ازدواج عبدالله با آمنه
ماجرای ازدواج حضرت عبداللّه بن عبدالمطلب با حضرت آمنه بنت وهب به گونه های مختلفی نقل شده است. در تاریخ آمده که پس از ماجرای قربانی کردن صد شتر در مقابل قربانی نکردن عبدالله، عبدالمطلب همراه عبدالله به خانه وهب بن عبد مناف رفتند که در آنروز بزرگ قبیله خود یعنی قبیله بنی زهره بود و دختر او آمنه را که در آنروز بزرگترین زنان قریش از نظر نسب و مقام بود به ازدواج عبدالله درآورد.[۱] البته این مطلب طبق گفته ابن اسحاق است که در سیره از وی نقل شده، ولی طبق گفته برخی دیگر، این ازدواج یک سال پس از داستان قربانی عبدالله انجام شده است.[۲]
مسعودی درباره نحوه ازدواج حضرت عبداللّه با حضرت آمنه می گوید: «در وقتی عبداللّه به پدرش عبدالمطلب گفت: پدر، در عالم رؤیا دیدم از «بطحاء» مکه خارج گشته، دیدم دو نور از پشتم خارج شد، یکی مشرق و دیگری مغرب را فراگرفت و آن دو نور با سرعتی زیاد بیش از زدن پلک چشم دایره وار در پشت من قرار گرفتند. عبدالمطلب فرمود: اگر رؤیای تو صادق باشد، از تو بهترین موجود جهانیان خارج می گردد... ».[۳]
مرحوم شیخ عباس قمی در این باره می گوید: «چون عبداللّه به سن شباب رسید، نور نبوت از جبین او ساطع بود. جمیع اکابر و اشراف نواحی و اطراف، آرزو کردند که به او دختر دهند و نور او را بربایند زیرا که یگانه زمان بود در حسن و جمال. و در روز بر هر که می گذشت، بوی مشک و عنبر از وی استشمام می کرد... و اهل مکه او را «مصباح حرم» می گفتند تا این که به تقدیر الهی، عبداللّه با صدفِ گوهرِ رسالت پناه یعنی آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب بن مرّة جفت گردید...».[۴]
گویند عبداللّه بن عبدالمطلب در حین ازدواج ۲۵ یا ۳۰ ساله بود.[۵] آمنه از عبدالله، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) را حامله شد، و براساس نقلهایی که از او وجود دارد، مصائب و دردهای این دوران را به جهت حامله بودن به پیامبر احساس نکرد.[۶]
پانویس
منابع
- "حضرت آمنه؛ مادر هدایت و سعادت"، محمد اصغری نژاد، پیام زن، خرداد ۱۳۸۱، شماره ۱۲۳.
- درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام، سید هاشم رسولی محلاتی، جلد اول، صفحه ۹۹.