تفسیر فقهی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تفسير فقهی» يكی از گرايشهای تفسيری قرآن‌ کریم است‌ كه‌ به‌ دسته‌بندی و تحليل‌ و تفسير آياتی می پردازد كه‌ با احكام‌ فقهی ارتباط‌ می‌يابد. در تفاسیر فقهی، بیشتر همت مفسران، بر شناخت و دریافت احكام فقهی الهی از آیات قرآن است كه شامل حدود پانصد آیه با عنوان «آیات الاحكام» می‌باشد.

تعریف تفسير فقهی

یکی از انواع تفسیر قرآن، «تفسیر فقهی» است که فقها و مفسران شیعه و سنی برای فهم احکام شرعی از قرآن کریم، از قرن‌های اولیه اسلام تاکنون، از این روش استفاده کرده‌اند. بدون‌ شك‌ دو دانش‌ تفسير و فقه‌ در يك‌ بستر تاريخی به‌ وجود آمدند[۱] و از اين رو در اصول‌ و شيوه‌های فهم‌ و منابع‌ با يكديگر در ارتباط‌اند، زيرا در اعتقاد اسلامی اولين‌ و مهمترين‌ منبع‌ تشريع‌ و استنباط‌ احكام‌ قرآن‌ است‌.

مفسر در تفسیر فقهی به عناصر زیر توجه بیشتری می‌کند:

الف) به تفسیر آیاتی می‌پردازد که احکام فقهی در مورد زندگی بشر دارد و تکلیف انسان را به صورت واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح در ابواب عبادات و معاملات و... بیان می‌کند.

ب) همت مفسر به استنباط احکام شرعی فرعی عملی از آیات قرآن است.

ج) معمولاً مفسر آیات الاحکام، شخصی مجتهد در فقه است. معمولاً مفسر در این گرایش با روش فقهی، مسایل را تجزیه و تحلیل می‌کند و در این راه از کتاب، سنت، عقل و اجماع بهره می‌برد.

به‌ نظر آیت الله معرفت‌ اگر از زاويه خاص‌ سياسی و اجتماعی كه‌ گذشتگان‌ از آن‌ غافل‌ مانده‌اند به‌ قرآن‌ توجه‌ شود، شمار آيات‌ فقهی متجاوز از دوهزار آیه خواهد بود، اما بنابر قول‌ مشهور شيعه‌،[۲][۳][۴] تعداد اين‌ قسم‌ از آيات‌ (آیات الاحكام)، حدود پانصد مورد است‌. اين‌ آيات‌ كه‌ بيانگر احكام‌ عملی و تكاليف‌ فقهی مسلمانان‌ است‌، موضوعات‌ متنوعی نظير احكام‌ خانواده‌ و احكام‌ اجتماعی و اقتصادی را دربردارد.[۵]

سیر نگارش تفاسیر فقهی

در قرآن‌ احكام‌ عملی معمولاً به‌ صورت‌ كلی بيان‌ شده‌ است‌. در بسياری از آيات‌ نيز حكم‌ با الفاظی بيان‌ می شود كه‌ دلالت‌ آن‌ قطعی و ظاهر نيست‌ و راه‌ را برای اجتهاد و دخالت‌ ذهن‌ هموار می سازد. علاوه‌ بر اين‌، گاهی تأثير رأی لغوی و نحويِ مفسر يا فقيه‌ و نظر او درباره برخی از مباحث‌ اصول‌ فقه‌، مانند عموم‌ و خصوص‌ يا اطلاق‌ و تقييد و همچنين‌ مسئله صحت‌ و سقم‌ و درجه اعتبار روايات‌، باعث‌ ايجاد اختلاف‌ در استنباط‌ احكام‌ می شود.[۶] اين‌ اختلافات‌ از همان‌ ابتدا با وفات‌ پيامبر صلی الله علیه وآله آغاز شد، چنانكه‌ گاهی صحابه‌ نيز در فهم‌ يك‌ آيه‌ و احكام‌ ناشی از آن‌ اختلاف‌نظر پيدا می كردند.[۷][۸]

اين‌ وضع‌ تا زمان‌ شكل‌گيری رسمی مذاهب‌ فقهی ادامه‌ يافت‌، ضمن‌ اين كه‌ مسائل‌ جديدی نيز برای مسلمانان‌ پيش‌ آمد. در اين‌ ميان‌ پيشوايان‌ مذاهب‌ با ادله‌ و براهين‌ مختلف‌ و به‌ دور از اغراض‌ شخصی به‌ آنچه‌ از نظر خود صحيح‌ می دانستند، فتوا می دادند. اما پس‌ از اين‌ دوران‌، جريان‌ تقليد از فقيهان‌ و مكاتب‌ فقهی شكل‌ گرفت‌ و هر مكتب‌ فقهی با جانبداری از احكام‌ و آرای فقهی پيشوای خود سعی در ترويج‌ آن‌ و ابطال‌ آرای مخالفان‌ داشت‌ و با روی آوردن‌ به‌ تأویل‌ و احياناً قول‌ به‌ نسخ‌ يا تخصيص‌، تلاش‌ می كرد آيات‌ قرآن‌ را شاهد بر رأی فقهی خود يا دست‌ كم‌ غيرمعارض‌ با آن‌ نشان‌ دهد،[۹] به‌ گونه‌ای كه‌ می توان‌ قرن‌ دوم‌ و سوم‌ هجری را علاوه‌ بر شكل‌گيری مذاهب‌ فقهی، عصر تنظيم‌ و ترتيب‌ يافتن‌ فقه‌ و تفسير فقهی بر پايه مذاهب‌ دانست‌.[۱۰]

پس‌ از اين‌ دوره‌، پيروان‌ هر مذهب‌ فقهی بر حسب‌ قواعدشان‌ به‌ استنباط‌ احكام‌ از آيات‌ پرداختند و تفاسيری برای آيات‌ احكام‌ نوشتند كه‌ اختلافات‌ مذاهب‌ فقهی در آنها منعكس‌ بود. در اين‌ آثار معمولاً مؤلف‌ به‌ هنگام‌ تفسير آيات‌، ابتدا آرای فقها و بزرگان‌ مذاهب‌ ديگر را به‌ همراه‌ دلايل‌ آنان‌ بيان‌ می كند، سپس‌ با استفاده‌ از دانش‌ لغوی و نحوی و اصولی خود و با ارائه شواهد قرآنی و حديثی، نظرش‌ را كه‌ همواره‌ منطبق‌ بر يكی از مذاهب‌ شناخته‌ شده فقهی است‌، به‌ اثبات‌ می رساند. مثلاً در آيه ششم‌ سوره مائده‌ (آيه وضو) كه‌ دارای مسائل‌ و احكام‌ عبادی بسياری است‌،[۱۱] قواعد نحوی و اصولی، اشتراك‌ معنايی حرف‌ «واو» و روايات‌ رسيده‌ در اين‌ باب‌ باعث‌ اختلاف‌ فراوان‌ و در نتيجه‌ قول‌ به‌ وجوب‌ يا عدم‌ وجوب‌ ترتيب‌ در وضو گرديده‌ است‌.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]

تفسير فقهی تنها به‌ احكام‌ تكليفی و وضعی می پردازد.[۱۶] در اين‌ روش‌ سعی مفسر بر استنباط‌ حكم‌ از آياتی است‌ كه‌ به‌ صراحت‌ يا اشاره‌ متضمن‌ حكمی شرعی است‌،[۱۷] از اين رو می توان‌ آن‌ را يكی از قديمترين‌ انواع‌ تفسير موضوعی به‌ حساب‌ آورد. اين‌ نوع‌ تفسير را از آن‌ جهت‌ كه‌ فقها آن‌ را بر عهده‌ دارند، از دقيقترين‌ تفاسير دانسته‌اند.[۱۸] تفاسير فقهی همه احكام‌ مرتبط‌ با موضوع‌ آيه‌ را مطرح‌ می نمايند، چنانكه‌ به‌ نظر رومی بين‌ اين‌ تفاسير و كتب‌ فقه‌ فرق‌ چندانی نيست‌؛ اما در تفاسير ديگر، مفسران‌ در ذيل‌ آيات‌ مربوط‌ به‌ احكام‌ تنها به‌ ارائه حكم‌ فقهی صريح‌ و رأی خودشان‌ بسنده‌ می كنند.[۱۹]

مؤلفان‌ تفاسير فقهی در ترتيب‌ اين‌ كتب‌ معمولاً دو روش‌ را بكار برده‌اند: تفسير آيات‌ احكام‌ به‌ ترتيب‌ سوره‌ها و آيات‌؛ و تنظيم‌ آيات‌ فقهی قرآن‌ بر اساس‌ ابواب‌ رايج‌ در كتب‌ فقه‌. که مفسران‌ اهل‌ سنت‌ غالباً روش‌ اول‌ را برگزيده‌اند و مفسران‌ شيعه‌ به‌ طريق‌ دوم‌ رفته‌اند.[۲۰]

احاديث‌ فقهی پيامبر اكرم‌ صلی الله علیه و آله و توضيح‌ و تبيين‌ آنها از جانب‌ صحابه‌ و امامان‌ شيعه‌، بخشی از تفاسير فقهی محسوب‌ می گردد،[۲۱] هر چند به‌ گفته ذهبی[۲۲] قبل‌ از عصر تدوين‌ جز مطالبی پراكنده‌ از فقهای صحابه‌ و تابعين‌، تفسير فقهی ديگری يافت‌ نمی شود. ابن‌ نديم‌ در ميان‌ مؤلفان‌ كتب‌ احكام‌القرآن‌، نام‌ محمد بن‌ سائب‌ كلبی (متوفی 146)، از اصحاب‌ خاص‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ عليهماالسلام‌ را ذكر كرده‌ و سيد حسن‌ صدر بر اين‌ اساس‌ وی را اولين‌ نويسنده احكام‌القرآن‌ دانسته‌ است‌ که البته اثری از اين‌ كتاب‌ در دست‌ نيست‌.

قديمترين‌ تفسير فقهيِ بر جای مانده‌، متعلق‌ به‌ محمد بن‌ ادريس‌ شافعی (متوفی 204) با عنوان «احكام القرآن» است‌ كه‌ احمد بن‌ حسين‌ بيهقی (متوفی 458) آن‌ را گرد آورده‌ است‌. پس‌ از وی احمد بن‌ علی جَصّاص‌ (متوفی 370) از علمای حنفی، احكام‌القرآن‌ را نوشت‌ و از آن‌ پس‌ تأليف‌ اين‌ قبيل‌ كتابها ادامه‌ يافت‌،[۲۳] چنانكه‌ علی بن‌ محمد كياهراسی (متوفی 504) از عالمان‌ شافعی صاحب «احكام‌القرآن‌»، ابوبكر محمد بن‌ عبداللّه‌ ابن‌ عربی (متوفی 543) و ابوعبداللّه‌ محمد بن‌ احمد قرطبی (متوفی 671) از مالكيان‌ و محمد بن‌ حسين‌ بن‌ قاسم‌ (متوفی 1067) از زيديان‌ كتابهايی در اين‌ زمينه‌ تأليف‌ كردند.[۲۴]

تفسير زادالمسير فی علم‌ التفسير اثر ابن‌ جوزی (متوفی 597) نيز اگر چه‌ خاص‌ آيات‌ الاحكام‌ نيست‌، اما بر مبنای آرای فقهی مذهب‌ حنبلی نوشته‌ شده‌ است‌[۲۵] كه‌ اشاره‌ای به‌ تفاسير فقهی حنبليان‌ نكرده‌ است‌.[۲۶][۲۷]

در ميان‌ امامیه‌ نيز قديمترين‌ كتاب‌ مستقل‌ در اين‌ باب‌، کتاب فقه القرآن نوشته سعيد بن‌ هبة اللّه‌ راوندی (متوفی 573) است‌. پس‌ از او فاضل‌ مقداد سيّوری (متوفی 826) يكی از جامعترين‌ اين‌ تفاسير را با عنوان کنز العرفان فی فقه القرآن نوشت‌.[۲۸]

تأليفات‌ جديد در زمينه تفسير فقهی اندك‌ است‌ و تفاوتهای بسياری با كتب‌ كهن‌ و متقدم‌ دارد. اهم ويژگيهای تفاسير فقهی جديد بدين‌ قرار است‌: بيان‌ كليات‌ و مطالب‌ مهم‌ و اجتناب‌ از تطويل‌؛ دوری از تعصب‌ و عدم‌ پايبندی به‌ يك‌ مذهب‌ فقهی خاص‌؛ اهتمام‌ به‌ رد برخی شبهات‌ نسبت‌ به‌ احكامی چون‌ قطع‌ دست‌ سارق‌ و رجم‌ زانی و پرداختن‌ به‌ بخشی از آيات‌ احكام‌، نه‌ همه آنها، از آن رو كه‌ اين‌ كتابها بيشتر برای دانشجويان‌ رشته‌های علوم‌ قرآنی نوشته‌ شده‌ و جنبه آموزشی دارد.[۲۹]

امروزه‌ گاهی به‌ دليل‌ شخصيت‌ ممتاز علمی يك‌ مفسر يا فقيه‌ متقدم‌ كه‌ خود تفسير فقهی مستقلی ننوشته‌ است‌، آرای پراكنده فقهی وی در ذيل‌ آيات‌ احكام‌، از لابلای تفسير يا كتب‌ فقهی او جمع‌آوری می شود و به‌ صورت‌ مجموعه‌ای مستقل‌ به‌ چاپ‌ می رسد، نظير «الاحكام‌ الفقهيه للامام‌ الطبری؛ مجموعه من‌ كتاب‌ التفسير له‌» (بيروت‌، 1420 ق) تدوين‌ محمدحسن‌ اسماعيل‌ كه‌ به‌ ترتيب‌ ابواب‌ فقه‌ سامان‌ يافته‌ و دیگری «الانظار التفسيريه للشيخ‌ الانصاری» (قم‌، 1376 ش‌) تدوين‌ صاحبعلی محبّی كه‌ به‌ ترتيب‌ سوره‌های قرآن‌ تنظيم‌ شده‌ است‌.[۳۰]

آسیب شناسی تفسیر فقهی

الف) توجه افراطی به روایات اسباب نزول:

بسیاری از مفسران، برداشت خود از آیات فقهی را متکی و وابسته به روایات اسباب نزول نموده‌اند. لازمۀ این نگاه آن است که فهم مراد آیات، وابسته به قرائنی گردد که در هزار و اندی سال پیش عینیت داشته‌اند و گزارش آن قرائن هم اکنون به گونه‌ای معتبر و قطعی در دست ما قرار ندارند.

به عقیده آیت الله جعفر سبحانی آیات قرآن، به حکم اینکه مایۀ هدایت، بینه و فرقان هستند، بدون مراجعه به شأن نزول‌ها مفهوم خواهند بود، ولی توجه به شأن نزول‌ها سبب می‌شود که معنی آیه روشن‌تر جلوه کند (سبحانی، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، 306 ـ 305).

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که برخی از شأن نزول‌ها متواتر و از این جهت قابل اعتنا است، اما موارد بسیاری از این‌گونه روایات، از روایات آحاد است که اینها نیز بر دو قسم است: قسم اول، روایات آحادی که دارای سند بوده و با توجه به سلسلۀ سند آن، صحیح و معتبر است. بنابراین، از این جهت قابل اعتنا است و قسم دوم، روایات آحادی که صحیح یا معتبر نمی‌باشد. این‌گونه روایات که زیاد هم هست، قابل اعتنا نبوده و نمی‌تواند بیانگر حکم شرعی باشد.

ب) رویکرد افراطی و تفریطی به سنت

بی‌تردید، میزان اعتبار و ارزشی که یک مفسر برای سنت قایل است، در تفسیر فقهی وی تأثیری مستقیم و مشهود دارد. میزان اعتبار سنت منقول از رسول اکرم مسئله‌ای است که از همان سده‌های نخستین هجری تاکنون همواره معرکۀ آراء و محل نزاع بوده است.

برخی معتقدند قرآن در دلالت بر مفاهیم، مستقل است و در تفسیر به احادیث نیاز ندارد؛ به عبارت دیگر، عقل ما برای فهم آن کافی است. در نقطه مقابل، اخباری‌ها معتقدند تفسیر قرآن جز با روایت جایز نیست. و اگر در ذیل یک آیه، خبری نباشد، آن آیه به صورت متشابه باقی می‌ماند و نمی‌توان از آن به عنوان مدرکی شرعی استفاده نمود (صدر حاج سید جوادی و دیگران، دایره المعارف تشیع، 2/10ـ 9).

به نظر می‌رسد هم دیدگاه «استقلال قرآن از احادیث» و هم دیدگاه افراطی «عدم جواز تفسیر قرآن جز با روایات» باطل است. اما بر اساس دیدگاه اعتدالی معتقدیم احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت: همانند قرائن عقلی و خود آیات قرآن، قرینه‌ای برای تفسیر آیات است.

ج) تلاش برای تطبیق دادن آیات قرآن کریم با مذاهب فقهی

بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) کم‌کم مذهب‌های مختلفی همچون شیعه و اهل‌سنت و در اهل سنت نیز مذاهب فقهی حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی پدید آمدند و از طرف دیگر، مکاتب کلامی مشهور همچون معتزله و اشعری و نیز برخی نحله های دیگر همچون متصوفه پیدا شدند. این اختلافات به حوزۀ تفسیر قرآن کشانده شد و برخی مذاهب و مکاتب و نحله‌ها تلاش کردند آیات قرآن را طوری تفسیر کنند که عقاید و باورهای آنان را اثبات کند و آیات مخالف عقایدشان را تأویل کردند و به وسیلۀ آیات، عقاید طرف مقابل را نفی می‌نمودند. علامۀ طباطبائی این گونه روش تفسیری را «تطبیق» می‌نامد (طباطبایی، المیزان، 1/5 ـ 6) که صحیح نیست.

د) نادیده گرفتن سیاق آیات

منظور از سیاق، ساختار کلی یک کلام است؛ در کلام یک گویندۀ حکیم، کلمات و جملات با یکدیگر ارتباط و تناسب منطقی دارند و از این ارتباط و تناسب، ساختاری پدید می‌آید که در فهم سخن گوینده اثرگذار است. در تفسیر آیات فقهی، توجه به ما قبل و ما بعد یک عبارت، اهمیتی ویژه دارد که متأسفانه مفسران، کم و بیش از توجه به این اصل غفلت ورزیده اند.

و) حمل ناصواب اوامر و نواهی بر استحباب و کراهت

فعل امر در ادبیات قرآن، کاربردهای گوناگونی دارد. وجوب، استحباب، اباحه، تهدید، تعجیز و دعا از جمله این کاربردها به شمار می روند. در میان اصولیان اهل سنت و شیعه، قول مشهور آن است که فعل امر حقیقت در وجوب است؛ بنابر این، حمل بی قرینۀ فعل امر به معنایی غیر از وجوب جایز نیست.

به همین شیوه، مشهور اصولیان، فعل نهی را حقیقت در تحریم دانسته‌اند. برخی مفسران الزامی بودن بسیاری از اوامر و نواهی قرآن را امری غریب و نامأنوس یافته‌اند؛ بنابر این، بدون اتکا به دلیلی استوار این گونه الزامات را به استحباب و کراهت حمل کرده‌اند.

پانویس

  1. رجوع کنید به شهابی، ج‌1، ص‌478.
  2. برای نمونه‌ رجوع کنید به علامه‌ حلی، ج‌1، ص‌526.
  3. فاضل‌ مقداد، ج‌1، ص‌5.
  4. شهيد ثانی، ج‌3، ص‌63ـ64.
  5. برای تفصيل‌ بيشتر درباره دسته‌بندی آيات‌ احكام‌ رجوع کنید به مسعودی، ص‌55ـ61.
  6. رجوع کنید به آل‌ جعفر، ص‌157.
  7. برای نمونه‌ رجوع کنید به خضری، ص‌97ـ105.
  8. ذهبی، ج‌2، ص‌415.
  9. ذهبی، ج‌2، ص‌414ـ417.
  10. ايازی، ص‌89ـ90.
  11. ابن‌عربی، قسم‌2، ص‌557ـ558.
  12. رجوع کنید به جَصّاص‌، ج‌2، ص‌360ـ364.
  13. ابن‌ عربی، قسم‌2، ص‌561ـ562.
  14. قرطبی، ج‌3، جزء6، ص‌98ـ99.
  15. فاضل‌ مقداد، ج‌1، ص‌19ـ22.
  16. معرفت‌، ج‌2، ص‌354.
  17. ايازی، ص‌88.
  18. رجوع کنید به انصاری، مقدمه معرفت‌، ص‌9.
  19. برای تفصيل‌ بيشتر رجوع کنید به آل‌جعفر، ص‌146.
  20. ايازی، ص‌90ـ91؛ قس‌ مديرشانه‌چی، ص‌5.
  21. معرفت‌، ج‌2، ص‌355.
  22. ج‌2، ص‌418.
  23. انصاری، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 9ـ10.
  24. ذهبی، ج‌2، ص‌418ـ419.
  25. ابن‌ جوزی، ص‌72؛ قس‌ ذهبی، ج‌2، ص‌414ـ420.
  26. رومی، ج‌2، ص‌417.
  27. برای آگاهی از تفاسير فقهی اهل‌ سنت‌ رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌1، ستون‌20؛ ايازی، ص‌837.
  28. برای آگاهی از تفاسير فقهی شيعه‌ رجوع کنید به آقا بزرگ‌ تهرانی، ج‌1، ص‌40ـ44؛ ايازی، ص‌91ـ92.
  29. رومی، ج‌2، ص‌418ـ419؛ برای آگاهی از تفاسير جديد رجوع کنید به همان‌، ج‌2، ص‌436؛ مديرشانه‌چی، ص‌3ـ4.
  30. برای آگاهی از كتاب‌شناسی آثار تأليف‌ شده‌ در باب‌ تفسير فقهی رجوع کنید به هاشم‌زاده‌، ص‌169ـ184.


منابع

  • "تفسیر فقهی"، دانشنامه جهان اسلام، محسن قاسم پور، تاریخ بازیابی: 24 شهریور 1392.
  • "روش‌شناسی تفسیر فقهی"، محمدمهدی کریمی نیا، نشریه قرآن و علم، شماره 11، 1395.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف:


مطالب مرتبط