عام و خاص: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «عام و خاص» یکی از مباحث مربوط به دلالت الفاظ است و به مناسبت از آن در [[اصول فقه]] و [[علوم قرآنی]] بحث می شود. | |
==مقصود از عام و خاص== | ==مقصود از عام و خاص== | ||
− | مقصود از | + | مقصود از «عام» لفظی است که مفهومش در ثبوت حکم برای آن بر کلیه اموری که صلاحیت انطباق بر آنها را دارد، شامل می شود. گاهی نیز به حکم عام گفته می شود به اعتبار شمولش بر همه افراد موضوع یا متعلق یا مکلف. و مقصود از «خاص» حکمی است که فقط بر برخی از افراد موضوع یا متعلق یا مکلف شامل می شود یا لفظی است که دال بر آن است.<ref>محمدرضا مظفر، اصول الفقه، انتشارات اسماعیلیان، ج۱، ص۱۳۹. </ref> |
− | فرق | + | فرق بین «موضوع» و «متعلق» آن است که اگر حکم مربوط به عین خارجى شود، مانند (علما) در «اکرم العلماء» و (ید) در «فاقطعوا أیدیهما»، عین خارجى را (موضوع) مىگویند و اگر حکم مربوط به فعلى از افعال باشد آن فعل را (متعلق) مىگویند. |
− | به عنوان نمونه در جایی که مولى فرموده است ( | + | به عنوان نمونه در جایی که مولى فرموده است (اکرم العلماء) (وجوب) حکم است و (اکرام) متعلق حکم است و (علماء) موضوع حکم مىباشد. وجوب اکرام، جمیع افراد علما را شامل مىشود که همه آنها واجب الاکرام مىباشند، همچنین در این مثال متعلق وجوب (اکرام) است و اکرام، افراد و مصادیق طولى و عرضى دارد (از قبیل سلام کردن، کفش جفت کردن و سر و دست تکان دادن و پول دادن و دعوت و مهمانى دادن و...) و حکم، همه افراد متعلق را شامل مىشود. مثال شمول حکم برای همه افراد مکلف نیز [[حدیث]] (طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة) است که وجوب طلب علم همه افراد مکلّفین را شامل مىشود.<ref>اصغرى، عبدالله، أصول الفقه (با شرح فارسى)، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۴۳.</ref> |
− | |||
− | وجوب | ||
==الفاظ عموم== | ==الفاظ عموم== | ||
− | در | + | در زبانهای مختلف، الفاظ و کلمات گوناگونی وجود دارد که دلالت بر شمول عام میکنند. چنانکه در زبان فارسی علاوه بر استفاده از الفاظی که در زبان عربی برای عموم استفاده میشود، در خود این زبان نیز کلماتی هستند که به نحو مثبت یا منفی برای لفظ شامل همه افراد، یعنی عام مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. از این گونه الفاظ به عنوان نمونه میتوان: همه، هر، هیچ، هرگز، تمام و کلیه را نام برد.<ref>محمدحسینی طرقی، مرتضی، مباحثی پیرامون الفاظ عام و خاص، ماهنامه کانون، شماره۵۶، اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۴.</ref> |
− | در زبان | + | در زبان عربی گفته شده است چهار قسم، میتواند به عنوان الفاظ عموم مورد استفاده قرار گیرد: |
− | * اول: نکره در سیاق نفی و نهی | + | *اول: نکره در سیاق نفی و نهی |
− | * دوم: الفاظ مفرد دال بر عموم<ref>از قبیل: | + | *دوم: الفاظ مفرد دال بر عموم<ref>از قبیل: کل، جمیع و صیغ مختلف آن، ای، من، ما و مطلق موصولات، مشروط به آنکه اشاره به معهود خاصی نباشد و... .</ref> |
− | * سوم: جمع | + | *سوم: جمع مُحلّی به الف و لام مانند: «أوفوا بالعقود» |
− | * چهارم: مفرد | + | *چهارم: مفرد محلّی به الف و لام (اگر معهودی نباشد) مانند: «احل الله البیع».<ref>درس خارج اصول آیت الله سبحانی (۹۱/۱۱/۲۸) در دسترس در [http://taqrir.eshia.ir/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B8_%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C سایت تقریر مدرسه فقاهت]، بازیابی: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳.</ref> |
==تخصیص عام== | ==تخصیص عام== | ||
− | تخصیص به معناى اخراج بعضى افراد از شمول | + | تخصیص به معناى اخراج بعضى افراد از شمول حکم عام است، البته در صورتی که اگر تخصیص نباشد خود لفظ شامل آن افراد بشود.<ref>مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، ص۱۳۹.</ref> |
− | + | تخصیص عام بر دو گونه است: | |
− | * | + | *یک صورت این است که مخصص عام در خود کلامی که توسط گوینده القا مى شود، آورده شود مثل این که مى گوئیم: «أشهد أن لا اله الا الله» (الا الله مخصص لا اله است) اینگونه مخصص متصل نامیده مى شود. |
− | * صورت دوم | + | *صورت دوم این است که مخصص در خود کلام نباشد بلکه در کلام مستقل دیگرى قبل و یا بعد ذکر شود. این گونه مخصص منفصل نامیده می شود.<ref>مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۲.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۳۶: | سطر ۳۴: | ||
{{فقه}} | {{فقه}} | ||
{{فقه/اصول فقه}} | {{فقه/اصول فقه}} | ||
+ | {{قرآن}} | ||
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]] | [[رده:اصطلاحات اصول فقه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۲
«عام و خاص» یکی از مباحث مربوط به دلالت الفاظ است و به مناسبت از آن در اصول فقه و علوم قرآنی بحث می شود.
مقصود از عام و خاص
مقصود از «عام» لفظی است که مفهومش در ثبوت حکم برای آن بر کلیه اموری که صلاحیت انطباق بر آنها را دارد، شامل می شود. گاهی نیز به حکم عام گفته می شود به اعتبار شمولش بر همه افراد موضوع یا متعلق یا مکلف. و مقصود از «خاص» حکمی است که فقط بر برخی از افراد موضوع یا متعلق یا مکلف شامل می شود یا لفظی است که دال بر آن است.[۱]
فرق بین «موضوع» و «متعلق» آن است که اگر حکم مربوط به عین خارجى شود، مانند (علما) در «اکرم العلماء» و (ید) در «فاقطعوا أیدیهما»، عین خارجى را (موضوع) مىگویند و اگر حکم مربوط به فعلى از افعال باشد آن فعل را (متعلق) مىگویند.
به عنوان نمونه در جایی که مولى فرموده است (اکرم العلماء) (وجوب) حکم است و (اکرام) متعلق حکم است و (علماء) موضوع حکم مىباشد. وجوب اکرام، جمیع افراد علما را شامل مىشود که همه آنها واجب الاکرام مىباشند، همچنین در این مثال متعلق وجوب (اکرام) است و اکرام، افراد و مصادیق طولى و عرضى دارد (از قبیل سلام کردن، کفش جفت کردن و سر و دست تکان دادن و پول دادن و دعوت و مهمانى دادن و...) و حکم، همه افراد متعلق را شامل مىشود. مثال شمول حکم برای همه افراد مکلف نیز حدیث (طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة) است که وجوب طلب علم همه افراد مکلّفین را شامل مىشود.[۲]
الفاظ عموم
در زبانهای مختلف، الفاظ و کلمات گوناگونی وجود دارد که دلالت بر شمول عام میکنند. چنانکه در زبان فارسی علاوه بر استفاده از الفاظی که در زبان عربی برای عموم استفاده میشود، در خود این زبان نیز کلماتی هستند که به نحو مثبت یا منفی برای لفظ شامل همه افراد، یعنی عام مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. از این گونه الفاظ به عنوان نمونه میتوان: همه، هر، هیچ، هرگز، تمام و کلیه را نام برد.[۳]
در زبان عربی گفته شده است چهار قسم، میتواند به عنوان الفاظ عموم مورد استفاده قرار گیرد:
- اول: نکره در سیاق نفی و نهی
- دوم: الفاظ مفرد دال بر عموم[۴]
- سوم: جمع مُحلّی به الف و لام مانند: «أوفوا بالعقود»
- چهارم: مفرد محلّی به الف و لام (اگر معهودی نباشد) مانند: «احل الله البیع».[۵]
تخصیص عام
تخصیص به معناى اخراج بعضى افراد از شمول حکم عام است، البته در صورتی که اگر تخصیص نباشد خود لفظ شامل آن افراد بشود.[۶]
تخصیص عام بر دو گونه است:
- یک صورت این است که مخصص عام در خود کلامی که توسط گوینده القا مى شود، آورده شود مثل این که مى گوئیم: «أشهد أن لا اله الا الله» (الا الله مخصص لا اله است) اینگونه مخصص متصل نامیده مى شود.
- صورت دوم این است که مخصص در خود کلام نباشد بلکه در کلام مستقل دیگرى قبل و یا بعد ذکر شود. این گونه مخصص منفصل نامیده می شود.[۷]
پانویس
- ↑ محمدرضا مظفر، اصول الفقه، انتشارات اسماعیلیان، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ اصغرى، عبدالله، أصول الفقه (با شرح فارسى)، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ محمدحسینی طرقی، مرتضی، مباحثی پیرامون الفاظ عام و خاص، ماهنامه کانون، شماره۵۶، اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۴.
- ↑ از قبیل: کل، جمیع و صیغ مختلف آن، ای، من، ما و مطلق موصولات، مشروط به آنکه اشاره به معهود خاصی نباشد و... .
- ↑ درس خارج اصول آیت الله سبحانی (۹۱/۱۱/۲۸) در دسترس در سایت تقریر مدرسه فقاهت، بازیابی: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳.
- ↑ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۲.
فقه | ||
کلیات: | تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی | |
منابع: | عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ... | |
↓ رده ها ↓ | ||
فقه: | فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه | |
اصول فقه: | اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه | |
احکام: | احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام |
فقه/اصول فقه | ||
اصول فقه | مبحث الفاظ: مشتق، اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین | منابع اصول فقه |
ملازمات عقلیه: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه | ||
مباحث حجت: کتاب، سنت، اجماع، حجیت ظواهر، شهرت، سیره ، قیاس، تعادل و تراجیح | ||
مباحث اصول عملیه :اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر، اصل استصحاب | ||
پیوندهای مرتبط: | رده:اصول فقه | رده:اصولیون | رده:منابع اصول فقه | رده:اصطلاحات اصول فقه | قواعد فقهی | احکام |