مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابلاغ سوره برائت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
پس از نزول [[سوره برائت]] در سال نهم هجری، [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله ابتدا [[ابوبکر]] را مأمور ابلاغ آیات نخستین این [[سوره]] به مشرکان [[مکه]] نمود؛ اما [[جبرئیل]] بر پیامبر نازل شد و به وی گفت: جز تو یا کسی که به منزله تو باشد نمی‌تواند این مأموریت را به انجام رساند. از این رو آن حضرت، [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی‌طالب]] علیه‌السلام را برای انجام این مأموریت مهم فراخواند و بدو سپرد. این ماجرا، از جمله دلایل شایستگی و برتری [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام بر ابوبکر در امر جانشینی و [[خلافت]] رسول خدا شمرده شده است.
  
 +
==اعزام امیرالمؤمنین بجای ابوبکر==
 +
پس از آن که [[سوره برائت]] نهمین سوره [[قرآن کریم]] بر [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله نازل گردید، آن حضرت، [[ابوبکر|ابوبکر بن ابی‌قحافه]] را به حضور طلبید و به وی دستور داد که آیات اول تا نهم این [[سوره]] را برای مشرکان، حاجیان و زائران [[مکه]] معظمه قرائت کند و پیمان آن حضرت با مشرکان را در جمع حاجیان بخواند.
  
'''کلیدواژه: سوره برائت، حضرت علی علیه السلام، ابلاغ سوره برائت، مشرکین مکه، نزول سوره برائت بر پیامبر، مأموریت ابلاغ آیات برائت، ابوبکر'''
+
بدین منظور وی را در نخستین روز ماه [[ذی الحجه]] سال نهم هجری به سوی مکه اعزام نمود. اما اندکی پس از حرکت ابوبکر از [[مدینه]]، [[جبرئیل]] بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و به وی گفت: «إن الله یُقرئک السلام و یقول لک: لایؤدّی عنک الاّ أنت أو رجل منک»؛ خداوند بر تو درود می‌فرستد و می‌فرماید: جز تو یا کسی که به منزله تو باشد نمی‌تواند این مأموریت را به انجام رساند.<ref>الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۸.</ref>
  
متجاوز از بيست  سال بود که منطق [[اسلام]] درباره شرک و دوگانه پرستي در [[سرزمين حجاز]] و در ميان قبايل مشرک عرب انتشار يافته بود و اکثر قريب به اتفاق آن ها از نظر اسلام درباره بتان و بت پرستان آگاهي پيدا کرده بودند و مي  دانستند که بت پرستي چيزي جز يک تقليد باطل از نياکان نيست و معبودهاي باطل آنان چنان ذليل و خوارند که نه تنها نمي توانند درباره ديگران کاري انجام دهند بلکه نمي توانند حتي ضرري از خود دفع کنند و يا نفعي به خود برسانند و چنين معبودهاي زبون و بيچاره در خور ستايش و خضوع نيستند.
+
پیامبر صلی الله علیه و آله پس از دریافت [[وحی]]، به داماد خود [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی‌طالب]] علیه‌السلام فرمود: هم اینک بر ناقه من (عضباء) سوار شده و خود را به ابوبکر برسان و پیمان‌نامه مرا از او بگیر و به سوی مکه معظمه حرکت کن و سپس آن را در میان حاجیان و مشرکان مکه قرائت کن و به ابوبکر بگو: یا با تو همراهی کرده و در رکاب تو به مکه رود و یا به نزد من در مدینه بازگردد.<ref>الاقبال بالاعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ۲، ص ۳۶.</ref>
  
گروهي که با وجدان بيدار و دل روشن به سخنان رسول گرامي گوش فراداده بودند در زندگي خود دگرگوني عميقي پديد آوردند و از [[بت پرستي]] به [[توحيد]] و يکتاپرستي گرويدند.  
+
حضرت علی علیه‌السلام به همراه [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری]] از مدینه حرکت کرد و در روز سوم ذی الحجه، در مکانی به نام "الرّوحا" که با مدینه چهل میل فاصله داشت رسید و پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ابوبکر رسانید.<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص ۶۴.</ref>
  
خصوصا هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم [[مکه]] را فتح کرد و گويندگان مذهبي توانستند در محيط آزاد به تبيين و تبليغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه اي از مردم به بت  شکني پرداختند و نداي توحيد در بيشتر نقاط حجاز طنين انداز شد.  
+
ابوبکر که از این کار دلگیر و ناراحت شده بود، [[سوره برائت]] و پیمان‌نامه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را به علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سپرد، ولی از همراهی وی خودداری کرد و به ناچار به سوی مدینه منوره بازگشت. ابوبکر به محض بازگشت به مدینه، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا درباره من [[آیه|آیه‌ای]] نازل شد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، ولیکن من از جانب پروردگار متعال مأمور شدم که یا خودم آن را ابلاغ کنم و یا به کسی که از [[اهل البیت|اهل بیت]] من باشد بسپارم.<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص ۶۴.</ref>
  
ولي گروهي متعصب و نادان که رها کردن عادات ديرينه براي آنان گران بود، گرچه پيوسته با وجدان خود در کشمکش بودند، از عادات زشت خود دست برنداشتند و از خرافات و اوهام پيروي مي کردند.
+
بنا به روایتی وی به پیامبر اعتراض کرد و گفت: یا رسول الله! ما کنت تری انّی مؤدٍّ عنک هذه الرسالة؟ ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! چه می‌شد تو را که من این رسالت را از جانب تو به انجام می‌رساندم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: أبی الله یؤدّیها الاّ علی بن ابی طالب؛ خداوند سبحان امتناع فرمودند که غیر از علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کسی آن را ابلاغ کند.
  
وقت آن رسيده بود که پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم هر نوع مظاهر بت پرستي و حرکت غيرانساني را با نيروي نظامي درهم بکوبد و با توسل به قدرت، بت پرستي را که منشا عمده مفاسد اخلاقي و اجتماعي و يک نوع تجاوز به حريم انسانيت  بود (و هست) ريشه کن سازد و بيزاري خدا و رسولش  را در مني و در روز عيد قربان و در آن اجتماع بزرگ که از همه نقاط حجاز در آن جا گرد مي  آيند اعلام بدارد.  
+
ابوبکر از گفتار رسول خدا قانع و ساکت نشد و با آن حضرت به مشاجره پرداخت، به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله ناچار شد در پاسخش بفرماید: کیف تؤدّیها و انت صاحبی فی الغار؟ تو چگونه می‌توانستی آن را ابلاغ کنی و حال آن که در راه [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت به مدینه]] همراه من در [[غار ثور]] بودی؟<ref>الاقبال بالاعمال الحسنة، ج ۲، ص ۳۸.</ref>
  
خود آن حضرت يا شخص ديگري قسمتي از اول سوره برائت را، که حاکي از بيزاري خدا و پيامبر او از مشرکان است، در آن اجتماع بزرگ بخواند و با صداي رسا به بت پرستان حجاز اعلام کند که بايد وضع خود را تا چهار ماه ديگر روشن کنند، که چنان چه به آيين توحيد بگروند در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت و به سان ديگران از مزاياي مادي و معنوي اسلام بهره مند خواهند بود، ولي اگر بر لجاجت و عناد خود باقي بمانند، پس از چهار ماه بايد آماده نبرد شوند و بدانند که در هر جا دستگير شوند کشته خواهند شد.
+
ابوبکر، در آن غار با این که کسی از اختفایشان باخبر نبود و از نجات پیامبر صلی الله علیه و آله یقین داشت، با این حال از تعقیب مشرکان [[مکه]] به وحشت افتاده بود و به شدت در خوف و ترس گرفتار آمد و بدنش می‌لرزید و در آن حال این آیه نازل شد: {{متن قرآن|«فَقَد نَصَرَهُ اللهُ اِذ اَخرَجَهُ الَّذینَ کفَرُوا ثانِی اثنَینِِ اِذ هُما فی الغارِ، اِذ یقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا...»}}.<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۴۰.</ref>
  
آيات [[سوره برائت]] هنگامي نازل شد که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تصميم به شرکت در مراسم حج نداشت. زيرا در سال پيش، که سال [[فتح مكه]] بود، در مراسم حج  شرکت کرده بود و تصميم داشت که در سال آينده نيز که بعدها آن را «[[حجة الوداع ]]» ناميدند در اين مراسم شرکت کند.
+
پیامبر صلی الله علیه و آله به وی گوشزد کرد که در آن غار از شدت ترس مشرکان، آرامش نداشتی؟ چگونه شایستگی ابلاغ این سوره مهم و پیمان‌نامه مشرکان را داری؟
  
از اين رو ناچار بود کسي را براي ابلاغ پيام هاي الهي انتخاب کند. نخست [[ابوبکر]] را به حضور طلبيد و قسمتي از آغاز سوره برائت را به او آموخت و او را با چهل تن روانه مکه ساخت تا در روز [[عيد قربان]] اين آيات را براي آنان بخواند.
+
[[شیخ مفید]] در «[[مسار الشیعه (کتاب)|مسارالشیعه]]» در وصف این ماجرا می گوید: «و کان ذلک عزلاً لأبی‌بکر من السّماء، و ولایةً لأمیرالمؤمنین علیه‌السلام من السّماء»؛<ref>مسارالشیعه، ص ۱۷.</ref> این ماجرا - از طرفی - عزل ابوبکر (از وظیفه ابلاغ) بود از جانب آسمان (و به امر خدا) و - از طرف دیگر - تأیید ولایت و سرپرستی أمیرالمؤمنین علیه‌السلام بود از جانب خدا.
 +
==ابلاغ پیام پیامبر توسط امام==
 +
[[حضرت علی اکبر علیه السلام|حضرت علی]] علیه‌السلام پس از گرفتن [[آیه|آیات]] از [[ابوبکر]]، به طرف [[مکه|مکه]] براه خود ادامه داد و وارد آن شهر شد، و آیات برائت را روز [[عید قربان]] و [[ایام تشریق|ایام تشریق]] (روزهای سیزده تا پانزده ماه [[ماه ذی الحجه|ذی الحجه]]) که هنگام اجتماع مردم بود به آنان رسانید.<ref>إعلام الورى، الطبرسی، ج‏۱، ص۲۴۸.</ref> آن حضرت پس از انجام وقوف در [[عرفات]] و اعمال [[منا|منی]]، به بالای کوهی که معروف به "شعب" است می‌رفت و با صدای بلند، مردم را فرامی‌خواند و آنان را به استماع پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت می‌کرد. هنگامی که مردم در حضورش گرد می‌آمدند، آغاز [[سوره توبه|سوره برائت]] را قرائت می‌کرد و به آنان تذکر می‌داد که از این به بعد، هیچ کس حق ندارد وارد [[مسجدالحرام]] شود، مگر آن که [[ایمان]] آورده باشد؛ هیچ کس نباید به صورت عریان و برهنه، [[کعبه|خانه خدا]] را [[طواف]] کند؛ از این سال به بعد هیچ مشرکی نمی‌تواند [[حج]] خانه خدا را به جای آورد؛ هر کافری که با خدا و رسولش پیمان داشته باشد، تا پایان مهلت آن فرصت دارد و آنانی که عهدی ندارند، چهار ماه فرصت دارند که هر گروهی به مأمن و سرزمین خود بازگردد، پس از آن که چهار ماه سپری شد برای هیچ مشرکی، عهد و پیمانی نخواهد بود.
  
ابوبکر راه مکه را در پيش گرفت که ناگهان [[وحي الهي]] نازل شد و به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دستور داد که اين پيام ها را بايد خود پيامبر و يا کسي که از اوست  به مردم برساند و غير ازاين دو نفر، کسي براي اين کار صلاحيت ندارد.<ref>لايؤديها عنک الا انت او رجل منک و در برخي از روايات وارد شده است: او رجل من اهل بيتک. سيره ابن هشام، ج  4، ص 545 و غيره.</ref>
+
گفته شده است برداشتن امان از مشرکان، به دلیل عهد‌شکنی آنان بود. چراکه خداوند در ادامه آیات ابتدایی سوره توبه می‌فرماید با مشرکانی که عهدشکنی نکرده‌اند، عهد را تا پایان مدتش ادامه دهید.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.</ref>
  
اکنون بايد ديد اين فردي که از ديده وحي از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و اين جامه بر اندام او دوخته شده است کيست؟
+
مشرکان هنگامی که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را با آن دلیری و صلابت و اعتماد به نفس مشاهده می‌کردند که آیات [[وحی]] و پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به طور مرتب در صبح، ظهر و شام و به مدت سه روز با صدای رسا می‌خواند، تعجب کرده و شگفت زده می‌شدند. از این بابت، [[کینه]] و عداوت وی را در دل می‌گرفتند و حتی برخی از آنان، آن حضرت را با شمشیر و عشیره خویش تهدید می‌کردند، ولی وی لحظه‌ای ترس و واهمه از خود نشان نداد و با شجاعت تمام، پاسخ‌های آنان را می‌داد.
  
چيزي نگذشت که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حضرت علي عليه السلام را احضار کرد و به او فرمان داد که راه مکه را در پيش گيرد و ابوبکر را در راه دريابد و آيات را از او بگيرد و به او بگويد که وحي الهي پيامبر را مامور ساخته است که اين آيات را بايد يا خود پيامبر و يا فردي از اهل بيت او براي مردم بخواند و از اين جهت انجام اين کار به وي محول شده است.
+
==فضیلتی برای امیرالمؤمنین==
 +
در مدینه، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله منتظر بازگشت [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه‌السلام بود و برای وی اظهار نگرانی و ناراحتی می‌کرد. ولی هنگامی که از بازگشت وی باخبر شد، بسیار خوشحال گردید و به [[ابوذر غفاری]] که بشارت بازگشت حضرت علی علیه‌السلام را به وی داده بود، مژده [[بهشت]] داد و فرمود: «لک بذلک الجنة». آن حضرت، به استقبال علی علیه‌السلام شتافت و وی را در آغوش گرفت و بر صورتش بوسه زد و از خوشحالی، بسیار گریست. آن گاه به وی فرمود: «کان الله عزوجل اعلم بک منّی حین أمرنی بإرسالک»؛ خداوند سبحان، هنگامی که مرا فرمان داد که تو را به این مأموریت بفرستم، داناتر از من درباره تو بود و لایق این مهم می‌دانست.<ref>الاقبال بالاعمال الحسنة، ج ۲، ص ۳۹؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۱۰۶.</ref>
  
حضرت علي عليه السلام با جابر و گروهي از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، در حالي که بر شتر مخصوص پيامبر سوار شده بود، راه مکه را در پيش گرفت و سخن آن حضرت را به ابوبکر رسانيد. او نيز آيات را به حضرت علي عليه السلام تسليم کرد.
+
برخی از نویسندگان متعصب که در تحلیل فضایل حضرت علی علیه السلام انحراف خاصی دارند عزل [[ابوبکر]] و نصب حضرت علی علیه السلام را به مقام مذکور چنین توجیه کرده اند که ابوبکر مظهر شفقت و حضرت علی علیه السلام مظهر قدرت و شجاعت بود و ابلاغ آیات و خواندن قطعنامه به شجاعت قلبی و توانایی روحی نیازمند بود و این صفات در حضرت علی علیه السلام بیشتر وجود داشت.
  
اميرمؤمنان وارد مکه شد و در روز دهم [[ذی الحجه]] بالاي [[جمره عقبه]]، باندايي رسا سيزده آيه از سوره  برائت را قرائت کرد و قطعنامه چهار ماده اي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را با صداي بلند به گوش تمام شرکت کنندگان رسانيد.  
+
این توجیه، جز یک [[تعصب]] بیجا نیست. زیرا، چنانکه گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله، علت این عزل و نصب را به نحو دیگر تفسیر کرد و گفت که برای این کار جز او و کسی که از اوست صلاحیت ندارد.
  
همه مشرکان فهميدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکليف خود را با حکومت اسلام روشن کنند. آيات قرآن و قطعنامه پيامبر تاثير عجيبي در افکار مشرکين داشت و هنوز چهار ماه سپري نشده بود که مشرکان دسته دسته به آيين توحيد روي آوردند و سال دهم هجرت به آخر نرسيده بود که شرک در حجاز ريشه کن شد.
+
ابن کثیر در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] خود حادثه را به طور دیگر تحلیل کرده است. او می گوید: شیوه عرب این بود که هرگاه کسی می خواست پیمانی را بشکند باید نقض آن را خود آن شخص یا یک نفر از بستگان او انجام دهد و در غیر این صورت پیمان به صورت خود باقی می ماند. از این جهت حضرت علی علیه السلام برای این کار انتخاب شد.
  
'''<I>تعصب هاي ناروا</I>'''
+
نارسایی این توجیه نیز بسیار روشن است. زیرا هدف اساسی پیامبر صلی الله علیه و آله از اعزام حضرت علی علیه السلام برای خواندن آیات و قطعنامه شکستن پیمانهای بسته شده نبود تا یکی از بستگان خود را بفرستد، بلکه صریح آیه چهارم از [[سوره توبه]] این است که به پیمان افرادی که به مقررات آن کاملا عمل نموده اند احترام بگذارد تا مدت پیمان سپری گردد: {{متن قرآن|«إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ...»}}. بنابراین، اگر نقض پیمانی نیز نسبت به پیمان شکنان در کار بوده کاملا جنبه فرعی داشته است. هدف اصلی این بود که [[بت پرستی]] یک امر غیر قانونی و یک گناه نابخشودنی اعلام شود.
  
هنگامي که ابوبکر از عزل خود آگاه شد با ناراحتي خاصي به مدينه بازگشت و زبان به گله گشود و خطاب به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم گفت: مرا براي اين کار (ابلاغ آيات الهي و خواندن قطعنامه) لايق و شايسته ديدي، ولي چيزي نگذشت که از اين مقام برکنارم کردي. آيا در اين مورد فرماني از خدا رسيد؟
+
درباره این حادثه تاریخی می توان گفت: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به امر الهی قصد داشت در دوران حیات خود، دست امام علی علیه السلام را در مسائل سیاسی و امور مربوط به حکومت اسلامی باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند و عادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت، در امور سیاسی و حکومتی باید به حضرت علی علیه السلام مراجعه کنند و پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای این امور فردی شایسته تر از حضرت علی علیه السلام نیست. زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسی که از طرف خدا برای رفع امان از مشرکان [[مکه]] که از شؤون حکومت است، منصوب شد، همان حضرت علی علیه السلام بود.<ref>دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «ابلاغ سوره برائت».    </ref>
  
پيامبر با لحني دل جويانه فرمود که پيک الهي فرا رسيد و گفت که جز من و يا کسي که از خود من است ديگري براي اين کار صلاحيت ندارد.<ref>روح المعاني، ج 10، تفسير سوره توبه، ص 45.</ref>
+
همچنین در کتاب «[[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]]» طبرسی<ref>طبرسی، الاحتجاج، نشر المرتضی، ج۱، ص۱۴۴.</ref> و کتاب «مناقب الامام علی بن ابی‌طالب» اثر ابن مغازلی (از علمای [[اهل سنت]]) آمده است که امام علی علیه السلام برای اثبات برتری خویش بر دیگر [[صحابی|صحابه]] و استحقاقش برای [[خلافت]] به این واقعه استدلال کرده است.
 
 
برخي از نويسندگان متعصب که در تحليل فضايل حضرت علي عليه السلام انحراف خاصي دارند عزل ابوبکر و نصب حضرت علي عليه السلام را به مقام مذکور چنين توجيه کرده اند که ابوبکر مظهر شفقت و حضرت علي عليه السلام مظهر قدرت و شجاعت  بود و ابلاغ آيات و خواندن قطعنامه به شجاعت قلبي و توانايي روحي نيازمند بود و اين صفات در حضرت علي عليه السلام بيشتر وجود داشت.
 
 
 
اين توجيه، جز يک تعصب بي جا نيست. زيرا، چنان که گذشت، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم علت اين عزل و نصب را به نحو ديگر تفسير کرد و گفت که براي اين کار جز او و کسي که از اوست صلاحيت ندارد.
 
 
 
[[ابن کثير]] در تفسير خود حادثه را به طور ديگر تحليل کرده است. او مي گويد: شيوه عرب اين بود که هر گاه کسي مي  خواست پيماني را بشکند بايد نقض آن را خود آن شخص يا يک نفر از بستگان او انجام دهد و در غير اين صورت پيمان به صورت خود باقي مي  ماند. از اين جهت  حضرت علي عليه السلام براي اين کار انتخاب شد.
 
 
 
نارسايي اين توجيه بسيار روشن است. زيرا هدف اساسي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از اعزام حضرت علي عليه السلام براي خواندن آيات و قطعنامه شکستن پيمان هاي بسته شده نبود تا يکي از بستگان خود را بفرستد، بلکه صريح آيه چهارم از [[سوره توبه]] اين است که به پيمان افرادي که به مقررات آن کاملا عمل نموده  اند احترام بگذارد تا مدت پيمان سپري گردد.<ref>الا الذين عاهدتم من المشرکين ثم لم ينقصوکم شيئا ولم يظاهروا عليکم احدا فاتموا اليهم عهدهم الي مدتهم ان الله يحب المتقين. از ميان مشرکان، آنان که با شما پيمان بسته اند و از عمل به آن چيزي فروگذار نکرده  اند و بر ضد شما با کسي هم پشتي نکرده  اند، پيمان خود با ايشان را تا اتمام مدت مدت آن حفظ کنيد که خداوند تقوا پيشگان را دوست دارد.</ref> بنابراين، اگر نقض پيماني نيز نسبت  به پيمان شکنان در کار بوده کاملا جنبه فرعي داشته است. هدف اصلي اين بود که بت پرستي يک امر غيرقانوني و يک گناه نابخشودني اعلام شود.
 
 
 
اگر بخواهيم در اين حادثه تاريخي بي طرفانه داوري کنيم، بايد بگوييم که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به امر الهي قصد داشت در دوران حيات خود دست  حضرت علي عليه السلام را در مسائل سياسي و امور مربوط به حکومت اسلامي باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند و عادت کنند که پس از غروب خورشيد رسالت، در امور سياسي و حکومتي بايد به حضرت علي عليه السلام مراجعه کنند و پس از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم براي اين امور فردي شايسته تر از حضرت علي عليه السلام نيست. زيرا آشکارا ديدند که يگانه کسي که از طرف خدا براي رفع امان از مشرکان [[مکه]]، که از شؤون حکومت است، منصوب شد همان حضرت علي عليه السلام بود.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
جعفر سبحانی، فروغ ولایت.
+
 
 +
*إعلام الورى، فضل بن حسن طبرسی
 +
*تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتى
 +
*شرح حال و فضائل خاندان نبوت، سبط بن جوزى، مترجم محمدرضا عطائى‏
 +
*وقایع الایام، شیخ عباس قمی، وقایع ۳ ذی‌الحجه
 +
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
 +
*دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله "ابلاغ سوره برائت" 
 
   
 
   
 +
{{شناختنامه امام علی (ع)}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 +
[[Category:تاریخ صدر اسلام]]
 
[[Category:ماموریت های حضرت علی از سوی پیامبر]]
 
[[Category:ماموریت های حضرت علی از سوی پیامبر]]
 +
[[Category:امام علی علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۷

پس از نزول سوره برائت در سال نهم هجری، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا ابوبکر را مأمور ابلاغ آیات نخستین این سوره به مشرکان مکه نمود؛ اما جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به وی گفت: جز تو یا کسی که به منزله تو باشد نمی‌تواند این مأموریت را به انجام رساند. از این رو آن حضرت، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را برای انجام این مأموریت مهم فراخواند و بدو سپرد. این ماجرا، از جمله دلایل شایستگی و برتری امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر ابوبکر در امر جانشینی و خلافت رسول خدا شمرده شده است.

اعزام امیرالمؤمنین بجای ابوبکر

پس از آن که سوره برائت نهمین سوره قرآن کریم بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل گردید، آن حضرت، ابوبکر بن ابی‌قحافه را به حضور طلبید و به وی دستور داد که آیات اول تا نهم این سوره را برای مشرکان، حاجیان و زائران مکه معظمه قرائت کند و پیمان آن حضرت با مشرکان را در جمع حاجیان بخواند.

بدین منظور وی را در نخستین روز ماه ذی الحجه سال نهم هجری به سوی مکه اعزام نمود. اما اندکی پس از حرکت ابوبکر از مدینه، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و به وی گفت: «إن الله یُقرئک السلام و یقول لک: لایؤدّی عنک الاّ أنت أو رجل منک»؛ خداوند بر تو درود می‌فرستد و می‌فرماید: جز تو یا کسی که به منزله تو باشد نمی‌تواند این مأموریت را به انجام رساند.[۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله پس از دریافت وحی، به داماد خود علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود: هم اینک بر ناقه من (عضباء) سوار شده و خود را به ابوبکر برسان و پیمان‌نامه مرا از او بگیر و به سوی مکه معظمه حرکت کن و سپس آن را در میان حاجیان و مشرکان مکه قرائت کن و به ابوبکر بگو: یا با تو همراهی کرده و در رکاب تو به مکه رود و یا به نزد من در مدینه بازگردد.[۲]

حضرت علی علیه‌السلام به همراه جابر بن عبدالله انصاری از مدینه حرکت کرد و در روز سوم ذی الحجه، در مکانی به نام "الرّوحا" که با مدینه چهل میل فاصله داشت رسید و پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ابوبکر رسانید.[۳]

ابوبکر که از این کار دلگیر و ناراحت شده بود، سوره برائت و پیمان‌نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سپرد، ولی از همراهی وی خودداری کرد و به ناچار به سوی مدینه منوره بازگشت. ابوبکر به محض بازگشت به مدینه، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا درباره من آیه‌ای نازل شد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، ولیکن من از جانب پروردگار متعال مأمور شدم که یا خودم آن را ابلاغ کنم و یا به کسی که از اهل بیت من باشد بسپارم.[۴]

بنا به روایتی وی به پیامبر اعتراض کرد و گفت: یا رسول الله! ما کنت تری انّی مؤدٍّ عنک هذه الرسالة؟ ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! چه می‌شد تو را که من این رسالت را از جانب تو به انجام می‌رساندم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: أبی الله یؤدّیها الاّ علی بن ابی طالب؛ خداوند سبحان امتناع فرمودند که غیر از علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کسی آن را ابلاغ کند.

ابوبکر از گفتار رسول خدا قانع و ساکت نشد و با آن حضرت به مشاجره پرداخت، به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله ناچار شد در پاسخش بفرماید: کیف تؤدّیها و انت صاحبی فی الغار؟ تو چگونه می‌توانستی آن را ابلاغ کنی و حال آن که در راه هجرت به مدینه همراه من در غار ثور بودی؟[۵]

ابوبکر، در آن غار با این که کسی از اختفایشان باخبر نبود و از نجات پیامبر صلی الله علیه و آله یقین داشت، با این حال از تعقیب مشرکان مکه به وحشت افتاده بود و به شدت در خوف و ترس گرفتار آمد و بدنش می‌لرزید و در آن حال این آیه نازل شد: «فَقَد نَصَرَهُ اللهُ اِذ اَخرَجَهُ الَّذینَ کفَرُوا ثانِی اثنَینِِ اِذ هُما فی الغارِ، اِذ یقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا...».[۶]

پیامبر صلی الله علیه و آله به وی گوشزد کرد که در آن غار از شدت ترس مشرکان، آرامش نداشتی؟ چگونه شایستگی ابلاغ این سوره مهم و پیمان‌نامه مشرکان را داری؟

شیخ مفید در «مسارالشیعه» در وصف این ماجرا می گوید: «و کان ذلک عزلاً لأبی‌بکر من السّماء، و ولایةً لأمیرالمؤمنین علیه‌السلام من السّماء»؛[۷] این ماجرا - از طرفی - عزل ابوبکر (از وظیفه ابلاغ) بود از جانب آسمان (و به امر خدا) و - از طرف دیگر - تأیید ولایت و سرپرستی أمیرالمؤمنین علیه‌السلام بود از جانب خدا.

ابلاغ پیام پیامبر توسط امام

حضرت علی علیه‌السلام پس از گرفتن آیات از ابوبکر، به طرف مکه براه خود ادامه داد و وارد آن شهر شد، و آیات برائت را روز عید قربان و ایام تشریق (روزهای سیزده تا پانزده ماه ذی الحجه) که هنگام اجتماع مردم بود به آنان رسانید.[۸] آن حضرت پس از انجام وقوف در عرفات و اعمال منی، به بالای کوهی که معروف به "شعب" است می‌رفت و با صدای بلند، مردم را فرامی‌خواند و آنان را به استماع پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت می‌کرد. هنگامی که مردم در حضورش گرد می‌آمدند، آغاز سوره برائت را قرائت می‌کرد و به آنان تذکر می‌داد که از این به بعد، هیچ کس حق ندارد وارد مسجدالحرام شود، مگر آن که ایمان آورده باشد؛ هیچ کس نباید به صورت عریان و برهنه، خانه خدا را طواف کند؛ از این سال به بعد هیچ مشرکی نمی‌تواند حج خانه خدا را به جای آورد؛ هر کافری که با خدا و رسولش پیمان داشته باشد، تا پایان مهلت آن فرصت دارد و آنانی که عهدی ندارند، چهار ماه فرصت دارند که هر گروهی به مأمن و سرزمین خود بازگردد، پس از آن که چهار ماه سپری شد برای هیچ مشرکی، عهد و پیمانی نخواهد بود.

گفته شده است برداشتن امان از مشرکان، به دلیل عهد‌شکنی آنان بود. چراکه خداوند در ادامه آیات ابتدایی سوره توبه می‌فرماید با مشرکانی که عهدشکنی نکرده‌اند، عهد را تا پایان مدتش ادامه دهید.[۹]

مشرکان هنگامی که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را با آن دلیری و صلابت و اعتماد به نفس مشاهده می‌کردند که آیات وحی و پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به طور مرتب در صبح، ظهر و شام و به مدت سه روز با صدای رسا می‌خواند، تعجب کرده و شگفت زده می‌شدند. از این بابت، کینه و عداوت وی را در دل می‌گرفتند و حتی برخی از آنان، آن حضرت را با شمشیر و عشیره خویش تهدید می‌کردند، ولی وی لحظه‌ای ترس و واهمه از خود نشان نداد و با شجاعت تمام، پاسخ‌های آنان را می‌داد.

فضیلتی برای امیرالمؤمنین

در مدینه، پیامبر صلی الله علیه و آله منتظر بازگشت حضرت علی علیه‌السلام بود و برای وی اظهار نگرانی و ناراحتی می‌کرد. ولی هنگامی که از بازگشت وی باخبر شد، بسیار خوشحال گردید و به ابوذر غفاری که بشارت بازگشت حضرت علی علیه‌السلام را به وی داده بود، مژده بهشت داد و فرمود: «لک بذلک الجنة». آن حضرت، به استقبال علی علیه‌السلام شتافت و وی را در آغوش گرفت و بر صورتش بوسه زد و از خوشحالی، بسیار گریست. آن گاه به وی فرمود: «کان الله عزوجل اعلم بک منّی حین أمرنی بإرسالک»؛ خداوند سبحان، هنگامی که مرا فرمان داد که تو را به این مأموریت بفرستم، داناتر از من درباره تو بود و لایق این مهم می‌دانست.[۱۰]

برخی از نویسندگان متعصب که در تحلیل فضایل حضرت علی علیه السلام انحراف خاصی دارند عزل ابوبکر و نصب حضرت علی علیه السلام را به مقام مذکور چنین توجیه کرده اند که ابوبکر مظهر شفقت و حضرت علی علیه السلام مظهر قدرت و شجاعت بود و ابلاغ آیات و خواندن قطعنامه به شجاعت قلبی و توانایی روحی نیازمند بود و این صفات در حضرت علی علیه السلام بیشتر وجود داشت.

این توجیه، جز یک تعصب بیجا نیست. زیرا، چنانکه گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله، علت این عزل و نصب را به نحو دیگر تفسیر کرد و گفت که برای این کار جز او و کسی که از اوست صلاحیت ندارد.

ابن کثیر در تفسیر خود حادثه را به طور دیگر تحلیل کرده است. او می گوید: شیوه عرب این بود که هرگاه کسی می خواست پیمانی را بشکند باید نقض آن را خود آن شخص یا یک نفر از بستگان او انجام دهد و در غیر این صورت پیمان به صورت خود باقی می ماند. از این جهت حضرت علی علیه السلام برای این کار انتخاب شد.

نارسایی این توجیه نیز بسیار روشن است. زیرا هدف اساسی پیامبر صلی الله علیه و آله از اعزام حضرت علی علیه السلام برای خواندن آیات و قطعنامه شکستن پیمانهای بسته شده نبود تا یکی از بستگان خود را بفرستد، بلکه صریح آیه چهارم از سوره توبه این است که به پیمان افرادی که به مقررات آن کاملا عمل نموده اند احترام بگذارد تا مدت پیمان سپری گردد: «إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ...». بنابراین، اگر نقض پیمانی نیز نسبت به پیمان شکنان در کار بوده کاملا جنبه فرعی داشته است. هدف اصلی این بود که بت پرستی یک امر غیر قانونی و یک گناه نابخشودنی اعلام شود.

درباره این حادثه تاریخی می توان گفت: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به امر الهی قصد داشت در دوران حیات خود، دست امام علی علیه السلام را در مسائل سیاسی و امور مربوط به حکومت اسلامی باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند و عادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت، در امور سیاسی و حکومتی باید به حضرت علی علیه السلام مراجعه کنند و پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای این امور فردی شایسته تر از حضرت علی علیه السلام نیست. زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسی که از طرف خدا برای رفع امان از مشرکان مکه که از شؤون حکومت است، منصوب شد، همان حضرت علی علیه السلام بود.[۱۱]

همچنین در کتاب «الاحتجاج» طبرسی[۱۲] و کتاب «مناقب الامام علی بن ابی‌طالب» اثر ابن مغازلی (از علمای اهل سنت) آمده است که امام علی علیه السلام برای اثبات برتری خویش بر دیگر صحابه و استحقاقش برای خلافت به این واقعه استدلال کرده است.

پانویس

  1. الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۸.
  2. الاقبال بالاعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ۲، ص ۳۶.
  3. أنساب الأشراف، بلاذری، ص ۶۴.
  4. أنساب الأشراف، بلاذری، ص ۶۴.
  5. الاقبال بالاعمال الحسنة، ج ۲، ص ۳۸.
  6. سوره توبه، آیه ۴۰.
  7. مسارالشیعه، ص ۱۷.
  8. إعلام الورى، الطبرسی، ج‏۱، ص۲۴۸.
  9. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.
  10. الاقبال بالاعمال الحسنة، ج ۲، ص ۳۹؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۱۰۶.
  11. دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «ابلاغ سوره برائت».   
  12. طبرسی، الاحتجاج، نشر المرتضی، ج۱، ص۱۴۴.

منابع

  • إعلام الورى، فضل بن حسن طبرسی
  • تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتى
  • شرح حال و فضائل خاندان نبوت، سبط بن جوزى، مترجم محمدرضا عطائى‏
  • وقایع الایام، شیخ عباس قمی، وقایع ۳ ذی‌الحجه
  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
  • دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله "ابلاغ سوره برائت"