آداب تلاوت قرآن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{خوب}} | |
+ | برای [[تلاوت قرآن|تلاوت قرآن کریم]] در [[قرآن]] و روایات، آداب ویژهای طرح شده است. آداب تلاوت قرآن را به صورت کلی میتوان به آداب ظاهری و آداب باطنی تلاوت قرآن تقسیم نمود. | ||
==آداب ظاهری تلاوت قرآن== | ==آداب ظاهری تلاوت قرآن== | ||
− | #''' | + | #'''مسواک زدن؛''' [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله بر آن دستور داده است؛<ref> بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۳.</ref> |
− | #'''وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن'''؛<ref> ر. | + | #'''[[وضو]] و [[طهارت]] داشتن هنگام تلاوت [[قرآن]]'''؛<ref> ر.ک: بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۰، حدیث ۲.</ref> |
− | #''' | + | #'''[[استعاذه]] و پناهبردن به خداوند پیش از قرائت؛''' قرآن کریم میفرماید: «وقتی قرآن میخوانی، از (شرّ) [[شیطان]] رانده شده به خداوند پناه ببر». ([[سوره نحل]]، ۹۸) |
− | #''' | + | #'''قرائت از روی قرآن؛''' پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «قرائت قرآن از روی مصحف بهترین اعمال امت من است».<ref> بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۰۲.</ref> |
− | #''' قرائت قرآن با | + | #''' قرائت قرآن با صدای خوش؛''' پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن، صوت نیکو است».<ref> کافی، ج ۲، ص ۶۱۵.</ref> |
− | #'''تلاوت قرآن همراه با | + | #'''تلاوت قرآن همراه با [[ترتیل|ترتیل]]؛''' قرآن میفرماید: {{متن قرآن|«وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا»}}؛ ([[سوره مزمل]]، ۴) قرآن را با دقت و تأنّی بخوان. |
==آداب باطنی تلاوت قرآن== | ==آداب باطنی تلاوت قرآن== | ||
سطر ۱۴: | سطر ۱۵: | ||
===یادآوری عظمت کلام الهی=== | ===یادآوری عظمت کلام الهی=== | ||
− | تذکر عظمت کلام و | + | تذکر عظمت کلام خدا و علوّ مرتبه آن و یادآوردن فضل و لطف الهی بر خلق که چنین کلامی را از [[عرش]] جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم بندگان خود نزدیک ساخته و کلام خود را لباس حروف پوشانیده تا مخلوقان را طاقت شنیدن آنها باشد. |
− | اگر خداوند حقیقت جمال کمال کلام خود را به لباس حروف نمیپوشاند، نه عرش را توانایى شنیدن آن بود و نه ما تحت الثری؛ بلکه اجزایشان متلاشی می شد: {{متن قرآن|«لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ | + | اگر خداوند حقیقت جمال کمال کلام خود را به لباس حروف نمیپوشاند، نه عرش را توانایى شنیدن آن بود و نه ما تحت الثری؛ بلکه اجزایشان متلاشی می شد: {{متن قرآن|«لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ»}}؛ اگر ما این [[قرآن]] را بر کوهی فرومیفرستادیم میدیدی آن را که ذلیل میشد و از هم شکافته میگردید. ([[سوره حشر]]، ۲۱) |
===یادآوری عظمت صاحب کلام=== | ===یادآوری عظمت صاحب کلام=== | ||
− | در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یادآورد که آنچه میخواند کلام بشر نیست؛ بلکه کلام خداوند | + | در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یادآورد که آنچه میخواند کلام بشر نیست؛ بلکه کلام [[خداوند]] علّام و خالق شمس و قمر است و بداند که در خواندن کلام او نهایت خطر است و همچنان که سزاوار نیست که بی [[طهارت]] دست بر جلد و ورق و کلمات آن مالند، همچنین بر زبانهای ناپاک که به کلمات ناشایست متکلم میگردند، سزاوار نیست که آن را بخوانند و دلهای آلوده به رذایل [[اخلاق]] را نشاید که به حول معانی آن بگردند. |
− | باید در آن وقت، متذکر تعظیم کلام و متکلم باشد و اگر به جهت [[غفلت | + | باید در آن وقت، متذکر تعظیم کلام و متکلم باشد و اگر به جهت [[غفلت]] دل، به تعظیم متکلم مستحضر نباشد، ساعتی قبل از [[تلاوت قرآن|تلاوت]]، در صفات و افعال الهی تفکر نماید و مستحضر گردد که این کلام کسی است که از ثَرا تا به ثریا در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند. برخی غریق فضل و [[رحمت]] او و بعضی گرفتار [[سخط]] و سطوت اویند و جمیع اینها را هیچ قدر نیست در نزد آنچه محسوس نیست از عوالم مجردات. چون در این گونه تفکر کند، قلب او مستغرق عظمت الهی میگردد. |
===اندوه در هنگام تلاوت=== | ===اندوه در هنگام تلاوت=== | ||
− | + | [[پیامبر خدا]] صلی الله علیه وآله فرمود: «به راستی قرآن همراه با حزن نازل شده است؛ بنابراین هنگامی که قرآن میخوانید گریه کنید و اگر گریه نکردید، حالت گریه به خود بگیرید».<ref>جامع الاخبار، ص ۵۷. بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۱۰ و ۲۱۶.</ref> | |
===حضور قلب=== | ===حضور قلب=== | ||
− | یعنی افکار دنیوی و | + | یعنی افکار دنیوی و [[وسوسه|وساوس]] باطل را در وقت [[تلاوت قرآن]] ترک کند و اندیشهاش متمرکز در کلام الهی باشد. |
===تدبر در معانی=== | ===تدبر در معانی=== | ||
− | تدبر در معانى قرآن | + | [[تدبر در قرآن|تدبّر در معانى قرآن]]، امری غیر از [[حضور قلب]] است. خدای تعالی میفرماید: {{متن قرآن|«أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»}}؛ آیا تفکر و تدبر در معانی قرآن نمیکنند یا بر دلهای ایشان قفلها زدهاند؟! ([[سوره محمد]]، ۲۴) |
− | و اگر نتواند تدبر کند، مگر این که آیه را مکرر کند، سزاوار است تکرار کند. به این سبب بسیار بوده است که اکابر [[دین]] آیات را تکرار میکردهاند. بسا بوده که در یک آیه، مدتی توقف میکردهاند.<ref> | + | و اگر نتواند تدبر کند، مگر این که [[آیه]] را مکرر کند، سزاوار است تکرار کند. به این سبب بسیار بوده است که اکابر [[دین]]، آیات را تکرار میکردهاند. بسا بوده که در یک آیه، مدتی توقف میکردهاند.<ref> جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۲.</ref> |
===توجه به حقیقت معنا=== | ===توجه به حقیقت معنا=== | ||
− | قاری [[قرآن]] تنها به تدبر در فهم معنی ظاهر اکتفا نکند؛ بلکه سعی کند تا حقیقت معنی بر او روشن شود. پس چون به آیهای رسد که مشتمل بر [[صفات الهی]] است، مثل: {{متن قرآن|«وَهُوَ | + | قاری [[قرآن]] تنها به تدبر در فهم معنی ظاهر اکتفا نکند؛ بلکه سعی کند تا حقیقت معنی بر او روشن شود. پس چون به آیهای رسد که مشتمل بر [[اسماء الحسنی|اسماء و صفات الهی]] است، مثل: {{متن قرآن|«وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»}} یعنی: او شنوا و بیناست. ([[سوره شورى]]، ۱۱) یا مثل: {{متن قرآن|«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ»}}؛ اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر با جبروت و بزرگوار منزه و پاک از هر چه بر او شریک پندارند. ([[سوره حشر]]، ۲۳). در معانی این اسماء و صفات نیکو تأمل کند تا شاید که اسرار آنها بر او منکشف گردد. |
− | و چون به آیاتى رسد که ذکر | + | و چون به آیاتى رسد که ذکر افعال الهی در آنها شده مانند خلقت آسمانها، زمینها، [[ملائکه]]، ستارگان، کوهها، حیوانات، نباتات، ابر، باد، باران و غیر اینها، پس عظمت و جلال الهی را یادآورد و در هر فعلی، فاعل آن را ملاحظه کند. |
− | و چون به آیهای رسد که مشتمل بر وصف [[بهشت]] یا [[دوزخ]] یا غیر اینها از احوال [[آخرت]] است، متذکر این گردد که آنچه در این عالم است از نعمتها و | + | و چون به آیهای رسد که مشتمل بر وصف [[بهشت]] یا [[دوزخ]] یا غیر اینها از احوال [[آخرت]] است، متذکر این گردد که آنچه در این عالم است از نعمتها و بلاها، در پیش نعمت و بلای [[آخرت]] قدر محسوسی ندارد. پس از آن، به عظمت خدا پی برد و در دل از غیر او منقطع شود تا خداوند او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد و به نعیم و لذات آن برساند. |
− | و چون به احوال [[انبیاء]] و | + | و چون به احوال [[انبیاء]] و آنچه برایشان وارد شده از ایذای [[امت]] و قتل و ضرب ایشان رسد، متذکر بینیازی و استغنای الهی گردد و رهنمون به این نکته گردد که اگر همه ایشان با امتهایشان هلاک میشدند، به قدر ذرهای در ملک او اثری ظاهر نمیشد و چون به آیهای رسد که بیان نصرت و یاری اهل [[حق]] در آن است، متذکر قدرت الهی و علو حق او گردد و همچنین در جمیع آیات وعده و وعید و امر و نهی.<ref> جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۲-۳۷۳.</ref> |
===رفع موانع فهم قرآن=== | ===رفع موانع فهم قرآن=== | ||
− | تلاوت کننده [[قرآن]] خود را از آن چه مانع فهم معانی قرآن است، نگاه دارد و آن موانع چند امر است که به چند نمونه اشاره میشود: یکی جمود بر تفسیر ظاهر قرآن است. دیگری صرف همت و ذهن و فهم خود در تحقیق حروف و مخارج آن و سایر اموری که متداول میان قاریان است؛ زیرا همه تأمل را مقصور بر این کردن، مانع از فهمیدن معانی آن است. مانع سوم، اصرار بر [[گناهان]] ظاهری و باطنی و پیروی از شهوات است که باعث تاریکی دل و محرومی از کشف اسرار حقایق و تابیدن انوار معارف حقه است.<ref> | + | تلاوت کننده [[قرآن]] خود را از آن چه مانع فهم معانی قرآن است، نگاه دارد و آن موانع چند امر است که به چند نمونه اشاره میشود: یکی جمود بر [[تفسیر]] ظاهر قرآن است. دیگری صرف همت و ذهن و فهم خود در تحقیق حروف و مخارج آن و سایر اموری که متداول میان قاریان است؛ زیرا همه تأمل را مقصور بر این کردن، مانع از فهمیدن معانی آن است. مانع سوم، اصرار بر [[گناهان]] ظاهری و باطنی و پیروی از [[شهوت رانی|شهوات]] است که باعث تاریکی دل و محرومی از کشف اسرار حقایق و تابیدن انوار معارف حقه است.<ref> جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۴.</ref> |
===توجه به خطاب خداوند=== | ===توجه به خطاب خداوند=== | ||
− | قاری هر خطابی که در قرآن ملاحظه کند، باید چنان تصور کند که مقصود از آن خطاب اوست و هر قصه از قصص انبیاء را مشاهده نماید، جزم کند که مقصود از آن، عبرت گرفتن | + | قاری هر خطابی که در قرآن ملاحظه کند، باید چنان تصور کند که مقصود از آن خطاب اوست و هر قصه از [[قصص قرآن|قصص]] انبیاء را مشاهده نماید، جزم کند که مقصود از آن، [[عبرت]] گرفتن اوست، نه محض قصه خوانی و حکایات؛ زیرا که جمیع قرآن، هدایت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمایی عالمیان است. |
===تأثیرپذیری دل=== | ===تأثیرپذیری دل=== | ||
− | یکی دیگر از آداب باطنی آن است که دل خواننده قرآن متأثر شود به آثار آیات مختلفه پس در هنگام تلاوت | + | یکی دیگر از آداب باطنی آن است که دل خواننده قرآن متأثر شود به آثار آیات مختلفه پس در هنگام [[تلاوت قرآن]]، به حسب هر آیه حالات متفاوت برای او حاصل میشود؛ خوف، حزن، شادی، بهجت، بیم، امید، دلتنگی و گشادگی. |
− | چون به آیهای رسد که مشتمل بر تهدید و وعید است، دل او مضطرب و از خوف مرتعش شود و صیحه زند که گویا از شدت بیم، قالب تهی میکند. یا چون به آیهای رسد که دلالت بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند، شاد و فرحناک گردد و هرگاه به وصف [[بهشت]] رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود و چون به شرح [[دوزخ]] رسد، علامات خوف در او پیدا گردد و چون به ذکر صفات جلال و جمال و | + | چون به آیهای رسد که مشتمل بر تهدید و وعید است، دل او مضطرب و از خوف مرتعش شود و صیحه زند که گویا از شدت بیم، قالب تهی میکند. یا چون به آیهای رسد که دلالت بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند، شاد و فرحناک گردد و هرگاه به وصف [[بهشت]] رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود و چون به شرح [[دوزخ]] رسد، علامات خوف در او پیدا گردد و چون به ذکر صفات جلال و جمال و [[اسماء الحسنی|اسماء خداوند]] متعال رسد، فروتنی کند و به یاد عظمت و کبریای او افتد و امثال اینها. |
− | مقصود کلی از | + | مقصود کلی از تلاوت قرآن، حصول همین حالات است که در دل پدید آید و عمل به آن لازم است و الا فقط جنبانیدن زبان، امر سهلی است.<ref> جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۵.</ref> |
===رشد و تعالی روحی=== | ===رشد و تعالی روحی=== | ||
− | از آداب تلاوت آن است که در تلاوت | + | از آداب تلاوت آن است که در تلاوت [[قرآن]]، حال او در ترقی باشد؛ زیرا درجات تلاوت کنندگان که از غافلین نیستند و از مرتبه [[غفلت]] بیرون آمدهاند، سه گونه است: |
− | '''مرتبه اول''': که پستتر است، آن است که خود را چنان تصور کند که در حضور پروردگار ایستاده و | + | '''مرتبه اول''': که پستتر است، آن است که خود را چنان تصور کند که در حضور پروردگار ایستاده و قرآن میخواند و خدای تعالی به او نظر میکند و کلام او را میشنود و در این وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است. |
− | '''مرتبه دوم''': چنان در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود به او خطاب میکند و سخن میگوید و امر و نهی میکند و مقام او در این وقت، مقام هیبت و حیا و گوش دادن و شنیدن است. | + | '''مرتبه دوم''': چنان در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود به او خطاب میکند و سخن میگوید و امر و نهی میکند و مقام او در این وقت، مقام هیبت و [[حیا]] و گوش دادن و شنیدن است. |
− | '''مرتبه سوم''': مطلقاً ملتفت خود و تلاوت خود نباشد؛ بلکه همه همت او مقصور بر صاحب کلام باشد و فکر او منحصر در او باشد؛ به نحوی که گویا مستغرق مشاهده جمال او است و او را پروای غیر او نیست. و این درجه | + | '''مرتبه سوم''': مطلقاً ملتفت خود و تلاوت خود نباشد؛ بلکه همه همت او مقصور بر صاحب کلام باشد و فکر او منحصر در او باشد؛ به نحوی که گویا مستغرق مشاهده جمال او است و او را پروای غیر او نیست. و این درجه «مقربین» و «صدیقین» است. و پیش از این دو درجه، درجه «[[اصحاب یمین]]» است و غیر اینها درجات غافلین است. |
− | حضرت [[سیدالشهداء]] علیه السلام و روحی فداه اشاره به مرتبه سیم فرموده است: | + | حضرت [[سیدالشهداء]] علیه السلام و روحی فداه اشاره به مرتبه سیم فرموده است: «الذی تجلّی لعباده فی کتابه بل فی کل شیء و اراهم نفسه فی خطابه بل فی کل نور و فیء؛ برای بندگان خود در کتاب خود تجلی کرد؛ بلکه در هر چیزی، و نمود خود را به ایشان در خطاب خود؛ بلکه در هر نور و سایه.<ref> جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۷.</ref> |
− | مروی است که: به حضرت [[امام صادق]] علیه السلام در [[نماز]] حالتی روی داد که بیهوش بر زمین افتاد، و چون به هوش آمد، از سبب آن پرسیدند. فرمود: آیه را مکرر کردم بر دل خود تا گویا آن را از صاحب کلام شنیدم و چشمم را طاقت معاینه قدرت او نماند».<ref> | + | مروی است که: به حضرت [[امام صادق]] علیه السلام در [[نماز]] حالتی روی داد که بیهوش بر زمین افتاد، و چون به هوش آمد، از سبب آن پرسیدند. فرمود: آیه را مکرر کردم بر دل خود تا گویا آن را از صاحب کلام شنیدم و چشمم را طاقت معاینه قدرت او نماند».<ref> محجه البیضاء، ج ۲، ص ۲۴۸؛ احیاء العلوم، ج ۱، ص ۲۵۹.</ref> |
===خود را از گناهکاران بشمارد=== | ===خود را از گناهکاران بشمارد=== | ||
− | از حول و قوه خود بری شود و چشم رضا و خوبی خود را نبیند. پس هرگاه به آیهای رسد که مشتمل بر وعد و مدح نیکان باشد، خود را از زمره ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد؛ بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان | + | از حول و قوه خود بری شود و به چشم رضا و خوبی خود را نبیند. پس هرگاه به آیهای رسد که مشتمل بر وعد و مدح نیکان باشد، خود را از زمره ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد؛ بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان ملحق سازد. چون به آیهای رسد که مشتمل بر مذمت گناهکاران و مقصرین باشد، خود را به نظر درآورد و چنان تصور نماید که خود مخاطب به این آیه است. |
− | حضرت [[امیرالمومنین]] علیهالسلام به این نکته اشاره فرموده است که در وصف متقین میفرماید که: «چون به آیهای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف، گوشهای دل خود را بر آن میدارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن [[جهنم]] به گوشهای ایشان میرسد».<ref> | + | حضرت [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیهالسلام به این نکته اشاره فرموده است که در وصف متقین میفرماید که: «چون به آیهای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف، گوشهای دل خود را بر آن میدارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن [[جهنم]] به گوشهای ایشان میرسد».<ref> نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه ۱۸۴، ص ۶۱۳.</ref> |
===تلاوت با حالت خشوع=== | ===تلاوت با حالت خشوع=== | ||
− | قرآن | + | قرآن میفرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده، خاشع گردد؟». ([[سوره حدید]]، ۱۶) |
− | |||
− | |||
+ | و از حضرت [[امام صادق]] علیه السلام مروی است که: «قاری [[قرآن]]، محتاج به سه چیز است: دلی [[خشوع|خاشع]]، و بدنی فارغ و مکانی خلوت؛ زیرا هرگاه دل او خاشع باشد [[شیطان]] از او میگریزد. چون بدن او از مشاغل فارغ باشد، دل او متوجه قرآن خواندن می شود و عارضهای عارضش نمیشود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم سازد. چون در مکان خلوتی باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خدا [[انس به خدا|انس]] میگیرد و حلاوت خطابهای الهی را که با بندگان صالح خود کرده، مییابد و لطف او را به ایشان میداند و چون از این مشرب جامی نوشید، هیچ حالی را بر این اختیار نمیکند و هیچ وقتی را از این خوشتر نمیدارد؛ زیرا در آن وقت بیواسطه در [[مناجات]] با پروردگار است».<ref> مصباح الشریعه، باب ۱۴، ص ۹۷-۱۰۰.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *آداب تلاوت | + | *"آداب تلاوت قرآن"، سروش وحی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۲۲. |
− | |||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
− | + | {{سنجش کیفی | |
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | }} | ||
[[Category:تلاوت قرآن]] | [[Category:تلاوت قرآن]] | ||
− | |||
[[رده:آداب و سنن]] | [[رده:آداب و سنن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۰۷
برای تلاوت قرآن کریم در قرآن و روایات، آداب ویژهای طرح شده است. آداب تلاوت قرآن را به صورت کلی میتوان به آداب ظاهری و آداب باطنی تلاوت قرآن تقسیم نمود.
آداب ظاهری تلاوت قرآن
- مسواک زدن؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر آن دستور داده است؛[۱]
- وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛[۲]
- استعاذه و پناهبردن به خداوند پیش از قرائت؛ قرآن کریم میفرماید: «وقتی قرآن میخوانی، از (شرّ) شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر». (سوره نحل، ۹۸)
- قرائت از روی قرآن؛ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «قرائت قرآن از روی مصحف بهترین اعمال امت من است».[۳]
- قرائت قرآن با صدای خوش؛ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن، صوت نیکو است».[۴]
- تلاوت قرآن همراه با ترتیل؛ قرآن میفرماید: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا»؛ (سوره مزمل، ۴) قرآن را با دقت و تأنّی بخوان.
آداب باطنی تلاوت قرآن
یادآوری عظمت کلام الهی
تذکر عظمت کلام خدا و علوّ مرتبه آن و یادآوردن فضل و لطف الهی بر خلق که چنین کلامی را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم بندگان خود نزدیک ساخته و کلام خود را لباس حروف پوشانیده تا مخلوقان را طاقت شنیدن آنها باشد.
اگر خداوند حقیقت جمال کمال کلام خود را به لباس حروف نمیپوشاند، نه عرش را توانایى شنیدن آن بود و نه ما تحت الثری؛ بلکه اجزایشان متلاشی می شد: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ»؛ اگر ما این قرآن را بر کوهی فرومیفرستادیم میدیدی آن را که ذلیل میشد و از هم شکافته میگردید. (سوره حشر، ۲۱)
یادآوری عظمت صاحب کلام
در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یادآورد که آنچه میخواند کلام بشر نیست؛ بلکه کلام خداوند علّام و خالق شمس و قمر است و بداند که در خواندن کلام او نهایت خطر است و همچنان که سزاوار نیست که بی طهارت دست بر جلد و ورق و کلمات آن مالند، همچنین بر زبانهای ناپاک که به کلمات ناشایست متکلم میگردند، سزاوار نیست که آن را بخوانند و دلهای آلوده به رذایل اخلاق را نشاید که به حول معانی آن بگردند.
باید در آن وقت، متذکر تعظیم کلام و متکلم باشد و اگر به جهت غفلت دل، به تعظیم متکلم مستحضر نباشد، ساعتی قبل از تلاوت، در صفات و افعال الهی تفکر نماید و مستحضر گردد که این کلام کسی است که از ثَرا تا به ثریا در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند. برخی غریق فضل و رحمت او و بعضی گرفتار سخط و سطوت اویند و جمیع اینها را هیچ قدر نیست در نزد آنچه محسوس نیست از عوالم مجردات. چون در این گونه تفکر کند، قلب او مستغرق عظمت الهی میگردد.
اندوه در هنگام تلاوت
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «به راستی قرآن همراه با حزن نازل شده است؛ بنابراین هنگامی که قرآن میخوانید گریه کنید و اگر گریه نکردید، حالت گریه به خود بگیرید».[۵]
حضور قلب
یعنی افکار دنیوی و وساوس باطل را در وقت تلاوت قرآن ترک کند و اندیشهاش متمرکز در کلام الهی باشد.
تدبر در معانی
تدبّر در معانى قرآن، امری غیر از حضور قلب است. خدای تعالی میفرماید: «أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»؛ آیا تفکر و تدبر در معانی قرآن نمیکنند یا بر دلهای ایشان قفلها زدهاند؟! (سوره محمد، ۲۴)
و اگر نتواند تدبر کند، مگر این که آیه را مکرر کند، سزاوار است تکرار کند. به این سبب بسیار بوده است که اکابر دین، آیات را تکرار میکردهاند. بسا بوده که در یک آیه، مدتی توقف میکردهاند.[۶]
توجه به حقیقت معنا
قاری قرآن تنها به تدبر در فهم معنی ظاهر اکتفا نکند؛ بلکه سعی کند تا حقیقت معنی بر او روشن شود. پس چون به آیهای رسد که مشتمل بر اسماء و صفات الهی است، مثل: «وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» یعنی: او شنوا و بیناست. (سوره شورى، ۱۱) یا مثل: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ»؛ اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر با جبروت و بزرگوار منزه و پاک از هر چه بر او شریک پندارند. (سوره حشر، ۲۳). در معانی این اسماء و صفات نیکو تأمل کند تا شاید که اسرار آنها بر او منکشف گردد.
و چون به آیاتى رسد که ذکر افعال الهی در آنها شده مانند خلقت آسمانها، زمینها، ملائکه، ستارگان، کوهها، حیوانات، نباتات، ابر، باد، باران و غیر اینها، پس عظمت و جلال الهی را یادآورد و در هر فعلی، فاعل آن را ملاحظه کند.
و چون به آیهای رسد که مشتمل بر وصف بهشت یا دوزخ یا غیر اینها از احوال آخرت است، متذکر این گردد که آنچه در این عالم است از نعمتها و بلاها، در پیش نعمت و بلای آخرت قدر محسوسی ندارد. پس از آن، به عظمت خدا پی برد و در دل از غیر او منقطع شود تا خداوند او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد و به نعیم و لذات آن برساند.
و چون به احوال انبیاء و آنچه برایشان وارد شده از ایذای امت و قتل و ضرب ایشان رسد، متذکر بینیازی و استغنای الهی گردد و رهنمون به این نکته گردد که اگر همه ایشان با امتهایشان هلاک میشدند، به قدر ذرهای در ملک او اثری ظاهر نمیشد و چون به آیهای رسد که بیان نصرت و یاری اهل حق در آن است، متذکر قدرت الهی و علو حق او گردد و همچنین در جمیع آیات وعده و وعید و امر و نهی.[۷]
رفع موانع فهم قرآن
تلاوت کننده قرآن خود را از آن چه مانع فهم معانی قرآن است، نگاه دارد و آن موانع چند امر است که به چند نمونه اشاره میشود: یکی جمود بر تفسیر ظاهر قرآن است. دیگری صرف همت و ذهن و فهم خود در تحقیق حروف و مخارج آن و سایر اموری که متداول میان قاریان است؛ زیرا همه تأمل را مقصور بر این کردن، مانع از فهمیدن معانی آن است. مانع سوم، اصرار بر گناهان ظاهری و باطنی و پیروی از شهوات است که باعث تاریکی دل و محرومی از کشف اسرار حقایق و تابیدن انوار معارف حقه است.[۸]
توجه به خطاب خداوند
قاری هر خطابی که در قرآن ملاحظه کند، باید چنان تصور کند که مقصود از آن خطاب اوست و هر قصه از قصص انبیاء را مشاهده نماید، جزم کند که مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست، نه محض قصه خوانی و حکایات؛ زیرا که جمیع قرآن، هدایت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمایی عالمیان است.
تأثیرپذیری دل
یکی دیگر از آداب باطنی آن است که دل خواننده قرآن متأثر شود به آثار آیات مختلفه پس در هنگام تلاوت قرآن، به حسب هر آیه حالات متفاوت برای او حاصل میشود؛ خوف، حزن، شادی، بهجت، بیم، امید، دلتنگی و گشادگی.
چون به آیهای رسد که مشتمل بر تهدید و وعید است، دل او مضطرب و از خوف مرتعش شود و صیحه زند که گویا از شدت بیم، قالب تهی میکند. یا چون به آیهای رسد که دلالت بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند، شاد و فرحناک گردد و هرگاه به وصف بهشت رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود و چون به شرح دوزخ رسد، علامات خوف در او پیدا گردد و چون به ذکر صفات جلال و جمال و اسماء خداوند متعال رسد، فروتنی کند و به یاد عظمت و کبریای او افتد و امثال اینها.
مقصود کلی از تلاوت قرآن، حصول همین حالات است که در دل پدید آید و عمل به آن لازم است و الا فقط جنبانیدن زبان، امر سهلی است.[۹]
رشد و تعالی روحی
از آداب تلاوت آن است که در تلاوت قرآن، حال او در ترقی باشد؛ زیرا درجات تلاوت کنندگان که از غافلین نیستند و از مرتبه غفلت بیرون آمدهاند، سه گونه است:
مرتبه اول: که پستتر است، آن است که خود را چنان تصور کند که در حضور پروردگار ایستاده و قرآن میخواند و خدای تعالی به او نظر میکند و کلام او را میشنود و در این وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است.
مرتبه دوم: چنان در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود به او خطاب میکند و سخن میگوید و امر و نهی میکند و مقام او در این وقت، مقام هیبت و حیا و گوش دادن و شنیدن است.
مرتبه سوم: مطلقاً ملتفت خود و تلاوت خود نباشد؛ بلکه همه همت او مقصور بر صاحب کلام باشد و فکر او منحصر در او باشد؛ به نحوی که گویا مستغرق مشاهده جمال او است و او را پروای غیر او نیست. و این درجه «مقربین» و «صدیقین» است. و پیش از این دو درجه، درجه «اصحاب یمین» است و غیر اینها درجات غافلین است.
حضرت سیدالشهداء علیه السلام و روحی فداه اشاره به مرتبه سیم فرموده است: «الذی تجلّی لعباده فی کتابه بل فی کل شیء و اراهم نفسه فی خطابه بل فی کل نور و فیء؛ برای بندگان خود در کتاب خود تجلی کرد؛ بلکه در هر چیزی، و نمود خود را به ایشان در خطاب خود؛ بلکه در هر نور و سایه.[۱۰]
مروی است که: به حضرت امام صادق علیه السلام در نماز حالتی روی داد که بیهوش بر زمین افتاد، و چون به هوش آمد، از سبب آن پرسیدند. فرمود: آیه را مکرر کردم بر دل خود تا گویا آن را از صاحب کلام شنیدم و چشمم را طاقت معاینه قدرت او نماند».[۱۱]
خود را از گناهکاران بشمارد
از حول و قوه خود بری شود و به چشم رضا و خوبی خود را نبیند. پس هرگاه به آیهای رسد که مشتمل بر وعد و مدح نیکان باشد، خود را از زمره ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد؛ بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان ملحق سازد. چون به آیهای رسد که مشتمل بر مذمت گناهکاران و مقصرین باشد، خود را به نظر درآورد و چنان تصور نماید که خود مخاطب به این آیه است.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به این نکته اشاره فرموده است که در وصف متقین میفرماید که: «چون به آیهای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف، گوشهای دل خود را بر آن میدارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن جهنم به گوشهای ایشان میرسد».[۱۲]
تلاوت با حالت خشوع
قرآن میفرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده، خاشع گردد؟». (سوره حدید، ۱۶)
و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که: «قاری قرآن، محتاج به سه چیز است: دلی خاشع، و بدنی فارغ و مکانی خلوت؛ زیرا هرگاه دل او خاشع باشد شیطان از او میگریزد. چون بدن او از مشاغل فارغ باشد، دل او متوجه قرآن خواندن می شود و عارضهای عارضش نمیشود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم سازد. چون در مکان خلوتی باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس میگیرد و حلاوت خطابهای الهی را که با بندگان صالح خود کرده، مییابد و لطف او را به ایشان میداند و چون از این مشرب جامی نوشید، هیچ حالی را بر این اختیار نمیکند و هیچ وقتی را از این خوشتر نمیدارد؛ زیرا در آن وقت بیواسطه در مناجات با پروردگار است».[۱۳]
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۳.
- ↑ ر.ک: بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۰، حدیث ۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۰۲.
- ↑ کافی، ج ۲، ص ۶۱۵.
- ↑ جامع الاخبار، ص ۵۷. بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۱۰ و ۲۱۶.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۲.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۲-۳۷۳.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۴.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۵.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۳۷۷.
- ↑ محجه البیضاء، ج ۲، ص ۲۴۸؛ احیاء العلوم، ج ۱، ص ۲۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه ۱۸۴، ص ۶۱۳.
- ↑ مصباح الشریعه، باب ۱۴، ص ۹۷-۱۰۰.
منابع
- "آداب تلاوت قرآن"، سروش وحی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۲۲.