کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابلیس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ماجراى سركشى و عصيان ابليس: حذف بخش نامفهوم از متن)
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==ريشه و مفهوم واژه ابليس==
+
{{خوب}}
 +
'''«ابلیس»''' یکی از [[جن|جنیان]] است که به گفته [[قرآن مجید]] از فرمان [[خداوند]] سرپیچید و به [[حضرت آدم]] علیه السلام [[سجده]] نکرد؛ در نتیجه از درگاه خدا رانده شد و مستحق [[عذاب]] و [[لعن]] گردید. قرآن مجید او را موجودی اغواگر و فریبکار دانسته و [[انسان]] را از پیروی او بر حذر داشته است. 
  
مراد از اين كلمه در [[قرآن مجيد]]، موجودى است زنده، باشعور، مكلف، نامرئى، فريبكار و... كه از امر خداوند سرپيچيد و به [[حضرت آدم]] علیه السلام [[سجده]] نكرد، در نتيجه رانده شد و مستحق [[عذاب]] و لعن گرديد.
+
==ریشه و مفهوم واژه ابلیس==
 +
«ابلیس» در [[قرآن مجید]]، اکثراً به نام «[[شیطان]]» خوانده شده و فقط در یازده مورد ابلیس بکار رفته است. در اینکه آیا این کلمه اسم علم و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا، به او ابلیس گفته شده اختلاف است.
  
او در [[قرآن]] اكثراً به نام [[شيطان]] خوانده شده و فقط در يازده محل ابليس بكار رفته است. آيا اين كلمه علم شخص است و نام مخصوص اوست و يا صفت است و به واسطه يأس از رحمت خدا، به او ابليس گفته شده؟
+
صاحب [[مجمع البیان]] گوید: ابلیس نام غیرعربى است و قومى گفته اند که عربى است و از ابلاس مشتق است. در صحاح و قاموس آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمى بودن آن را نیز متحمل دانسته است.
  
در [[مجمع البيان]] هست: ابليس نام غيرعربى است و قومى گفته اند كه عربى است و از ابلاس مشتق است. در صحاح و قاموس آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس عجمى بودن آن را نيز متحمل دانسته است.
+
اگر چنانکه نقل شده، ثابت شود که اسم اصلى او عزازیل و کلمه ابلیس عربى است، صفت بودن آن بهتر به نظر می رسد. در صافى از [[امام رضا]] علیه السلام نقل شده: نام او حارث بوده، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید.<ref> قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج۱، ص۲۲۶.</ref>
  
اگر چنان كه نقل شده، ثابت شود كه اسم اصلى او عزازيل و كلمه ابليس عربى است صفت بودن آن بهتر به نظر مي رسد در صافى از حضرت [[امام رضا]] عليه السلام نقل شده: نام او حارث بوده. ابليس ناميده شد زيرا كه از [[رحمت خدا]] مأيوس گرديد.<ref> [[قاموس قرآن]](سيد على اكبر قرشى)، ج1، ص226.</ref>
+
در مورد تفاوت [[شیطان]] و ابلیس می توان گفت: کلمه شیطان، اسم عام و کلمه ابلیس، اسم خاص (اسم علم) است. کلمه ابلیس جز بر آن موجودى که [[حضرت آدم]] و [[حوّا]] را دچار لغزش نمود گفته نمی شود. ولى کلمه شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. [[قرآن]] درباره این که به انسان هم شیطان گفته می شود در آیه ۱۱۲ [[سوره انعام]] می فرماید: {{متن قرآن|«...شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِن...»}}.<ref> تفسیر آسان، محمدجواد نجفى خمینى، ج۱، ص۹۳.</ref>
  
==تفاوت  شيطان و ابليس==
+
==ماهیت ابلیس==
  
كلمه شيطان: اسم عام و كلمه ابليس: اسم خاص است. به بيان ديگر: كلمه شيطان اسم جنس و كلمه ابليس اسم علم مي باشد. كلمه: ابليس جز بر آن موجودى كه [[حضرت آدم]] و [[حوّا]] را دچار لغزش نمود گفته نمي شود. ولى كلمه شيطان به هر موجودى كه مثلا نظير ميكرب موذى باشد و به ابليس و حتى به انسان هم گفته مي شود. [[قرآن]] درباره اين كه به انسان هم شيطان گفته مي شود در [[سوره انعام]]، آيه 112 مي فرمايد: شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِن. <ref> [[تفسیر آسان]](محمد جواد نجفى خمينى)، ج1، ص93.</ref>
+
در میان مفسران و علماء اسلامى در این باره که آیا ابلیس از [[فرشتگان]] بود یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. بعضى از آن ها گفته اند که ابلیس از [[ملائکه]] بود و به خاطر معصیتى که مرتکب شد از مقام خود خلع گردید و رانده درگاه الهى گردید. از جمله کسانى که این قول را انتخاب کرده اند مى توان از [[شیخ طوسى]] نام برد که در [[تفسیر]] خود ضمن این که این قول را از [[ابن عباس]] و [[ابن مسعود]] و [[سعید بن مسیب|ابن مسیب]] و قتاده و ابن جریح و [[محمد بن جریر طبری|طبرى]] نقل مى کند، خود نیز به آن تمایل دارد و آن را به ظاهر تفاسیر [[شیعه]] نسبت مى دهد و اضافه مى کند که روایتى هم در این زمینه از [[امام صادق]] علیه السلام وارد شده است.
  
==آیا ابلیس از فرشتگان بود==
+
در مقابلِ این قول، عقیده کسانى است که ابلیس را از زمره ملائکه نمى دانند و او را از [[جن]] معرفى مى کنند. از جمله آن ها [[شیخ مفید]] است که مى گوید: اخبار [[متواتر|متواتری]] از [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام در این باره وارد شده - که شیطان جزو ملائکه نبود - و آن قول، مذهب [[امامیه]] و بسیارى از [[معتزله]] و اصحاب [[حدیث]] مى باشد.<ref> تفسیر کوثر، یعقوب جعفرى، ج۱، ص۱۳۹.</ref>
  
در ميان مفسران و علماء اسلامى در اين باره اختلاف نظر وجود دارد. بعضى از آن ها گفته اند كه ابليس از [[ملائكه]] بود و به خاطر معصيتى كه مرتكب شد از مقام خود خلع گرديد و رانده درگاه الهى گرديد.
+
به عبارت دیگر، استثنا شدن ابلیس از بین ملائکه نشان دهنده هم‌جنس بودن او با ملائکه نیست، بلکه نهایتاً می‌رساند که ابلیس - به واسطه عبادت چندین ساله‌اش - میان ملائکه و در صف آنها بود، ولى بعدها به دلیل استکبار و نافرمانى از امر خداوند سبحان، از بهشت رانده شد.  این گروه برای نظریه خود شواهدی ذکر کرده اند؛ مانند این که:
  
از جمله كسانى كه اين قول را انتخاب كرده اند مى توان از [[شيخ طوسى]] نام برد كه در تفسير خود ضمن اين كه اين قول را از [[ابن عباس]] و [[ابن مسعود]] و [[ابن مسيب]] و [[قتاده]] و [[ابن جريح]] و [[طبرى]] نقل مى كند، خود نيز به آن تمايل دارد و آن را به ظاهر تفاسير [[شيعه]] نسبت مى دهد و اضافه مى كند كه روايتى هم در اين زمينه از [[امام صادق]] علیه السلام وارد شده است.
+
۱. خداوند در [[سوره کهف]] می‌فرماید: «شیطان (ابلیس) از جنس جنیّان است».  
  
در مقابلِ اين قول عقيده كسانى است كه ابليس را از زمره ملائكه نمى دانند و او را از [[جن]] معرفى مى كنند. از جمله آن ها [[شيخ مفيد]] است كه مى گويد: اخبار [[متواتر]]ى از ائمه هدى در اين باره وارد شده و آن قول، [[مذهب]] همه [[اماميه]] و بسيارى از [[معتزله]] و اصحاب [[حدیث]] مى باشد.<ref> [[كوثر]](جعفرى يعقوب)، ج1، ص139.</ref>
+
۲. خداوند، معصیت را به طور عام از ملائکه سلب نمود، پس آنها موجوداتى [[معصوم]] اند و هرگز مرتکب گناه، عناد، تفاخر، استکبار و... نمی‌شوند.
  
==مشخصات شيطان در قرآن==
+
۳. در برخى آیات قرآن، سخن از آباء و اجداد شیطان به میان آمده. و این مطلب می‌رساند که توالد و تناسل در مورد شیطان و به طور عام در میان جنیّان راه دارد و حال آن‌که ملائکه موجوداتى روحانى هستند که این قبیل مسائل یا حتى خوردن و آشامیدن و... در مورد آنها راه ندارد.
  
در [[قرآن کریم]] براى [[شيطان]] كه همان ابليس است اوصافى ذكر شده كه به خوبى اين موجود [[وسوسه]] گر و مكار را معرفى مى كند. ما اينك با توجه به آياتى كه در اين زمينه وجود دارد بعضى از مشخصات شيطان را ذكر مى كنيم و براى هر كدام شاهدى از [[قرآن]] مى آوريم:
+
==ماجراى عصیان ابلیس==
  
* شيطان دشمن آدم و فرزندان اوست: {{متن قرآن|«إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ»}}. ([[سوره يوسف]]، آیه 5) همانا شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.
+
در هفت [[سوره]] از سوره هاى [[قرآن]] اشاره به آفرینش [[انسان]] و چگونگى خلقت او شده است. در [[سوره اعراف]]، آیات ۱۱ تا ۱۸ با تعبیرات مختلف، آفرینش انسان از خاک و سجود [[فرشتگان]] براى او، و سرکشى شیطان و سپس موضع گیریش در برابر نوع انسان آمده است.
  
* شيطان اغواگر و گمراه كننده است: {{متن قرآن|«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»}}. ([[سوره ص]]، آیه 82) شيطان گفت: به عزت تو [[قسم]] كه همه آن ها را اغوا خواهم كرد.
+
در نخستین [[آیه]] مورد بحث، خداوند مى گوید: "ما شما را آفریدیم، و سپس صورت بندى کردیم، بعد از آن به فرشتگان (و از جمله ابلیس که در صف آن ها قرار داشت) فرمان دادیم، براى آدم جد نخستین شما سجده کنند: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْناکمْ ثُمَّ صَوَّرْناکمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»}}. پس "همگى این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و براى آدم سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود": {{متن قرآن|«فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»}}.
  
* {{متن قرآن|«يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً»}}. ([[سوره نساء]]، آیه 120) به آن ها وعده مى دهد و آن ها را به آرزو وادار مى كند و شيطان به آن ها جز غرور وعده نمى دهد.
+
از [[امام صادق]] علیه السلام نقل گردیده است که: ابلیس به خداوند عرضه داشت: خدایا! تو مرا از سجده کردن به آدم معاف دار و من هم تو را آن چنان ستایش کنم که نه ملک مقربى توانسته است و نه پیامبر مرسلى. خداوند فرمود: من به [[عبادت]] تو نیازى ندارم و عبادت من باید طبق فرمان و اراده من انجام گیرد نه آن طور که تو بخواهى.<ref>خویی، بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، ص۶۹۴.</ref>
  
* شيطان كارهاى زشت را در نظر انسان خوب جلوه مى دهد: {{متن قرآن|«وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ»}}. ([[سوره نمل]]، آیه 24) و شيطان اعمال آن ها را در نظرشان زينت داد پس آن ها را از راه [[حق]] بازداشت.
+
در [[سوره حجر]] آیات ۳۲ تا ۳۸ آمده است: {{متن قرآن|«قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَک أَلاَّ تَکونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَکنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّک رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیک اللَّعْنَةَ إِلى یوْمِ الدِّینِ * قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلى  یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»}}؛ خداوند به ابلیس فرمود: تو چه مانعى داشتى که با سجده کنندگان باشى؟ ابلیس گفت: من این طور نبودم که براى بشرى که تو او را از گل خشک و گل متمایل به سیاهى آفریده اى سجده کنم. خدا به ابلیس فرمود: پس از بین آنان (یعنى صف سجده کنندگان) خارج شو! زیرا حتما تو رانده شده اى و محققا تا روز قیامت، لعنت بر تو خواهد بود. ابلیس گفت: ای پروردگارم! پس مرا تا روزى که مردم برانگیخته می شوند مهلت بده. خداوند فرمود: یقینا تو از مهلت داده  شدگانى، تا یک وقت و روز معلومى.  
 
 
* [[شيطان]] امر به [[فحشا]] و [[گناه]] مى كند: {{متن قرآن|«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»}}. ([[سوره بقره]]، آیه 268) شيطان به شما وعده فقر مى دهد و شما را به فحشاء امر مى كند.
 
 
 
* هر چند كه شيطان حيله گر و مكار است ولى كيد او ضعيف است: {{متن قرآن|«إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»}}. (سوره نساء، آیه 76) همانا كيد و حيله شيطان ضعيف است.
 
 
 
* شيطان باعث فراموشى مى شود: {{متن قرآن|«فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ»}}. ([[سوره كهف]]، آیه 63) من ماهى را فراموش كردم و آن را از ياد من نبرد مگر شيطان. {{متن قرآن|«فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ»}}. ([[سوره يوسف]]، آیه 42) شيطان ذكر خدا را از ياد او برد.
 
 
 
* شيطان ذريه دارد و زاد و ولد مى كند: {{متن قرآن|«فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ»}}. (سوره كهف، آیه 50)، آيا او (شيطان) و ذريّه او را اولياء خود قرار مى دهيد در حالى كه آنها براى شما دشمن هستند.
 
 
 
* گاهى شيطان با تيرهاى آسمانى (شهاب ها) هدف قرار مى گيرد: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ»}}. ([[سوره ملك]]، آیه 5) همانا آسمان نزديك را به وسيله چراغ ها زينت داديم و آن ها را تيرهايى براى شياطين كرديم.
 
 
 
آنچه برشمرديم تنها نمونه هايى بود از مشخصات و ويژگي هاى شيطان كه در [[قرآن کریم]] به آن ها اشاره شده است .<ref> كوثر (جعفرى يعقوب)، ج1، ص147.</ref>
 
 
 
==ماجراى سركشى و عصيان ابليس ==
 
 
 
در هفت [[سوره]] از سوره هاى [[قرآن]] اشاره به [[آفرينش انسان]] و چگونگى خلقت او شده است . در [[سوره اعراف]]، [[آيات]] 11 تا 18 با تعبيرات مختلف، [[آفرينش]] انسان از خاك و سجود [[فرشتگان]] براى او، و سركشى شيطان و سپس موضع گيريش در برابر نوع [[انسان]] آمده است.
 
 
 
در نخستين [[آيه]] مورد بحث، خداوند مى گويد: "ما شما را آفريديم، و سپس صورت بندى كرديم، بعد از آن به فرشتگان (و از جمله ابليس كه در صف آن ها قرار داشت اگر چه جزء آن ها نبود) فرمان داديم، براى آدم جد نخستين شماسجده كنند. {{متن قرآن|«وَلَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»}}.
 
 
 
"همگى اين فرمان را به جان و دل پذيرفتند و براى آدم سجده كردند، مگر ابليس كه از سجده كنندگان نبود." {{متن قرآن|«فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ»}}.
 
 
 
==گفتگوى ابليس با خدا==
 
 
 
از [[امام صادق]] علیه السلام نقل گرديده است كه: ابليس به خداوند عرضه داشت: خدايا! تو مرا از سجده كردن به آدم معاف دار و من هم تو را آن چنان ستايش كنم كه نه ملك مقربى توانسته است و نه پيامبر مرسلى. خداوند فرمود: من به [[عبادت]] تو نيازى ندارم و عبادت من بايد طبق فرمان و اراده من انجام گيرد نه آن طور كه تو بخواهى.<ref>[[بيان در علوم و مسائل كلى قرآن]]، ص694.</ref>
 
 
 
در [[سوره حجر]] آيات 32 تا 38 آمده است: {{متن قرآن|«قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ × قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ × قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ × وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ × قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ × قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ × إِلى  يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»}}.
 
 
 
خداوند به ابليس فرمود: تو چه مانعى داشتى كه با سجده - كنندگان باشى؟ × - ابليس گفت: من اين طور نبودم كه براى بشرى كه تو او را از گل خشك و گل متمايل به سياهى آفريده اى سجده كنم × - خدا به ابليس فرمود: پس از بين آنان (يعنى صف سجده كنندگان) خارج شو! زيرا حتما تو رانده شده اى × - و محققا تا روز قيامت، لعنت بر تو خواهد بود × - ابليس گفت: اي پروردگارم! پس مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مي شوند مهلت بده × - خداوند فرمود: يقينا تو از مهلت داده  شدگانى  × - تا يك وقت و روز معلومى. (يعنى ظهور ولى عصر يا نفخه اول صور، يا روز قيامت)
 
 
 
==چرا دعاى ابليس مستجاب شد==
 
 
 
در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه چرا خداى عليم دعاى ابليس را مستجاب كرده، و او را مهلت داد تا در زمين [[فتنه]] و فساد كند و مردم را گمراه و اغواء نمايد؟ از جمله پاسخ هائى كه در اين باره داده شده اين است كه بشر را بوسيله ابليس امتحان نمايد و معلوم شود: چه كسى [[مطيع]] اوامر و نواهى پروردگار و چه شخصى تابع ابليس است - اضواء.
 
 
 
[[حسن بن عطيه]] مى گويد: از صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم مى فرمود: ابليس در آسمان چهارم دو ركعت [[نماز]] خواند كه مدت شش هزار سال طولانى شد. و خداى عادل براى اين كه پاداش وى را داده باشد او را تا روز قيامت مهلت داد.<ref> تفسير آسان (محمد جواد نجفى خمينى)، ج9، ص57.</ref>
 
 
 
==دشمنى ابليس با آدم==
 
 
 
در [[سوره بقره]] آیه 35 خداوند می فرماید: و گفتيم: اى آدم! تو ساكن شو و زنت، در [[بهشت]]، و بخوريد از بهشت هر جا بخواهيد خوردنى بسيار و به اين درخت (همان درختى كه به شما نشان داده مى شود) نزديك مشويد. پس (اگر نزديك شديد و از آن خورديد) از ستمكاران (همان ستمكاران بر جانهاتان) مى شويد.
 
 
 
پس [[شيطان]] آدم و زنش را از بهشت لغزانيد، (زيرا از آن شجره ممنوعه تناول كردند) پس هر دو را بيرون آورد از آن نعمت ها كه در آن بودند.<ref> [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]](سيد عبدالحجت بلاغى)، ج1، ص34.</ref>
 
 
 
==گروهى كه ابليس بر آنان مسلط نمى شود==
 
 
 
از قول [[امام صادق]] علیه السلام معرفى مى كنيم.
 
 
 
امام صادق عليه السلام به [[ابوبصير]] فرمود: خداى [[سبحان]] شما شيعيان را در كتاب خود يعني [[قرآن مجيد]] ذكر نموده و به ابليس فرموده: يقينا تو بر بندگان واقعى و راستين من مسلط نخواهى شد. به خدا [[سوگند]] كه منظور خداوند از اين گونه افراد فقط امامان مذهب مقدس شيعه عليهم السلام و شيعيان ايشان است.
 
 
 
و نيز ابوبصير مى گويد: صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ما خاندان، اهل رحمت و خاندان [[نعمت]] و خاندان [[بركت]] مى باشيم. ما خاندان در زمين، اصل و بنيان و شيعيان ما [[عروة الوثقى]] (يعنى دستگيره محكم) اسلام هستند (براى كسى كه بخواهد به دستگيره [[اسلام]] دست بزند و غرق و نابود نشود) آن دعائى كه [[حضرت ابراهیم]] خليل كرد فقط در [[حق]] ماها بود.
 
 
 
خداوند ماها را استثناء كرد و به ابليس فرمود: {{متن قرآن|«إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»}}. ([[سوره حجر]]، آیه 42)<ref> تفسير آسان (محمد جواد نجفى خمينى)، ج9، ص65.</ref>
 
  
 
==ابلیس در روایات==
 
==ابلیس در روایات==
  
* امام صادق علیه السلام فرمود: ابليس چهار بار شيون كرد. نخستين بار روزى بود كه به او [[لعنت]] شد و ديگر زمانى كه به زمين فرود آمد و ديگر وقتى كه محمد صلی الله علیه و آله پس از مدتى كه پيامبر نيامده بود به پيامبرى [[مبعوث]] گرديد و ديگر زمانى كه سوره فاتحه [[نازل]] شد و او دو بار شاد شد، زمانى كه آدم از آن درخت خورد و زمانى كه او از [[بهشت]] فرود آمد.<ref> [[خصال]]/ترجمه جعفرى (يعقوب جعفرى)، ج1، ص381.</ref>
+
*[[امام صادق]] علیه السلام فرمود: ابلیس چهار بار شیون کرد. نخستین بار روزى بود که به او [[لعن|لعنت]] شد و دیگر زمانى که به زمین فرود آمد و دیگر وقتى که [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله پس از مدتى که پیامبر نیامده بود به پیامبرى [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|مبعوث]] گردید و دیگر زمانى که [[سوره فاتحه]] نازل شد. و او دو بار شاد شد، زمانى که [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] از آن درخت خورد و زمانى که او از [[بهشت]] فرود آمد.<ref> خصال، ترجمه یعقوب جعفرى، ج۱، ص۳۸۱.</ref>
  
* [[صفوان بن يحيى]] از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: ابليس گفت: پنج چيز است كه من در آن ها حيله اى ندارم ولى بقيه مردم در دست من هستند: كسى كه از روى [[صدق]] نسبت به خدا پناه برد و در تمام كارهايش به او [[توكل]] كند، و كسى كه [[تسبيح]] گفتن او در شب و روز زياد باشد، و كسى كه به برادر مؤمن خود همان را بپسندد كه بر خود مى پسندد، و كسى كه به هنگام رسيدن مصيبت خود را نبازد، و كسى كه به آن چه خدا به او داده راضى باشد و غم روزى نخورد.<ref> خصال/ترجمه جعفرى (يعقوب جعفرى)، ج ص 415.</ref>
+
*[[صفوان بن یحیی]] از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: ابلیس گفت: پنج چیز است که من در آن ها حیله اى ندارم ولى بقیه مردم در دست من هستند: کسى که از روى صدق نسبت به خدا پناه برد و در تمام کارهایش به او [[توکل]] کند، و کسى که [[تسبیح]] گفتن او در شب و روز زیاد باشد، و کسى که به برادر مؤمن خود همان را بپسندد که بر خود مى پسندد، و کسى که به هنگام رسیدن مصیبت خود را نبازد، و کسى که به آن چه خدا به او داده راضى باشد و غم [[رزق|روزى]] نخورد.<ref> خصال، ترجمه یعقوب جعفرى، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref>
  
* امام پنجم علیه السلام فرمود: چون [[حضرت نوح]] نزد پروردگارش قوم خويش را [[نفرين]] كرد، ابليس ملعون نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: اى نوح تو حق يك نعمتى بر من دارى كه مي خواهم به تو پاداش دهم. حضرت نوح فرمود: به خدا بر من ناگوار است كه بر تو حق نعمتى داشته باشم، چيست آن نعمت؟ عرض كرد: بلى نفرين كردى خدا قومت را غرق كرد ديگر هيچ كس نماند كه من به گمراه كردن او رنج برم پس من راحتم تا مردم ديگرى بوجود آيند و آن ها را گمراه كنم. نوح فرمود: چه مي خواهى مرا پاداش بدهى؟ عرض كرد: مرا در سه جا بياد آور كه در اين سه به بنده نزديكترم، هر وقت غضب كردى مرا بياد آور، هر وقت خواستى ميان دو نفر حكم كنى مرا به ياد آور، هر وقت با زن بيگانه خلوت كردى و با شما هيچ كس نيست مرا به ياد آور.<ref> خصال/ترجمه كمره اى، ج1، ص 146.</ref><ref> [[بهشت كافى]]/ترجمه [[روضه كافى]]، (حميدرضا آژير)، ص 183.</ref>
+
*[[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام فرمود: چون [[حضرت نوح]] نزد پروردگارش قوم خویش را نفرین کرد، ابلیس ملعون نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى نوح تو حق یک نعمتى بر من دارى که می خواهم به تو پاداش دهم. حضرت نوح فرمود: به خدا بر من ناگوار است که بر تو حق نعمتى داشته باشم، چیست آن نعمت؟ عرض کرد: نفرین کردى و خدا قومت را غرق کرد، دیگر هیچ کس نماند که من به گمراه کردن او رنج برم پس من راحتم تا مردم دیگرى بوجود آیند و آنها را گمراه کنم. نوح فرمود: چه می خواهى مرا پاداش بدهى؟ عرض کرد: مرا در سه جا بیاد آور که در این سه به بنده نزدیکترم، هر وقت غضب کردى مرا بیاد آور، هر وقت خواستى میان دو نفر حکم کنى مرا به یاد آور، هر وقت با زن بیگانه خلوت کردى و با شما هیچ کس نیست مرا به یاد آور.<ref> خصال صدوق، ترجمه کمره اى، ج۱، ص ۱۴۶؛ بهشت کافى، ترجمه روضه کافى، حمیدرضا آژیر، ص ۱۸۳.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
==منابع==
+
|شناسه= خوب
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
* قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ [[تهران]]: اسلاميه، چاپ پنجم، 1367 ش.
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
* تفسير آسان، محمد جواد نجفى خمينى؛ تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ اول، 1398 ق.
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
* كوثر، جعفرى يعقوب.
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
* تفسير نمونه، [[ناصر مكارم شيرازى]]؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.
+
|جامعیت= خوب
* بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، نجمى - هاشم زاده هريسى.
+
|رعایت اختصار= خوب
* حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ [[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.
+
|سیر منطقی= خوب
* خصال/ترجمه جعفرى، يعقوب جعفرى؛ قم، نسيم كوثر، چاپ اول، 1382 ش.
+
|کیفیت پژوهش= متوسط
* خصال/ترجمه كمره اى، محمدباقر كمره اى؛ تهران: انتشارات كتابچى، چاپ اول، 1377 ش.
+
|رده=دارد
* [[بهشت]] كافى ترجمه روضه كافى؛ حميدرضا آژير، قم: انتشارات سرور، چاپ اول، 1381 ش.
+
}}
  
 
[[رده:شخصیت‌های منفی در قرآن]]
 
[[رده:شخصیت‌های منفی در قرآن]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۷

«ابلیس» یکی از جنیان است که به گفته قرآن مجید از فرمان خداوند سرپیچید و به حضرت آدم علیه السلام سجده نکرد؛ در نتیجه از درگاه خدا رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. قرآن مجید او را موجودی اغواگر و فریبکار دانسته و انسان را از پیروی او بر حذر داشته است.

ریشه و مفهوم واژه ابلیس

«ابلیس» در قرآن مجید، اکثراً به نام «شیطان» خوانده شده و فقط در یازده مورد ابلیس بکار رفته است. در اینکه آیا این کلمه اسم علم و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا، به او ابلیس گفته شده اختلاف است.

صاحب مجمع البیان گوید: ابلیس نام غیرعربى است و قومى گفته اند که عربى است و از ابلاس مشتق است. در صحاح و قاموس آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمى بودن آن را نیز متحمل دانسته است.

اگر چنانکه نقل شده، ثابت شود که اسم اصلى او عزازیل و کلمه ابلیس عربى است، صفت بودن آن بهتر به نظر می رسد. در صافى از امام رضا علیه السلام نقل شده: نام او حارث بوده، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید.[۱]

در مورد تفاوت شیطان و ابلیس می توان گفت: کلمه شیطان، اسم عام و کلمه ابلیس، اسم خاص (اسم علم) است. کلمه ابلیس جز بر آن موجودى که حضرت آدم و حوّا را دچار لغزش نمود گفته نمی شود. ولى کلمه شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. قرآن درباره این که به انسان هم شیطان گفته می شود در آیه ۱۱۲ سوره انعام می فرماید: «...شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِن...».[۲]

ماهیت ابلیس

در میان مفسران و علماء اسلامى در این باره که آیا ابلیس از فرشتگان بود یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. بعضى از آن ها گفته اند که ابلیس از ملائکه بود و به خاطر معصیتى که مرتکب شد از مقام خود خلع گردید و رانده درگاه الهى گردید. از جمله کسانى که این قول را انتخاب کرده اند مى توان از شیخ طوسى نام برد که در تفسیر خود ضمن این که این قول را از ابن عباس و ابن مسعود و ابن مسیب و قتاده و ابن جریح و طبرى نقل مى کند، خود نیز به آن تمایل دارد و آن را به ظاهر تفاسیر شیعه نسبت مى دهد و اضافه مى کند که روایتى هم در این زمینه از امام صادق علیه السلام وارد شده است.

در مقابلِ این قول، عقیده کسانى است که ابلیس را از زمره ملائکه نمى دانند و او را از جن معرفى مى کنند. از جمله آن ها شیخ مفید است که مى گوید: اخبار متواتری از ائمه علیهم السلام در این باره وارد شده - که شیطان جزو ملائکه نبود - و آن قول، مذهب امامیه و بسیارى از معتزله و اصحاب حدیث مى باشد.[۳]

به عبارت دیگر، استثنا شدن ابلیس از بین ملائکه نشان دهنده هم‌جنس بودن او با ملائکه نیست، بلکه نهایتاً می‌رساند که ابلیس - به واسطه عبادت چندین ساله‌اش - میان ملائکه و در صف آنها بود، ولى بعدها به دلیل استکبار و نافرمانى از امر خداوند سبحان، از بهشت رانده شد. این گروه برای نظریه خود شواهدی ذکر کرده اند؛ مانند این که:

۱. خداوند در سوره کهف می‌فرماید: «شیطان (ابلیس) از جنس جنیّان است».

۲. خداوند، معصیت را به طور عام از ملائکه سلب نمود، پس آنها موجوداتى معصوم اند و هرگز مرتکب گناه، عناد، تفاخر، استکبار و... نمی‌شوند.

۳. در برخى آیات قرآن، سخن از آباء و اجداد شیطان به میان آمده. و این مطلب می‌رساند که توالد و تناسل در مورد شیطان و به طور عام در میان جنیّان راه دارد و حال آن‌که ملائکه موجوداتى روحانى هستند که این قبیل مسائل یا حتى خوردن و آشامیدن و... در مورد آنها راه ندارد.

ماجراى عصیان ابلیس

در هفت سوره از سوره هاى قرآن اشاره به آفرینش انسان و چگونگى خلقت او شده است. در سوره اعراف، آیات ۱۱ تا ۱۸ با تعبیرات مختلف، آفرینش انسان از خاک و سجود فرشتگان براى او، و سرکشى شیطان و سپس موضع گیریش در برابر نوع انسان آمده است.

در نخستین آیه مورد بحث، خداوند مى گوید: "ما شما را آفریدیم، و سپس صورت بندى کردیم، بعد از آن به فرشتگان (و از جمله ابلیس که در صف آن ها قرار داشت) فرمان دادیم، براى آدم جد نخستین شما سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْناکمْ ثُمَّ صَوَّرْناکمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ». پس "همگى این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و براى آدم سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود": «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکنْ مِنَ السَّاجِدِینَ».

از امام صادق علیه السلام نقل گردیده است که: ابلیس به خداوند عرضه داشت: خدایا! تو مرا از سجده کردن به آدم معاف دار و من هم تو را آن چنان ستایش کنم که نه ملک مقربى توانسته است و نه پیامبر مرسلى. خداوند فرمود: من به عبادت تو نیازى ندارم و عبادت من باید طبق فرمان و اراده من انجام گیرد نه آن طور که تو بخواهى.[۴]

در سوره حجر آیات ۳۲ تا ۳۸ آمده است: «قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَک أَلاَّ تَکونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَکنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّک رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیک اللَّعْنَةَ إِلى یوْمِ الدِّینِ * قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلى یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»؛ خداوند به ابلیس فرمود: تو چه مانعى داشتى که با سجده کنندگان باشى؟ ابلیس گفت: من این طور نبودم که براى بشرى که تو او را از گل خشک و گل متمایل به سیاهى آفریده اى سجده کنم. خدا به ابلیس فرمود: پس از بین آنان (یعنى صف سجده کنندگان) خارج شو! زیرا حتما تو رانده شده اى و محققا تا روز قیامت، لعنت بر تو خواهد بود. ابلیس گفت: ای پروردگارم! پس مرا تا روزى که مردم برانگیخته می شوند مهلت بده. خداوند فرمود: یقینا تو از مهلت داده شدگانى، تا یک وقت و روز معلومى.

ابلیس در روایات

  • امام صادق علیه السلام فرمود: ابلیس چهار بار شیون کرد. نخستین بار روزى بود که به او لعنت شد و دیگر زمانى که به زمین فرود آمد و دیگر وقتى که محمد صلی الله علیه و آله پس از مدتى که پیامبر نیامده بود به پیامبرى مبعوث گردید و دیگر زمانى که سوره فاتحه نازل شد. و او دو بار شاد شد، زمانى که آدم از آن درخت خورد و زمانى که او از بهشت فرود آمد.[۵]
  • صفوان بن یحیی از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: ابلیس گفت: پنج چیز است که من در آن ها حیله اى ندارم ولى بقیه مردم در دست من هستند: کسى که از روى صدق نسبت به خدا پناه برد و در تمام کارهایش به او توکل کند، و کسى که تسبیح گفتن او در شب و روز زیاد باشد، و کسى که به برادر مؤمن خود همان را بپسندد که بر خود مى پسندد، و کسى که به هنگام رسیدن مصیبت خود را نبازد، و کسى که به آن چه خدا به او داده راضى باشد و غم روزى نخورد.[۶]
  • امام باقر علیه السلام فرمود: چون حضرت نوح نزد پروردگارش قوم خویش را نفرین کرد، ابلیس ملعون نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى نوح تو حق یک نعمتى بر من دارى که می خواهم به تو پاداش دهم. حضرت نوح فرمود: به خدا بر من ناگوار است که بر تو حق نعمتى داشته باشم، چیست آن نعمت؟ عرض کرد: نفرین کردى و خدا قومت را غرق کرد، دیگر هیچ کس نماند که من به گمراه کردن او رنج برم پس من راحتم تا مردم دیگرى بوجود آیند و آنها را گمراه کنم. نوح فرمود: چه می خواهى مرا پاداش بدهى؟ عرض کرد: مرا در سه جا بیاد آور که در این سه به بنده نزدیکترم، هر وقت غضب کردى مرا بیاد آور، هر وقت خواستى میان دو نفر حکم کنى مرا به یاد آور، هر وقت با زن بیگانه خلوت کردى و با شما هیچ کس نیست مرا به یاد آور.[۷]

پانویس

  1. قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج۱، ص۲۲۶.
  2. تفسیر آسان، محمدجواد نجفى خمینى، ج۱، ص۹۳.
  3. تفسیر کوثر، یعقوب جعفرى، ج۱، ص۱۳۹.
  4. خویی، بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، ص۶۹۴.
  5. خصال، ترجمه یعقوب جعفرى، ج۱، ص۳۸۱.
  6. خصال، ترجمه یعقوب جعفرى، ج ۱، ص ۴۱۵.
  7. خصال صدوق، ترجمه کمره اى، ج۱، ص ۱۴۶؛ بهشت کافى، ترجمه روضه کافى، حمیدرضا آژیر، ص ۱۸۳.