مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آمنه بنت وهب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
«آمنه» دختر وهب بن عبدمناف مادر [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه وآله است. او از نظر نسب، [[حیا]] و ادب و پاکی از زنان بافضيلت [[قريش]] بود. آمنه، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر پدرش، عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد. او در بازگشت از این سفر، در محلی به نام «[[ابواء]]» در نزدیکی [[مدینه]] درگذشت و همانجا دفن شد.  
+
'''«آمنه بنت وهب»''' همسر [[عبدالله بن عبدالمطلب]] و مادر [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] (صلی الله علیه وآله) است. او از نظر نسب، [[حیا]] و [[ادب]] و پاکی، از زنان بافضیلت [[قریش]] بود. آمنه در سال هفتم پس از [[عام الفیل]]، در محلی به نام «[[ابواء]]» در نزدیکی [[مدینه]] درگذشت و همانجا مدفون شد. [[شیعه]] براساس روایات متعدد معتقد است که «آمنه»، [[ایمان]] به [[توحید]] داشت و نمی‌توان به [[شرک]] و ناپاکی او قائل شد.  
 +
==زندگی‌نامه==
 +
===ولادت و نسب===
 +
آمنه دختر «وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب» و مادرش «بَرَّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار بن قصی بن کلاب» است.<ref> ریاحین الشریعه، ذبیح الله  محلاتی، ج ۲، ص ۳۸۶.</ref> او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود. گفته‌اند که سرپرستی آمنه را عمویش «وهیب بن عبدمناف» به عهده داشته است. 
  
==نام و نسب==
+
لازم به ذکر است که نسب "[[عبدالله بن عبدالمطلب]]"<ref>عبدالله بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب.</ref> و "آمنه" در "کلاب بن مرّه" جمع می‌شوند و بهم می‌رسد. طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت) گفته‌اند، بایستی هم سنّ عبدالله، و‌ ۲۴ سال پیش از [[عام الفیل|عام‌الفیل]] (۵۴۶ م) زاده شده باشد.
آمنه دختر وهب بن عبدمناف است و مادرش «بَرَّه»  نام دارد.<ref> رياحين الشريعه، ذبيح الله  محلاتي، ج 2، ص 386.</ref> اين دو بزرگوار در نسب به كلاب بن  مره بن كعب بن  لوي مي رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو و پسرعمو بوده اند.  
 
  
پدرش وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالداربن قصی بن کلاب بوده است.  
+
از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان [[ازدواج]] او و پس از آن مربوط می‌شود.  
==ويژگي‌های آمنه==
+
===ازدواج آمنه با عبدالله===
شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در آن زمان، از نظر نسب و ازدواج، بافضيلت ترين دختران قريش بود».<ref> مادر پيامبر، دكتر بنت الشاطي، ترجمه دكتر احمد بهشتي، ص 99.</ref> [[عبدالمطلب]]، قبل از خواستگاري از آمنه، نزد پسرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، آمد و چنين گفت: «آمنه دختري است از خويشان تو و در [[مكه]] مانند او دختري نيست» و سپس فرمود: «فَواللّه  ما في بنات اهل مكّة مثلها لانّها محتشمةٌ في نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَيّنَةٌ»؛<ref> بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 99.</ref> [[سوگند]] به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دختري مثل او (آمنه) نيست. زيرا او با حيا و ادب است و نفسي پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دين باور است.
+
بر پایه روایتی، آمنه ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر [[چاه زمزم]] و یک سال پس از فدیه دادن [[عبدالمطلب]] برای [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، به همسری عبدالله درآمد ([[ازدواج عبدالله با آمنه]]). پس از آن که عبدالمطلب با دادن صد شتر فرزندش عبدالله را از قربانی شدن نجات داد، دست او را گرفته به خانه "وهب‌ بن عبدمناف" رفت و دختر او آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. پدر آمنه با این [[ازدواج]] موافقت نمود و بدین وسیله آمنه یک سال قبل از [[عام الفیل|عام‌الفیل]] به همسری عبدالله درآمد.  
  
'''دين باوری (دَيَّنة):''' مورخان و پژوهشگران [[شيعه]] بر اين باورند كه پدران و مادران پيامبر [[ايمان]] داشتند. آن‌ها براي اثبات اين مطلب به سخن پيامبر صلی الله علیه و آله استناد كرده اند كه مي فرمايد: «لم يزل ينقلني اللّه  من اصلاب الشامخه الي الارحام المطّهرات حتي اخرجني الي عالمكم هذا ولم يدسنني دنس الجاهلية؛<ref> رياحين الشريعه، ج 2، ص 388.</ref> خداوند همواره مرا از پشت‌هاي پاك به رحم‌هاي پاك منتقل مي ساخت تا اين كه به اين دنياي شما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكي‌هاي جاهليت آلوده نشدم».
+
عبدالمطلب در همان مجلس از "هاله" دختر عموی آمنه برای خودش خواستگاری نمود و بدین ترتیب ازدواج عبدالله و عبدالمطلب همزمان و در یک مجلس صورت گرفت. از‌ هاله، "[[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]]" و از آمنه [[حضرت محمد]] متولد شدند.
  
از اين [[حديث]] شريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكي وجود آمنه و طهارت فكري او ثابت مي شود. بسياري از دانشمندان [[اهل سنت]] ايمان آمنه را بيان كرده، براي اثبات اين امر از روايت زير استفاده كرده اند: «كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خوانده ام كه [[فرشتگان]]، جز براي مريم و آمنه بنت وهب براي ولادت هيچ پيامبري به زمين نيامدند و جز براي مريم و آمنه، براي هيچ زني حجاب‌هاي بهشتي را برپا نساختند». <ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
+
آمنه در ۵۴ یا ۵۳ سال قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) را به دنیا آورد. روایت شده است که در دوران بارداری در خواب دید که نوری از وی ساطع گشت، و نیز روایت کرده‌اند که در عالم رؤیا به وی خبر داده شد که فرزند وی پیامبر امت خواهد شد.
  
«واقدي» و گروهي از دانشمندان [[اهل سنت]]، پس از ذكر [[حديث]] فوق، مي گويند: خداوند متعال هرگز زن كافره را در برابر زن باايماني مانند مريم علیهاالسلام قرار نمي دهد. اگر آمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم علیهاالسلام براي او به وجود نمي آمد. زيرا بين ايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمي شوند.<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref>
+
عبدالله و آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل با هم ازدواج کردند و حدود یک سال با هم زندگی مشترک داشتند. بعد از مدت کوتاهی از آغاز زندگی مشترک، عبدالله به همراه کاروان تجاری به [[شام]] و غزه رفت. او در راه بازگشت به سمت [[مکه]] در حالی که بیمار بوده در شهر [[مدینه]] نزد دایی‌های خود از قبیله «بنی‌النجار» ماند. همچنین گفته شده عبدالمطلب او را برای خرماچینی و خرید خرما یا برای دیدار دایی‌های خود به مدینه فرستاد.<span class="tooltiptext"></span>به هر حال اهل کاروان خبر بیماری عبدالله را به پدرش رساندند. عبدالمطلب نیز پسر بزرگ خود "حارث" را جهت کسب اطلاع از حال عبدالله به مدینه فرستاد. حارث چون به مدینه رسید، متوجه شد که عبدالله از دنیا رفته و در خانه مردی از بنی‌النجار به نام "نابغه" دفن شده است.<ref>زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.</ref> او هنگام مرگ ۳۰ ساله بود. بعضی سن او را هنگام مرگ ۲۵ یا ۲۸ سال نیز گفته‌اند.<span class="tooltiptext"></span>
[[شيخ صدوق]] نيز در «[[اعتقادات صدوق (کتاب)|اعتقادات]]» خود مي فرمايد: «اعتقادنا في آباء النّبي انّهم مسلمون من آدم الي ابيه و اباطالب و كذا آمنة بنت وهب امّ رسول اللّه  صلی الله علیه و آله؛ اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبداللّه  و ابوطالب و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند».
 
  
[[امام صادق]] علیه السلام نيز مي فرمايد: [[جبرئيل]] بر پيامبر نازل شد و گفت: اعتقاد ما اين است كه پدران پيامبر صلی الله علیه و آله از آدم تا عبدالله  و [[ابوطالب]] و همچنين آمنه، مادر پيامبر، مسلم بوده اند.
+
===ولادت پیامبر===
  
{{متن حدیث|«يا محمد ان الله  جل جلاله يقرئك السلام و يقول اني قد حرمت النار علي صلب انزلك و بطنٍ حملك و حجرٌ كفلك»}}<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> ؛ اي محمد، خداوند تعالي بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتي كه تو را فرود آورد و بطني كه حامل تو بود و دامني كه تو را تربيت كرد، حرام كردم».
+
آمنه، [[حضرت محمد]] (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) را در ماه «[[ربیع الاول]]» در سالی که آن را «[[عام الفیل]]» خواندند به دنیا آورد.<ref>أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۲۱۸</ref>  
[[علامه مجلسى|علامه مجلسي]] مي نويسد: اين خبر دلالت بر ايمان عبدالله  و آمنه و ابوطالب دارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمي شد.
 
  
'''محجوب و باحيا (محتشمه):'''
+
[[عبدالله بن عبدالمطلب]] بنابر گفتۀ مشهور، پیش از ولادت حضرت محمد درگذشته بود، اما بنابر اقوال دیگر، وفات او اندکی پس از ولادت پیامبر اکرم رخ داده است. از عبدالله کنیزی به نام "[[ام ایمن|ام ایمن]]" و ۵ شتر نر و تعدادی گوسفند به پیامبر اکرم به [[ارث]] رسید.‌ ام ایمن، پرستاری رسول اکرم  را بر عهده داشت.
  
ويژگي ديگر اين بانوي بزرگوار [[حيا]] و [[ادب]] اوست كه با واژه «محتشمه» در ميان عرب شناخته شده بود. در كتب لغت اين واژه را اين گونه تعريف كرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعني الانقباض والاستحياء والحشمة الحياءُ والادب»؛<ref> بحارالانوار، ج 15، ص 117 </ref> احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناي گرفته بودن و حياداشتن است. حشمت به معناي ادب و حيا است و زيباترين صفتي است كه بانوان كريمه مي توانند داشته باشند و در سايه آن آسودگي جسمي و رواني يابند.
+
آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام [[حلیمه|حلیمه سعدیه]] سپرد و او آن حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمد را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود.<ref>زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج۱، ص۱۰۶-۱۱۰.</ref> پس از مدتی حلیمه سعدیه محمد را به نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرد. از آن پس محمد در کنار مادر و جد خود عبدالمطلب زندگی می‌کرد.
جريان خواستگاري فاطمه، همسر [[عبدالمطلب]]، از آمنه و آن‌چه در اين مجلس به وقوع پيوست حيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مي دهد: زماني كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن  عبدمناف آمد، آمنه در مقابل او ايستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامي داشت. وقتي فاطمه نيكي‌هاي آمنه را ديد، به مادرش گفت: «من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمي كردم چنين با حسن و كمال باشد».<ref> همان، ص 100 و 99.</ref>
 
  
سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيح ترين زن [[مكه]] يافت. آنگاه از جاي برخاست، نزد عبدالله  شتافت و گفت: فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مي پسندم...
+
===وفات آمنه===
 +
آمنه بنت وهب، در سال هفتم پس از [[عام الفیل]]، فرزندش محمد را برای زیارت قبر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به [[مدینه]] برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در [[ابواء]] در سی سالگی از دنیا رفت و در همان‌جا مدفون شد.<ref>نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.</ref>
  
'''فرزانگی و فرهيختگي (عاقله):'''
+
==ویژگی‌های آمنه==
 +
شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در زمان خود، از نظر نسب و ازدواج، بافضیلت ترین دختران [[قریش]] بود.<ref> مادر پیامبر، دکتر بنت الشاطی، ترجمه دکتر احمد بهشتی، ص ۹۹.</ref> [[عبدالمطلب]]، قبل از خواستگاری از آمنه، نزد پسرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، آمد و چنین گفت: «آمنه دختری است از خویشان تو و در [[مکه]] مانند او دختری نیست» و سپس فرمود: «فَوَاللّه  ما فی بنات اهل مکة مثلها لانّها محتشمةٌ فی نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَینَةٌ»؛<ref> بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref> [[سوگند]] به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او (آمنه) نیست. زیرا او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است.
  
عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است. آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال کم نظير بود. سخن اين بانوي بزرگ در هنگام [[مرگ]]، نشان دهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله مي گويد: هر زنده اي مي ميرد، هر تازه اي كهنه مي شود، هر گروهي فاني مي شود و من مي ميرم؛ اما ياد من هميشه هست. من خير به جاي گذاشتم و مولود مطهري (چون تو) زادم.<ref> رياحين الشريعه، ج 2، ص 387.</ref>
+
'''دین باوری (دَینة):'''
  
'''فصاحت و بلاغت (اديبه):'''
+
مورخان و پژوهشگران [[شیعه]] بر این باورند که پدران و مادران پیامبر [[ایمان]] داشتند. آن‌ها برای اثبات این مطلب به سخن [[پیامبر]] صلی الله علیه وآله استناد کرده اند که می فرماید: «لم یزل ینقلنی اللّه  من اصلاب الشامخه الی الارحام المطّهرات حتی اخرجنی الی عالمکم هذا ولم یدسننی دنس الجاهلیة؛<ref> ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref> خداوند همواره مرا از پشت‌های پاک به رحم‌های پاک منتقل می ساخت تا این که به این دنیای شما آمدم و هرگز به افکار و ناپاکی‌های جاهلیت آلوده نشدم».
  
از ديگر صفات دختر شايسته مكه شيريني بيان و گويايي كلام اوست. اشعار زيبايي كه از او به جاي مانده، گواه درستي اين سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله چنين سرود:
+
از این [[حدیث]] شریف، که با عبارات مختلف بیان شده است، پاکی وجود آمنه و طهارت فکری او ثابت می شود. بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] ایمان آمنه را بیان کرده، برای اثبات این امر از روایت زیر استفاده کرده اند: «کعب الاحبار به معاویه گفت: من در هفتاد و دو کتاب خوانده ام که [[فرشتگان]]، جز برای [[مریم]] و آمنه بنت وهب برای ولادت هیچ پیامبری به زمین نیامدند و جز برای مریم و آمنه، برای هیچ زنی حجاب‌های بهشتی را برپا نساختند». <ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷ </ref>
  
ان صَحَّ ما ابصرتُ في المنام * فانْتَ مبعوثٌ علي الانام
+
[[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] و گروهی از دانشمندان [[اهل سنت]]، پس از ذکر [[حدیث]] فوق، می گویند: خداوند متعال هرگز زن کافره را در برابر زن باایمانی مانند مریم علیهاالسلام قرار نمی دهد. اگر آمنه ایمان نداشت، هرگز مقامات مریم علیهاالسلام برای او به وجود نمی آمد. زیرا بین ایمان و کفر فاصله بسیار است و هرگز این دو جمع نمی شوند.<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷ </ref>
  
من عند ذي الجلال والاكرام * تبعث في الحِّل و في الحرام
+
[[شیعه]] نیز براساس روایات بسیاری‌ -که در آن‌ها تأکید شده خداوند حملِ [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ را در بهترین رحم قرار داده و آن را از آتش [[جهنم]] دور داشته-، بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم [[اسلام]] و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ همچنین طبق آیه ۲۱۹ [[سوره شعراء]] {{متن قرآن|«و تَقَلُّبَک فِی السّاجِدینَ»}} معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛ بنابراین نمی‌توان به [[شرک]] و ناپاکی آمنه عقیده داشت.
  
تُبَعثُ بالتحقيق والاسلام * دين ابيك البّر ابراها
+
[[شیخ مفید]] در [[اوائل المقالات (کتاب)|أوائل المقالات]]، نقل کرده است: «پیامبر فرمود: خداوند پیوسته مرا در رحم مادران پاکیزه قرار داد تا از مادرم آمنه به دنیا آمدم». او در ادامه می‌گوید: «بین اصحاب ما، [[اجماع]] است بر این که آمنه دختر وهب، [[ایمان]] به [[توحید]] داشت و در زمره مؤمنین محشور می‌شود».<ref>اوائل المقالات، مفید، ص۴۶.</ref>
  
فاللّه  انهاك عن الاصنام * ان لاتو اليها مع الاقوامَ.<ref> همان.</ref>
+
[[شیخ صدوق]] می‌گوید: «اعتقادنا فی آباء النبی (ص) انهم مسلمون من آدم إلى أبیه عبدالله و ان اباطالب کان مسلما و آمنة بنت وهب بن عبد مناف ام رسول الله (ص) کانت مسلمة»؛<ref>اعتقادات صدوق، ص۱۱۰.</ref> بنابر عقیده امامیه، همه پدران پیامبر، از [[حضرت آدم]] تا [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و [[ابوطالب]] (عموی پیامبر) و آمنه (مادر حضرت محمد (ص)) خداپرست بودند.
  
معناي شعر به اختصار چنين است: اگر خوابي كه ديدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهي شد. از طرف خداوندي كه داراي جلال و اكرام است. براي بيان [[حلال]] و [[حرام]] مبعوث مي شوي. براي حق گويي و [[اسلام]] كه دين پدرت ابراهيم است، برانگيخته مي شوي. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پيروي خويشان بازداشت.
+
[[علامه مجلسی]] پس از نقل حدیث «یا محمد إن الله  جلّ جلاله یقرئک السلام و یقول انی قد حرمت النار علی صلب انزلک و بطنٍ حملک و حجرٌ کفلک»؛ (ای محمد، خداوند تعالی بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتی که تو را فرود آورد و بطنی که حامل تو بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کردم) می نویسد: این خبر دلالت بر ایمان عبدالله و آمنه و ابوطالب دارد؛ زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمی شد.<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷ </ref>
  
'''پاكی و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه):'''
+
وی همچنین در جایی دیگر می‌گوید: [[اجماع]] علمای [[امامیه]] بر این است که پدر و مادر حضرت رسول الله (ص) و همه اجداد آن حضرت تا حضرت آدم (ع)، همه مسلمان بودند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته و شبهه‌ای در نسب آن حضرت و پدران و مادران او نبوده است.<ref>حیوة القلوب، مجلسی، ج۳، ص۵۱.</ref>
  
پاكي و طهارت آمنه بر اهل [[مكه]] پوشيد نبود. اين طهارت به مناسبت‌هاي مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصيف اين بانوي كريمه چنين نوشته اند: «انّها كان وجُهها كفلقة القمر المضيئة و كانت من احسن النساء جمالاً و كمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا<ref> خصايص فاطميه، ملاباقر واعظ كجوري، ص 292.</ref>؛ به درستي كه چهره اش (آمنه) مثل ماه نوراني بود، در زيبايي و كمال از بهترين زنان بشمار مي آمد و از نظر صفات و دودمان نيز از بهترين ها بود. او هم پاكيزگي ظاهري داشت و هم پاكي معنوي».
+
'''محجوب و باحیا (محتشمه):'''
  
از صفات برجسته ديگر اين بانو ساده زيستي و دوري از جلوه هاي مادي است. به گونه اي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مي فرمايد: «انّما انا ابن امرأة من قريش تأكل القديد<ref> همان، ص 18.</ref>؛ همانا من فرزند زني از قريشم كه گوشت خشكيده مي خورد».
+
ویژگی دیگر این بانوی بزرگوار [[حیا]] و [[ادب]] اوست که با واژه «محتشمه» در میان عرب شناخته شده بود. در کتب لغت این واژه را این گونه تعریف کرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعنی الانقباض والاستحیاء والحشمة الحیاءُ والادب»؛<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷ </ref> احتشام از حشمت گرفته شده است و به معنای گرفته بودن و حیاداشتن است. حشمت به معنای ادب و حیا است و زیباترین صفتی است که بانوان کریمه می توانند داشته باشند و در سایه آن آسودگی جسمی و روانی یابند.
==ازدواج آمنه با عبدالله==
+
جریان خواستگاری فاطمه، همسر [[عبدالمطلب]]، از آمنه و آن‌چه در این مجلس به وقوع پیوست حیا و ادب این دختر برگزیده عرب را نشان می دهد: زمانی که همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن  عبدمناف آمد، آمنه در مقابل او ایستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه نیکی‌های آمنه را دید، به مادرش گفت: «من پیشتر آمنه را دیده بودم، فکر نمی کردم چنین با حسن و کمال باشد».<ref> همان، ص ۱۰۰-۹۹.</ref>
[[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] در «اثبات الوصیه» جریان [[ازدواج]] آمنه بنت وهب با [[عبدالله بن عبدالمطلب]] را چنین نقل می کند:
 
روزى عبداللّه به پدر خود [[عبد المطّلب]] گفت: اى پدر! من در خواب ديدم كه از مكه خارج شدم و ديدم كه دو نور از پشت من خارج گرديد، يكى از آن دو نور مشرق را فرا گرفت و ديگرى مغرب را و آن نور به كمتر از يك چشم به هم‏ زدن در پشت من دور زد، عبد المطلب فرمود: اگر خواب تو راست باشد بهترين مردم عالم از پشت تو خارج خواهد شد.
 
