تفسیر عقلی
در میان روشهای تفسیری، روش «تفسیر عقلی» از جایگاه ویژهای برخوردار است و در میان مذاهب کلامی (شیعه، معتزله و اشاعره) با آن برخوردهای متفاوتی شده است. گاهی از این روش به عنوان روش تفسیر اجتهادی هم نام برده میشود و گاهی با گرایش فلسفی تفسیر یکسان انگاشته میشود.
علل بهرهوری از عقل در تفسیر
کسانی که قائل به جواز تفسیر قرآن به شیوه عقلی هستند به عللی استناد کرده اند:
آیات قرآن:
برخی از معاصرین این دو آیه را از دلایل اثبات کننده تفسیر اجتهادی ذکر کرده اند[۱]: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (سوره نساء، 82) و «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ». (سوره ص، 29).
ذهبی در استدلال به این آیات بیان می کند که خداوند متعال در این آیات بر تدبر در قرآن و عبرت گرفتن و پندگرفتن از موعظه های آن ترغیب کرده است. پس اگر تفسیر بر علما ممنوع باشد ما به پند و عبرت گرفتن از چیزی که نمی فهمیم ملزم خواهیم بود.[۲]
آیات دیگری نیز گواه بر مدعای ماست که: قرآن خود به اصل اندیشیدن توصیه می کند، مثل آیه 242 سوره بقره، آیه 67 سوره انبیاء و آیه 8 سوره مومنون. همچنین قرآن خود اهل استدلال است و عقل ورزی را آموزش می دهد، مانند آیه 22 سوره انبیاء.
احادیث معصومین:
در روایاتی هم به نقش عقل در فهم معانی قرآن اشاره شده است از جمله: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن».[۳] از آنجا که الف و لام «الفتن» جنس است والقرآن نیز مطلق است، از اطلاق سخن پیامبر صلی الله علیه و آله می فهمیم که باید در حد توان از همه معارف و احکام قرآن هدایت بگیریم که این هم با اندیشیدن در مقاصد قرآن حاصل می گردد.
سیره عقلا:
روش عقلا در فهم مراد متکلم و استنباط معانی سخن او یا تکیه بر براهین عقلی قطعی و غیرظنی است، چرا که حجیت قطع ذاتی است نه اعتباری (ولذا هر متکلمی می تواند با تکیه بر آن مامور را پاداش یا عقاب کند و هم مامور می تواند با تمسک به آن یقین به تحصیل مراد متکلم بنماید)؛ یا بر اساس بهره وری از پرتوافکنی های عقل است که براهینی را کشف و یا آنها را بتوانند تبیین بکنند.
محدودیت روایات تفسیری:
احادیثی که از ائمه علیهم السلام درباره تبیین معانی آیات نقل شده، به اندازه همه آیات قرآن نیست و تفسیر همه آیات را شامل نمی شود. از طرفی برخی از آنها ضعیف و غیرمعتبرند و یا خود آن روایاتی که وارد شده نیازمند تفکر، جمع بندی، اجتهاد و استنباط اند. بنابراین در فهم آیات قرآن نیاز اساسی به فهم عقلی باقی می ماند.
تعارض بین روایات تفسیری:
غیر از محدودیتی که در نقل احادیث بیان شد، برخی مواقع هم در میان خود روایات، تعارضاتی مشاهده می شود که باعث می شود مفسر نتواند میان آنها را جمع کند. در چنین صورتی مفسر نیاز اساسی به بهره گیری از احکام عقلی پیدا می کند. بنابراین وقتی روایاتی در ذیل آیات قرآن به صورت متفاوت و متباین نقل شود، اینجا عقل و اندیشه انسانی است که باید با ملاحظه آیات دیگر و مجموعه قرآنی و آموزه های دیگر، یکی از روایات را میان آن روایات انتخاب کند.
عدم دسترسی به معصومان علیهمالسلام:
در زمان پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت که زمان غیبت امام دوازدهم باشد، دسترسی به شخص معصوم برای تبیین معانی و مقاصد آیات قرآن کریم منتفی است. در چنین صورتی به کجا باید مراجعه نمود؟ ادعای تفسیر تمام آیات هم از سوی آن حضرات منتفی است. پس کدام منبع می تواند پاسخگوی نیاز مردم باشد؟ روشن است که قواعد و اصول بیان شده توسط آن حضرات با کمک عقل می تواند در بقیه آیات هم تعمیم و توسعه پیدا بکند.
ظهور شبهات جدید:
بعضی سوالات است که در زمان حضور ائمه معصومین علیهم السلام مطرح نبود، مانند مسائل مربوط به حجیت ظواهر قرآن و وحیانی بودن الفاظ قرآن و غیره. بی تردید برای پاسخ به این پرسشها نیاز اساسی به کاربرد عقل و نگرش عقلی داشتن در تحلیل و تدقیق این نوع مسائل حس می شود.
کارایی و توانایی عقل:
خدایی که به انسان در کنار حجت بیرونی که پیامبر باشد، حجت درونی نیز ارزانی داشته است، نشان از قدرت وی در بهره گیری انسان از قرآن به وسیله عقل خدادادی است. اگر این نعمت الهی توان کمک به بشر در فهم بیشتر از قرآن ارائه نکند، پس به چه دلیلی خداوند در قرآنش این قدر به تعقل فرامی خواند؟
مشکل فهم برخی از آیات:
تعدادی از الفاظ وارد شده در کتاب الهی همانند سایر الفاظ که برای حقایق کلیه وضع شده اند، مجمل هستند. علت اجمال هم این است که اصول عوالم از دنیا، آخرت و عالم الهیه تشکیل گردیده است؛ جهل به این اصول سه گانه است که انسان را در فهم معانی الفاظ همچون عرش، کرسی و سمع، دچار مشکل می کند.
طریقه مفسران نخستین:
مفسران اولیه در صدر اسلام از عقل نیز در تفسیر استفاده می کردند، لذا این رویه حتی پیش از قرون سوم و چهارم نیز قابل مشاهده است.[۴]
برداشتهای مختلف از تفسیر عقلی
در مورد مفاد روش «تفسیر عقلی»، بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد و دربارهی معنای آن دیدگاههای مختلفی ارائه شده و هر کس بر اساس برداشت خود از این روش به داوری نشسته است. اینک ما این دیدگاهها را مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار میدهیم.
1. استفاده ابزاری از قراین عقلی در تفسیر:
آیت الله مکارم شیرازی مینویسد: «منظور از تفسیر به عقل آن است که ما از قراین روشن عقلی که مورد قبول همه خردمندان برای فهم معانی الفاظ و جمله ها، از جمله قرآن و حدیث است، استمداد جوییم. مثلاً هنگامی که گفته میشود: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» (سوره فتح/آیه10)، عقل در اینجا میگوید: مسلماً منظور از دست خدا عضو خاصی که دارای پنج انگشت است، نیست؛ زیرا خدا اصولاً جسم نیست...؛ بلکه منظور از آن قدرت خدا است که ما فوق همه قدرتها است. و اطلاق دست بر قدرت، جنبه کنایه دارد؛ زیرا قدرت انسان از طریق دست او عملی میشود و در آن متمرکز است». و در پایان بحث یادآور میشود که: «هر جا سخن از تفسیر به عقل در میان آید منظور این گونه تفسیرها است، نه مطالب تحمیلی و سلیقههای شخصی و افکار علیل و پندارهای بیاساس».
2. تفسیر عقلی همان تفسیر اجتهادی:
آیت الله معرفت مینویسد: «تفسیر اجتهادی بر عقل و نظر تکیه میکند، بیشتر از آن که بر نقل و آثار تکیه کند تا معیار نقد و پالایش، دلالت عقل رشید و رأی درست باشد».[۵] ایشان یکی از ویژگیهای تفسیر تابعین را اجتهاد در تفسیر و تکیه بر فهم عقلی دانسته و میفرماید: «آنان در مسائل قرآنی که به معانی صفات، اسرار خلقت، احوال پیامبران و مثل آنها بازمیگشت، اعمال نظر میکردند و آنها را بر روش عقل عرضه میکردند و بر طبق حکم عقل رشید حکایت میکردند و چه بسا آنها را به آنچه موافق فطرت سالم است، تأویل میکردند»...[۶] و در پایان مینویسد: «تفسیر عقلی بعدها رواج یافت؛ به ویژه در نزد معتزله و کسانی که راه آنان را می رفتند که عقل را بر ظواهر نقلی مقدم میشمردند».[۷]
استاد ایازی در این مورد مینویسد: اصطلاح «تفسیر عقلی اجتهادی» در قبال تفسیر به رأی مذموم - که بر اساس هوای نفس و بدعت است - میباشد و مقصود از آن، روش اجتهادی است که بر اساس قواعد عقلی قطعی در شرح معانی قرآن و تدبر در مضامین آن و تأمل در ملازمات بیانی آن، استوار شده است.[۸]
3. تفسیر عقلی نوعی از تفسیر به رأی:
شیخ خالد عبدالرحمن العک مینویسند: «تفسیر عقلی مقابل تفسیر نقلی است که بر فهم عمیق... از معانی الفاظ قرآن تکیه میکند. البته بعد از آنکه مدلول عبارات قرآنی و دلالتهای آنها را درک کرد. پس تفسیر عقلی بر اجتهاد در فهم نصوص قرآنی و درک مقاصد آن از مدلولها و دلالتهای آیات استوار است. و دانشمندان «تفسیر عقلی» را به «تفسیر به رأی» نامگذاری کردهاند».[۹]
دکتر ذهبی در خصوص بحث تفسیر به رأی مینویسد: «مقصود از رأی در اینجا اجتهاد است، پس تفسیر به رأی همان تفسیر قرآن به اجتهاد است».[۱۰] سپس تفسیر به رأی را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم میکند و تفسیر به رأی ممدوح را همان تفسیر عقلی معرفی میکند که ممکن است با تفسیر نقلی (مأثور) تعارض پیدا کند و راه حلهای تعارض را بیان میدارد.[۱۱]
4. تفسیر عقلی حد وسط تفسیر به رأی و تفسیر نقلی:
استاد عمید زنجانی تحت عنوان «تفسیر عقلی و اجتهادی» مینویسد: «مشهورترین روش و مبنای تفسیری که در طی قرون اسلامی همواره در میان دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن معمول بوده، تفسیر اجتهادی است. این نوع تفسیر را میتوان حد وسط بین دو نوع تفسیر دیگر، یعنی تفسیر به رأی (طبقه افراطی) و تفسیر نقلی (طبقه تفریطی) دانست». سپس این روش تفسیر عقلی و اجتهادی را به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و تابعین نسبت میدهد و معتقد است که آنان در مورد آیاتی که روایتی در تفسیر آنها وارد نشده بود، از راه تدبر و اجتهاد، معانی و مقاصد قرآن را بدست میآوردند. و در ادامه مینویسد: «روش تفسیر اجتهادی، اعتماد به تدبر و عقل را توأم با تقید به روایات تفسیری، مورد استفاده قرار میدهد و به همین جهت است با روش تفسیر به رأی و همچنین تفسیر نقلی فرق اصولی دارد».[۱۲]
5. تفسیر عقلی همان تفسیر قرآن با عقل برهانی است که نقش منبع دارد نه مصباح:
آیت الله جوادی آملی در مورد «تفسیر قرآن به عقل» می نویسند: «یکی از منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دستیابی به معارف قرآنی، عقل برهانی است که از مغالطه، وهم و تخیل محفوظ باشد ... تحقیق درباره تفسیر «قرآن به عقل» گذشته از لزوم آشنایی با علوم قرآنی، نیازمند بررسی شرایط برهان و موانع آن است تا بتوان از برهان عقلی بهره برد و از آسیب مغالطه مصون ماند».
سپس ایشان تفسیر عقلی را به دو گونه تقسیم کرده و مینویسند: «تفسیر عقلی یا به تفطن عقل از شواهد داخلی و خارجی صورت میپذیرد، به این که عقل فرزانه و تیزبین معنای آیهای را از جمع بندی آیات و روایات دریابد که در این قسم، عقل نقش «مصباح» دارد و نه بیش از آن و چنین تفسیر عقلی مجتهدانه چون از منابع نقلی محقق میشود، جزو تفسیر به مأثور محسوب میگردد نه تفسیر عقلی؛ و یا به استنباط برخی از مبادی تصوری و تصدیقی از منبع ذاتی عقل برهانی و علوم متعارفه صورت میپذیرد که در این قسم، عقل نقش منبع دارد نه صرف مصباح. بنابراین تفسیر عقلی مخصوص به موردی است که برخی از مبادی تصدیقی و مبانی مستور و مطوی برهان مطلب به وسیله عقل استنباط گردد و آیه مورد بحث بر خصوص آن حمل شود».[۱۳]
پانویس
- ↑ عمید زنجانی، 335.
- ↑ ذهبی، 1/262.
- ↑ کلینی، 2/573.
- ↑ معرفت التمهید، 3/349.
- ↑ التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب، ج2.
- ↑ همان، ج1، ص435.
- ↑ همان، ص440.
- ↑ المفسرون حیاتهم و منهجهم.
- ↑ اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبدالرحمن العک، ص 167 (باتلخیص).
- ↑ التفسیر والمفسرون، دکتر ذهبی، ج1، ص255.
- ↑ همان، ص284 و ص285. (التعارض بین التفسیر العقلی و التفسیر المأثور...)
- ↑ مبانی و روشهای تفسیر قرآن، عباسعلی عمید زنجانی، چاپ چهارم، ص 331.
- ↑ تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج1، ص171-169.
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|
منابع
- تفسیر عقلی روشمند قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مجله قبسات، 1381، شماره 23.
- فهم جايگاه عقل در تفسير شيعه، علي كريم پور قراملكي، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، شماره ١، بهار ١٣٩٠.