شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آیات کتاب الصلوة

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۱ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


آياتى از قرآن کریم كه به نماز (صلوة) ارتباط دارد، به اعتبار انواع نماز و مقدمات و مقارنات و سائر شئون و جهات آن، به هشت نوع طبقه بندى شده و تحت هر نوع، آياتى كه به آن نوع ارتباط دارد شمارش شده و احكام مستفاد از آن تحقيق گرديده است. مجموع آياتى كه در كتاب الصلاة ياد شده 64 آيه است.

نوع اول درباره مطلق نماز

در ذيل اين عنوان چهار آيه نزول يافته كه آورده شده است.

آخر آيه 103 از سوره نساء:

«إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا».

از اين آيه چهار حكم استفاده شده. از آن جمله است: وجوب محدود بودن نماز بحدود و شرائط و اوقات.

آيه 239 و 240 از سوره بقره:

«حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ * فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ».

از جمله هفت حكم كه مستفاد از اين آيه دانسته شده، وجوب محافظت است بر نمازها و وجوب نمازهاى نه گانه و وجوب قيام در نماز و مشروع بودن قنوت و جواز صلاة است به حال راه رفتن و سواربودن در حال خوف.

آيه 132 از سوره طه:

«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى».

از جمله پنج فائده كه در ذيل اين آيه از آن استفاده و آورده شده اين است كه بر‌ اهل اسلام به پيروى و تأسّى از پیامبر صلى الله عليه وآله واجب است كه اهل خود را به نماز فرمان دهند و بدين كار وادار كنند.

آيه 1 و 2 از سوره مؤمنون:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ».

از اين آيه وجوب نماز و خشوع در آن كه سرمايه رستگارى و فلاح و نشانه ايمان است، استفاده گرديده است.

نوع دوم درباره نمازهاى پنجگانه و اوقات آنها

در زير اين عنوان پنج آيه كه بخصوص نمازهاى پنجگانه و اوقات آنها مربوط است، با بيان چگونگى استفاده از آن آيات و طرز استدلال به آن‌ها ياد گرديده است.

آيه 78 و 79 از سوره اسراء:

«أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا * وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا».

از جمله هفت حكم كه از اين آيه مستفاد شده، وجوب نماز ظهر و نماز عصر و نماز مغرب و نماز عشاء است (بنابراين كه مراد از «دلوك» وقت زوال باشد نه وقت غروب) و از جمله توسعه و امتداد وقت اين چهار و هم اشاره به نماز صبح و هم اختصاص پيغمبر صلى اللّٰه عليه وآله است به نماز شب.

آيه 114 از سوره هود:

«وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ».

از اين آيه «توسعه وقت» استفاده شده است. «حسنات» در آيه به نمازهاى پنجگانه تفسير گرديده و در بيان اين كه حسنات چگونه سيئات را مى‌برد آمده: يكى از باب لطف در ترك سيئات بمفاد «إِنَّ الصَّلٰاةَ تَنْهىٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ»، ديگر از باب تكفير و حبط خطيئات يعنى عدم مؤاخذه و عقاب بر گناهان سابقه.

آيه 17 و 18 از سوره روم:

«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ * وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ».

هنگامى كه به ابن عباس گفته شده آيا از نمازهاى پنجگانه در قرآن يادى هست، پاسخ داده است آرى و اين آيه را خوانده است. «تُمْسُونَ» براى نماز مغرب و عشاء و «تُصْبِحُونَ» اشاره به نماز صبح و «عَشِيًّا» دليل نماز عصر و «تُظْهِرُونَ» مربوط به نماز ظهر است.

فاضل مقداد پس از اين كه از حسن بصری نقل كرده: «اين سوره (سوره روم) جز همين آيه‌اش كه مدنى است بقيه آن مكى است، زيرا نمازهاى پنجگانه در مدينه واجب شده و در مكه دو رکعت دو ركعت واجب بوده است، پس از هجرت به مدينه نماز سفرى بحال خود گذاشته شده و در نماز حضرى زيادت مشهور و معلوم بعمل آمده است»؛ چنين افاده كرده: «و اكثر اقوال، برخلاف گفته حسن بصری است، زیرا نمازها همه در مكه واجب گرديده است».

آيه 130 از سوره طه:

«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى».

از جمله امور مستفاد از اين آيه، تعيين اوقات نمازها است كه مانند آيه پيش به كلمه «سبحان» و «تسبيح» از آن تعبير شده و هم افاده توسعه آن اوقات است.

آیه 39 و 40 از سوره ق:

«وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ * وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ»؛ که به دو آيه 48 و 49 از سوره طور نزديك است: « وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ * وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ».

آيه فوق كه دلالت بر وقت نماز از آن مستفاد است، تعقيب و تسبيح و دعا بعد از نماز (يا دو ركعت نماز بعد از نماز مغرب يا يك ركعت نماز وتر يا مطلق نوافل بعد از فرائض بحسب اختلاف اقوال منقوله) نيز از آن استفاده شده است.

نوع سوم درباره قبله

در ذيل اين نوع، هشت آيه آورده شده است.

آيه 142 از سوره بقره:

«يَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ».

از اين آيه علاوه بر حكم «قبله» جواز «نسخ» و وقوع آن نيز استنباط گرديده است.

آيه 143 از سوره بقره:

«وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».

آيه 144 از سوره بقره:

«قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ».

آيه 145 از سوره بقره:

«وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِينَ».

آیه 149 از سوره بقره:

«وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».

آيه 150 از سوره بقره:

وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ».

آيه 115 از سوره بقره:

«وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».

آيه 97 از سوره مائده:

«جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».

براى هر يك از آيات دوم تا هشتم، فوائد و احكامى آورده شده كه از جمله در آيه هفتم قولى است كه در آغاز اسلام پيامبر صلى اللّٰه عليه وآله اختيار داشته و به اصطلاح مخير بوده كه به صخره يا به كعبه نماز بگزارد، پس از آن اين حكم به آيه «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرٰامِ» منسوخ گرديده است.

و از جمله احكام كه به آيه هشتم ارتباط دارد اين است كه هرگاه كسى امارات‌ شناختن قبله را فاقد و در تشخيص آن متحير و سرگردان باشد به چهار سوى نماز بگزارد، نمازش صحيح و درست است.

نوع چهارم درباره ديگر مقدمات نماز

تحت اين عنوان كه درباره ديگر مقدمات نماز است، نه آيه آورده شده است.

آيه 26 از سوره اعراف:

«يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ».

آيه 31 از سوره اعراف:

«يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ».

از اين آيه كه (به قول فاضل مقداد) به اتفاق مفسران، از «اخذ زينت» پوشاندن عورت اراده شده، پنج حكم استفاده گرديده كه از آن جمله است: وجوب ستر (مربوط به نماز) و عدم اسراف در اكل و شرب.

فاضل مقداد يكى از احكام مستفاد از آن را لزوم اكل و شرب بحد اعتدال و عدم اسراف در آنچه در غير ايام حج و چه در ايام حج دانسته، از اين جهت كه نزول آيه در اين باره بوده كه بنى عامر در ايام حج طعام به اندازه قوت مى‌خوردند و چربى هيچ نمى‌خوردند و مسلمين هم از ايشان پيروى كردند و گفتند: ما به اين روش از ايشان شايسته‌تر هستيم پس آيه نازل شد: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلٰاتُسْرِفُوا...».

آيه 3 از سوره مائده:

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ...».

از اين آيه به استناد اين كه اسناد «تحريم» بذات ميته و دم و جز اينها از امور ياد شده، روا نيست، پس بايد از باب «دلالت اقتضا» چيزى از قبيل «وجوه انتفاع» در تقدير گرفته شود و پوشيدن پوست «ميته» در نماز از وجوه انتفاع است، پس ممنوع‌ و نامشروع است. (در مذاهب ميان پوست مدبوغ و غير آن اختلاف است.) فاضل مقداد پنج فرع در اين مورد ذكر كرده كه از آن جمله است نجس بودن اين امور.

آيه 5 از سوره نحل:

«وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ»؛ و آيه 80 از همان سوره: «وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ».

از جمله سه امرى كه از آيه استنباط شده: طهارت پشم و موى و كرك است، هر چند از ميته باشد به شرطى كه چيده و قطع گردد نه اين كه از ريشه كشيده شود.

آيه 81 از سوره نحل:

«وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذَلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ».

از جمله امور سه گانه كه از آيه استفاده شده، جواز نماز در جامه‌هاى پنبه‌اى و كتانى است.

آيه 108 از سوره بقره:

«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَـئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ».

از جمله هفت فائده كه براى اين آيه ياد گشته حرمت تخريب مساجد است به هر وضعى كه بحسب عرف تخريب بشمار باشد، خواه ويران ساختن ديوار باشد يا بردن فرش، يا خاموش داشتن آن، يا دائركردن شغل هايى كه مانع عبادت و منافى با آن است.

آيه 18 از سوره توبه:

«إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَـئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ».

از اين آيه حكم عمارت مسجد (خواه به اصلاح و نظافت و فرش انداختن و روشن ساختن باشد و خواه به مشغول داشتن به عبادت و بركنار ساختن از اعمال لهو و لعب و داد و فرياد و معركه گيرى) استفاده شده است.

فاضل مقداد سه آيه ديگر هم كه به مساجد مربوط است و در زير آورده مى‌شود به عنوان تبعيت از آيه هشتم -نه بعنوان استقلال- در اينجا ياد كرده است.

  • اول آيه 28 از سوره اعراف: «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ».
  • دوم آيه 87 از سوره يونس: «وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ».
  • سوم آيه 107 و 108 از سوره توبه: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ...».

آيه 63 از سوره مائده:

«وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا...».

مراد از «نداء» در آيه شريفه به اتفاق مفسران، اذان است. پس مشروع بودن «اذان» از آيه استفاده شده و اذان، اعم است از اذان شخص منفرد كه موجب تكميل نماز است و از اذان اعلامى كه بر مناره گفته مى‌شود و از اذان جماعت كه هم مكمل نماز و هم مفيد اعلام است.

نوع پنجم درباره مقارنات نماز

تحت اين عنوان كه درباره «مقارنات نماز» مى‌باشد نُه آيه ياد گرديده است.

آيه 238 از سوره بقره:

«وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ».

از جمله فوائد چهارگانه كه از اين آيه استفاده شده، وجوب «قيام» و وجوب «نیت» است در نماز، زیرا كلمه «للّه» اشاره است به لزوم «نيت».

آيه 111 از سوره اسراء:

«وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا».

آيه 3 از سوره مدثر:

«وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ».

از اين آيه وجوب گفتن لفظ «اللّٰه اكبر» در نماز استفاده شده است.

اواسط آيه 20 از سوره مزمل:

«...فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى...».

و نظير اين قسمت از آيه است قسمت ديگر از همین آيه در همین سوره «فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنْهُ». از اين آيه وجوب قرائت قدرى (به طور اجمال) از قرآن در نماز استفاده شده است.

آيه 77 از سوره حج:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».

وجوب «ركوع» و وجوب «سجود» از جمله شش فائده است كه از اين آيه استفاده شده است.

آيه 18 از سوره جن:

«وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا».

از اين آيه با نظر به روايت نبوى «اُمِرتُ أن أسجد على سبعة آراب (اى اعضاء)» و روايت از امام جواد علیه السلام در مجلس معتصم خليفه عباسى (هى الأعضاء السبعة الّتي يسجد عليها) حكم مواضع هفتگانه كه لزوم رسيدن آنها است در حال سجده به زمين استنباط گرديده است.

آيه 96 از سوره واقعه:

«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ».

و نظير آن در آخر سوره الحاقه (آيه 52) و هم نظيرش آيه اول از سوره اعلى «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» كه بحسب روايت نبوى، اول در ركوع و دوم در سجود گفته مى‌شود.

آخر آيه 110 از سوره اسراء:

«وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً».

پنج حكم كه به چگونگى جهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و اخفات ارتباط دارد، از اين آيه بدست آمده است.

آيه 56 از سوره احزاب:

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».

از اين آيه وجوب صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استفاده شده است. در اين موضع نُه فايده ياد گرديده، از آن جمله اين كه شيعه و شافعی و احمد بن حنبل به وجوب صلاة در نماز بر پيغمبر صلى الله عليه وآله قائل شده و آن را شرط در نماز قرار داده‌اند بخلاف ابوحنيفه و مالک بن انس كه آن را واجب و شرط ندانسته‌اند.

نوع ششم درباره مستحبات نماز

تحت اين عنوان كه درباره مندوبات (مستحبات) نماز آورده شده، پنج آيه ياد گرديده است.

آخر آيه 239 از سوره بقره:

«وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ».

از اين آيه كه پيش از اين هم آورده شد، حكم قنوت (استحباب چنانكه مشهور است، يا وجوب، چنانكه از ابن بابویه و ابن ابی عقیل عمانی منقول است) استنباط گرديده است.

آيه دوم از سوره كوثر:

«فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ».

از این آیه به ضميمه رواياتى چند، فوائدى فقهى از آن استفاده شده است. اكثر مفسران اين آيه را به نماز عيد قربان مربوط دانسته و «نَحر» را به «هَدى» و قربانى تفسير كرده‌اند. برخى هم نمازهاى يوميه را از آن مراد دانسته و گفته‌اند مراد از «وَانْحَرْ» اين است كه نحر يعنى بالاى سينه رو به قبله باشد و استقبال به نحر به عمل آيد. و از امام صادق علیه السلام روايت شده كه مراد مواجهه دو دست است بسوى قبله در حال افتتاح نماز.

آيه اول و دوم از سوره مؤمنون:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ».

از اين آيه كه سابق هم آورده شده، حكم «خشوع» كه به قولى عبارت است از اين كه نمازگزار نظر خود را در هر حالى از نماز به موضعى معين و مقرر، مصروف و متوجه دارد: در حال قيام به موضع سجود و در حال ركوع به ميان دو پا و در حال سجود به طرف سر بينى و در حال تشهد به دامن و در حال قنوت به دو كف دست، استفاده گرديده است.

آيه 100 از سوره نحل:

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ».

از جمله فوائد پنجگانه كه در اينجا ياد شده حكم (استحباب يا وجوب باختلاف اقوال) استعاذه (اعوذ باللّٰه من الشيطان الرجيم) است در نخستين رکعت از نماز.

مقدس اردبیلی پس از شرح آيه و نقل روايتى نبوى بر كيفيت استعاذه چنين افاده كرده است: «پس ظاهر اين آيه شريفه به انضمام دلالت امر بر وجوب مى‌رساند كه استعاذه در ابتداء قرائت قرآن مطلقا واجب است به طورى كه اگر در اثناء، قرائت را قطع كند و بخواهد دوباره بخواند بايد استعاذه كند و آن‌گاه به قرائت پردازد، هرچند بخواهد يك كلمه بخواند. حاصل آن كه جز در مورد استدامه، هميشه بايد نخست استعاذه كند و از آن پس قرائت و لازم اين معنى، وجوب استعاذه است در هر ركعتى كه قرائت دارد، ليكن ظاهر آنست كه هيچ كس از علما بدين ظاهر نگفته‌اند. احتمال آن هم مى‌رود كه اين وجوب از خصائص پیامبر صلى الله عليه وآله باشد؛ بلى از ابو علی طوسی نقل شده كه به استناد اين آيه، استعاذه را در اول ركعت پيش از شروع به حمد واجب دانسته است...».

آيات اول از سوره مزمل:

«يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَأَقْوَمُ قِيلًا * إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا * وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا».

از فوائد و احكام ششگانه كه در ذيل اين آيه گفته شده اين است كه پيش از اين كه نمازهاى پنجگانه يوميه واجب گردد، نماز شب در مكه بر پيغمبر صلی الله علیه وآله و يارانش واجب بوده و به قول ابن عباس و غير او يك سال تمام پيغمبر صلى الله عليه وآله و اصحاب، چنانكه در ماه رمضان بيدار مى‌شوند، براى اقامه نماز شب بيدار مى‌شده‌اند.

بحسب اين‌ قول ميان نزول اول اين سوره كه به موجب آن نماز شب واجب گشته و ميان نزول آخر آن كه به تخفيف مقرر گرديده، يك سال تمام فاصله به هم رسيده، ليكن سعيد بن جبير گفته است ميان نزول اول سوره و ميان نزول آخر آن ده ماه فاصله بوده است.

نوع هفتم درباره احكام متعلق به نماز

تحت اين عنوان كه درباره احکام متعدد متعلق به نماز است، هفت آيه وارد گرديده است.

آيه 86 از سوره نساء:

«وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا».

يكى از مسائل نه گانه كه در ذيل آيه آورده شده، وجوب رد سلام است در نماز.

آيه 162 و 163 از سوره انعام:

«قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ».

از جمله شش امرى كه به اين آيه بر آنها استدلال شده وجوب اخلاص است در عبادت كه نه تنها در آن شرک ظاهر وجود نيابد، بلكه از شرک خفى (ریا) و بلكه از قصد تحصيل ثواب هم پاك و بركنار باشد.

آيه 55 از سوره مائده:

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».

از جمله چهار امرى كه به دلالت اين آيه استفاده شده اين است كه «فعل قليل» در نماز موجب بطلان آن نمى‌گردد.

آيات 14 و 15 و 16 از سوره طه:

«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي * فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لاَّ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى‌ * إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى‌».

از اين آيات بر «وجوب صلاة فائته (قضا شده)» استدلال شده است. روایت نبوى «من نام عن صلاة أو نسيها فليصلّها إذا ذكرها» مفاد اين آيه است و هم بر وجوب سرعت مبادرت به عبادت و نماز و هم بر عدم جواز نائب گرفتن در عبادات واجبه بدنى در حال حيات و با قدرت و تمكن دلالت دارد.

آيه 63 از سوره فرقان:

«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا».

بدين آيه بر جواز قضاء صلاة فائته شب در روز و بر عكس استدلال شده است. مسائلى ديگر نيز از آن قابل استفاده و مورد آن است.

آيه 5 از سوره توبه:

«فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ».

از اين آيه وجوب قتل كسى كه نماز را ترك كند و هم كسى كه بجواز ترك آن معتقد باشد، استفاده شده است.

آيه 19 از سوره بقره:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».

از اين آيه مكلّف بودن كافران بر فروع احكام استفاده شده است.

نوع هشتم درباره نمازهاى غير يوميه

تحت اين عنوان كه درباره نمازهاى «غيريوميه» و احكامى است كه بر آنها و بر «يوميه» نيز وارد مى‌باشد يازده‌ آيه آورده شده است.

آيه 9 از سوره جمعه:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ».

بدين آيه بر وجوب نماز جمعه در وقتى كه شرائط معتبره‌اش محقق باشد، استدلال شده و از جمله نه مسأله كه از آيه استفاده گرديده، عددى است كه نماز جمعه بدان انعقاد مى‌يابد؛ چه به عقيده شافعی و احمد بن حنبل چهل كس حداقل آن است و به گفته ابوحنيفه به چهار تن كه يكى امام باشد، انعقاد مى‌يابد و از مالک بن انس با اين كه عدد نزد او هم معتبر است، حد و عدى نقل نشده است.

در مذهب شيعه دو قول است: يكى قول به هفت و ديگر كه اكثر برآنند قول به كفايت پنج و همين قول از آيه هم استفاده شده بدين تقريب: كلمه «فَاسْعَوْا» جمع است و اقل افراد جمع سه و چون معنى «سعى» بسوى كسى بايد باشد و او امام جمعه است و هم نداء كننده به اذان غير از امام و غير از ساعيان است پس مجموع عده بنا به مستفاد از آيه (قطع نظر از روايات كثيره هم كه بر آن دلالت دارد) پنج كس مى‌شود.

آيه 10 از سوره جمعه:

«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».

يكى از پنج فايده مستفاد از اين آيه، عدم وجوب نماز جمعه است بر پيران فرتوت و بيماران و لنگان و كوران.

آیه 11 از سوره جمعه:

«وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ».

نقل شده است كه در يكى از روزهاى جمعه هنگامى كه پیامبر صلى الله عليه وآله به خطبه مشغول بود، دحیه کلبی كه بازرگانى شام مى‌داشت از شام به مدينه درآمد و عادت چنان بود كه آنچه مورد نياز مردم بود از شام با خود مى‌آورد. از اين رو كسى در مدينه نبود كه وقت ورود وى خود را نرساند. چون وارد مى‌شد در مكانى به نام «احجار زيت» (در بازار مدينه) فرود مى‌آمد و براى اطلاع مردم طبل مى‌نواخت و مردم بسوى او مى‌شتافتند. در آن جمعه هنگامى كه پيغمبر صلى الله عليه وآله بر منبر ايستاده و به خطبه مشغول بود، دحيه كه هنوز اسلام نياورده بود، وارد گرديد و در محل معهود بار افكند. مردم جز دوازده كس (يا يازده يا به نقل از ابن عباس، هشت تن) بيشتر با پيغمبر صلى اللّٰه عليه وآله به جاى نماندند و همه بسوى او شتافتند؛ پس آيه فوق نزول يافت.

از جمله چيزهائى كه از آيه استفاده شده، اشتراط قيام است در حال خطبه. به روايتى نخستين كسى كه خطبه را نشسته خوانده معاويه بوده است كه به عنوان درد زانو از مردم اجازه خواسته و خطبه را نشسته اداء كرده است.

آيه 2 از سوره کوثر:

«فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ».

از اين آيه كه پيش از اين هم ياد گرديده، برخى بر وجوب نماز عيد قربان استدلال كرده‌اند.

آيه 85 از سوره توبه:

«وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ».

در سبب نزول آيه چنين گفته شده كه پيغمبر صلى الله عليه وآله براى تأليف قلوب منافقان و ترغيب آنان به اسلام، بر مردگان ايشان نماز میت مى‌گزارده و بر قبورشان مى‌ايستاده و دعا مى‌كرده است. تا اين كه عبداللّٰه بن ابىّ بن سلول بيمار شد و از پيغمبر صلى الله عليه وآله درخواست عیادت كرد. پيغمبر صلى الله عليه وآله پذيرفت و به نزد او رفت چون بر او درآمد گفت: تو را دوستى يهود به هلاكت انداخت. عبدالله گفت: يا رسول اللّٰه من از تو درخواست عيادت كردم تا براى من آمرزش بخواهى نه اين كه مرا سرزنش كنى. پس از پيغمبر صلى اللّٰه عليه وآله بخواست كه او را در جامه‌اى كه آن حضرت پوشيده باشد کفن كنند. چون درگذشت پسرش خباب كه پيغمبر صلى الله عليه وآله نام او را عبدالله نهاد، پيامبر را براى جنازه دعوت كرد. پيغمبر چون خواست بر جنازه نماز گزارد آيه بالا نزول يافت، پس پيغمبر بر او نماز نخواند.

به روايتى پيغمبر صلى اللّٰه عليه وآله پيراهن خود را براى او فرستاد و به اشخاصى كه اين كار برايشان گران مى‌نمود، گفت: «إنّ قميصي لايغني عنه من اللّٰه شيئا و إنّي اؤمّل من اللّٰه أن يدخل بهذا السّبب في الإسلام خلق كثير». و چنين اتفاق افتاد كه در آن روز از طايفه خزرج هزار كس به اسلام درآمد.

از جمله پنج فائده كه مستفاد از اين آيه دانسته شده وجوب نماز است بر مرده مسلمان و از جمله جواز زیارت قبور مردگان از اهل ايمان و ايستادن بر گورهاى ايشان و دعا و ترحم بر آن مردگان است.

روايت صحيحه از امام رضا علیه السلام بدين عبارت «من أتى قبر أخيه المؤمن و قرء عنده "إنّا أنزلناه في ليلة القدر" سبع مرّات و دعا له أمن من الفزع الأكبر»، مشروع بودن زيارت قبور بلكه استحباب آن را هم افاده مى‌كند. فاضل مقداد اين مضمون را افاده كرده است: «زيارت قبور در آغاز اسلام به حرمت محكوم بود، پس از آن اين حكم از ميان رفته و منسوخ شده است».

آيه 101 از سوره نساء:

«وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا».

از اين آيه جواز قصر (نماز شکسته)، استفاده شده و اصل قصر مورد اجماع است، اگرچه در رخصت يا عزيمت بودن آن اختلاف شده: شافعی آن را «رخصت» مى‌داند و به عقيده مالک بن انس و ابوحنیفه و احمد بن حنبل و هم به مذهب شيعه «عزيمت» است.

از جمله شش فائده كه در ذيل آيه شريفه گفته شده اين است كه قصر در سفر به خوف مشروط نيست، بلكه «خوف» سببى است مستقل و «سفر» سببى ديگر و آن هم مستقل و در سفر بحسب كمّ يعنى عدد ركعات در نماز، نقص و قصر ثابت است، ليكن خوف اگر شديد باشد علاوه بر نقص در «كمّ»، در «كيف» و «وضع» (يعنى ايستادگى و نشستگى و اشاره و تسبيحى به جاى يك ركعت بحساب آمدن) نيز نقص پيدا مى‌شود.

آيه 102 از سوره نساء:

«وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْيَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْيَكُونُواْ مِن وَرَآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّواْ فَلْيُصَلُّواْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن كَانَ بِكُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُواْ حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا».

در ذيل اين آيه كه حكم نماز خوف و چگونگى آن مستفاد از آن است، هفت فائده آورده شده كه از جمله دلالتش بر ارجح بودن نماز جماعت است.

آيه 103 از سوره نساء:

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُواْ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا».

از عبارت «فَاذْكُرُوا اللّٰهَ» به احتمالى استحباب ذكر در همه احوال اراده شده و به احتمالى ديگر استحباب تعقيب نماز به ادعيه ماثوره از آن مراد است و به سومين احتمال، منظور از آن، استحباب تعقيب نماز قصر است به گفتن سى بار «سبحان اللّٰه والحمد للّه و لا اله الّا اللّٰه و اللّٰه اكبر».

آيه 43 از سوره بقره:

«وَأَقِيمُواْالصَّلاَةَ وَآتُواْالزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ».

از قسمت اخير اين آيه، حكم راجح بودن نماز جماعت (به طور وجوب باشد، چنانكه در نماز جمعه است يا به طور استحباب، چنانكه در ديگر نمازهاى واجب است) استفاده شده است.

آيه 204 از سوره اعراف:

«وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».

از جمله امور مستفاد از اين آيه، سقوط «قرائت» است از مأموم.

آيه 15 از سوره سجده:

«إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ».

به اين آيه و سه آيه ديگر یعنی:

  • آيه 37 از سوره فصلت: « لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ».
  • آيه 19 از سوره علق: «وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ».
  • آيه 62 از سوره النجم: «فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا».

بر وجوب سجده، در هنگام خواندن يكى از آنها يا شنيدن آن، استدلال شده و بدين جهت سوره‌هاى چهارگانه كه بر اين چهار آيه اشتمال دارد به نام «سور عزائم» نامیده شده است.

منابع

  • ادوار فقه‌، محمود بن عبدالسلام تربتى شهابى‌، سازمان چاپ و انتشارات‌، تهران، 1417ق‌، ص 19-39.