  
عبداللّه مدتى را در همين حال بود و زنان [[قريش]] را آرزوئى جز وصال آن حضرت نبود. بعد از آن تعداد هفتاد نفر از علماى [[يهود]] اهل [[شام]] بسوى عبداللّه حركت كردند و هم قسم شدند كه تا عبداللّه را نكشند خارج نشوند.
+
'''فرزانگی و فرهیختگی (عاقله):'''
  
در يكى از روزها كه حضرت عبداللّه به تنهائى براى شكار خارج گرديد و علماى يهود آن بزرگوار را در خلوتگاهى بدست آوردند آن حضرت را محاصره كردند كه او را بكشند، وقتى كه وهب بن عبدمناف كه پدر آمنه مادر رسول خدا باشد، اين منظره را مشاهده كرد، حس حمايت او بجنبش افتاد و گفت: هفتاد نفر يك نفر از اهل مكه را محاصره كنند كه معين و ناصرى ندارد؟ من حتما او را يارى مينمايم.
+
عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است. آمنه عقیله عرب، در فهم و کمال کم نظیر بود. سخن این بانوی بزرگ در هنگام [[مرگ]]، نشان دهنده میزان خرد و درک اوست. او به فرزندش [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله می گوید: هر زنده ای می میرد، هر تازه ای کهنه می شود، هر گروهی فانی می شود و من می میرم؛ اما یاد من همیشه هست. من خیر به جای گذاشتم و مولود مطهری (چون تو) زادم.<ref> ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۷.</ref>
  
آنگاه وهب بن عبدمناف از محل خود براى يارى كردن عبداللّه حمله كرد، همين‏كه وهب متوجه شد مردانى را كه شباهت بمردان دنيا نداشتند ديد كه از آسمان بر زمين نازل شدند و بر علماى يهود حمله كرده آنان را قطعه ‏قطعه كردند. موقعى كه وهب اين منظره را مشاهده كرد نزد زوجه خود مراجعت كرده او را از اين جريان خبردار نمود و گفت: برو نزد عبدالمطلب و دختر خود را بآن حضرت براى پسرش عبداللّه عرضه كن! شايد عبداللّه عليه السّلام دختر ما را تزويج نمايد قبل از آنكه مردم ديگر بر ما سبقت بگيرند و حسرت و مصيبت بزرگ آن نصيب ما گردد.
+
'''فصاحت و بلاغت (ادیبه):'''
  
زوجه وهب نزد حضرت عبد المطّلب آمد و دختر خود را كه آمنه باشد بر آن بزرگوار عرضه كرد. عبد المطّلب فرمود: حقا دخترى را براى پسر من معرفى كردى كه در ميان زنان غير از او كسى براى فرزند من صلاح نيست. پس عبد المطّلب عليه السّلام آمنه بنت وهب را براى حضرت عبد اللّه تزويج نمود و تعداد صد ناقه قرمز را براى او مهريه كرد. همين‏كه عبد اللّه عليه السّلام زوجه خود آمنه را به خانه خود آورد زنان قريش مريض شدند و عده زيادى از زنان قريش و غير آنان از اندوه اينكه عبد اللّه با آنان ازدواج نكرد از دنيا رفتند.<ref>ترجمه إثبات الوصية، ص195</ref>
+
از دیگر صفات دختر شایسته مکه شیرینی بیان و گویایی کلام اوست. اشعار زیبایی که از او به جای مانده، گواه درستی این سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله چنین سرود:
  
==ولادت پیامبر==
+
ان صَحَّ ما ابصرتُ فی المنام * فانْتَ مبعوثٌ علی الانام
عبدالله چند روز پس از ازدواج با آمنه، به سفر تجاری رفت و در راه بازگشت، در [[یثرب]] از دنیا رفت.<ref>زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.</ref> آمنه [[حضرت محمد]] را در ماه «[[ربیع الاول]]» در سالی که آن را بخاطر واقعه [[اصحاب فیل]]، «[[عام الفیل]]» خواندند به دنیا آورد.<ref>أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1، ص218</ref> آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام [[حلیمه]] سپرد و او آن حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمد صلی الله علیه وآله را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود.<ref>زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج1، ص106 تا 110</ref>
 
  
==وفات آمنه==
+
من عند ذی الجلال والاکرام * تبعث فی الحِّل و فی الحرام
آمنه، در سال هفتم پس از [[عام الفیل]]، فرزندش، محمد را برای زیارت قبر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از [[قبیله بنی‌نجار|بنی‌نجار]] بودند، به [[مدینه]] برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در [[ابواء]] از دنیا رفت<ref>نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.</ref>
 
  
مادر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) "آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب" می‌باشد که "عبدالله" و "آمنه" در "کلاب" جمع می‌شوند (نسبشان بهم می‌رسد.) پدرش «وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب» و مادرش «برّة بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار بن قصی بن کلاب» بوده است. گفته‌اند که سرپرستی او را عمویش «وهیب بن عبدمناف» به عهده داشته است.
+
تُبَعثُ بالتحقیق والاسلام * دین ابیک البّر ابراها
  
<sup>[۲]</sup><span class="tooltiptext"></span>
+
فاللّه انهاک عن الاصنام * ان لاتو الیها مع الاقوام.<ref> همان.</ref>
  
<sup>[۳]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/44813/1/102/%D9%88%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%87%D9%92%D8%A8%D9%8C]<span class="outlink"></span></span>
+
معنای شعر به اختصار چنین است: اگر خوابی که دیدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهی شد. از طرف خداوندی که دارای جلال و اکرام است. برای بیان [[حلال]] و [[حرام]] مبعوث می شوی. برای حق گویی و [[اسلام]] که دین پدرت ابراهیم است، برانگیخته می شوی. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پیروی خویشان بازداشت.
  
عبدالله بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرّة قرشیه که مادرش فاطمه بنت عمرو بن عائد بن عبدالله بن عمر ابن فخروم است و پدر بزرگوار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد. به زمان تولد این دو بزرگوار در منابع تاریخی اشاره نشده؛ ولی با توجه به اینکه وفات عبدالله در سال «عام‌الفیل» بوده و آمنه نیز ۷ سال بعد از عام‌الفیل در سن ۳۰ سالگی از دنیا رفته، پس زمان تولد ایشان نیز حدود ۲۳ سال قبل از عام‌الفیل می‌باشد.
+
'''پاکی و طهارت (طاهره، مطهره، عفیفه):'''
  
[ویرایش]
+
پاکی و طهارت آمنه بر اهل [[مکه]] پوشید نبود. این طهارت به مناسبت‌های مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصیف این بانوی کریمه چنین نوشته اند: «انّها کان وجُهها کفلقة القمر المضیئة و کانت من احسن النساء جمالاً و کمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا<ref> خصایص فاطمیه، ملاباقر واعظ کجوری، ص ۲۹۲.</ref>؛ به درستی که چهره اش (آمنه) مثل ماه نورانی بود، در زیبایی و کمال از بهترین زنان بشمار می آمد و از نظر صفات و دودمان نیز از بهترین ها بود. او هم پاکیزگی ظاهری داشت و هم پاکی معنوی».
----او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود.  
 
  
<sup>[۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
+
از صفات برجسته دیگر این بانو ساده زیستی و دوری از جلوه های مادی است. به گونه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «انّما انا ابن امرأة من قریش تأکل القدید<ref> همان، ص ۱۸.</ref>؛ همانا من فرزند زنی از قریشم که گوشت خشکیده می خورد».
 
 
<sup>[۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت ) گفته‌اند،
 
 
 
<sup>[۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
بایستی هم سنّ عبدالله، و‌بیست و چهار سال پیش از عام‌الفیل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می‌شود. بر پایه روایتی، وی ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطّلب برای عبدالله، به همسری او درآمد.
 
 
 
<sup>[۷]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۸]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
پس از ازدواج ، در سه روزی که عبداللّه با او بود، باردار شد.
 
 
 
<sup>[۹]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/95/%D9%8A%D9%8E%D9%83%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8F]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
<sup>[۱۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
دوران بارداری آمنه، برخلاف آن‌چه بر دیگر زنان می‌گذشت، به آسانی سپری شد
 
 
 
<sup>[۱۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۱۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/78/%D9%81%D9%8E%D8%A7%D9%86%D9%92%D8%B7%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%82%D9%8E]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
<sup>[۱۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
و کودکش را بی‌مشقّت، بر زمین نهاد.
 
 
 
<sup>[۱۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/79/%D9%88%D9%8E%D9%87%D9%8E%D8%B0%D9%8E%D8%A7]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
از او چنین نقل شده است که وقتی حامله بودم، نوری از من ساطع شد که با آن قصرهای بُصری در سرزمین شام را دیدم و سوگند به خدا! هرگز حملی سبک‌تر و راحت‌تر از آن را در کسی ندیده بودم.
 
 
 
<sup>[۱۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
در زمان حاملگی، بشارت یافت که تو سرور امّت را بارداری و هر گاه زاده شد، بگو: «او‌را از شر حسد ورزان به خدای واحد می‌سپارم» و او را محمد بنام.
 
 
 
<sup>[۱۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۱۷]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۱۸]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
براساس روایتی دیگر، او فرمان یافت تا کودک را احمد بنامد.
 
 
 
<sup>[۱۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
وقتی کودک متولد شد، چون پدرش پیش از این، در بازگشت از سفر تجاری شام، در مدینه در گذشته بود
 
 
 
<sup>[۲۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۲۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۲۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
یا بنا به روایتی هنوز در سفر بود و دو ماه
 
 
 
<sup>[۲۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
و به قولی بیست و هشت ماه
 
 
 
<sup>[۲۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ کودک پیغام داد تا برای دیدن کودک بیاید؛ سپس او را از امور خارق‌العاده‌ای که در دوران حمل و زایمان دیده بود، آگاه کرد.
 
 
 
<sup>[۲۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۲۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
[ویرایش]
 
----پس از آن که "عبدالمطلب" با دادن صد شتر فرزندش عبدالله را از قربانی شدن نجات داد، دست او را گرفته به خانه "وهب‌ بن عبد مناف" رفت و دختر او آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. پدر آمنه با این ازدواج موافقت نمود و بدین وسیله آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل به همسری عبدالله در آمد. عبدالمطلب در همان مجلس از "هاله" دختر عموی آمنه برای خودش خواستگاری نمود و بدین ترتیب ازدواج عبدالله و عبدالمطلب همزمان و در یک مجلس صورت گرفت. از‌هاله "حمزه" و از آمنه رسول گرامی اسلام متولد شدند.
 
 
 
<sup>[۲۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40171/1/28/%D9%81%D8%AE%D8%B7%D8%A8]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
آمنه در میان قریش بافضیلت‌ترین و پاکدامن‌ترین زنان بود. او به باهوشی و حسن بیان در میان قریش مشهور بود.
 
 
 
<sup>[۲۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/44813/1/102/%D9%88%D9%8E%D8%B4%D9%8E%D8%B1%D9%8E%D9%81%D9%8B%D8%A7]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
[ویرایش]
 
----آمنه در ۵۴ یا ۵۳ سال قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت، حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به دنیا آورد. روایت شده است که در دوران بارداری در خواب دید که نوری از وی ساطع گشت، و نیز روایت کرده‌اند که در عالم رؤیا به وی خبر داده شد که فرزند وی پیامبر امت خواهد شد.
 
 
 
[ویرایش]
 
----عبدالله و آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل با هم ازدواج کردند و حدود یک سال با هم زندگی مشترک داشتند. بعد از مدت کوتاهی از آغاز زندگی مشترک بین عبدالله و آمنه، عبدالله به همراه کاروان تجاری به «شام» و «غزه» رفت. او در راه بازگشت به سمت مکه در حالی که بیمار بوده در شهر مدینه نزد دایی‌های خود از قبیله «بنی‌النجار» ماند. همچنین گفته شده عبدالمطلب او را برای خرماچینی و خرید خرما یا برای دیدار دایی‌های خود به مدینه فرستاد.
 
 
 
<sup>[۲۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
به هر حال اهل کاروان خبر بیماری عبدالله را به پدرش رساندند. عبدالمطلب نیز پسر بزرگ خود "حارث" را جهت کسب اطلاع از حال عبدالله به مدینه فرستاد. حارث چون به مدینه رسید، متوجه شد که عبدالله از دنیا رفته و در خانه مردی از بنی‌النجار به نام "نابغه" دفن شده است. او هنگام مرگ ۳۰ ساله بود. بعضی سن او را هنگام مرگ ۲۵ یا ۲۸ سال نیز گفته‌اند.
 
 
 
<sup>[۳۰]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
این در حالی بود که نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنوز متولد نشده بود. برخی نیز قائلند که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن هنگام تازه متولد شده بود.
 
 
 
<sup>[۳۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
عبدالله بن عبدالمطلب بنابر گفتۀ مشهور، پیش از ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درگذشته بود، اما بنابر اقوال دیگر، وفات او اندکی پس از ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رخ داده است. از عبدالله کنیزی به نام "ام ایمن" و ۵ شتر نر و تعدادی گوسفند به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ارث رسید.‌ ام ایمن که نام اصلی او "برکة" است، پرستاری رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده داشت.
 
 
 
<sup>[۳۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/80/%D9%88%D9%8E%D8%AE%D9%8E%D9%85%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A9%D9%8E]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
سرپرستی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به استثنای دوران کوتاهی از شیرخوارگی وی که در نزد قبیله ای از صحرانشینان به سر می‌برد، به عهدۀ آمنه بود.
 
 
 
[ویرایش]
 
----آمنه به جهت کم‌توانی، بیش از چند روز نتوانست کودک خود را شیر دهد؛
 
 
 
<sup>[۳۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
سپس او را برای شیر دادن به «حلیمه سعدیّه» سپرد.  
 
 
 
<sup>[۳۴]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
پس از مدتی حلیمه سعدیه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرده و به دیار خویش بازگشت. از آن پس محمد در کنار مادر و جد خود عبدالمطلب زندگی می‌کرد تا اینکه ۶ سال یا ۴ سالِ او، از عمر شریفش گذشت، آمنه به اتّفاق او و امّ‌ایمن کنیز محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای زیارت قبر عبدالله در یثرب و نیز زیارت دایی‌های پدر او به آن دیار رفت و پس از یک ماه اقامت در «دارالنابغه» هنگام بازگشت، در محلی به نام «ابواء» در مسیر مکّه به مدینه بیمار شد و در سی سالگی
 
 
 
<sup>[۳۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
درگذشت و در همان‌جا مدفون شد.
 
 
 
<sup>[۳۶]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/93/%D8%A7%D9%84%D9%92%D9%85%D9%8F%D9%86%D9%92%D8%B0%D9%90%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
<sup>[۳۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
گفته‌اند: آمنه یگانه فرزند خانواده خود بود.
 
 
 
<sup>[۳۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/22/262/%D9%88%D9%82%D9%8A%D9%84]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
مشرکان در مسیر حرکت به سوی اُحد در ابواء، بر آن شدند تا قبر آمنه را نبش کرده، خاکه استخوان‌های او را به صورت گِرو برای تضمین و حفظ زنان خویش، با خود ببرند؛ امّا پس از رایزنی‌های ابوسفیان با اهل‌نظر، از بیم آن‌که مبادا دیگران، با مردگان آنان چنین کنند، از آن صرف‌نظر کردند.
 
 
 
<sup>[۳۹]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۴۰]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/22036/1/466/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
.
 
 
 
<sup>[۴۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
[ویرایش]
 
----با این‌که آمنه در دوران کودکی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سی و چهار سال پیش از بعثت حضرت درگذشت، برخی از مفسّران اهل سنّت در ذیل آیه ۱۱۳ توبه
 
 
 
<sup>[۴۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/17001/1/205/113]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
از او یاد کرده‌اند: «ما‌کانَ لِلنَّبِیّ وَ الّذینَ ءامَنوا أن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ وَ لو کانوا اُولی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحیمِ _ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن‌که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خویشاوند آنان باشند». به نقل طبری از عطیّه، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به مکّه رسید، بر قبر مادرش ایستاد؛ بدان امید که خداوند بدو اذن داده تا برای او آمرزش طلبد؛
 
 
 
<sup>[۴۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
امّا این سخن با واقعیّت‌های تاریخی که قبر آمنه را در ابواء می‌دانند، ناسازگار است؛
 
 
 
<sup>[۴۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/94/%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A7%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
این مطلب، با حرمت نهادن پیامبر بر قبر مادرش در بازگشت از عمره حدیبیّه نیز نمی‌سازد. گفته‌اند: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در بازگشت از عمره‌حدیبیه ، از ابواء گذشت و خداوند اجازه داد تا قبر مادرش را زیارت کند. حضرت بر سر قبر او آمد. آن را تمیز کرد و برای وی گریست و مسلمانان نیز از گریستن پیامبر گریستند.
 
 
 
<sup>[۴۵]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/40237/1/94/%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A7%D8%B1%D9%90]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
سیوطی نیز در تفسیر آیه پیشین، داستان استغفار را به تفصیل از «ابن‌مردویه» از «بُریده» نقل می‌کند.
 
 
 
<sup>[۴۶]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/41689/4/303/%D9%85%D8%B1%D9%92%D8%AF%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%87]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
[ویرایش]
 
----با توجّه به اضطراب در عبارت و ناهم‌گونی‌های گفتار، پذیرش آن مشکل می‌نماید؛ از این رو ابن‌کثیر پس از نقل داستان می‌گوید: این حدیث ، غریب و دارای سیاقی عجیب است.
 
 
 
<sup>[۴۷]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/15394/2/408/%D8%B9%D8%A7%D8%A6%D8%B4%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
در ادامه می‌گوید: عجیب‌تر و غیر قابل باورتر از این، حدیثی است که «خطیب بغدادی» به سندی مجهول از عایشه نقل می‌کند که خداوند ، مادر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را زنده کرد و ایمان آورد؛ سپس دوباره
 
 
 
<sup>[۴۸]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/15394/2/408/%D8%B9%D8%A7%D8%A6%D8%B4%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
او را برگرداند؛ بنابراین، با توجّه به آن‌چه در احادیث آمده است که آمنه زنی مسلمان
 
 
 
<sup>[۴۹]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/15/117/%D9%88%D8%A2%D9%85%D9%86%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
و نیز یکی از شش تن شفاعت شدگان پیامبر به شمار آمده
 
 
 
<sup>[۵۰]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/35/108/%D8%A2%D9%85%D9%86%D8%A9]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
می‌توان آن‌چه را در ذیل آیه آمده، برساخته‌ای ناشی‌ از عمل‌ توجیه‌گرانه کسانی (امویان) دانست که خود از خاندان و نیاکانی طاهر و خوش نام محروم بوده‌اند؛ افزون بر این، ترمذی حدیثی از امام‌ علی علیه‌السلام آورده و آن را «حدیثی حسن» بر شمرده که حضرت، شأن نزول آیه را مردی مسلمان می‌داند که برای پدر و مادرش از خدا آمرزش می‌طلبید؛ در حالی‌که هر دوی آنان در حال شرک از دنیا رفته بودند. امام علی علیه‌السلام می‌گوید: او را از این عمل باز داشتم؛ امّا وی به عمل ابراهیم علیه‌السلام در آمرزش خواهی برای پدرش استناد کرد؛ از این رو، قضیه را برای رسول خدا باز گفتم که در پی آن، آیات پیشین نازل شد.
 
 
 
<sup>[۵۱]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
[ویرایش]
 
----شیعه براساس روایات بسیاری‌ که در آن‌ها تأکید شده خداوند، حملِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در بهترین رحم قرار داده
 
 
 
<sup>[۵۲]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/11008/35/10/%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%B9%D9%86%D9%8A]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
و آن را از آتش جهنّم دور داشته،
 
 
 
<sup>[۵۳]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ هم‌چنین طبق آیه ۲۱۹ شعراء
 
 
 
<sup>[۵۴]</sup><span class="tooltiptext">[http://lib.eshia.ir/17001/1/376/219]<span class="outlink"></span></span>
 
 
 
(و تَقَلُّبَک فِی السّـجِدینَ) معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛
 
 
 
<sup>[۵۵]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
<sup>[۵۶]</sup><span class="tooltiptext"></span>
 
 
 
بنابراین نمی‌توان به شرک و ناپاکی آمنه عقیده داشت؛ از همین رو به آنان که چنین عقیده ناصوابی دارند، پاسخ‌های مفصّلی داده است.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*"آمنه سلام الله علیها مادر خورشید"، ن.طیبی، فرهنگ کوثر، شماره ۱۶، تیر ۱۳۷۷ش.
*"آمنه سلام الله علیها مادر خورشید"، ن. طيبي، فرهنگ كوثر، شماره 16، تير 1377ش.
+
*اثبات الوصیة، مسعودى، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامیة، ۱۳۶۲ش‏.
*اثبات الوصية، مسعودى، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامية، 1362ش‏.
+
*زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
*زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، 1375ش.
+
*"آمنه بنت وهب"، [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]، ج۲، ص۵۱۲.    
*دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، ج۲، ص۵۱۲.      دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب بن عبدمناف».      سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۹.   
+
*"آمنه بنت وهب بن عبدمناف"، [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.     
 +
*"آمنه بنت وهب"، سایت پژوهه.  
 +
*مادران چهارده معصوم، حیدر مظفری ورسی.
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
سطر ۳۰۰: سطر ۱۰۲:
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}
[[رده:خاندان اهل البیت علیهم السلام]]
+
[[رده:خاندان اهل البیت علیهم السلام]][[رده:وابستگان پیامبر]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۳

«آمنه بنت وهب» همسر عبدالله بن عبدالمطلب و مادر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) است. او از نظر نسب، حیا و ادب و پاکی، از زنان بافضیلت قریش بود. آمنه در سال هفتم پس از عام الفیل، در محلی به نام «ابواء» در نزدیکی مدینه درگذشت و همانجا مدفون شد. شیعه براساس روایات متعدد معتقد است که «آمنه»، ایمان به توحید داشت و نمی‌توان به شرک و ناپاکی او قائل شد.

زندگی‌نامه

ولادت و نسب

آمنه دختر «وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب» و مادرش «بَرَّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار بن قصی بن کلاب» است.[۱] او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود. گفته‌اند که سرپرستی آمنه را عمویش «وهیب بن عبدمناف» به عهده داشته است.

لازم به ذکر است که نسب "عبدالله بن عبدالمطلب"[۲] و "آمنه" در "کلاب بن مرّه" جمع می‌شوند و بهم می‌رسد. طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت) گفته‌اند، بایستی هم سنّ عبدالله، و‌ ۲۴ سال پیش از عام‌الفیل (۵۴۶ م) زاده شده باشد.

از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می‌شود.

ازدواج آمنه با عبدالله

بر پایه روایتی، آمنه ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطلب برای عبدالله، به همسری عبدالله درآمد (ازدواج عبدالله با آمنه). پس از آن که عبدالمطلب با دادن صد شتر فرزندش عبدالله را از قربانی شدن نجات داد، دست او را گرفته به خانه "وهب‌ بن عبدمناف" رفت و دختر او آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. پدر آمنه با این ازدواج موافقت نمود و بدین وسیله آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل به همسری عبدالله درآمد.

عبدالمطلب در همان مجلس از "هاله" دختر عموی آمنه برای خودش خواستگاری نمود و بدین ترتیب ازدواج عبدالله و عبدالمطلب همزمان و در یک مجلس صورت گرفت. از‌ هاله، "حمزه" و از آمنه حضرت محمد متولد شدند.

آمنه در ۵۴ یا ۵۳ سال قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) را به دنیا آورد. روایت شده است که در دوران بارداری در خواب دید که نوری از وی ساطع گشت، و نیز روایت کرده‌اند که در عالم رؤیا به وی خبر داده شد که فرزند وی پیامبر امت خواهد شد.

عبدالله و آمنه یک سال قبل از عام‌الفیل با هم ازدواج کردند و حدود یک سال با هم زندگی مشترک داشتند. بعد از مدت کوتاهی از آغاز زندگی مشترک، عبدالله به همراه کاروان تجاری به شام و غزه رفت. او در راه بازگشت به سمت مکه در حالی که بیمار بوده در شهر مدینه نزد دایی‌های خود از قبیله «بنی‌النجار» ماند. همچنین گفته شده عبدالمطلب او را برای خرماچینی و خرید خرما یا برای دیدار دایی‌های خود به مدینه فرستاد.به هر حال اهل کاروان خبر بیماری عبدالله را به پدرش رساندند. عبدالمطلب نیز پسر بزرگ خود "حارث" را جهت کسب اطلاع از حال عبدالله به مدینه فرستاد. حارث چون به مدینه رسید، متوجه شد که عبدالله از دنیا رفته و در خانه مردی از بنی‌النجار به نام "نابغه" دفن شده است.[۳] او هنگام مرگ ۳۰ ساله بود. بعضی سن او را هنگام مرگ ۲۵ یا ۲۸ سال نیز گفته‌اند.

ولادت پیامبر

آمنه، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) را در ماه «ربیع الاول» در سالی که آن را «عام الفیل» خواندند به دنیا آورد.[۴]

عبدالله بن عبدالمطلب بنابر گفتۀ مشهور، پیش از ولادت حضرت محمد درگذشته بود، اما بنابر اقوال دیگر، وفات او اندکی پس از ولادت پیامبر اکرم رخ داده است. از عبدالله کنیزی به نام "ام ایمن" و ۵ شتر نر و تعدادی گوسفند به پیامبر اکرم به ارث رسید.‌ ام ایمن، پرستاری رسول اکرم را بر عهده داشت.

آمنه پس از تولد محمد، او را به زنی از قبیله بنی سعد به نام حلیمه سعدیه سپرد و او آن حضرت را با خود به قبیله خویش برد و تا دو سال به آن حضرت شیر داده از او نگهداری نمود. پس از دو سال حلیمه حضرت محمد را نزد آمنه آورد، اما آمنه بار دیگر بخاطر شیوع بیماری وبا او را به حلیمه سپرد و حضرت محمد تا سن پنج سالگی در نزد حلیمه بود.[۵] پس از مدتی حلیمه سعدیه محمد را به نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرد. از آن پس محمد در کنار مادر و جد خود عبدالمطلب زندگی می‌کرد.

وفات آمنه

آمنه بنت وهب، در سال هفتم پس از عام الفیل، فرزندش محمد را برای زیارت قبر عبدالله و نیز دیدار با دایی‌های عبدالله که از بنی‌نجار بودند، به مدینه برد و بنا بر قول مشهور، در راه بازگشت از مدینه در ابواء در سی سالگی از دنیا رفت و در همان‌جا مدفون شد.[۶]

ویژگی‌های آمنه

شواهد تاریخی نشان می دهد که آمنه در زمان خود، از نظر نسب و ازدواج، بافضیلت ترین دختران قریش بود.[۷] عبدالمطلب، قبل از خواستگاری از آمنه، نزد پسرش عبدالله، آمد و چنین گفت: «آمنه دختری است از خویشان تو و در مکه مانند او دختری نیست» و سپس فرمود: «فَوَاللّه ما فی بنات اهل مکة مثلها لانّها محتشمةٌ فی نفسها طاهرةٌ مطهرةٌ عاقلةٌ دَینَةٌ»؛[۸] سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او (آمنه) نیست. زیرا او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است.

دین باوری (دَینة):

مورخان و پژوهشگران شیعه بر این باورند که پدران و مادران پیامبر ایمان داشتند. آن‌ها برای اثبات این مطلب به سخن پیامبر صلی الله علیه وآله استناد کرده اند که می فرماید: «لم یزل ینقلنی اللّه من اصلاب الشامخه الی الارحام المطّهرات حتی اخرجنی الی عالمکم هذا ولم یدسننی دنس الجاهلیة؛[۹] خداوند همواره مرا از پشت‌های پاک به رحم‌های پاک منتقل می ساخت تا این که به این دنیای شما آمدم و هرگز به افکار و ناپاکی‌های جاهلیت آلوده نشدم».

از این حدیث شریف، که با عبارات مختلف بیان شده است، پاکی وجود آمنه و طهارت فکری او ثابت می شود. بسیاری از دانشمندان اهل سنت ایمان آمنه را بیان کرده، برای اثبات این امر از روایت زیر استفاده کرده اند: «کعب الاحبار به معاویه گفت: من در هفتاد و دو کتاب خوانده ام که فرشتگان، جز برای مریم و آمنه بنت وهب برای ولادت هیچ پیامبری به زمین نیامدند و جز برای مریم و آمنه، برای هیچ زنی حجاب‌های بهشتی را برپا نساختند». [۱۰]

واقدی و گروهی از دانشمندان اهل سنت، پس از ذکر حدیث فوق، می گویند: خداوند متعال هرگز زن کافره را در برابر زن باایمانی مانند مریم علیهاالسلام قرار نمی دهد. اگر آمنه ایمان نداشت، هرگز مقامات مریم علیهاالسلام برای او به وجود نمی آمد. زیرا بین ایمان و کفر فاصله بسیار است و هرگز این دو جمع نمی شوند.[۱۱]

شیعه نیز براساس روایات بسیاری‌ -که در آن‌ها تأکید شده خداوند حملِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ را در بهترین رحم قرار داده و آن را از آتش جهنم دور داشته-، بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ همچنین طبق آیه ۲۱۹ سوره شعراء «و تَقَلُّبَک فِی السّاجِدینَ» معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛ بنابراین نمی‌توان به شرک و ناپاکی آمنه عقیده داشت.

شیخ مفید در أوائل المقالات، نقل کرده است: «پیامبر فرمود: خداوند پیوسته مرا در رحم مادران پاکیزه قرار داد تا از مادرم آمنه به دنیا آمدم». او در ادامه می‌گوید: «بین اصحاب ما، اجماع است بر این که آمنه دختر وهب، ایمان به توحید داشت و در زمره مؤمنین محشور می‌شود».[۱۲]

شیخ صدوق می‌گوید: «اعتقادنا فی آباء النبی (ص) انهم مسلمون من آدم إلى أبیه عبدالله و ان اباطالب کان مسلما و آمنة بنت وهب بن عبد مناف ام رسول الله (ص) کانت مسلمة»؛[۱۳] بنابر عقیده امامیه، همه پدران پیامبر، از حضرت آدم تا عبدالله و ابوطالب (عموی پیامبر) و آمنه (مادر حضرت محمد (ص)) خداپرست بودند.

علامه مجلسی پس از نقل حدیث «یا محمد إن الله جلّ جلاله یقرئک السلام و یقول انی قد حرمت النار علی صلب انزلک و بطنٍ حملک و حجرٌ کفلک»؛ (ای محمد، خداوند تعالی بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتی که تو را فرود آورد و بطنی که حامل تو بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کردم) می نویسد: این خبر دلالت بر ایمان عبدالله و آمنه و ابوطالب دارد؛ زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمی شد.[۱۴]

وی همچنین در جایی دیگر می‌گوید: اجماع علمای امامیه بر این است که پدر و مادر حضرت رسول الله (ص) و همه اجداد آن حضرت تا حضرت آدم (ع)، همه مسلمان بودند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته و شبهه‌ای در نسب آن حضرت و پدران و مادران او نبوده است.[۱۵]

محجوب و باحیا (محتشمه):

ویژگی دیگر این بانوی بزرگوار حیا و ادب اوست که با واژه «محتشمه» در میان عرب شناخته شده بود. در کتب لغت این واژه را این گونه تعریف کرده اند: «احتشام و هو افتعالٌ من الحِشمة بمعنی الانقباض والاستحیاء والحشمة الحیاءُ والادب»؛[۱۶] احتشام از حشمت گرفته شده است و به معنای گرفته بودن و حیاداشتن است. حشمت به معنای ادب و حیا است و زیباترین صفتی است که بانوان کریمه می توانند داشته باشند و در سایه آن آسودگی جسمی و روانی یابند. جریان خواستگاری فاطمه، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آن‌چه در این مجلس به وقوع پیوست حیا و ادب این دختر برگزیده عرب را نشان می دهد: زمانی که همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدمناف آمد، آمنه در مقابل او ایستاد. خوش آمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه نیکی‌های آمنه را دید، به مادرش گفت: «من پیشتر آمنه را دیده بودم، فکر نمی کردم چنین با حسن و کمال باشد».[۱۷]

فرزانگی و فرهیختگی (عاقله):

عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است. آمنه عقیله عرب، در فهم و کمال کم نظیر بود. سخن این بانوی بزرگ در هنگام مرگ، نشان دهنده میزان خرد و درک اوست. او به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله می گوید: هر زنده ای می میرد، هر تازه ای کهنه می شود، هر گروهی فانی می شود و من می میرم؛ اما یاد من همیشه هست. من خیر به جای گذاشتم و مولود مطهری (چون تو) زادم.[۱۸]

فصاحت و بلاغت (ادیبه):

از دیگر صفات دختر شایسته مکه شیرینی بیان و گویایی کلام اوست. اشعار زیبایی که از او به جای مانده، گواه درستی این سخن است. او خطاب به فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله چنین سرود:

ان صَحَّ ما ابصرتُ فی المنام * فانْتَ مبعوثٌ علی الانام

من عند ذی الجلال والاکرام * تبعث فی الحِّل و فی الحرام

تُبَعثُ بالتحقیق والاسلام * دین ابیک البّر ابراها

فاللّه انهاک عن الاصنام * ان لاتو الیها مع الاقوام.[۱۹]

معنای شعر به اختصار چنین است: اگر خوابی که دیدم درست باشد، تو بر مردم مبعوث خواهی شد. از طرف خداوندی که دارای جلال و اکرام است. برای بیان حلال و حرام مبعوث می شوی. برای حق گویی و اسلام که دین پدرت ابراهیم است، برانگیخته می شوی. پس خداوند تو را از پرستش بت‌ها و پیروی خویشان بازداشت.

پاکی و طهارت (طاهره، مطهره، عفیفه):

پاکی و طهارت آمنه بر اهل مکه پوشید نبود. این طهارت به مناسبت‌های مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده است. در توصیف این بانوی کریمه چنین نوشته اند: «انّها کان وجُهها کفلقة القمر المضیئة و کانت من احسن النساء جمالاً و کمالاً و افضلهّن حسبا و نسبا[۲۰]؛ به درستی که چهره اش (آمنه) مثل ماه نورانی بود، در زیبایی و کمال از بهترین زنان بشمار می آمد و از نظر صفات و دودمان نیز از بهترین ها بود. او هم پاکیزگی ظاهری داشت و هم پاکی معنوی».

از صفات برجسته دیگر این بانو ساده زیستی و دوری از جلوه های مادی است. به گونه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «انّما انا ابن امرأة من قریش تأکل القدید[۲۱]؛ همانا من فرزند زنی از قریشم که گوشت خشکیده می خورد».

پانویس

  1. ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج ۲، ص ۳۸۶.
  2. عبدالله بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب.
  3. زرقانی، شرح المواهب اللدنیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶.
  4. أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۲۱۸
  5. زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، ج۱، ص۱۰۶-۱۱۰.
  6. نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۰.
  7. مادر پیامبر، دکتر بنت الشاطی، ترجمه دکتر احمد بهشتی، ص ۹۹.
  8. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.
  9. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۸.
  10. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷
  11. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷
  12. اوائل المقالات، مفید، ص۴۶.
  13. اعتقادات صدوق، ص۱۱۰.
  14. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷
  15. حیوة القلوب، مجلسی، ج۳، ص۵۱.
  16. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۱۷
  17. همان، ص ۱۰۰-۹۹.
  18. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۸۷.
  19. همان.
  20. خصایص فاطمیه، ملاباقر واعظ کجوری، ص ۲۹۲.
  21. همان، ص ۱۸.

منابع

  • "آمنه سلام الله علیها مادر خورشید"، ن.طیبی، فرهنگ کوثر، شماره ۱۶، تیر ۱۳۷۷ش.
  • اثبات الوصیة، مسعودى، ترجمه محمدجواد نجفى‏، تهران، اسلامیة، ۱۳۶۲ش‏.
  • زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیره ابن هشام)، سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
  • "آمنه بنت وهب"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۵۱۲.
  • "آمنه بنت وهب بن عبدمناف"، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  • "آمنه بنت وهب"، سایت پژوهه.
  • مادران چهارده معصوم، حیدر مظفری ورسی.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام