تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم (کتاب): تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
|تصویر= [[پرونده:تاج التراجم في تفسير.jpg|240px|وسط]] | |تصویر= [[پرونده:تاج التراجم في تفسير.jpg|240px|وسط]] | ||
− | |نویسنده= عمادالدین | + | |نویسنده= عمادالدین اسفراینی |
|موضوع=تفاسیر اهل سنت | |موضوع=تفاسیر اهل سنت | ||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
|زبان= فارسی | |زبان= فارسی | ||
− | |تعداد جلد= | + | |تعداد جلد= ۳ |
|عنوان افزوده1=تصحيح | |عنوان افزوده1=تصحيح | ||
− | |افزوده1= | + | |افزوده1= نجیب مایل هروی و علیاکبر الهی خراسانی |
− | |عنوان افزوده2= | + | |عنوان افزوده2= |
− | |افزوده2= | + | |افزوده2= |
|لینک= | |لینک= | ||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
}} | }} | ||
− | + | '''«تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم»''' اثر [[عمادالدین اسفراینی|عماد الدین اسفراینى]] یکى از [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] برجاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام [[قرآن]] مىباشد، که به علت قدمت زمانى و شیوهاى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سدههاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است. | |
− | |||
− | + | == اهمیت کتاب == | |
+ | تفسیر «تاج التراجم» به علت قدمت زمانى و شیوهاى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سدههاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است. | ||
+ | از سوى دیگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دورههاى ترجمه قرآنى به شمار مىرود، زیرا ترجمههاى شناخته شده پیش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاههاى تفسیرى است، و ترجمههاى پس از سده پنجم هجرى، بیشتر بر پایه عقاید و آراى مفسران است و تفسیر تاج التراجم نقطه پیوند میان این دو گونه ترجمه است. بدون تردید تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قریب به یقین، تحت تأثیر نقد و نظر نویسنده تفسیر بوده است. | ||
− | + | روشن است که نگارشهاى کهن فارسى بطور عام، و ترجمهها و تفسیرهاى کهن به طور خاص، به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونههاى آن، و هم به جهت تدوین دستور و فرهنگ تاریخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشیدن به فارسى معاصر از اهمیتى خاص برخوردارند؛ «تاج التراجم» نیز به این اعتبار در خور تحقیق و تدقیق است، زیرا نگاشته مذکور در روزگارى پرداخته شده که زبان فارسى در تمدّن اسلامى [[ایران]] نقش چشمگیرى داشته، و از ساختى مفهوم و گویا برخوردار بوده است. از این رو تفسیر حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبیرات و ترکیبات دلنشین فارسى داراى اهمیت است، بلکه به اعتبار آنکه گونهاى از گونههاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مىدهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود. | |
− | + | در این تفسیر انواع تبدیلات و تغییرات آوایى از قبیل ادغام، ابدال، و شناسههاى کهن ساختارى مانند تصغیر واژهها، و تطبیق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مرکب و بسیط و پیشوندى، کاربرد صیغههاى مشتق از بایستن و شایستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- که از شناسههاى نگارشهاى کهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در یک جمله، جمع بستن جمعهاى مکسّر عربى، انواع با، تا و یا و غیره، دیده مىشود که درباره هر یک از خصیصههاى آوایى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعلیقات تاج التراجم محققان تفسیر به تفصیل سخن گفتهاند. | |
− | + | ==مقدمه کتاب== | |
− | + | اسفراینى ابتدا بیانى کوتاه در اهمیت [[قرآن]] و جایگاه بلند آن در میان مسلمانان، [[معجزه]] بودن آن، صیانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از [[صحابی|اصحاب]] و [[تابعان]]، نارسایى ترجمههاى پیش از خود و انگیزه نگارش تفسیر، سخن گفته است. وی در این باره مىنویسد: «پس چون اندر آن ترجمهها که کرده بودند، این خللها را دیدیم که یاد کردیم، از خداوند سبحانه و تعالى توفیق خواستیم، بدان مقدار که توفیق یافتیم، اجتهاد کردیم اندر راست کردن الفاظى به پارسى، که ترجمه آن را بشاید لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول دیانت را، و مصون از هر تأویلى که متضمّن بود چیزى را از تعطیل و تشبیه، و یا نصرت چیزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقیم بر طریقت اهل سنت و جماعت. و از بهر این صفات بود که نام این را "تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم" لقب نهادیم». | |
− | + | مفسر در آغاز تفسیر، مقدمات کتاب خود را در چهار فصل بیان داشته است: | |
− | + | * فصل اول: اندر فضیلت ترجمه کردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال. | |
+ | * فصل دوم: اندر اعتقاد [[اهل سنت|اهل سنت و جماعت]] در اصول دیانت. | ||
+ | * فصل سوم: اندر معانى اسماء [[الله|خداوند]] و بیان ترجمه برخى از صفات وى. | ||
+ | * فصل چهارم: اندر بیان ترجمه اخبار که در فضیلت قرآن آمده است. | ||
− | == | + | ==روش تفسیر== |
− | + | مؤلف در [[تفسیر]] هر [[سوره]] نخست ویژگیهایى چون شماره آیات، کلمات، حروف جزوها، [[سوره های مکی و مدنی|مکى و مدنى]] بودن و نیز خواص خواندن آن را بیان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مىکند. | |
− | + | سپس ترجمه آیات را کلمه به کلمه نوشته به تفسیر آنها مىپردازد. در این بخش [[شأن نزول]] آنها و [[قصه های قرآن|قصص قرآنى]] را با کمال اختصار و عباراتى زیبا و فصیح آورده است. صبغه روایى بودن در تاج التراجم کاملا مشهود است، علاوه بر [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله تا مفسران [[صحابه]] و [[تابعین]]، به آراء آنها اهتمام مىورزد، از قبیل کعب الاحبار، محمد بن کعب قرظى، کلبى، مجاهد، عکرمه، ابن عمر، [[عبدالله بن مسعود]]، هشام بن عروه، ضحاک، [[ابوهریره|ابو هریرة]]، قتاده و تقریبا در تمامى صفحات این تفسیر به [[ابن عباس]] اشاره نموده است. | |
− | + | تاج التراجم، نسبت به [[تأویل|تأویل]] حساسیت خاصى داشته و به نقد برخى تأویلات همت مىگمارد، مانند ج ۱ ص ۴۸ ذیل «بسم الله». | |
− | + | بسیارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمهها و تفسیرها به عدم تلائم آیات [[قرآن]] قائل شدهاند، و این نکتهاى است که ظاهر آیات استنباط مىشود به همین دلیل است که برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان کردهاند. این نظر انتقادى را بسیارى از مترجمان و مفسرانى که قرآن را به فارسى ترجمه و تفسیر کردهاند نادیده گرفته و کمتر به نشان دادن رابطه پنهان و دیریابى موضوعات یک سوره و پیوند موضوعى و پوشیده آیات اهتمام ورزیدهاند. تاج التراجم به این مسأله توجهى شایان مبذول داشته و کوشیده است که با نمودن [[سبب نزول]] آیات هر سوره و علت انزال آنها، پیوند و رابطه معنایى جمیع و یا اغلب آیههاى هر سوره را آشکار سازد. و این نکتهاى است دقیق، که در همه تفاسیر کهن و جدید فارسى دیده نمىشود، به همین جهت است که ترجمه و تفسیر هر [[سوره]] از سور قرآن در تفسیر تاج التراجم، داراى یک وجهه معنایى واحد است که هر [[آیه]] دایى آیه پسین و مدیون آیه پیشین مىنماید. | |
− | + | نکته دیگر اینکه، عصر اسفراینى عصر جدال فرقهها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان این دوره، در هر موضعى که مناسب مىدانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقاید فرقههاى دیگر مىپرداختهاند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسیر این دوره گنجانیده شده و از این جهت، تفاسیر سدههاى پنجم و ششم هجرى یکى از منابع سودمند در شناخت آراء [[علم کلام|کلامى]] به شمار مىرود. اسفراینى نیز در بسیارى از موارد به نقد و بررسى آراء [[معتزله]] و فرق دیگر اهتمام کرده است. | |
− | + | اسفراینى در نظرگاههاى فقهى نیز این شیوه را رعایت مىکند و با آنکه در فقه تابع مذهب امام [[شافعی|شافعى]] است، تعصبى در برابر مذاهب دیگر فقهى اهل سنت نشان نمىدهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شکل مقایسهاى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مىیابد. | |
− | + | در کمتر تفسیرى از تفاسیر است که قصهها و داستانهاى اساطیرى و تاریخى مربوط به اشارات قرآن نیامده باشد. امّا تفاوتى که از این جهت در میان تفاسیر مىتوان سراغ گرفت این است که مفسّر قصهها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفیق داشته است؛ به این اعتبار نیز تاج التراجم شایان توجه است، زیرا نه تنها قصهها را کوتاه برگزار کرده، بلکه در نقل آنها به پارهاى از جزئیات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بیان و حرکات آنان توجه داشته. به این جهت است که خواننده به هنگام خواندن قصههاى قرآن از طریق تفسیر حاضر نه تنها احساس ملال نمىکند بلکه نکتههاى اخلاقى، عقیدتى و اجتماعى را پیدا و آشکار مىیابد. | |
− | + | ==بررسى بعضى آراء اسفراینى== | |
− | + | پیداست که مفسران قرآن بنابر تعلّقى که به آراء کلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشتهاند، پارهاى از آیات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقاید مذاهب دیگر توجه نکرده و گاهى دچار [[تعصب|عصبیت]] شده و به ردّ و طرد آراء کلامى و فقهى دیگر فرقهها اهتمام کردهاند. اسفراینى نیز از زمره همین دسته از مفسران است، و لیکن عصبیت مذهبى او بقیاس با تعصب برخی دیگر ملایم مىنماید، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بلیغ، پارهاى از آراء فرق مذهبى را، سبک و ناموفق نشان مىدهد، و در مواردى هم مباحث کلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجیه و تبیین مىکند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حدیث تفرّق مورد بررسى قرار دهیم و حتى سخنان محمد غزالى و بسیارى از معاصران اسفراینى را درباره حدیث مزبور ارزیابى کنیم، مىبینیم که همه آنان فرقه ناجیه را اختصاص به طایفه عامه دادهاند در حالى که وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص -که در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاکم بوده است- نمىخواند و معتقد است که پیروان فرقه مذکور، آنانند که پیروى [[رسول اکرم]] (صلی الله علیه وآله) و دوستان و یاران او را مىکنند. | |
− | + | همچنین حرمتى عظیم که اسفراینى به خاندان پیامبر اکرم (ص) مىگزارد و به سخنان و اخبار [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه چون [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام، استناد مىکند، نمودار این است که گرفتار خامى و تعصب شدیدى که برخى از معاصران او داشتهاند نبوده است. | |
− | + | بسیارى از همعصران و متأخران او، [[شیعه|شیعه]] را به ناروا با غالیان و دیگر فرقههایى که غیر از اهل سنت بودهاند و به نام [[رافضى|روافض]] شهرت داشتهاند، خلط کردهاند. با اینهمه برخى از آراء کلامى و برداشتهاى اسفراینى از روایات به گونهاى است که خوانندگان دیگر فرق و مذاهب را مقبول نمىافتد. برخى از این گونه سخنان او را به اجمال مطرح مىکنیم. | |
− | + | '''رؤیت خداوند:''' | |
− | + | مفسر در تفسیر [[آیه 153 سوره نساء|آیه ۱۵۳ سوره نساء]] گفته است که: «آفریدگار دیدنى است.»<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۲.</ref> و این اعتقاد [[اشاعره]] است که رؤیت خداى تعالى را به چشم صورت مىپذیرند و مىپندارند که هر چیز که قابل رؤیت نباشد موجود نیست. و لیکن فرقههایى هستند که رؤیت خداى را به بصر صورت محال مىدانند چنانکه [[معتزله]] و [[امامیه]] معتقدند که خداوند سبحان به چشم سر رؤیت شدنى نیست، زیرا دلیل عقلى حکم مىکند که ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بىکرانه و نامحدود، و وراى زمان و مکان، و چیزى که به بصر صورت رؤیت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مکان قرار گرفتن اوست، بنابر این ممکن نیست که خداى رحمان با چشم سر رؤیت شود. | |
− | + | '''عینیت صفات و ذات خداوند:''' | |
− | + | اسفراینى نیز به مانند دیگر شافعیان عقیده دارد که صفات کمالیه خداوند با ذات مقدسش عینیت ندارد بلکه زائد بر ذات مىباشد.<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۵.</ref> در حالیکه شیعه امامیه صفات کمالیه بارى تعالى را عین ذات مىداند، زیرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانیم، صفات مذکور یا قدیماند و یا حادث، در صورتى که قدیم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مىآید و این محال است و در صورتى که حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و این نیز ممکن نیست، زیرا معناى این سخن آن است که صفت حادثى که قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى که اگر داشتن آن صفت، کمال است، ذات اقدس ایجاب مىکند که از اوّل داراى آن صفت کمالیه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نیز از آن مبرّاست. | |
− | + | '''اجماع امت پیامبر اسلام:''' | |
− | و از | + | نیز در تفسیر حاضر مىخوانیم که «هر چه امت وى بر آن [[اجماع]] کردند و متفق گردیدند، همه بر حق است».<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹.</ref> این نحوه اجماع که به نظر پیروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مىشود از نظرگاه [[شیعه]] امامیه آنگاه اعتبار دارد که متضمن قول امام [[معصوم]] باشد. |
− | + | در جاى دیگر از دیباچه مفسر تأکید بر موثق بودن [[حدیث جعلی|خبر مجعول]] «عشره مبشّره» شده است<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۱۹-۲۰.</ref> که صحت آن از نظر علم حدیث و نیز از دیدگاه تاریخ اسلام و نصوص تاریخى مورد شک و تردید است. | |
+ | زیرا علاوه بر ضعف اسناد، چگونه مىتوان [[طلحه]] و [[زبیر]] و برخى دیگر را که با وصى رسول خدا (ص) سر ستیز داشتند جزو یاران دهگانه بشمار آورد ولی [[سلمان]] و [[ابوذر]] را که از آغاز تا انجام در کنار حق و حقیقت ایستادند، نادیده انگاشت. | ||
− | + | '''کلمه آمین:''' | |
− | |||
− | + | در پایان تفسیر [[سوره حمد|سوره فاتحه]] مىخوانیم که «سنت آن است که چون از خواندن این سورت پردازى، بگویى: [[آمین|آمین]]».<ref>تاج التراجم، ج ۱ ص ۵۶.</ref> و این نظر (که بسیارى از مفسران اشعرى مسلک آن را نقل مىکنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نیست، زیرا اولا آمین گفتن، چه به [[جهر|جهر]] باشد و چه اخفات، بر اساس احادیث منقول از [[ائمه]] معصوم علیه السلام که عِدل قرآناند از قواطع نماز است، و ثانیا کلمه «آمین» کلام آدمى است و بنا بر نص حدیث [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلى الله علیه و آله جمع کردن کلام خداوند و کلام آدمى جایز و روا نیست. چنانکه روایت شده است از رسول اکرم صلى الله علیه و آله: «إنّ هذه الصلاة لا یصلح فیها شیء من کلام الآدمیین». | |
− | + | '''اولین کسی که به اسلام گروید:''' | |
− | |||
− | |||
− | + | در تفسیر [[سوره بقره]] آنگاه که به نقل قصه [[طالوت]] پرداخته است، از نخستین کسى که به آیین [[اسلام]] گرایید یاد کرده، و از [[امیرالمؤمنین]] على علیه السلام سخن نگفته است. | |
+ | در حالی که اسناد و احادیث خاصه و [[عامه]] محقّق مىدارد که [[امام على]] (ع) نخستین فردى است که بیدرنگ به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. | ||
− | در | + | '''اسرائیلیات در تاج التراجم:''' |
− | + | در تاج التراجم باز هم اخبار و نکتههایى ضعیف دیده مىشود که گویا اسفراینى به لحاظ خوشایند حاکمان مذهبى عصرش (که روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها یاد کرده و یا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] به شمار مىرود و در دیگر تفاسیر [[قرآن مجید]] نیز راه یافته است در تاج التراجم کم نیست. | |
− | در | + | بارى، در تفسیر مورد بحث، چه در مباحث کلامى و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آیات و ترجمه تفسیرى برخى از کلمات قرآن، و اشاراتى که به تاریخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى که پیرو مشرب اشعریان نیستند نکاتى هست که محتاج بررسى است و شایسته است که مجموع اخبار ضعیف و اشارات نادرست آن بتفصیل سنجیده شود. |
− | |||
− | == | + | ==نسخهشناسی == |
− | + | از تفسیر اسفراینى نسخههاى متعدد (چه بصورت ناقص و چه کامل) در دست است که تاریخ کتابت آنها به نخستین سالهاى سده ششم تا واپسین سالهاى سده دهم هجرى مىرسد. به طورى که تاریخ کتابت نخستین نسخه بازمانده از تفسیر مذکور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از این رو نسخههاى موجود تفسیر به لحاظ نسخه شناسى تاریخى واجد اهمیت است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | از آنجایى که این تفسیر در ۴۷۸ قمری در مدرسه نظامیه بلخ نسخه بردارى شده است، مىتوان احتمال داد که در بلخ و مدارس علمى آن دیار رواج داشته و فراوانى دست نوشتههاى آن در کتابخانههاى جهان، گواه آن مدعاست. | ||
+ | == پانویس == | ||
+ | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
+ | * [[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر]]، بخش کتابشناسی. | ||
{{تفسیر قرآن}} | {{تفسیر قرآن}} | ||
[[رده: تفاسیر]] | [[رده: تفاسیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۵
نویسنده | عمادالدین اسفراینی |
موضوع | تفاسیر اهل سنت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۳ |
تصحيح | نجیب مایل هروی و علیاکبر الهی خراسانی |
|
«تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم» اثر عماد الدین اسفراینى یکى از تفاسیر برجاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام قرآن مىباشد، که به علت قدمت زمانى و شیوهاى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سدههاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است.
محتویات
اهمیت کتاب
تفسیر «تاج التراجم» به علت قدمت زمانى و شیوهاى که در ترجمه آیات به کار گرفته، بر تفسیرهاى فارسى سدههاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است. از سوى دیگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دورههاى ترجمه قرآنى به شمار مىرود، زیرا ترجمههاى شناخته شده پیش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاههاى تفسیرى است، و ترجمههاى پس از سده پنجم هجرى، بیشتر بر پایه عقاید و آراى مفسران است و تفسیر تاج التراجم نقطه پیوند میان این دو گونه ترجمه است. بدون تردید تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قریب به یقین، تحت تأثیر نقد و نظر نویسنده تفسیر بوده است.
روشن است که نگارشهاى کهن فارسى بطور عام، و ترجمهها و تفسیرهاى کهن به طور خاص، به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونههاى آن، و هم به جهت تدوین دستور و فرهنگ تاریخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشیدن به فارسى معاصر از اهمیتى خاص برخوردارند؛ «تاج التراجم» نیز به این اعتبار در خور تحقیق و تدقیق است، زیرا نگاشته مذکور در روزگارى پرداخته شده که زبان فارسى در تمدّن اسلامى ایران نقش چشمگیرى داشته، و از ساختى مفهوم و گویا برخوردار بوده است. از این رو تفسیر حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبیرات و ترکیبات دلنشین فارسى داراى اهمیت است، بلکه به اعتبار آنکه گونهاى از گونههاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مىدهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود.
در این تفسیر انواع تبدیلات و تغییرات آوایى از قبیل ادغام، ابدال، و شناسههاى کهن ساختارى مانند تصغیر واژهها، و تطبیق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مرکب و بسیط و پیشوندى، کاربرد صیغههاى مشتق از بایستن و شایستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- که از شناسههاى نگارشهاى کهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در یک جمله، جمع بستن جمعهاى مکسّر عربى، انواع با، تا و یا و غیره، دیده مىشود که درباره هر یک از خصیصههاى آوایى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعلیقات تاج التراجم محققان تفسیر به تفصیل سخن گفتهاند.
مقدمه کتاب
اسفراینى ابتدا بیانى کوتاه در اهمیت قرآن و جایگاه بلند آن در میان مسلمانان، معجزه بودن آن، صیانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از اصحاب و تابعان، نارسایى ترجمههاى پیش از خود و انگیزه نگارش تفسیر، سخن گفته است. وی در این باره مىنویسد: «پس چون اندر آن ترجمهها که کرده بودند، این خللها را دیدیم که یاد کردیم، از خداوند سبحانه و تعالى توفیق خواستیم، بدان مقدار که توفیق یافتیم، اجتهاد کردیم اندر راست کردن الفاظى به پارسى، که ترجمه آن را بشاید لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول دیانت را، و مصون از هر تأویلى که متضمّن بود چیزى را از تعطیل و تشبیه، و یا نصرت چیزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقیم بر طریقت اهل سنت و جماعت. و از بهر این صفات بود که نام این را "تاج التراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم" لقب نهادیم».
مفسر در آغاز تفسیر، مقدمات کتاب خود را در چهار فصل بیان داشته است:
- فصل اول: اندر فضیلت ترجمه کردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال.
- فصل دوم: اندر اعتقاد اهل سنت و جماعت در اصول دیانت.
- فصل سوم: اندر معانى اسماء خداوند و بیان ترجمه برخى از صفات وى.
- فصل چهارم: اندر بیان ترجمه اخبار که در فضیلت قرآن آمده است.
روش تفسیر
مؤلف در تفسیر هر سوره نخست ویژگیهایى چون شماره آیات، کلمات، حروف جزوها، مکى و مدنى بودن و نیز خواص خواندن آن را بیان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مىکند.
سپس ترجمه آیات را کلمه به کلمه نوشته به تفسیر آنها مىپردازد. در این بخش شأن نزول آنها و قصص قرآنى را با کمال اختصار و عباراتى زیبا و فصیح آورده است. صبغه روایى بودن در تاج التراجم کاملا مشهود است، علاوه بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تا مفسران صحابه و تابعین، به آراء آنها اهتمام مىورزد، از قبیل کعب الاحبار، محمد بن کعب قرظى، کلبى، مجاهد، عکرمه، ابن عمر، عبدالله بن مسعود، هشام بن عروه، ضحاک، ابو هریرة، قتاده و تقریبا در تمامى صفحات این تفسیر به ابن عباس اشاره نموده است.
تاج التراجم، نسبت به تأویل حساسیت خاصى داشته و به نقد برخى تأویلات همت مىگمارد، مانند ج ۱ ص ۴۸ ذیل «بسم الله».
بسیارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمهها و تفسیرها به عدم تلائم آیات قرآن قائل شدهاند، و این نکتهاى است که ظاهر آیات استنباط مىشود به همین دلیل است که برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان کردهاند. این نظر انتقادى را بسیارى از مترجمان و مفسرانى که قرآن را به فارسى ترجمه و تفسیر کردهاند نادیده گرفته و کمتر به نشان دادن رابطه پنهان و دیریابى موضوعات یک سوره و پیوند موضوعى و پوشیده آیات اهتمام ورزیدهاند. تاج التراجم به این مسأله توجهى شایان مبذول داشته و کوشیده است که با نمودن سبب نزول آیات هر سوره و علت انزال آنها، پیوند و رابطه معنایى جمیع و یا اغلب آیههاى هر سوره را آشکار سازد. و این نکتهاى است دقیق، که در همه تفاسیر کهن و جدید فارسى دیده نمىشود، به همین جهت است که ترجمه و تفسیر هر سوره از سور قرآن در تفسیر تاج التراجم، داراى یک وجهه معنایى واحد است که هر آیه دایى آیه پسین و مدیون آیه پیشین مىنماید.
نکته دیگر اینکه، عصر اسفراینى عصر جدال فرقهها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان این دوره، در هر موضعى که مناسب مىدانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقاید فرقههاى دیگر مىپرداختهاند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسیر این دوره گنجانیده شده و از این جهت، تفاسیر سدههاى پنجم و ششم هجرى یکى از منابع سودمند در شناخت آراء کلامى به شمار مىرود. اسفراینى نیز در بسیارى از موارد به نقد و بررسى آراء معتزله و فرق دیگر اهتمام کرده است.
اسفراینى در نظرگاههاى فقهى نیز این شیوه را رعایت مىکند و با آنکه در فقه تابع مذهب امام شافعى است، تعصبى در برابر مذاهب دیگر فقهى اهل سنت نشان نمىدهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شکل مقایسهاى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مىیابد.
در کمتر تفسیرى از تفاسیر است که قصهها و داستانهاى اساطیرى و تاریخى مربوط به اشارات قرآن نیامده باشد. امّا تفاوتى که از این جهت در میان تفاسیر مىتوان سراغ گرفت این است که مفسّر قصهها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفیق داشته است؛ به این اعتبار نیز تاج التراجم شایان توجه است، زیرا نه تنها قصهها را کوتاه برگزار کرده، بلکه در نقل آنها به پارهاى از جزئیات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بیان و حرکات آنان توجه داشته. به این جهت است که خواننده به هنگام خواندن قصههاى قرآن از طریق تفسیر حاضر نه تنها احساس ملال نمىکند بلکه نکتههاى اخلاقى، عقیدتى و اجتماعى را پیدا و آشکار مىیابد.
بررسى بعضى آراء اسفراینى
پیداست که مفسران قرآن بنابر تعلّقى که به آراء کلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشتهاند، پارهاى از آیات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقاید مذاهب دیگر توجه نکرده و گاهى دچار عصبیت شده و به ردّ و طرد آراء کلامى و فقهى دیگر فرقهها اهتمام کردهاند. اسفراینى نیز از زمره همین دسته از مفسران است، و لیکن عصبیت مذهبى او بقیاس با تعصب برخی دیگر ملایم مىنماید، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بلیغ، پارهاى از آراء فرق مذهبى را، سبک و ناموفق نشان مىدهد، و در مواردى هم مباحث کلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجیه و تبیین مىکند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حدیث تفرّق مورد بررسى قرار دهیم و حتى سخنان محمد غزالى و بسیارى از معاصران اسفراینى را درباره حدیث مزبور ارزیابى کنیم، مىبینیم که همه آنان فرقه ناجیه را اختصاص به طایفه عامه دادهاند در حالى که وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص -که در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاکم بوده است- نمىخواند و معتقد است که پیروان فرقه مذکور، آنانند که پیروى رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و دوستان و یاران او را مىکنند.
همچنین حرمتى عظیم که اسفراینى به خاندان پیامبر اکرم (ص) مىگزارد و به سخنان و اخبار امامان شیعه چون امام على علیه السلام و امام صادق علیه السلام، استناد مىکند، نمودار این است که گرفتار خامى و تعصب شدیدى که برخى از معاصران او داشتهاند نبوده است.
بسیارى از همعصران و متأخران او، شیعه را به ناروا با غالیان و دیگر فرقههایى که غیر از اهل سنت بودهاند و به نام روافض شهرت داشتهاند، خلط کردهاند. با اینهمه برخى از آراء کلامى و برداشتهاى اسفراینى از روایات به گونهاى است که خوانندگان دیگر فرق و مذاهب را مقبول نمىافتد. برخى از این گونه سخنان او را به اجمال مطرح مىکنیم.
رؤیت خداوند:
مفسر در تفسیر آیه ۱۵۳ سوره نساء گفته است که: «آفریدگار دیدنى است.»[۱] و این اعتقاد اشاعره است که رؤیت خداى تعالى را به چشم صورت مىپذیرند و مىپندارند که هر چیز که قابل رؤیت نباشد موجود نیست. و لیکن فرقههایى هستند که رؤیت خداى را به بصر صورت محال مىدانند چنانکه معتزله و امامیه معتقدند که خداوند سبحان به چشم سر رؤیت شدنى نیست، زیرا دلیل عقلى حکم مىکند که ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بىکرانه و نامحدود، و وراى زمان و مکان، و چیزى که به بصر صورت رؤیت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مکان قرار گرفتن اوست، بنابر این ممکن نیست که خداى رحمان با چشم سر رؤیت شود.
عینیت صفات و ذات خداوند:
اسفراینى نیز به مانند دیگر شافعیان عقیده دارد که صفات کمالیه خداوند با ذات مقدسش عینیت ندارد بلکه زائد بر ذات مىباشد.[۲] در حالیکه شیعه امامیه صفات کمالیه بارى تعالى را عین ذات مىداند، زیرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانیم، صفات مذکور یا قدیماند و یا حادث، در صورتى که قدیم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مىآید و این محال است و در صورتى که حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و این نیز ممکن نیست، زیرا معناى این سخن آن است که صفت حادثى که قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى که اگر داشتن آن صفت، کمال است، ذات اقدس ایجاب مىکند که از اوّل داراى آن صفت کمالیه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نیز از آن مبرّاست.
اجماع امت پیامبر اسلام:
نیز در تفسیر حاضر مىخوانیم که «هر چه امت وى بر آن اجماع کردند و متفق گردیدند، همه بر حق است».[۳] این نحوه اجماع که به نظر پیروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مىشود از نظرگاه شیعه امامیه آنگاه اعتبار دارد که متضمن قول امام معصوم باشد. در جاى دیگر از دیباچه مفسر تأکید بر موثق بودن خبر مجعول «عشره مبشّره» شده است[۴] که صحت آن از نظر علم حدیث و نیز از دیدگاه تاریخ اسلام و نصوص تاریخى مورد شک و تردید است. زیرا علاوه بر ضعف اسناد، چگونه مىتوان طلحه و زبیر و برخى دیگر را که با وصى رسول خدا (ص) سر ستیز داشتند جزو یاران دهگانه بشمار آورد ولی سلمان و ابوذر را که از آغاز تا انجام در کنار حق و حقیقت ایستادند، نادیده انگاشت.
کلمه آمین:
در پایان تفسیر سوره فاتحه مىخوانیم که «سنت آن است که چون از خواندن این سورت پردازى، بگویى: آمین».[۵] و این نظر (که بسیارى از مفسران اشعرى مسلک آن را نقل مىکنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نیست، زیرا اولا آمین گفتن، چه به جهر باشد و چه اخفات، بر اساس احادیث منقول از ائمه معصوم علیه السلام که عِدل قرآناند از قواطع نماز است، و ثانیا کلمه «آمین» کلام آدمى است و بنا بر نص حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله جمع کردن کلام خداوند و کلام آدمى جایز و روا نیست. چنانکه روایت شده است از رسول اکرم صلى الله علیه و آله: «إنّ هذه الصلاة لا یصلح فیها شیء من کلام الآدمیین».
اولین کسی که به اسلام گروید:
در تفسیر سوره بقره آنگاه که به نقل قصه طالوت پرداخته است، از نخستین کسى که به آیین اسلام گرایید یاد کرده، و از امیرالمؤمنین على علیه السلام سخن نگفته است. در حالی که اسناد و احادیث خاصه و عامه محقّق مىدارد که امام على (ع) نخستین فردى است که بیدرنگ به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد.
اسرائیلیات در تاج التراجم:
در تاج التراجم باز هم اخبار و نکتههایى ضعیف دیده مىشود که گویا اسفراینى به لحاظ خوشایند حاکمان مذهبى عصرش (که روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها یاد کرده و یا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله اسرائیلیات به شمار مىرود و در دیگر تفاسیر قرآن مجید نیز راه یافته است در تاج التراجم کم نیست.
بارى، در تفسیر مورد بحث، چه در مباحث کلامى و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آیات و ترجمه تفسیرى برخى از کلمات قرآن، و اشاراتى که به تاریخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى که پیرو مشرب اشعریان نیستند نکاتى هست که محتاج بررسى است و شایسته است که مجموع اخبار ضعیف و اشارات نادرست آن بتفصیل سنجیده شود.
نسخهشناسی
از تفسیر اسفراینى نسخههاى متعدد (چه بصورت ناقص و چه کامل) در دست است که تاریخ کتابت آنها به نخستین سالهاى سده ششم تا واپسین سالهاى سده دهم هجرى مىرسد. به طورى که تاریخ کتابت نخستین نسخه بازمانده از تفسیر مذکور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از این رو نسخههاى موجود تفسیر به لحاظ نسخه شناسى تاریخى واجد اهمیت است.
از آنجایى که این تفسیر در ۴۷۸ قمری در مدرسه نظامیه بلخ نسخه بردارى شده است، مىتوان احتمال داد که در بلخ و مدارس علمى آن دیار رواج داشته و فراوانى دست نوشتههاى آن در کتابخانههاى جهان، گواه آن مدعاست.
پانویس
منابع
- نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی.
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|