناخت آراء كلامى به شمار مى‌رود برخوردهاى تند ميان اشعريان و معتزليان در بيشتر تفاسير اين عصر به وضوح مشهود است اسفراينى نيز در بسيارى از موارد به نقد و بررسى، و گاه رد و طرد آراء معتزله و فرق ديگر اهتمام كرده است به طورى كه مى‌توان ابو بكر عتيق سورآبادى را از پيروان و متتّبعان او دانست. البته وى در اين بخش سعى نموده در حد تفسير وارد اينگونه بحثها گردد.
+
در کمتر تفسیرى از تفاسیر است که قصه‌ها و داستانهاى اساطیرى و تاریخى مربوط به اشارات قرآن نیامده باشد. امّا تفاوتى که از این جهت در میان تفاسیر مى‌توان سراغ گرفت این است که مفسّر قصه‌ها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفیق داشته است؛ به این اعتبار نیز تاج التراجم شایان توجه است، زیرا نه تنها قصه‌ها را کوتاه برگزار کرده، بلکه در نقل آنها به پاره‌اى از جزئیات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بیان و حرکات آنان توجه داشته. به این جهت است که خواننده به هنگام خواندن قصه‌هاى قرآن از طریق تفسیر حاضر نه تنها احساس ملال نمى‌کند بلکه نکته‌هاى اخلاقى، عقیدتى و اجتماعى را پیدا و آشکار مى‌یابد.
  
اسفراينى در نظرگاههاى فقهى نيز اين شيوه را رعايت مى‌كند و با آنكه در فقه تابع مذهب امام شافعى است، تعصبى در برابر مذاهب ديگر فقهى اهل سنت نشان نمى‌دهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شكل مقايسه‌اى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مى‌يابد.
+
==بررسى بعضى آراء اسفراینى==
  
در كمتر تفسيرى از تفاسير است كه قصه‌ها و داستانهاى اساطيرى و تاريخى مربوط به اشارات قرآن نيامده باشد. امّا تفاوتى كه از اين جهت در ميان تفاسير مى‌توان سراغ گرفت اين است كه مفسّر قصه‌ها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفيق داشته است به اين اعتبار نيز تاج التراجم شايان توجه است، زيرا نه تنها قصه‌ها را كوتاه برگزار كرده، بلكه در نقل آنها به پاره‌اى از جزئيات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بيان و حركات آنان توجه داشته. به اين جهت است كه خواننده به هنگام خواندن قصه‌هاى قرآن از طريق تفسير حاضر نه تنها احساس ملال نمى‌كند بلكه نكته‌هاى اخلاقى، عقيدتى و اجتماعى را پيدا و آشكار مى‌يابد.
+
پیداست که مفسران قرآن بنابر تعلّقى که به آراء کلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشته‌اند، پاره‌اى از آیات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقاید مذاهب دیگر توجه نکرده و گاهى دچار [[تعصب|عصبیت]] شده و به ردّ و طرد آراء کلامى و فقهى دیگر فرقه‌ها اهتمام کرده‌اند. اسفراینى نیز از زمره همین دسته از مفسران است، و لیکن عصبیت مذهبى او بقیاس با تعصب برخی دیگر ملایم مى‌نماید، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بلیغ، پاره‌اى از آراء فرق مذهبى را، سبک و ناموفق نشان مى‌دهد، و در مواردى هم مباحث کلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجیه و تبیین مى‌کند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حدیث تفرّق مورد بررسى قرار دهیم و حتى سخنان محمد غزالى و بسیارى از معاصران اسفراینى را درباره حدیث مزبور ارزیابى کنیم، مى‌بینیم که همه آنان فرقه ناجیه را اختصاص به طایفه عامه داده‌اند در حالى که وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص -که در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاکم بوده است- نمى‌خواند و معتقد است که پیروان فرقه مذکور، آنانند که پیروى [[رسول اکرم]] (صلی الله علیه وآله) و دوستان و یاران او را مى‌کنند.
  
== بررسى بعضى آراء اسفراينى==
+
همچنین حرمتى عظیم که اسفراینى به خاندان پیامبر اکرم (ص) مى‌گزارد و به سخنان و اخبار [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه چون [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام، استناد مى‌کند، نمودار این است که گرفتار خامى و تعصب شدیدى که برخى از معاصران او داشته‌اند نبوده است.
  
پيداست كه مفسران قرآن بنابر تعلّقى كه به آراء كلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشته‌اند، پاره‌اى از آيات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقايد مذاهب ديگر توجه نكرده و گاهى دچار عصبيت شده و به ردّ و طرد آراء كلامى و فقهى و يا پسندهاى عقيدتى ديگر فرقه‌ها اهتمام كرده‌اند. اسفراينى نيز از- زمره همين دسته از مفسران است، و ليكن عصبيت مذهبى او بقياس با تعصب عبد القادر بغدادى و ابو بكر عتيق نيشابورى( كه به تندى بر عقايد ديگر مذاهب، خاصه معتزله، تاخته است) ملايم مى‌نمايد، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بليغ، پاره‌اى از آراء فرق مذهبى را، سبك و ناموفق نشان، مى‌دهد، و در مواردى هم مباحث كلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجيه و تبيين مى‌كند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حديث تفرّق مورد بررسى قرار دهيم و حتى سخنان محمد غزالى و بسيارى از معاصران اسفراينى را درباره حديث مزبور ارزيابى كنيم، مى‌بينيم كه همه آنان فرقه ناجيه را اختصاص به طايفه عامه داده‌اند در حالى كه وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص- كه در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاكم بوده است- نمى‌خواند و معتقد است كه پيروان فرقه مذكور، آنانند كه پيروى رسول اكرم( ص) و دوستان و ياران او را مى‌كنند.( ج 1 تاج التراجم ص 5-424). اين برداشت از حديث تفرقه هر چند شباهتى به استنباط بغدادى و سورآبادى دارد و ليكن محدود به نامى واحد و يگانه نمى‌شود و اين خود نشانه سماحت گونه‌اى است كه در ذهن و زبان وى وجود داشته است.
+
بسیارى از همعصران و متأخران او، [[شیعه|شیعه]] را به ناروا با غالیان و دیگر فرقه‌هایى که غیر از اهل سنت بوده‌اند و به نام [[رافضى|روافض]] شهرت داشته‌اند، خلط کرده‌اند. با اینهمه برخى از آراء کلامى و برداشتهاى اسفراینى از روایات به گونه‌اى است که خوانندگان دیگر فرق و مذاهب را مقبول نمى‌افتد. برخى از این گونه سخنان او را به اجمال مطرح مى‌کنیم.
  
همچنان حرمتى عظيم كه اسفراينى به خاندان پيامبر اكرم( ص) مى‌گزارد و به سخنان و اخبار امامان ما چون امام على عليه السلام و امام صادق عليه اسلام، استناد مى‌كند، نمودار اين است كه گرفتار خامى و تعصب شديدى كه برخى از معاصران او داشته‌اند نبوده است. جدا دانستن آراء و عقايد امامان( شيعه اماميّه) از غاليان و باطنيان( كه اين دو را از جمله روافض مى‌خواند) هم از تسامح مذهبى او حكايت دارد.( تاج التراجم سوره انعام ذيل آيه 153).
+
'''رؤیت خداوند:'''
  
بسيارى از همصران و متأخران او شيعه اماميه را به ناروا با غاليان و ديگر فرقه‌هايى( كه غير از اهل سنت و جماعت بوده‌اند) و به نام روافض شهرت داشته‌اند، خلط كرده‌اند. با اينهمه برخى از آراء كلامى و برداشتهاى اسفراينى از روايات به گونه‌اى است كه خوانندگان ديگر فرق و مذاهب را مقبول نمى‌افتد.( در بخش تعليقات كه بدنبال متن تفسير در انتهاى آن آمده است. مصححان محترم يادداشتهايى فراهم آورده‌اند كه در آن از ديدگاههاى ضعيف مفسر بحث كرده‌اند.)
+
مفسر در تفسیر [[آیه 153 سوره نساء|آیه ۱۵۳ سوره نساء]] گفته است که: «آفریدگار دیدنى است.»<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۲.</ref> و این اعتقاد [[اشاعره]] است که رؤیت خداى تعالى را به چشم صورت مى‌پذیرند و مى‌پندارند که هر چیز که قابل رؤیت نباشد موجود نیست. و لیکن فرقه‌هایى هستند که رؤیت خداى را به بصر صورت محال مى‌دانند چنانکه [[معتزله]] و [[امامیه]] معتقدند که خداوند سبحان به چشم سر رؤیت شدنى نیست، زیرا دلیل عقلى حکم مى‌کند که ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بى‌کرانه و نامحدود، و وراى زمان و مکان، و چیزى که به بصر صورت رؤیت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مکان قرار گرفتن اوست، بنابر این ممکن نیست که خداى رحمان با چشم سر رؤیت شود.
  
برخى از اين گونه سخنان او را به اجمال مطرح مى‌كنيم.
+
'''عینیت صفات و ذات خداوند:'''
  
==رویت خداوند==
+
اسفراینى نیز به مانند دیگر شافعیان عقیده دارد که صفات کمالیه خداوند با ذات مقدسش عینیت ندارد بلکه زائد بر ذات مى‌باشد.<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۵.</ref> در حالیکه شیعه امامیه صفات کمالیه بارى تعالى را عین ذات مى‌داند، زیرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانیم، صفات مذکور یا قدیم‌اند و یا حادث، در صورتى که قدیم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مى‌آید و این محال است و در صورتى که حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و این نیز ممکن نیست، زیرا معناى این سخن آن است که صفت حادثى که قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى که اگر داشتن آن صفت، کمال است، ذات اقدس ایجاب مى‌کند که از اوّل داراى آن صفت کمالیه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نیز از آن مبرّاست.
  
مفسر در جلد 1 تاج التراجم صفحه 12 گفته است كه:« آفريدگار ديدنى است.»( تاج التراجم آيات 153 سوره نساء و 143 سوره اعراف ملاحظه شود.). و اين معتقد اشاعره است كه رؤيت خداى تعالى را به چشم صورت مى‌پذيرند و مى‌پندارند كه هر چيز كه قابل رؤيت نباشد موجود نيست، البته غير از اشاعره، برخى از فرقه‌هاى ديگر مانند مجسمه و كراميّه نيز همين تصور را درباره رؤيت بارى تعالى، دارند، و ليكن فرقه‌هايى هستند كه رؤيت خداى را به بصر صورت محال مى‌دانند چنانكه حكما و معتزله رؤيت را ناممكن دانسته و براى اثبات رأى خود دلايلى آورده‌اند، اماميه نيز معتقدند كه خداوند سبحان به چشم سر رؤيت شدنى نيست، زيرا دليل عقلى حكم مى‌كند كه ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بى‌كرانه و نامحدود، و وراى زمان و مكان، و چيزى كه به بصر صورت رؤيت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مكان قرار گرفتن اوست، بنابر اين ممكن نيست كه خداى رحمان با چشم سر رؤيت شود.
+
'''اجماع امت پیامبر اسلام:'''
  
و از جمله دلائل نقلى خواهش موسى( ع) به درخواست بنى اسرائيل، از خداوند و پاسخ خداوند به اوست. و ديگر روايات رسيده از امامان معصوم عليه السلام نيز از جمله دلائل نقلى‌اند.
+
نیز در تفسیر حاضر مى‌خوانیم که «هر چه امت وى بر آن [[اجماع]] کردند و متفق گردیدند، همه بر حق است».<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹.</ref> این نحوه اجماع که به نظر پیروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه [[شیعه]] امامیه آنگاه اعتبار دارد که متضمن قول امام [[معصوم]] باشد.
عينيت صفات و ذات خداوند
+
در جاى دیگر از دیباچه مفسر تأکید بر موثق بودن [[حدیث جعلی|خبر مجعول]] «عشره مبشّره» شده است<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹-۲۰.</ref> که صحت آن از نظر علم حدیث و نیز از دیدگاه تاریخ اسلام و نصوص تاریخى مورد شک و تردید است.
 +
زیرا علاوه بر ضعف اسناد، چگونه مى‌توان [[طلحه]] و [[زبیر]] و برخى دیگر را که با وصى رسول خدا (ص) سر ستیز داشتند جزو یاران دهگانه بشمار آورد ولی [[سلمان]] و [[ابوذر]] را که از آغاز تا انجام در کنار حق و حقیقت ایستادند، نادیده انگاشت.
  
اسفراينى نيز به مانند ديگر شافعيان عقيده دارد كه صفات كماليه خداوند با ذات مقدسش عينيت ندارد بلكه زائد بر ذات مى‌باشد،( تاج التراجم ج 1 ص 15). در حاليكه شيعه اماميه صفات كماليه بارى تعالى را عين ذات مى‌زند، زيرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانيم، صفات مذكور يا قديم‌اند و يا حادث، در صورتى كه قديم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مى‌آيد و اين محال است و در صورتى كه حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و اين نيز ممكن نيست، زيرا معناى اين سخن آن است كه صفت حادثى كه قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى كه اگر داشتن آن صفت، كمال است، ذات اقدس ايجاب مى‌كند كه از اوّل داراى آن صفت كماليه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نيز از آن مبرّاست، بعلاوه اگر اين صفت حادث از لوازم ذات خداوند است مى‌بايست از اول عين ذات حق تعالى بوده باشد، و اگر از لوازم غير ذات اوست مستلزم آن است كه غير او كه ممكن الوجود است، در ذات مقدس او تأثير گذارد، و اين نيز محال است، پس ادله عقلى مذكور مؤيد اين است كه صفات كماليه بارى تعالى نه غير ذات است و نه زائد بر ذات، بلكه عين ذات خداى سبحان است.
+
'''کلمه آمین:'''
همچنان در ديباچه تفسير مى‌خوانيم كه« كلام خدا قديم است»( ج 1 ص 16) و اين عقيده‌اى است كه مورد اقبال همه فرقه‌هاى كلامى نيست. چنان كه شيعه اماميه معتقد است كه كلام خداى تعالى متضمن حروف و اصوات است و حروف و صوت را از محل حدوث اصوات چاره نيست. و خداى توانا از محل مبرّاست، و نيز حروف و صوت از قبيل محدثات است، پس مى‌بايد كلام خداى تعالى محدث باشد نه قديم و نه نفسى هم بايد دانست كه متكلم بودن خداوند مانند خالق بودن و رازق بودن وى است و به عالم بودن و قادر بودن وى مانندگى ندارد، زيرا تكلم صفت فعل خداوند است نه صفت ذات او. پس مسلّم است كه كلام حق تعالى حادث است نه قديم.
 
  
==اجماع امت پیامبر (ص)==
+
در پایان تفسیر [[سوره حمد|سوره فاتحه]] مى‌خوانیم که «سنت آن است که چون از خواندن این سورت پردازى، بگویى: [[آمین|آمین]]».<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۵۶.</ref> و این نظر (که بسیارى از مفسران اشعرى مسلک آن را نقل مى‌کنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نیست، زیرا اولا آمین گفتن، چه به [[جهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|جهر]] باشد و چه اخفات، بر اساس احادیث منقول از [[ائمه]] معصوم علیه السلام که عِدل قرآن‌اند از قواطع نماز است، و ثانیا کلمه «آمین» کلام آدمى است و بنا بر نص حدیث [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلى الله علیه و آله جمع کردن کلام خداوند و کلام آدمى جایز و روا نیست. چنانکه روایت شده است از رسول اکرم صلى الله علیه و آله: «إنّ هذه الصلاة لا یصلح فیها شی‌ء من کلام الآدمیین».
  
نيز در تفسير حاضر مى‌خوانيم كه« هر چه امت وى بر آن اجماع كردند و متفق گرديدند، همه بر حق است»( تاج التراجم ج 1 ص 19) اين نحوه اجماع كه به نظر پيروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه شيعه اماميه آنگاه اعتبار دارد كه متضمن قول امام معصوم باشد.
+
'''اولین کسی که به اسلام گروید:'''
در جاى ديگر از ديباچه مفسر تأكيد بر موثق بودن خبر مجعول و موضوع عشره مبشره شده است( ج 1 صفحه 19 و 20) كه صحت آن از نظر علم حديث و نيز از ديدگاه تاريخ اسلام و نصوص تاريخى مورد شك و ترديد است.
 
زيرا علاوه بر ضعف اسناد، خبر مذكور مخالف با نص صريح قرآن دارد، كه خداى تعالى عموم مؤمنان را به اعتبار ايمان و عمل صالح آنان بشارت به بهشت داده است. بعلاوه چگونه مى‌توان طلحه و زبير و برخى ديگر را كه با وصى رسول( ص) سر ستيز داشتند جزو ياران دهگانه بشمار آورد و سلمان و ابوذر را كه از آغاز تا انجام در كنار حق و حقيقت ايستادند، نادين انگاشت.
 
  
== کلمه آمین ==
+
در تفسیر [[سوره بقره]] آنگاه که به نقل قصه [[طالوت]] پرداخته است، از نخستین کسى که به آیین [[اسلام]] گرایید یاد کرده، و از [[امیرالمؤمنین]] على علیه السلام سخن نگفته است.
 +
در حالی که اسناد و احادیث خاصه و [[عامه]] محقّق مى‌دارد که [[امام على]] (ع) نخستین فردى است که بیدرنگ به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد.
  
در پايان تفسير سوره فاتحه مى‌خوانيم كه« سنت آن است كه چون از خواندن اين سورت پردازى، بگويى: آمين»( تاج التراجم ج 1 ص 56). و اين نظر( كه بسيارى از مفسران اشعرى ملك، آن را نقل مى‌كنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نيست، زيرا اولا آمين گفتن، چه به جد باشد و چه اخفات، بر اساس احاديث منقول از ائمه معصوم عليه السلام كه عدل قرآن‌اند از قواطع نماز است، و ثانيا كلمه« آمين» كلام آدمى است و بنا بر نص حديث رسول اكرم صلى الله عليه و آله جمع كردن كلام خداوند و كلام آدمى جايز و روا نيست. چنانكه روايت شده است از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه« إنّ هذه الصلاة لا يصلح فيها شي‌ء من كلام الآدميين»
+
'''اسرائیلیات در تاج التراجم:'''
  
== اولین کسی که به اسلام گروید ==
+
در تاج التراجم باز هم اخبار و نکته‌هایى ضعیف دیده مى‌شود که گویا اسفراینى به لحاظ خوشایند حاکمان مذهبى عصرش (که روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها یاد کرده و یا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] به شمار مى‌رود و در دیگر تفاسیر [[قرآن مجید]] نیز راه یافته است در تاج التراجم کم نیست. 
  
در تفسير سوره بقره آنگاه كه به نقل قصه طالوت پرداخته است، از نخستين كسى كه به آيين اسلام( ص) گراييد ياد كرده، و از امير المؤمنين امام على عليه السلام سخن نگفته است.
+
بارى، در تفسیر مورد بحث، چه در مباحث کلامى و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آیات و ترجمه تفسیرى برخى از کلمات قرآن، و اشاراتى که به تاریخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى که پیرو مشرب اشعریان نیستند نکاتى هست که محتاج بررسى است و شایسته است که مجموع اخبار ضعیف و اشارات نادرست آن بتفصیل سنجیده شود.
مى‌دانيم و هم اسناد و احاديث خاصه و عامه محقّق مى‌دارد كه امام على( ع) نخستين فردى است كه بيدرنگ به پيامبر اسلام( ص) ايمان آورد. چنانكه خود آن حضرت گفته است: سبقتكم الى الاسلام طرا... غلاما ما بلغت اول حلمى. علامه امينى در الغدير( ج 3 ص 22 تا 239) ذيل عنوان« امير المؤمنين اول من آمن و صلّى» تحقيق مفصلى در اين زمينه انجام داده، و بيش از يكصد جمله از نصوص نبوى و كلمات مأثور از امير المؤمنين و صحابه و تابعين از منابع و مآخذ اهل سنت در اين باره فراهم آورده كه از جمله آنها اين حديث شريف است: قال صلى الله عليه و آله: اوّلكم واردا( ورودا) على الحوض اوّلكم إسلاما علىّ بن ابى طالب.
 
  
==اسرائیلیات در تاج التراجم==
+
==نسخه‌شناسی ==
  
در تاج التراجم باز هم اخبار و نكته‌هايى ضعيف ديده مى‌شود كه گويا اسفراينى به لحاظ خوشايند حاكمان مذهبى عصرش( كه روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها ياد كرده و يا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله اسرائيليات به شمار مى‌رود و در ديگر تفاسير قرآن مجيد نيز راه يافته است در تاج التراجم كم نيست. 
+
از تفسیر اسفراینى نسخه‌هاى متعدد (چه بصورت ناقص و چه کامل) در دست است که تاریخ کتابت آنها به نخستین سالهاى سده ششم تا واپسین سالهاى سده دهم هجرى مى‌رسد. به طورى که تاریخ کتابت نخستین نسخه بازمانده از تفسیر مذکور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از این رو نسخه‌هاى موجود تفسیر به لحاظ نسخه شناسى تاریخى واجد اهمیت است.
 
 
بارى، در تفسير مورد بحث، چه در مباحث كلامى( چونان تفسيرى كه از استعانت، جبر و اختيار، صفات و افعال خداى متعال و نبوّت شى است) و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آيات و ترجمه تفسيرى برخى از كلمات قرآن، و اشاراتى كه به تاريخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى كه پيرو مشرب اشعريان نيستند نكاتى هست كه محتاج بررسى است و شايسته است كه مجموع اخبار ضعيف و اشارات نادرست آن بتفصيل تنقيد و تفتيش و با آراء و عقايد ديگر مفسران( كه اشعرى نبوده‌اند) سنجيده شود و چون پرداختن به اين مهم در حوصله مقدمه حاضر نيست، خوانندگان ارجمند را به بخش تعليقات تاج التراجم ارجاع مى‌دهيم، مصححان محقق تلاش نموده‌اند كه تمامى آراء سست و اخبار ضعيف مفسر را در آنجا نشان دهند.
 
شيوه كار در تصحيح تاج التراجم
 
 
 
تلاش مصححان ارجمند را مى‌توان در چند بند خلاصه نمود:
 
 
 
1- بدست آوردن و بررسى نسخه‌هاى تفسير، تشخيص اصح آنها، مقايسه آنها با زبان فارسى آن عصر، تصحيح آنها با توجه به رسم الخط آن دوران،
 
 
 
2- نقد و نظر در خصوص اشارات مفسر
 
 
 
3- تعليقات و توضيحات مربوط به احاديث، اخبار، اقوال و اعلام
 
 
 
4- تهيه فهرستهاى چندگانه متن اعم از فهرست آيات متفرقه، فهرست احاديث و اخبار، فهرست اقوال، فهرست لغات، تركيبات، اصطلاحات و تعبيرات، فهرست نكته‌هاى مربوط به فقه اللغه قرآن، فهرست تعريفات، فهرست قصه‌ها و حكايات، فهرست ابيات، فهرست امثال و حكم و فهرست اعلام در مجلدى واحد،
 
5- سعى در چاپ نص آيات با حروف سياه و مطالب تفسيرى با حروف نازك و ترجمه آيات با حروفى نازكتر و كم عرض كردن آيات و ترجمه آنها از مطالب تفسيرى.
 
 
 
== نسخه شناسی و مقدمه مصححان ==
 
 
 
ازفسير اسفراينى نسخه‌هاى متعدد( چه بصورت ناقص و چه كامل) در دست است كه تاريخ كتابت آنها به نخستين سالهاى سده ششم تا واپسين سالهاى سده دهم هجرى مى‌رسد. به طورى كه تاريخ كتابت نخستين نسخه بازمانده از تفسير مذكور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از اين رو نسخه‌هاى موجود تفسير نه تنها به لحاظ نسخه شناسى تاريخى واجد اهميت است بلكه پس از بررسى‌هاى گوناگون مشخص شد كه قابل تصحيح مى‌باشند.
 
 
 
توصيف تفصيلى نسخه‌ها، نوع خط، آيين نگارش يا رسم الخط و تأثير گونه زبانى كاتبان آنها، بحثى است كه به صورت مفصل در آخرين مجلد دوره اين تفسير كه به خصوصيات آوايى، واژگانى و ساخت زبانى و تعليقات و فهرستهاى جداگانه متن اختصاص يافته است، خواهد آمد.
 
 
 
رمزهاى نسخه‌ها، مكان نگهدارى و كيفيت مختصر آنها در مقدمه مصححان آمده است. از آنجايى كه اين تفسير در 478 ق در مدرسه نظاميه بلخ نسخه بردارى شده است، مى‌توان احتمال داد كه در بلخ و مدارس علمى آن ديار رواج داشته و فراوانى دست نوشته‌هاى آن در كتابخانه‌هاى جهان، گواه آن مدعاست.
 
 
 
اين تفسير سالهاى سال در كنج مراكز اسناد و گوشه كتاب خانه‌ها خاك مى‌خورد تا آن كه به همت دو تن از پژوهشگران و احياگران ميراث فرهنگى و دينى كشور، جناب حجة الاسلام و المسلمين الهى و دانشمند فرزانه نجيب مايل هروى تصحيح و تحقيق گرديد و با مقدمه‌اى عالمانه در باب كتاب و مؤلف و شيوه تفسيرى و نسخه‌هاى خطى كتاب، آراسته گرديد. اينك به اقدام دو مركز علمى و انتشاراتى( دفتر نشر ميراث مكتوب وابسته به وزارت ارشاد اسلامى و شركت علمى و فرهنگى، وابسته به وزارت علوم تحقيقات و فن‌آورى) انتشار يافت.
 
 
 
نسخه حاضر در 5 جلد در قطع وزيرى به عنوان چاپ اول در سال 1375 در تهران توسط دو مركز علمى و انتشاراتى فوق، به بازار كتاب عرضه شد. يادآورى مى‌شود كه تا نيمه 1384 ش فقط سه جلد اول( تا پايان تفسير سوره انبياء) عرضه شده است.
 
 
 
==منابع مقاله==
 
 
 
1- مقدمه مصححان جلد 1 تاج التراجم
 
 
 
2- دائرة المعارف بزرگ اسلامى جلد هشتم صفحه 324 زير نظر كاظم موسوى بجنوردى
 
 
 
3- فصلنامه بينات مؤسسه معارف اسلامى امام رضا( ع) سال دوم شماره 8 ص 185 مقاله سيد محمد على ايازى
 
 
 
4- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى جلد 1 ص 681 و ص 217 زير نظر بهاء الدين خرمشاهى
 
 
 
5- مقدمه مفسر و ساير مجلدات تفسير تاج التراج
 
 
 
==منبع==
 
 
 
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی
 
  
 +
از آنجایى که این تفسیر در ۴۷۸ قمری در مدرسه نظامیه بلخ نسخه بردارى شده است، مى‌توان احتمال داد که در بلخ و مدارس علمى آن دیار رواج داشته و فراوانى دست نوشته‌هاى آن در کتابخانه‌هاى جهان، گواه آن مدعاست.
 +
== پانویس ==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
 +
* [[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر]]، بخش کتابشناسی.
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 
[[رده: تفاسیر]]
 
[[رده: تفاسیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۵

تاج التراجم في تفسير.jpg
نویسنده عمادالدین اسفراینی
موضوع تفاسیر اهل سنت
زبان فارسی
تعداد جلد ۳
تصحيح‌ نجیب مایل هروی و علی‌اکبر الهی خراسانی

«تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم» اثر عماد الدین اسفراینى یکى از تفاسیر برجاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام قرآن مى‌باشد، که به علت قدمت زمانى و شیوه‌اى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است.

اهمیت کتاب

تفسیر «تاج التراجم» به علت قدمت زمانى و شیوه‌اى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است. از سوى دیگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دوره‌هاى ترجمه قرآنى به شمار مى‌رود، زیرا ترجمه‌هاى شناخته شده پیش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاه‌هاى تفسیرى است، و ترجمه‌هاى پس از سده پنجم هجرى، بیش‌تر بر پایه عقاید و آراى مفسران است و تفسیر تاج التراجم نقطه پیوند میان این دو گونه ترجمه است. بدون تردید تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قریب به یقین، تحت تأثیر نقد و نظر نویسنده تفسیر بوده است.

روشن است که نگارشهاى کهن فارسى بطور عام، و ترجمه‌ها و تفسیرهاى کهن به طور خاص، به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونه‌هاى آن، و هم به جهت تدوین دستور و فرهنگ تاریخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشیدن به فارسى معاصر از اهمیتى خاص برخوردارند؛ «تاج التراجم» نیز به این اعتبار در خور تحقیق و تدقیق است، زیرا نگاشته مذکور در روزگارى پرداخته شده که زبان فارسى در تمدّن اسلامى ایران نقش چشمگیرى داشته، و از ساختى مفهوم و گویا برخوردار بوده است. از این رو تفسیر حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبیرات و ترکیبات دلنشین فارسى داراى اهمیت است، بلکه به اعتبار آنکه گونه‌اى از گونه‌هاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مى‌دهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود.

در این تفسیر انواع تبدیلات و تغییرات آوایى از قبیل ادغام، ابدال، و شناسه‌هاى کهن ساختارى مانند تصغیر واژه‌ها، و تطبیق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مرکب و بسیط و پیشوندى، کاربرد صیغه‌هاى مشتق از بایستن و شایستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- که از شناسه‌هاى نگارشهاى کهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در یک جمله، جمع بستن جمعهاى مکسّر عربى، انواع با، تا و یا و غیره، دیده مى‌شود که درباره هر یک از خصیصه‌هاى آوایى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعلیقات تاج التراجم محققان تفسیر به تفصیل سخن گفته‌اند.

مقدمه کتاب

اسفراینى ابتدا بیانى کوتاه در اهمیت قرآن و جایگاه بلند آن در میان مسلمانان، معجزه بودن آن، صیانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از اصحاب و تابعان، نارسایى ترجمه‌هاى پیش از خود و انگیزه نگارش تفسیر، سخن گفته است. وی در این باره مى‌نویسد: «پس چون اندر آن ترجمه‌ها که کرده بودند، این خللها را دیدیم که یاد کردیم، از خداوند سبحانه و تعالى توفیق خواستیم، بدان مقدار که توفیق یافتیم، اجتهاد کردیم اندر راست کردن الفاظى به پارسى، که ترجمه آن را بشاید لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول دیانت را، و مصون از هر تأویلى که متضمّن بود چیزى را از تعطیل و تشبیه، و یا نصرت چیزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقیم بر طریقت اهل سنت و جماعت. و از بهر این صفات بود که نام این را "تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم" لقب نهادیم».

مفسر در آغاز تفسیر، مقدمات کتاب خود را در چهار فصل بیان داشته است:

  • فصل اول: اندر فضیلت ترجمه کردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال.
  • فصل دوم: اندر اعتقاد اهل سنت و جماعت در اصول دیانت.
  • فصل سوم: اندر معانى اسماء خداوند و بیان ترجمه برخى از صفات وى.
  • فصل چهارم: اندر بیان ترجمه اخبار که در فضیلت قرآن آمده است.

روش تفسیر

مؤلف در تفسیر هر سوره نخست ویژگیهایى چون شماره آیات، کلمات، حروف جزوها، مکى و مدنى بودن و نیز خواص خواندن آن را بیان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مى‌کند.

سپس ترجمه آیات را کلمه به کلمه نوشته به تفسیر آنها مى‌پردازد. در این بخش شأن نزول آنها و قصص قرآنى را با کمال اختصار و عباراتى زیبا و فصیح آورده است. صبغه روایى بودن در تاج التراجم کاملا مشهود است، علاوه بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تا مفسران صحابه و تابعین، به آراء آنها اهتمام مى‌ورزد، از قبیل کعب الاحبار، محمد بن کعب قرظى، کلبى، مجاهد، عکرمه، ابن عمر، عبدالله بن مسعود، هشام بن عروه، ضحاک، ابو هریرة، قتاده و تقریبا در تمامى صفحات این تفسیر به ابن عباس اشاره نموده است.

تاج التراجم، نسبت به تأویل حساسیت خاصى داشته و به نقد برخى تأویلات همت مى‌گمارد، مانند ج ۱ ص ۴۸ ذیل «بسم الله».

بسیارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمه‌ها و تفسیرها به عدم تلائم آیات قرآن قائل شده‌اند، و این نکته‌اى است که ظاهر آیات استنباط مى‌شود به همین دلیل است که برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان کرده‌اند. این نظر انتقادى را بسیارى از مترجمان و مفسرانى که قرآن را به فارسى ترجمه و تفسیر کرده‌اند نادیده گرفته و کمتر به نشان دادن رابطه پنهان و دیریابى موضوعات یک سوره و پیوند موضوعى و پوشیده آیات اهتمام ورزیده‌اند. تاج التراجم به این مسأله توجهى شایان مبذول داشته و کوشیده است که با نمودن سبب نزول آیات هر سوره و علت انزال آنها، پیوند و رابطه معنایى جمیع و یا اغلب آیه‌هاى هر سوره را آشکار سازد. و این نکته‌اى است دقیق، که در همه تفاسیر کهن و جدید فارسى دیده نمى‌شود، به همین جهت است که ترجمه و تفسیر هر سوره از سور قرآن در تفسیر تاج التراجم، داراى یک وجهه معنایى واحد است که هر آیه دایى آیه پسین و مدیون آیه پیشین مى‌نماید.

نکته دیگر اینکه، عصر اسفراینى عصر جدال فرقه‌ها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان این دوره، در هر موضعى که مناسب مى‌دانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقاید فرقه‌هاى دیگر مى‌پرداخته‌اند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسیر این دوره گنجانیده شده و از این جهت، تفاسیر سده‌هاى پنجم و ششم هجرى یکى از منابع سودمند در شناخت آراء کلامى به شمار مى‌رود. اسفراینى نیز در بسیارى از موارد به نقد و بررسى آراء معتزله و فرق دیگر اهتمام کرده است.

اسفراینى در نظرگاههاى فقهى نیز این شیوه را رعایت مى‌کند و با آنکه در فقه تابع مذهب امام شافعى است، تعصبى در برابر مذاهب دیگر فقهى اهل سنت نشان نمى‌دهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شکل مقایسه‌اى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مى‌یابد.

در کمتر تفسیرى از تفاسیر است که قصه‌ها و داستانهاى اساطیرى و تاریخى مربوط به اشارات قرآن نیامده باشد. امّا تفاوتى که از این جهت در میان تفاسیر مى‌توان سراغ گرفت این است که مفسّر قصه‌ها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفیق داشته است؛ به این اعتبار نیز تاج التراجم شایان توجه است، زیرا نه تنها قصه‌ها را کوتاه برگزار کرده، بلکه در نقل آنها به پاره‌اى از جزئیات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بیان و حرکات آنان توجه داشته. به این جهت است که خواننده به هنگام خواندن قصه‌هاى قرآن از طریق تفسیر حاضر نه تنها احساس ملال نمى‌کند بلکه نکته‌هاى اخلاقى، عقیدتى و اجتماعى را پیدا و آشکار مى‌یابد.

بررسى بعضى آراء اسفراینى

پیداست که مفسران قرآن بنابر تعلّقى که به آراء کلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشته‌اند، پاره‌اى از آیات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقاید مذاهب دیگر توجه نکرده و گاهى دچار عصبیت شده و به ردّ و طرد آراء کلامى و فقهى دیگر فرقه‌ها اهتمام کرده‌اند. اسفراینى نیز از زمره همین دسته از مفسران است، و لیکن عصبیت مذهبى او بقیاس با تعصب برخی دیگر ملایم مى‌نماید، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بلیغ، پاره‌اى از آراء فرق مذهبى را، سبک و ناموفق نشان مى‌دهد، و در مواردى هم مباحث کلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجیه و تبیین مى‌کند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حدیث تفرّق مورد بررسى قرار دهیم و حتى سخنان محمد غزالى و بسیارى از معاصران اسفراینى را درباره حدیث مزبور ارزیابى کنیم، مى‌بینیم که همه آنان فرقه ناجیه را اختصاص به طایفه عامه داده‌اند در حالى که وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص -که در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاکم بوده است- نمى‌خواند و معتقد است که پیروان فرقه مذکور، آنانند که پیروى رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و دوستان و یاران او را مى‌کنند.

همچنین حرمتى عظیم که اسفراینى به خاندان پیامبر اکرم (ص) مى‌گزارد و به سخنان و اخبار امامان شیعه چون امام على علیه السلام و امام صادق علیه السلام، استناد مى‌کند، نمودار این است که گرفتار خامى و تعصب شدیدى که برخى از معاصران او داشته‌اند نبوده است.

بسیارى از همعصران و متأخران او، شیعه را به ناروا با غالیان و دیگر فرقه‌هایى که غیر از اهل سنت بوده‌اند و به نام روافض شهرت داشته‌اند، خلط کرده‌اند. با اینهمه برخى از آراء کلامى و برداشتهاى اسفراینى از روایات به گونه‌اى است که خوانندگان دیگر فرق و مذاهب را مقبول نمى‌افتد. برخى از این گونه سخنان او را به اجمال مطرح مى‌کنیم.

رؤیت خداوند:

مفسر در تفسیر آیه ۱۵۳ سوره نساء گفته است که: «آفریدگار دیدنى است.»[۱] و این اعتقاد اشاعره است که رؤیت خداى تعالى را به چشم صورت مى‌پذیرند و مى‌پندارند که هر چیز که قابل رؤیت نباشد موجود نیست. و لیکن فرقه‌هایى هستند که رؤیت خداى را به بصر صورت محال مى‌دانند چنانکه معتزله و امامیه معتقدند که خداوند سبحان به چشم سر رؤیت شدنى نیست، زیرا دلیل عقلى حکم مى‌کند که ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بى‌کرانه و نامحدود، و وراى زمان و مکان، و چیزى که به بصر صورت رؤیت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مکان قرار گرفتن اوست، بنابر این ممکن نیست که خداى رحمان با چشم سر رؤیت شود.

عینیت صفات و ذات خداوند:

اسفراینى نیز به مانند دیگر شافعیان عقیده دارد که صفات کمالیه خداوند با ذات مقدسش عینیت ندارد بلکه زائد بر ذات مى‌باشد.[۲] در حالیکه شیعه امامیه صفات کمالیه بارى تعالى را عین ذات مى‌داند، زیرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانیم، صفات مذکور یا قدیم‌اند و یا حادث، در صورتى که قدیم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مى‌آید و این محال است و در صورتى که حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و این نیز ممکن نیست، زیرا معناى این سخن آن است که صفت حادثى که قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى که اگر داشتن آن صفت، کمال است، ذات اقدس ایجاب مى‌کند که از اوّل داراى آن صفت کمالیه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نیز از آن مبرّاست.

اجماع امت پیامبر اسلام:

نیز در تفسیر حاضر مى‌خوانیم که «هر چه امت وى بر آن اجماع کردند و متفق گردیدند، همه بر حق است».[۳] این نحوه اجماع که به نظر پیروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه شیعه امامیه آنگاه اعتبار دارد که متضمن قول امام معصوم باشد. در جاى دیگر از دیباچه مفسر تأکید بر موثق بودن خبر مجعول «عشره مبشّره» شده است[۴] که صحت آن از نظر علم حدیث و نیز از دیدگاه تاریخ اسلام و نصوص تاریخى مورد شک و تردید است. زیرا علاوه بر ضعف اسناد، چگونه مى‌توان طلحه و زبیر و برخى دیگر را که با وصى رسول خدا (ص) سر ستیز داشتند جزو یاران دهگانه بشمار آورد ولی سلمان و ابوذر را که از آغاز تا انجام در کنار حق و حقیقت ایستادند، نادیده انگاشت.

کلمه آمین:

در پایان تفسیر سوره فاتحه مى‌خوانیم که «سنت آن است که چون از خواندن این سورت پردازى، بگویى: آمین».[۵] و این نظر (که بسیارى از مفسران اشعرى مسلک آن را نقل مى‌کنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نیست، زیرا اولا آمین گفتن، چه به جهر باشد و چه اخفات، بر اساس احادیث منقول از ائمه معصوم علیه السلام که عِدل قرآن‌اند از قواطع نماز است، و ثانیا کلمه «آمین» کلام آدمى است و بنا بر نص حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله جمع کردن کلام خداوند و کلام آدمى جایز و روا نیست. چنانکه روایت شده است از رسول اکرم صلى الله علیه و آله: «إنّ هذه الصلاة لا یصلح فیها شی‌ء من کلام الآدمیین».

اولین کسی که به اسلام گروید:

در تفسیر سوره بقره آنگاه که به نقل قصه طالوت پرداخته است، از نخستین کسى که به آیین اسلام گرایید یاد کرده، و از امیرالمؤمنین على علیه السلام سخن نگفته است. در حالی که اسناد و احادیث خاصه و عامه محقّق مى‌دارد که امام على (ع) نخستین فردى است که بیدرنگ به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد.

اسرائیلیات در تاج التراجم:

در تاج التراجم باز هم اخبار و نکته‌هایى ضعیف دیده مى‌شود که گویا اسفراینى به لحاظ خوشایند حاکمان مذهبى عصرش (که روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها یاد کرده و یا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله اسرائیلیات به شمار مى‌رود و در دیگر تفاسیر قرآن مجید نیز راه یافته است در تاج التراجم کم نیست.

بارى، در تفسیر مورد بحث، چه در مباحث کلامى و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آیات و ترجمه تفسیرى برخى از کلمات قرآن، و اشاراتى که به تاریخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى که پیرو مشرب اشعریان نیستند نکاتى هست که محتاج بررسى است و شایسته است که مجموع اخبار ضعیف و اشارات نادرست آن بتفصیل سنجیده شود.

نسخه‌شناسی

از تفسیر اسفراینى نسخه‌هاى متعدد (چه بصورت ناقص و چه کامل) در دست است که تاریخ کتابت آنها به نخستین سالهاى سده ششم تا واپسین سالهاى سده دهم هجرى مى‌رسد. به طورى که تاریخ کتابت نخستین نسخه بازمانده از تفسیر مذکور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از این رو نسخه‌هاى موجود تفسیر به لحاظ نسخه شناسى تاریخى واجد اهمیت است.

از آنجایى که این تفسیر در ۴۷۸ قمری در مدرسه نظامیه بلخ نسخه بردارى شده است، مى‌توان احتمال داد که در بلخ و مدارس علمى آن دیار رواج داشته و فراوانى دست نوشته‌هاى آن در کتابخانه‌هاى جهان، گواه آن مدعاست.

پانویس

  1. تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۲.
  2. تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۵.
  3. تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹.
  4. تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹-۲۰.
  5. تاج التراجم، ج ۱ ص ۵۶.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: