امام رضا علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در 11 ذی القعده سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. پدر ایشان امام کاظم(علیه اسلام) و مادر بزرگوارشان نجمه خاتون (سلام الله علیها) و کنیه شریفشان ، ابوالحسن می باشد. آن حضرت هشتمین امام شیعیان عثنی عشری بوده و مدت امامتشان ۲۰ سال است که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت امین (چهار سال)و 5 سال اول خلافت مأمون عباسی می باشد.[۱] حضرت بیشتر مدت زمان زندگی خویش را در شهر زادگاهشان مدینه حضور داشتند ولی در سال 200 هجری به اصرار مأمون عباسی و بالاجبار راهی شهر مرو محل خلافت این خلیفه عباسی شدند.در مرو مأمون حضرت را مجبور به پذیرش عنوان ولایت عهدی کرد و سرانجام در سال 203 هجری مأمون ایشان را با زهر مسموم کرد و به شهادت رساند.حضرت را در مکانی که هارون الرشید در آن دفن شده بود،دفن کردند که امروزه به مشهدالرضا معروف است .

امام رضا (2).jpg
مقام امام هشتم
نام علی
القاب رضا
کنیه ابوالحسن
پدر امام کاظم علیه السلام
مادر نجمه
زادروز 11 ذی القعده سال 148 هجری
زادگاه مدینه
مدت امامت 20سال
مدت عمر 55 سال
تاریخ شهادت 30 صفر سال 203 هجری
علت شهادت مسومیت توسط زهر
قاتل مأمون عباسی لعنه الله
مدفن مشهد


زندگی نامه

ولادت

امام علی بن موسی رضا عليه السّلام بنا به قول بسيارى از مورّخان، در سال 148 [۲] و بنا به قول اندكى دیگر از آنان ، در سال 153 [۳] در 11 ذى‌ القعده يا ذى الحجه و يا ربيع الاول در شهر مدینه چشم به جهان گشود.

مادر

درباره نام مقدّس اين خانم، راويان اختلاف دارند.برخی آن حضرت را خيزران[۴] ناميده اند و گفته اند كه ايشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده ست. برخى گفته‌ اند اسم او نجمه[۵] و كنيه‌ اش امّ البنين بوده و برخى نام آن بانو را تكتم[۶] دانسته ‌اند.

شیخ صدوق در مورد ایشان می نویسد:«ایشان از زمره زنان شريف غير عرب و كنيز حميده خاتون مادر امام موسى عليه السّلام، و از زنان شايسته در عقل و دين و شرف بود و بانويش حميده را بسيار محترم مى‌ داشت و از روى احترام به او هرگز در مقابلش نمى ‌نشست. بنابراين حميده به پسرش امام موسى عليه السّلام گفت:«اى فرزند، يقينا تكتم كنيزى است كه من هرگز بهتر از او را نديده‌ام و شكّى ندارم كه خداوند به او فرزندانى عطا خواهد كرد. من او را به تو بخشيدم و سفارش مى‌كنم كه با مهربانى با او رفتار كنى.» [۷]

مشخصات ظاهری

بسيارى از مورّخان گفته‌ اند كه امام رضا عليه السّلام خرمايى يا عميقا سرخ رو بودند[۸]، و در برخى اسناد گفته شده است كه ایشان سفيدرو بودند و قدّى ميانه داشتند[۹] و مانند جدّ بزرگوارشان پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله بوده اند[۱۰] و مانند جدّشان در تمام صفات اخلاقى و تربيت عالى بر ساير پيامبران برترى داشته اند.

همچنین بر انگشتر حضرت حك شده بوده است «ولى اللّه» [۱۱] و انگشتر ديگرى داشته اند كه بر آن نوشته شده : «العزّة للّه» [۱۲]. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را « ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله » نوشته اند.[۱۳]

کنیه والقاب

کنیه

امام كاظم عليه السّلام کنیه ابوالحسن را به ایشان عنايت فرمودند.[۱۴] و به على بن يقطين گفتند:اى على، اين پسرم (با اشاره به امام رضا عليه السّلام) آقاى فرزندان من است و من كنيه خیش را به او داده‌ ام.[۱۵] البته امام كاظم نيز كنيه شان ابو الحسن بوده است و اين كنيه ميان پدر و فرزند مشترك امی باشد. بدين جهت امام كاظم عليه السّلام را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا عليه السّلام را «ابو الحسن دوم» مى ‌نامند.

البته ابوفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین به نقل از اباصلت کنیه ابوبکر را نیز به ایشان نسبت می دهد که از آن به ندرت استفاده می شده است .[۱۶]

حرم امام رضا علیه السلام در مشهد

القاب

امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب بسیار زیادی می باشند.برخى از القاب آن حضرت عبارتند از:

  1. رضا
  2. صابر[۱۷]
  3. زکی[۱۸]
  4. وافی[۱۹]
  5. سراج اللّه‌[۲۰]
  6. قرّة عين المؤمنين‌[۲۱]
  7. مكيدات الملحدين‌[۲۲]
  8. صدیق[۲۳]
  9. فاضل[۲۴]

همسران و فرزندان

در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است.اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته اند.عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده اند.اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۲۵] همچنین همسر دیگری نیز که برای امام ذکر شده است که او ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.

در شماره و اسامى فرزندان امام عليه السّلام نيز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و يك دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه.امّا شيخ مفيد بر اين باور است، كه امام هشتم عليه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد عليه السّلام نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نيز بر همين اعتقاد مى ‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، اين است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌.[۲۶]

امامت

با وجود اینکه وضعيت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر عليه السّلام به دلیل زندانی بودن امام ، بسيار پيچيده و سخت بود، اما بيشتر اصحاب امام كاظم عليه السّلام جانشينى امام رضا عليه السّلام را از طرف آن حضرت پذيرفتند. شيخ مفيد نام دوازده تن از اين صحابه را كه رواياتى در موضوع تعيين امام رضا عليه السّلام به جانشينى پدر بزرگوارش نقل كرده‌ اند، ذكر مى‌كند كه مهمترين آنها: داود بن كثير الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن يقطين و محمد بن سنان مى‌ باشند.[۲۷]

با اين حال باز به دليل تقيّه و نيز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف‌ كاظم عليه السّلام از شيعيان گرفته بودند[۲۸] و همچنين وجود برخى از روايات نادرست كه در آنها علايمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام عليه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد.این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود ، خانه و غلّات خريدند و وقتى خبر رحلت امام عليه السّلام به آنها رسيد، وفات آن حضرت را انكار كرده و در ميان شيعه شايع كردند كه امام كاظم عليه السّلام نمرده است؛ زيرا او قائم آل محمّد است.[۲۹]

پس از شهادت امام كاظم عليه السّلام دو گرايش عمده بنامهاى قطعيّه و واقفيه پديد آمد. قطعيّه رحلت امام كاظم عليه السّلام را تأييد كرده و امامت امام رضا عليه السّلام را پذيرفت.[۳۰]اما گرايش واقفيه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم عليه السّلام بر اعتقاد به امامت يا مهدويت آن حضرت باقى ماند.[۳۱]ا‌مام رضا عليه السّلام در روايتى سرنوشت آنها را اينگونه بيان فرمودند:« در حيرت زندگى مى‌كنند و نهايت در حال كفر مى ‌ميرند.»

سفر به بصره و کوفه

بعد از شهادت امام موسى كاظم عليه السّلام، امام رضا عليه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش و براى از بين بردن اشتباهات مبهم آنهايى كه از حقيقت منحرف شده بودند، به بصره و کوفه سفر كرد. او در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزيد و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه ‌اى برگزار كرد كه در ميان آنها عمرو بن هداب نيز كه از اهل بيت عليهم السّلام برگشته بود و نسبت به آنها سرسختى به خرج مى ‌داد، حضور داشت.ایشان همچنين در آن جلسه جاثليق مسيحى و رأس الجالوت را هم شركت دادند و جواب تمام سؤال های آنها را به نحو احسنت دادند.[۳۲] از نکات قابل توجه این جلسات آن بود که امام در مناظراتی که با مردم دیگر سرزمین های اسلامی داشتند ، جواب آنها را به زبان خود مردم آن سرزمین می دادند.

امام و خلفای معاصرشان

طول مدت امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام مقارن بود با ادامه‌ی حکومت هارون الرشید، خلافت امین و خلافت مأمون.

امام و هارون الرشید

در زمان هارون الرشید همچون زمان پدربزرگ سفاکش منصور عباسی بر شیعیان و علویان بسیار سخت گرفته می شد و آنان را بسیاز آزار می دادند.امام عميقا از محنتى كه به دست هارون به پدرشان موسى بن جعفر عليه السلام رسيده بود و سرانجام نيز پس از سالها حبس با سم ایشان را به قتل رسانده بود ناراحت بوند.همچنین ایشان نسبت به بزرگان علوى كه سخت مورد عذاب و شكنجه قرار مى‌ گرفتند و آنها را در هر جا مى‌ يافتند ، مى‌ كشتند بسيار ناراحت بودند.

نگرانی اصحاب از کشته شدن امام

زمانی که هارون الرشيد امام موسى بن جعفر (ع) را كشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنيتى كشور را براى بررسى امر امام رضا عليه السلام فرستاد تا تمايلات و علايق حضرت را به اطلاع او برسانند.با این حال امام رضا عليه السلام مشغول نشر احكام الهى و تعاليم اسلام و توضيح مطالب پيرامون امامت شد. به هر حال بعضى از بزرگان شيعه ترسيدند مبادا از طرف هارون الرشيد به او آسيبى برسد.محمد بن سنان می گوید:« من به ابوالحسن الرضا عليه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به اين امر شهرت دادى(يعنى اظهار امامت كردى) و جاى پدرت نشستى در حالى كه خون شما از شمشير هارون مى‌ چكد.امام عليه السلام پاسخ داد: مرا بر اين كار جرأت داد آنچه كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود كه: «اگر ابو جهل بتواند يك مو از سر من كم كند من پيغمبر خدا نيستم.» و من به شما مى‌ گويم اگر هارون بتواند يك مو از سر من كم كند شاهد باشيد كه من امام نيستم.[۳۳]»

نفرین امام در حق برامکه

برامكه نقش خطرناكى در ابتلاى امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) به مصيبت داشتند زيرا آنها هارون الرشيد ستمگر را به كينه ‌جويى نسبت به این دو بزرگوا واداشتند. امام رضا عليه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از اين رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد كرد. محمد بن فضيل نقل كرده«در سالى كه هارون الرشيد برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد ابو الحسن الرضا عليه السلام در عرفات ايستاده بود و دعا مى‌ كرد، سپس سرش را خم كرد. در اين باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را عليه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعايم را در باره آنها استجابت كرد.طولى نكشيد كه بلا بر جعفر و يحيى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.[۳۴]»

حمله و غارت خانه امام

هارون الرشيد پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ خليفه شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه‌ هاى علويان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هيچ جامه ‌اى را باقى نگذارد مگر يك جامه براى هر كدام از آنها.

جلودى به خانه امام رضا عليه السلام حمله كرد. پس امام ايستاد و همه زنان علوى را گرد آورد از جمله دختران پيامبر خدا (ص) و خانواده‌ اش را در يك اطاق، سپس دم در خانه ايستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نيست. من بايد وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم درست همان گونه كه هارون الرشيد دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم كه همه چيزهايى را كه پوشيده‌ اند بگيرم.

امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زينت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دكمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به طاغى بغداد هارون الرشيد تسليم كند.[۳۵]

امام و امین عباسی

محمد امين پس از مرگ پدرش عهده ‌دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحيت چنين پست بالايى را نداشته است . وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و علم و علم آموزی کراهت داشته است . به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد ، امام رضا(علیه اسلام) فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.

امام و مأمون

پس از آنکه امین خلیفه عباسی برادرش را حاکم مرو بود از حکومت آنجا خلع کرد،مأمون که بر خلاف تمام خلفای قبل از خودش معتزلی بود ، مذهب علیه او شورش کرد و با کمک مردم خراسان و به خصوص سردارش طاهر بن حسین توانست بر نیروهای خلیفه غلبه کند و پس از آنکه امین را به قتل رساند ، به خلافت رسید.مامون را می توان از قدرتمند ترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست . خلیفه ای که برخلاف پیشینیاش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند،علاقه ی وافری به علم و ترویج آن داشت.

با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب می دانست که وجود ائمه اطهار برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد.اما او برخلاف پدرانش که سعی می کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند ، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (علیه اسلام) بود. اما با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون می توان از حقیقت امر اگاه شد. با توجه به این سخنان می توان هدف مأمون در واگذاری ولایتعهدی به امام را در موارد زیر خلاصه کرد:

  1. جذب یاران و شعیان امام به طرف خود
  2. پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان
  3. کنترل اعمال و رفتار امام رضا(ع)
  4. کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شعیانشان
  5. سرکوب قیام های علویان

سفر امام رضا به خراسان

پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد.اما امام در برابر این پیشنهادهای مأمون واکنش های نشان دادند از جمله :

  1. امتنا از خارج شدن از مدینه و رفتن به مرو
  2. روشن گری امام در هنگام وداع از مردم مدینه :شیخ صدوق از معول سجستانى آورده:« زمانى كه براى بردن امام رضا عليه السّلام به خراسان پيكى به مدينه آمد، من در آنجا بودم.امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پيغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گريه مى‌ كرد. من به امام نزديك شده و سلام كردم و علّت اين موضوع را از آن حضرت جويا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بيرون رفته و در غربت از دنيا خواهم رفت.[۳۶]»
  3. نبردن هیچ یک از اعضای خانواده خویش به دلیل نامعلوم بودن سرنوشت ایشان:از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند:«موقعى كه مى‌خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع كرده و دستور دادم براى من گريه كنند تا گريه آنها را بشنوم. سپس در ميان آنها دوازده هزار دينار تقسيم كرده و گفتم من ديگر به سوى شما باز نخواهم گشت.
مسیر حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان

چنين برخوردهایى بى‌ ترديد مى ‌توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ويژه شيعيان را كه در ارتباط مستقيم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار اين مسافرت را پذيرفته است‌»

انتصاب امام جواد(ع)

امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شريف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت:«به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌ ام كه از تو شنوايى داشته باشند و پيرويت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشين وى خواهد بود.»

مسیر حرکت امام به مرو

امام رضا عليه السلام قبل از اينكه به خراسان برود، به خانه خدا رفت‌ و سپس بيت اللّه الحرام را به سوى خراسان ترك كرد و از هر شهر و ناحيه ‌اى كه عبور مى ‌كرد توسط مسلمين مورد تكريم و تجليل قرار مى‌ گرفت و مردم بسرعت خود را به او رسانده و با بوسيدن دستش تبرّك مى‌ جستند و از او درخواست مى‌ كردند كه نزد آنها بماند تا به او خدمت كنند، و مسائل دين خود را از او مى‌پرسيدند و او پاسخ مى‌ داد. برای سفر امام به خراسان دو مسیر نقل کرده اند که معروف ترین آن عبارت است از : نقره ، بصره و سپس وارد شدن به ایران از دروازه ورودىِ شلمچه و پس از آن عبور از شهرهاى اهواز، اقليد، ابَرقوه، یزد، رباط پشت‌ بادام و طبس وارد شهر نيشابور شدند و پس از عبور از نیشابور ، وارد روستاى ده‌سرخ و سپس سناباد (مشهد كنونى) شدند و در نهايت ایشان ،به پايتخت حكومت مأمون يعنى مرْو، رفتند.

امام در نیشابور

در نیشابور چنان استقبال مردمى بى ‌نظيرى از ایشان به عمل آمد كه مانند آن در تمام تاريخ ديده نشده بود، و در صف جلو استقبال كنندگان، بزرگان علما و فضلا و مردان حديث بودند.سپس مردم از امام خواستند تا برایشان حدیثی نقل کنند و امام نیز برای آنها حدیث سلسله الذهب را نقل کردند.

امام و مساله ولایتعدی

مهمترين فصل تاريخى زندگى امام رضا عليه السّلام جريان ولايتعهدى آن حضرت است.جریانی که به موجب آن حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.

پس از آنکه امام به مرو رسیدند ، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر اين نيروهاى مسلح با بقيه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقيه وزرا و مستشاران او بودند.

پس از مستقر شدن امام در مرو ، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگيرد.اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت.چرا که مأمون براى رسيدن به خلافت برادرش امين را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند:« اگر اين خلافت مال تو است جايز نيست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به ديگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نيست چيزى كه مال تو نيست جايز نيست آن را به من بدهى.»

تحمیل ولایتعهدی به امام

پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام ، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد.اما این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذيرش ولايتعهدى از طرف امام رضا عليه السّلام توأم با تهديد قتل آن حضرت در صورت مخالفت ، امام را در وضعيتى قرار داد كه از پذيرفتن آن ناچار بود.[۳۷] امام انگیزه مأمون را این در دیدار با او این چنین بیان می کنند:«از اين طريق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگويند كه على بن موسى الرضا خود را از دنيا كنار نكشيد ، بلكه دنيا بود كه خود را از او كنار كشيد، آيا نمى‌ بينيد چگونه وليعهدى را به طمع رسيدن به خلافت قبول كرد؟»

مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت:« تو هميشه مرا به كارى وادار مى‌ كنى كه از انجامش متنفرم، و گويى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ايمن مى ‌دانى. به خدا قسم بايد وليعهدى را قبول كنى، يا اينكه تو را به قبول آن مجبور مى ‌كنم. تو بايد اين كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم.[۳۸]»

نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:

  1. احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند.
  2. هيچ كس را عزل نكند.
  3. هيچ رسمى را نقض نكند.
  4. در امور دولتى مشاورى از دور باشد[۳۹].

مأمون با این شرایط موافقت کرد و سندی مبنی بر ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته شد که به امضای امام و مأمون رسید و پس آن مأمون مجلسی در رمضان سال هجری ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و سکه های دینار و درهمی به نام امام رضا (علیه السلام) ضرب شد.

عصر ولایتعهدی امام

در زمان ولایتعهدی امام اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد:

  1. دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی
  2. بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین
  3. شورش که زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او . مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.
  4. در سال 201 هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم ، ایشان بخوانند.امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی علیه اسلام پذیرفتند.در روز عید امام با شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نماز عید شدند ، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند.مردم از جمعیتی که همراه امام شده بودند ، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل ، امام را در نیمه راه بازگرداند.
  5. طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود.این عمل امام ، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد.پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«.... حال كه او را وليعهد خود كرديم و مرتكب خطايى شديم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كرديم، اكنون جايز نيست در امر او سستى به خرج دهيم و احتياج داريم كه اندك اندك فرودش آريم تا در نظر ملت جلوه دهيم كه او لياقت اين امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنيم كه مادّه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شويم‌‌![۴۰]»


اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام

در قرن دوم هـ.ق كه امام رضا علیه‌السلام می‌زيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و ميان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق علیه‌السلام و امام موسي كاظم علیه‌السلام و امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.

حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. مامون دانشمندان ديگر اديان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نيز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت يكى پس از ديگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.

امام علي بن موسي الرضا علیه‌السلام پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علماي فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدايت و توجيه می‌كردند به محور آن‌ها تبديل شده بودند.

اخلاق امام رضا علیه‌السلام

از ابراهيم بن عباس نقل شده است كه گفت: «هيچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام نديده و نشنيده ام. از او چيزهايى ديده ام كه از هيچ كس نديدم: هرگز نديدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ نديدم كلام كسى را قطع كند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هيچ‌گاه حاجتى را كه مى توانست برآورده سازد، رد نمى كرد؛ هرگز پاهايش را پيش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ نديدم به يكى از دوستان يا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز نديدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ چنان بود كه اگر تنها بود و غذا برايش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خويش مى نشانيد و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها كم مى خوابيد و بسيار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: اين سه روز برابر با روزه يك عمر است؛ بسيار صدقه پنهانى مى داد».

ایشان از عابدترين مردم در زمان خود و بالاترين آن‌ها در پارسايی و تقوی بود، تا جايي كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انكار كنند.

احادیثی از امام رضا علیه‌السلام

  • «لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بنده‌اى حقیقت ایمانش را کامل نمى‌کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبت‌ها و بلاها».[۴۱]
  • «وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَمُوا صِغارَكُم وَصِلُوا اَرحامَكُم؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد».[۴۲]
  • «مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست».[۴۳]
  • «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است».[۴۴]
  • «اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ؛ از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو امت‌های گذشته را نابود کرده است».[۴۵]
  • «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم تقوا را درباره‌ی نعمت‌های الهی را رعایت کنید و نعمت‌ها را به گناه و معصیت از خود مرانید».[۴۶]

پانویس


  1. الطبرسی، ج۲، ۱۴۱۷ه‍.ق.، صص۴۱-۴۲.
  2. . الكافى، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ص 341؛ التهذيب، ج 6، ص 83
  3. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 81. نوبختى سال 151 را نقل كرده است. نك: فرق الشيعة، ص 96
  4. تذكرة الخواص، ص 361
  5. كشف الغمّه، ج 3، ص 102
  6. عيون اخبار الرّضا، ج 1، ص 5
  7. عيون اخبار الرّضا، ج 1، صص 14 و 15.
  8. اخبار الدول، ص 114.
  9. ) الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199
  10. الدّرّ النّظيم، ص 210
  11. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  12. الدّرّ النظيم، ص 210
  13. بحار الانوار، ج 49، ص 2، از كافى‌
  14. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  15. بحار الانوار، ج 12، ص 4
  16. ابو الصّلت هروى مى‌گويد: روزى مأمون از من سؤالى كرد و من هم در رابطه با سؤال، پاسخ دادم كه ابو بكر چنين و چنان گفت. مأمون از من پرسيد: «كدام ابو بكر؟ ابو بكر ما، يا ابو بكر عامّه؟» من پاسخ دادم: ابو بكر ما. عيسى گفت: من از ابو الصلت پرسيدم كه ابو بكر شما كيست؟ او پاسخ داد: على بن موسى. به او اين كنيه داده شده بود.مقاتل الطّالبيين، ص 561.
  17. جوهرة الكلام فى مدح السادة الاعلام، ص 43
  18. الصراط السوى، ص 199.
  19. تذكرة الخواص، ص 361
  20. الدرّ النظيم، ص 210.
  21. الدرّ النظيم، ص 210.
  22. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  23. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  24. بحار الانوار، ج 12، ص 4.
  25. الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بی‌تا، ج۱، ص۴۹۲، منتهي الامال، ج2، ص571
  26. محمدجواد فضل الله‌ ، تحليلى از زندگانى امام رضا(ع)ص:44-45
  27. الارشاد، ص 304
  28. إعلام الورى، ص 303
  29. رجال كشى، ص 460
  30. الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعيّه، بعدها تا زمان امام زمان عليه السّلام به اثناعشريه اطلاق مى‌شد.
  31. الملل و النحل، ج 1، ص 150
  32. بحار الانوار، ج 12، صص 21- 23.
  33. اعيان الشيعة، ج 4، ص 97.
  34. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 225
  35. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 161
  36. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 218
  37. مقاتل الطالبيين، ص 375
  38. امالى صدوق، ص 43؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 140
  39. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 19
  40. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 169
  41. بحارالانوار، ج 78، ص 339، ح 1.
  42. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 265.
  43. سفینة البحار، ص 98.
  44. مسند الامام الرضا علیه‌السلام، ج 1، ص 69.
  45. بحارالانوار، ج 75، ص 346.
  46. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 169.

منابع

(1). زندگی سیاسی هشتمین امام، جعفر مرتضی حسینی، ترجمه خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373.

(2). سرچشمه دانش، عبدالکریم پاک‌نیا، مبلغان، ش 25، بهمن 1380.

(3). سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی، سروش، تهران، 1374.

(4). گوشه‌ای از زندگانی امام رضا علیه‌السلام، علی شریعتی، گلستان قرآن، ش 106، 1380.


چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی