مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

پیامبران اولوالعزم

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از اولوالعزم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«أولوا العَزم» به معنای صاحبان عزم و اراده، توصیفی است که در آیه ۳۵ سوره احقاف برای برخى از انبیاء الهى آمده است: «فَاصْبِرْ کمَا صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ». در مورد اینکه مراد از «انبیاء اولوا العزم» یاد شده در این آیه چه کسانی هستند، در بین مفسرین اختلاف وجود دارد، اما مشهور آن است که آنها حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى، حضرت عیسى و حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) می‌باشند.

مفهوم اولواالعزم

کلمه «اولوا» به معناى صاحبان و دارندگان است[۱] و «عزم» به معناى آهنگ و اراده کارى کردن[۲]، تصمیم قطعى بر انجام کارى، قاطعیت و جدیت داشتن و صبر و استوارى داشتن در قصد انجام کار[۳] آمده است؛ بنابراین «اولواالعزم» کسانى هستند که در تصمیم خویش قاطع و در اراده خود استوارند.

واژه ترکیبى «اولواالعزم» تنها یک بار در قرآن کریم آن هم در آیه ۳۵ سوره احقاف به کار رفته است. در این آیه خطاب به رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «فَاصبِر کما صَبَرَ اولواالعَزمِ مِنَ الرُّسُلِ...»؛ پس شکیبایى کن، همچنان‌ که پیامبران اولواالعزم شکیبایى کرده‌اند... .

درباره این که مفهوم و مقصود از اولواالعزم چیست و انبیاى اولواالعزم چه کسانى هستند سه نظریه مطرح شده است:

  • الف. برخى عزم را به معناى صبر دانسته اند و پیامبران اولواالعزم را به پیامبران داراى صبر و تحمل در مقابل سختى ها و مشکلات تبلیغ احکام الهى تفسیر نموده اند. به دلیل آن که در آیه اولواالعزم از میان صفات، صفت صبر به عنوان یک صفت برجسته براى پیامبران اولواالعزم مطرح شده است.[۴]
  • ب. بعضى از مفسرین با استناد به برخى از روایات، عزم در کلمه اولواالعزم را به معناى عهد دانسته اند. بعضى هم این معنا را از بعضى آیات قرآن همچون آیه ۷ و ۸ سوره احزاب استظهار نموده اند چرا که در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایى بزرگ همچون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى، حضرت عیسى و حضرت محمد صلى الله علیه و آله اشاره شده است. همچنین در آیاتى دیگر از انبیایى همچون حضرت آدم نام برده شده است که در عمل به عهد و میثاق الهى موفق نبوده است و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است (سوره طه: ۱۱۵). بنابراین عزم به معناى عهد و میثاق مى باشد.[۵] مطابق این تفسیر منظور از اولواالعزم پیامبرانى هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش[۶] یا بر ولایت پیامبر خاتم و اهل بیت ایشان[۷] پیمان گرفته است.
  • ج. عده دیگرى از مفسرین با توجه به پاره اى از روایات دیگر، انبیاى اولواالعزم را به انبیاء داراى کتاب و شریعت تفسیر نموده اند.[۸] به عنوان نمونه در روایتى از امام رضا علیه السلام سؤال شد که چگونه ایشان اولواالعزم شدند؟ حضرت فرمودند: زیرا نوح همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش ایشان عمل کرد تا این که ابراهیم با کتاب و صحف جدید آمد و هر پیامبرى بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت ابراهیم عمل کرد. تا این که جناب موسى آمد و تورات را که کتاب جدیدى بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدى بود آمد و تا زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هر کس مى آمد طبق شریعت حضرت عیسى عمل مى کرد تا این که پیامبر اسلام با قرآن و شریعت جدیدى آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقى خواهد ماند.[۹]

تعداد پیامبران اولواالعزم

در مورد تعداد و مصادیق پیامبران اولواالعزم نیز بین مفسرین اختلافاتى وجود دارد:

از پاره اى مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهى را اولواالعزم دانسته اند؛ برخى نیز اولواالعزم را هیجده رسولى دانسته اند که نامشان در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است چون خداوند بعد از نام این انبیاء فرموده است: «فبِهُداهم اقتده»؛ (پس به هدایت آنان اقتدا کن) و برخى بر اساس بعضى روایات، انبیاى اولواالعزم را نه نفر دانسته و برخى دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته اند.[۱۰]

علامه طباطبائى و بعضى دیگر از مفسران، اولواالعزم را پنج پیامبر صاحب شریعت یعنى نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد علیهم السلام دانسته اند.[۱۱] گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است.[۱۲]

اما در مقابل، بعضى دیگر معتقدند به دلیل آن که این روایات به حد تواتر نمى رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتى قطعى بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر در دست نیست. اگر به روایت یا روایاتى[۱۳] دست یابیم که پیامبران اولواالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود، مى توان مفاد آن را تصدیق کرد.[۱۴]

جهانی بودن یا نبودن شریعت انبیای اولواالعزم

بنابراین که مقصود از انبیاى اولواالعزم انبیاى داراى شریعت باشد، این مسأله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانى بوده یا آن که هر کدام به سوى قوم خاصى مبعوث شده اند؟ البته در مورد جهانى بودن رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تردید و اختلافى وجود ندارد، اما در مورد دیگر انبیاى اولواالعزم سه نظریه مطرح شده است:

  • الف. رسالت انبیاى اولواالعزم رسالت جهانى بوده است. علامه طباطبائى که از طرفداران این نظریه است، براى اثبات مدعاى فوق شواهدى از آیات ارائه کرده اند.[۱۵] البته توضیح داده شده که انبیاى اولواالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته اند؛ یکى دعوت به خداپرستى، توحید و نفى شرک، و دیگرى دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانى بوده است، برخلاف دعوت دوم که به قوم خاصى اختصاص داشته است و آنان مکلف مى شدند به آن احکام عمل کنند.
  • ب. رسالت انبیاى اولواالعزم رسالت جهانى نبوده است. براى مثال حضرت موسى و حضرت عیسى علیهما السلام به سوى بنى اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخى آیات نیز مؤید این مدعاست مثل: «وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ»؛ (سوره آل عمران: ۴۹) و نیز مفاد ظاهر آیات دیگرى همچون: سوره صف: ۶؛ سوره اسرا: ۱۰۱؛ سوره طه: ۴۷؛ سوره شعرا: ۱۷؛ سوره غافر: ۵۳. این است که رسالت این پیامبران جهانى نبوده است. بنابراین بین این که پیامبرى صاحب کتاب آسمانى (اولواالعزم) باشد و رسالتش رسالتى جهانى باشد، تلازمى نیست.
  • ج. نظریه سوم آن است که اگر معناى جهانى بودن آن باشد که پیامبر موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش، بلکه به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیارى از پیامبران حتى موسى علیه السلام و عیسى علیه السلام جهانى نبوده است. اما اگر جهانى بودن را به معناى لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروى بر همه مکلفان مطلع بگیریم، رسالت همه پیامبران، فراگیر و جهانى بوده است. بنابراین به یک معنا از جهانى بودن رسالت، دعوت بسیارى از انبیا جهانى نبوده است و به معناى دیگر، رسالت همه انبیا جهانى بوده است.[۱۶]

پانویس

  1. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۱۸۷، «الل».
  2. لسان‌العرب، ج‌۹، ص‌۱۹۳؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۴۹۷، «عزم».
  3. التحقیق، ج‌۸‌، ص‌۱۲۱؛ اقرب الموارد، ج‌۳، ص‌۵۴۲‌، «عزم».
  4. تفسیر عاملى، ج۷، ص۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص۶۸۰؛ تفسیر مراغى، ج۲۱، ص۱۳۲؛ التحریر والتنور، ج۲۶، ص۵۷.
  5. تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰.
  6. بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۳۴۲.
  7. بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵؛ المیزان، ج۲، ص۲۱۳؛ تفسیر الصافى، ج۳، ص۳۴۲، تفسیر قمى، ج۲، ص۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰.
  8. المیزان، ج۲، ص۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۳ و تفسیر المبین، ص۵۵۰.
  9. البرهان فى تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۱؛ الصافى، ج۵، ص۱۹؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص۸۰ و عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۱۷۸.
  10. المیزان، ج۱۸، ص۳۳۳؛ روح المعانى، ج۲۶، ص ۳۴ و ۳۵.
  11. المیزان، ج۲، ص۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص۷۷۶؛ تفسیر مراغى، ج۲۱، ص۱۳۲ و ج۲۶، ص۲۹.
  12. المیزان، ج۲، ص۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸، ص۲۲۰.
  13. روح المعانى، ج۱۸، ص۳۳۳.
  14. راه و راهنماشناسى، ج۵، ص۳۲۹.
  15. المیزان، ج۲، ص۱۴۱ و ۱۴۲.
  16. راه و راهنماشناسى، ج۵، ص۴۶.

منابع

  • دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، مدخل "اولواالعزم"، محمدهادى ذبیح‌زاده، در دسترس در دائرة المعارف قرآن کریم، بازیابی: ۱ شهریور ۱۳۹۵.
  • دانشنامه کلام اسلامی، ج ۱، مدخل "اولواالعزم"، محمدجواد اصغرى، در دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: ۱۷ آذرماه ۱۳۹۲.