غزوه بدر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
مسلمانان تا پيش از هجرت به شدت توسط كفار مكه تحت فشار بودند و  مورد اذيت و آزار و شكنجه  قرار می گرفتند<ref>تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏6، ص: 158</ref>؛ ولى از سوى خداوند اجازه رويارويى و جنگ با مشركان قريش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده مى‌شدند. با هجرت مسلمانان به مدينه، خداوند ضمن برشمردن ستمهايى كه بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد<ref>دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر</ref>:  
 
مسلمانان تا پيش از هجرت به شدت توسط كفار مكه تحت فشار بودند و  مورد اذيت و آزار و شكنجه  قرار می گرفتند<ref>تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏6، ص: 158</ref>؛ ولى از سوى خداوند اجازه رويارويى و جنگ با مشركان قريش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده مى‌شدند. با هجرت مسلمانان به مدينه، خداوند ضمن برشمردن ستمهايى كه بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد<ref>دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر</ref>:  
  
:«اُذِنَ لِلَّذينَ يُقـتَلونَ بِاَنَّهُم ظُـلِموا و اِنَّ‌اللّهَ عَلى نَصرِهِم لَقَدير * اَلَّذينَ اُخرِجوا مِن‌دِيـرِهِم بِغَيرِ حَقّ اِلاّ اَن يَقولوا رَبُّنَا اللّهُ». (سوره حجّ‌، آیات ۳۹ ـ ۴۰)
+
:«اُذِنَ لِلَّذينَ يُقـتَلونَ بِاَنَّهُم ظُـلِموا و اِنَّ‌اللّهَ عَلى نَصرِهِم لَقَدير *الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ». (سوره حجّ‌، آیات ۳۹ ـ ۴۰)
  
 
:به كسانى كه [ستمكارانه‏] مورد جنگ و هجوم قرار مى‏ گيرند، به سبب آنكه به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر يارى دادن آنان تواناست. (۳۹) هم‌آنان كه به ناحق از خانه ‏هايشان اخراج شدند [و گناه و جرمى نداشتند] جز اينكه مى‏ گفتند: پروردگار ما خدا است و اگر خدا برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى ‏كرد، همانا صومعه‏ ها و كليساها و كنيسه‏ ها و مسجدهايى كه در آنها بسيار نام خدا ذكر مى‏شود به شدت ويران مى‏ شدند و قطعاً خدا به كسانى كه [دين‏] او را يارى مى‏ دهند يارى مى‏ رساند مسلماً خدا نيرومند و تواناى شكست‏ ناپذير است. (۴۰)<ref>قرآن ترجمه انصاریان</ref>
 
:به كسانى كه [ستمكارانه‏] مورد جنگ و هجوم قرار مى‏ گيرند، به سبب آنكه به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر يارى دادن آنان تواناست. (۳۹) هم‌آنان كه به ناحق از خانه ‏هايشان اخراج شدند [و گناه و جرمى نداشتند] جز اينكه مى‏ گفتند: پروردگار ما خدا است و اگر خدا برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى ‏كرد، همانا صومعه‏ ها و كليساها و كنيسه‏ ها و مسجدهايى كه در آنها بسيار نام خدا ذكر مى‏شود به شدت ويران مى‏ شدند و قطعاً خدا به كسانى كه [دين‏] او را يارى مى‏ دهند يارى مى‏ رساند مسلماً خدا نيرومند و تواناى شكست‏ ناپذير است. (۴۰)<ref>قرآن ترجمه انصاریان</ref>
سطر ۳۹: سطر ۳۹:
 
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. <ref> انفال (8): 5- 6 </ref>
 
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. <ref> انفال (8): 5- 6 </ref>
  
همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.
+
همان‌گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.
  
 
==حرکت و تجهیز سپاه قریش==
 
==حرکت و تجهیز سپاه قریش==
سطر ۴۸: سطر ۴۸:
 
ابو لهب نيز عاص بن هشام را در مقابل چهار هزار درهم كه گفته مى‌شود از راه قمار از او مى‌خواست، به جاى خود فرستاد.<ref> المغازى، 1/ 33؛ تاريخ الخميس، 1/ 370؛ انساب الاشراف، 1/ 292 </ref> عبّاس، عقيل، نوفل بن حارث و طالب بن ابى طالب از بنى هاشم همراه قريش عازم شدند. طالب به اجبار قريش از مكّه بيرون آمد، بر اثر مشاجره‌ لفظى با آنان كه مى‌گفتند: به خدا قسم كه مى‌دانيم دل‌هايتان با محمّد است، همراه كسانى كه به مكّه بازگشتند، برگشت‌.<ref> بحار الانوار، 19/ 294- 295؛ روضه كافى، 375؛ تاريخ الخميس، 1/ 375؛ انساب الاشراف، 2/ 42 </ref>
 
ابو لهب نيز عاص بن هشام را در مقابل چهار هزار درهم كه گفته مى‌شود از راه قمار از او مى‌خواست، به جاى خود فرستاد.<ref> المغازى، 1/ 33؛ تاريخ الخميس، 1/ 370؛ انساب الاشراف، 1/ 292 </ref> عبّاس، عقيل، نوفل بن حارث و طالب بن ابى طالب از بنى هاشم همراه قريش عازم شدند. طالب به اجبار قريش از مكّه بيرون آمد، بر اثر مشاجره‌ لفظى با آنان كه مى‌گفتند: به خدا قسم كه مى‌دانيم دل‌هايتان با محمّد است، همراه كسانى كه به مكّه بازگشتند، برگشت‌.<ref> بحار الانوار، 19/ 294- 295؛ روضه كافى، 375؛ تاريخ الخميس، 1/ 375؛ انساب الاشراف، 2/ 42 </ref>
  
ابوسفیان همه جا مراعات احتياط را در فرود آمدن و حركت كردن می‌نمود. و چون به نزدیکی چاه های بدر رسید خود برای تحقیق پیشاپیش کاروان بدانجا رفت و در پرس و جویش دریافت که سپاه اسلام به سمت کاروان او در حال حرکت است. لذا راه کاروان را به ساحل درياى احمر كج كرد و بدر را در دست چپ خود قرار دادند و بسرعت از آن حدود رد شد. همچنین نماینده ای را براى بازگرداندن قريش فرستاد.<ref>زندگانى محمد(ص) (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى محلاتى‏، ج‏2، ص15 تا 17</ref> اماا بو جهل بر خلاف نظر ابو سفيان اصرار ورزيد كه بايد به منطقه بدر برويم و سه روز در آنجا بمانيم و بخوريم و شراب بنوشيم تا عرب از اين حركت و جمعيت ما با خبر شوند و براى هميشه از ما حساب ببرند. در عین حال قبیله بنی زهره و بنی عدی بازگشتند.<ref> سيره حلبى، 2/ 153 </ref>
+
ابوسفیان همه جا مراعات احتياط را در فرود آمدن و حركت كردن می‌نمود. و چون به نزدیکی چاه های بدر رسید خود برای تحقیق پیشاپیش کاروان بدانجا رفت و در پرس و جویش دریافت که سپاه اسلام به سمت کاروان او در حال حرکت است. لذا راه کاروان را به ساحل درياى احمر كج كرد و بدر را در دست چپ خود قرار دادند و بسرعت از آن حدود رد شد. همچنین نماینده ای را براى بازگرداندن قريش فرستاد.<ref>زندگانى محمد(ص) (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى محلاتى‏، ج‏2، ص15 تا 17</ref> اما ابو جهل بر خلاف نظر ابو سفيان اصرار ورزيد كه بايد به منطقه بدر برويم و سه روز در آنجا بمانيم و بخوريم و شراب بنوشيم تا عرب از اين حركت و جمعيت ما با خبر شوند و براى هميشه از ما حساب ببرند. در عین حال قبیله بنی زهره و بنی عدی بازگشتند.<ref> سيره حلبى، 2/ 153 </ref>
  
قریشیان همراه خود زنان خواننده و نوازنده را نیز بردند. این زنان در همه منازل طول راه آواز مى ‌خواندند، گروهى از سپاهيان را هم براى تحريك به جنگ با خود بردند. نهصد و پنجاه جنگجو بيرون آمدند و صد اسب هم براى خود نمايى و تكبّر يدك مى‌ كشيدند، چنانچه خداوند در كتاب خود ياد فرموده است: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا من دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ :  و مباشيد چون آن كافران كه بيرون آمدند از خانه‌ هايشان به طريق طغيان و نمايش مردمان‌<ref> سوره انفال آیه 8 </ref>
+
قریشیان نهصد و پنجاه جنگجو آوردند و صد اسب هم براى خود نمايى و تكبّر يدك مى‌ كشيدند؛ همچنین همراه خود زنان خواننده و نوازنده را نیز بردند که در همه منازل طول راه آواز مى ‌خواندند. خداوند شکل و هیئت خروج آنها را چنین توصیف می کند: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا من دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ:  و مباشيد چون آن كافران كه بيرون آمدند از خانه‌‌هايشان به طريق طغيان و نمايش مردمان‌<ref> سوره انفال آیه 8 </ref>
  
 
==شورای جنگی سپاه اسلام==
 
==شورای جنگی سپاه اسلام==
سطر ۸۶: سطر ۸۶:
 
===تعداد سپاهیان دو طرف===
 
===تعداد سپاهیان دو طرف===
 
====تعداد سپاه مسلمانان====
 
====تعداد سپاه مسلمانان====
رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران طالوت بيرون آمد.
+
رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران [[طالوت]] بيرون آمد.
هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. <ref> تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53. </ref>سلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.<ref>  مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371. </ref>شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.<ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است.رسول خدا در محله سقيا يک يک سپاهيان خود را ورانداز کرد و هر کسي که سنش متناسب با جنگ نبود به مدينه بازگرداند. عبداللّه بن عمر، اسامةبن زيد، زيد بن ارقم و چند نفر ديگر بازگردانده شدند. عمير بن ابي وقاص که شانزده سال داشت، از ترس آن که او را باز گردانند، خود را در لابلاي جمعيت متواري و پنهان کرد. زماني که رسول‌خدا(ص) وي را ديد و خواست تا او را برگرداند، عمير گريه کرد و پيامبر ص - او را پذيرفت؛ وي در بدر به شهادت رسيد.<ref> المغازي، ج 1، ص 21 </ref>بامداد روز جنگ، رسول خدا (ص) سپاه خود را ساماندهى كرد. افتخار  
+
هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. <ref> تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53. </ref>مسلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.<ref>  مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371. </ref>شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.<ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است. رسول خدا در محله سقيا يک يک سپاهيان خود را ورانداز کرد و هر کسي که سنش متناسب با جنگ نبود به مدينه بازگرداند. عبداللّه بن عمر، اسامةبن زيد، زيد بن ارقم و چند نفر ديگر بازگردانده شدند. عمير بن ابي وقاص که شانزده سال داشت، از ترس آن که او را باز گردانند، خود را در لابلاي جمعيت متواري و پنهان کرد. زماني که رسول‌خدا(ص) وي را ديد و خواست تا او را برگرداند، عمير گريه کرد و پيامبر ص - او را پذيرفت؛ وي در بدر به شهادت رسيد.<ref> المغازي، ج 1، ص 21 </ref>بامداد روز جنگ، رسول خدا (ص) سپاه خود را ساماندهى كرد. افتخار پرچم‌دارى بدر با على بن ابى طالب (ع) بود <ref>  مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33 مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428. </ref> كه در همه جنگ‌هاى رسول خدا (ص) او صاحب لواء (پرچم) حضرتش بود. <ref>  ترجمة الامام على (ع) من تاريخ دمشق، 1/ 145؛ ذخائر العقبى، 75؛ الطبقات الكبرى، 3/ 14؛ كفاية الطالب، 336؛ كنز العمّال، 6/ 398؛ الرياض النضره، 2/ 202. </ref> بنابراين ديدگاه كسانى كه مى‌گويند: در بدر چند پرچم (لواء) بود، يكى را مصعب بن عمير داشت و يكى را حباب بن منذر؛ درست نيست. مگر اين كه منظورشان اين باشد كه پرچم مهاجران را مصعب داشت و پرچم انصار را حباب.
پرچم‌دارى بدر با على بن ابى طالب (ع) بود <ref>  مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33 مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428. </ref> كه در همه جنگ‌هاى رسول خدا (ص) او صاحب لواء (پرچم) حضرتش بود. <ref>  ترجمة الامام على (ع) من تاريخ دمشق، 1/ 145؛ ذخائر العقبى، 75؛ الطبقات الكبرى، 3/ 14؛ كفاية الطالب، 336؛ كنز العمّال، 6/ 398؛ الرياض النضره، 2/ 202. </ref> بنابراين ديدگاه كسانى كه مى‌گويند: در بدر چند پرچم (لواء) بود، يكى را مصعب بن عمير داشت و يكى را حباب بن منذر؛ درست نيست. مگر اين كه منظورشان اين باشد كه پرچم مهاجران را مصعب داشت و پرچم انصار را حباب.
 
  
 
====تعداد سپاه مشرکان====
 
====تعداد سپاه مشرکان====
تعدادشان بین نهصد و پنجاه نفر تا هزار نفر بوده است.. هفتصد شتر داشتند. <ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> گفته‌ اند: چهار صد اسب <ref>  تفسير قمى، 1/ 262. </ref> دويست و صد اسب هم گفته ‌اند. <ref> مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ سيره حلبى، 2/ 146؛ بحار الانوار، 19/ 224؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118 </ref>ششصد نفر زره‌پوش بودند.<ref>  مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33؛ مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428 </ref> روزى يك نفر سپاه را طعام مى‌ داد. روزانه نه يا ده شتر مى‌ كشتند. طعام‌دهندگان دوازده نفر بودند. از جمله:
+
مشرکان تعدادشان بین نهصد و پنجاه نفر تا هزار نفر بود و هفتصد شتر داشتند. <ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> و تعداد اسبان آنها دويست یا صد بود. <ref> مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ سيره حلبى، 2/ 146؛ بحار الانوار، 19/ 224؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118 </ref>ششصد از آنان زره‌پوش بودند.<ref>  مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33؛ مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428 </ref>  
عتبه، شيبه، عبّاس، ابو جهل و حكيم بن حزام چنان كه معروف است بعدا از جمله مؤلفة قلوبهم بود.
+
 
 +
جمعیت به قدری بود که روزانه نه يا ده شتر برای طعام مى‌ كشتند.  
 
===مبارزه تن به تن در ابتدای کار===
 
===مبارزه تن به تن در ابتدای کار===
  

نسخهٔ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۳

غزوه بدر نخستین برخورد جدی مسلمانان با قریش است. این جنگ در 17 رمضان سال 2 هجری به وقوع پیوست[۱] و با پیروزی افتخار آمیز سپاه اسلام پایان یافت. به این جنگ بدر القتال، بدر الکبری و بدر العظمی نیز گفته می­شود. [۲]

غزوه بدر
بدر.jpg
زمان 17 رمضان سال 2 هجری
مکان در نزدیکی چاه های بدر بین راه مکه و شام
غزوه قبلی غزوه عشيره‌
غزوه بعدی غزوه کدر(قرقرة الکدر)
علت غزوه جبران ستم های قریش و کسب غنیمت از کاروان ابوسفیان
نتیجه پیروزی قاطع مسلمانان
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

313 نفر

کفار قریش

بین 950 تا هزار نفر

فرماندهان
رسول خدا(ص) ابوجهل
پرچم داران
امام علی(ع) أبو عزيز بن عمير ،نضر بن حارث و طلحة بن أبى طلحه
تلفات
شهادت 14 نفر از مسلمان که 6 نفر از مهاجران و 8 نفر از انصار کشته شدن 70 نفر از و اسیر شدن 70 نفر دیگر از بزرگان قریش
بخش عمده از آیات سوره انفال در مورد جنگ بدر می باشد

علت وقوع جنگ بدر

مسلمانان تا پيش از هجرت به شدت توسط كفار مكه تحت فشار بودند و مورد اذيت و آزار و شكنجه قرار می گرفتند[۳]؛ ولى از سوى خداوند اجازه رويارويى و جنگ با مشركان قريش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده مى‌شدند. با هجرت مسلمانان به مدينه، خداوند ضمن برشمردن ستمهايى كه بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد[۴]:

«اُذِنَ لِلَّذينَ يُقـتَلونَ بِاَنَّهُم ظُـلِموا و اِنَّ‌اللّهَ عَلى نَصرِهِم لَقَدير *الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ». (سوره حجّ‌، آیات ۳۹ ـ ۴۰)
به كسانى كه [ستمكارانه‏] مورد جنگ و هجوم قرار مى‏ گيرند، به سبب آنكه به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر يارى دادن آنان تواناست. (۳۹) هم‌آنان كه به ناحق از خانه ‏هايشان اخراج شدند [و گناه و جرمى نداشتند] جز اينكه مى‏ گفتند: پروردگار ما خدا است و اگر خدا برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى ‏كرد، همانا صومعه‏ ها و كليساها و كنيسه‏ ها و مسجدهايى كه در آنها بسيار نام خدا ذكر مى‏شود به شدت ويران مى‏ شدند و قطعاً خدا به كسانى كه [دين‏] او را يارى مى‏ دهند يارى مى‏ رساند مسلماً خدا نيرومند و تواناى شكست‏ ناپذير است. (۴۰)[۵]

یکی از راه هایی که مسلمانان برای تلافی این ظلم داشتند مصادره کالاهای کاروانهای تجاری اهل مکه بود. چرا كه ثروت مسلمانان مهاجر مقيم مدينه، از طرف قريش مصادره شده بود، و بسيار بجا بود كه مسلمانان كالاهاى تجارتى آنان را ضبط كنند و اگر قريش، بر عناد و لجاجت خود در مصادره اموال مسلمانان مهاجر استقامت ورزند، مسلمانان متقابلا كالاهاى تجارتى را ميان خود به عنوان غنيمت جنگى تصرف كنند.[۶]

تا پيش از جنگ بدر مسلمانان چند سريّه و غزوه داشتند كه هدف از آنها ضربه زدن به قريش و تصرف كاروانهاى تجارى آنان بود، هر چند كه جز سريه نخله، هيچ يك نتيجه‌اى نداشت. در اين سريّه كه در ماه حرام و به فرماندهى عبدالله‌بن جحش و حدود يك ماه و نيم پيش از غزوه بدر رخ داد، با كشته شدن يك تن از مشركان (عمرو‌ بن حضرمى) و اسارت دو تن، كاروان تجارى به غنيمت گرفته شد. قريش اين شكست را مايه سرافكندگى خود در ميان قبايل عرب مى‌دانست و طالب خونبهاى عمرو‌ بن حضرمى بود. اين موضوع نقش قابل توجهى در وقوع جنگ بدر داشت.

از جمله كاروانهاى تجارى كه به دست مسلمانان نيفتاد كاروانى بود كه به سركردگى ابوسفيان به مقصد غزه مى‌رفت. پيامبر(صلى الله عليه وآله) تا ذوالعُشَيره (در 5 منزلى مدينه) پيش رفت؛ ولى بدان دست نيافت، پس پيامبر به مدينه بازگشت. ابوسفيان با هشدارهايى كه دريافت كرد مى‌دانست كه در بازگشت، مسلمانان در كمين كاروان او خواهند نشست، ازاين‌رو، از سرزمين تبوك، ضمضم‌بن عمرو را براى جلب كمك قريش، به مكه اعزام كرد. از سوى ديگر گزارشگران پيامبر(صلى الله عليه وآله) و به روايتى، جبرئيل نيز خبر بازگشت كاروان را از غزه به سوى مكه به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دادند.[۷]

رسول خدا (ص) مسلمانان را به حركت فرمان داد. مردم حركت كردند، برخى مشتاقانه فرمان پيامبر (ص) را پذيرفتند و شمارى از خوف انتقام قريش با كراهت و سنگينى دستور او را استقبال كردند. گروه زيادى از اصحاب هم چون با خروج پيامبر (ص) موافق نبودند همراه او بيرون نرفتند و در اين مورد سخن‌ و گفتگو بسيار شد.[۸]

خداوند متعال در قرآن واكنش مسلمانان را چنين بازگو فرموده است: كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. [۹]

همان‌گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.

حرکت و تجهیز سپاه قریش

موقعیت جغرافیایی جنگ بدر

احدى از بزرگان قريش نبود، مگر اين كه مالى براى تجهيز سپاه پرداخت. قريش اعلام كرد: هر كس براى نجات كاروان بيرون نيايد، خانه‌ اش را ويران مى‌ كنيم. از اين رو كسى نماند كه براى جنگ بيرون نرود، مگر اين كه به جاى خود كسى را فرستاد. [۱۰]

ابو لهب نيز عاص بن هشام را در مقابل چهار هزار درهم كه گفته مى‌شود از راه قمار از او مى‌خواست، به جاى خود فرستاد.[۱۱] عبّاس، عقيل، نوفل بن حارث و طالب بن ابى طالب از بنى هاشم همراه قريش عازم شدند. طالب به اجبار قريش از مكّه بيرون آمد، بر اثر مشاجره‌ لفظى با آنان كه مى‌گفتند: به خدا قسم كه مى‌دانيم دل‌هايتان با محمّد است، همراه كسانى كه به مكّه بازگشتند، برگشت‌.[۱۲]

ابوسفیان همه جا مراعات احتياط را در فرود آمدن و حركت كردن می‌نمود. و چون به نزدیکی چاه های بدر رسید خود برای تحقیق پیشاپیش کاروان بدانجا رفت و در پرس و جویش دریافت که سپاه اسلام به سمت کاروان او در حال حرکت است. لذا راه کاروان را به ساحل درياى احمر كج كرد و بدر را در دست چپ خود قرار دادند و بسرعت از آن حدود رد شد. همچنین نماینده ای را براى بازگرداندن قريش فرستاد.[۱۳] اما ابو جهل بر خلاف نظر ابو سفيان اصرار ورزيد كه بايد به منطقه بدر برويم و سه روز در آنجا بمانيم و بخوريم و شراب بنوشيم تا عرب از اين حركت و جمعيت ما با خبر شوند و براى هميشه از ما حساب ببرند. در عین حال قبیله بنی زهره و بنی عدی بازگشتند.[۱۴]

قریشیان نهصد و پنجاه جنگجو آوردند و صد اسب هم براى خود نمايى و تكبّر يدك مى‌ كشيدند؛ همچنین همراه خود زنان خواننده و نوازنده را نیز بردند که در همه منازل طول راه آواز مى ‌خواندند. خداوند شکل و هیئت خروج آنها را چنین توصیف می کند: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا من دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ: و مباشيد چون آن كافران كه بيرون آمدند از خانه‌‌هايشان به طريق طغيان و نمايش مردمان‌[۱۵]

شورای جنگی سپاه اسلام

در نزديكى بدر مسلمانان از آمدن و تجمّع قريش براى دفاع از كاروان تجارتى خبردار شدند. شمارى از اين مسأله وحشت كردند و برخى فغان و ناله سردادند. پيامبر (ص) با ياران خود مشورت كرد كه بجنگند يا در پى كاروان باشند؟

ابو بكر گفت: ايشان قريش‌اند با آن خودخواهى و تكبّرى كه دارند. از روزى كه كافر شده‌اند، هرگز ايمان نياورده‌اند و از روزى كه عزيز گرديده‌اند، هرگز ذليل نشده‌اند. از سوى ديگر شما هم براى جنگ بيرون نيامده‌ايد. رسول خدا (ص) فرمود: بنشين. ابو بكر نشست.

عمر برخاست و همانند ابو بكر سخن گفت. پيامبر (ص) او را به نشستن فرمان داد و او نشست‌[۱۶]

سپس مقداد برخاست و گفت: اى رسول خدا درست است كه اينان قريش‌اند كه با تكبّر خود آمده‌اند، امّا ما به تو ايمان آورده و ترا تصديق كرده‌ايم و شهادت مى‌دهيم كه آنچه تو آورده‌اى، حقّ است و از نزد خداوند. به خدا قسم، اگر ما را فرمان دهى كه در ميان آتش رويم يا خود را بر خار مغيلان زنيم، مى ‌رويم و پروا نمى‌ كنيم و آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند كه تو و پروردگارت برويد و نبرد كنيد، ما همين جا نشسته‌ايم، ما نخواهيم گفت، بلكه ما مى‌گوييم: تو و پروردگارت رهسپار شويد و نبرد كنيد كه ما هم همراه شما نبرد مى ‌كنيم. به خدا قسم كه در راست و چپ و پيشاپيش تو خواهيم جنگيد و اگر به دريا وارد شوى، همراه تو خواهيم آمد و اگر ما را تا نواحى حبشه ببرى، با تو خواهيم آمد. رنگ رخساره پيامبر (ص) از شنيدن سخنان مقداد برافروخته شد و برق شادى در نگاهش نمايان گرديد، چنان كه آشكارا خنديد و او را دعا كرد.[۱۷]

رسول خدا (ص) باز از مردم نظر خواست و گويا قصد وى انصار بود، چه هم جمعيتشان بيشتر بود و هم بيم داشت كه مبادا انصار فكر كنند كه اگر در مدينه مسأله‌اى پيش آيد، بر آنان است كه از پيغمبر (ص) دفاع كنند، امّا در خارج مدينه چنين مسئوليتى ندارند. چنان كه در پيمان عقبه پذيرفته بودند. سپس سعد بن معاذ برخاست و گفت: پدر و مادرم فدايت يا رسول اللّه؛ گويا به ما نظر دارى؟ گفت: آرى، سعد گفت: گمان مى ‌كنم كه براى كارى بيرون آمدى و اكنون به كار ديگرى مأمور شده ‌اى. فرمود: بلى. سعد گفت: يا رسول اللّه؛ پدر و مادرم فداى تو. ما به تو ايمان آورده ‌ايم و تو را تصديق كرده ‌ايم و شهادت داده ‌ايم كه آنچه آورده‌اى حق است و از جانب خداوند. پس هرچه خواهى فرمان بده كه ما اطاعت مى ‌كنيم ... به خدا قسم؛ اگر ما را فرمان دهى كه به اين دريا فرو رويم، با تو فرو خواهيم رفت. باشد كه خداوند چشم تو را به ديدن فداكارى ما روشن كند. پس ما را به نام خدا رهسپار ساز. رسول خدا (ص) شادمان شد و دستور حركت داد و گفت: خداوند متعال يكى از دو دسته را به من وعده داده است. به خداى قسم؛ هم اكنون گويى به‌ كشتارگاه ابو جهل بن هشام، و عتبة بن ربيعه و شيبه و ... مى ‌نگرم ... سپس حركت كرد تا در بدر فرود آمد.

از برخى از متون به دست مى‌ آيد كه بيشتر صحابه خواهان تعقيب كاروان و ترك نبرد بودند.[۱۸]. خداوند متعال اين جريان را در قرآن بيان فرموده است؛

وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ. [۱۹] و (به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته (كاروان تجارتى ابو سفيان يا سپاه قريش را به شما وعده داد كه از آن شما باشد و شما دوست داشتيد كه دسته بى‌سلاح براى شما باشد و (لى) خدا مى‌خواست كه حق (- اسلام) را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشه كن كند.

تمرّد برخی اصحاب از شکستن روزه هایشان

پيامبر (ص) بيرون رفت. يك يا دو روز، روزه گرفت، آنگاه توقف فرمود و منادى آن حضرت ندا داد كه: اى گروه سرپيچان! من روزه خود را گشوده‌ام، شما هم روزه بگشاييد. و اين تعبير براى آن بود كه قبلا هم فرموده بود روزه بگشاييد و نگشاده بودند[۲۰]

شب قبل از نبرد

در آن شب همان گونه که قرآن تصريح کرده، خواب راحتي چشمان مسلمانان را فرا گرفته و تا صبح خوابيدند. امام علي(ع) مي‌گويد: آن شب همه در خواب بودند جز رسول‌خدا(ص) که تاصبح زير درختي به نماز مشغول بود.[۲۱]

خبر عمار ياسر و عبدالله‌ بن مسعود که دورادور گشتي اطراف سپاه قريش زدند، حکايت از اضطراب کامل آنان داشت بطوري که تحمل شنيدن صيحه اسبان را نداشته و آنان را مي ‌زدند تا آرام بگيرند. آنان، با آن که ده شتر کشته و گوشت آنها را کباب کرده بودند، از ترس نتوانستند لب به غذا بزنند و گرسنه به استراحت پرداختند[۲۲]

نبرد بدر

تعداد سپاهیان دو طرف

تعداد سپاه مسلمانان

رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران طالوت بيرون آمد. هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. [۲۳]مسلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.[۲۴]شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.[۲۵] از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است. رسول خدا در محله سقيا يک يک سپاهيان خود را ورانداز کرد و هر کسي که سنش متناسب با جنگ نبود به مدينه بازگرداند. عبداللّه بن عمر، اسامةبن زيد، زيد بن ارقم و چند نفر ديگر بازگردانده شدند. عمير بن ابي وقاص که شانزده سال داشت، از ترس آن که او را باز گردانند، خود را در لابلاي جمعيت متواري و پنهان کرد. زماني که رسول‌خدا(ص) وي را ديد و خواست تا او را برگرداند، عمير گريه کرد و پيامبر ص - او را پذيرفت؛ وي در بدر به شهادت رسيد.[۲۶]بامداد روز جنگ، رسول خدا (ص) سپاه خود را ساماندهى كرد. افتخار پرچم‌دارى بدر با على بن ابى طالب (ع) بود [۲۷] كه در همه جنگ‌هاى رسول خدا (ص) او صاحب لواء (پرچم) حضرتش بود. [۲۸] بنابراين ديدگاه كسانى كه مى‌گويند: در بدر چند پرچم (لواء) بود، يكى را مصعب بن عمير داشت و يكى را حباب بن منذر؛ درست نيست. مگر اين كه منظورشان اين باشد كه پرچم مهاجران را مصعب داشت و پرچم انصار را حباب.

تعداد سپاه مشرکان

مشرکان تعدادشان بین نهصد و پنجاه نفر تا هزار نفر بود و هفتصد شتر داشتند. [۲۹] و تعداد اسبان آنها دويست یا صد بود. [۳۰]ششصد از آنان زره‌پوش بودند.[۳۱]

جمعیت به قدری بود که روزانه نه يا ده شتر برای طعام مى‌ كشتند.

مبارزه تن به تن در ابتدای کار

نخستين كسانى كه از قريش به ميدان آمدند و هماورد خواستند، عتبه، شيبه و وليد بودند. سه تن از جوانان انصار به ميدان آمدند، امّا جنگجويان قريش گفتند: برگرديد. ما با شما نمى ‌جنگيم. ما همتايان خود را از قريش مى ‌خواهيم.

رسول خدا (ص) آنان را بازگرداند و سه تن از افراد خانواده‌اش را فرستاد، زيرا خوش نداشت كه با انصار شروع كند. پس عبيدة بن حارث، حمزه و على (ع) را خواست‌. على (ع) وليد را كشت. حمزه و شيبه پس از حمله بسيار كه شمشيرهايشان كند شد، به هم چسبيدند. على (ع) متوجّه آن دو شد و چون حمزه از شيبه بلندتر بود، على گفت: عمو؛ سر خود را به زير آور، چون حمزه سرش را به ميان سينه شيبه برد، على (ع) ضربتى زد و نصف سر شيبه را پراند. عتبه پاى عبيده را قطع كرده بود. على (ع) آمد و عتبه را كه هنوز رمقى داشت، كشت. بدين ترتيب على (ع) در كشتن هر سه شركت داشت.[۳۲]

آن حضرت در نامه‌ اى به معاويه نوشت؛ من حقيقتا ابو الحسن هستم، قاتل پدر بزرگت، عتبه و عمويت شيبه و دايى ‌ات وليد، و برادرت حنظله، آن‌هايى كه خداوند در روز بدر خونشان را به دست من ريخت.[۳۳]

اوج درگیری

پس از کشته شدن قریشیان در نبرد تن به تن ابوجهل گفت که نبايد از کشته شدن آنان هراسي داشته باشيم؛ آنان در جنگ عجله کردند. او شعار داد: اِنّ لنا الْعُزّيْ ولا عُزّي لکم، و مسلمانان گفتند: اللّه مَوْلانا و لا مَوْلي لکم؛[۳۴] ابوجهل توصيه مي‌کرد که بيشتر اسير بگيرند تا بعد از آن، به آنان نشان دهند که بخاطر جدا شدن از دين پدران خويش و خدايان آنها چه بر سرشان آمده است.[۳۵]

پر شدن دهان و چشم مشرکان از سنگ ریزه

ابن عبّاس در تفسير آيه: وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‌؛ مى‌گويد: [۳۶] رسول خدا (ص) به فرمان جبرئيل به على (ع) گفت: مشتى سنگ‌ريزه به من بده. على (ع) مشتى سنگ‌ريزه (در روايتى: خاك) برگرفت و به آن حضرت داد. رسول خدا (ص) آن را بر روى كافران ريخت. احدى از آنان باقى نماند، مگر اين كه چشمش (و در روايتى دهان و گلويش) از سنگ‌ريزه پر شد. سپس مؤمنان آنان را به رديف، كشتند و اسير كردند. [۳۷]

حضور فرشتگان در نبرد بدر

خداوند، فرشتگان را در نبرد بدر به کمک مسلمانان فرستاد. خداوند متعال‌ می فرماید:إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ.[۳۸] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى‌كرد كه من با شما هستم، پس كسانى را كه ايمان آورده‌اند، ثابت قدم بداريد. به زودى در دل كافران وحشت خواهم افكند. پس فراز گردن‌ها را بزنيد، و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد.

و در جایی دیگر می فرمایند :مى‌فرمايد: وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى‌ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ. [۳۹] و تا آن كه دل‌هاى شما بدان اطمينان يابد.

به هر حال گفته مى‌شود، فرشتگان خود را شبيه امير المؤمنين على (ع) در مى‌آوردند. [۴۰] شايد همين فرشتگان بودند كه شمار مسلمانان را در هنگام جنگ براى مشركان زياد نشان مى‌دادند. چنان كه خداوند فرمود: وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ.[۴۱] و به ياد آوريد هنگامى را كه اندك بوديد، پس شما را بسيار گردانيد.

نقش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در میدان جنگ

رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خود نيز شرکت فعّالي در جنگ بدر داشت. از امام علي(ع) نقل شده که فرمود: در روز بدر، و آنگاه که کارزار سخت مي ‌شد، ما به رسول ‌خدا(ص) پناه مي ‌آورديم و آن حضرت خود سخت در کارزار شرکت داشته و کسي نزديک تر از او به مشرکان نبود.[۴۲]

پایان نبرد و نتایج آن

مشركان قريش در بدر به سختى شكست خوردند. ابو جهل و عده دیگری از سران قریش کشته شدند و عده ای به اسارت در آمدند و سایرین فرار کردند.رسول ‌خدا(ص) فرمود که شيطان آن اندازه که در اين روز حقير و کوچک و ذليل شده - بجز غضب شيطان در روز عرفه در هنگام نزول رحمت و بخشش خداوند از گناهان بزرگ - هيچ چنين نشده بود.[۴۳]

در بدر هفتاد نفر از قريش كشته و همين تعداد اسير شدند. مطابق روايت ديگرى، چهل و پنج نفر كشته و همين تعداد اسير شدند. شايد منشأ اختلاف اين باشد كه در روايت دوم، كشته‌ ها و اسراى قريش را به نام برشمرده ‌اند. لذا نام همين تعداد را به ياد آورده و باقى را فراموش كرده‌ اند. از اين رو گمان برده‌اند كه اين رقم نهايى است. در حالى كه اين تعداد، افرادى بوده‌اند كه ناقل آن‌ها را به نام مى ‌شناخته است نه اين كه همه كشته ‌ها و اسراى قريش همين تعداد بوده اند. درباره شهداى سپاه اسلام اختلاف وجود دارد. در حالى كه احدى از مسلمانان اسير نشد، شمار كشته‌ هاى آنان را نه، يازده و چهارده نفر گفته ‌اند. از اين رقم اخير، شش نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار بوده‌ اند. غنايم بدر عبارت بود از: صد و پنجاه شتر، ده اسب؛ متاع، سلاح، لباس، پوست دبّاغى شده و چرم فراوان‌

کشته شدگان قریش در بدر

روز بدر هفتاد نفر از مردان قريش به دست مسلمانان و فرشتگان كشته شدند.

قهرمان اسلام

كفار در روز بدر، على (ع) را مرگ سرخ ناميدند كه براى آنان جز بلا و بدبختى چيزى نداشت‌.[۴۴] عده كه در جنگ بدر بدست على (ع) كشته شده و عامه و خاصه از آنها نام برده‌ اند عبارت‌ اند از: وليد بن عتبه، عاص بن سعيد،طعيمة بن نوفل‌، نوفل بن خويلد، ربيعة بن اسود، حارث بن زمعة ، نضر بن حارث بن عبد الدار ، عمير بن عثمان بن كعب بن تيم عموى طلحة بن عبيد اللَّه ، عثمان و مالك دو پسر عبيد اللَّه برادران طلحة بن عبيد اللَّه مسعود بن أمية ابن مغيرة، مسعود بن أبى امية بن مغيره ، حنظلة بن ابى سفيان ، عمرو بن مخزوم ، ابو المنذر بن ابى رفاعه ، منبه بن حجاج سهمى ، عاص بن منبه ، علقمة بن كلده ، ابو العاص بن قيس بن عدى ، معاوية بن مغيرة ابن أبى العاص ، لوذان بن ربيعه، عبد اللَّه بن منذر بن ابى رفاعه، حاجب بن سائب بن عويمر ،قيس بن فاكه ابن مغيره، حذيفة بن ابى حذيفة بن مغيره،ابو قيس بن الوليد بن المغيرة ،اوس بن مغيرة بن لوذان ، زيد بن مليص،عاصم بن ابى عوف، سعيد بن وهب هم‌ قسم با بنى عامر ، معاوية بن عامر بن عبد القيس ،عبد اللَّه بن ابى عوف بن جميل بن زهير بن حارث بن اسد، سائب بن مالك،ابو الحكم بن اخنس ،هشام بن ابى اميه بن المغيره. اين عده كه سى و پنج نفر از معاريف و شجاعان قريش بوده‌اند بدون اختلاف بدست على (ع) كشته شده اند.[۴۵]‌‌

از دیگر کشته شدگان معروف قریش می توان به: عبيدة بن سعيد بن عاص أموىّ، عقبة بن أبى معيط أموى، عتبة بن ربيعه عبشمى، شيبة بن ربيعه عبشمى،، زمعة بن أسود بن مطّلب بن أسد بن عبد العزّى، حارث بن زمعه، عقيل بن أسود، أبو البخترى: عاص بن هشام بن حارث بن أسد، أبو جهل: عمرو بن هشام مخزومى، عاص بن هشام مخزومى، أسود بن عبد الأسد مخزومى،أميّة بن خلف جمحى، علىّ بن أميّه و ..... اشاره کرد.[۴۶]

کسانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در کشتن آنها اکراه داشت

رسول خدا(ص) پيش از جنگ از مسلمانان خواستند تا از کشتن افرادي که به نحوي در رخدادهاي مکه به او کمک کرده و يا به زور به بدر آمده بودند صرف نظر کنند، بني ‌هاشم در شمار اين افراد بودند.[۴۷] يکي از آنان ابوالبختري بن هشام بود که زماني مانع آزار رسول خدا(ص) شده بود[۴۸]؛ با اين حال گويا قاتل وي او را نشناخته و به قتل رساند. همچنين رسول خدا(ص) از قتل حارث ‌بن‌ عمر بن نوفل نهي کرده بود، چون به اکراه به اين جنگ آمده بود. او نيز کشته شد.[۴۹]

کشته شدن ابوجهل (فرعون قریش)

رسول ‌خدا(ص) در انتظار خبر قتل ابوجهل بود. زماني که خبر قتل وي را آوردند، فرمود: اين خبر از داشتن شتران سرخ موي براي او نيکوتر است. کشته شدن ابوجهل که رسول ‌خدا(ص) او را فرعون امت و رأس‌ ائمةالکفر ناميده بود، آن مقدار اهميت داشت که رسول ‌خدا(ص) گفت: خدايا وعده خود را محقق ساختي.[۵۰] کشته شدن ابوجهل در همان جنگ نيز بدان معنا بود که همه چيز تمام شده است.[۵۱]

کشته شدگان قریش در چاه

رسول خدا (ص) دستور داد كه چاه قليب را خالى كردند و سپس كشته ‌هاى قريش را در آن انداختند. آنگاه حضرت يكايك آنان را خطاب كرد و فرمود: آيا آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق يافتيد؟ من آنچه را پروردگارم به من وعده داده بود، حق يافتم. بد خويشانى براى پيغمبر خود بوديد. شما دروغ گويم خوانديد، مردم مرا راست‌گو دانستند و شما مرا بيرون كرديد، مردم مرا پناه دادند؛ شما به جنگ من برخاستيد و مردم مرا يارى كردند. عمر گفت: يا رسول اللّه، آيا با مردگان سخن مى ‌گويى؟ فرمود: شما گفتار مرا از ايشان شنواتر نيستيد، ليكن ايشان نمى‌ توانند پاسخ دهند. [۵۲]

رویدادهای بعد از نبرد بدر

اسیران قریشی

هفتاد نفر از قريش به اسارت درآمدند. مطابق يك روايت ‌ديگر، اين رقم به هفتاد و يك نفر مى‌رسد. [۵۳] به هر حال پيامبر (ص) دستور داد كه اسرا را به سوى مدينه حركت دادند و چون به منزل صفراء رسيدند، امير المؤمنين على (ع) را فرمود كه گردن دو تن از آنان را بزند:

  1. عقبة بن ابى معيط، داراى سوابق زشت بدرفتارى با پيغمبر (ص) و مسلمانان در مكّه.
  2. نضر بن حارث كه مسلمانان را در مكّه شكنجه مى‌كرد.[۵۴]

گرفتن فدیه از اسیران

وقتى انصار سرگذشت عقبه و نضر را ديدند، ترسيدند كه مبادا پيامبر (ص) همه اسيران را بكشد. از اين رو گفتند: يا رسول اللّه! هفتاد نفر از آنان را كشته ‌ايم. اينان قوم و خويش تواند. آيا مى ‌خواهى آنان را ريشه ‌كن نمايى؟ ايشان را به ما ببخش و از آنان فديه بگير و آزادشان كن. ابو بكر هم ترجيح مى ‌داد كه فديه بگيرند. او گفت: اينان قوم و خويش تو هستند. آنان را نگه‌دار و فديه بگير تا به وسيله آن بر كفّار قوت يابيم‌.

رسول خدا (ص) كراهت داشت كه فديه بگيرد، چنان كه سعد بن معاذ اين ‌ناخشنودى را در چهره حضرت ديد؛ گفت: يا رسول اللّه!؛ اين نخستين جنگى است كه با مشركين روبه‌رو شده ‌ايم. كشتن اين مردان براى ما بهتر است تا اين كه آنان را زنده نگه دارى.به همين مناسبت آياتى فرود آمد: ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.[۵۵] هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه اسيرانى بگيرد تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند. شما متاع دنيا را مى‌ خواهيد و خدا آخرت را مى ‌خواهد، و خدا شكست‌ ناپذير حكيم است. اگر در آنچه گرفته‌ ايد، از جلب خدا نوشته‌ اى نبود، قطعا به شما عذابى بزرگ مى‌ رسيد. موقعى كه رسول خدا (ص) پافشارى مسلمانان را براى گرفتن فديه ديد، به آنان خبر داد كه عاقبت فديه اين خواهد بود كه به تعداد اسيران قريش، از مسلمانان كشته شوند. مسلمانان پذيرفتند.به هر حال تصميم بر اخذ فديه گرفته شد. مقرر گرديد هر اسير از هزار تا چهار هزار درهم فديه بپردازد. قريش به تدريج با فرستادن فديه اسراى خود را آزاد كردند. در ميان اسيران بدر كسى بود كه نوشتن مى‌ دانست، ولى در ميان انصار كسى نبود كه نوشتن بلد باشد. در ميان اسيران، كسانى بودند كه ثروتى نداشتند تا فديه بپردازند و آزاد شوند. از آنان پذيرفته شد كه هر يك ده نفر از كودكان مدينه را تعليم دهد و آزاد شود. زيد بن ثابت همراه شمارى از كودكان انصار، در آن روز نوشتن آموخت.

غنایم جنگی

مسلمانان يكصد و پنجاه شتر و ده اسب و مقدار زيادى كالا، اسلحه، پوست دبّاغى شده، و چرم از مشركان قريش به غنيمت گرفتند. [۵۶] آنان در كيفيت تقسيم با هم اختلاف پيدا كردند كه آيا همه غنايم به رزمندگان صحنه نبرد اختصاص دارد يا نيروهايى هم كه در پشت جبهه سرگرم انجام كارهاى ديگرى بودند، سهم مى ‌برند؟ از اين رو رسول خدا (ص) تقسيم غنايم را به تأخير انداخت. پس از آنكه غنايم بدر به دستور رسول خدا (ص) جمع‌ آورى شد، عبد اللّه بن كعب مازنى از بنى نجّار مسئول حمل و نگهدارى آن‌ شد. حضرت به مسلمانان فرمود كه عبد اللّه را در اين كار كمك كنند. چنان كه گفته مى‌شود، خداوند متعال اين آيه مباركه را نازل فرمود: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. [۵۷] (اى پيامبر؛) از تو درباره غنايم جنگى مى‌ پرسند؛ بگو: غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده (او) دارد. پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد. رسول خدا (ص) غنايم را در بين راه، در منزل سير در ميان سپاهيان تقسيم كرد تا دامنه اختلاف در ميان ياران خود را كم كند و آنان را به حالت طبيعى و به دور از آمال و خواسته‌هاى دنيايى بازگرداند. پيامبر (ص) از اين غنايم خمس برنداشت.

پانویس

  1. الاستيعاب، ج‌1، ص43
  2. حبیب عباسی، جنگ بدر، سایت پژوهه، بازیابی: ۱۴ تیر ۱۳۹۴
  3. تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏6، ص: 158
  4. دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر
  5. قرآن ترجمه انصاریان
  6. فروغ ابديت، جعفر سبحانى ،ص473
  7. دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر
  8. ترجمه المغازى،متن،ص:16
  9. انفال (8): 5- 6
  10. سيره ابن هشام، 2/ 261.
  11. المغازى، 1/ 33؛ تاريخ الخميس، 1/ 370؛ انساب الاشراف، 1/ 292
  12. بحار الانوار، 19/ 294- 295؛ روضه كافى، 375؛ تاريخ الخميس، 1/ 375؛ انساب الاشراف، 2/ 42
  13. زندگانى محمد(ص) (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى محلاتى‏، ج‏2، ص15 تا 17
  14. سيره حلبى، 2/ 153
  15. سوره انفال آیه 8
  16. المغازى، 1/ 48؛ سيره حلبى، 2/ 150
  17. تاريخ الخميس، 1/ 373؛ سيره حلبى، 2/ 150؛ المغازى، 1/ 48
  18. الدر المنثور، 3/ 163، 162؛ البداية و النهايه، 3/ 263
  19. انفال( 8): 7
  20. ترجمه المغازى،متن،ص:37
  21. سبل‌ الهدي والرشاد، ج 1، ص 48
  22. المغازي، ج 1، ص 55
  23. تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53.
  24. مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371.
  25. دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323.
  26. المغازي، ج 1، ص 21
  27. مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33 مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428.
  28. ترجمة الامام على (ع) من تاريخ دمشق، 1/ 145؛ ذخائر العقبى، 75؛ الطبقات الكبرى، 3/ 14؛ كفاية الطالب، 336؛ كنز العمّال، 6/ 398؛ الرياض النضره، 2/ 202.
  29. دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323.
  30. مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ سيره حلبى، 2/ 146؛ بحار الانوار، 19/ 224؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118
  31. مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33؛ مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428
  32. مناقب آل ابى طالب، 3/ 119
  33. الفتوح، 2/ 435؛ الغدير، 10/ 151
  34. (65). سبل‌ الهدي والرشاد، ج 4، ص 59.
  35. (66)المغازي، ج 1، ص 71
  36. انفال (8): 17
  37. . بحار الانوار، 19/ 229؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 189؛ سيره حلبى، 2/ 167.
  38. انفال (8): 12.
  39. انفال (8): 10.
  40. بحار الانوار، 19/ 285؛ حياة الصحابة، 3/ 586؛ مجمع الزوائد، 6/ 84؛ كنز العمّال، 268
  41. اعراف (7): 86
  42. طبقات ‌الکبري، ج 1، ص 23
  43. المغازي، ج 1، ص 78
  44. مناقب آل ابى طالب، 2/ 68
  45. ترجمه الإرشاد ، ص:65
  46. تاريخ پيامبر اسلام، آيتى ،متن،ص:291
  47. السيرةالنبويه، ابن ‌هشام، ج 1، ص 629؛ سبل‌ الهدي والرشاد، ج 4، ص 76
  48. السيرةالنبويه، ابن‌ هشام، ج 1، ص 629.
  49. المغازي، ج 1، ص 81
  50. المغازي، ج 1، ص 91
  51. طبقات‌ الکبري، ج 4، ص 43
  52. فتح البارى، 7/ 234- 235؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 29؛ تاريخ الخميس، 1/ 386؛ سيره حلبى، 2/ 82؛ حياة الصحابة، 2/ 333- 334.
  53. العلل و معرفة الحديث، 1/ 4
  54. سيره ابن هشام، 2/ 298؛ الاغانى، 1/ 10
  55. انفال (8): 67- 68.
  56. المغازى، 1/ 102- 103؛ سيره حلبى، 2/ 183؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118
  57. انفال (8): 1

منابع

  • سيرت جاودانه / ترجمه‌ الصحيح من سيرة النبي الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش
  • آیتی، محمد ابراهیم. برگزيده تاريخ پيامبر صلی الله علیه و آله.
  • رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
  • مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
  • حبیب عباسی، جنگ بدر، سایت پژوهه، بازیابی: ۱۴ تیر ۱۳۹۴
  • الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (م 463)، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992.
  • دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر
  • فروغ ابديت، جعفر سبحانى، بوستان كتاب‏، قم، 1385 ش‏
  • زندگانى محمد(ص) (ترجمه سیره ابن هشام)، سيد هاشم رسولى محلاتى‏، كتابچى‏، قم‏، 1375 ش‏
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام