منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

رابطه قرآن و حديث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{متوسط}}
[[قرآن]] و [[حديث]]، دو گوهر گرانبها و دو گنجينه بي‌پايان و دو درياي بیكران‌اند. رسول اكرم صلی الله علیه و آله [[امت]] [[اسلام]] را به چنگ زدن و همراهي با آن دو دعوت كرد: «انّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي».  
+
{{مقاله از یک نشریه}}[[قرآن]] و [[حدیث]]، دو گوهر گرانبها و دو گنجینه بی‌پایان و دو دریای بیکران‌اند. [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] (صلی الله علیه و آله) [[امت]] [[اسلام]] را به چنگ زدن و همراهی با آن دو دعوت کرد. [[اهل البیت|اهل بیت]] (علیهم السلام) مبین جزئیات و تفاصیل [[شریعت|شریعت]] و معلم الهی قرآن مجید می‌باشند.
  
گرچه اين دو گنج، جدايي برنمي‌تابند و در كنار هم، عامل هدايت‌اند، اما مصدريت و محوريت از آنِ [[قرآن]] است. [[پیامبر اسلام]] و [[ائمه اطهار]]، ميزان سنجش گفتار خويش را قرآن قلمداد كرده و انتساب آن چه را با قرآن نسازد، از خود سلب كرده‌اند:
+
== همراهی قرآن و حدیث ==
 +
[[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله [[امت]] [[اسلام]] را به چنگ زدن و همراهی با [[قرآن]] و [[حدیث]] دعوت کرد و فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». گرچه این دو گنج، جدایی برنمی‌تابند و در کنار هم، عامل هدایت‌اند، اما مصدریت و محوریت از آنِ [[قرآن]] است. [[پیامبر اسلام]] و [[ائمه اطهار]]، میزان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده و انتساب آن چه را با قرآن نسازد، از خود سلب کرده‌اند:  
  
خطب النبي صلي الله عليه و آله بمني فقال: «أيها الناس ما جاءكم عني يوافق كتاب الله، فأنا قلته و ما جاء‌كم يخالف كتاب‌الله، فلم أقله».<ref> [[وسائل الشيعه]]، ج 18، ص 79، ح 15.</ref>
+
خطب النبی صلی الله علیه و آله بمنی فقال: «أیها الناس ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله، فأنا قلتُه و ما جاء‌کم یخالف کتاب‌الله، فلم أقُله».<ref> [[وسائل الشیعه]]، ج ۱۸، ص ۷۹، ح ۱۵.</ref>
  
عن أبي عبدالله عليه السّلام قال: «مالم ‌يوافق من الحديث القرآن، فهو زخرف».<ref> همان، ص 78، حكومت 12.</ref>
+
عن أبی عبدالله علیه السّلام قال: «ما لم ‌یوافق من الحدیث القرآن، فهو زخرف».<ref> همان، ص ۷۸، حکومت ۱۲.</ref>
  
با اين همه، [[تاريخ قرآن]] و حديث و گذشته آن، دردآور است. در برهه‌اي از تاريخ، نظرية «كتاب خدا ما را بس است» غلبه يافت و عترت و سنت كنار نهاده شدند؛ كتابت حديث، ممنوع و از جانشيني عترت جلوگيري به عمل آمد كه اين ضايعه‌اي جبران ‌ناپذير بود.  
+
با این همه، [[تاریخ قرآن|تاریخ قرآن]] و حدیث و گذشته آن، دردآور است. در برهه‌ای از تاریخ، نظریه «کتاب خدا ما را بس است» غلبه یافت و [[عترت]] و [[سنت]] کنار نهاده شدند؛ کتابت حدیث، ممنوع و از جانشینی عترت جلوگیری به عمل آمد که این ضایعه‌ای جبران ‌ناپذیر بود.  
  
از سوي ديگر، برخي تنها [[حديث]] را برگرفتند و به مهجوريت قرآن دامن زدند و تا آن جا پيش رفتند كه ظهور قرآن را بدون حديث حجت ندانسته،<ref> [[فرائد الاصول]]، ج ص 56 ـ 57؛ الميزان، ج ص 298.</ref> كناره‌گيري از قرآن و روي آوردن به حديث را عاقبت به خيري تلقي كردند<ref> [[بحارالانوار]]، ج ص 3.</ref> و نيز تا بدان جا كشيده شد كه [[تفسير]] [[قرآن کریم]]، ذبح علمي شمرده شد<ref> اين تعبير را برخي عالمان، نسبت به [[آيت ‌الله ‌خويي]] پس از نگارش «البيان» ابراز داشتند.</ref> و تخصص در علوم اسلامي، به ويژه [[فقه]] بدون فراگيري آيه‌اي از قرآن، ميسور گشت!<ref> الميزان، ج ص 9.</ref> شكل گيري نحله‌اي با عنوان «أهل الأخبار»<ref> مقدمه‌اي بر فقه شيعه، ص 46.</ref> يا «اخباري ‌گري» حكايت از اين دارد.
+
از سوی دیگر، برخی تنها [[حدیث]] را برگرفتند و به مهجوریت قرآن دامن زدند و تا آن جا پیش رفتند که ظهور قرآن را بدون حدیث [[حجیت ظواهر|حجت]] ندانسته،<ref> [[فرائد الاصول]]، ج ۱، ص ۵۶ ـ ۵۷؛ المیزان، ج ۵، ص ۲۹۸.</ref> کناره‌گیری از قرآن و روی آوردن به حدیث را عاقبت به خیری تلقی کردند<ref> [[بحارالانوار]]، ج ۱، ص ۳.</ref> و نیز تا بدان جا کشیده شد که [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]]، ذبح علمی شمرده شد<ref> این تعبیر را برخی عالمان، نسبت به [[سید ابوالقاسم خویی|آیت ‌الله ‌خویی]] پس از نگارش «[[البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|البیان]]» ابراز داشتند.</ref> و تخصص در [[علوم اسلامی|علوم اسلامی]]، به ویژه [[فقه]]، بدون فراگیری آیه‌ای از قرآن، میسور گشت!<ref> المیزان، ج ۵، ص ۹.</ref> شکل گیری نحله‌ای با عنوان «أهل الأخبار»<ref> مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ص ۴۶.</ref> یا «[[اخباریان|اخباری ‌گری]]» حکایت از این دارد.
  
[[علامه طباطبايی]] در تفسير ارزشمند خود، پس از نگاهي دردآلود به اين گذشته اسفبار مي‌گويد: «...[[اهل سنت]]، كتاب را گرفتند و عترت را رها ساختند و در نتيجه قرآن هم كنار نهاده شد؛ زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انهما لن يفترقا: قرآن و عترت جدايي ندارند.»  
+
[[علامه طباطبایی]] در تفسیر ارزشمند [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]]، پس از نگاهی دردآلود به این گذشته اسف‌بار می‌گوید: «...[[اهل سنت]]، کتاب را گرفتند و عترت را رها ساختند و در نتیجه قرآن هم کنار نهاده شد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: "انهما لن یفترقا: قرآن و عترت جدایی ندارند". و [[شیعه|شیعیان]]، عترت را گرفتند و قرآن را رها کردند و این به ترک عترت انجامید؛ زیرا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: "انهما لن یفترقا: آن دو از یکدیگر جدا نمی ‌شوند." از این رو، امت اسلام، قرآن و عترت و کتاب و سنت را رها ساختند!».<ref> المیزان، همان.</ref>
  
و شيعيان، عترت را گرفتند و قرآن را رها كردند و اين به ترك عترت انجاميد؛ زيرا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: «انهما لن يفترقا: آن دو از يكديگر جدا نمي ‌شوند.» فقد تركت الامّة القرآن والعترة (الكتاب والسنه) معاً: از اين رو، امت اسلام، قرآن و عترت و كتاب و سنت را رها ساختند!».<ref> الميزان، همان.</ref>
+
[[امام خمینی]] نیز رنج مهجوریت [[قرآن]] را چنین بیان کرده است: «...تا آن جا که قرآن کریم که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمان‌ها بلکه عائله بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام [[پیامبر اسلام|محمدی]] صلی الله علیه و آله تنزل کرد که بشریت را به آن چه باید برسند، برساند و این ولیده علم الاسما‌ء را از شر شیاطین و طاغوت‌ها رها سازد و جهان را به قسط و عدل ‌رساند و حکومت را به دست اولیاء الله معصومین علیهم صلوات ‌الاولین والاخرین بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد!».<ref> صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۰.</ref>
  
[[امام خمينی]] نيز رنج مهجوريت [[قرآن]] را چنين بيان كرده است: «...تا آن جا كه قرآن كريم كه براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمان‌ها بلكه عائله بشري، از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي صلی الله علیه و آله تنزل كرد كه بشريت را به آن چه بايد برسند، برساند و اين وليدة علم الاسما‌ء را از شر شياطين و طاغوت‌ها رها سازد و جهان را به قسط و عدل ‌رساند و حكومت را به دست اولياء الله معصومين عليهم صلوات ‌الاولين والاخرين بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد!».<ref> صحيفه نور، ج 21، ص 170.</ref>
+
== نقش حدیث در تشریع ==
 +
اینک که به اجمال از پیشینه غم‌آلود جدایی قرآن و سنت سخن رفت و بر همراهی [[حدیث]] با [[قرآن]] تأکید شد، این پرسش مطرح می‌شود که: حدیث در جنب قرآن، چه نقشی دارد؟ کدامین گره و عقده قرآن با حدیث باز می‌شود؟
  
اينك كه به اجمال از پيشينه غم‌آلود جدايي قرآن و سنت سخن رفت و بر همراهي [[حديث]] با قرآن تأكيد شد، اين پرسش مطرح مي‌شود كه: حديث در جنب قرآن، چه نقشي دارد؟ كدامين گره و عقده قرآن با حديث باز مي‌شود؟
+
چرا که از یک سو قرآن خود را «نور» ([[سوره نساء]]: ۱۷۴)، «بیان» ([[سوره آل ‌عمران]]: ۱۳۸) و «تبیان» ([[سوره نحل]]: ۸۹) معرفی کرده است. و از طرف دیگر جامع است که: «لارطب و لا یابس إلّا فی کتاب مبین» ([[سوره انعام]]: ۵۹)، «ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» (سوره انعام: ۳۸) و... . پس قرآن، نه امری را فروگذار کرده که به [[حدیث]] نیاز باشد و نه در بیانش اجمال و ابهام است که روشنگری بطلبد. این پرسشی جدی است و دغدغه گروهی از محققان بوده و هست.
  
چرا كه از يك سو قرآن خود را نور معرفي كرده و در پرتوافشاني، به غير خود نيازمند نيست. ([[سوره نساء]]: 174) و از سوي ديگر قرآن بيان ([[سوره آل ‌عمران]]: 138) و تبيان ([[سوره نحل]]: 89) است و از روشنگري جز خود بي‌نياز.  
+
[[علامه طباطبایی]] که در مقدمه تفسیرش بر بی ‌نیازی [[قرآن]] از غیر خود تأکید ورزیده،<ref> المیزان، ج ۱، ص ۶.</ref> در کتاب «[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]» با این پرسش، به طور جدی مواجه شده و چنین پاسخ گفته است: آن چه گفته شد، منافات ندارد با این که [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله و [[اهل بیت]] علیهم السلام عهده‌دار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل [[احکام]] [[شریعت]] که از ظواهر قرآن مجید به دست می‌آید، بوده‌اند.
  
و از طرف ديگر جامع است كه: «اليوم أكملت لكم دينكم» ([[سوره مائده]]، 3)، «لارطب و لايابس إلّا في كتاب مبين» ([[سوره انعام]]: 59)، «ما فرّطنا في الكتاب من شيء» (سوره انعام: 38) و... پس قرآن، نه امري را فروگذار كرده كه به [[حديث]] نياز باشد و نه در بيانش اجمال و ابهام است كه روشنگري بطلبد. اين پرسشي جدي است و دغدغه گروهي از محققان بوده و هست.
+
و همچنین سِمَت معلمی معارف کتاب را داشته‌اند؛ چنان که از آیات ذیل برمی‌آید: «و انزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم». ([[سوره نحل]]: ۴۴) «و ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا». ([[سوره حشر]]: ۷) «و ما أرسلنا من رسول إلّا لیطاع بإذن الله». ([[سوره نساء]]: ۶۴) «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه». ([[سوره جمعه]]: ۲)
  
[[علامه طباطبايی]] كه در مقدمه تفسيرش بر بي ‌نيازي [[قرآن]] از غير خود تأكيد ورزيده،<ref> الميزان، ج 1، ص 6.</ref> در كتاب «[[قرآن در اسلام]]» با اين پرسش، به طور جدي مواجه شده و چنين پاسخ گفته است: آن چه گفته شد، منافات ندارد با اين كه پيغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه [[اهل بيت]] علیهم السلام عهده‌دار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل [[احكام]] [[شريعت]] كه از ظواهر قرآن مجيد به دست مي‌آيد، بوده‌اند.
+
بر اساس این آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید می‌باشد و به موجب [[حدیث ثقلین]]، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، [[ائمه اطهار|ائمه]] اهل ‌بیت را در سمت ‌های نامبرده جانشینان خود قرار داده است و این مطلب منافات ندارد با این که دیگران نیز با اعمال سلیقه‌ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته‌اند، مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند».<ref> قرآن در اسلام، ص ۲۵ و ۲۶.</ref>
  
و همچنين سِمَت معلمي معارف كتاب را داشته‌اند؛ چنان كه از آيات ذيل درمي‌آيد: «و انزلنا إليك الذكر لتبييّن للناس ما نزل إليهم». ([[سوره نحل]]: 44) «و ما اتيكم الرسول فخذوه و مانهيكم عنه فانتهوا». ([[سوره حشر]]: 7) «و ما أرسلنا من رسول إلّا ليطاع بأذن الله». ([[سوره نساء]]: 64) «هو الذي بعث في الأميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه». ([[سوره جمعه]]: 2)
+
علامه در ادامه فرموده است: نتیجه این دو مقدمه این است که در قرآن مجید، برخی از آیات با برخی دیگر [[تفسیر قرآن|تفسیر]] شود و موقعیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل ‌بیت او در برابر [[قرآن]]، موقعیت معلمین معصومی باشد که در تعلیم خود، هرگز خطا نکنند و قهراً تفسیری که آنان کنند با تفسیری که واقعاً از انضمام آیات به همدیگر بدست می ‌آید، مخالف نخواهد بود.<ref> همان، ۶۰.</ref>
  
بر اساس اين آيات پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله مبين جزئيات و تفاصيل شريعت و معلم الهي قرآن مجيد مي‌باشد و به موجب [[حديث ثقلين]]، پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ائمه اهل ‌بيت را در سمت ‌هاي نامبرده جانشينان خود قرار داده است و اين مطلب منافات ندارد با اين كه ديگران نيز با اعمال سليقه‌اي كه از معلمين حقيقي ياد گرفته‌اند، مراد قرآن مجيد را از ظواهر آياتش بفهمند».<ref> قرآن در اسلام، ص 25 و 26.</ref>
+
برخی دیگر از پژوهشگران با عنوان «مجالات خدمة السنة للقرآن» از پنج حوزه خدمت [[حدیث]] به قرآن سخن رانده‌اند:
  
علامه در ادامه فرموده است: نتيجه اين دو مقدمه اين است كه در قرآن مجيد، برخي از آيات با برخي ديگر تفسير شود و موقعيت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل ‌بيت او در برابر [[قرآن]]، موقعيت معلمين معصومي باشد كه در تعليم خود، هرگز خطا نكنند و قهراً تفسيري كه آنان كنند با تفسيري كه واقعاً از انضمام آيات به همديگر بدست مي ‌آيد، مخالف نخواهد بود.<ref> همان، 60.</ref>
+
. تقریر مضمون قرآن؛
  
برخي ديگر از پژوهشگران با عنوان «مجالات خدمة السنة للقرآن» از پنج حوزه خدمت [[حديث]] به قرآن سخن رانده‌اند:
+
*۲. تفسیر ما فی ‌القرآن؛
  
* 1. تقرير مضمون قرآن؛
+
*۳. تخصیص عمومات قرآن؛
  
* 2. تفسير مافي ‌القرآن؛
+
*۴. بیان موارد [[نسخ]]؛
  
* 3. تخصيص عمومات قرآن؛
+
*۵. ابداع و بیان احکامی که در قرآن نیست.<ref> افعال الرسول و دلالتها علی الأحکام الشرعیة، محمد سلیمان اشقر (چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الرسالة، ۱۴۰۸ ق)، ج ۱، ص ۳۴ ـ ۳۶.</ref>
  
* 4. بيان موارد نسخ؛
+
یکی دیگر از حدیث ‌پژوهان در کتاب «مکانة السنة فی التشریع الاسلامی» نقش [[حدیث]] و [[سنت]] را در وادی تشریع چنین بازگفته است: نصوص سنت سه دسته است: قسمی از آن مؤید [[احکام]] قرآن است و در اجمال و تفصیل با قرآن سازگاری دارد؛ مانند احادیث وجوب [[نماز]]، [[زکات]]، [[حج]] و [[روزه]]. دسته‌ای دیگر مبین احکام قرآنی است که حاوی تقیید [[مطلق و مقید|مطلق]]، تفصیل [[مجمل و مبین|مجمل]] و تخصیص [[عام و خاص|عام]] می‌باشد؛ مانند روایاتی که احکام مفصل نماز و روزه را بیان داشته است. دسته سوم روایاتی است که بر حکمی دلالت دارد که در قرآن نیست؛ مانند حرمت جمع میان زن و عمه‌اش، احکام شفعه، رجم زانی محصن و...
  
* 5. ابداع و بيان احكامي كه در قرآن نيست.<ref> افعال الرسول و دلالتها علي الأحكام الشرعية، محمد سليمان اشقر (چاپ دوم: بيروت، مؤسسه الرسالة، 1408 ق)، ج 1، ص 34 ـ 36.</ref>
+
در دو دسته اول، نزاعی میان عالمان نیست و در دسته سوم اختلاف نظر است. نویسنده پس از بیان دیدگاه‌ها نسبت به دسته سوم روایات می‌گوید: هر دو گروه اتفاق نظر دارند که احکام تازه‌ای در سنت وجود دارد که در قرآن بدان تصریح نشده است، لکن دسته‌ای آن را استقلال در تشریع می‌انگارند و گروه دوم آن را به گونه‌ای داخل قرآن می ‌دانند. از این رو نزاع، لفظی است.<ref>السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی لسباعی، (چاپ چهارم، بیروت، ‌المکتب الاسلامی، ۱۴۰۵ ق)، ص ۳۸۰ و ۳۸۱.</ref>
  
'''نقش قرآن در وادي تشريع'''
+
به نظر می‌رسد بتوان جایگاه سنت را در دین ‌شناسی و خدمت به قرآن در این عرصه‌ها برشمرد:
  
يكي ديگر از حديث ‌پژوهان در كتاب «مكانة السنة في التشريع الاسلامي» نقش [[قرآن]] را در وادي تشريع چنين بازگفته است: نصوص سنت سه دسته است: قسمي از آن مؤيد [[احكام]] قرآن است و در اجمال و تفصيل با قرآن سازگاري دارد؛ مانند [[احاديث]] وجوب [[نماز]]، [[زكات]]، [[حج]] و [[روزه]].
+
*۱. تعلیم شیوه [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]].
  
دسته‌اي ديگر مبين احكام قرآني است كه حاوي تقييد مطلق، تفصيل مجمل و تخصيص عام مي‌باشد؛ مانند رواياتي كه احكام مفصل نماز و روزه را بيان داشته است. دسته سوم رواياتي است كه بر حكمي دلالت دارد كه در قرآن نيست؛ مانند حرمت جمع ميان زن و عمه‌اش، احكام شفعه، رجم زاني محصن و...
+
. تعلیم شیوه استنباط از قرآن.
  
در دو دسته اول، نزاعي ميان عالمان نيست و در دسته سوم اختلاف نظر است. نويسنده پس از بيان ديدگاه‌ها نسبت به دسته سوم روايات مي‌گويد: هر دو گروه اتفاق نظر دارند كه احكام تازه‌اي در سنت وجود دارد كه در قرآن بدان تصريح نشده است، لكن دسته‌اي آن را استقلال در تشريع مي‌انگارند و گروه دوم آن را به گونه‌اي داخل قرآن مي ‌دانند.
+
*۳. تعلیم شیوه‌های اجرای قوانین و تطبیق [[شریعت]] در حوزه‌های زندگی.
  
از اين رو نزاع، لفظي است. 14 به نظر مي‌رسد بتوان جايگاه سنت را در دين ‌شناسي و خدمت به قرآن در اين عرصه‌ها برشمرد:
+
*۴. تبیین معارف بلند قرآنی.
  
* 1. تعليم شيوه [[تفسير قرآن]] به قرآن.
+
*۵. بیان تأویلات، بطون و مصادیق قرآن (جری و تطبیق).
  
* 2. تعليم شيوه [[استنباط از قرآن]].
+
*۶. بیان تفاصیل قوانین و احکام قرآنی در حوزه سکونت قرآن.
  
* 3. تعليم شيوه‌هاي اجراي قوانين و تطبيق [[شريعت]] در حوزه‌هاي زندگي.
+
*۷. بیان موارد نسخ، و مخصص عمومات قرآنی.
  
* 4. تبيين معارف بلند قرآني.
+
*۸. شرح و بسط تاریخ انبیاء و امت‌های سلف که در قرآن به اجمال بدان اشارت رفته است.
  
* 5. بيان تأويلات، بطون و مصاديق قرآن (جري و تطبيق).
+
هر یک از این محورها نمونه‌های بسیار در لابه‌لای احادیث دارد. در پایان یادآور می ‌شویم که خارج ساختن [[حدیث]] از جایگاهش، خدمتی به ساحت قدسی آن نبوده، که خیانتی نابخشودنی است، و بر قرآن پژوهان و محققان دانش حدیث است که با حراست از مصدریت و محوریت قرآن، در این وادی بکر گام نهند و با اندیشه و فکر، مجالات خدمت سنت به قرآن را به خوبی بنمایانند.
 
+
==پانویس==
* 6. بيان تفاصيل قوانين و احكام قرآني در حوزه [[سكونت قرآن]].
 
 
 
* 7. بيان موارد نسخ، و مخصص عمومات قرآني.
 
 
 
* 8. شرح و بسط تاريخ انبياء و امت‌هاي سلف كه در قرآن به اجمال بدان اشارت رفته است.
 
 
 
هر يك از اين محورها نمونه‌هاي بسيار در لابه‌لاي [[احاديث]] دارد كه از آن صرفنظر شد، چنان كه نيازمند شرح و بسط و دقت نظر مي‌باشد. در پايان يادآور مي ‌شوم كه خارج ساختن [[حديث]] از جايگاهش، خدمتي به ساحت قدسي آن نبوده، كه خيانتي نابخشودني است، و بر قرآن پژوهان و محققان دانش حديث است كه با حراست از مصدريت و محوريت قرآن، در اين وادي بكر گام نهند و با انديشه و فكر، مجالات خدمت سنت به قرآن را به خوبي بنمايانند.
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(14). السنة و مكانتها في التشريع الاسلامي، مصطفي لسباعي، (چاپ چهارم، بيروت، ‌المكتب الاسلامي، 1405 ق)، ص 380 و 381.
 
 
 
==منبع==
 
==منبع==
 
+
مهدی مهریزی، روزنامه اطلاعات، ۱۴/۰۱/۱۳۸۹.
مهدي مهريزي, روزنامه اطلاعات، 14/01/1389
 
 
 
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
 
[[رده:حدیث]]
 
[[رده:حدیث]]
 
[[رده:قرآن]]
 
[[رده:قرآن]]
 +
[[رده:مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= متوسط
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۵


مقاله‌ی مربوط به این عنوان از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon article.jpg
محتوای فعلی "مقاله‌ یک نشریه" متناسب با این عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

قرآن و حدیث، دو گوهر گرانبها و دو گنجینه بی‌پایان و دو دریای بیکران‌اند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) امت اسلام را به چنگ زدن و همراهی با آن دو دعوت کرد. اهل بیت (علیهم السلام) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید می‌باشند.

همراهی قرآن و حدیث

رسول اکرم صلی الله علیه و آله امت اسلام را به چنگ زدن و همراهی با قرآن و حدیث دعوت کرد و فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». گرچه این دو گنج، جدایی برنمی‌تابند و در کنار هم، عامل هدایت‌اند، اما مصدریت و محوریت از آنِ قرآن است. پیامبر اسلام و ائمه اطهار، میزان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده و انتساب آن چه را با قرآن نسازد، از خود سلب کرده‌اند:

خطب النبی صلی الله علیه و آله بمنی فقال: «أیها الناس ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله، فأنا قلتُه و ما جاء‌کم یخالف کتاب‌الله، فلم أقُله».[۱]

عن أبی عبدالله علیه السّلام قال: «ما لم ‌یوافق من الحدیث القرآن، فهو زخرف».[۲]

با این همه، تاریخ قرآن و حدیث و گذشته آن، دردآور است. در برهه‌ای از تاریخ، نظریه «کتاب خدا ما را بس است» غلبه یافت و عترت و سنت کنار نهاده شدند؛ کتابت حدیث، ممنوع و از جانشینی عترت جلوگیری به عمل آمد که این ضایعه‌ای جبران ‌ناپذیر بود.

از سوی دیگر، برخی تنها حدیث را برگرفتند و به مهجوریت قرآن دامن زدند و تا آن جا پیش رفتند که ظهور قرآن را بدون حدیث حجت ندانسته،[۳] کناره‌گیری از قرآن و روی آوردن به حدیث را عاقبت به خیری تلقی کردند[۴] و نیز تا بدان جا کشیده شد که تفسیر قرآن، ذبح علمی شمرده شد[۵] و تخصص در علوم اسلامی، به ویژه فقه، بدون فراگیری آیه‌ای از قرآن، میسور گشت![۶] شکل گیری نحله‌ای با عنوان «أهل الأخبار»[۷] یا «اخباری ‌گری» حکایت از این دارد.

علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند المیزان، پس از نگاهی دردآلود به این گذشته اسف‌بار می‌گوید: «...اهل سنت، کتاب را گرفتند و عترت را رها ساختند و در نتیجه قرآن هم کنار نهاده شد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: "انهما لن یفترقا: قرآن و عترت جدایی ندارند". و شیعیان، عترت را گرفتند و قرآن را رها کردند و این به ترک عترت انجامید؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "انهما لن یفترقا: آن دو از یکدیگر جدا نمی ‌شوند." از این رو، امت اسلام، قرآن و عترت و کتاب و سنت را رها ساختند!».[۸]

امام خمینی نیز رنج مهجوریت قرآن را چنین بیان کرده است: «...تا آن جا که قرآن کریم که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمان‌ها بلکه عائله بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی صلی الله علیه و آله تنزل کرد که بشریت را به آن چه باید برسند، برساند و این ولیده علم الاسما‌ء را از شر شیاطین و طاغوت‌ها رها سازد و جهان را به قسط و عدل ‌رساند و حکومت را به دست اولیاء الله معصومین علیهم صلوات ‌الاولین والاخرین بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد!».[۹]

نقش حدیث در تشریع

اینک که به اجمال از پیشینه غم‌آلود جدایی قرآن و سنت سخن رفت و بر همراهی حدیث با قرآن تأکید شد، این پرسش مطرح می‌شود که: حدیث در جنب قرآن، چه نقشی دارد؟ کدامین گره و عقده قرآن با حدیث باز می‌شود؟

چرا که از یک سو قرآن خود را «نور» (سوره نساء: ۱۷۴)، «بیان» (سوره آل ‌عمران: ۱۳۸) و «تبیان» (سوره نحل: ۸۹) معرفی کرده است. و از طرف دیگر جامع است که: «لارطب و لا یابس إلّا فی کتاب مبین» (سوره انعام: ۵۹)، «ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» (سوره انعام: ۳۸) و... . پس قرآن، نه امری را فروگذار کرده که به حدیث نیاز باشد و نه در بیانش اجمال و ابهام است که روشنگری بطلبد. این پرسشی جدی است و دغدغه گروهی از محققان بوده و هست.

علامه طباطبایی که در مقدمه تفسیرش بر بی ‌نیازی قرآن از غیر خود تأکید ورزیده،[۱۰] در کتاب «قرآن در اسلام» با این پرسش، به طور جدی مواجه شده و چنین پاسخ گفته است: آن چه گفته شد، منافات ندارد با این که پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام عهده‌دار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت که از ظواهر قرآن مجید به دست می‌آید، بوده‌اند.

و همچنین سِمَت معلمی معارف کتاب را داشته‌اند؛ چنان که از آیات ذیل برمی‌آید: «و انزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم». (سوره نحل: ۴۴) «و ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا». (سوره حشر: ۷) «و ما أرسلنا من رسول إلّا لیطاع بإذن الله». (سوره نساء: ۶۴) «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه». (سوره جمعه: ۲)

بر اساس این آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید می‌باشد و به موجب حدیث ثقلین، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، ائمه اهل ‌بیت را در سمت ‌های نامبرده جانشینان خود قرار داده است و این مطلب منافات ندارد با این که دیگران نیز با اعمال سلیقه‌ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته‌اند، مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند».[۱۱]

علامه در ادامه فرموده است: نتیجه این دو مقدمه این است که در قرآن مجید، برخی از آیات با برخی دیگر تفسیر شود و موقعیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل ‌بیت او در برابر قرآن، موقعیت معلمین معصومی باشد که در تعلیم خود، هرگز خطا نکنند و قهراً تفسیری که آنان کنند با تفسیری که واقعاً از انضمام آیات به همدیگر بدست می ‌آید، مخالف نخواهد بود.[۱۲]

برخی دیگر از پژوهشگران با عنوان «مجالات خدمة السنة للقرآن» از پنج حوزه خدمت حدیث به قرآن سخن رانده‌اند:

  • ۱. تقریر مضمون قرآن؛
  • ۲. تفسیر ما فی ‌القرآن؛
  • ۳. تخصیص عمومات قرآن؛
  • ۴. بیان موارد نسخ؛
  • ۵. ابداع و بیان احکامی که در قرآن نیست.[۱۳]

یکی دیگر از حدیث ‌پژوهان در کتاب «مکانة السنة فی التشریع الاسلامی» نقش حدیث و سنت را در وادی تشریع چنین بازگفته است: نصوص سنت سه دسته است: قسمی از آن مؤید احکام قرآن است و در اجمال و تفصیل با قرآن سازگاری دارد؛ مانند احادیث وجوب نماز، زکات، حج و روزه. دسته‌ای دیگر مبین احکام قرآنی است که حاوی تقیید مطلق، تفصیل مجمل و تخصیص عام می‌باشد؛ مانند روایاتی که احکام مفصل نماز و روزه را بیان داشته است. دسته سوم روایاتی است که بر حکمی دلالت دارد که در قرآن نیست؛ مانند حرمت جمع میان زن و عمه‌اش، احکام شفعه، رجم زانی محصن و...

در دو دسته اول، نزاعی میان عالمان نیست و در دسته سوم اختلاف نظر است. نویسنده پس از بیان دیدگاه‌ها نسبت به دسته سوم روایات می‌گوید: هر دو گروه اتفاق نظر دارند که احکام تازه‌ای در سنت وجود دارد که در قرآن بدان تصریح نشده است، لکن دسته‌ای آن را استقلال در تشریع می‌انگارند و گروه دوم آن را به گونه‌ای داخل قرآن می ‌دانند. از این رو نزاع، لفظی است.[۱۴]

به نظر می‌رسد بتوان جایگاه سنت را در دین ‌شناسی و خدمت به قرآن در این عرصه‌ها برشمرد:

  • ۲. تعلیم شیوه استنباط از قرآن.
  • ۳. تعلیم شیوه‌های اجرای قوانین و تطبیق شریعت در حوزه‌های زندگی.
  • ۴. تبیین معارف بلند قرآنی.
  • ۵. بیان تأویلات، بطون و مصادیق قرآن (جری و تطبیق).
  • ۶. بیان تفاصیل قوانین و احکام قرآنی در حوزه سکونت قرآن.
  • ۷. بیان موارد نسخ، و مخصص عمومات قرآنی.
  • ۸. شرح و بسط تاریخ انبیاء و امت‌های سلف که در قرآن به اجمال بدان اشارت رفته است.

هر یک از این محورها نمونه‌های بسیار در لابه‌لای احادیث دارد. در پایان یادآور می ‌شویم که خارج ساختن حدیث از جایگاهش، خدمتی به ساحت قدسی آن نبوده، که خیانتی نابخشودنی است، و بر قرآن پژوهان و محققان دانش حدیث است که با حراست از مصدریت و محوریت قرآن، در این وادی بکر گام نهند و با اندیشه و فکر، مجالات خدمت سنت به قرآن را به خوبی بنمایانند.

پانویس

  1. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۷۹، ح ۱۵.
  2. همان، ص ۷۸، حکومت ۱۲.
  3. فرائد الاصول، ج ۱، ص ۵۶ ـ ۵۷؛ المیزان، ج ۵، ص ۲۹۸.
  4. بحارالانوار، ج ۱، ص ۳.
  5. این تعبیر را برخی عالمان، نسبت به آیت ‌الله ‌خویی پس از نگارش «البیان» ابراز داشتند.
  6. المیزان، ج ۵، ص ۹.
  7. مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ص ۴۶.
  8. المیزان، همان.
  9. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۰.
  10. المیزان، ج ۱، ص ۶.
  11. قرآن در اسلام، ص ۲۵ و ۲۶.
  12. همان، ۶۰.
  13. افعال الرسول و دلالتها علی الأحکام الشرعیة، محمد سلیمان اشقر (چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الرسالة، ۱۴۰۸ ق)، ج ۱، ص ۳۴ ـ ۳۶.
  14. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی لسباعی، (چاپ چهارم، بیروت، ‌المکتب الاسلامی، ۱۴۰۵ ق)، ص ۳۸۰ و ۳۸۱.

منبع

مهدی مهریزی، روزنامه اطلاعات، ۱۴/۰۱/۱۳۸۹.

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن