حلف الفضول

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۱ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حلف الفضول»، اشاره به عهد و پیمانی دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت با عده‌ای از جوانان مکه در خانه عبدالله بن جدعان بسته بودند. کسانی که این پیمان را بستند سوگند یاد کردند تا ستمدیدگان و افراد غریبه‌ای را که وارد شهر می‌شوند و مورد ستم زورمندان واقع می‌شوند یاری کنند. «حلف‌الفضول»، پس از ظهور اسلام نیز محترم شمرده شد.

جریان پیمان حلف‌الفضول

قبل از اسلام در میان اعراب و سران برخی از قبائل، پیمان هائی بسته شده بود که به «احلاف» مشهور است و هدف از این پیمان ها عموما جلوگیری از بی نظمی و اغتشاش و مقاومت در برابر دشمنان قریش و حمایت از خانه کعبه و ... بود. از جمله آنها «حلف المطیبین» و «حلف اللعقة» است که در سبب نامگذاری آنها نیز به این نام ها سخنانی گفته اند.[۱]

یکی از این پیمان ها که طبق روایات رسیده، اسلام نیز آن را امضاء کرده و به عنوان پیمان مقدسی از آن یاد شده «حلف الفضول» است که برای جلوگیری از ظلم و تعدی زورگویان و به منظور دفاع از ستمدیدگان بسته شد، و چون این پیمان در هدف، مشابه پیمان دیگری بوده که سال ها قبل از آن بوسیله «جرهمیان» بسته شد و انعقاد آن بوسیله چند نفر بوده که نام همگی آنها «فضل» یا فضیل بوده (یعنی فضل بن فضاله و فضل بن وداعه و فضیل بن حارث و یا به گفته بعضی: فضل بن قضاعه و فضل بن مشاعه و فضل بن بضاعه)،[۲] بدین جهت به این پیمان نیز «حلف الفضول» گفتند. برخی نیز در وجه تسمیه و این نامگذاری وجوه دیگری گفته اند.[۳]

پیمان مزبور پس از جنگ های فجار، در بیست سالگی رسول خدا صلی الله علیه و آله و در خانه عبدالله بن جدعان انجام پذیرفت،[۴] و از رسول خدا روایت شده که پس از بعثت می فرمود: لقد شهدتُ فی دار عبدالله بن جدعان حلفاً ما احبّ انّ لی به حُمر النعم ولو ادعی به فی الاسلام لأجبتُ:[۵] به راستی که در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی بودم که خوش ندارم آن را با هیچ چیز دیگر مبادله کنم، و اگر در اسلام نیز مرا بدان دعوت کنند اجابت خواهم کرد و می پذیرم.

و ماجرا - چنانچه گفته اند - از این جا شروع شد که مردی از قبیله «زبید» و یا قبائل دیگر حجاز[۶] به مکه آمد و مالی را به عاص بن وائل سهمی (پدر عمرو عاص) فروخت، و هنگامی که به سراغ پول آن رفت عاص بن وائل از پرداخت آن خودداری کرد و مرد زبیدی را از نزد خود راند.

مرد زبیدی به نزد جمعی از سران قریش رفت - و به گفته برخی به نزد افرادی که پیمان «لعقه» را منعقد کرده بودند رفت - و از آنها برای گرفتن حق خود استمداد کرد، ولی آنها پاسخی به او نداده و حاضر به گرفتن حق او نشدند.

مرد زبیدی که چنان دید بر فراز کوه ابوقبیس - که مشرف به شهر مکه و خانه کعبه بود - رفت و بوسیله این دو بیت فریاد مظلومانه و ستمی را که به او شده بود به گوش مردم مکه و اشراف شهر رسانده چنین گفت:

یا آل فهر لمظلوم بضاعته * ببطن مکة نائی الدار والقفرو

محرم اشعث لم یقض عمرته * یا للرجال و بین الحجر والحجر

ان الحرام لمن تمت کرامته * و لاحرام لثوب الفاجر الغدر

یعنی: ای خاندان «فهر»[۷] برسید به داد ستمدیده ای که در وسط شهر مکه کالایش را به ستم برده اند و دستش از خانه و کسان دور است، و ای مردان برسید به داد محرمی ژولیده که هنوز عمره اش را بجای نیاورده و میان حجر اسماعیل و حجرالاسود گرفتار است. به راستی که حرمت و احترام برای آن کسی است که در بزرگواری تمام باشد، و دو جامه فریب کار احترامی ندارد.

و بر طبق نقل دیگری شخصی که کالای او را خریده و پولش را نداده بود امیة بن خلف بود و شعری که گفت این بود:

یا لقصی کیف هذا فی الحرم؟ * و حرمة البیت و اخلاق الکرم؟ * اظلم لایمنع منی من ظلم

یعنی: ای خاندان «قصی» این چه ناامنی و زندگی ظالمانه ای است در حرم امن خدا؟ و این چه حرمتی است که برای خانه خدا نگاه داشته اید و چه اخلاق پسندیده ای؟ که به من ستم می شود و کسی نیست که از من دفع ظلم کرده و جلوی ستم را بگیرد؟

و به هر صورت، گفته اند: این فریاد مظلومانه که در شهر مکه طنین افکند، زبیر بن عبدالمطلب - عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله - از جا حرکت کرده گفت: این فریاد را نمی توان نشنیده گرفت، و به سراغ بزرگان قبائل قریش رفت، و توانست قبائل زیر یعنی بنی هاشم و بنی زهره و بنی تیم بن مره و بنی حارث بن فهر را با خود همراه کند و در خانه عبدالله بن جدعان[۸] اجتماع کرده و در آن جا پیمان «حلف الفضول» را منعقد ساخته، و دست های خود را به نشانه تعهد در برابر پیمان در آب زمزم فرو بردند و به مضمون زیر پیمان بستند که: لایظلم غریب و لاغیره، و لئن یؤخذ للمظلوم من الظالم: نباید به هیچ شخص غریب یا غیرغریبی ستم شود، و باید حق مظلوم از ظالم گرفته شود! و به دنبال این پیمان به نزد عاص بن وائل رفته، و حق مرد زبیدی را از او گرفته و به آن مرد دادند.

حلف‌الفضول در مسیر تاریخ

از آن جا که این پیمان مقدس در آن روز توانست جلوی ظلم یک زورگو را در مکه بگیرد، و در روزهای بعد از آن نیز در مسیر تاریخ قریش باز هم توانست جلوی ظلم های دیگری را نظیر آن چه گذشت بگیرد و موجب قداست این پیمان شود، تحریف کنندگان تاریخ اسلام یعنی بنی امیه که پیوسته می کوشیدند برای خود آبروئی تحصیل کنند، و به خاطر امکاناتی که در دست داشتند و حدود هشتاد سال خلافت اسلامی را به غصب و زور تصاحب کرده و بلندگوی اسلام اموی بودند و به خاطر نداشتن ایمان از انجام هیچ جنایتی برای رسیدن به هدف خود یعنی ریاست و حکومت و بدنام کردن رقبای خود یعنی بنی هاشم پروا نداشتند، در اینجا نیز جیره خواران خود یعنی امثال ابوهریره را وادار کرده تا با جعل حدیث، نام بنی امیه و ابوسفیان را نیز جزء شرکت کنندگان و بلکه پرچم داران این پیمان ذکر کنند و بدین وسیله این ستمکاران معروف تاریخ را حامیان مظلوم و دشمنان ظالم معرفی کنند.

اما کاربرد این پیمان مقدس و اهمیت آن به قدری بود که پس از انعقاد آن نیز در طول تاریخ بارها مورد استفاده قرار گرفت و جلوی تجاوز و تعدی ستمگران و زورگویان را می گرفت. از آن جمله داستان های زیر قابل توجه است:

۱- مورخین با اندک اختلافی نقل کرده اند که مردی از قبیله خثعم به منظور انجام حج به مکه آمد و دختر زیبای خود را نیز که نامش «قتول» بود به همراه خود به مکه آورد. نبیه بن حجاج - یکی از سرکردگان قریش - دختر او را ربود و به نزد خود برد. مرد خثعمی برای بازگرفتن دختر خود از مردم مکه استمداد کرد، بدو گفتند: تنها راه چاره این است که از حلف الفضول و اعضای آن کمک بگیری! آن مرد به کنار خانه کعبه رفته و با فریاد بلند اعضای حلف الفضول را به کمک طلبید، و آن ها نیز با شمشیرهای برهنه نزد او گردآمده و آمادگی خود را برای رفع ظلم از وی اعلام کردند، و آن مرد داستان ربودن دخترش را نقل کرده و همگی به نزد نبیه آمدند، و نبیه که چنان دید از آن ها خواست تا یک شب به او مهلت دهند، ولی آن ها یک لحظه هم به او مهلت ندادند، و پیش از آن که دست نبیه بن حجاج به آن دختر برسد، دختر را از وی گرفته و به پدرش سپردند.[۹]

۲- ابن هشام و دیگران به سندهای مختلف روایت کرده اند که میان امام حسین علیه السلام و ولید بن عتبه اموی که از سوی معاویه در مدینه حکومت داشت، نزاعی درگرفت و مورد نزاع مالی بود که متعلق به امام حسین علیه السلام بود و ولید آن را به زور غصب کرده بود. امام علیه السلام بدو فرمود: به خدای یکتا سوگند می خورم که اگر حق مرا ندهی شمشیر خود را برمی گیرم و در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می ایستم و مردم را به «حلف الفضول» دعوت می کنم...! این خبر به گوش مردم رسید و عبدالله بن زبیر و مسور بن مخرمه زهری و عبدالرحمان عثمان تیمی و برخی دیگر از غیرتمندان به حمایت از امام علیه السلام و دفاع از پیمان «حلف الفضول» برخاسته و آمادگی خود را برای این کار اعلام کردند، که چون خبر به گوش ولید بن عتبه رسید دست از ظلم و ستم برداشته و حق امام علیه السلام را به آن حضرت باز پس داد.[۱۰]

پانویس

  1. برای اطلاع بیشتر به تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۱۰ و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۳۵.
  2. سیره المصطفی، ص ۲۸.
  3. به پاورقی سیره ابن هشام، ج ۱ ص ۱۳۳ و تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۱۱ و سیره حلبیه، ج ۱، ص ۱۵۶ مراجعه شود.
  4. طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۱۲۸، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰.
  5. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۳۴.
  6. در مروج الذهب و البدایه والنهایة «رجلا من زبید» آمده ولی در تاریخ یعقوبی دو قول دیگر ذکر شده، یکی آن که آن مرد مردی از بنی لبید بن خزیمه بود و دیگر آن که وی مردی از قیس بن شیبه بوده است.
  7. «فهر» و «قصی» که در شعر بعدی آمده نام دو تن از اجداد قریش و قبائل مکه است.
  8. عبدالله بن جدعان چنانچه در سیره قاضی دحلان (حاشیه سیره حلبیه، ج ۱ ص ۹۹-۱۰۱) آمده مرد سخاوتمند و باثروتی بوده که هر روز جمع زیادی را برای اطعام در خانه خود گرد می آورد، و داستانی هم در آن جا برای ثروتمند شدن عبدالله نقل کرده که بی شباهت به افسانه نیست، والله اعلم.
  9. سیرة المصطفی، ص ۵۲؛ سیره الحلبیه ج ۱ ص ۱۵۷.
  10. سیرة ابن هشام، ج ۱ ص ۱۳۴؛ سیره حلبیه، ج ۱، ص ۱۵۷؛ الصحیح من السیرة، ج ۱، ص ۱۰۰.

منابع

  • رسولى محلاتى، درس هایى از تاریخ تحلیلى اسلام، ج ۱، ص ۳۰۹.

مطالب مرتبط

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام