امام حسن علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
 +
'''«ابومحمد حسن بن على علیه‌السلام»''' فرزند [[امام علی]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] علیهاالسلام و [[امام]] دوم [[شیعه|شیعیان]] است. آن حضرت هفت سال از دوران حیات جدّ بزرگوارش [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله را درک نمود. پس از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امام علی]] علیه‌السلام (در سال ۴۰ هجرى)، مردم با امام حسن به عنوان جانشین [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام [[بیعت]] نمودند، اما به دلیل عدم حمایت آنان از امام برای جنگ و سرکوب [[معاویه]]، آن حضرت ناچار به قبول [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح با معاویه]] در سال ۴۱ هجری گردید. مدت امامت ایشان ۱۰ سال بود و در سال ۵۰ هجرى در حالی که ۴۸ سال سن داشت، با توطئه معاویه مسموم و به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 
{{شناسنامه ائمه
 
{{شناسنامه ائمه
 
|عنوان امام=امام حسن علیه السلام|مقام=امام دوم
 
|عنوان امام=امام حسن علیه السلام|مقام=امام دوم
 +
|تصویر =پرونده:امام-حسن.jpg
 
|نام= حسن
 
|نام= حسن
|لقب=مجتبی|کنیه=ابو محمد|پدر=امام علی علیه السلام
+
|لقب=مجتبی
|مادر= [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها
+
|کنیه=ابو محمد
|تاریخ ولادت=15 رمضان سال سوم هجری قمری
+
|پدر=امام علی علیه‌السلام
 +
|مادر= [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام
 +
|تاریخ ولادت=۱۵ رمضان سال سوم هجری  
 
|محل ولادت= مدینه
 
|محل ولادت= مدینه
|مدت امامت=10سال
+
|مدت امامت=۱۰ سال
|مدت عمر= 47 سال
+
|مدت عمر= ۴۷ سال
|تاریخ شهادت= 28 صفر سال 50 هجری قمری|قاتل=جعده دختر اشعث|محل دفن=  مدینه، بقیع}}
+
|تاریخ شهادت= ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری  
[[پرونده:Bagia.jpg|270px|thumb|left|قبر امام حسن علیه السلام در محل قبور ائمه بقیع علیهم السلام در قبرستان بقیع]]
+
|علت شهادت = مسومیت توسط زهر
 +
|قاتل=جعده دختر اشعث
 +
|محل دفن=  [[مدینه]]، [[بقیع]]}}
 +
[[پرونده:Aemebaghi.jpg|270px|thumb|left|قبر امام حسن علیه‌السلام در محل قبور ائمه بقیع علیهم‌السلام در قبرستان بقیع]]
 
==ولادت==
 
==ولادت==
علی بن عیسی اربلی می ‌نویسد : « صحیح‌ترین اقوال آن است که امام حسن در نیمه ‌ی رمضان سال سوم هجرت در مدینه طیبه متولد شده است .<ref> محدث اربلی ، کشف الغمه ، فی معرفه الائمه علیهم السلام ، تبریز ، بنی هاشم ، 1381 ق ، چاپ اول ، ج 1 ، ص450 </ref> » ولی محمد تقی سپهر در ناسخ می ‌نویسد : « آنچه از احادیث مختلف تحقیق کرده و نظر نهایی را اختیار نموده‌ ام ، این است که ولادت امام حسن در روز سه ‌شنبه نیمه ‌ی ماه رمضان سال دوم هجری بوده است . <ref> ابراهیم ، حسینی لیلابی ، آمال الواعظین ، بی جا ، 1383 ، چاپ دوم ، ج 2 ، ص462 </ref> »
+
امام حسن علیه السلام در نیمه [[ماه رمضان]] و در [[مدینه]] به دنیا آمد.<ref> محدث اربلی ، کشف الغمه، تبریز ، بنی هاشم ، ۱۳۸۱ ق ، چاپ اول ، ج ۱ ، ص۴۵۰ </ref> در سال ولادت ایشان اختلاف است. برخی آن را سال دوم<ref>کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۹؛ محدث اربلی ، کشف الغمه، ، ج۱، ص۴۵۰</ref> و برخی سال سوم هجرت<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۵</ref> می دانند.
  
==کنیه==
+
==القاب و کنیه==
خاتون ‌آبادی برای حضرت پانزده لقب نقل کرده است . به ده مورد که اکثر تاریخ‌نویسان بر آنها متفق القول هستند ، اشاره می‌شود : « 1- تقی ؛ 2- طیب ؛ 3- زکی ؛ 4- سید ؛ 5- سبط ؛ 6 – ولی ؛ 7- امین ؛ 8 - مجتبی ؛ 9- حجت ؛ 10- زاهد. »  مرحوم علی بن عیسی اربلی می‌گوید : « مشهورترین آنها " تقی " و بهترین آنها " سید " است که خود پیامبر اکرم این لقب را به ایشان داده است . کنیه " ابومحمد " را پیامبر خدا  به آن حضرت  داده است و غیر از این برای حضرت کنیه ‌ی دیگری نقل نشده است<ref> هاشم ،رسولی محلاتی ،زندگانی امام حسن مجتبی  ، تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1382 ،چاپ 12 ،ص 9 </ref>  .  
+
برای آن حضرت القاب بسیاری نقل شده است همچون تقی، طیب، زکی، سید، سبط، امین، مجتبی و ... که از این بین لقب «سیّد» را خود [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به ایشان داده است.
  
==دوران کودکی و جوانی==
+
[[کنیه]] آن حضرت نیز "ابومحمد" است که پیامبر خدا به آن حضرت داده است و غیر از این برای ایشان کنیه‌ی دیگری نقل نشده است.<ref> هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن مجتبی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ ۱، ص ۹ </ref>
رسول خدا بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان ، حسین، به دیگران آموخت. کودک در پرتو حمایت رسول بزرگوار اسلام  و در زیر سایه ‌ی پدرش امام علی  و حضرت زهرا سلام الله علیهم  بزرگ  ‌شد<ref> محمدتقی ، مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان ، ج 4 ، ص10 </ref>.
+
 
امام حسن مجتبي 7 ساله بود كه [[رسول خدا]] از دنيا رفت و سي سال نيز تحت تربيت پدر بزرگوارش علي علیه السلام گذراند و در [[جنگ جمل]] و [[جنگ صفین]] شرکت جست.
+
==امام حسن در زمان پیامبر اکرم==
==دوران خلافت==
+
امام حسن مجتبی علیه‌السلام ۷ ساله بود که [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».<ref>پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_HASAN/pishvaaye_dovvom_۰۱.html]</ref>
 +
 
 +
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، [[امامت]] ایشان و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».<ref>مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج‌۳، ص۳۹۴ -ایشان می نویسد: «اهل قبله اجماع دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا».</ref>
 +
 
 +
در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است.<ref>مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج‌۳، ص۳۹۴</ref>
 +
 
 +
بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]] آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.<ref>پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_HASAN/pishvaaye_dovvom_۰۱.html]</ref>
 +
 
 +
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش [[تربیت دینی|تربیت]] فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.<ref> محمدتقی مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، ج ۴، ص۱۰ </ref>
 +
 
 +
امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند:
 +
 
 +
* در جریان [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر با مسیحیان [[نجران]]، به همراه [[امام حسین]] علیه السلام به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام به عنوان "انفسنا" ([[آیه مباهله]]).
 +
* به عنوان مصداق «[[اهل البیت]]» در جریان نزول «[[آیه تطهیر]]»
 +
* در جریان [[نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (ع)|نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (علیهم السلام)]].
 +
 
 +
==امام حسن در دوران امیرالمؤمنین==
 +
 
 +
امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش [[امام علی]] علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که [[ابوذر]] به [[ربذه]] تبعید مى‌شد، [[عثمان بن عفان|عثمان]] دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و [[امام حسین]] علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.<ref>حیاة الامام الحسن بن على (ع)، ص ۲۶۱-۲۶۰</ref>
 +
 
 +
همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از [[مدینه]] به سوى [[بصره]] آمد تا آتش [[جنگ جمل]] را که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه [[عمار]]، [[صحابی]] پیامبر به [[کوفه]] رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت <ref>طبقات کبیر، ج۳، قسمت اول، ص ۲۰</ref>
 +
 
 +
در [[جنگ صفین]] نیز، همراه پدر، پایمردی‌ها کرد. در این جنگ، [[معاویه]]، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما [[خلافت]] را به تو وامى‌گذاریم، چرا که [[قریش]]، از پدر تو به سابقه‌ى پدر کشتگى‌ها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم [[اسلام]] را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»<ref>حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۴۵-۴۴۴</ref>
 +
 
 +
او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «[[حکمیت|حکمیت]]» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».<ref>حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۷۹</ref>
 +
 
 +
امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و [[امام حسین]] (ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان [[شیعه]] را بر این امر، گواه گرفت.<ref>اصول کافى ج ۱ ص ۲۹۸-۲۹۷</ref>
 +
 
 +
==دوران امامت==
 
===آغاز خلافت===
 
===آغاز خلافت===
ابواسحاق سبیعی » و دیگران نقل کرده ‌اند : « در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت ، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد ، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: « شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار ، به او نخواهند رسید ، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که عیسی بن مریم به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی موسی وفات یافت ... » . در این هنگام گریه گلوی امام حسن علیه السلام را گرفت و گریه کرد و همه‌ی حاضران با او گریه کردند. سپس فرمود : « من پسر بشیر ( مژده دهنده ، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت می‌کرد ، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند ، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود.من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآنش واجب کرده و فرموده است : ... قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حسنا... ؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمی‌خواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم . منظور از « حسنه » ( نیکی ) در این آیه ، دوستی ما خاندان است  » و سپس ( سخنرانی را به پایان رساند و ) نشست .<ref> ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری ، الاخبار الطوال ، تحقیق عبدالمنعم عامر ، مراجعه جمال -الدین شیال ، قم ، منشورات رضی ، 1386 ش ، ص216 - عبدالحسین ، امینی ، همان ، ج 3 ، ص433 </ref> »  
+
هنگامی که [[امام علی علیه السلام|امیر مؤمنان علی]] (ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم [[خطبه]] خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت [[بیعت]] کردند، بر این اساس که با هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در [[صلح]] هست، در صلح باشند.
 +
 
 +
[[علامه حلی]] خطبه آن حضرت در آغاز [[خلافت]] را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: «در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] فرمود: «شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی بن مریم]] به سوی آسمان عروج کرد و حضرت [[یوشع بن نون]] وصی [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] وفات یافت ... » . در این هنگام امام حسن علیه السلام گریه کرد و همه‌ی حاضران نیز با او گریه کردند. سپس فرمود: «من پسر بشیر (مژده دهنده)، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت می‌کرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در [[قرآن]] خود واجب کرده و فرموده است: «... قل لا اسئلکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حُسناً...»؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمی‌خواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. منظور از «حسنه» (نیکی) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس (سخنرانی را به پایان رساند و) نشست.<ref>نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در [http://www.ghadeer.org/Book/۱۳۳/۲۱۳۱۸ سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر]، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷</ref>
 +
 
 +
پس از پایان خطبه «[[عبدالله بن عباس|ابن ‌عباس]]» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده و به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت.<ref>الإرشاد، شیخ مفید،ج‏۲، ص۹</ref>
 +
 
 +
===صلح امام حسن با معاویه===
 +
امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی [[معاویه]] که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند.
  
پس از پایان خطبه « ابن ‌عباس » به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گفت و بدین ترتیب بیعت با امام حسن به عنوان خلیفه و سرپرست مؤمنان درکوفه و در دیگر سرزمین ها مانند حجاز، یمن، فارس و دیگر مناطق اسلامی به پایان رسید و اولین کسی که اقدام به بیعت با امام نمود « قیس بن سعد بن عباده انصاری » بود.  
+
معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم [[عراق]]، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم [[حجاز]]، [[یمن|یمن]] و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.<ref>تشیع در مسیر تاریخ ، حسین محمد جعفرى، مترجم سید محمد تقى آیت اللهى‏، تهران‏:دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، ص ۱۶۲</ref>
  
این جریان در روز جمعه 21 ماه رمضان سال چهل هجرت ( در کوفه ) واقع شد. آنگاه امام حسن به تعیین استانداران و کارگزاران پرداخت و فرماندهان را نصب نمود و شؤون کشور اسلامی را تنظیم نموده و زیر نظر گرفت.
+
او همچنین دو جاسوس به شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: «تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی».<ref>نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در [http://www.ghadeer.org/Book/۱۳۳/۲۱۳۱۸ سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر]، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷</ref> اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل [[اهل البیت]] علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.<ref>دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حسن بن علی امام" از محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی</ref>
  
===صلح امام حسن علیه السلام با معاویه===
+
پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۶.</ref>
امام حسن در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جو تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش علی  بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود.  
+
از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان [[کوفه]] و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه [[معاویه]] پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.  
  
از آن جا كه [[بنی اميه]] كينه اي ديرينه با خاندان [[بنی هاشم]] داشتند زمانه را مناسب دانستند و از تحولات جاري و عدم ثبات سياسي جامعه استفاده كردند.
+
نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به [[شایعه|شایعه]] پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "[[خوارج]]" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" [[مداین|مداین]]، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
  
[[معاويه]] جاسوسي را به شهرها روانه كرد تا زمينه تضعيف حكومت امام حسن را مهيا كند. پس از اطلاع امام حسن علیه السلام از تحريكات معاويه ابتدا به او هشدار دارد، سپس وارد كارزار با معاويه شد.  
+
ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان [[عراق]] و [[حجاز]] و برخى از فرماندهان سپاه [[امام حسن]] علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى [[نفاق|نفاق‌]] ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.
  
معاويه قبل از جنگ با حيله و تهديد وارد شد كه نتيجه مكر او مجبوركردن امام به پيشنهاد "صلح" معاويه شد اما با شرايط خاصي كه حضرت تعيين كردند. پيمان صلح در 25 [[ربیع‌ الاول]] سال 41 هجري انعقاد يافت.  
+
ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح]] ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ [[ربیع الاول]] و به قولى در نیمه [[جمادى الاول]] سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.<ref>مقاله [[صلح امام حسن علیه السلام]]، همین دانشنامه</ref>
  
==شهادت امام حسن علیه السلام==
+
==شهادت امام حسن علیه‌السلام==
بعد از مجبور شدن امام حسن علیه السلام به صلح با معاویه، از همان آغاز عده اي شروع به خرده گيري از حضرت كردند و معاويه با زير پا نهادن صلح نامه، انديشه كشتن حضرت را در سر پروراند. معاويه پس از چهار مرتبه اجراي نقشه شوم خود توانست در مرتبه آخر توسط "جعده" دختر اشعث همسر امام حسن توسط زهري قوي حضرت را مسموم كند كه بعد از اين زهر حضرت در بستر بيماري شديد افتاد و سرانجام در28 [[صفر]] سال 50 هجري در 47 سالگي به شهادت رسيد.
+
[[معاویه]] پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش [[یزید بن معاویه|یزید]] هموار سازد، توطئه قتل امام حسن علیه السلام را ریخت. مطابق با نقل [[شیخ مفید]]، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) که دختر [[اشعث بن قیس]] بود فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به [[ازدواج]] یزید درخواهد آورد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵</ref>
  
جنازه مطهر حضرت پس از مشايعت عظيم مسلمين و پس از جلوگيري شديد امويان از دفن بدن شريف ايشان در كنار قبر رسول خدا، نهايتا در [[قبرستان بقيع]] در مدينه منوره به خاك سپرده شد.  
+
[[شهادت امام حسن علیه السلام|شهادت امام حسن]] علیه السلام توسط معاویه، علاوه بر منابع [[شیعه]]، در منابع [[اهل سنت]] نیز گزارش شده است.<ref>برای تفصیل در این مورد رجوع کنید به مقاله «نقدی بر تردیدهای سلفیان در باب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام»، نوشته محسن افضل آبادی، در دسترس: [http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/۱۲۸۲۲۲ پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی]</ref> به عنوان نمونه [[جارالله زمخشری|زمخشری]] (م، ۵۳۸ق) در مورد جزئیات این جریان نوشته است: معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن رحمة الله علیه، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمى داشتند. حسن رحمة الله علیه مى فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.<ref>زمخشری، جارالله، ربیع الأبرار و نصوص الأخیار، ج۵، ص ۱۵۶-۱۵۷، رقم ۱۹۶ ( باب الحادی و الثمانون).</ref>
  
==فرزندان==
+
در مورد تاریخ شهادت آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. در مورد سال شهادت آن حضرت سه نقل سال ۴۹، سال ۵۰ و سال ۵۱ هجری در منابع ذکر شده است<ref>ابن طولون، الأئمة الإثنا عشر، ص۶۳</ref> و روز آن را نیز برخی منابع هفت [[ماه صفر]]<ref>شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷.</ref> و بیشتر آنها ۲۸ صفر<ref>شیخ مفید، مسار الشیعة، قم، ۴۶-۴۷.؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۹۰.</ref> دانسته‌اند.
امام حسن پانزده فرزند پسر و دختر داشت.
 
بهترین آمار در این خصوص ، کتاب ارزشمند « ارشاد » تألیف عالم بزرگ ، شیخ مفید ( وفات  در سال 413 هجری قمری ) است . از گفتار ایشان ، در این مورد فهمیده می ‌شود که امام حسن دارای پانزده فرزند  ( 8 پسر و 7 دختر ) بوده که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند<ref> هاشم ، رسولی محلاتی ، ارشاد – ترجمه ی رسولی محلاتی ، ج 2 ، ص17 </ref>.
 
امام حسن مجتبي عليه السلام همانند نامي كه خداوند بر ايشان نهاده بود داراي سيرت و صورت حسن و مثال صفات كامل انساني و اسلامي بودند.
 
  
 +
پیکر مطهر امام حسن علیه‌السلام را جمع عظیمی از مردم [[تشییع جنازه|تشییع]] نمودند و آن را برای [[خاکسپاری|تدفین]] به سمت قبر [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله حرکت دادند؛ اما [[مروان بن حکم]] گروهی از [[بنی امیه]] و پیروانشان را جمع نمود و سر راه جنازه را گرفت تا مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شود.<ref>ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج‏۱۰، ص۳۴۱</ref> همچنین [[عایشه]] به تحریک مروان در آنجا حضور پیدا کرد و فریاد بر آورد که به خدا قسم حسن در اینجا (کنار قبر رسول خدا) دفن نمی شود مگر اینکه من اجازه دهم. با این سخن عایشه، [[بنی هاشم]] قصد مجادله با آنها را نمودند، اما [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام مانع شد و فرمود برادرم سفارش نموده که اگر مانع من از دفن او در کنار جدش شدند با کسی مخاصمه نکنم.<ref>بحار الأنوار، مجلسی ،ج‏۴۴، ص۱۴۱</ref> نهایتا جسد ایشان در [[قبرستان بقیع]] در کنار جده اش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک سپرده شد.
  
 +
==فرزندان==
 +
مطابق با گفتار [[شیخ مفید]] در کتاب [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]]، امام حسن علیه‌السلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.<ref>ارشاد، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص۱۷ </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
+
{{شناختنامه امام حسن (ع) }}
 
[[رده:امام حسن علیه السلام]]
 
[[رده:امام حسن علیه السلام]]
 
[[رده:ائمه اطهار]]
 
[[رده:ائمه اطهار]]
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:آل عبا]]
 
[[رده:آل عبا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳

«ابومحمد حسن بن على علیه‌السلام» فرزند امام علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام دوم شیعیان است. آن حضرت هفت سال از دوران حیات جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را درک نمود. پس از شهادت امام علی علیه‌السلام (در سال ۴۰ هجرى)، مردم با امام حسن به عنوان جانشین امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیعت نمودند، اما به دلیل عدم حمایت آنان از امام برای جنگ و سرکوب معاویه، آن حضرت ناچار به قبول صلح با معاویه در سال ۴۱ هجری گردید. مدت امامت ایشان ۱۰ سال بود و در سال ۵۰ هجرى در حالی که ۴۸ سال سن داشت، با توطئه معاویه مسموم و به شهادت رسید.

امام-حسن.jpg
مقام امام دوم
نام حسن
القاب مجتبی
کنیه ابو محمد
پدر امام علی علیه‌السلام
مادر حضرت فاطمه علیهاالسلام
زادروز ۱۵ رمضان سال سوم هجری
زادگاه مدینه
مدت امامت ۱۰ سال
مدت عمر ۴۷ سال
تاریخ شهادت ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری
علت شهادت مسومیت توسط زهر
قاتل جعده دختر اشعث
مدفن مدینه، بقیع


قبر امام حسن علیه‌السلام در محل قبور ائمه بقیع علیهم‌السلام در قبرستان بقیع

ولادت

امام حسن علیه السلام در نیمه ماه رمضان و در مدینه به دنیا آمد.[۱] در سال ولادت ایشان اختلاف است. برخی آن را سال دوم[۲] و برخی سال سوم هجرت[۳] می دانند.

القاب و کنیه

برای آن حضرت القاب بسیاری نقل شده است همچون تقی، طیب، زکی، سید، سبط، امین، مجتبی و ... که از این بین لقب «سیّد» را خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان داده است.

کنیه آن حضرت نیز "ابومحمد" است که پیامبر خدا به آن حضرت داده است و غیر از این برای ایشان کنیه‌ی دیگری نقل نشده است.[۴]

امام حسن در زمان پیامبر اکرم

امام حسن مجتبی علیه‌السلام ۷ ساله بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».[۵]

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».[۶]

در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.[۷]

بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ واقدى آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.[۸]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.[۹]

امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند:

امام حسن در دوران امیرالمؤمنین

امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که ابوذر به ربذه تبعید مى‌شد، عثمان دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و امام حسین علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.[۱۰]

همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از مدینه به سوى بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه عمار، صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت [۱۱]

در جنگ صفین نیز، همراه پدر، پایمردی‌ها کرد. در این جنگ، معاویه، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما خلافت را به تو وامى‌گذاریم، چرا که قریش، از پدر تو به سابقه‌ى پدر کشتگى‌ها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»[۱۲]

او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «حکمیت» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».[۱۳]

امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین (ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان شیعه را بر این امر، گواه گرفت.[۱۴]

دوران امامت

آغاز خلافت

هنگامی که امیر مؤمنان علی (ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم خطبه خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت کردند، بر این اساس که با هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در صلح هست، در صلح باشند.

علامه حلی خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: «در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: «شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که عیسی بن مریم به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی حضرت موسی وفات یافت ... » . در این هنگام امام حسن علیه السلام گریه کرد و همه‌ی حاضران نیز با او گریه کردند. سپس فرمود: «من پسر بشیر (مژده دهنده)، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت می‌کرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآن خود واجب کرده و فرموده است: «... قل لا اسئلکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حُسناً...»؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمی‌خواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. منظور از «حسنه» (نیکی) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس (سخنرانی را به پایان رساند و) نشست.[۱۵]

پس از پایان خطبه «ابن ‌عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده و به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت.[۱۶]

صلح امام حسن با معاویه

امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند.

معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.[۱۷]

او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: «تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی».[۱۸] اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۱۹]

پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۲۰] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.

نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.

ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.

ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲۱]

شهادت امام حسن علیه‌السلام

معاویه پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش یزید هموار سازد، توطئه قتل امام حسن علیه السلام را ریخت. مطابق با نقل شیخ مفید، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) که دختر اشعث بن قیس بود فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد.[۲۲]

شهادت امام حسن علیه السلام توسط معاویه، علاوه بر منابع شیعه، در منابع اهل سنت نیز گزارش شده است.[۲۳] به عنوان نمونه زمخشری (م، ۵۳۸ق) در مورد جزئیات این جریان نوشته است: معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن رحمة الله علیه، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمى داشتند. حسن رحمة الله علیه مى فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.[۲۴]

در مورد تاریخ شهادت آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. در مورد سال شهادت آن حضرت سه نقل سال ۴۹، سال ۵۰ و سال ۵۱ هجری در منابع ذکر شده است[۲۵] و روز آن را نیز برخی منابع هفت ماه صفر[۲۶] و بیشتر آنها ۲۸ صفر[۲۷] دانسته‌اند.

پیکر مطهر امام حسن علیه‌السلام را جمع عظیمی از مردم تشییع نمودند و آن را برای تدفین به سمت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حرکت دادند؛ اما مروان بن حکم گروهی از بنی امیه و پیروانشان را جمع نمود و سر راه جنازه را گرفت تا مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شود.[۲۸] همچنین عایشه به تحریک مروان در آنجا حضور پیدا کرد و فریاد بر آورد که به خدا قسم حسن در اینجا (کنار قبر رسول خدا) دفن نمی شود مگر اینکه من اجازه دهم. با این سخن عایشه، بنی هاشم قصد مجادله با آنها را نمودند، اما امام حسین علیه السلام مانع شد و فرمود برادرم سفارش نموده که اگر مانع من از دفن او در کنار جدش شدند با کسی مخاصمه نکنم.[۲۹] نهایتا جسد ایشان در قبرستان بقیع در کنار جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.

فرزندان

مطابق با گفتار شیخ مفید در کتاب الارشاد، امام حسن علیه‌السلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.[۳۰]

پانویس

  1. محدث اربلی ، کشف الغمه، تبریز ، بنی هاشم ، ۱۳۸۱ ق ، چاپ اول ، ج ۱ ، ص۴۵۰
  2. کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۹؛ محدث اربلی ، کشف الغمه، ، ج۱، ص۴۵۰
  3. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۵
  4. هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن مجتبی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ ۱، ص ۹
  5. پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[۱]
  6. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج‌۳، ص۳۹۴ -ایشان می نویسد: «اهل قبله اجماع دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا».
  7. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج‌۳، ص۳۹۴
  8. پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم[۲]
  9. محمدتقی مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، ج ۴، ص۱۰
  10. حیاة الامام الحسن بن على (ع)، ص ۲۶۱-۲۶۰
  11. طبقات کبیر، ج۳، قسمت اول، ص ۲۰
  12. حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۴۵-۴۴۴
  13. حیاة الامام الحسن بن على ج ۱ ص ۴۷۹
  14. اصول کافى ج ۱ ص ۲۹۸-۲۹۷
  15. نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷
  16. الإرشاد، شیخ مفید،ج‏۲، ص۹
  17. تشیع در مسیر تاریخ ، حسین محمد جعفرى، مترجم سید محمد تقى آیت اللهى‏، تهران‏:دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، ص ۱۶۲
  18. نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، بازیابی ۷ خرداد ۱۳۹۷
  19. دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حسن بن علی امام" از محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی
  20. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۶.
  21. مقاله صلح امام حسن علیه السلام، همین دانشنامه
  22. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵
  23. برای تفصیل در این مورد رجوع کنید به مقاله «نقدی بر تردیدهای سلفیان در باب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام»، نوشته محسن افضل آبادی، در دسترس: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی
  24. زمخشری، جارالله، ربیع الأبرار و نصوص الأخیار، ج۵، ص ۱۵۶-۱۵۷، رقم ۱۹۶ ( باب الحادی و الثمانون).
  25. ابن طولون، الأئمة الإثنا عشر، ص۶۳
  26. شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷.
  27. شیخ مفید، مسار الشیعة، قم، ۴۶-۴۷.؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۹۰.
  28. ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج‏۱۰، ص۳۴۱
  29. بحار الأنوار، مجلسی ،ج‏۴۴، ص۱۴۱
  30. ارشاد، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص۱۷
چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی