امام حسن علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}} |
+ | '''«ابومحمد حسن بن على علیهالسلام»''' فرزند [[امام علی]] علیهالسلام و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] علیهاالسلام و [[امام]] دوم [[شیعه|شیعیان]] است. آن حضرت هفت سال از دوران حیات جدّ بزرگوارش [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله را درک نمود. پس از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امام علی]] علیهالسلام (در سال ۴۰ هجرى)، مردم با امام حسن به عنوان جانشین [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیهالسلام [[بیعت]] نمودند، اما به دلیل عدم حمایت آنان از امام برای جنگ و سرکوب [[معاویه]]، آن حضرت ناچار به قبول [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح با معاویه]] در سال ۴۱ هجری گردید. مدت امامت ایشان ۱۰ سال بود و در سال ۵۰ هجرى در حالی که ۴۸ سال سن داشت، با توطئه معاویه مسموم و به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. | ||
{{شناسنامه ائمه | {{شناسنامه ائمه | ||
|عنوان امام=امام حسن علیه السلام|مقام=امام دوم | |عنوان امام=امام حسن علیه السلام|مقام=امام دوم | ||
+ | |تصویر =پرونده:امام-حسن.jpg | ||
|نام= حسن | |نام= حسن | ||
− | |لقب=مجتبی|کنیه=ابو محمد|پدر=امام علی | + | |لقب=مجتبی |
− | |مادر= [[حضرت فاطمه]] | + | |کنیه=ابو محمد |
− | |تاریخ ولادت= | + | |پدر=امام علی علیهالسلام |
+ | |مادر= [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام | ||
+ | |تاریخ ولادت=۱۵ رمضان سال سوم هجری | ||
|محل ولادت= مدینه | |محل ولادت= مدینه | ||
− | |مدت امامت= | + | |مدت امامت=۱۰ سال |
− | |مدت عمر= | + | |مدت عمر= ۴۷ سال |
− | |تاریخ شهادت= | + | |تاریخ شهادت= ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری |
− | [[پرونده: | + | |علت شهادت = مسومیت توسط زهر |
+ | |قاتل=جعده دختر اشعث | ||
+ | |محل دفن= [[مدینه]]، [[بقیع]]}} | ||
+ | [[پرونده:Aemebaghi.jpg|270px|thumb|left|قبر امام حسن علیهالسلام در محل قبور ائمه بقیع علیهمالسلام در قبرستان بقیع]] | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
− | + | امام حسن علیه السلام در نیمه [[ماه رمضان]] و در [[مدینه]] به دنیا آمد.<ref> محدث اربلی ، کشف الغمه، تبریز ، بنی هاشم ، ۱۳۸۱ ق ، چاپ اول ، ج ۱ ، ص۴۵۰ </ref> در سال ولادت ایشان اختلاف است. برخی آن را سال دوم<ref>کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۹؛ محدث اربلی ، کشف الغمه، ، ج۱، ص۴۵۰</ref> و برخی سال سوم هجرت<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۵</ref> می دانند. | |
− | ==کنیه== | + | ==القاب و کنیه== |
− | + | برای آن حضرت القاب بسیاری نقل شده است همچون تقی، طیب، زکی، سید، سبط، امین، مجتبی و ... که از این بین لقب «سیّد» را خود [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به ایشان داده است. | |
− | == | + | [[کنیه]] آن حضرت نیز "ابومحمد" است که پیامبر خدا به آن حضرت داده است و غیر از این برای ایشان کنیهی دیگری نقل نشده است.<ref> هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن مجتبی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ ۱، ص ۹ </ref> |
− | رسول خدا بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان | + | |
− | امام حسن | + | ==امام حسن در زمان پیامبر اکرم== |
− | ==دوران | + | امام حسن مجتبی علیهالسلام ۷ ساله بود که [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».<ref>پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_HASAN/pishvaaye_dovvom_۰۱.html]</ref> |
+ | |||
+ | در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، [[امامت]] ایشان و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».<ref>مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۹۴ -ایشان می نویسد: «اهل قبله اجماع دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا».</ref> | ||
+ | |||
+ | در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است.<ref>مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۹۴</ref> | ||
+ | |||
+ | بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]] آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.<ref>پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_HASAN/pishvaaye_dovvom_۰۱.html]</ref> | ||
+ | |||
+ | پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش [[تربیت دینی|تربیت]] فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.<ref> محمدتقی مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، ج ۴، ص۱۰ </ref> | ||
+ | |||
+ | امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند: | ||
+ | |||
+ | * در جریان [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر با مسیحیان [[نجران]]، به همراه [[امام حسین]] علیه السلام به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام به عنوان "انفسنا" ([[آیه مباهله]]). | ||
+ | * به عنوان مصداق «[[اهل البیت]]» در جریان نزول «[[آیه تطهیر]]» | ||
+ | * در جریان [[نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (ع)|نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (علیهم السلام)]]. | ||
+ | |||
+ | ==امام حسن در دوران امیرالمؤمنین== | ||
+ | |||
+ | امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش [[امام علی]] علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که [[ابوذر]] به [[ربذه]] تبعید مىشد، [[عثمان بن عفان|عثمان]] دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و [[امام حسین]] علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.<ref>حیاة الامام الحسن بن على (ع)، ص ۲۶۱-۲۶۰</ref> | ||
+ | |||
+ | همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از [[مدینه]] به سوى [[بصره]] آمد تا آتش [[جنگ جمل]] را که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه [[عمار]]، [[صحابی]] پیامبر به [[کوفه]] رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت <ref>طبقات کبیر، ج۳، قسمت اول، ص ۲۰</ref> | ||
+ | |||
+ | در [[جنگ صفین]] نیز، همراه پدر، پایمردیها کرد. در این جنگ، [[معاویه]]، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما [[خلافت]] را به تو وامىگذاریم، چرا که [[قریش]]، از پدر تو به سابقهى پدر کشتگىها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم [[اسلام]] را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»<ref>حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۴۵-۴۴۴</ref> | ||
+ | |||
+ | او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «[[حکمیت|حکمیت]]» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».<ref>حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۷۹</ref> | ||
+ | |||
+ | امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و [[امام حسین]] (ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان [[شیعه]] را بر این امر، گواه گرفت.<ref>اصول کافى ج ۱ ص ۲۹۸-۲۹۷</ref> | ||
+ | |||
+ | ==دوران امامت== | ||
===آغاز خلافت=== | ===آغاز خلافت=== | ||
− | ابواسحاق سبیعی | + | هنگامی که [[امام علی علیه السلام|امیر مؤمنان علی]] (ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم [[خطبه]] خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت [[بیعت]] کردند، بر این اساس که با هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در [[صلح]] هست، در صلح باشند. |
+ | |||
+ | [[علامه حلی]] خطبه آن حضرت در آغاز [[خلافت]] را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: «در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] فرمود: «شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی بن مریم]] به سوی آسمان عروج کرد و حضرت [[یوشع بن نون]] وصی [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] وفات یافت ... » . در این هنگام امام حسن علیه السلام گریه کرد و همهی حاضران نیز با او گریه کردند. سپس فرمود: «من پسر بشیر (مژده دهنده)، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در [[قرآن]] خود واجب کرده و فرموده است: «... قل لا اسئلکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حُسناً...»؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمیخواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. منظور از «حسنه» (نیکی) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس (سخنرانی را به پایان رساند و) نشست.<ref>نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در [http://www.ghadeer.org/Book/۱۳۳/۲۱۳۱۸ سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر]، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷</ref> | ||
+ | |||
+ | پس از پایان خطبه «[[عبدالله بن عباس|ابن عباس]]» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده و به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت.<ref>الإرشاد، شیخ مفید،ج۲، ص۹</ref> | ||
+ | |||
+ | ===صلح امام حسن با معاویه=== | ||
+ | امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی [[معاویه]] که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند. | ||
− | پس از | + | معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم [[عراق]]، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم [[حجاز]]، [[یمن|یمن]] و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.<ref>تشیع در مسیر تاریخ ، حسین محمد جعفرى، مترجم سید محمد تقى آیت اللهى، تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص ۱۶۲</ref> |
− | این | + | او همچنین دو جاسوس به شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: «تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی».<ref>نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در [http://www.ghadeer.org/Book/۱۳۳/۲۱۳۱۸ سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر]، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷</ref> اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل [[اهل البیت]] علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.<ref>دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حسن بن علی امام" از محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی</ref> |
− | + | پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۶.</ref> | |
− | + | از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان [[کوفه]] و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه [[معاویه]] پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند. | |
− | از | + | نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به [[شایعه|شایعه]] پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "[[خوارج]]" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در "ساباط" [[مداین|مداین]]، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند. |
− | [[ | + | ریشسفیدان و صاحبنفوذان [[عراق]] و [[حجاز]] و برخى از فرماندهان سپاه [[امام حسن]] علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى [[نفاق|نفاق]] ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند. |
− | + | ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح]] ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ [[ربیع الاول]] و به قولى در نیمه [[جمادى الاول]] سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.<ref>مقاله [[صلح امام حسن علیه السلام]]، همین دانشنامه</ref> | |
− | ==شهادت امام حسن | + | ==شهادت امام حسن علیهالسلام== |
− | + | [[معاویه]] پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش [[یزید بن معاویه|یزید]] هموار سازد، توطئه قتل امام حسن علیه السلام را ریخت. مطابق با نقل [[شیخ مفید]]، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) که دختر [[اشعث بن قیس]] بود فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به [[ازدواج]] یزید درخواهد آورد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵</ref> | |
− | + | [[شهادت امام حسن علیه السلام|شهادت امام حسن]] علیه السلام توسط معاویه، علاوه بر منابع [[شیعه]]، در منابع [[اهل سنت]] نیز گزارش شده است.<ref>برای تفصیل در این مورد رجوع کنید به مقاله «نقدی بر تردیدهای سلفیان در باب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام»، نوشته محسن افضل آبادی، در دسترس: [http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/۱۲۸۲۲۲ پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی]</ref> به عنوان نمونه [[جارالله زمخشری|زمخشری]] (م، ۵۳۸ق) در مورد جزئیات این جریان نوشته است: معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن رحمة الله علیه، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمى داشتند. حسن رحمة الله علیه مى فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.<ref>زمخشری، جارالله، ربیع الأبرار و نصوص الأخیار، ج۵، ص ۱۵۶-۱۵۷، رقم ۱۹۶ ( باب الحادی و الثمانون).</ref> | |
− | + | در مورد تاریخ شهادت آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. در مورد سال شهادت آن حضرت سه نقل سال ۴۹، سال ۵۰ و سال ۵۱ هجری در منابع ذکر شده است<ref>ابن طولون، الأئمة الإثنا عشر، ص۶۳</ref> و روز آن را نیز برخی منابع هفت [[ماه صفر]]<ref>شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷.</ref> و بیشتر آنها ۲۸ صفر<ref>شیخ مفید، مسار الشیعة، قم، ۴۶-۴۷.؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۹۰.</ref> دانستهاند. | |
− | |||
− | |||
− | |||
+ | پیکر مطهر امام حسن علیهالسلام را جمع عظیمی از مردم [[تشییع جنازه|تشییع]] نمودند و آن را برای [[خاکسپاری|تدفین]] به سمت قبر [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله حرکت دادند؛ اما [[مروان بن حکم]] گروهی از [[بنی امیه]] و پیروانشان را جمع نمود و سر راه جنازه را گرفت تا مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شود.<ref>ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۰، ص۳۴۱</ref> همچنین [[عایشه]] به تحریک مروان در آنجا حضور پیدا کرد و فریاد بر آورد که به خدا قسم حسن در اینجا (کنار قبر رسول خدا) دفن نمی شود مگر اینکه من اجازه دهم. با این سخن عایشه، [[بنی هاشم]] قصد مجادله با آنها را نمودند، اما [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام مانع شد و فرمود برادرم سفارش نموده که اگر مانع من از دفن او در کنار جدش شدند با کسی مخاصمه نکنم.<ref>بحار الأنوار، مجلسی ،ج۴۴، ص۱۴۱</ref> نهایتا جسد ایشان در [[قبرستان بقیع]] در کنار جده اش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک سپرده شد. | ||
+ | ==فرزندان== | ||
+ | مطابق با گفتار [[شیخ مفید]] در کتاب [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]]، امام حسن علیهالسلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.<ref>ارشاد، ترجمهی هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص۱۷ </ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
{{چهارده معصوم علیهم السلام}} | {{چهارده معصوم علیهم السلام}} | ||
− | + | {{شناختنامه امام حسن (ع) }} | |
[[رده:امام حسن علیه السلام]] | [[رده:امام حسن علیه السلام]] | ||
[[رده:ائمه اطهار]] | [[رده:ائمه اطهار]] | ||
[[رده:اهل البیت]] | [[رده:اهل البیت]] | ||
[[رده:آل عبا]] | [[رده:آل عبا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳
«ابومحمد حسن بن على علیهالسلام» فرزند امام علی علیهالسلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام دوم شیعیان است. آن حضرت هفت سال از دوران حیات جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را درک نمود. پس از شهادت امام علی علیهالسلام (در سال ۴۰ هجرى)، مردم با امام حسن به عنوان جانشین امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت نمودند، اما به دلیل عدم حمایت آنان از امام برای جنگ و سرکوب معاویه، آن حضرت ناچار به قبول صلح با معاویه در سال ۴۱ هجری گردید. مدت امامت ایشان ۱۰ سال بود و در سال ۵۰ هجرى در حالی که ۴۸ سال سن داشت، با توطئه معاویه مسموم و به شهادت رسید.
مقام | امام دوم |
نام | حسن |
القاب | مجتبی |
کنیه | ابو محمد |
پدر | امام علی علیهالسلام |
مادر | حضرت فاطمه علیهاالسلام |
زادروز | ۱۵ رمضان سال سوم هجری |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | ۱۰ سال |
مدت عمر | ۴۷ سال |
تاریخ شهادت | ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری |
علت شهادت | مسومیت توسط زهر |
قاتل | جعده دختر اشعث |
مدفن | مدینه، بقیع |
محتویات
ولادت
امام حسن علیه السلام در نیمه ماه رمضان و در مدینه به دنیا آمد.[۱] در سال ولادت ایشان اختلاف است. برخی آن را سال دوم[۲] و برخی سال سوم هجرت[۳] می دانند.
القاب و کنیه
برای آن حضرت القاب بسیاری نقل شده است همچون تقی، طیب، زکی، سید، سبط، امین، مجتبی و ... که از این بین لقب «سیّد» را خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان داده است.
کنیه آن حضرت نیز "ابومحمد" است که پیامبر خدا به آن حضرت داده است و غیر از این برای ایشان کنیهی دیگری نقل نشده است.[۴]
امام حسن در زمان پیامبر اکرم
امام حسن مجتبی علیهالسلام ۷ ساله بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».[۵]
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».[۶]
در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.[۷]
بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ واقدى آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.[۸]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.[۹]
امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند:
- در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، به همراه امام حسین علیه السلام به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و امام علی علیه السلام به عنوان "انفسنا" (آیه مباهله).
- به عنوان مصداق «اهل البیت» در جریان نزول «آیه تطهیر»
- در جریان نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (علیهم السلام).
امام حسن در دوران امیرالمؤمنین
امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که ابوذر به ربذه تبعید مىشد، عثمان دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و امام حسین علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.[۱۰]
همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از مدینه به سوى بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه عمار، صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت [۱۱]
در جنگ صفین نیز، همراه پدر، پایمردیها کرد. در این جنگ، معاویه، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما خلافت را به تو وامىگذاریم، چرا که قریش، از پدر تو به سابقهى پدر کشتگىها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»[۱۲]
او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «حکمیت» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».[۱۳]
امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین (ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان شیعه را بر این امر، گواه گرفت.[۱۴]
دوران امامت
آغاز خلافت
هنگامی که امیر مؤمنان علی (ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم خطبه خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت کردند، بر این اساس که با هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در صلح هست، در صلح باشند.
علامه حلی خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: «در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: «شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که عیسی بن مریم به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی حضرت موسی وفات یافت ... » . در این هنگام امام حسن علیه السلام گریه کرد و همهی حاضران نیز با او گریه کردند. سپس فرمود: «من پسر بشیر (مژده دهنده)، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآن خود واجب کرده و فرموده است: «... قل لا اسئلکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حُسناً...»؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمیخواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. منظور از «حسنه» (نیکی) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس (سخنرانی را به پایان رساند و) نشست.[۱۵]
پس از پایان خطبه «ابن عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده و به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت.[۱۶]
صلح امام حسن با معاویه
امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند.
معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.[۱۷]
او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: «تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی».[۱۸] اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۱۹]
پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۲۰] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند.
نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند.
ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲۱]
شهادت امام حسن علیهالسلام
معاویه پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش یزید هموار سازد، توطئه قتل امام حسن علیه السلام را ریخت. مطابق با نقل شیخ مفید، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) که دختر اشعث بن قیس بود فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد.[۲۲]
شهادت امام حسن علیه السلام توسط معاویه، علاوه بر منابع شیعه، در منابع اهل سنت نیز گزارش شده است.[۲۳] به عنوان نمونه زمخشری (م، ۵۳۸ق) در مورد جزئیات این جریان نوشته است: معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن رحمة الله علیه، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمى داشتند. حسن رحمة الله علیه مى فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.[۲۴]
در مورد تاریخ شهادت آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. در مورد سال شهادت آن حضرت سه نقل سال ۴۹، سال ۵۰ و سال ۵۱ هجری در منابع ذکر شده است[۲۵] و روز آن را نیز برخی منابع هفت ماه صفر[۲۶] و بیشتر آنها ۲۸ صفر[۲۷] دانستهاند.
پیکر مطهر امام حسن علیهالسلام را جمع عظیمی از مردم تشییع نمودند و آن را برای تدفین به سمت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حرکت دادند؛ اما مروان بن حکم گروهی از بنی امیه و پیروانشان را جمع نمود و سر راه جنازه را گرفت تا مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شود.[۲۸] همچنین عایشه به تحریک مروان در آنجا حضور پیدا کرد و فریاد بر آورد که به خدا قسم حسن در اینجا (کنار قبر رسول خدا) دفن نمی شود مگر اینکه من اجازه دهم. با این سخن عایشه، بنی هاشم قصد مجادله با آنها را نمودند، اما امام حسین علیه السلام مانع شد و فرمود برادرم سفارش نموده که اگر مانع من از دفن او در کنار جدش شدند با کسی مخاصمه نکنم.[۲۹] نهایتا جسد ایشان در قبرستان بقیع در کنار جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
فرزندان
مطابق با گفتار شیخ مفید در کتاب الارشاد، امام حسن علیهالسلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.[۳۰]
پانویس
- ↑ محدث اربلی ، کشف الغمه، تبریز ، بنی هاشم ، ۱۳۸۱ ق ، چاپ اول ، ج ۱ ، ص۴۵۰
- ↑ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۹؛ محدث اربلی ، کشف الغمه، ، ج۱، ص۴۵۰
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۵
- ↑ هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن مجتبی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ ۱، ص ۹
- ↑ پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[۱]
- ↑ مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۹۴ -ایشان می نویسد: «اهل قبله اجماع دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا».
- ↑ مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۹۴
- ↑ پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[۲]
- ↑ محمدتقی مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، ج ۴، ص۱۰
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على (ع)، ص ۲۶۱-۲۶۰
- ↑ طبقات کبیر، ج۳، قسمت اول، ص ۲۰
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۴۵-۴۴۴
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۷۹
- ↑ اصول کافى ج ۱ ص ۲۹۸-۲۹۷
- ↑ نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷
- ↑ الإرشاد، شیخ مفید،ج۲، ص۹
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ، حسین محمد جعفرى، مترجم سید محمد تقى آیت اللهى، تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص ۱۶۲
- ↑ نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حسن بن علی امام" از محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۶.
- ↑ مقاله صلح امام حسن علیه السلام، همین دانشنامه
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵
- ↑ برای تفصیل در این مورد رجوع کنید به مقاله «نقدی بر تردیدهای سلفیان در باب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام»، نوشته محسن افضل آبادی، در دسترس: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی
- ↑ زمخشری، جارالله، ربیع الأبرار و نصوص الأخیار، ج۵، ص ۱۵۶-۱۵۷، رقم ۱۹۶ ( باب الحادی و الثمانون).
- ↑ ابن طولون، الأئمة الإثنا عشر، ص۶۳
- ↑ شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷.
- ↑ شیخ مفید، مسار الشیعة، قم، ۴۶-۴۷.؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۹۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۰، ص۳۴۱
- ↑ بحار الأنوار، مجلسی ،ج۴۴، ص۱۴۱
- ↑ ارشاد، ترجمهی هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص۱۷
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |