حضرت صالح علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
(←منابع) |
Movahedian (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | حضرت صالح از پیامبران عظيم الشأن عليهم السلام است که از حيث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهيم است. اين رسول گرامى بر قوم ثمود که از اعراب وبت پرست بودند، مبعوث گرديد. دعوت صالح و انكار ثمود مدتها ادامه يافت تا آن كه قوم ثمود طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه كشتن ناقه مهجزه الهی این پیامبر را طرح كرده و شقى ترين فرد خود را وادار كردند تا آن ناقه را به قتل برساند و بعد از این طغیان، رجفه (زلزله بسيار شديد) و صاعقه اى آمد و قوم ثمود در خانه هايشان هلاك شدند. | ||
+ | |||
+ | |||
'''کلیدواژه: حضرت صالح''' | '''کلیدواژه: حضرت صالح''' | ||
نسخهٔ ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۰
حضرت صالح از پیامبران عظيم الشأن عليهم السلام است که از حيث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهيم است. اين رسول گرامى بر قوم ثمود که از اعراب وبت پرست بودند، مبعوث گرديد. دعوت صالح و انكار ثمود مدتها ادامه يافت تا آن كه قوم ثمود طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه كشتن ناقه مهجزه الهی این پیامبر را طرح كرده و شقى ترين فرد خود را وادار كردند تا آن ناقه را به قتل برساند و بعد از این طغیان، رجفه (زلزله بسيار شديد) و صاعقه اى آمد و قوم ثمود در خانه هايشان هلاك شدند.
کلیدواژه: حضرت صالح
محتویات
نسب حضرت صالح علیه السلام
قطب راوندى گفته است كه: حضرت صالح عليه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر حضرت نوح بود و مشهور آن است كه: صالح پسر عبيد پسر اسف پسر ماشخ پسر عبيد پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود.[۱]
حضرت صالح در قرآن
حضرت صالح از پیامبران عظيم الشأن عليهم السلام است که، نام مباركش در كلام الله مجيد 9 بار آمده و از حيث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهيم است. اين رسول گرامى بر قوم ثمود مبعوث گرديد كه قومى بت پرست بودند.[۲]
ثمود قومى از عرب اصيل بوده اند كه در سرزمين "وادى القرى" بين مدينه و شام زندگى مى كردند و اين قوم از اقوام بشر ما قبل تاريخند و تاريخ جز اندكى چيزى از زندگى اين قوم را ضبط نكرده و گذشت قرنها باعث شده كه اثرى از تمدن آنها بر جاى نماند بنابراين ديگر به هيچ سخنى كه درباره اين قوم گفته شود اعتماد نيست.
آنچه كتاب خدا از اخبار اين قوم شرح داده اين است كه اين ها قومى از عرب بوده اند و ما اين معنا را از نام پيامبرشان صالح علیه السلام كه كلمه اى است عربى استفاده مى كنيم و از آيه 61 سوره هود برمى آيد كه آن جناب از همان قوم بوده، پس معلوم مى شود اين ها مردمى عرب بوده اند كه نام مردى از آنان صالح بوده و اين قوم بعد از قوم عاد پديد آمده و تمدنى داشته اند كه زمين را آباد مى كردند و در زمين هموار قصرها و در شكم كوه ها خانه هايى ايمن مى ساختند. (سوره اعراف، آيه 74) و يكى از مشاغل آنان زراعت بوده، يعنى چشمه هايى به راه انداخته و نخلستان ها و باغ ها و كشتزارها پديد آوردند. (سوره شعراء، آيه 148)
قوم ثمود طبق سنت قبائل زندگى مى كردند كه پيرمردان و بزرگتران، در قبيله حكم مى راندند و در شهرى كه جناب صالح علیه السلام در آنجا مبعوث شد هفت طايفه بودند كه كارشان فساد در زمين بود و هيچ كار شايسته اى نداشتند. (سوره نمل، آيه 48) و در آخر در زمين طغيان كرده، بت ها پرستيدند و طغيان و سركشى را از حد گذراندند.
بعد از آن كه قوم ثمود پروردگار خود را فراموش كرد و در فسادكارى خود از حد گذشت، خداى عزوجل حضرت صالح پيغمبر علیه السلام را به سوى آنان مبعوث كرد و آن جناب از خاندانى آبرومند و صاحب افتخار و معروف به عقل و كفايت بود، (سوره هود، آيه 62 - سوره نمل، آيه 49) قوم خود را به دين توحيد و به ترك بت پرستى دعوت كرد و آنان را همى خواند تا در مجتمع خود به عدل و احسان رفتار كنند و در زمين علو و گردنكشى نكنند و اسراف و طغيان نورزند، و در آخر آنان را به عذاب الهى تهديد كرد.
صالح علیه السلام همچنان به امر دعوت قيام مى نمود و مردم را به حكمت و موعظه حسنه نصيحت مى كرد و در برابر آزار و اذيت آنان در راه خدا صبر مى نمود تا شايد دست از لجبازى برداشته، ايمان بياورند ولى به جز جماعتى اندك از مستضعفين قوم، كسى ايمان نياورد، (سوره اعراف، آيه 75) طاغيان مستكبر و عامه مردم كه هميشه دنباله رو طغيانند همچنان بر كفر و عناد خود اصرار ورزيدند و مؤمنين به صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگرى متهم ساختند.
و از آن جناب دليل و شاهدى بر نبوتش خواسته و گفتند: آيتى معجزه بياور تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پيش خود اين معجزه را پيشنهاد كردند كه صالح براى آنان از شكم صخره سختى كه در كوه بود ماده شترى بيرون بياورد صالح علیه السلام نيز اين كار را كرد و ناقه مطابق آن چه آن ها خواسته بودند از شكم كوه بيرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى شما را امر فرموده كه از آب چشمه، خود يك روز استفاده كنيد و يك روز ديگر را به اين ناقه اختصاص دهيد تا آن حيوان از آن چشمه بنوشد، در حقيقت يك روز در ميان براى شما باشد و يك روز در ميان براى ناقه، و نيز دستور داده او را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا هر جور كه مى خواهد بچرد و زنهار كه به او آسيب برسانيد كه اگر چنين كنيد عذابى دردناك و نزديك شما را خواهد گرفت.
دعوت صالح و انكار ثمود مدتى ادامه يافت تا آن كه قوم ثمود طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه كشتن ناقه را طرح كرده و شقى ترين فرد خود را وادار كردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگويان هستى آن عذابى كه ما را به آن تهديد مى كردى بياور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت داريد كه در خانه هايتان از زندگى برخوردار باشيد و اين وعده اى است كه تكذيب پذير نيست.
بعد از اين تهديد مردم شهر و قبائل آن نقشه از بين بردن صالح علیه السلام را طرح كردند و در بين خود سوگندها خوردند كه ما شب هنگام، بر سر او و خانواده اش مى تازيم و همه را به قتل مى رسانيم و آن گاه به صاحب خون او مى گوييم ما هيچ اطلاعى از ماجراى كشته شدن او و خانواده اش نداريم و ما به يقين راستگويانيم. آرى اين نقشه را طرح كردند و خداى تعالى نيز نقشه اى داشت كه آنها از آن خبر نداشتند، چيزى نگذشت كه صاعقه آنان را گرفت در حالى كه آمدنش را تماشا مى كردند.
و همچنين رجفه (زلزله بسيار شديد) و صاعقه اى آمد و قوم ثمود در خانه هايشان هلاك شدند، پس از آن حضرت صالح روى از آنان برتافت و به آن جسدهاى بى جان خطاب كرد كه اى قوم! چقدر به شما گفتم دست از اين بت ها برداريد و چند بار رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نموده، درباره شما خيرخواهى كردم وليكن شما خيرخواهان خود را دوست نمى داشتيد و خداى تعالى صالح و آنهايى كه ايمان آورده و از عذاب خدا پروا داشتند را نجات داد. و بعد از آن كه همه از بين رفتند منادى الهى ندا در داد:
"أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ: آگاه باشيد كه قوم ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند و از رحمت خدا دور گشتند".[۳]
حضرت صالح علیه السلام در روايات
- پيامبر صلی الله علیه و آله خطاب به اميرالمؤمنين علیه السلام مى فرمايند: شقى ترين انسان هاى اوليه همان كسى بود كه ناقة صالح را پى نمود و در ميان امت من پست ترين مردم همان كيست كه خون سرخ تو را بر چهره ات جارى ساخت.[۴]
- «ابوحمزه ثمالى» از امام باقر علیه السلام روايت مى كند: جبرئيل هلاكت قوم ثمود را براى پيامبر صلی الله علیه و آله اين گونه بازگو كرد: صالح در حالى كه بيش از «شانزده سال» از عمرش نمى گذشت به پيامبرى مبعوث گشت و تا سن 120 سالگى در ميان قومش به ارشاد آن ها مى پرداخت. اما آن ها به دعوت وى وقعى نمى نهادند و سر بر آستان بتانى مى ساييدند كه بالغ بر هفتاد نوع بود.[۵]
اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت صالح علیه السلام
- مطالعه در سيره حيات و دعوت حضرت صالح نشان مى دهد كه اين پيامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آميز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان درمى گذشت.
در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آن ها را به توحيد فراخواند. استدلالش را نپذيرفتند، بلكه در عوض، تهمت هاى ناروايى بدو زدند و حتى در نهايت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام اين مراحل آن چه از اين مبلّغ گرانقدر و اسوه قرآنى مشاهده گرديد، مواجهه كريمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراين به حق مى توان او را اسوه قرآن در صبر و متانت در رفتار با مخالفان دانست.[۶]
- در كتاب تورات حاضر از اين پيامبر صالح هيچ نامى به ميان نيامده و آن جناب از ميان قوم ثمود سومين پيغمبرى است كه نامشان در قرآن آمده كه به امر الهى قيام نموده و به طرفدارى از توحيد و عليه و ثنيت نهضت كردند و خداى تعالى نام آن جناب را بعد از حضرت نوح و حضرت هود آورده و او را به همان ثنائى كه انبياء و رسولان خود را مى ستايد ستوده است و او را برگزيده و مانند ساير انبياء علیه السلام بر عالميان برترى داده است.[۷]
پانویس
- ↑ حيوة القلوب، ج1، ص308.
- ↑ قاموس قرآن (قرشى سيد على اكبر)، ج4، ص144.
- ↑ ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج 10، ص: 471.
- ↑ داستان پیامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم (يوسف عزيزى)، ص 172.
- ↑ داستان پيامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم (يوسف عزيزى)، ص173.
- ↑ اسوه هاى قرآنى و شيوه هاى تبليغى آنان (مصطفى عباسى مقدم).
- ↑ ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج10، ص474.
منابع
- حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
- قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: اسلاميه، پنجم، 1367 ش.
- ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.
- داستان پيامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، اول، 1380 ش.
- نقش اسوه ها در تبليغ و تربيت، عباسى مقدم، مصطفى؛ تهران: چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، 1371.