مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غزوه بنی قریظه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده ها)
 
(۲۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
+
{{خوب}}
 +
{{شناسنامه غزوات
 +
|تصویر=[[پرونده:غزوة بني قریظه.JPG |250px|center]]
 +
|زمان = اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجه سال پنجم هجری
 +
|مکان = قلعه‌های بنی قُرَیظه در مدینه
 +
|غزوه قبلی =[[غزوه احزاب]]
 +
|غزوه بعدی =  [[غزوه بنى لحيان]]
 +
|علت غزوه = خیانت بنی قریظه که هم پیمان مسلمانان بودند در غزوه خندق و حمله آنان از پشت سر به مسلمانان.
 +
|نتیجه = پس از آن که یهودیان از محاصره به تنگ آمدند، سعد بن معاذ را به عنوان حکم برگزیدند و او حکم به اعدام مردان آنها و اخراج زنان و فرزندان آنها داد.
 +
|مسلمانان = مسلمانان
 +
۳۰۰۰ مرد جنگی
 +
|دشمنان = یهودیان بنی قریظه
  
 +
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)
 +
|فرماندهان دشمنان =  کعب بن أسد و حیىّ بن أخطب‌
 +
|پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع)
 +
|پرچم داران دشمنان = ـــ
 +
|تلفات مسلمانان =ـــ
 +
|تلفات دشمنان = کشته شدن ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر
 +
|توضیحات = آیات ۲۶ و ۲۷ [[سوره احزاب]] و آیات ۵۶ تا ۵۸ [[سوره انفال]] 
 +
}}
 +
[[بنی قریظه]] گروهی از [[یهود|یهودیان]] ساکن [[مدینه]] بودند که در زمان [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول خدا]](ص) به مدینه با ایشان پیمان صلح بستند. امّا در سال پنجم هجری که احزاب (مشركان [[مکه|مكه]] و ساير دشمنان [[اسلام]]) به مدینه حمله کردند، به [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) خیانت کردند و پیمان‌نامه ایشان را پاره کردند. پس از شکست احزاب و فرار ایشان، بنی قریظه در قلعه های خود تنها ماندند. اینان خطری جدی برای مسلمانان بودند؛ به همین دلیل، بلافاصله پس از [[ غزوه احزاب ]]، رسول خدا(ص) دستور غزوه بنی قریظه را صادر کردند.
 +
==بنی‌قریظه و خیانت آنان==
 +
[[بنی قریظه]] طایفه ‌اى از جذام برادران نضیرند و گفته مى ‌شود که [[یهود|یهودی]] شدنشان در روزگار عادیا بن سموئل بود، سپس در کوهى بنام "قریظه" فرود آمدند و به آن نسبت داده شدند (بنی قریظه)؛ و بقولى دیگر، "قریظه" نام نیاى آنها است.<ref>تاریخ‌ یعقوبى/ترجمه،ج‌۱،ص:۴۱۱  </ref>
  
 +
میان بنی قریظه و [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] قرار صلحى بود، سپس آن را شکستند و با [[قریش]] پیوستند. پس پیامبر [[سعد بن معاذ]] و عبدالله بن رواحه و خوات بن جبیر را پیش آنها فرستاد تا پیمان را بیادشان آوردند، لیکن پاسخى زشت دادند.
  
 +
آنان در هنگام هجوم مشرکان [[مکه]] و سایر دشمنان اسلام به [[مدينه|مدینه]] منوره و محاصره این شهر مقدس و ایجاد [[جنگ احزاب]] (خندق)، در صدد نقض عهد مسلمانان و کمک به مشرکان متجاوز برآمدند و آنان را در رخنه کردن به داخل مدینه از طریق محل مسکونی خویش، امیدوار نموده و مسلمانان را در رعب و وحشتی عظیم قرار دادند. ولی سرانجام با کشته شدن "عمرو بن عبدود" بدست [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی‌طالب]] علیه‌السلام و عقب‌نشینی متجاوزان و مهاجمان به سوی مکه، دسیسه یهودیان بنی‌قریظه در راه دادن مهاجمان متجاوز به داخل مدینه، نقش بر آب شد و آنان در نزد مسلمانان، رسوا و بی‌مقدار شدند. خباثت یهود بنى قریظه در جریان محاصره سپاه ده هزار نفرى مشرکین در جنگ احزاب، قابل بخشودن نبود.
  
غزوه در اصطلاح به جنگی گفته می­شود که پیامبر(ص) خود فرماندهی آن را به عهده داشت.
+
==غزوه بنی‌قریظه در قرآن==
غزوه بنی­قریظه، سومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه به شمار می­رود، و در سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.[1] یهودیان بنی­قریظه به همراه یهودیان بنی‌نضیر و بنی­قینقاع از هم­پیمانان پیامبر(ص) به شمار می­رفتند[2] که هر سه قبیله پیمان­شکن شدند.[3] پیش از بیان غزوه بنی­قریظه ابتدا این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که طبق پیمان پیامبر(ص) با این یهودیان، آنان حق هیچ­گونه فعالیتی علیه پیامبر(ص) و مسلمانان را نداشتند. با این حال یهودیان بنی‌قریظه در جنگ خندق(احزاب) نقض پیمان کرده و با مشرکان مکه در جنگ علیه مسلمانان همکاری کردند.[4] این رفتار بنی­قریظه موجب شد، در طول جنگ  ضربه روحی شدیدی بر مسلمانان وارد شود. قرآن کریم در اشاره به این موضوع می­فرماید: «به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین [شهر] بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانی را که چشم­ها از شدت وحشت خیره شده و جان‌ها به لب رسیده بود.»[5] از این­رو  بعد از پایان جنگ خندق پیامبر(ص) به دستور خداوند، سپاهیان را به فرماندهی "علی بن ابیطالب(ع)" به سمت قلعه­های یهودیان بنی­قریظه فرماندهی کرد.[6] پیامبر(ص) لوای خود را به ایشان سپرد. در ادامه بلال را امر کرد تا ندا دهد که مسلمانان نماز عصر را جز در محله بنی­قریظه بجا نیاورند،[7] بعد از مدتی قلعه­ها محاصره شد. محاصره­ای که پانزده روز و بنا بر نقلی دیگر بیست و پنج روز به طول انجامید.[8] مسلمانان با مقابله اندك بنی­قریظه روبرو شدند؛[9] ولی آنها سرانجام خود خواستار مذاکره و صلح با مسلمانان شدند. آنان خواستار آن بودند كه رسول­خدا(ص) مشابه همان برخوردی كه با بنی­نضیر داشت، با آنان داشته باشد. به این صورت که تمام اموال و اسلحه­ها مال مسلمانان باشد، در مقابل از خون آنان گذشته شود. سپس همراه زنان و فرزندان خود مدینه را ترک کنند و هر کدام به اندازه یک بار شتر با خود ببرند. این درخواست با مخالفت پیامبر(ص) روبرو شد. از این­رو آنان دوباره طرح دیگری پیشنهاد دادند، مبنی بر اینکه، مسلمانان از خون آنان بگذرند، زنان و فرزندانشان به آنها واگذار شود و بدون هیچ مالی از مدینه بیرون بروند. این بار نیز پیامبر(ص) با خواسته آنان مخالفت کردند. پیامبر(ص) به بنی­قریظه فرمودند: «فقط باید به حکم من گردن نهید.»[10]
+
در برخی از آیات [[قرآن|قرآن کریم]] این ماجرا چنین بیان شده است:  
یهودیان بنی­قریظه که همه راه­ها را به روی خود بسته می­دیدند، از طرفی محاصره نیز سخت­تر شده بود، از "ابی‌­لبابه بن عبدالمنذر" به عنوان خیرخواهی، در خواست مشورت کردند.[11] ابی­لبابه از مسلمانان بود و خود به همراه خانواده­اش نزد یهودیان بنی­قریظه زندگی می­کردند و از هم­پیمانان آنان به شمار می­رفت. وی به آنان گفت: «اگر تسلیم شوید، بدانید که حکم پیامبر(ص) درباره شما ذبح ـ با اشاره به گردن خویش ـ است»؛ ولی از کار خود پشیمان شد. ابی­لبابه در حالی که «انا لله و انا الیه راجعون» می­خواند،[12] با خود می­گفت: «به خدا و رسولش خیانت کردم.» و  از قلعه بنی­قریظه بیرون آمد. او بدون این که پیش رسول­خدا(ص) برود به مسجد رفت و خود را با طناب به ستونی بست. ابی­لبابه با خود عهد کرد، یا بمیرد یا اینکه خداوند توبه­اش را بپذیرد.[13]
 
بعد از این جریان، یهودیان دوباره به مشورت نشستند. برخی از آنها پیشنهاد مسلمان شدن و برخی دیگر پیشنهاد جزیه را مطرح کردند که هیچ کدام مورد قبول واقع نشد.[14] آنان که ترس شدیدی سراسر وجودشان را فرا گرفته بود،[15] تصمیم بر قبول حکم پیامبر(ص) گرفتند و سرانجام یهودیان بنی­قریظه تسلیم شدند. پیامبر(ص) "محمد بن مسلمه" را بر آنان گمارد، سپس مردانشان را کتف بسته در محلی نگه داشتند، زنان و بچه­هایشان را نیز در گوشه­ای دیگر جمع کردند و "عبدالله بن سلام" را مسؤول آنان نمودند. کالاها، اثاث، لباس و تمام سلاح­ها را گردآوری کردند. بیش از 1500 شمشیر، 300 زره، 2000 نیزه و 1500 سپر جمع­آوری شد. در میان غنائم همچنین احشام بسیاری وجود داشت.[16] از سویی دیگر قبیله «اوس» که در دوران جاهلیت از هم­پیمانان بنی‌قریظه به شمار می­رفت، اعتراض کردند. آنان به پیامبر(ص) می­گفتند همان­گونه که یهودیان بنی­قینقاع را به "عبدالله بن ابی"، منافق، بخشیدی یهودیان بنی­قریظه را نیز بر ما ببخشید و بر آنان همانند بنی­نضیر، ‌بیرون رفتن از مدینه پس از تسلیم سلاح­ها و املاک آنها، حکم كنید. پیامبر(ص) نتیجه را بر حکمیت "سعد بن معاذ" بزرگ اوسیان، واگذار کرد، معترضین نیز استقبال کردند.[17] سعد بن معاذ را در حالی که مجروح بود، آوردند. او حکم به قتل جنگ‌جویان، اسارت زنان و تقسیم اموال بنی­قریظه کرد.[18] پیامبر(ص) درباره حکم سعد بن معاذ فرمود: «به تحقیق به حکم خداوند متعال حکم کرد، حکمی که از فراز آسمان­های هفت‌گانه مشخص شده بود.»[19]
 
درباره ابولبابه نیز باید گفت، پس از چند روز خداوند توبه او را نیز قبول کرد. او آن قدر صبر كرد تا به دست رسول­خدا(ص) از ستونی كه به «ستون توبه» معروف شد آزاد گردید.[20] همچنین باید گفت، در طول محاصره بنی­قریظه رسول­خدا(ص) "ابن ام مکتوم" را به عنوان جانشین خود در مدینه، انتخاب کرده بود.[21]
 
 
  
[1]. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، تحقیق ابوصهیب الکرمی، بیروت، بیت الافکار الدولیة، بی‌تا، چاپ اول، ص397.
+
«وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکانَ اللَّهُ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرًا».<ref>  سورة الأحزاب/ ۲۶ و ۲۷. </ref>
[2]. ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق مؤسسة الهدی، قاهره، دارالتقوی، 2004م.، چاپ اول، ج2، ص108.
+
و کسانى از اهل کتاب را که با [مشرکان‌] همپُشتى کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند، گروهى را مى‌ کشتید و گروهى را اسیر مى‌ کردید.
[3]. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م.، چاپ اول، ج1، ص363. درباره بنی قریظه ر.ک: همان، ج2، ص295 و ابن هشام، پیشین، ج3، ص8.
+
و زمینشان و خانه‌ها و اموالشان و سرزمینى را که در آن پا ننهاده بودید به شما میراث داد، و خدا بر هر چیزى تواناست.
[4]. واقدی، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1989م.، ج2، ص484.
 
[5]. احزاب، آیه 10
 
[6]. طبری، پیشین، ص397.
 
[7]. واقدی، پیشین، ج2، ص57.
 
[8]. طبری، پیشین، ص397.
 
[9]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57.                                             
 
[10]. همان، ج2، ص501.
 
[11]. طبری، پیشین، ص397.
 
[12]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57.
 
[13]. ابن هشام، پیشین، ج3، ص141.
 
[14]. واقدی، پیشین، ج2، ص503.
 
[15]. ابن هشام، پیشین، ج3، ص139.
 
[16]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57.
 
[17]. طبری، پیشین، ص398
 
[18]. بلاذری، احمد بن یحیی، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1998م.، ج1، ص431.
 
[19]. واقدی، پیشین و طبقات الکبری، ج2، ص58.
 
[20]. طبری، پیشین، ص398.
 
[21]. بلاذری، پیشین، ج1، ص434.
 
  
==منبع==
+
«الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ، ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ، وَ هُمْ لا یتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ * وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلى‌ سَواءٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْخائِنِین‌».<ref> سورة الأنفال/ ۵۶- ۵۸ </ref>
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36478 عباس ميرزايي، غزوه بني قريظه ، سایت پژوههبازیابی:7 بهمن 1391
+
همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مى ‌شکنند و [از خدا] پروا نمى‌ دارند.
 +
پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتى با [عقوبتِ‌] آنان، کسانى را که در پى ایشانند تارومار کن، باشد که عبرت گیرند.
 +
و اگر از گروهى بیمِ خیانت دارى [پیمانشان را] به سویشان بینداز [تا طرفین‌] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است‌زیرا خدا خائنان را دوست نمى‌ دارد.
  
 +
==وقایع غزوه بنی‌قریظه==
 +
===محاصره بنى‌قریظه===
 +
بامداد بیست و چهارم [[ماه ذی القعده|ذى القعده]] بود که [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] -صلّى اللّه علیه و آله- و مسلمانان از پیرامون خندق به [[مدینه|مدینه]] بازگشتند و اسلحه خود را نهادند، اما چون هنگام ظهر فرا رسید، [[جبرئیل|جبرئیل]] فرود آمد و به رسول خدا گفت: خدا تو را مى ‌فرماید که: بر سر «بنى قریظه» رهسپار شوى، و هم اکنون من بر سر ایشان مى ‌روم و در قلعه‌ هایشان زلزله مى ‌اندازم. رسول خدا بلال را فرمود تا در میان مردم اعلام کند که هر کس مطیع و شنواى امر خدا و رسول است باید [[نماز عصر]] را جز در «بنى قریظه» نخواند.
 +
رسول خدا «[[ابن ام مکتوم|عبداللّه بن أمّ مکتوم]]» را در مدینه جانشین گذاشت و با سه هزار نفر از مسلمانان که سى و شش اسب داشتند رهسپار شد و رایت را به دست [[امام علی علیه السلام|على]] -علیه السلام- داد، و او را پیش فرستاد. یهودیان با دیدن آنها به رسول خدا صلى الله علیه و آله ناسزا مى‌ گفتند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۴؛ المغازى، ج ۲، ص ۴۹۹ </ref> رسول خدا صلى الله علیه و آله در نزدیک چاه ابّى که از چاه هاى بنى قریظه و پائین حره بنى قریظه بود مستقر شد. بنى قریظه در قسمت عالیه مدینه سکونت داشتند، در حالى که مرکز مدینه و [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] صلى الله علیه و آله در قسمت سافله بوده است. آن حضرت، ابتدا یهودیان را به [[اسلام]] دعوت کرد اما آنان نپذیرفتند،<ref>  المصنف، عبد الرزاق، ج ۵، ص ۳۷۰ </ref> بنابراین محاصره ادامه یافت.
 +
 +
محاصره بنى قریظه به نقل ابن اسحاق بیست و پنج روز و به نقل [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] پانزده روز (از چهارشنبه ۲۳ ذى قعده سال پنجم) به درازا کشید.<ref>  المغازى، ج ۲، ص ۴۹۶ </ref> دراین مدت تیراندازى از دو سوى در جریان بود، و یهودیان امید آن داشتند تا با مقاومت آنها، مسلمانان دست از محاصره آنان بردارند. تیراندازى مسلمانان به حدى شدید بود که آنان یقین کردند که مسلمانان رفتنى نیستند.
 +
===پیشنهاد صلح از طرف قریظیان===
 +
یهودیان نماینده‌اى فرستادند تا بگوید حاضرند بر اساس همان شرایطى که [[بنی نضیر|بنى النضیر]] از مدینه رفتند، از شهر خارج شوند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راضى نشد. نوبت بعد گفتند که هیچ گونه اموالى حتى به اندازه یک شتر نیز نخواهند برد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که بدون هیچ گونه شرطى باید تسلیم شوند.<ref> المغازى، ج ۲، ص ۵۰۱ </ref> سران یهودی با سه پیشنهاد بنا به گفته سیره نویسان رو به رو شدند:
 +
 +
#یکى آن که [[اسلام]] را بپذیرند. این مورد قبول واقع نشد.
 +
#زنان و کودکان خویش را خود بکشند و پس از آن به مسلمانان حمله کنند. اگر پیروز شدند دوباره زندگى را از سر خواهند گرفت و اگر کشته شدند خانواده‌اى ندارند که به اسارت مسلمانان در آیند. این نیز پذیرفته نشد.
 +
#حمله ناگهانى و شبیخون به سپاه مسلمانان نیز آن هم در شب شنبه که با یکدیگر مشورت مى ‌کردند، پذیرفته نشد.
 +
 +
بدین ترتیب اختلاف‌ میان یهودیان بالا گرفت و از لحاظ روحى خود و زنانشان در وضعیت سختى قرار گرفتند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳ ص ۲۳۸؛ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۴ </ref>
 +
===اشتباه ابولبابه و توبه او===
 +
 +
یهودیان از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند تا اجازه دهد با [[ابولُبابه انصارى|ابولبابه]] که از [[اوس|اوسیان]] بود، و اینان در [[جاهلیت|جاهلیت]] هم پیمان با قریظیان بودند، مشورت کند. ابولبابه به اجازه آن حضرت نزد بنى قریظه رفت. یهودیان با یادآورى دوستى سابق و کمکى که آنان در جاهلیت به اوسیان در برابر [[خزرج]] کرده‌اند از او خواستند تا بگوید تکلیف آنان چیست و چه سرنوشتى در انتظارشان مى‌ باشد. پرسش آنان این بود که آیا شرط رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود: تنها باید بر حکم او تسلیم باشند، بپذیرند یا نه. ابولبابه گفت: آرى، اما با اشاره به گلوى خود، به آنان فهماند که چه سرنوشتى در انتظارشان است.<ref>  المغازى، ج ۲، ص ۵۰۶ </ref> این اقدام ابولبابه -همان گونه که بلافاصله خودش به آن توجه یافت- سبب مى ‌شد تا بنى قریظه خود را تسلیم نکنند.
 +
 +
ابولبابه از قلعه بنى قریظه خارج شد و بدون آن که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برود، به سوى مسجد النبى صلى الله علیه و آله و سلم رفته خود را به یکى از ستون هاى مسجد بست. او براى خیانتى که به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرده بود شروع به استغفار کرد. چندین روز -گفته ‌اند شش روز- از ستون مزبور که بعدها «اسطوانه توبه» نام گرفت جدا نشد تا آن که ضمن آیاتى خداوند [[توبه]] وى را پذیرفت‌.
 +
===تسلیم شدن بنی‌قریظه===
 +
به هر روى بنى قریظه چاره‌اى جز تسلیم بر حکم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ندیده و امید آن داشتند تا اوسیان براى آنان وساطتى بکنند. رسول خدا دستور داد تا تمامى اثاثیه و سلاح هاى آنان را جمع آورى کنند. [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]] مى ‌گوید: برخى از محدثانى که به آنان اعتماد دارم برایم نقل کردند که سبب تسلیم شدن آنان این بود که [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] فریاد کشید: بخدا سوگند یا شربتى که [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]] نوشید مى‌ نوشم و یا قلعه آنان را مى‌ گشایم و قدم جلو نهاد، در آن لحظه قریظیان گفتند: اى محمد! حکمیت [[سعد بن معاذ]] را مى‌ پذیریم.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰ </ref>
 +
اوسیان که در گذشته ناظر گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] بودند و گمانشان بر این بود که آن اقدام به خاطر [[خزرج]] صورت گرفته، از آن حضرت خواستند تا این بار بخاطر آنها از قریظیان بگذرد. پس از اصرار آنان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پذیرفت تا هر آنچه سعدبن معاذ -از متنفذان [[اوس]]- در این باره حکم کرد بپذیرد. اوسیان از این اقدام خوشنود شدند. سعدبن معاذ در محاصره [[غزوه احزاب|احزاب]] تیر خورده، در خیمه ‌اى در مسجد، که زنى از قبیله اسلم در آن به مداواى مجروحان مى ‌پرداخت بسترى بود.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۹ </ref>
 +
===داوری سعد بن معاذ===
 +
سعد زیر لب زمزمه مى‌ کرد: اکنون وقت آن است که سعد از ملامت هیچ ملامت کننده‌اى در راه خدا نهراسد. او ابتداء از یهودیان تعهد گرفت تا هرچه حکم کرد بپذیرند و آنان نیز پذیرفتند. پس از آن گفت: حکم من این است که مردان یهودى کشته شوند، کودکان و زنانشان به اسارت درآیند و اموالشان تقسیم شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.»<ref> المغازى، ج ۲، ص ۵۱۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰ </ref>
 +
 +
فرداى آن روز مردان قریظى را کشتند؛ یک زن نیز که سبب شهادت یکى از سربازان مسلمان شده بود به قتل رسید.<ref>  السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۲ </ref> یکى از کشتگان حُیى بن اخطب بود که محرک اصلى [[غزوه احزاب|جنگ احزاب]] بوده و با کعب بن اسد تعهد کرده بود که اگر احزاب رفتند نزد آنان بماند. او جامه‌اى سرخ به تن داشت و با دست خویش چند جاى آن را پاره کرده بود تا پس از مرگ از تنش بیرون نیاورند. وى در لحظه مرگ نگاهى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرد و گفت: من خود را در دشمنى با تو ملامت نمى‌ کنم، اما کسى که قدم در راه خذلان الهى گذاشت ذلیل مى‌شود، آنگاه به مردم گفت: نسبت به امر خدا نمى‌توان چیزى گفت، این تقدیر خدا بر [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] است، آنگاه نشست تا گردنش را زدند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام،ج ۳، ص ۲۴۰ </ref> بدین ترتیب مدینه از لوث وجود یهودیان تطهیر شد.
 +
 +
تا آن زمان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دو بار از نقض عهد یهودیان در گذشته بود. به علاوه، خطاى یهودیان [[بنی قینقاع|بنى قینقاع]] و [[بنی نضیر|بنى النضیر]] در حد جرم قریظیان نبود. آنان در بدترین شرایط نقض عهد کردند، به مسلمانان و به شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توهین کردند و در صورتى که پیروز مى‌شدند، به همراه مشرکان، یک مسلمان را در مدینه زنده نمى‌گذاشتند. اکنون باید خوار و ذلیل مى ‌شدند. اصولًا حیات سیاسى [[اسلام]] در گرو حفظ معاهداتى بود که با قبایل‌ اطراف داشت. پیمان شکنى هر روزه و گذشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از پیمان شکنان، زمینه را براى نقض عهدهاى مکرر آماده مى‌کرد. در چنین شرایطى زندگى براى مسلمانان که تنها پایگاهشان مدینه بود، ناممکن مى‌ نمود.
 +
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
 +
*سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم‌، رسول جعفریان، دلیل ما، قم‌، ۱۳۸۳ ش‌.
 +
*مغازى، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
 +
*تاریخ پیامبر اسلام‌، محمد ابراهیم آیتى، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ ش‌.
 +
*تاریخ یعقوبى، ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش.
 +
*زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
 +
 +
{{غزوات پیامبر اکرم}}
 +
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 +
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
+
[[رده:سال 5 هجری قمری]]
[[رده:ستیزه گری های یهودیت با اسلام]]
+
[[رده: پیامبر اکرم]]
 +
{{خوب}}
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۳۶

غزوه بنی قریظه
غزوة بني قریظه.JPG
زمان اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجه سال پنجم هجری
مکان قلعه‌های بنی قُرَیظه در مدینه
غزوه قبلی غزوه احزاب
غزوه بعدی غزوه بنى لحيان
علت غزوه خیانت بنی قریظه که هم پیمان مسلمانان بودند در غزوه خندق و حمله آنان از پشت سر به مسلمانان.
نتیجه پس از آن که یهودیان از محاصره به تنگ آمدند، سعد بن معاذ را به عنوان حکم برگزیدند و او حکم به اعدام مردان آنها و اخراج زنان و فرزندان آنها داد.
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

۳۰۰۰ مرد جنگی

یهودیان بنی قریظه
فرماندهان
رسول خدا(ص) کعب بن أسد و حیىّ بن أخطب‌
پرچم داران
امام علی(ع) ـــ
تلفات
ـــ کشته شدن ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر
آیات ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب و آیات ۵۶ تا ۵۸ سوره انفال

بنی قریظه گروهی از یهودیان ساکن مدینه بودند که در زمان هجرت رسول خدا(ص) به مدینه با ایشان پیمان صلح بستند. امّا در سال پنجم هجری که احزاب (مشركان مكه و ساير دشمنان اسلام) به مدینه حمله کردند، به رسول خدا(ص) خیانت کردند و پیمان‌نامه ایشان را پاره کردند. پس از شکست احزاب و فرار ایشان، بنی قریظه در قلعه های خود تنها ماندند. اینان خطری جدی برای مسلمانان بودند؛ به همین دلیل، بلافاصله پس از غزوه احزاب ، رسول خدا(ص) دستور غزوه بنی قریظه را صادر کردند.

بنی‌قریظه و خیانت آنان

بنی قریظه طایفه ‌اى از جذام برادران نضیرند و گفته مى ‌شود که یهودی شدنشان در روزگار عادیا بن سموئل بود، سپس در کوهى بنام "قریظه" فرود آمدند و به آن نسبت داده شدند (بنی قریظه)؛ و بقولى دیگر، "قریظه" نام نیاى آنها است.[۱]

میان بنی قریظه و رسول خدا قرار صلحى بود، سپس آن را شکستند و با قریش پیوستند. پس پیامبر سعد بن معاذ و عبدالله بن رواحه و خوات بن جبیر را پیش آنها فرستاد تا پیمان را بیادشان آوردند، لیکن پاسخى زشت دادند.

آنان در هنگام هجوم مشرکان مکه و سایر دشمنان اسلام به مدینه منوره و محاصره این شهر مقدس و ایجاد جنگ احزاب (خندق)، در صدد نقض عهد مسلمانان و کمک به مشرکان متجاوز برآمدند و آنان را در رخنه کردن به داخل مدینه از طریق محل مسکونی خویش، امیدوار نموده و مسلمانان را در رعب و وحشتی عظیم قرار دادند. ولی سرانجام با کشته شدن "عمرو بن عبدود" بدست علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و عقب‌نشینی متجاوزان و مهاجمان به سوی مکه، دسیسه یهودیان بنی‌قریظه در راه دادن مهاجمان متجاوز به داخل مدینه، نقش بر آب شد و آنان در نزد مسلمانان، رسوا و بی‌مقدار شدند. خباثت یهود بنى قریظه در جریان محاصره سپاه ده هزار نفرى مشرکین در جنگ احزاب، قابل بخشودن نبود.

غزوه بنی‌قریظه در قرآن

در برخی از آیات قرآن کریم این ماجرا چنین بیان شده است:

«وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکانَ اللَّهُ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرًا».[۲] و کسانى از اهل کتاب را که با [مشرکان‌] همپُشتى کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند، گروهى را مى‌ کشتید و گروهى را اسیر مى‌ کردید. و زمینشان و خانه‌ها و اموالشان و سرزمینى را که در آن پا ننهاده بودید به شما میراث داد، و خدا بر هر چیزى تواناست.

«الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ، ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّةٍ، وَ هُمْ لا یتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ * وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلى‌ سَواءٍ، إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْخائِنِین‌».[۳] همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مى ‌شکنند و [از خدا] پروا نمى‌ دارند. پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتى با [عقوبتِ‌] آنان، کسانى را که در پى ایشانند تارومار کن، باشد که عبرت گیرند. و اگر از گروهى بیمِ خیانت دارى [پیمانشان را] به سویشان بینداز [تا طرفین‌] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است‌]، زیرا خدا خائنان را دوست نمى‌ دارد.

وقایع غزوه بنی‌قریظه

محاصره بنى‌قریظه

بامداد بیست و چهارم ذى القعده بود که رسول خدا -صلّى اللّه علیه و آله- و مسلمانان از پیرامون خندق به مدینه بازگشتند و اسلحه خود را نهادند، اما چون هنگام ظهر فرا رسید، جبرئیل فرود آمد و به رسول خدا گفت: خدا تو را مى ‌فرماید که: بر سر «بنى قریظه» رهسپار شوى، و هم اکنون من بر سر ایشان مى ‌روم و در قلعه‌ هایشان زلزله مى ‌اندازم. رسول خدا بلال را فرمود تا در میان مردم اعلام کند که هر کس مطیع و شنواى امر خدا و رسول است باید نماز عصر را جز در «بنى قریظه» نخواند. رسول خدا «عبداللّه بن أمّ مکتوم» را در مدینه جانشین گذاشت و با سه هزار نفر از مسلمانان که سى و شش اسب داشتند رهسپار شد و رایت را به دست على -علیه السلام- داد، و او را پیش فرستاد. یهودیان با دیدن آنها به رسول خدا صلى الله علیه و آله ناسزا مى‌ گفتند.[۴] رسول خدا صلى الله علیه و آله در نزدیک چاه ابّى که از چاه هاى بنى قریظه و پائین حره بنى قریظه بود مستقر شد. بنى قریظه در قسمت عالیه مدینه سکونت داشتند، در حالى که مرکز مدینه و مسجد النبى صلى الله علیه و آله در قسمت سافله بوده است. آن حضرت، ابتدا یهودیان را به اسلام دعوت کرد اما آنان نپذیرفتند،[۵] بنابراین محاصره ادامه یافت.

محاصره بنى قریظه به نقل ابن اسحاق بیست و پنج روز و به نقل واقدی پانزده روز (از چهارشنبه ۲۳ ذى قعده سال پنجم) به درازا کشید.[۶] دراین مدت تیراندازى از دو سوى در جریان بود، و یهودیان امید آن داشتند تا با مقاومت آنها، مسلمانان دست از محاصره آنان بردارند. تیراندازى مسلمانان به حدى شدید بود که آنان یقین کردند که مسلمانان رفتنى نیستند.

پیشنهاد صلح از طرف قریظیان

یهودیان نماینده‌اى فرستادند تا بگوید حاضرند بر اساس همان شرایطى که بنى النضیر از مدینه رفتند، از شهر خارج شوند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راضى نشد. نوبت بعد گفتند که هیچ گونه اموالى حتى به اندازه یک شتر نیز نخواهند برد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که بدون هیچ گونه شرطى باید تسلیم شوند.[۷] سران یهودی با سه پیشنهاد بنا به گفته سیره نویسان رو به رو شدند:

  1. یکى آن که اسلام را بپذیرند. این مورد قبول واقع نشد.
  2. زنان و کودکان خویش را خود بکشند و پس از آن به مسلمانان حمله کنند. اگر پیروز شدند دوباره زندگى را از سر خواهند گرفت و اگر کشته شدند خانواده‌اى ندارند که به اسارت مسلمانان در آیند. این نیز پذیرفته نشد.
  3. حمله ناگهانى و شبیخون به سپاه مسلمانان نیز آن هم در شب شنبه که با یکدیگر مشورت مى ‌کردند، پذیرفته نشد.

بدین ترتیب اختلاف‌ میان یهودیان بالا گرفت و از لحاظ روحى خود و زنانشان در وضعیت سختى قرار گرفتند.[۸]

اشتباه ابولبابه و توبه او

یهودیان از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند تا اجازه دهد با ابولبابه که از اوسیان بود، و اینان در جاهلیت هم پیمان با قریظیان بودند، مشورت کند. ابولبابه به اجازه آن حضرت نزد بنى قریظه رفت. یهودیان با یادآورى دوستى سابق و کمکى که آنان در جاهلیت به اوسیان در برابر خزرج کرده‌اند از او خواستند تا بگوید تکلیف آنان چیست و چه سرنوشتى در انتظارشان مى‌ باشد. پرسش آنان این بود که آیا شرط رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود: تنها باید بر حکم او تسلیم باشند، بپذیرند یا نه. ابولبابه گفت: آرى، اما با اشاره به گلوى خود، به آنان فهماند که چه سرنوشتى در انتظارشان است.[۹] این اقدام ابولبابه -همان گونه که بلافاصله خودش به آن توجه یافت- سبب مى ‌شد تا بنى قریظه خود را تسلیم نکنند.

ابولبابه از قلعه بنى قریظه خارج شد و بدون آن که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برود، به سوى مسجد النبى صلى الله علیه و آله و سلم رفته خود را به یکى از ستون هاى مسجد بست. او براى خیانتى که به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرده بود شروع به استغفار کرد. چندین روز -گفته ‌اند شش روز- از ستون مزبور که بعدها «اسطوانه توبه» نام گرفت جدا نشد تا آن که ضمن آیاتى خداوند توبه وى را پذیرفت‌.

تسلیم شدن بنی‌قریظه

به هر روى بنى قریظه چاره‌اى جز تسلیم بر حکم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ندیده و امید آن داشتند تا اوسیان براى آنان وساطتى بکنند. رسول خدا دستور داد تا تمامى اثاثیه و سلاح هاى آنان را جمع آورى کنند. ابن هشام مى ‌گوید: برخى از محدثانى که به آنان اعتماد دارم برایم نقل کردند که سبب تسلیم شدن آنان این بود که على بن ابى طالب فریاد کشید: بخدا سوگند یا شربتى که حمزه نوشید مى‌ نوشم و یا قلعه آنان را مى‌ گشایم و قدم جلو نهاد، در آن لحظه قریظیان گفتند: اى محمد! حکمیت سعد بن معاذ را مى‌ پذیریم.[۱۰] اوسیان که در گذشته ناظر گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از بنى قینقاع بودند و گمانشان بر این بود که آن اقدام به خاطر خزرج صورت گرفته، از آن حضرت خواستند تا این بار بخاطر آنها از قریظیان بگذرد. پس از اصرار آنان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پذیرفت تا هر آنچه سعدبن معاذ -از متنفذان اوس- در این باره حکم کرد بپذیرد. اوسیان از این اقدام خوشنود شدند. سعدبن معاذ در محاصره احزاب تیر خورده، در خیمه ‌اى در مسجد، که زنى از قبیله اسلم در آن به مداواى مجروحان مى ‌پرداخت بسترى بود.[۱۱]

داوری سعد بن معاذ

سعد زیر لب زمزمه مى‌ کرد: اکنون وقت آن است که سعد از ملامت هیچ ملامت کننده‌اى در راه خدا نهراسد. او ابتداء از یهودیان تعهد گرفت تا هرچه حکم کرد بپذیرند و آنان نیز پذیرفتند. پس از آن گفت: حکم من این است که مردان یهودى کشته شوند، کودکان و زنانشان به اسارت درآیند و اموالشان تقسیم شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.»[۱۲]

فرداى آن روز مردان قریظى را کشتند؛ یک زن نیز که سبب شهادت یکى از سربازان مسلمان شده بود به قتل رسید.[۱۳] یکى از کشتگان حُیى بن اخطب بود که محرک اصلى جنگ احزاب بوده و با کعب بن اسد تعهد کرده بود که اگر احزاب رفتند نزد آنان بماند. او جامه‌اى سرخ به تن داشت و با دست خویش چند جاى آن را پاره کرده بود تا پس از مرگ از تنش بیرون نیاورند. وى در لحظه مرگ نگاهى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کرد و گفت: من خود را در دشمنى با تو ملامت نمى‌ کنم، اما کسى که قدم در راه خذلان الهى گذاشت ذلیل مى‌شود، آنگاه به مردم گفت: نسبت به امر خدا نمى‌توان چیزى گفت، این تقدیر خدا بر بنى اسرائیل است، آنگاه نشست تا گردنش را زدند.[۱۴] بدین ترتیب مدینه از لوث وجود یهودیان تطهیر شد.

تا آن زمان، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دو بار از نقض عهد یهودیان در گذشته بود. به علاوه، خطاى یهودیان بنى قینقاع و بنى النضیر در حد جرم قریظیان نبود. آنان در بدترین شرایط نقض عهد کردند، به مسلمانان و به شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توهین کردند و در صورتى که پیروز مى‌شدند، به همراه مشرکان، یک مسلمان را در مدینه زنده نمى‌گذاشتند. اکنون باید خوار و ذلیل مى ‌شدند. اصولًا حیات سیاسى اسلام در گرو حفظ معاهداتى بود که با قبایل‌ اطراف داشت. پیمان شکنى هر روزه و گذشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از پیمان شکنان، زمینه را براى نقض عهدهاى مکرر آماده مى‌کرد. در چنین شرایطى زندگى براى مسلمانان که تنها پایگاهشان مدینه بود، ناممکن مى‌ نمود.

پانویس

  1. تاریخ‌ یعقوبى/ترجمه،ج‌۱،ص:۴۱۱
  2. سورة الأحزاب/ ۲۶ و ۲۷.
  3. سورة الأنفال/ ۵۶- ۵۸
  4. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۴؛ المغازى، ج ۲، ص ۴۹۹
  5. المصنف، عبد الرزاق، ج ۵، ص ۳۷۰
  6. المغازى، ج ۲، ص ۴۹۶
  7. المغازى، ج ۲، ص ۵۰۱
  8. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳ ص ۲۳۸؛ المغازى، ج ۲، ص ۵۰۴
  9. المغازى، ج ۲، ص ۵۰۶
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰
  11. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۹
  12. المغازى، ج ۲، ص ۵۱۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰
  13. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۲
  14. السیرة النبویه، ابن هشام،ج ۳، ص ۲۴۰

منابع

  • سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم‌، رسول جعفریان، دلیل ما، قم‌، ۱۳۸۳ ش‌.
  • مغازى، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
  • تاریخ پیامبر اسلام‌، محمد ابراهیم آیتى، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ ش‌.
  • تاریخ یعقوبى، ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱ش.
  • زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۵ش.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام